دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سخنرانی» ثبت شده است

 

…عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: «بَیْنَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع عَلَى الْمِنْبَرِ إِذْ أَقْبَلَ ثُعْبَانٌ مِنْ نَاحِیَةِ بَابٍ مِنْ أَبْوَابِ الْمَسْجِدِ فَهَمَّ النَّاسُ أَنْ یَقْتُلُوهُ فَأَرْسَلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع أَنْ کُفُّوا فَکَفُّوا وَ أَقْبَلَ الثُّعْبَانُ یَنْسَابُ حَتَّى انْتَهَى إِلَى الْمِنْبَرِ فَتَطَاوَلَ فَسَلَّمَ عَلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَأَشَارَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع إِلَیْهِ أَنْ یَقِفَ حَتَّى یَفْرُغَ مِنْ خُطْبَتِهِ وَ لَمَّا فَرَغَ مِنْ خُطْبَتِهِ أَقْبَلَ عَلَیْهِ فَقَالَ: «مَنْ أَنْتَ؟» فَقَالَ: عَمْرُو بْنُ عُثْمَانَ خَلِیفَتِکَ عَلَى الْجِنِّ وَ إِنَّ أَبِی مَاتَ وَ أَوْصَانِی أَنْ آتِیَکَ فَأَسْتَطْلِعَ رَأْیَکَ وَ قَدْ أَتَیْتُکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَمَا تَأْمُرُنِی بِهِ وَ مَا تَرَى؟ فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع: «أُوصِیکَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ أَنْ تَنْصَرِفَ فَتَقُومَ مَقَامَ أَبِیکَ فِی الْجِنِّ فَإِنَّکَ خَلِیفَتِی عَلَیْهِمْ.» قَالَ: «فَوَدَّعَ عَمْرٌو أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ انْصَرَفَ فَهُوَ خَلِیفَتُهُ عَلَى الْجِنِّ.» فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ فَیَأْتِیکَ عَمْرٌو وَ ذَاکَ الْوَاجِبُ عَلَیْهِ؟ قَالَ: «نَعَمْ.»

 الکافی، ج۱، ص۳۹۶

 

از جابر بن یزید جعفی نقل شده است:

امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند:

«هنگامی‌که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بر منبر (مشغول سخنرانی) بودند، ناگهانی ماری غول‌پیکر[*] از جانب یکی از درهای مسجدِ [کوفه] پیش آمد.

مردم به تکاپو افتادند که آن را بکشند. امیرالمؤمنین کسی را فرستاد تا از این کار دست بکشند. آن‌ها مار را رها کردند. مار با سرعت خزید و پیش رفت و خود را به منبر رساند.

آن‌گاه سر بلند کرد و به امیرالمؤمنین سلام کرد. امیرالمؤمنین به مار اشاره کرد که همان‌جا بایستد تا سخنرانی‌شان تمام شود.

وقتی سخنرانی‌شان تمام شد، رو به مار کردند و فرمودند: «تو که هستی؟»

مار عرض کرد: "عَمرو بن عثمان" و خلیفه شما بر جنّیان هستم. پدرم [که خلیفه شما بود،] از دنیا رفت و به من وصیت کرد که نزد شما بیایم و نظر شما را جویا شوم. ای امیرالمؤمنین! من نیز نزد شما آمده‌ام. پس چه دستور می‌فرمایید و نظرتان [در مورد جانشینی من] چیست؟

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به او فرمودند: «تو را به تقوای خداوند توصیه می‌کنم و این‌که نزد قوم خود بازگردی و قائم‌مقام پدرت در میان جنّیان باشی. به‌راستی که تو خلیفه‌ی من بر آنان هستی.»

عمرو (جنّی که به شکل مار وارد شده بود) با امیرالمؤمنین خداحافظی کرد و رفت. او خلیفه‌ی امیرالمؤمنین بر جنّیان بود.»

