این مطلب پیش تر در قدس آنلاین منتشر شده است.
اندیشه مهدویت، همواره در اذهان شیعیان جاری بوده است و آنان همواره در انتظارِ فراهم آمدن زمینه های ظهور بوده اند. از آنجا که در آموزه های معصومین علیهم السلام، به این موضوع تأکید شده بود که مهدی موعود ابتدا مدتی غیبت می کند و بعد قیام می نماید، ذهن شیعیان، برای این امر آماده بوده است.
پس از شهادت امام موسی کاظم علیه السلام، عده ای، از این آمادگی استفاده کرده، شعبه ای از انحراف در جامعه ی شیعی ایجاد نمودند. آنان مدعی شدند که ایشان مهدی موعود هستند و رحلت نکرده اند، بلکه غایب شده اند.[۱]
این انحراف، که بعدها به «فتنه وقف» مشهور شد، به سرعت در میان شیعیان فراگیر شد.
اصلی ترین عامل فراگیر شدن این فتنه، مقام و منزلت مدعیان بوده است. کسانی این ادعا را مطرح کردند، که خود وکیل و نمایندهی مخفیِ امام در مناطقی چون کوفه، مصر و خراسان بودند.[۲]
چنین شد که «فتنه وقف» فراگیر گشت و ضربه سختی به پیکره جامعه شیعه وارد آمد.
امام رضا علیهالسلام و تعدادی از اصحاب ثابتقدمشان، از ابتدا سعی در روشنگری و بازگرداندنِ فریبخوردگان داشتند، اما بعدتر کوردلانی که علیرغم مدارای امام لجاجت ورزیدند را به شدت طرد کردند.
پیروان فرقه واقفه، هیچ جایگاهی نزد شیعیان نداشتند و علمای شیعه از علمای آنان حدیثی نقل نمیکردند. آنان در میان شیعیان، به «سگ باراندیده» مشهور بودند. (چراکه مردم از سگی که خیس است، به شدت اجتناب میکنند تا از نجاستش در امان باشند.)
شیخ صدوق، در کتاب «عیون أخبار الرضا علیهالسلام»، روایات تأملبرانگیزی پیرامون انگیزه سران این فتنه ذکر مینماید. به نمونهای از این احادیث توجه فرمایید:
...عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ: «لَمَّا مَاتَ أَبُو الْحَسَنِ ع وَ لَیْسَ مِنْ قُوَّامِهِ أَحَدٌ إِلَّا وَ عِنْدَهُ الْمَالُ الْکَثِیرُ فَکَانَ ذَلِکَ سَبَبَ وَقْفِهِمْ وَ جُحُودِهِمْ لِمَوْتِهِ وَ کَانَ عِنْدَ زِیَادٍ الْقَنْدِیّ سَبْعُونَ أَلْفَ دِینَارٍ وَ عِنْدَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ دِینَارٍ قَالَ فَلَمَّا رَأَیْتُ ذَلِکَ وَ تَبَیَّنَ لِیَ الْحَقُّ وَ عَرَفْتُ مِنْ أَمْرِ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع مَا عَرَفْتُ تَکَلَّمْتُ وَ دَعَوْتُ النَّاسَ إِلَیْهِ قَالَ فَبَعَثَا إِلَیَّ وَ قَالا لِی مَا یَدْعُوکَ إِلَى هَذَا إِنْ کُنْتَ تُرِیدُ الْمَالَ فَنَحْنُ نُغْنِیکَ وَ ضَمِنَا لِی عَشَرَةَ ألف [آلَافِ] دِینَارٍ وَ قَالا لِی کُفَّ فَأَبَیْتُ فَقُلْتُ لَهُمَا إِنَّا رُوِّینَا عَنِ الصَّادِقِینَ ع أَنَّهُمْ قَالُوا إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فَعَلَى الْعَالِمِ أَنْ یُظْهِرَ عِلْمَهُ فَإِنْ لَمْ یَفْعَلْ سُلِبَ نُورَ الْإِیمَانِ وَ مَا کُنْتُ لِأَدَعَ الْجِهَادَ فِی أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى کُلِّ حَالٍ فَنَاصَبَانِی وَ أَظْهَرَا لِیَ الْعَدَاوَةَ.»
