دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خیر» ثبت شده است

 

…رَوَى هِشَامُ بْنُ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی الرَّجُلِ یُرِیدُ أَنْ یَعْمَلَ شَیْئاً مِنَ الْخَیْرِ مِثْلَ الصَّدَقَةِ وَ الصَّوْمِ وَ نَحْوِ هَذَا قَالَ: «یُسْتَحَبُّ أَنْ یَکُونَ ذَلِکَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ فَإِنَّ الْعَمَلَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ یُضَاعَفُ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۱، ص۴۲۳

 

از هشام بن حَکَم نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) در مورد مردی که بخواهد کار خیری مانند صدقه و روزه و مثل این‌ها را انجام دهد، فرمودند:

«مستحب است که این کارها را در روز جمعه انجام دهد؛

چراکه (ثوابِ) عمل در روز جمعه مضاعف (دو برابر) است.»

 

 

مطالب پیشین با کلیدواژه «جمعه»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۰۳ ، ۱۴:۲۰
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ جَابِرٍ اَلْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّ فِیکَ خَیْراً فَانْظُرْ إِلَى قَلْبِکَ فَإِنْ کَانَ یُحِبُّ أَهْلَ طَاعَةِ اَللَّهِ وَ یُبْغِضُ أَهْلَ مَعْصِیَتِهِ فَفِیکَ خَیْرٌ وَ اَللَّهُ یُحِبُّکَ وَ إِنْ کَانَ یُبْغِضُ أَهْلَ طَاعَةِ اَللَّهِ وَ یُحِبُّ أَهْلَ مَعْصِیَتِهِ فَلَیْسَ فِیکَ خَیْرٌ وَ اَللَّهُ یُبْغِضُکَ وَ اَلْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ.»

 الکافی، ج۲، ص۱۲۶

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرگاه خواستی بدانی که در تو خیری هست، به قلبت نگاه کن؛

اگر (قلبت) اهل طاعت خداوند را دوست دارد و با اهل معصیت خداوند دشمنی دارد، در تو خیری هست و خداوند تو را دوست دارد

و اگر با اهل طاعت خداوند دشمنی دارد و اهل معصیت خداوند را دوست دارد، در تو خیری نیست و خداوند با تو دشمنی دارد

هرکس [در آخرت،] همراه کسی است که او را دوست دارد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۰۳ ، ۰۸:۰۸
ابوالفضل رهبر

 

این یک امر عادی است که پدر و مادر یا معلم و مربی، از فرزند یا متربی خود، اخلاق یا رفتار زشتی سراغ داشته باشند.

کسی که وظیفه پرورش دیگری را بر عهده دارد، در چنین مواقعی باید تا جایی که ممکن است «تغافل» کند و در صدد باشد که او را به شیوه‌ای صحیح از آن زشتی بپیراید.

اما متأسفانه شاهد هستیم که افراد گاهی از روی ناآگاهی یا بی‌توجهی، نه‌تنها اصل اساسیِ «تغافل» را رعایت نمی‌کنند، بلکه به روی فرزند یا متربیِ خود می‌آورند و گاه‌گاه به او «طعنه» نیز می‌زنند.

جالب است بدانید ماده «طعن» در زبان عربی در اصل برای «فرو کردن نیزه در بدن دشمن» به کار می‌رفته و بعدها به جهت شباهتش به طعنه زبانی، به این کار زشت نیز اطلاق شده است.

 

 

 

…عَنْ اَلْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«مَا مِنْ‏ إِنْسَانٍ‏ یَطْعُنُ فِی عَیْنِ مُؤْمِنٍ إِلَّا مَاتَ بِشَرِّ مِیتَةٍ وَ کَانَ قَمِناً أَنْ لَا یَرْجِعَ إِلَى خَیْرٍ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۳۶۱

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هیچ انسانی نیست که در چشم مؤمنی (رو در روی او) به او طعنه زند، مگراین‌که حتماً به بدترین نوع مرگ خواهد مُرد و سزاوار است که به خیر بازنگردد (عاقبت‌به‌خیر نشود.)»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۰۲ ، ۱۰:۲۳
ابوالفضل رهبر

در قرآن و احادیث، به آموختن و خواندنِ قرآن و انس با آن تأکید بسیاری شده و برای آن برکات زیادی شمرده شده است.

