الگویی برای روحانیون و مربیان حلقههای معرفتی
حدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ بِمَدِینَةِ اَلرَّسُولِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ [عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ] عَنْ أَبِیهِ [عَنْ ] عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ قَالَ قَالَ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ:
«کَانَ ص... إِذَا انْتَهَى إِلَى قَوْمٍ جَلَسَ حَیْثُ یَنْتَهِی بِهِ الْمَجْلِسُ وَ یَأْمُرُ بِذَلِکَ وَ یُعْطِی کُلَّ جُلَسَائِهِ نَصِیبَهُ حَتَّى لَا یَحْسَبُ أَحَدٌ مِنْ جُلَسَائِهِ أَنَّ أَحَداً أَکْرَمُ عَلَیْهِ مِنْهُ مَنْ جَالَسَهُ صَابَرَهُ حَتَّى یَکُونَ هُوَ الْمُنْصَرِفَ عَنْهُ ... قَدْ وَسِعَ النَّاسَ مِنْهُ خُلُقُهُ وَ صَارَ لَهُمْ أَباً رَحِیماً وَ صَارُوا عِنْدَهُ فِی الْحَقِّ سَوَاءً مَجْلِسُهُ مَجْلِسُ حِلْمٍ وَ حَیَاءٍ وَ صِدْقٍ وَ أَمَانَةٍ لَا تُرْفَعُ فِیهِ الْأَصْوَاتُ وَ لَا تُؤْبَنُ فِیهِ الْحُرَمُ وَ لَا تُثْنَى فَلَتَاتُهُ مُتَعَادِلِینَ مُتَوَاصِلِینَ فِیهِ بِالتَّقْوَى مُتَوَاضِعِینَ یُوَقِّرُونَ الْکَبِیرَ وَ یَرْحَمُونَ الصَّغِیرَ وَ یُؤْثِرُونَ ذَا الْحَاجَةِ وَ یَحْفَظُونَ الْغَرِیبَ. کَانَ دَائِمَ الْبِشْرِ سَهْلَ الْخُلُقِ لَیِّنَ الْجَانِبِ لَیْسَ بِفَظٍّ وَ لَا غَلِیظٍ وَ لَا صَخَّابٍ وَ لَا فَحَّاشٍ وَ لَا عَیَّابٍ وَ لَا مَزَّاحٍ وَ لَا مَدَّاحٍ یَتَغَافَلُ عَمَّا لَا یَشْتَهِی فَلَا یُؤْیِسُ مِنْهُ وَ لَا یُخَیِّبُ فِیهِ مُؤَمِّلِیهِ قَدْ تَرَکَ نَفْسَهُ مِنْ ثَلَاثٍ الْمِرَاءِ وَ الْإِکْثَارِ وَ مَا لَا یَعْنِیهِ وَ تَرَکَ النَّاسَ مِنْ ثَلَاثٍ کَانَ لَا یَذُمُّ أَحَداً وَ لَا یُعَیِّرُهُ وَ لَا یَطْلُبُ عَثَرَاتِهِ وَ لَا عَوْرَتَهُ وَ لَا یَتَکَلَّمُ إِلَّا فِیمَا رَجَا ثَوَابَهُ إِذَا تَکَلَّمَ أَطْرَقَ جُلَسَاؤُهُ کَأَنَّمَا عَلَى رُءُوسِهِمُ الطَّیْرُ وَ إِذَا سَکَتَ تَکَلَّمُوا وَ لَا یَتَنَازَعُونَ عِنْدَهُ الْحَدِیثَ وَ إِذَا تَکَلَّمَ عِنْدَهُ أَحَدٌ أَنْصَتُوا لَهُ حَتَّى یَفْرُغَ مِنْ حَدِیثِهِ یَضْحَکُ مِمَّا یَضْحَکُونَ مِنْهُ وَ یَتَعَجَّبُ مِمَّا یَتَعَجَّبُونَ مِنْهُ وَ یَصْبِرُ لِلْغَرِیبِ عَلَى الْجَفْوَةِ فِی الْمَسْأَلَةِ وَ الْمَنْطِقِ ... وَ لَا یَقْطَعُ عَلَى أَحَدٍ کَلَامَهُ حَتَّى یَجُوزَهُ فَیَقْطَعَهُ بِنَهْیٍ أَوْ قِیَامٍ. کَانَ سُکُوتُهُ عَلَى أَرْبَعٍ الْحِلْمِ وَ الْحَذَرِ وَ التَّقْدِیرِ وَ التَّفَکُّرِ فَأَمَّا التَّقْدِیرُ فَفِی تَسْوِیَةِ النَّظَرِ وَ الِاسْتِمَاعِ بَیْنَ النَّاسِ وَ أَمَّا تَفَکُّرُهُ فَفِیمَا یَبْقَى وَ یَفْنَى وَ جُمِعَ لَهُ الْحِلْمُ فِی الصَّبْرِ فَکَانَ لَا یُغْضِبُهُ شَیْءٌ وَ لَا یَسْتَفِزُّهُ وَ جُمِعَ لَهُ الْحَذَرُ فِی أَرْبَعٍ أَخْذِهِ الْحَسَنَ لِیُقْتَدَى بِهِ وَ تَرْکِهِ الْقَبِیحَ لِیُنْتَهَى عَنْهُ وَ اجْتِهَادِهِ الرَّأْیَ فِی إِصْلَاحِ أُمَّتِهِ وَ الْقِیَامِ فِیمَا جَمَعَ لَهُمْ مِنْ خَیْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ.»