جابر بن یزید جُعفی گوید: به امام باقر (علیه‌السلام) عرض کردم:

فدایتان شوم، آیا عَمرو (خلیفه امیرالمؤمنین بر جنّیان) نزد شما نیز آمده است و آیا این کسب تکلیف (از شما) بر او واجب است؟

امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند:

«بله»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] در متن حدیث از واژه «ثُعبان» استفاده شده است که خداوند در قرآن (اعراف:۱۰۷) در ماجرای معجزه‌ی تبدیل عصای حضرت موسی (علیه‌السلام) به اژدها و شکست دادن ساحران، به آن اشاره فرموده است. (در زبان فارسی کهن، «اژدها» همان مار غول‌پیکر است.)

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۰۳ ، ۰۸:۰۲
ابوالفضل رهبر

 

حدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ بِمَدِینَةِ اَلرَّسُولِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ [عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ] عَنْ أَبِیهِ [عَنْ ] عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ قَالَ قَالَ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ:

«کَانَ ص... إِذَا انْتَهَى إِلَى قَوْمٍ جَلَسَ حَیْثُ یَنْتَهِی بِهِ الْمَجْلِسُ وَ یَأْمُرُ بِذَلِکَ وَ یُعْطِی کُلَّ جُلَسَائِهِ نَصِیبَهُ حَتَّى لَا یَحْسَبُ أَحَدٌ مِنْ جُلَسَائِهِ أَنَّ أَحَداً أَکْرَمُ عَلَیْهِ مِنْهُ مَنْ جَالَسَهُ صَابَرَهُ حَتَّى یَکُونَ هُوَ الْمُنْصَرِفَ عَنْهُ ... قَدْ وَسِعَ النَّاسَ مِنْهُ خُلُقُهُ وَ صَارَ لَهُمْ أَباً رَحِیماً وَ صَارُوا عِنْدَهُ فِی الْحَقِّ سَوَاءً مَجْلِسُهُ مَجْلِسُ حِلْمٍ وَ حَیَاءٍ وَ صِدْقٍ وَ أَمَانَةٍ لَا تُرْفَعُ فِیهِ الْأَصْوَاتُ وَ لَا تُؤْبَنُ فِیهِ الْحُرَمُ وَ لَا تُثْنَى فَلَتَاتُهُ مُتَعَادِلِینَ مُتَوَاصِلِینَ فِیهِ بِالتَّقْوَى مُتَوَاضِعِینَ یُوَقِّرُونَ الْکَبِیرَ وَ یَرْحَمُونَ الصَّغِیرَ وَ یُؤْثِرُونَ ذَا الْحَاجَةِ وَ یَحْفَظُونَ الْغَرِیبَ. کَانَ دَائِمَ الْبِشْرِ سَهْلَ الْخُلُقِ لَیِّنَ الْجَانِبِ لَیْسَ بِفَظٍّ وَ لَا غَلِیظٍ وَ لَا صَخَّابٍ وَ لَا فَحَّاشٍ وَ لَا عَیَّابٍ وَ لَا مَزَّاحٍ وَ لَا مَدَّاحٍ یَتَغَافَلُ عَمَّا لَا یَشْتَهِی فَلَا یُؤْیِسُ مِنْهُ وَ لَا یُخَیِّبُ فِیهِ مُؤَمِّلِیهِ قَدْ تَرَکَ نَفْسَهُ مِنْ ثَلَاثٍ الْمِرَاءِ وَ الْإِکْثَارِ وَ مَا لَا یَعْنِیهِ وَ تَرَکَ النَّاسَ مِنْ ثَلَاثٍ کَانَ لَا یَذُمُّ أَحَداً وَ لَا یُعَیِّرُهُ وَ لَا یَطْلُبُ عَثَرَاتِهِ وَ لَا عَوْرَتَهُ وَ لَا یَتَکَلَّمُ إِلَّا فِیمَا رَجَا ثَوَابَهُ إِذَا تَکَلَّمَ أَطْرَقَ جُلَسَاؤُهُ کَأَنَّمَا عَلَى رُءُوسِهِمُ الطَّیْرُ وَ إِذَا سَکَتَ تَکَلَّمُوا وَ لَا یَتَنَازَعُونَ عِنْدَهُ الْحَدِیثَ وَ إِذَا تَکَلَّمَ عِنْدَهُ أَحَدٌ أَنْصَتُوا لَهُ حَتَّى یَفْرُغَ مِنْ حَدِیثِهِ یَضْحَکُ مِمَّا یَضْحَکُونَ مِنْهُ وَ یَتَعَجَّبُ مِمَّا یَتَعَجَّبُونَ مِنْهُ وَ یَصْبِرُ لِلْغَرِیبِ عَلَى الْجَفْوَةِ فِی الْمَسْأَلَةِ وَ الْمَنْطِقِ ... وَ لَا یَقْطَعُ عَلَى أَحَدٍ کَلَامَهُ حَتَّى یَجُوزَهُ فَیَقْطَعَهُ بِنَهْیٍ أَوْ قِیَامٍ. کَانَ سُکُوتُهُ عَلَى أَرْبَعٍ الْحِلْمِ وَ الْحَذَرِ وَ التَّقْدِیرِ وَ التَّفَکُّرِ فَأَمَّا التَّقْدِیرُ فَفِی تَسْوِیَةِ النَّظَرِ وَ الِاسْتِمَاعِ بَیْنَ النَّاسِ وَ أَمَّا تَفَکُّرُهُ فَفِیمَا یَبْقَى وَ یَفْنَى وَ جُمِعَ لَهُ الْحِلْمُ فِی الصَّبْرِ فَکَانَ لَا یُغْضِبُهُ شَیْ‏ءٌ وَ لَا یَسْتَفِزُّهُ وَ جُمِعَ لَهُ الْحَذَرُ فِی أَرْبَعٍ أَخْذِهِ الْحَسَنَ لِیُقْتَدَى بِهِ وَ تَرْکِهِ الْقَبِیحَ لِیُنْتَهَى عَنْهُ وَ اجْتِهَادِهِ الرَّأْیَ فِی إِصْلَاحِ أُمَّتِهِ وَ الْقِیَامِ فِیمَا جَمَعَ لَهُمْ مِنْ خَیْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ.»

