مقدمه1:
ما دو نوع شراکت داریم:
1- شراکت استقلالی: به اینصورت که مال مورد شراکت، بین شرکا تقسیم شده باشد؛ بخشی از آن، برای یکی از شرکا، و بخش دیگر، برای شریک دیگر. مثل زمینی که از وسط تقسیم شده است، یا خانهای که یک طبقه از آن برای یکی، و طبقه دیگر برای دیگری باشد.
2- شراکت مُشاعی: به این نحو که هر دو شریک، در جزء جزءِ مال شریک باشند و روی هر قسمتی از آن دست بگذاریم، به هر دو تعلق داشته باشد. مثل خانهای که سه دانگ آن برای یکی، و سه دانگ دیگر برای دیگری باشد، و یا مثل راهپله آپارتمانها که مُشاع است و برای همه ساکنین است.
اگر کسی که به نحو مُشاعی، مالی را با دیگری شریک است، سهم خود را بفروشد، برای شریک دیگر این حق وجود دارد [معامله را بر هم زده،] قیمت سهم معامله شده را به خریدار بپردازد و سهم شریکش را برای خود بردارد. در فقه اسلامی به چنین حقی، «حق شُفعه» و به شریک دوم (که این حق را دارد،) «شفیع» میگویند.
به عنوان مثال، آقای «الف» و آقای «ب» زمینی را بهصورت مشاع شریکاند. اگر آقای «الف» سهم خود را به قیمت ۱۰۰ میلیون به آقای «ج» بفروشد، آقای «ب» میتواند از «حق شفعه»ی خود استفاده کند؛ ۱۰۰ میلیون به آقای «ج» بدهد و سهم شریکش (آقای«الف») را مالک شود. به آقای «ب»، «شفیع» میگویند.
***
مقدمه2:
ما در این دنیا دائماً مشغول دادوستد، بدهبستان و تجارتیم.
سرمایهای که با آن تجارت میکنیم، نعمتهایی است که به ما داده شده؛ وقت و عمرمان، جان و مالمان، آبرو و اعتبارمان، تواناییهای جسمی و روحیمان، هدایت و ولایت و...
ما گاهی در این تجارت سود میکنیم و گاهی ضرر. گاهی در قبال چیزی که میپردازیم، چیز با ارزشتری بهدست میآوریم و گاهی آن را مفت از دست میدهیم، و بدتر این که گاهی چیزی میخریم که بلای جانمان میشود.
خداوند در قرآن کریم به هر دو نوع تجارت(زیانده و سودده) اشاراتی دارد[۱]. به عنوان نمونه؛
- در آیه ۱۶ سوره بقره، بعد از ذکر حالاتی از منافقین، میفرماید:
«أُولَٰئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَىٰ فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَ مَا کَانُوا مُهْتَدِینَ»؛
«آنها کسانى هستند که گمراهى را به بهاى هدایت خریدند، نه تجارتشان سود داد و نه از رهیافتهگان بودند.»
- و در آیات ۱۰ الی ۱۳ سوره صف نیز میفرماید:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَىٰ تِجَارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ ذَٰلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ یُدْخِلْکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَ مَسَاکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ ذَٰلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ * وَ أُخْرَىٰ تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِیبٌ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ»
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! آیا شما را به تجارتى راهنمایى کنم که شما را از عذابی دردناک نجات دهد؟»
و بعد ثَمَن (بهایی که باید پرداخت شود) و مُثمَن (آنچه بهدست میآید) را ذکر میکند:
ثَمَن؛ ایمان به خدا و رسولش، جهاد در راه خدا با اموال و جانها
مُثمَن؛ بخشش گناهان، داخل شدن به بهشت و بهرهمندی از نعمتهایش، و یاری خداوند و پیروزیای نزدیک
***
و اما شفاعت...
کسی که در داد و ستدهای دنیا ضرر کرده و سرمایهاش را مُفت از دست داده، تنها امیدش این است که شریکش «شفیع» او شود، از حق شفعهاش استفاده کند، و ضررش را جبران نماید.
ما اگر بتوانیم با اهل بیت (علیهمالسلام) در سرمایههایمان (جان و مال و آبرو و وقت و ...مان) شریک شویم، آنها میتوانند از حق شفعه (شفاعت) خود استفاده کنند و خطاهایمان را جبران کنند.
اگر با اهل بیت (علیهمالسلام) در هرآنچه داریم شریک شویم، با آنان یکی شویم و به اتحاد برسیم، سرمایهی خود را سرمایهی آنان بدانیم، خواستههایشان را خواستههای خود، دشمنانشان را دشمنان خود، دوستانشان را دوستان خود و...، در اینصورت خاندان کرامت و سخاوت نهتنها شفیع ما میشوند، که آنها نیز داشتههایشان را با ما بهاشتراک میگذارند.[۲]
***
اینکه چهطور میتوانیم مانند «سلمان» با اهل بیت (علیهمالسلام) یکی شویم[۳]، در یادداشت بعدی عرض خواهد شد، إن شاء الله.
[۱] مراجعه کنید به بقره: 16، 41، 79، 86، 90، 102، 174، 175، 207 ، آلعمران: 77، 177، 187، 199 ، نساء: 44، 74 ، مائده: 44، 106 ، توبه: 9، 111 ، نحل: 95 ، لقمان: 6 ، فاطر: 29 ، صف: 10، 11، 12، 13 ، ...
[۲] اینکه ما بتوانیم در دارائی بیکران اهل بیت (علیهمالسلام) شریک شویم، جای تعجب نیست، که در دارائی خدا نیز میشود شریک شد. همانطور که امام سجاد (علیهالسلام) فرمودند: «مَن کَانَ لِلَّهِ، کانَ اللهُ لَهُ»؛ «کسی که برای خدا باشد، خدا نیز برای او خواهد بود.»
[۳] رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله): «سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ»؛ «سلمان از ما اهل بیت است.»