دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۲۰۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام علی» ثبت شده است

 

کودکان ذاتاً کنجکاو هستند. آن‌ها در سنین مختلف با ناشناخته‌ها و نادانسته‌هایی مواجه می‌شوند و برای کسب شناخت و آگاهی، گاه تجربه می‌کنند و گاه از کسانی که احساس می‌کنند از آن‌ها آگاه‌ترند، پرسش می‌کنند.

روحیه خدادادیِ پرسش‌گری، روحیه‌ی بسیار مفیدی است که در حدیث زیر به یکی از فواید آن اشاره شده است:

 

 

 

قالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ:

«مَنْ سَأَلَ فِی صِغَرِهِ أَجَابَ فِی کِبَرِهِ.»

 عیون الحکم و المواعظ، ص۴۴۷

 

از امیر مؤمنان (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرکه در خردسالی سؤال کند، در بزرگ‌سالی پاسخ خواهد داد.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

کسی که سؤالات و ابهامات خودش رفع شده باشد، می‌تواند تجربیاتش را از راهی که رفته برای دیگران بازگو کند و سؤالات و ابهامات آن‌ها را نیز رفع کند.

اگر بخواهیم عکس‌العمل والدین در قبال این روحیه کودکان را آسیب‌شناسی کنیم، می‌توانیم در این رابطه به سه آسیب اشاره نماییم:

۱) بعضی پدر و مادرها، به‌خاطر مشغله زیاد، بی‌حوصلگی یا تصور این‌که کودک نباید زیاد سؤال بپرسد و فضول بار بیاید، از سؤالات فرزندشان سَرسَری عبور می‌کنند یا اصلاً پاسخ نمی‌دهند. در نتیجه این روحیه را در فرزندان خود از بین می‌برند.

۲) بعضی‌ها پاسخ می‌دهند، اما غلط پاسخ می‌دهند. این پدر و مادرها توجه ندارند که ذهن کودک خالی است و پاسخشان، چون اولین پاسخ است، در ذهن آن‌ها ثبت خواهد شد. بنابراین والدین باید توجه داشته باشند که به کودکشان پاسخ غلط ندهند و اگر چیزی را نمی‌دانند، یا از کودکشان فرصت بگیرند تا در مورد آن تحقیق کنند و بعد پاسخش را بدهند یا کودک را به فرد آگاه و مورد اعتمادی ارجاع دهند.

۳) آسیب قابل ذکر دیگر، این است که بعضی والدین از آن‌طرف بام می‌افتند! یعنی پاسخ کودک را خیلی سریع و تمام و کمال می‌دهند. به این ترتیب، این فرصت را از فرزندشان می‌گیرند که به تأمل و تفکر و کنجکاویشان ادامه دهند و خود به پاسخ برسند. این والدین در واقع، به طریق دیگری روحیه کنجکاوی را در فرزندشان می‌خشکانند.

بنابراین رفتار صحیح در قبال پرسش‌گری کودک، این است که والدین برای سؤالات کودک اهمیت قائل باشند، اما پاسخ را به‌شکل لقمه‌های جویده‌شده در دهان او نگذارند، بلکه با سرنخ‌هایی که به او می‌دهند، کمکش کنند تا خود به پاسخ برسد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۰۱ ، ۰۷:۵۵
ابوالفضل رهبر

 

اکثر قریب به اتفاقِ انسان‌های موفق، بیش از آن‌که از نبوغشان بهره برده باشند، با اراده قوی و سخت‌کوشی به قله‌های موفقیت دست یافته‌اند.

 

 

 

قالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ:

«مَنْ لَمْ یُجْهِدْ نَفْسَهُ فِی صِغَرِهِ لَمْ‏ یَنْبُلْ‏ فِی‏ کِبَرِهِ.»

 غررالحکم‌ودررالکلم، ص۶۰۶

 

از امیر مؤمنان (علیه‌السلام) نقل شده است:

«کسی‌که در خردسالی سخت‌کوش نباشد، در بزرگ‌سالی به موفقیت دست نخواهد یافت.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

برای این‌که فرزندانی موفق و پیشرو تربیت کنیم، باید آن‌ها را بااراده و سخت‌کوش بار آوریم. برای این منظور باید از ابزاری کمک گرفت؛ تشویق، تنبیه، ایجاد رقابت صحیح (بدون تحقیر) با هم‌سالان، معرفی الگو، بیان شعرها و داستان‌هایی با این مضمون و...

البته در این رابطه باید ملاحظاتی که در پنج مطلب با عنوان «سه دوره هفت‌ساله برای تربیت کودک» مطرح شد را نیز در نظر داشت؛ باید دانست که در هر سنی چه کارهایی باید از کودک بخواهیم، با چه شیوه‌ای از او بخواهیم و چه میزان بر او فشار بیاوریم؟

بدیهی است که در هفت سال نخست، که دوره بازی و رهایی کودک است، نمی‌توان چندان از او چیزی خواست.

اما در هفت سال دوم که دوره اطاعت و آموزش است و نیز در هفت سال سوم که دوره همراهی فرزند با والدین و کارآموزی آن‌هاست، باید متناسب با سنشان مسؤولیت‌هایی از آن‌ها خواست و بر انجام صحیح و کامل این وظایف تأکید نمود.

امید است که فرزندانی سخت‌کوش و موفق تربیت کنیم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۰۱ ، ۰۷:۳۵
ابوالفضل رهبر

 

و کَانَتْ فَاطِمَةُ عَلَیْهَا السَّلاَمُ تُرَقِّصُ اِبْنَهَا حَسَناً عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ تَقُولُ: «أَشْبِهْ أَبَاکَ یَا حَسَنُ، وَ اِخْلَعْ عَنِ اَلْحَقِّ اَلرَّسَنَ، وَ اُعْبُدْ إِلَهاً ذَا مِنَنٍ، وَ لاَ تُوَالِ ذَا اَلْإِحَنِ.» وَ قَالَتْ لِلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: «أَنْتَ شَبِیهٌ بِأَبِی، لَسْتَ شَبِیهاً بِعَلِیٍّ.»

 مناقب‌آل‌أبی‌طالب، ج‏۳، ص۳۸۹

 

نقل شده است که حضرت زهرا پسرشان امام حسن (علیهماالسلام) را بالا و پایین می‌انداختند و (این شعر را) می‌فرمودند:

«أَشْبِهْ‏ أَبَاکَ‏ یَا حَسَنُ / وَ اخْلَعْ عَنِ الْحَقِّ الرَّسَنَ

و اعْبُدْ إِلَهاً ذَا مِنَنٍ / وَ لَا تُوَالِ ذَا الْإِحَنِ»

«شبیه پدرت باش، ای حسن! و ریسمان را از (پای) حق باز کن.

خداوندِ بخشنده را عبادت کن و از کینه‌توز پیروی مکن.»

و برای امام حسین (علیه‌السلام) می‌فرمودند:

«أَنْتَ شَبِیهٌ بِأَبِی / لَسْتَ شَبِیهاً بِعَلِیٍ»

«تو شبیه پدرم هستی، شبیه علی (علیه‌السلام) نیستی.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

چه صحنه زیبا و عبرت‌آموزی!

مادر، با نشاط و محبتِ سرشارش کودکان را پرواز می‌دهد،

برایشان شعر می‌خواند،

محبتش را به آن‌ها ابراز می‌کند،

پدرشان را در چشمشان بزرگ می‌کند،

برایشان الگوهایی می‌سازد،

آن‌ها را به خوبی‌ها فرا می‌خواند

و از بدی‌ها باز می‌دارد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۰۱ ، ۱۰:۵۷
ابوالفضل رهبر

 

بعضی بزرگ‌ترها وقتی با کودکان مواجه می‌شوند، پرستیژ خود را حفظ می‌کنند و با آن‌ها هم‌دل و هم‌راه نمی‌شوند.

حال‌آن‌که...

 

 

 

…وَ فِی خَبَرٍ آخَرَ قَالَ: قَالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«مَنْ کَانَ عِنْدَهُ صَبِیٌ فَلْیَتَصَابَ لَهُ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۳، ص۴۸۳

 

از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«هرکس کودکی نزدش بود، باید با او کودکی کند.»

 

 

 

…عَنِ اَلْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ:

«مَنْ کَانَ لَهُ وَلَدٌ صَبَا.»

 الکافی ج‏۶، ص۵۰

 

از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرکس فرزندی داشت، (باید با او) کودکی کند.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

در سیره اهل‌بیت (علیهم‌السلام) نیز زیاد مشاهده می‌شود که حضرات وقتی با کودکان مواجه می‌شدند، زانو می‌زدند، آن‌ها را در آغوش می‌گرفتند، بر پشت و شانه‌های مبارک خود می‌نشاندند، مَرکبِ آن‌ها می‌شدند، با آن‌ها بازی می‌کردند و...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۰۱ ، ۱۵:۵۶
ابوالفضل رهبر

 

از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«أَکْرِمُوا أَوْلَادَکُمْ‏ وَ أَحْسِنُوا أَدَبَهُمْ یُغْفَرْ لَکُمْ.»

 مکارم‌الأخلاق، ص۲۲۲

«فرزندانتان را بزرگ بدارید و آن‌ها را خوب ادب (تربیت) کنید؛ تا آمرزیده شوید.»

 

 

اما چرا ایشان نسبت به بزرگ‌داشت فرزندان تأکید فرموده‌اند؟

در احادیث زیر به آثار فوق‌العاده‌ی «کرامت نفس» اشاره شده است...