عیونأخبارالرضا، ج۱، ص۳۱۸
از امام رضا نقل شده است که امیرالمؤمنین جلسات رسول خدا (صلواتاللهعلیهم) با اصحابشان را چنین توصیف فرمودند:
«رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) هرگاه نزد گروهی میرفتند که نشسته بودند، در انتهای مجلس مینشستند و (دیگران را نیز) به همین کار دستور میدادند.
سهم و بهره همه افراد حاضر در جلسه را ادا میکردند، بهنحوی که هیچیک از آنان گمان نمیکرد دیگری نزد پیامبر از او گرامیتر است.
هرکس نزد ایشان مینشست، حضرت (خودشان جلسه را تمام نمیکردند، بلکه) آنقدر صبر میکردند تا خود آن شخص بلند شود و جلسه را ترک کند...
خلقِ نیکوی ایشان شامل حال عموم مردم بود (نه فقط برای بعضی اقشار خاص).
برای مردم پدری مهربان بودند و در برابر حق، همه برای ایشان یکسان بودند.
جلسه ایشان، جلسه بردباری، حیاء، راستگویی و امانتداری بود.
در جلسه ایشان، صدای کسی بلند نمیشد، حُرمت کسی نمیشکست و اشتباهات کسی بازگو نمیگشت.
حاضرین بر اساس تقوا با هم برابر و به هم پیوسته بودند. نسبت به یکدیگر متواضع بودند، به بزرگترها احترام میگذاشتند و با کوچکترها مهربان بودند.
نسبت به نیازمندان ازخودگذشتگی میکردند و از افراد غریب محافظت میکردند.
ایشان همواره خوشرو، نرمخو و خوشبرخورد بودند. سختگیر نبودند.
خشن، اهل دادوفریاد، بدزبان و عیبجو نبودند.
نه زیاد شوخی میکردند و نه زیاد از کسی تعریف میکردند.
خود را نسبت به چیزی که خوش نداشتند، به غفلت میزدند تا کسی از ایشان مأیوس نشود و دوستدارانشان نااُمید نگردند.
(در جمعها) نسبت به خود، سه چیز را ترک میکردند؛ بحث و جدل، پرحرفی و حرفهای بیفایده.
همچنین نسبت به دیگران، سه چیز را ترک میکردند؛ هرگز کسی را مذمّت نمیکردند و با سرزنش خود او را سرافکنده نمینمودند، دنبال لغزشها و کارهای زشت و شرمآور کسی نبودند و جز در موردی که امید ثواب داشتند، سخنی نمیگفتند.
زمانی که سخن میگفتند، حاضرین در جلسه آرام میگرفتند، گویا پرندهای روی سرهایشان بود و زمانی که ایشان ساکت میشدند، دیگران سخن میگفتند.
حاضرین، نزد ایشان، فرصت صحبت کردن را از یکدیگر نمیربودند و هرگاه نزد ایشان کسی صحبت میکرد، دیگران خاموش میشدند و گوش میدادند تا حرفش تمام شود.
حضرت به چیزی میخندیدند که دیگران به آن میخندیدند و از چیزی ابراز شگفتی میکردند که دیگران از آن شگفتزده میشدند.
ایشان نسبت به کسی که غریب بود (با آداب حاکم بر جلسه آشنا نبود) و هنگام درخواست کردن و سخن گفتن با بدرفتاری و خشونت برخورد میکرد، صبر میکردند...
سخن کسی را قطع نمیکردند مگر اینکه از حدودِ (الهی) تجاوز کند؛ که در اینصورت یا با نهی کردن یا با برخواستن از مجلس، حرفش را قطع میکردند.
خاموشیِ رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) بر اساس چهار چیز بود؛ «بردباری»، «احتیاط شدید»، «اندازهگیری» و «تفکّر»؛
- «اندازهگیریِ» ایشان این بود که در نگاه کردن به مردم (حاضرین) و گوش دادنِ سخنهایشان یکسان برخورد کنند.
- «تفکر»شان در مورد چیزهایی بود که باقی هستند و چیزهایی که فانیاند (و از بین میروند.)
- «بردباری» ایشان با صبرشان همراه بود؛ بههمینخاطر چیزی ایشان را نه خشمگین میساخت و نه ناخرسند مینمود.
- «احتیاط شدید» حضرت نیز در چهار چیز بود: کار زیبا انجام دهند تا دیگران به ایشان اقتدا نمایند، کار زشت را ترک کنند تا دیگران نیز آن را ترک کنند، تمام تلاششان را برای تصمیمگیری برای اصلاح امتشان بهکار گیرند و اقدام برای آنچه که خیر دنیا و آخرت را برای مردم در پی داشته باشد.»