بهره‌مند ساختن خانه‌ها از نور قرآن نیز برکاتی برای خانه و اهالی‌اش در پی دارد که در حدیث زیر به آن اشاره شده است.

 

 

...عَنِ اَلرِّضَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ رَفَعَهُ إِلَى اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«اجْعَلُوا لِبُیُوتِکُمْ نَصِیباً مِنَ الْقُرْآنِ فَإِنَّ الْبَیْتَ إِذَا قُرِئَ فِیهِ یُسِّرَ عَلَى أَهْلِهِ وَ کَثُرَ خَیْرُهُ وَ کَانَ‏ سُکَّانُهُ‏ فِی‏ زِیَادَةٍ وَ إِذَا لَمْ یُقْرَأْ فِیهِ الْقُرْآنُ ضُیِّقَ عَلَى أَهْلِهِ وَ قَلَّ خَیْرُهُ وَ کَانَ سُکَّانُهُ فِی نُقْصَانٍ.»

 عدة الداعی، ص۲۸۷

 

از امام رضا، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«برای خانه‌هایتان بهره‌ای از قرآن قرار دهید؛

زیرا اگر در خانه، قرآن خوانده شود، کارها بر اهالی آن خانه آسان می‌شود، خیرِ آن خانه زیاد می‌شود و ساکنانش در فزونیِ (برکت) خواهند بود.

اما اگر در خانه، اصلاً قرآن خوانده نشود، کارها بر اهل خانه سخت می‌شود، خیرِ آن خانه کم می‌شود و ساکنانش در کمبودِ (برکت) خواهند بود.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۰۱ ، ۲۱:۱۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ حَنَانٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «یَا أَبَا اَلْفَضْلِ! أَ مَا لَکَ مَکَانٌ تَقْعُدُ فِیهِ فَتُعَامِلَ اَلنَّاسَ؟» قَالَ: قُلْتُ: بَلَى. قَالَ: «مَا مِنْ رَجُلٍ مُؤْمِنٍ یَرُوحُ أَوْ یَغْدُو إِلَى مَجْلِسِهِ أَوْ سُوقِهِ فَیَقُولُ حِینَ یَضَعُ رِجْلَهُ فِی اَلسُّوقِ «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ خَیْرِهَا وَ خَیْرِ أَهْلِهَا»، إِلاَّ وَکَّلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ مَنْ یَحْفَظُهُ وَ یَحْفَظُ عَلَیْهِ حَتَّى یَرْجِعَ إِلَى مَنْزِلِهِ فَیَقُولُ لَهُ: «قَدْ أُجِرْتَ مِنْ شَرِّهَا وَ شَرِّ أَهْلِهَا یَوْمَکَ هَذَا بِإِذْنِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَدْ رُزِقْتَ خَیْرَهَا وَ خَیْرَ أَهْلِهَا فِی یَوْمِکَ هَذَا.» فَإِذَا جَلَسَ مَجْلِسَهُ قَالَ حِینَ یَجْلِسُ: «أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ فَضْلِکَ حَلاَلاً طَیِّباً وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ أَنْ أَظْلِمَ أَوْ أُظْلَمَ وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ صَفْقَةٍ خَاسِرَةٍ وَ یَمِینٍ کَاذِبَةٍ» فَإِذَا قَالَ ذَلِکَ قَالَ لَهُ اَلْمَلَکُ اَلْمُوَکَّلُ بِهِ: «أَبْشِرْ فَمَا فِی سُوقِکَ اَلْیَوْمَ أَحَدٌ أَوْفَرَ مِنْکَ حَظّاً قَدْ تَعَجَّلْتَ اَلْحَسَنَاتِ وَ مُحِیَتْ عَنْکَ اَلسَّیِّئَاتُ وَ سَیَأْتِیکَ مَا قَسَمَ اَللَّهُ لَکَ مُوَفَّراً حَلاَلاً طَیِّباً مُبَارَکاً فِیهِ.»»