 

 

۱

از امام سجاد (علیه‌السلام) نقل شده است:

«مَنْ‏ کَرُمَتْ‏ عَلَیْهِ‏ نَفْسُهُ‏ هَانَتْ عَلَیْهِ الدُّنْیَا.»

 تحف‌العقول، ص۲۷۸

«هرکه نفْسِ خود را والا بداند، "دنیا" را پست می‌انگارد.»

 

 

۲

از امیر مؤمنان (علیه‌السلام) نقل شده است:

«مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَیْهِ شَهَوَاتُهُ.»

 نهج‌البلاغة، ص۵۵۵

«هرکه نفْس خود را والا بداند، "شهوت"هایش را پست می‌انگارد.»

 

 

۳

از امیر مؤمنان (علیه‌السلام) نقل شده است:

«مَنْ‏ کَرُمَتْ عَلَیْهِ‏ نَفْسُهُ‏ لَمْ یُهِنْهَا بِالْمَعْصِیَةِ.»

 عیون‌الحکم‌والمواعظ، ص۴۳۹

«هرکه نفْس خود را والا بداند، آن را با "معصیت" پست نمی‌گرداند.»

 

 

۴

از امیر مؤمنان (علیه‌السلام) نقل شده است:

«مَنْ کَرُمَتْ نَفْسُهُ قَلَّ‏ شِقَاقُهُ‏ وَ خِلَافُهُ‏.»

 عیون‌الحکم‌والمواعظ، ص۴۶۴

«هرکه نفْسش والا باشد، "دشمنی و ناسازگاری‌اش" (با دیگران) کم خواهد بود.»

 

 

۵

از امیر مؤمنان (علیه‌السلام) نقل شده است:

«مَنْ‏ کَرُمَتْ‏ نَفْسُهُ‏ اسْتَهَانَ‏ بِالْبَذْلِ وَ الْإِسْعَافِ»

 غررالحکم، ص۶۲۹

«هرکه نفْسش والا باشد، "بخشش به دیگران" و "کمک به نیازمندان" برایش راحت است.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

«شخصیت دادن به کودک»، یکی از اصول مهم تربیتی است. چنان‌چه در احادیث مذکور ملاحظه فرمودید، اگر کسی نفْسِ خود را بزرگ بداند، شأنِ خود را اجل از این می‌داند که دامانش را به پستی‌های دنیا، شهوات و معصیت‌ها آلوده نماید.

چنین کسی، با چنین تربیتی، در رابطه با دیگران نیز کریمانه و بزرگوارانه برخورد خواهد کرد.

امروز زمینه‌های آلودگی به دنیا، شهوات و گناهان گوناگون به‌صورت گسترده‌ای فراهم است و روزبه‌روز نیز در حال گسترش است. فرزندان ما روزگاری را تجربه می‌کنند که این زمینه‌ها بسیار بیشتر از امروز خواهد بود.

بنابراین لازم است فرزندانی تربیت کنیم که تاب مقاومت در برابر هجمه‌های روزگار خویش را نیز داشته باشند.

به این منظور، یکی از مسائلی که والدین باید مورد توجه قرار دهند و در عمل به آن اهتمام داشته باشند، شخصیت دادن به کودک و بزرگ‌داشتِ اوست.

این، یکی از ابزار مصونیت‌بخش به کودکان، در برابر آن هجمه‌هاست.

 

 

 

مطلب مرتبط:

اگر می‌خواهید فرزندتان متکبر، زورگو و دروغ‌گو نباشد...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۳۸
ابوالفضل رهبر

 

امیرالمؤمنین در ضمن نامه معروفشان به امام حسن (علیهماالسلام)، خطاب به فرزندشان نوشتند:

«...إِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ کَالْأَرْضِ‏ الْخَالِیَةِ مَا أُلْقِیَ فِیهَا مِنْ شَیْ‏ءٍ قَبِلَتْهُ فَبَادَرْتُکَ بِالْأَدَبِ قَبْلَ أَنْ یَقْسُوَ قَلْبُکَ وَ یَشْتَغِلَ لُبُّکَ لِتَسْتَقْبِلَ بِجِدِّ رَأْیِکَ مِنَ الْأَمْرِ مَا قَدْ کَفَاکَ أَهْلُ التَّجَارِبِ بُغْیَتَهُ وَ تَجْرِبَتَهُ فَتَکُونَ قَدْ کُفِیتَ مَئُونَةَ الطَّلَبِ وَ عُوفِیتَ مِنْ عِلَاجِ التَّجْرِبَةِ فَأَتَاکَ مِنْ ذَلِکَ مَا قَدْ کُنَّا نَأْتِیهِ وَ اسْتَبَانَ لَکَ مَا رُبَّمَا أَظْلَمَ عَلَیْنَا مِنْه...‏»

 نهج‌البلاغة، ص۳۹۳

 

«به‌راستی که دل نوجوان مانند زمینی خالی است که هرچه در آن کاشته شود، می‌پذیرد.

به‌همین‌خاطر من پیش از آن‌که دلت سخت گردد و خِرَدت [به آلودگی‌ها] مشغول گردد، در تأدیبِ تو شتاب ورزیدم؛

تا با نهایتِ توان به استقبال کارهایی روی که اهل‌تجربه در پِی‌اش رفته‌اند و تجربه کرده‌اند و دیگر لازم نیست خودت تجربه کنی.

در این‌صورت از هزینه کردن برای انجام این کارها، بی‌نیاز می‌شوی و از این‌که خودت (پس از انجامشان) تجربه اندوزی، معاف می‌گردی.

حال، آن‌چه ما (پیشینیان) به آن رسیده‌ایم (و تجربه کرده‌ایم) در اختیار توست و فضایی که چه‌بسا برای ما تاریک بوده، برای تو روشن شده است...»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

شش «مقدمه» و در نهایت یک «نتیجه»:

۱) همان‌طور که حضرت امیر (علیه‌السلام) فرموده‌اند، ای سن، سنِ حسّاسی است و باید برای «تأدیبِ» فرزندان، دغدغه و برنامه داشت.

۲) در این حدیث، حضرت می‌فرمایند با «انتقال حاصل تجربیاتِ» خود، بر این کار همت گمارده‌اند.

۳) در حدیثی (که پیش‌تر ذکر شده است) ایشان فرموده‌اند: «جملات حکمت‌آمیز» را به فرزندانتان بیاموزید؛ چراکه موجب افزایش عقل، هوش‌یاری و (صحتِ) نظر می‌گردد.

۴) در حدیثی دیگر (که آن نیز پیش‌تر ذکر گردیده) امام صادق (علیه‌السلام) فرموده‌اند: پیش از آن‌که صاحبان تفکرات انحرافی در جذب فرزندان (نوجوانانتان) از شما پیشی گیرند، با استفاده از «حدیث» (معارف اهل‌بیت علیهم‌السلام)، نسبت به حفظ آنان شتاب ورزید.

۵) همچنین در سلسله‌مطالب «سه دوره هفت‌ساله برای تربیت کودک»، زمان «تأدیبِ کودک» و «آموزش قرآن به او»، دوره هفت‌ساله دوم زندگی او بیان شده است.

۶) باید توجه داشت (همان‌طور که پیش‌تر ذکر شد،) «تأدیب کودک» اعم است از «انتقال معلومات به کودک» و «واداشتن او به به‌کارگیری این معلومات در عمل».

نتیجه: در مجموع می‌توان گفت در دوره هفت‌ساله دومِ زندگیِ کودک، که دوره «اطاعت و آموزش» است، باید با آموزش قرآن، معارف اهل‌بیت، سخنان حکمت‌آمیز و نیز با انتقال تجربیات، و بعد واداشتن کودک به به‌کارگیری این دانسته‌ها، به تأدیبِ کودک پرداخت.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۰۱ ، ۰۸:۰۲
ابوالفضل رهبر

 

بعضی جملات از کودکی آویزه گوش ما می‌شوند و وقتی بزرگ‌تر می‌شویم، در بزنگاهی به ذهنمان خطور می‌کنند و در تصمیم مهمی مؤثر واقع می‌شوند.

این‌گونه جملات طلایی - چه خوب و چه بد - در وجود کودکان ثبت می‌شوند و حتی اگر در یادشان نمانند، در ناخودآگاهشان باقی می‌مانند و روزی سراغشان می‌روند.

