دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عثمان بن عفوان» ثبت شده است

 

…عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلاَمُ) یَقُولُ:

«أَرْسَلَ عُثْمَانُ إِلَى أَبِی ذَرٍّ مَوْلَیَیْنِ لَهُ وَ مَعَهُمَا مِائَتَا دِینَارٍ، فَقَالَ لَهُمَا: اِنْطَلِقَا بِهَا إِلَى أَبِی ذَرٍّ فَقُولا لَهُ: عُثْمَانُ یُقْرِئُکَ اَلسَّلاَمَ وَ هُوَ یَقُولُ لَکَ: هَذِهِ مِائَتَا دِینَارٍ فَاسْتَعِنْ بِهَا عَلَى مَا نَابَکَ، فَقَالَ أَبُو ذَرٍّ: هَلْ أَعْطَى أَحَداً مِنَ اَلْمُسْلِمِینَ مِثْلَ مَا أَعْطَانِی؟ قَالاَ: لاَ. قَالَ: فَإِنَّمَا أَنَا رَجُلٌ مِنَ اَلْمُسْلِمِینَ قَالاَ لَهُ: إِنَّهُ یَقُولُ: هَذَا مِنْ صُلْبِ مَالِی وَ بِاللَّهِ اَلَّذِی لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ مَا خَالَطَهَا حَرَامٌ وَ لاَ بَعَثْتُ بِهَا إِلَیْکَ إِلاَّ مِنْ حَلاَلٍ. فَقَالَ: لاَ حَاجَةَ لِی فِیهَا وَ قَدْ أَصْبَحْتُ یَوْمِی هَذَا وَ أَنَا مِنْ أَغْنَى اَلنَّاسِ. فَقَالاَ لَهُ: عَافَاکَ اَللَّهُ وَ أَصْلَحَکَ! مَا نَرَى فِی بَیْتِکَ قَلِیلاً وَ لاَ کَثِیراً مِمَّا یُسْتَمْتَعُ بِهِ فَقَالَ: بَلَى تَحْتَ هَذِهِ اَلْإِکَافِ اَلَّتِی تَرَوْنَ رَغِیفَا شَعِیرٍ قَدْ أُتِیَ عَلَیْهِمَا أَیَّامٌ فَمَا أَصْنَعُ بِهَذِهِ اَلدَّنَانِیرِ، لاَ وَ اَللَّهِ حَتَّى یَعْلَمَ اَللَّهُ أَنِّی لاَ أَقْدِرُ عَلَى قَلِیلٍ وَ لاَ کَثِیرٍ، وَ قَدْ أَصْبَحْتُ غَنِیّاً بِوَلاَیَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیْهِ السَّلاَمُ) وَ عِتْرَتِهِ اَلْهَادِینَ اَلْمَهْدِیِّینَ اَلرَّاضِینَ اَلْمَرْضِیِّینَ اَلَّذِینَ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ، وَ کَذَلِکَ سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) یَقُولُ: «فَإِنَّهُ لَقَبِیحٌ بِالشَّیْخِ أَنْ یَکُونَ کَذَّاباً»، فَرَدَّاهَا عَلَیْهِ وَ أَعْلَمَاهُ أَنَّهُ لاَ حَاجَةَ لِی فِیهَا وَ لاَ فِیمَا عِنْدَهُ، حَتَّى أَلْقَى اَللَّهَ رَبِّی فَیَکُونَ هُوَ اَلْحَاکِمُ فِیمَا بَیْنِی وَ بَیْنَهُ.»

 اختیارمعرفةالرجال(رجال‌الکشی)، ج۱، ص۲۷

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«عثمان دو نفر از غلامان خود را به‌همراه دویست دینار (سکه طلا) نزد ابوذر فرستاد و به آن‌دو گفت: این‌ها را نزد ابوذر ببرید و به او بگویید: عثمان به تو سلام می‌رساند و می‌گوید: "این، دویست دینار است. از آن برای مخارجی که برایت پیش می‌آید کمک بگیر."