 الکافی، ج۵، ص۱۵۵

 

از سَدیر بن حُکَیم صیرفی نقل شده است:

امام باقر (علیه‌السلام) به من فرمودند:

«ای ابو فضل![۱] آیا تو مکانی[۲] نداری که در آن بنشینی و با مردم معامله کنی؟»

عرض کردم:

بله.

حضرت فرمودند:

«هیچ مرد مؤمنی نیست که چه شب و چه صبح، به جایگاهش یا بازارش برود و زمانی که پایش را در بازار می‌گذارد، بگوید:

«اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ خَیْرِهَا وَ خَیْرِ أَهْلِهَا»؛ «خداوندا! من از خیر این بازار و از خیر اهل این بازار، از تو طلب می‌کنم.»،

مگراین‌که خداوند (عزّوجلّ) فرشته‌ای که او را حفظ می‌کند را وکیل او می‌گرداند و این فرشته تا زمانی که آن مرد مؤمن به خانه‌اش برگردد، از او محافظت می‌کند و به او می‌گوید:

«به‌راستی امروز، به اذن خداوند، از شر این بازار و از شر اهل آن، از تو محافظت شد. و به‌راستی امروز خیر این بازار و خیر اهل آن، روزی‌ات شد.»

و این مرد مؤمن وقتی در جایگاهش[۳] می‌نشیند (اگر) زمانی که می‌نشیند، بگوید:

«أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ فَضْلِکَ حَلاَلاً طَیِّباً وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ أَنْ أَظْلِمَ أَوْ أُظْلَمَ وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ صَفْقَةٍ خَاسِرَةٍ وَ یَمِینٍ کَاذِبَةٍ»؛ «گواهی می‌دهم که هیچ خدایی جز الله نیست، او تنهاست و شریکی ندارد و گواهی می‌دهم که محمد بنده‌ی او و فرستاده‌ی اوست. خداوندا! من از فضل تو، (روزی‌ای) حلال و پاکیزه می‌خواهم و از این‌که (در معاملاتم به کسی) ظلم کنم و به من ظلم شود، به تو پناه می‌آورم و از معاملات زیان‌بار و سوگند دروغین[۴] به تو پناه می‌برم.»

پس هرگاه این را بگوید، آن فرشته‌ی موکّل (که وکیل او شده است)، به او می‌گوید:

«بشارت باد! که امروز در بازارت، هیچ‌کس بهره‌ای افزون‌تر از تو نبرد؛ به‌راستی تو به‌سوی نیکی‌ها شتافتی و بدی‌ها از [سیاهه‌ی اعمالِ] تو محو شد و به‌زودی آن (روزی‌ای) که خداوند سهم تو قرار داده، تمام‌وکمال و حلال و پاکیزه و پربرکت، به تو خواهد رسید.»»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] ابوفضل، کنیه سَدیر بوده است. شغل سدیر همان‌طور که از لقبش پیداست، صرّافی بوده است.

[۲] مثل یک مغازه یا حتی گوشه‌ای از خیابان که انسان آن‌جا بساطی پهن می‌کند و کسب و کاری راه می‌اندازد.

[۳] مقصود، جایگاهی است که کسب و کارش را آن‌جا برپا کرده.

[۴] مقصود، سوگندهایی است که برخی کاسب‌ها در مورد کیفیت کالایشان یا قیمت مناسبش می‌خورند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۰۰ ، ۰۹:۵۲
ابوالفضل رهبر