 

 

...عَنِ الْمِقْدَامِ بْنِ شُرَیْحِ قَالَ: سَأَلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع ابْنَهُ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ فَقَالَ: «یَا بُنَیَّ مَا الْعَقْلُ؟» قَالَ: «حِفْظُ قَلْبِکَ مَا اسْتَوْدَعْتَهُ.» قَالَ: «فَمَا الْحَزْمُ؟» قَالَ: «أَنْ تَنْتَظِرَ فُرْصَتَکَ وَ تُعَاجِلَ مَا أَمْکَنَکَ.» قَالَ: «فَمَا الْمَجْدُ؟» قَالَ: «حَمْلُ الْمَغَارِمِ وَ ابْتِنَاءُ الْمَکَارِمِ.» قَالَ: «فَمَا السَّمَاحَةُ؟» قَالَ: «إِجَابَةُ السَّائِلِ وَ بَذْلُ النَّائِلِ.» قَالَ: «فَمَا الشُّحُّ؟» قَالَ: «أَنْ تَرَى الْقَلِیلَ سَرَفاً وَ مَا أَنْفَقْتَ تَلَفاً.» قَالَ: «فَمَا الرِّقَّةُ؟» قَالَ: «طَلَبُ الْیَسِیرِ وَ مَنْعُ الْحَقِیرِ.» قَالَ: «فَمَا الْکُلْفَةُ؟» قَالَ: «التَّمَسُّکُ بِمَنْ لَا یُؤْمِنُکَ وَ النَّظَرُ فِیمَا لَا یَعْنِیکَ.» قَالَ: «فَمَا الْجَهْلُ؟» قَالَ: «سُرْعَةُ الْوُثُوبِ عَلَى الْفُرْصَةِ قَبْلَ الِاسْتِمْکَانِ مِنْهَا وَ الِامْتِنَاعُ عَنِ الْجَوَابِ وَ نِعْمَ الْعَوْنُ الصَّمْتُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٍ وَ إِنْ کُنْتَ فَصِیحاً.» ثُمَّ أَقْبَلَ ص عَلَى الْحُسَیْنِ ابْنِهِ ع فَقَالَ لَهُ: «یَا بُنَیَّ مَا السُّؤْدَدُ؟» قَالَ: «اصْطِنَاعُ الْعَشِیرَةِ وَ احْتِمَالُ الْجَرِیرَةِ.» قَالَ: «فَمَا الْغِنَى؟» قَالَ: «قِلَّةُ أَمَانِیِّکَ وَ الرِّضَا بِمَا یَکْفِیکَ.» قَالَ: «فَمَا الْفَقْرُ؟» قَالَ: «الطَّمَعُ وَ شِدَّةُ الْقُنُوطِ.» قَالَ: «فَمَا اللُّؤْمُ؟» قَالَ: «إِحْرَازُ الْمَرْءِ نَفْسَهُ وَ إِسْلَامُهُ عِرْسَهُ.» قَالَ: «فَمَا الْخُرْقُ؟» قَالَ: «مُعَادَاتُکَ أَمِیرَکَ وَ مَنْ یَقْدِرُ عَلَى ضَرِّکَ وَ نَفْعِکَ.» ثُمَّ الْتَفَتَ الْحَارِثُ الْأَعْوَرُ فَقَالَ: «یَا حَارِثُ عَلِّمُوا هَذِهِ الْحِکَمَ أَوْلَادَکُمْ فَإِنَّهَا زِیَادَةٌ فِی الْعَقْلِ وَ الْحَزْمِ وَ الرَّأْیِ.»

 معانی‌الأخبار، ص۴۰۱

 

نقل شده است که روزی امیر مؤمنان از فرزندانشان امام حسن و امام حسین (علیهم‌السلام)، به‌نوبت درباره معنای چند کلمه سؤال کردند و آن دو بزرگوار نیز در پاسخ جملاتی حکمت‌آمیزی که پیش‌تر آموخته بودند را بیان کردند.

به عنوان نمونه:

امیرالمؤمنین پرسیدند: «ای پسرم! عقل چیست؟»

حضرات پاسخ دادند: «این‌که قلبت را نسبت به چیزی که در آن به ودیعه نهاده شده، حفظ کنی.»

پرسیدند: «حزم (هوش‌یاری) چیست؟»

پاسخ دادند: «این‌که چشم‌انتظار فرصت‌هایت باشی و در مورد آن‌چه برایت امکان دارد، شتاب ورزی.»

پرسیدند: «جهل چیست؟»

پاسخ دادند: «این‌که قبل از آن‌که امکان استفاده از فرصت‌ها باشد، به آن‌ها یورش بری.»

پرسیدند: «شُحّ (بخل و حرص) چیست؟»

پاسخ دادند: «این‌که (مصرفِ) اندک را اسراف بدانی و آن‌چه انفاق کرده‌ای را تلف‌شده پنداری.»

 

پس از این‌که این سؤال‌وجواب‌ها رد و بدل شد، حضرت به یار نزدیکشان، حارث همْدانی، رو کردند و فرمودند:

«ای حارث! این حکمت‌ها را به فرزندانتان بیاموزید؛ چراکه موجب افزایش عقل، هوشیاری و (صحتِ) نظر [در تصمیم‌گیری‌ها] خواهد بود.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۰۱ ، ۱۲:۱۲
ابوالفضل رهبر

 

قالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«مَنْ تَعَلَّمَ فِی شَبَابِهِ کَانَ بِمَنْزِلَةِ الْوَشْمِ فِی الْحَجَرِ وَ مَنْ تَعَلَّمَ‏ وَ هُوَ کَبِیرٌ کَانَ بِمَنْزِلَةِ الْکِتَابِ عَلَى وَجْهِ الْمَاءِ.»

 النوادر(للراوندی)، ص۱۸

 

از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«کسی که در جوانی (دانشی) بیاموزد، (این دانش) مانند نگاره‌ای است که بر سنگ حک شده است

و کسی که (دانشی را) در بزرگسالی بیاموزد، مانند نوشته‌ای است بر سطح آب!»

 

 

 

قالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ:

«الْعِلْمُ فِی الصِّغَرِ کَالنَّقْشِ فِی الْحَجَرِ.»

 کنزالفوائد، ج۱، ص۳۱۹

 

از امیر مؤمنان (علیه‌السلام) نقل شده است:

«علم (اگر) در خردسالی (آموخته شود)، مانند نقشی است که بر سنگ، حَک می‌شود.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

این ویژگی در کودک، هم فرصت است و هم تهدید؛

- از طرفی، فرصتی را فراهم می‌سازد تا آموزه‌های مفیدی به‌صورت تضمینی در جان کودک ثبت گردد و او را در راهی که - چه در این دنیا و چه در عوالم دیگری که - پیشِ روی دارد، یاری کند

- و از طرفی، احتمال این خطر نیز هست که آموزه‌ای غلط در جان کودک ماندگار شود و او را از مسیر اصیلش منحرف نماید یا اساساً از حرکت باز دارد.

به‌هرحال هرآن‌چه کودک از راه شنیدن یا دیدن می‌آموزد، در وجودش ثبت می‌شود و در سرنوشتش مؤثر است.

 

 

 

مطلب مرتبط:

پیش‌تر یک خاطره مرتبط با این احادیث نوشته بودم که خواندنش خالی از لطف نیست:

«آن غروب خلوت و آن سیگار روشن و آن جمله‌ی پدر»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۰۱ ، ۱۱:۴۴
ابوالفضل رهبر

 

انسان، در طول زندگی، گاه با نور عقل قدم برمی‌دارد و گاه در تاریکیِ نادانی راه گم می‌کند. همه ما این حرکت سینوسی بین عقلانیت و حماقت، و میان حق و باطل را تجربه کرده‌ایم؛

این‌که ایامی سر در راه داشته‌ایم و در نورانیت سیر کرده‌ایم و ایامی دور افتاده‌ایم و تعفنِ پندار و رفتارمان، حتی خودمان را نیز آزار داده است.

کشمکش میان عقل و نادانی، جدالی همیشگی است، اما این جدال، در هجده سال نخست زندگی انسان، از حساسیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است. ملاحظه بفرمایید…

 

 

 

قالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ:

«لَا یَزَالُ‏ الْعَقْلُ‏ وَ الْحُمْقُ‏ یَتَغَالَبَانِ عَلَى الرَّجُلِ إِلَى ثَمَانِیَ عَشْرَةَ سَنَةً فَإِذَا بَلَغَهَا غَلَبَ عَلَیْهِ أَکْثَرُهُمَا فِیهِ.»

 کنزالفوائد، ج‏۱، ص۲۰۰

 

از امیر مؤمنان (علیه‌السلام) نقل شده است:

«عقل و حماقت، تا هجده‌سالگی بر سر (تسلط بر) انسان، بر یکدیگر چیرگی می‌جویند.

آن‌گاه که به هجده‌سالگی رسید، آن‌چه در وجود انسان بیش از دیگری است، [برای همیشه] بر او چیره می‌گردد.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

این نکته مهم که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به آن اشاره فرموده‌اند، هوش‌داری است به پدرها، مادرها، معلمان، مربیان و نهادهای متصدی تعلیم و تربیت، تا برای این دوره طلایی به‌طور جدی تأمل کنند و برنامه‌ریزی ویژه‌ای داشته باشند؛ چراکه سهل‌انگاری در این خصوص نتایج جبران‌ناپذیری برای فرد و جامعه در پی خواهد داشت.

مسلماً جامعه‌ای که در آن رفتار افراد بر پایه عقلانیت باشد، جامعه‌ای سالم و پیش‌رو است و جامعه‌ای که حماقت بر آن غالب باشد، رو به افول خواهد بود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۰۱ ، ۰۷:۳۳
ابوالفضل رهبر

 

۱- مقدمه

یکی از مسائل اساسی در تربیت فرزند، توجه به مراحل رشد اوست. از آن‌جا که ویژگی‌های انسان در مراحل مختلف عمر متفاوت است، باید در هر مرحله‌ای، روش خاص آن مرحله را در نیز پیش گرفت.

در میان احادیث تربیتیِ اهل‌بیت (علیهم‌السلام)، گروهی از روایات راهبردهای کلانی در مورد مراحل مختلف رشد کودک بیان کرده‌اند و به‌همین‌خاطر مورد توجه صاحب‌نظران قرار گرفته‌اند.

در این دسته از روایات، سه مرحله‌ی شش یا هفت ساله برای کودک در نظر گرفته شده است، ویژگی‌های کودک در هر یک از این مراحل بیان شده است و توصیه‌هایی برای برخورد با او در هر مرحله ذکر گردیده است.

البته این احادیث به‌لحاظ سندی نقل‌های متعددی دارند و به لحاظ محتوایی نیز دارای تفاوت‌هایی هستند. بنابراین لازم است بررسی دقیقی در موردشان صورت گیرد.