 عیون‌أخبارالرضا، ج‏۱، ص۳۱۸

 

از امام رضا نقل شده است که امیرالمؤمنین جلسات رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهم) با اصحابشان را چنین توصیف فرمودند:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هرگاه نزد گروهی می‌رفتند که نشسته بودند، در انتهای مجلس می‌نشستند و (دیگران را نیز) به همین کار دستور می‌دادند.

سهم و بهره همه افراد حاضر در جلسه را ادا می‌کردند، به‌نحوی که هیچ‌یک از آنان گمان نمی‌کرد دیگری نزد پیامبر از او گرامی‌تر است.

هرکس نزد ایشان می‌نشست، حضرت (خودشان جلسه را تمام نمی‌کردند، بلکه) آن‌قدر صبر می‌کردند تا خود آن شخص بلند شود و جلسه را ترک کند...

خلقِ نیکوی ایشان شامل حال عموم مردم بود (نه فقط برای بعضی اقشار خاص).

برای مردم پدری مهربان بودند و در برابر حق، همه برای ایشان یکسان بودند.

جلسه ایشان، جلسه بردباری، حیاء، راست‌گویی و امانت‌داری بود.

در جلسه ایشان، صدای کسی بلند نمی‌شد، حُرمت کسی نمی‌شکست و اشتباهات کسی بازگو نمی‌گشت.

حاضرین بر اساس تقوا با هم برابر و به هم پیوسته بودند. نسبت به یکدیگر متواضع بودند، به بزرگ‌ترها احترام می‌گذاشتند و با کوچک‌ترها مهربان بودند.

نسبت به نیازمندان ازخودگذشتگی می‌کردند و از افراد غریب محافظت می‌کردند.

ایشان همواره خوش‌رو، نرم‌خو و خوش‌برخورد بودند. سخت‌گیر نبودند.

خشن، اهل دادوفریاد، بدزبان و عیب‌جو نبودند.

نه زیاد شوخی می‌کردند و نه زیاد از کسی تعریف می‌کردند.

