...حَدَّثَنَا اَلْهَیْثَمُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ اَلرُّمَّانِیُّ قَالَ: سَأَلْتُ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقُلْتُ لَهُ: یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ أَخْبِرْنِی عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لِمَ لَمْ یُجَاهِدْ أَعْدَاءَهُ خَمْساً وَ عِشْرِینَ سَنَةً بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ جَاهَدَ فِی أَیَّامِ وِلاَیَتِهِ؟ فَقَالَ: «لِأَنَّهُ اِقْتَدَى بِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی تَرْکِهِ جِهَادَ اَلْمُشْرِکِینَ بِمَکَّةَ بَعْدَ اَلنُّبُوَّةِ ثَلاَثَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ بِالْمَدِینَةِ تِسْعَةَ عَشَرَ شَهْراً وَ ذَلِکَ لِقِلَّةِ أَعْوَانِهِ عَلَیْهِمْ وَ کَذَلِکَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ تَرَکَ مُجَاهَدَةَ أَعْدَائِهِ لِقِلَّةِ أَعْوَانِهِ عَلَیْهِمْ فَلَمَّا لَمْ تَبْطُلْ نُبُوَّةُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَعَ تَرْکِهِ اَلْجِهَادَ ثَلاَثَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ تِسْعَةَ عَشَرَ شَهْراً فَکَذَلِکَ لَمْ تَبْطُلْ إِمَامَةُ عَلِیٍّ مَعَ تَرْکِهِ اَلْجِهَادَ خَمْساً وَ عِشْرِینَ سَنَةً إِذَا کَانَتِ اَلْعِلَّةُ اَلْمَانِعَةُ لَهُمَا وَاحِدَةً.»
عیونأخبارالرضا، ج۲، ص۸۱
از هیثم بن عبدالله نقل شده است:
از امام علی بن موسی الرضا (علیهالسلام) سؤال کردم:
ای فرزند رسول خدا! به من درباره علی بن ابیطالب (علیهماالسلام) خبر دهید که چرا ایشان بعد از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) بیست و پنج سال با دشمنانشان نجنگیدند و بعدها در دوران ولایت (حکومتِ) خود جنگیدند؟
حضرت فرمودند:
«امیرالمؤمنین به رسول خدا (صلواتاللهعلیهما) اقتدا کردند؛ در اینکه پیامبر بعد از نبوت، سیزده سال در مکه و نوزده ماه در مدینه، جهاد با مشرکان را ترک کردند و این، بهخاطر کم بودنِ یاورانی بود که ایشان را علیه مشرکان یاری کنند.
همینطور، حضرت علی (علیهالسلام) نیز جهاد با دشمنانشان را، بهخاطر کم بودن یاورانی که ایشان را علیه آنان یاری کنند، ترک کردند.
پس وقتی نبوت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) با ترک جهاد بهمدت ده سال و نوزده ماه، باطل نشد، همانطور، امامت حضرت علی (علیهالسلام) نیز با ترک جهاد بهمدت بیست و پنج سال باطل نشده است؛ زیرا علتی که مانع (از جهاد) در هر دو مورد شد، یکی بود.»
پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ
[۱] چنانکه در این حدیث و احادیث مشابه دیگر ملاحظه میفرمایید، علت عدم قیام ائمه (علیهمالسلام)، شمارِ کمِ یارانِ آماده و پایکار بوده است. (در مطالب آتی، دو نمونه از این احادیث ذکر خواهد شد، انشاءالله.)
[۲] امروز نیز علت عدم قیام حضرت قائم (عجلاللهفرجهالشریف) همین است. خوب است کلاهمان را کمی بالاتر بگذاریم و پیرامون کوتاهیهای خود و سهمی که در محرومیت بشریت از درک محضر امام عصر (علیهالسلام) داریم، به تفکر بنشینیم.
[۳] مناسب است که همینجا به ضرورت نیروسازی و به ارزش نقشهای شریف فرزندپروری، مربیگری و هدایتگری تأکید و تأمل مجددی داشته باشیم. گویا تنها مسیر ایجاد زمینههای ظهور و به سعادت رسیدن جامعه، همین مسیر است.
[۴] توجه به این نکته ضروری است که اگر هدف و انگیزهمان از تربیت فرزند و متربی، تربیت شیعهای حقیقی و یاوری راستین برای حضرت بقیة الله الاعظم (عجلاللهتعالیفرجه) باشد، رویکرد و شیوه تربیتمان نیز باید متناسب با این هدف تنظیم گردد.
[۵] بیان کاملتری از آنچه ذکر شد را در سخنان عالمانه و هوشمندانهی استاد حجتالاسلام محمدتقی هادیزاده که در جمع مربیان و متصدیان تربیتی ایراد شده است، نیوش کنید.