پس از ذکر دو نمونه‌ی متفاوت از این احادیث، در ادامه، هر دوره به‌صورت جداگانه مورد بررسی قرار می‌گیرد و در نهایت یک جمع‌بندی ارائه می‌گردد.

 

 

...عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«الْغُلَامُ یَلْعَبُ سَبْعَ سِنِینَ وَ یَتَعَلَّمُ الْکِتَابَ سَبْعَ سِنِینَ وَ یَتَعَلَّمُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ سَبْعَ سِنِینَ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۷

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«فرزند، هفت سال بازی می‌کند، هفت سال کتاب (قرآن) می‌آموزد و هفت سال حلال و حرام را یاد می‌گیرد.»

 

 

قالَ اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ:

«دَعِ ابْنَکَ یَلْعَبْ سَبْعَ سِنِینَ وَ یُؤَدَّبْ سَبْعَ سِنِینَ وَ أَلْزِمْهُ نَفْسَکَ سَبْعَ سِنِینَ فَإِنْ أَفْلَحَ وَ إِلَّا فَإِنَّهُ مِمَّنْ لَا خَیْرَ فِیهِ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۳، ص۴۹۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«فرزندت را هفت سال رها کن تا بازی کند، هفت سال ادب بیاموزد و هفت سال او را همواره با خودت همراه کن.

آن‌گاه اگر در مسیر صلاح قرار گرفت، (که چه خوب) و الا از کسانی خواهد بود که خیری در آن‌ها نیست.»

 

 

 

 

۲- هفت سال نخست

در مطلب پیشین، به گروهی از احادیث که مراحل رشد کودک را به سه دوره هفت‌ساله تقسیم می‌کرد، اشاره شد و بیان گشت که این روایات نقل‌های متعددی دارند و به لحاظ محتوایی نیز دارای تفاوت‌هایی هستند و لازم است بررسی دقیقی در موردشان صورت گیرد.

در این مطلب، به بررسی دوره هفت‌ساله نخست می‌پردازیم.

 

 

عبارات متعددی در مورد هفت‌سال اول زندگی کودک بیان شده است که به طور خلاصه از این قرارند:

 

 

«دَعِ ابْنَکَ یَلْعَبُ سَبْعَ سِنِینَ...»

«فرزندت را هفت سال رها کن تا بازی کند.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۶

 

 

«أَمْهِلْ صَبِیَّکَ حَتَّى یَأْتِیَ لَهُ سِتُّ سِنِینَ...»

«به فرزندت مهلت بده تا زمانی که شش‌ساله شود.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۷

 

 

«الْغُلَامُ یَلْعَبُ سَبْعَ سِنِینَ...»

«فرزند هفت سال بازی می‌کند.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۷

 

 

«الْوَلَدُ سَیِّدٌ سَبْعَ سِنِینَ...»

«فرزند، هفت سال صاحب‌اختیار (فرمان‌دِه) است.»

 مکارم‌الأخلاق، ص۲۲۲

 

 

«یُرْخَى الصَّبِیُّ سَبْعاً...»

«با فرزند هفت سال با انعطاف برخورد می‌شود.»

 مکارم‌الأخلاق، ص۲۲۳

 

 

در مجموع، با توجه به معنای دقیق واژگانِ به‌کاررفته در این احادیث، راهبرد کلان در برخورد با کودک در هفت سال نخست، عبارت است از:

- مهلت دادن، میدان دادن، رها کردن کودک برای بازی، شتاب نکردن در موظف کردن کودک به کاری غیر از بازی؛

- نرمی، انعطاف، برخوردِ همراه با سکون و وقار؛

- سیادت کودک و اطاعت از او؛

 

 

 

 

۳- هفت سال دوم

در مطالب پیشین، به گروهی از احادیث که مراحل رشد کودک را به سه دوره هفت‌ساله تقسیم می‌کرد، اشاره شد و بیان گشت که این روایات نقل‌های متعددی دارند و به لحاظ محتوایی نیز دارای تفاوت‌هایی هستند و لازم است بررسی دقیقی در موردشان صورت گیرد.

پیش‌تر دوره هفت‌ساله نخست بررسی شد و در این مطلب، به بررسی دوره دوم می‌پردازیم.

 

 

عبارات متعددی در مورد هفت‌سال دوم زندگی کودک بیان شده است که به طور خلاصه از این قرارند:

 

 

«...وَ یُؤَدَّبْ سَبْعَ سِنِینَ...»

«و فرزندت هفت‌سال تأدیب می‌شود.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۳، ص۴۹۲

 

 

«...ثُمَّ أَدِّبْهُ فِی الْکِتَابِ سِتَّ سِنِینَ...»

«سپس فرزندت را هفت سال به کتاب (قرآن) ادب نما.»

 مکارم‌الأخلاق، ص۲۲۲

 

 

«...وَ یَتَعَلَّمُ الْکِتَابَ سَبْعَ سِنِینَ...»

«و هفت سال باید کتاب (قرآن) را بیاموزد.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۷ و تهذیب‌الأحکام، ج۸، ص۱۱۱

 

 

«...وَ عَبْدٌ سَبْعَ سِنِینَ...»

«و هفت سال عبد (فرمان‌بر) است.»

 مکارم‌الأخلاق، ص۲۲۲

 

 

در مجموع، با توجه به دستورات ذکر شده در این احادیث، راهبرد کلان در برخورد با کودک در هفت سال دوم، عبارت است از:

- آزاد نبودن و مطیع و خاضع بودن؛

- آموختن قرآن؛

- ادب‌آموزی؛

 

 

 

 

۴- هفت سال سوم

در مطالب پیشین، به گروهی از احادیث که مراحل رشد کودک را به سه دوره هفت‌ساله تقسیم می‌کرد، اشاره شد و بیان گشت که این روایات نقل‌های متعددی دارند و به لحاظ محتوایی نیز دارای تفاوت‌هایی هستند و لازم است بررسی دقیقی در موردشان صورت گیرد.

پیش‌تر دوره هفت‌ساله اول و دوم بررسی شد و در این مطلب، به بررسی دوره سوم می‌پردازیم.

 

 

عبارات متعددی در مورد هفت‌سال سوم زندگی کودک بیان شده است که به طور خلاصه از این قرارند:

 

 

«...وَ أَلْزِمْهُ نَفْسَکَ سَبْعَ سِنِینَ...»

«و او را هفت سال همواره با خودت همراه کن.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۳، ص۴۹۲

 

 

«...ثُمَّ ضُمَّهُ إِلَیْکَ سَبْعَ سِنِینَ فَأَدِّبْهُ بِأَدَبِکَ...»

«سپس هفت سال او را با خودت همراه کن تا به اخلاقت مؤدّب گردد.»

 مکارم‌الأخلاق، ص۲۲۲

 

 

«...وَ یَتَعَلَّمُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ سَبْعَ سِنِینَ...»

«و هفت سال باید حلال و حرام را بیاموزد.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۷

 

 

«...وَ وَزِیرٌ سَبْعَ سِنِینَ...»

«و هفت سال وزیر (کمک‌کار) است.»

 مکارم‌الأخلاق، ص۲۲۲

 

 

«...وَ یُسْتَخْدَمُ سَبْعاً...»

«و هفت سال به خدمت گرفته می‌شود.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۳، ص۴۹۳

 

 

در مجموع، با توجه به دستورات ذکر شده در این احادیث، راهبرد کلان در برخورد با کودک در هفت سال سوم، عبارت است از:

- همراهی و پیوستگی با والدین؛

- آموختنِ حلال و حرام؛

- پذیرش بار مسؤولیت و انجام کارهای محوّل‌شده؛

 

 

 

 

۵- جمع‌بندی

در مطالب پیشین، به گروهی از احادیث که مراحل رشد کودک را به سه دوره هفت‌ساله تقسیم می‌کرد، اشاره شد و بیان گشت که این روایات نقل‌های متعددی دارند و به لحاظ محتوایی نیز دارای تفاوت‌هایی هستند و لازم است بررسی دقیقی در موردشان صورت گیرد.

پیش‌تر هر سه دوره هفت‌ساله به طور مستقل بررسی شد و در این مطلب، به جمع‌بندی راهبرد کلانی تربیتی در مراحل مختلف زندگی کودک می‌پردازیم.

با توجه به این‌که در این احادیث ویژگی‌های هر دوره در کنار ویژگی‌های دو دوره دیگر قرار گرفته‌اند، می‌توان نتیجه گرفت که حد و مرز شیوه برخورد در هر دوره، با توجه به بایسته‌های برخورد در دو دوره دیگر مشخص می‌گردد.

بنابراین با توجه به نکاتی که در مورد هر یک از سه دوره ذکر گردید، راهبرد کلان در برخورد با کودک در سه مرحله از رشدش، از این قرار است:

 

 

هفت سال اول؛ دوره بازی و رهایی

ویژگی اصلی دوره اول، آزاد بودن در بازی، نرمش تام با او و نافذ بودن خواست اوست. اگر ویژگی‌های دو دوره بعد را از این دوره نفی کنیم، بدین معناست که اولاً لازم نیست مطیع خاضع باشد و کتاب و ادب بیاموزد، ثانیاً لازم نیست همواره کنار والدین باشد، حلال و حرام بیاموزد و بار مسؤولیتی را به دوش گیرد.