خود را نسبت به چیزی که خوش نداشتند، به غفلت می‌زدند تا کسی از ایشان مأیوس نشود و دوست‌دارانشان نااُمید نگردند.

(در جمع‌ها) نسبت به خود، سه چیز را ترک می‌کردند؛ بحث و جدل، پرحرفی و حرف‌های بی‌فایده.

همچنین نسبت به دیگران، سه چیز را ترک می‌کردند؛ هرگز کسی را مذمّت نمی‌کردند و با سرزنش خود او را سرافکنده نمی‌نمودند، دنبال لغزش‌ها و کارهای زشت و شرم‌آور کسی نبودند و جز در موردی که امید ثواب داشتند، سخنی نمی‌گفتند.

زمانی که سخن می‌گفتند، حاضرین در جلسه آرام می‌گرفتند، گویا پرنده‌ای روی سرهایشان بود و زمانی که ایشان ساکت می‌شدند، دیگران سخن می‌گفتند.

حاضرین، نزد ایشان، فرصت صحبت کردن را از یکدیگر نمی‌ربودند و هرگاه نزد ایشان کسی صحبت می‌کرد، دیگران خاموش می‌شدند و گوش می‌دادند تا حرفش تمام شود.

حضرت به چیزی می‌خندیدند که دیگران به آن می‌خندیدند و از چیزی ابراز شگفتی می‌کردند که دیگران از آن شگفت‌زده می‌شدند.

ایشان نسبت به کسی که غریب بود (با آداب حاکم بر جلسه آشنا نبود) و هنگام درخواست کردن و سخن گفتن با بدرفتاری و خشونت برخورد می‌کرد، صبر می‌کردند...

سخن کسی را قطع نمی‌کردند مگر این‌که از حدودِ (الهی) تجاوز کند؛ که در این‌صورت یا با نهی کردن یا با برخواستن از مجلس، حرفش را قطع می‌کردند.

خاموشیِ رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بر اساس چهار چیز بود؛ «بردباری»، «احتیاط شدید»، «اندازه‌گیری» و «تفکّر»؛

- «اندازه‌گیریِ» ایشان این بود که در نگاه کردن به مردم (حاضرین) و گوش دادنِ سخن‌هایشان یکسان برخورد کنند.

- «تفکر»شان در مورد چیزهایی بود که باقی هستند و چیزهایی که فانی‌اند (و از بین می‌روند.)

- «بردباری» ایشان با صبرشان همراه بود؛ به‌همین‌خاطر چیزی ایشان را نه خشمگین می‌ساخت و نه ناخرسند می‌نمود.

- «احتیاط شدید» حضرت نیز در چهار چیز بود: کار زیبا انجام دهند تا دیگران به ایشان اقتدا نمایند، کار زشت را ترک کنند تا دیگران نیز آن را ترک کنند، تمام تلاششان را برای تصمیم‌گیری برای اصلاح امتشان به‌کار گیرند و اقدام برای آن‌چه که خیر دنیا و آخرت را برای مردم در پی داشته باشد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۰۲ ، ۱۲:۱۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلْوَلِیدِ بْنِ صَبِیحٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ:

«مِنَ اَلنَّاسِ مَنْ رِزْقُهُ فِی اَلتِّجَارَةِ وَ مِنْهُمْ مَنْ رِزْقُهُ فِی اَلسَّیْفِ وَ مِنْهُمْ مَنْ رِزْقُهُ فِی لِسَانِهِ.»

 الکافی، ج۵، ص۳۰۵

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«از میان مردم، کسی هست که روزی‌اش در تجارت (خرید و فروش) است

و از میان آن‌ها کسی هست که روزی‌اش در شمشیر (نظامی‌گری) است

و از میانشان کسی هست که روزی‌اش در زبانش (سخن‌وری) است.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

مطلب مرتبط پیشین:

«زمینه‌ی کاری خودت را پیدا کن و همان را سفت بچسب!»

