یوزهای محصور ایرانی
یکیدو هفته پیش، به لطف برنامهی «روزی یک ساعت تلویزیونِ» بچهها، انیمیشنی از شبکه پویا تماشا کردیم به نام «یوز». قسمتی بود از یک مجموعه انیمیشن، که با هدف جلوگیری از شکار یوزپلنگ ایرانی توسط کودکان امروز و شکارچیان فردا ساخته شده است.[۱]
قسمتی که آن روز پخش شد، داستان بچهیوزپلنگی بود که روباهی حقهباز قصد فریبش را داشت؛ او را به خارج از منطقه حفاظت شده بکشاند تا به دست انسانها گیر بیفتد. پدر و مادر بچهیوز همیشه او را از رفتن به جاهای «ناشناخته» و خارج از قلمرو نهی میکردند، اما وسوسههای روباه و کنجکاوی کودکانه کار خودش را کرد. خلاصه اینکه بچهیوز رفت و سرش به سنگ خورد و برگشت و فهمید که باید حرف پدر و مادرش را گوش میکرده و به جاهای «ناشناخته» قدم نمیگذاشته.
غارنشینان کاشف آمریکایی
دو سه روز بعد از تماشای انیمیشن «یوز»، فرصت شد تا بعد از خوابیدن بچهها، دیویدی انیمیشن «غارنشینان» (The Croods 2013) را که یکی دو ماهی در صف انتظار بود، در دستگاه بگذارم و تماشا کنم.
«غارنشینان»، داستان دختری را روایت میکند که در عصر ماقبل تاریخ با خانوادهای غارنشین زندگی میکند. پدری مهربان و قوی دارد که بهدلیل زندگی در محیطی خطرناک (با حیواناتی وحشی و عظیمالجثه)، بسیار محافظهکار است. او برای حفظ خانوادهاش (که تنها خانواده باقیمانده در آن منطقه است،) قوانین سختی وضع کرده است. آنها هر دو سه روز یکبار، تنها برای تهیه غذا، با هم از غار تاریک خود خارج میشوند، قبل از غروب آفتاب به آن برمیگردند و ورودی غار را با سنگ بزرگی میبندند. پدر همیشه خانوادهاش را از نزدیک شدن به چیزهای «جدید» و «ناشناخته» پرهیز میدهد و شبها برای آنها داستان حیواناتی را تعریف میکند که حرف پدر و مادرشان را گوش نکردهاند؛ به جاهای ناشناخته رفتهاند و بهطرز وحشتناکی کشته شدهاند.
دختر خانواده در سن بلوغ است و سنتشکنیاش گل کرده. او از زندگی با چنین خانوادهای زجر میکشد. بهدنبال چیزهای جدید و شیفتهی نور است. تا اینکه با پسری جسور آشنا میشود که برای مواجهه با مشکلات، از فکر خود کمک میگیرد. او چیزهای جدیدی کشف کرده، میتواند آتش تهیه کند، از جاهای دیگر خبر دارد، از زلزلهای که قرار است ویرانی ایجاد کند خبر دارد و ... همه اینها برای دخترک، جذاب و راضیکننده است.
با ورود پسر، روال زندگی غارنشینان بههم میخورد. خانواده که به کارآمدی فکر، به درستی حرفهای پسرک و به خطرناک نبودن همهی چیزهای جدید، پی بردهاند از دور پدر پراکنده میشوند و به پسر اقتدا میکنند. آنها با طی سختیها و خطرات فراوان، به سرزمینی جدید پای میگذارند تا از نابودی محتوم خود بگریزند.
در آخر این پدر است که با درک شرائط جدید و پی بردن به حقیقت، روش خود را تغییر میدهد و با آنها همراه میشود.[۲]
دو یادآمدِ همینجوری!
۱- با دیدن این دو انیمیشن، بلافاصله یاد فرمایشی از رهبر انقلاب افتادم که از سالها قبل در ذهنم مانده بود. ایشان با تأکید بر لزوم تبادل فرهنگی، نقاط مثبتی از فرهنگ غربی را ذکر کردند؛ «خطرپذیری»، «ریسکپذیری»، «پشتکار» و...[۳]
۲- امروز هم که داشتم مینوشتم، یاد حرف خطرناک و سادهلوحانه یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری ۹۲ افتادم که در مناظره فرهنگی-اجتماعی میگفت دولت نمیتواند و نباید دست به فرهنگ بزند. مردم خود بلدند فرهنگ خود را حفظ کنند و ارتقاء دهند!
[۲] «غارنشینان» جزئیات و حرفهای زیادی دارد و نقدهای بسیاری بر آن نوشته شده است. (بهعنوان مثال)
[۳] خواندن دیگر فرازهای این سخنرانی و ملاحظه عنوان «تبادل فرهنگی» در بخش جستار سایت خامنهایداتآیآر را توصیه میکنم. فعلاً این را علیالحساب بخوانید: «یک روز عدّهاى غربزده چشمهاى خود را بستند و گفتند ما باید همهچیز را از غرب بگیریم. آنها چهچیزى را از غرب گرفتند؟ یکى از خصوصیات خوبى که اروپاییها دارند، خطرپذیرى است. منشأ عمده موفقیتهاى آنها این بوده است. آیا غربزدههاى ما این را گرفتند و به ایران آوردند؟ آیا ایرانیها ریسکپذیر شدند؟ خصوصیت خوب دیگر آنها عبارت از پشتکار و از کار نگریختن است. آیا آن را به ایران آوردند؟ بزرگترین و ماهرترین مکتشفان و دانشمندان غربى کسانىاند که سالهاى متمادى با زندگیهاى سخت در اتاق خود نشستند و چیزى را کشف کردند. انسان وقتى زندگى آنها را مىخواند، مىبیند چگونه زندگى کردند. آیا این روحیه تلاشِ خستگىناپذیرِ فقط براى علم را به ایران آوردند؟ اینها بخشهاى خوب فرهنگ غربى بود. اینها را که نیاوردند؛ پس چهچیزى را آوردند؟ اختلاط زن و مرد و آزادىِ عیّاشى و پشتمیزنشینى و ارزش کردن لذّات و شهوات را آوردند!» (بیانات در دیدار جوانان و فرهنگیان در مصلّاى رشت، ۱۲ اردیبهشت۱۳۸۰)