اگرچه این دوره، دوره بازی و رهایی است، اما این به معنای آزادی مطلق نیست، بلکه به این معناست که نیاز نیست مطیع باشد، آموزش رسمی ببیند و مسؤولیت بپذیرد؛ چراکه کودک در این سن هنوز برای این کارها آماده نیست.

 

 

 

هفت سال دوم؛ دوره اطاعت و آموزش

ویژگی اصلی دوره دوم، اطاعت و آموختن علم و قرآن و ادب است. اگر ویژگی‌های دو دوره دیگر را از آن نفی کنیم، یعنی اولاً کودک را در این سن نباید آزاد گذاشت و نباید در این راه با نرمی تام با او برخورد نمود، ثانیاً درعین‌حال لازم نیست پیوسته همراه والدین باشد و حلال و حرام بیاموزد و مسؤولیتی تام بپذیرد.

کودک در این سن به حدی از رشد رسیده است که هم دستورپذیر است و هم برای آموختن، آمادگی کامل دارد. بنابراین باید از این فرصت استفاده کرد و بار او را برای موفقیت‌های آینده بست.

 

 

 

هفت سال سوم؛ دوره همراهی و کارآموزی

ویژگی محوری دوره سوم، همراه بودن با والدین، آموختن حلال و حرام و پذیرش مسؤولیت است. اگر ویژگی دو دوره دیگر را از آن نفی کنیم، بدین معناست که اولاً کودک را نباید در بازی آزاد گذاشت و نباید با نرمی تام با او برخورد نمود، ثانیاً لازم نیست مطیع و خاضع باشد و کتاب و ادب بیاموزد.

در این دوره فرزند با همراهی والدین خود، یک دوره کارآموزی عملی می‌گذراند. او بازی‌گوشی‌هایش را کرده و آموختنی‌ها را نیز به صورت تئوری آموخته است. حال مثل شاگردی که باید به دست استادش نگاه کند تا بتواند تئوری‌ها را در عمل پیاده کند، باید با والدینش همراه شود در حین زندگی از آنان ادب و اخلاق و احکام بیاموزد.

لازمه موفقیت در این مرحله آن است که والدین صلاحیت انتقال این حالت و معارف را داشته باشند و این مستلزم آن است که از سال‌ها پیش به خودسازی پرداخته باشند.

البته در صورت وجود نواقصی در والدین، چاره این است که فرد صالحی جایگزین آن‌ها گردد؛ مربیِ دلسوز، پاک و کاردانی که فرزندشان با او همراه شود، از او بیاموزد و فضائلش به او منتقل شود.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

برای تهیه مطلب حاضر، از مقاله‌ی ارزشمند استاد عباس پسندیده با عنوان «روایات «سبع سنین» در فرزندپروری، گونه‌‌ها و تحلیل درونی آن‌ها» که در سال ۱۳۹۵، در فصل‌نامه «علوم حدیث» به چاپ رسیده، بهره گرفته شده است.

 

 

متن کامل احادیث مذکور

 

...عَنْ یُونُسَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«دَعِ اِبْنَکَ یَلْعَبُ سَبْعَ سِنِینَ وَ أَلْزِمْهُ نَفْسَکَ سَبْعاً فَإِنْ أَفْلَحَ وَ إِلاَّ فَإِنَّهُ مِمَّنْ لاَ خَیْرَ فِیهِ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۶

 

 

...عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَمِّهِ یَعْقُوبَ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«الْغُلَامُ یَلْعَبُ سَبْعَ سِنِینَ وَ یَتَعَلَّمُ الْکِتَابَ سَبْعَ سِنِینَ وَ یَتَعَلَّمُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ سَبْعَ سِنِینَ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۷ و تهذیب‌الأحکام، ج۸، ص۱۱۱

 

 

...عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«أَمْهِلْ صَبِیَّکَ حَتَّى یَأْتِیَ لَهُ سِتُّ سِنِینَ ثُمَّ ضُمَّهُ إِلَیْکَ سَبْعَ سِنِینَ فَأَدِّبْهُ بِأَدَبِکَ فَإِنْ قَبِلَ وَ صَلَحَ وَ إِلاَّ فَخَلِّ عَنْهُ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۷ و تهذیب‌الأحکام، ج۸، ص۱۱۱

 

 

قالَ اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ:

«دَعِ ابْنَکَ یَلْعَبْ سَبْعَ سِنِینَ وَ یُؤَدَّبْ سَبْعَ سِنِینَ وَ أَلْزِمْهُ نَفْسَکَ سَبْعَ سِنِینَ فَإِنْ أَفْلَحَ وَ إِلَّا فَإِنَّهُ مِمَّنْ لَا خَیْرَ فِیهِ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۳، ص۴۹۲

 

 

قالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ :

«یُرَبَّى اَلصَّبِیُّ سَبْعاً وَ یُؤَدَّبُ سَبْعاً وَ یُسْتَخْدَمُ سَبْعاً وَ مُنْتَهَى طُولِهِ فِی ثَلاَثٍ وَ عِشْرِینَ سَنَةً وَ عَقْلِهِ فِی خَمْسٍ وَ ثَلاَثِینَ سَنَةً وَ مَا کَانَ بَعْدَ ذَلِکَ فَبِالتَّجَارِبِ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۳، ص۴۹۳

 

 

قالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«اَلْوَلَدُ سَیِّدٌ سَبْعَ سِنِینَ وَ عَبْدٌ سَبْعَ سِنِینَ وَ وَزِیرٌ سَبْعَ سِنِینَ فَإِنْ رَضِیتَ أَخْلاَقَهُ لِإِحْدَى وَ عِشْرِینَ وَ إِلاَّ فَاضْرِبْ عَلَى جَنْبِهِ فَقَدْ أَعْذَرْتَ إِلَى اَللَّهِ تَعَالَى.»

 مکارم‌الأخلاق، ص۲۲۲

 

 

...عَنِ اَلصَّادِقِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ:

«اِحْمِلْ صَبِیَّکَ حَتَّى یَأْتِیَ عَلَیْهِ سِتُّ سِنِینَ ثُمَّ أَدِّبْهُ فِی اَلْکِتَابِ سِتَّ سِنِینَ ثُمَّ ضُمَّهُ إِلَیْکَ سَبْعَ سِنِینَ فَأَدِّبْهُ بِأَدَبِکَ فَإِنْ قَبِلَ وَ صَلَحَ وَ إِلاَّ فَخَلِّ عَنْهُ.»

 مکارم‌الأخلاق، ص۲۲۲

 

 

...عَنْ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ:

«یُرْخَى اَلصَّبِیُّ سَبْعاً وَ یُؤَدَّبُ سَبْعاً وَ یُسْتَخْدَمُ سَبْعاً وَ یَنْتَهِی طُولُهُ فِی ثَلاَثٍ وَ عِشْرِینَ وَ عَقْلُهُ فِی خَمْسٍ وَ ثَلاَثِینَ وَ مَا کَانَ بَعْدَ ذَلِکَ فَبِالتَّجَارِبِ.»

 مکارم‌الأخلاق، ص۲۲۳

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۰۱ ، ۰۸:۲۶
ابوالفضل رهبر

 

قالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ:

«لاَ تَجْعَلَنَّ أَکْثَرَ شُغُلِکَ بِأَهْلِکَ وَ وَلَدِکَ فَإِنْ یَکُنْ أَهْلُکَ وَ وَلَدُکَ أَوْلِیَاءَ اَللَّهِ فَإِنَّ اَللَّهَ لاَ یُضِیعُ أَوْلِیَاءَهُ وَ إِنْ یَکُونُوا أَعْدَاءَ اَللَّهِ فَمَا هَمُّکَ وَ شُغُلُکَ بِأَعْدَاءِ اَللَّهِ؟!»

 نهج‌البلاغة، ص۵۳۶

 

از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است که به یکی از یارانشان فرمودند:

«مبادا بیشترین مشغله‌ات را به [تأمین دنیای] خانواده و فرزندت اختصاص دهی!

زیرا اگر خانواده و فرزندت از اولیاء (دوستانِ) خداوند باشد، خداوند دوستانش را درمانده رها نخواهد کرد

و اگر آنان از دشمنان خداوند باشند، پس اهتمام و اشتغالت نسبت به [تأمین دنیای] دشمنان خدا برای چیست؟!»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

وقتی در احوالات خود یا اطرافیانمان دقت می‌کنیم، گاهی متوجه می‌شویم که ما هم دچار این خطای فاحش هستیم؛

آن‌قدر دغدغه‌ی دنیای همسر و فرزندانمان را داریم که آخرت خود و آن‌ها را فراموش می‌کنیم،

آن‌قدر سرگرم تأمین نیازهای مادی خانواده‌مان می‌شویم، که از نیازهای معنوی خود و آن‌ها غافل می‌شویم

و آن‌قدر نگران این هستیم که بعد از ما چه خواهند داشت و چگونه امرار معاش خواهند کرد، که حیات معنوی و زندگی جاودان خود و آن‌ها را در نظر نمی‌گیریم.

بدتر این‌که:

گاهی دینمان را فدای دنیایمان می‌کنیم،

نیازهای مادی‌مان را به نیاز‌های معنوی‌مان ترجیح می‌دهیم

و در نهایت، چیزی که بعد از خود باقی می‌گذاریم، نسلی است که از دین و معنویت بهره‌ای ناچیز دارد.

چه خوش فرموده است امیر کلام، امیر مؤمنان، علی علیه‌السلام که:

«خَیْرُ مَا وَرَّثَ اَلْآبَاءُ اَلْأَبْنَاءَ اَلْأَدَبُ.»