عیون أخبار الرضا، ج۱، ص۱۱۳
از «یونسبنعبدالرحمن» نقل شدهاست که گفت:
هنگامی که امام کاظم علیهالسلام رحلت فرمودند، نزد وکلا و نمایندگان ایشان اموال بسیاری بود.[۳] همین امر موجب توقف آنان بر امام کاظم علیهالسلام و انکار مرگ ایشان شد. نزد «زیاد قندی» هفتادهزار دینار(سکه طلا) و نزد «علیبنابیحمزه» سیهزار دینار بود.
من وقتی با این مسئله مواجه شدم و حق برایم آشکار شد و به امامت امام رضا علیهالسلام آگاهی یافتم، با مردم سخن گفتم و آنان را به امام رضا علیهالسلام دعوت نمودم.
آن دو (کسانی را) نزد من فرستادند و گفتند: چرا چنین دعوتی میکنی؟ اگر مال میخواهی، ما تو را بینیاز میکنیم و هزار دینار برایت تضمین مینماییم.
به من گفتند از این کار خودداری کن، اما من امتناع کردم و به آن دو گفتم: ما از امامان راستگو روایت نقل کردهایم. آنان فرمودهاند:
«هرگاه بدعتی آشکار شد، بر عالِم واجب است که علمش را ظاهر گرداند، و اگر چنین نکند، نور ایمان از او گرفته میشود.»
و من کسی نیستم که کوشش برای امر خداوند عزّوجلّ را در هیچ حالتی فروگذارم.
چنین شد که آنان با من دشمن شدند و دشمنیشان را آشکار نمودند.
پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[۱] اینکه امام در زندان هارونالرشید در بغداد از دنیا رفته بودند و اغلب شیعیان، شاهد مرگ حضرت نبودند و در تشییع و تدفین ایشان شرکت نکرده بودند، امکان باورپذیری این ادعا را بیشتر کرده بود. فتنه گران بعدها دیرفرزنددار شدنِ امام رضا علیهالسلام را نیز قرینهای بر صحت ادعایشان دانستند، چراکه امام باید فرزند پسری میداشت، تا امامت از طریق او ادامه یابد. (لازم به ذکر است که امام رضا علیهالسلام، تا ۴۷سالگی صاحب فرزند نشدند. سران فتنه وقف، این امر را مستمسکی برای اثبات ادعای خود نمودهبودند. آنان حتی پس از ولادت امام جواد علیه السلام نیز (به دلیل اختلاف رنگ پوست پسر با پدر) شبهاتی ناروا وارد نمودند، اما این شبهات با آزمون «قیافهشناسی» رفع شد و امامت امام رضا علیهالسلام تثبیت گشت.)
[۲] سران فتنه واقفه، همه از عالمان و راویان حدیث بودند و نمایندگی و وکالت امام را برای اداره امور شرعی شیعیان، در مناطق مختلف، به عهده داشتند. (توضیح اینکه پس از شهادت امام حسین علیهالسلام و سخت شدن شرایط برای امامان شیعه، آنان مجبور به تقیه شدند و از طرفی با گسترش مخفیانه جامعه شیعی، نیاز به ارتباطی مخفیانه برای اداره امور آنان، احساس میشد. لذا اهل بیت شبکهای مخفی از اصحاب و علما ایجاد کردند، که مانند درختی از تنه، شاخهشاخه میشدند و در کشورها و شهرها و دهات شیعهنشین پراکنده میشدند، تا به رفع نیازهای شیعیان بپردازند؛ نیاز به راهنماییهای اعتقادی، علمی و اجتماعی، قضاوت در اختلافات، جمعآوری و تقسیم وجوهات شرعی و... (برای آگاهی از پیچیدگی های شبکه وکالت، مطالعه کتاب «سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه علیهم السلام» نوشته محمدرضا جباری، توصیه می گردد.)
[۳] وکلای امام، مأمور به اخذ وجوهات شرعی شیعیان در منطقه خود بودند. آنان باید این اموال را به امام میرساندند و از ایشان برای نحوه مصرفشان کسب تکلیف میکردند و یا در امور از پیش تعیینشده، صرف میکردند. با رحلت امام کاظم علیهالسلام، این اموال نزد آنان باقیماند و وقتی امام رضا علیهالسلام، پیغام دادند که اموال را بیاورید، از این کار خودداری کردند.