[وقتی آن را به ابوذر دادند،] ابوذر گفت: آیا همین مقدار پولی که به من داده را به احدی از مسلمانان هم داده است؟

گفتند: خیر.

ابوذر گفت: من هم یکی از مسلمانان هستم.

آن‌دو به ابوذر گفتند: عثمان می‌گوید: این پول، از اصل مالِ [شخصیِ] خودم است و به خدایی که هیچ خدایی جز او نیست، مال حرامی با آن مخلوط نشده و هرچه برایت فرستاده‌ام از حلال است.

ابوذر گفت: من به آن نیازی ندارم. امروز را در حالی صبح کردم که از بی‌نیازترین مردم بودم.

آن‌دو به او گفتند: خدا به تو صحت و سلامتی دهد! ما در خانه‌ی تو چیزی - نه کم و نه زیاد - نمی‌بینیم که از آن بهره‌ای ببری!

ابوذر گفت: زیر این پالان، دو چانه خمیر نان جو است که چند روز است آن‌جاست. حال مرا با این دینارها چه کار؟! نه به خدا قسم، نمی‌گیرم؛ تا خداوند بداند که من بر کم و زیاد توانایی ندارم.

[این‌که گفتم امروز را صبح کردم درحالی‌که بی‌نیازترین مردم بودم؛] امروز را صبح کردم، درحالی‌که [از دیگران] بی‌نیاز بودم؛ با ولایت علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السلام) و ولایت خاندان او که هدایت‌گرِ (مخلوقات) و هدایت‌شده (توسط خدا) و راضی (از خدا) و مورد رضایت (نزد خدا) هستند؛ همان‌ها که به‌سوی حق هدایت می‌کنند و به‌حق عدالت می‌ورزند.

همچنین از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شنیدم که می‌فرمودند: «به‌راستی برای یک پیرمرد خیلی زشت است که دروغ‌گو باشد.» [اشاره به دروغ عثمان]

پس این پول را به عثمان برگردانید و به او بفهمانید که من نیازی به این پول و تمام ثروتی که نزد اوست ندارم، تا زمانی که پروردگارم را ملاقات کنم و اوست که میان من و او قضاوت خواهد کرد.»

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۰۳ ، ۰۷:۴۷
ابوالفضل رهبر

 

در روایات، به‌شدت از «درخواست از دیگران» نهی شده‌است، به عنوان نمونه:

 

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به ابوذر فرمودند:

«یَا أَبَا ذَرٍّ إِیَّاکَ وَ السُّؤَالَ فَإِنَّهُ ذُلٌّ حَاضِرٌ وَ فَقْرٌ تَتَعَجَّلُهُ وَ فِیهِ حِسَابٌ طَوِیلٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.»

«ای ابوذر! از درخواست (از دیگران) بپرهیز، که درخواست کردن، موجب می‌شود: در آن لحظه خوار شوی، بعد دچار فقر شوی، و در روز قیامت، رسیدگی به حسابت طولانی شود.»

 

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۴، ص۳۷۵

 

 

اما این نهی، در سه مورد استثناء شده‌است:

 

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است: 

«عثمان بن عفوان بر درب مسجد نشسته‌بود، که مردی نزد او رفت و درخواست (پول) کرد.

عثمان دستور داد پنج درهم (سکه نقره) به او بدهند.

آن مرد به عثمان گفت: مرا راهنمایی کن (تا پول بیشتری جمع کنم).

عثمان با دستش به گوشه‌ای از مسجد که امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) و عبدالله بن جعفر[1] آن‌جا بودند، اشاره کرد و به او گفت: آن‌طرف، آن جوانان را که می‌بینی...

پس آن مرد نزد ایشان رفت و سلام کرد و از آن‌ها درخواست (پول) کرد.

امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) فرمودند: 

«یَا هَذَا إِنَّ الْمَسْأَلَةَ لَا تَحِلُّ إِلَّا فِی إِحْدَى ثَلَاثٍ دَمٍ مُفْجِعٍ أَوْ دَیْنٍ مُقْرِحٍ أَوْ فَقْرٍ مُدْقِعٍ. فَفِی أَیّهَا تَسأَلُ؟»

«ای مرد! درخواست کردن جایز نیست، مگر در سه مورد:

خون‌بهای مصیبت‌وار،

بدهیِ جان‌کاه،

و فقر زمین‌گیرکننده.[2]

حال، درخواست تو برای کدام‌یک از این‌هاست؟»

آن مرد عرض کرد: در مورد یکی از این سه مورد.

پس امام حسن (علیه‌السلام) دستور دادند پنجاه دینار (سکه طلا) به او بدهند،[3]

امام حسین (علیه‌السلام) نیز دستور دادند چهل و نه دینار به او بدهند،

عبدالله بن جعفر نیز دستور داد چهل و هشت دینار به او بدهند...»[4]

 

 الخصال، ج‏۱، ص۱۳۵

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] همسر حضرت زینب (سلام‌الله علیها).

[2] یعنی فقط در مواردی که حقیقةً انسان مضطر باشد و چاره‌ای نداشته باشد.

[3] جالب است که حضرات دیگر کنکاش نکردند و ریز نشدند. تنها خواستند آگاهی دهند و حجت را تمام کنند.

[4] این ادب نیز زیبا و قابل توجه است که انسان از بزرگ‌تر پیشی نگیرد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۵۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عَبْدِ الْخَالِقِ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ لِأَبِی جَعْفَرٍ الْأَحْوَلِ وَ أَنَا أَسْمَعُ «أَتَیْتَ الْبَصْرَةَ» فَقَالَ نَعَمْ قَالَ «کَیْفَ رَأَیْتَ مُسَارَعَةَ النَّاسِ إِلَى هَذَا الْأَمْرِ وَ دُخُولَهُمْ فِیهِ» قَالَ وَ اللَّهِ إِنَّهُمْ لَقَلِیلٌ وَ لَقَدْ فَعَلُوا وَ إِنَّ ذَلِکَ لَقَلِیلٌ فَقَالَ «عَلَیْکَ بِالْأَحْدَاثِ فَإِنَّهُمْ أَسْرَعُ إِلَى کُلِّ خَیْرٍ...»

 الکافی، ج‏۸، ص۹۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است که به ابوجعفر احول فرمودند: «به بصره رفتی؟»

عرض کرد: بله.

فرمودند: «شتاب مردم نسبت به این امر (ولایت اهل بیت علیهم‌السلام) و ورودشان به آن (پذیرش مکتب تشیع) را چگونه دیدی؟»

عرض کرد: به خدا قسم، آن‌ها (شیعیان بصره) کم هستند. فعالیت‌هایی هم انجام داده‌اند، اما واقعاً کم است.

حضرت فرمودند: «نوجوانان را دریاب، که آنان به سوی هر کار خیری شتابان‌ترند...»

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــ

[1] شهر بصره، در ابتدا پایگاه هواداران عثمان و دشمنان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بود و بعدها کم‌کم ترکیب جمعیتی‌اش تغییر کرد. به گفته جوان شیعه اهل بصره (که سال گذشته به برکت پیاده‌روی اربعین هم‌کلام شدیم)، امروز اکثر غریب‌به‌اتفاق اهالی بصره شیعه هستند.

[2] یاد سخن آن معلم بازنشسته زابلی افتادم که با افسوس می‌گفت: زابل، شهر معلم‌خیزی است و تا پیش از دولت اصلاحات، معلمان شیعه‌ی زابلی در سراسر سیستان و بلوچستان به تدریس مشغول بودند، اما پس از اجرای سیاست ممنوعیت تدریس معلمان در شهرهای دیگر، توسط آن دولت، ورق برگشت و امروز (سال۹۰) حتی بسیاری از نوجوانان شیعه زابلی هم، تحت تعلیم معلمان اهل سنت هستند. (توضیح‌آن‌که زابل محل تمرکز شیعیان در استان سیستان‌وبلوچستان است و ظاهراً با تدبیر دولت‌های پیشین، معلمان استان، عموماً از این شهر انتخاب می‌شده‌اند.)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۱۵
ابوالفضل رهبر