 غررالحکم، ج۱، ص۳۵۹

«بهترین چیزی که پدران برای فرزندان به ارث می‌گذارند، ادب (تربیت) است.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۰۱ ، ۱۷:۵۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلْفَضْلِ بْنِ أَبِی قُرَّةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: «مَرَّ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ ع بِقَبْرٍ یُعَذَّبُ صَاحِبُهُ ثُمَّ مَرَّ بِهِ مِنْ قَابِلٍ فَإِذَا هُوَ لَا یُعَذَّبُ فَقَالَ: یَا رَبِّ مَرَرْتُ بِهَذَا الْقَبْرِ عَامَ أَوَّلَ فَکَانَ یُعَذَّبُ وَ مَرَرْتُ بِهِ الْعَامَ فَإِذَا هُوَ لَیْسَ یُعَذَّبُ. فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ أَنَّهُ أَدْرَکَ لَهُ وَلَدٌ صَالِحٌ فَأَصْلَحَ طَرِیقاً وَ آوَى یَتِیماً فَلِهَذَا غَفَرْتُ لَهُ بِمَا فَعَلَ ابْنُهُ.» ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: «مِیرَاثُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عَبْدِهِ اَلْمُؤْمِنِ وَلَدٌ یَعْبُدُهُ مِنْ بَعْدِهِ.»»

 الکافی، ج‏۶، ص۴

 

از امام صادق از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«عیسی بن مریم (علیهماالسلام) از کنار قبری گذر کرد که صاحبش در حال عذاب کشیدن بود. سال بعد نیز از کنار همان قبر عبور کرد، اما صاحبش دیگر عذاب نمی‌کشید.

عیسی (علیه‌السلام) عرض کرد:

«پروردگارا! سال اول که از کنار این قبر عبور کردم، عذاب می‌شد، اما امسال که عبور می‌کنم، عذاب نمی‌شود!»

خداوند به او وحی فرمود:

«او فرزند صالحی داشت که جاده‌ای را تعمیر کرد و یتیمی را سرپرستی نمود. به‌همین‌خاطر او را در عوض کاری که پسرش انجام داد، آمرزیدم.»

میراث خداوند (عزّوجلّ) از بنده‌ی مؤمنش؛ فرزندی است که بعد از او، خداوند را بندگی کند.»[*]

 

 

 

قالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ:

«وَلَدُ السَّوْءِ یَعَرُّ الشَّرَفَ وَ یَشِینُ السَّلَفَ.»

 عیون‌الحکم‌والمواعظ، ص۵۰۳

 

از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است:

«فرزند بد، به شرافتِ (فرد) آسیب می‌رساند و پیشینه خانوادگی را لکه‌دار می‌سازد.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] تعبیر لطیفی است؛

فرزند صالح عابد، ارثی است که خداوندِ عالَم، پس از مرگ بنده‌ی مؤمنش، از او می‌برد!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۰۱ ، ۱۵:۱۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ: أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «خَیْرُ تُمُورِکُمُ الْبَرْنِیُّ فَأَطْعِمُوهُ نِسَاءَکُمْ فِی نِفَاسِهِنَّ تَخْرُجْ أَوْلَادُکُمْ زَکِیّاً حَلِیماً.»

 الکافی، ج‏۶، ص۲۲

 

از امام صادق از امیرالمؤمنین (علیهماالسلام) نقل شده است:

«بهترین خرمای شما، «بَرنی»[۱] است. آن را در دوران نِفاسِ[۲] زنانتان، به آن‌ها بخورانید؛ تا فرزندانتان پاک و بردبار شوند.»

 

 

 

...عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ سَالِمٍ رَفَعَهُ إِلَى أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: «لِیَکُنْ أَوَّلُ مَا تَأْکُلُ اَلنُّفَسَاءُ اَلرُّطَبَ فَإِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى قَالَ لِمَرْیَمَ: «وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ اَلنَّخْلَةِ تُسٰاقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیًّا»» قِیلَ: یَا رَسُولَ اَللَّهِ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ أَوَانُ اَلرُّطَبِ؟ قَالَ: «سَبْعَ تَمَرَاتٍ مِنْ تَمْرِ اَلْمَدِینَةِ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ فَسَبْعَ تَمَرَاتٍ مِنْ تَمْرِ أَمْصَارِکُمْ فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ: «وَ عِزَّتِی وَ جَلاَلِی وَ عَظَمَتِی وَ اِرْتِفَاعِ مَکَانِی لاَ تَأْکُلُ نُفَسَاءُ یَوْمَ تَلِدُ اَلرُّطَبَ فَیَکُونُ غُلاَماً إِلاَّ کَانَ حَلِیماً وَ إِنْ کَانَتْ جَارِیَةً کَانَتْ حَلِیمَةً.»»»

 الکافی، ج۶، ص۲۲

 

از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند:

«زن نفساء،[۳] اولین چیزی که می‌خورد باید رطب[۴] باشد؛

چراکه خداوند (تعالی) به حضرت مریم [پس از آن‌که حضرت عیسی (علیهماالسلام) را زیر یک درخت خرما به دنیا آورد،] فرمود:

«وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ اَلنَّخْلَةِ تُسٰاقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیًّا» [مریم:۲۵]

«تنه‌ی درخت خرما را به‌سوی خود بجنبان؛ تا رطب تازه‌ای بر تو فرو ریزد.»»

به ایشان عرض شد:

ای رسول خدا! اگر فصلِ رسیدنِ رطب نبود چه؟

حضرت فرمودند:

«(اگر رطبِ تازه نبود،) هفت خرمای مدینه و اگر این هم نبود، هفت خرما از خرماهای شهرتان؛

چراکه خداوند (عزّوجلّ) می‌فرماید:

«قسم به عزتم و جلالم و عظمت و مقام والایم، زن نفساء، در روزی که زایمان می‌کند، رطب نمی‌خورد، مگراین‌که اگر (فرزندش) پسر باشد، مردی حلیم خواهد شد و اگر دختر باشد، زنی حلیم خواهد شد.»[۵]»»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] بَرنی: نوعی خرمای معروف که سرخ‌رنگ است.

[۲] نِفاس: ساعات و روزهای پس از زایمان (ده روز پس از زایمان که زن خون می‌بیند. در همین ایام است که مادر شیر غلیظی دارد که به شیر آغوز معروف است و برای نوزاد بسیار مفید است.)

[۳] نَفساء: زنی که در دوران نفاس است.

[۴] رطب: خرمای تازه و آبدار.

[۵] این جملات در قرآن نیست. چنین جملاتی (که از قول خداوند است، ولی در قرآن ذکر نشده) را «حدیث قدسی» گویند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۹:۲۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ:

«إِیَّاکُمْ وَ تَزْوِیجَ‏ الْحَمْقَاءِ فَإِنَّ صُحْبَتَهَا بَلَاءٌ وَ وُلْدَهَا ضِیَاعٌ.»

 الکافی، ج‏۵، ص۳۵۳

 

از امام صادق از امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«مبادا با زن نادان ازدواج کنید؛ چراکه هم‌نشینی با او بلاء است و فرزندانش تباه می‌شوند.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

بر اساس روایات، یکی از حقوق اساسی فرزندان که رعایت آن بر پدرها واجب است، انتخاب مادری شایسته برای آن‌هاست. یعنی آن‌ها حقی بر گردنِ پدرانشان دارند که از مدت‌ها پیش از تولدشان، لازم‌الاجراست.

این خیلی عجیب و تکان‌دهنده است که آقایان باید حقِ کسانی را که هنوز ندیده‌اند و نمی‌شناسند، بلکه هنوز پا به این دنیا نگذاشته‌اند را به جا آورند.

مردان مجرد هنگام انتخاب همسر باید به این واجب شرعی و اخلاقی توجه داشته باشند، و الّا، دیگر نه می‌توانند (مانند نماز واجبی که قضاء شده است،) قضایش را به جا آورند و نه می‌توانند آسیبی که به فرزندان و نسلشان وارد کرده‌اند را جبران کنند.

آن‌ها می‌مانند و یک عمر شرمندگی...

آن‌ها می‌مانند و سؤال سختی که باید در روز قیامت، به فرزندان و نسلشان پاسخ گویند…

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۷:۵۴
ابوالفضل رهبر

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که فرمودند:

«تَزَوَّجُوا فِی الْحُجْزِ الصَّالِحِ فَإِنَ‏ الْعِرْقَ‏ دَسَّاسٌ‏.»

 مکارم‌الأخلاق، ص۱۹۷

 

«(با همسری که) در خاندانی صالح (است) ازدواج کنید؛

چراکه (ویژگی‌های آنان از طریقِ) ترشحات بدن[۱]، به‌شکل پنهان، [به همسر و فرزندانتان] سرایت می‌یابد.[۲]»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] در متن حدیث از واژه «عِرق» استفاده شده است. عرق، معمولاً به معنای رگ خونی و گاهی رشته عصبی به‌کار می‌رود، اما در این‌جا به‌معنای ترشحاتی است که در عضوی از بدن تولید می‌شود و از آن خارج می‌گردد. (ر.ک: معجم‌مقاییس‌اللغة، ج۴، ص۲۸۳)

یکی از شواهد به‌کار رفتن این واژه در این معنا و نیز تأثیر وراثت بر ویژگی‌های فرزندان، کلام امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیه) به محمد حنفیه در جنگ جمل است.