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۰۱ ، ۰۸:۲۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ عَمْرٍو عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ لَنَا ذَاتَ یَوْمٍ: «تَجِدُ اَلرَّجُلَ لاَ یُخْطِئُ بِلاَمٍ وَ لاَ وَاوٍ خَطِیباً مِصْقَعاً وَ لَقَلْبُهُ أَشَدُّ ظُلْمَةً مِنَ اَللَّیْلِ اَلْمُظْلِمِ وَ تَجِدُ اَلرَّجُلَ لاَ یَسْتَطِیعُ یُعَبِّرُ عَمَّا فِی قَلْبِهِ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبُهُ یَزْهَرُ کَمَا یَزْهَرُ اَلْمِصْبَاحُ.»

 الکافی، ج۲، ص۴۲۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که روزی فرمودند:

«شخصی را می‌بینید که هیچ خطایی در (ادای حروف) لام و واو، از او سر نمی‌زند و سخن‌وری تواناست، اما دلش تاریک‌تر از شب تار است.

(از طرفی) شخصی را می‌بینید که نمی‌تواند آن‌چه در دل دارد را به زبان آورد، اما دلش مانند چراغ نورافشانی می‌کند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۰۰ ، ۰۷:۵۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

«مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ الشَّیْطَانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّیْطَانَ.»

 الکافی، ج۶، ص۴۳۴

 

از امام جواد (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرکس به گوینده‌ای گوش می‌سپارد، در حقیقت او را عبادت می‌کند؛

پس اگر آن گوینده از جانب خداوند (عزّوجلّ) سخن گوید، در حقیقت خداوند را عبادت کرده است

و اگر گوینده از جانب شیطان سخن گوید، در حقیقت شیطان را عبادت کرده است.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] در متن عربی حدیث، برای «گوش سپردن» از ماده «صغی» استفاده شده. گوهر معنایی این ماده، «میل و گرایش» است. لذا این گوش سپردن، گوش سپردنی است انفعالی، که در آن درجاتی از فروتنی، تمکین، انقیاد و پذیرش در برابر طرف مقابل، وجود دارد. به‌همین‌خاطر است که این گوش سپردن، نوعی عبادت محسوب می‌شود و این‌جاست که امام جواد (علیه‌السلام) این هوش‌دار را به ما می‌دهند.

[۲] آن‌چه نسبت به آن هوش‌دار داده شده است، گوش سپردنِ منفعلانه است. اگر گوشمان را به کسی بسپاریم که خودش و سخنش خدایی است، این، خود عبادت خداوند محسوب می‌شود، اما اگر به کسی گوش بسپاریم که شیطان بر او مسلط است و سخنش را بر زبان او جاری می‌کند، این گوش سپردن، عبادت شیطان خواهد بود.

[۳] شنیدن سخن دیگران، اگر فعالانه باشد؛ یعنی با این پیش‌فرض باشد که این سخنان قطعی نیست و معلوم نیست درست باشد و قرار نیست من آن را بپذیرم و بر اساس آن عمل کنم و...، در این‌صورت این‌گونه شنیدن، عبادت محسوب نمی‌شود و خطرش کم‌تر خواهد بود.

[۴] این‌که مطالعه کتب ضالّه و تماشای شبکه‌های معاند و قرار گرفتن در معرض شبهات متعدد، برای عامه مردم جایز نیست، به همین دلیل است. اما آن عالمِ باتقوای هوش‌یاری که به مبانی دین آگاه است و با حقه‌های شیاطین آشناست و از فریب معاندان به‌دور است، با هدف پاسخ به شبهات و جلوگیری از فساد جامعه، نه‌تنها جایز است که سخن شیطان‌صفتان را بشنود، بلکه واجب نیز هست.

[۵] مرحوم کلینی (رحمه‌الله) این حدیث را در باب غناء (آواز آهنگین) ذکر کرده است. لذا این احتمال زیاد است که امام جواد (علیه‌السلام) این سخن را ناظر بر همین موضوع فرموده باشند. بنابراین سخن ایشان در مورد گوش سپردن به آوازهای آهنگین نیز صادق است.

درهرصورت، مراقب باشیم که به چه کسانی گوش فرا می‌دهیم و دل می‌سپاریم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۰۰ ، ۰۷:۴۶
ابوالفضل رهبر