قل شده است وقتی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در این جنگ به فرزندشان محمد حنفیه (که در آن زمان حدود ۲۰ سال سن داشته) دستور حمله می‌دادند، او قدری پیش‌روی می‌کرد و بعد می‌ایستاد. حضرت چندبار دستور دادند و او می‌ایستاد و پیش نمی‌رفت. در نهایت به حضرت عرض کرد که مگر باران تیرها را نمی‌بینید؟!

حضرت در گرماگرم نبرد، ضربه‌ای به سینه محمد زدند و پیش از آن‌که خود حمله‌ای کنند و لشکر بصره را از هم بپاشند و آیین رزم را به فرزندشان بیاموزند، به او فرمودند:

«أدرکک عِرقٌ مِن أُمّک»

 شرح نهج‌البلاغة لإبن أبی‌الحدید، ج۱، ص۲۴۳

«عِرقی از مادرت به تو رسیده است.»

توضیح آن‌که محمد حنفیه فرزند امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) از زنی به‌نام خوله حنفیه (دختر جعفر بن قیس) بوده است و مقصود حضرت این است که تو این ویژگی (ترسیدن از رگبار تیرها) را از من به ارث نبرده‌ای، بلکه از مادرت به تو رسیده است.

اشاره تاریخی دیگری که حضرت امیر به این موضوع دارند، سفارشی است که ایشان در مورد انتخاب زنی که بعدها حضرت عباس (سلام‌الله‌علیهما) را به دنیا آورد، به برادرشان عقیل داشته‌اند؛

ایشان با عقیل (که نسب‌شناسی خبره بود) مشورت کردند و از او خواستند زنی را به او پیشنهاد کند که از خاندانی اصیل، دلیر و جنگاور باشد. عقیل نیز فاطمه بنت حزام (از قبیله بنی‌کلاب) را به حضرت پیشنهاد کردند.

 

[۲] در متن حدیث، در مورد شیوه سرایت ویژگی‌ها (از طریق وراثت) از ماده‌ی «دسّ» استفاده شده است. ایشان می‌فرمایند که عِرق (آن مترشحات بدن که ویژگی‌های ژنتیکی را منتقل می‌کنند،) «دسّاس» هستند. دسیسه، به معنای «نفوذی حیله‌گرانه مخفیانه» است.\

توضیح آن‌که بعضی ویژگی‌ها و اخلاقیات، از طریق تربیت (زبانی یا عملی) به انسان منتقل می‌شوند که آشکارا و محسوس است. اما ویژگی‌های وراثتی بدون این‌که محسوس و قابل مشاهده باشند و بدون این‌که اصلاً در والدین باشند، به فرزندان منتقل می‌شوند.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

احتمالاً در اطرافیانتان دیده‌اید که خصوصیات جسمی و روحی بعضی اشخاص، نه به پدرشان شبیه است و نه به مادرشان، بلکه به دایی، پدربزرگ یا یکی از اقوام دورشان شباهت دارند. این مسأله در علم ژنتیک نیز به اثبات رسیده است.

بنابراین لازم است هنگام انتخاب همسر، علاوه بر ظاهر و روحیات شخص موردنظر، به خصوصیات قوم و تبار او و ویژگی‌هایی قرار است ناخودآگاه و پنهانی به نسل آینده‌مان منتقل شود نیز دقت داشته باشیم.

چنان‌که از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«قَامَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ خَطِیباً فَقَالَ أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِیَّاکُمْ وَ خَضْرَاءَ اَلدِّمَنِ قِیلَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ مَا خَضْرَاءُ اَلدِّمَنِ قَالَ اَلْمَرْأَةُ اَلْحَسْنَاءُ فِی مَنْبِتِ اَلسَّوْءِ.»

 الکافی، ج۵، ص۳۳۲

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به سخنرانی ایستادند و فرمودند: «ای مردم! بپرهیزید از سبزه‌ای که در میان کود حیوانی روییده!»

به ایشان عرض شد: ای رسول خدا! سبزه‌ی در میان کود حیوانی چیست؟

حضرت فرمودند: «زنی زیبا که در خاستگاه (خانواده)ای بد رشد یافته.»»

همچنین لازم است هنگام انتخاب همسر، دست از خودخواهی برداریم، تنها میل و شرایط خود را لحاظ نکنیم و صلاح فرزندان و نسل‌های بعدی‌مان را نیز درنظر بگیریم.

مشخص است که بعضی صفات، چه خوب و چه بد، ناخواسته و ناچار از طریق وراثت به فرزندانمان منتقل می‌شوند، صفاتی که شاید تلاش ما و خودشان نیز برای تغییر آن‌ها فایده چندانی نداشته باشد.

مبادا با انتخاب نامناسبمان همواره نزد فرزندان و نسل آینده‌مان شرمنده و سرافکنده باشیم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۶:۲۰
ابوالفضل رهبر

 

روَى حَمَّادُ بْنُ عَمْرٍو وَ أَنَسُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ جَمِیعاً عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع عَنِ النَّبِیِّ ص أَنَّهُ قَالَ لَه‏:

«یَا عَلِیُّ حَقُّ اَلْوَلَدِ عَلَى وَالِدِهِ أَنْ یُحْسِنَ اِسْمَهُ وَ أَدَبَهُ وَ یَضَعَهُ مَوْضِعاً صَالِحاً.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۴، ص۳۷۲

 

از رسول خدا نقل شده است که در ضمن توصیه‌های چهارصدگانه‌شان به امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیهما) فرمودند:

«ای علی! حق فرزند بر گردن پدرش این است که:

نامی زیبا بر او بگذارد،[۱]

ادبش را نیکو سازد

و او را در جایگاهی سالم[۲] قرار دهد.»

 

 

 

قالَ الصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ:

«تَجِبُ‏ لِلْوَلَدِ عَلَى‏ وَالِدِهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ: اخْتِیَارُهُ لِوَالِدَتِهِ وَ تَحْسِینُ اسْمِهِ وَ الْمُبَالَغَةُ فِی تَأْدِیبِهِ.»

 تحف‌العقول، ص۳۲۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«سه چیز در حق فرزند، بر پدرش واجب است:

برگزیدن مادری مناسب برای فرزندش،[۳]

انتخاب نامی زیبا برای آن فرزند

و کوشش فراوان و کوتاهی نکردن در تربیت او.»

 

 

 

قالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏:

«مِنْ حَقِ‏ الْوَلَدِ عَلَى‏ وَالِدِهِ ثَلَاثَةٌ؛ یُحَسِّنُ اسْمَهُ وَ یُعَلِّمُهُ الْکِتَابَةَ وَ یُزَوِّجُهُ إِذَا بَلَغَ.»

 روضة‌الواعظین‌وبصیرة‌المتعظین، ج‏۲، ص۳۶۹

 

از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«از حقوق فرزند بر گردن پدرش، سه چیز است:

نامی زیبا بر او بگذارد،

نوشتن را به او بیاموزد

و هروقت بالغ شد[۴]، او را به ازدواج درآورد.»[۵]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] در اهمیت «انتخاب نام نیکو برای فرزند»، همین بس که این امر به عنوان یکی از حقوق اساسی فرزند و هم‌عرضِ «تلاش برای تربیت او» ذکر شده است.

[۲] در متن حدیث، عبارت «موضعاً صالحاً» به کار رفته است. «موضع» به معنای مکان قرار گرفتن شیء است و «صَلاح» یعنی: سلامت از فساد و تباهی. در مورد مقصود رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) احتمالاتی مطرح است:

- این، حق فرزند است که والدینش او را حتی‌الامکان در محیط سالمی پرورش دهند که به دور از فساد باشد؛ محیط زندگی، تحصیل، تفریح و…

- این‌که تلاش کنند برای فرزندشان موقعیت خوب و سلامتی فراهم کنند؛ خانواده‌ی خوبی برای ازدواج، شغلی مناسب، مقام و منزلتی شایسته یا…

- این‌که او را در نهایت (با تلاش‌هایی که برای تربیتش می‌کنند،) به ساحل سلامتی برسانند که به دور از آفات و آسیب‌ها باشد. (و الله العالم)

[۳] این نکته بسیار مهمی است که در روایات نیز بر آن تأکید شده و کم‌تر به آن توجه می‌شود؛ این‌که انسان هنگام انتخاب همسر، تنها به دنبال «همسر مناسب برای خود» نباشد، بلکه وقتی در شور و حرارت ازدواج افتاده است و عشق و علاقه‌ای ایجاد شده است، به این فکر کند که همسر آینده‌اش قرار است «مادر فرزندانش» نیز باشد. بنابراین وقتی ملاک‌هایی برای انتخاب همسر مشخص می‌کند، باید ویژگی‌های یک «مادر مناسب» نیز جزء ملاک‌هایش باشد، تا در آینده شرمنده‌ی فرزندانش نشود! زن مهربانی که توانایی اداره خانه و تربیت فرزندانش را داشته باشد.

[۴] بلوغ؛ یعنی «کاملاً رسیدن به چیزی» و در این عبارت یعنی آمادگی کامل برای ازدواج.

[۵] متأسفانه بسیاری از والدین در دو مرحله، در قبال این حق اساسی فرزندانشان کوتاهی می‌کنند:

- یکی در مرحله بلوغ؛ یعنی وقتی فرزند به سن ازدواج رسید، کوتاهی می‌کنند و به بهانه‌های مختلف، شرایط ازدواج او را فراهم نمی‌کنند.

- و نیز در مرحله پیش از بلوغ؛ یعنی پیش از آن‌که فرزند به سن بلوغ برسد، او را آماده ازدواج نمی‌کنند. به‌همین‌خاطر است که در جامعه با دختران و پسرانی مواجهیم که سنشان روز به روز بیشتر می‌شود، اما نه آمادگیِ تحمل بارهای زندگی مشترک را دارند و نه تمایلی به پذیرش این مسؤولیت.

بنابراین شایسته است:

- والدین با سپردن مسؤولیت‌های مختلف (مانند مسؤولیت نگهداری و مدیریت برادرها و خواهرهای کوچک‌تر یا انجام بعضی کارهای خانه)، شانه‌های فرزندانشان را برای تحمل بار زندگی آماده کنند.

- یا خودشان و یا از طریق یک واسطه‌ی آگاه، دانستنی‌ها و مهارت‌های لازم برای همسرداری را به آن‌ها بیاموزند. البته این مهارت‌ها در وهله اول با مشاهده رفتار والدین به فرزندان منتقل می‌شود.

- آنان را به لحاظ ذهنی برای «ازدواج در اولین فرصت» آماده نمایند.

- هنگام برنامه‌ریزی اقتصادی خانواده، مخارج ازدواج فرزندان را نیز از پیش درنظر بگیرند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۸:۱۴
ابوالفضل رهبر

 

…عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«کَانَ لِعَلِیٍّ ع بَیْتٌ لَیْسَ فِیهِ شَیْ‏ءٌ إِلَّا فِرَاشٌ وَ سَیْفٌ وَ مُصْحَفٌ وَ کَانَ یُصَلِّی فِیهِ.»

 المحاسن، ج‏۲، ص۶۱۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«امام علی (علیه‌السلام) اتاقی داشتند که چیزی (وسیله‌ای) در آن نبود، به‌جز یک زیرانداز، یک شمشیر و یک قرآن. ایشان در آن اتاق نماز می‌خواندند.»

 

 

 

…عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ قَالَ:

«کَانَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلَامُ قَدِ اتَّخَذَ بَیْتاً فِی دَارِهِ، لَیْسَ بِالْکَبِیرِ وَ لَا بِالصَّغِیرِ، وَ کَانَ إِذَا أَرَادَ أَنْ یُصَلِّیَ مِنْ آخِرِ اللَّیْلِ أَخَذَ مَعَهُ صَبِیّاً لَا یَحْتَشِمُ مِنْهُ، ثُمَّ یَذْهَبُ مَعَهُ إِلَى ذَلِکَ الْبَیْتِ فَیُصَلِّی»

 قرب‌الإسناد، ص۱۶۱

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«امام علی (علیه‌السلام) اتاقی در خانه‌شان که نه بزرگ بود و نه کوچک را اختیار کرده بودند و هرگاه در آخر شب قصد نماز می‌کردند، کودکی که از ایشان خجالت نکشد را با خود همراه می‌کردند و با او به آن اتاق (نمازخانه) می‌رفتند و نماز می‌خواندند.»[*]

 

 

 

…عَنْ مِسْمَعٍ قَالَ: کَتَبَ إِلَیَّ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:

«إِنِّی أُحِبُّ لَکَ أَنْ تَتَّخِذَ فِی دَارِکَ مَسْجِداً فِی بَعْضِ بُیُوتِکَ ثُمَّ تَلْبَسَ ثَوْبَیْنِ طِمْرَیْنِ غَلِیظَیْنِ ثُمَّ تَسْأَلَ اللَّهَ أَنْ یُعْتِقَکَ مِنَ النَّارِ وَ أَنْ یُدْخِلَکَ الْجَنَّةَ وَ لَا تَتَکَلَّمَ بِکَلِمَةِ بَاطِلٍ وَ لَا بِکَلِمَةِ بَغْیٍ.»

 المحاسن، ج‏۲، ص۶۱۲

 

از مِسمَع بن عبدالملک نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام، در نامه‌ای) خطاب به من نوشتند:

«من دوست دارم که تو در یکی از اتاق‌های خانه‌ات مسجد (نمازخانه)ای اختیار کنی، سپس دو پیراهن کهنه، ضخیم و زبر بپوشی. آن‌گاه از خداوند بخواهی تو را از آتش رها سازد و به بهشت وارد نماید و (در آن اتاق) هیچ سخن بیهوده و هیچ سخن گناه‌آلودی نگویی.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] گویا علت این‌که حضرت کودکی را در عبادت‌گاهشان با خود همراه می‌کردند، کراهتِ «شب را به‌تنهایی صبح کردن در یک اتاق» است. در روایات متعددی، در خصوص خطر غلبه شیطان در چنین مواقعی هشدار داده شده است.

ان‌شاءالله در مطلب بعدی چند روایت در این خصوص ذکر خواهد شد.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] شاید سرّ توصیه اهل‌بیت (علیهم‌السلام) به ایجاد یک عبادت‌گاه یا نمازخانه‌ی خانگی، این باشد که انسان فارغ از هیاهوها و شلوغی‌های شبانه‌روزش و به‌دور چشم دیگران (که ممکن است از خلوص کارهایش بکاهد) ساعاتی را با توجه، به عبادت بپردازد.

چنان‌که از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«مَنْ صَلَّى رَکْعَتَیْنِ فِی خَلَاءٍ لَا یَرَاهُ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمَلَائِکَةُ کَانَتْ لَهُ بَرَاءَةً مِنَ النَّار.» [مجموعة ورام، ج‏۱، ص۵]

«هرکس دو رکعت نماز در مکانی که خالی (از دیگران) باشد و او را جز خداوند (عزّوجلّ) و فرشتگان نبینند، بخواند، برای او (تضمینی مبنی بر) رهایی از آتش (جهنم) خواهد بود.»

[۲] در خانه‌ها و زندگی‌های امروزی، اختصاص یک اتاق جداگانه برای عبادت، برای کمتر کسی میسّر است. اما با توجه به غرض اهل‌بیت (علیهم‌السلام) از این توصیه، می‌توان در گوشه‌ای از خانه، جای دِنجی (ولو با پرده یا پارتیشن) فراهم نمود تا به دور از چشم دیگران و دور از آن‌چه موجب غفلت است، به عبادت پرداخت. باز هم اگر فراهم کردن چنین فضایی در خانه‌ای ممکن نبود، می‌توان ساعتی از شبانه‌روز که خانه خلوت است را به این امر اختصاص داد.

خداوند همه‌مان را موفق به پیروی از اهل‌بیت (علیهم‌السلام) و انجام عبادات خالصانه گرداند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۹:۱۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا ع: إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع قَدْ عَرَفَ قَاتِلَهُ وَ اللَّیْلَةَ الَّتِی یُقْتَلُ فِیهَا وَ الْمَوْضِعَ الَّذِی یُقْتَلُ فِیهِ وَ قَوْلُهُ لَمَّا سَمِعَ صِیَاحَ الْإِوَزِّ فِی الدَّارِ صَوَائِحُ تَتْبَعُهَا نَوَائِحُ وَ قَوْلُ أُمِّ کُلْثُومٍ- لَوْ صَلَّیْتَ اللَّیْلَةَ دَاخِلَ الدَّارِ وَ أَمَرْتَ غَیْرَکَ یُصَلِّی بِالنَّاسِ فَأَبَى عَلَیْهَا وَ کَثُرَ دُخُولُهُ وَ خُرُوجُهُ تِلْکَ اللَّیْلَةَ بِلَا سِلَاحٍ وَ قَدْ عَرَفَ ع أَنَّ ابْنَ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اللَّهُ قَاتِلُهُ بِالسَّیْفِ کَانَ هَذَا مِمَّا لَمْ یَجُزْ تَعَرُّضُهُ. فَقَالَ: «ذَلِکَ کَانَ وَ لَکِنَّهُ خُیِّرَ فِی تِلْکَ اللَّیْلَةِ لِتَمْضِیَ مَقَادِیرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.»

 الکافی، ج‏۱، ص۲۵۹

 

از حسن بن جَهم نقل شده است که گفت:

به امام رضا (علیه‌السلام) عرض کردم:

به‌راستی‌که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) قاتل خویش را می‌شناختند و می‌دانستند در چه شبی و در کجا به قتل می‌رسند.

صدای شیون مرغابی‌ها را در خانه شنیدند که ناله‌کنان دنبال ایشان بودند. سخن ام‌کلثوم را شنیدند که به ایشان عرض کرد: «کاش در منزل نماز می‌خواندید و به شخص دیگری دستور می‌دادید که بر مردم نماز بخوانند.»

اما امیرالمؤمنین پیشنهاد او را نپذیرفتند و در آن شب، بدون سلاح، زیاد رفت‌وآمد کردند، درحالی‌که می‌دانستند ابن‌ملجم - خداوند لعنتش کند - ایشان را با شمشیر به قتل خواهد رساند.

این(که از مرگِ خود جلوگیری نکردند،) از کارهایی است که انجامشان [عقلاً و شرعاً] جایز نیست.

امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند:

«آن‌چه گفتی (که ایشان از مرگ خود باخبر بودند) درست است، اما ایشان در آن شب مُخیَّر شدند تا [یکی از] تقدیرات الهی رقم بخورد.»[*]

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] گویا خداوند، در آن شب، این اختیار را به ایشان دادند که از میان این دو تقدیر، یکی را انتخاب کنند؛ «فرار از مرگ» یا «رهایی با مرگ» را.

این‌جاست که این سخن حضرت، پس از ضربت خوردن، معنا می‌یابد که: «فُزْتَ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۲:۲۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ اَلْخُدْرِیِّ عَنْ أَبِی صَادِقٍ قَالَ: دَخَلَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ سُوقَ اَلتَّمَّارِینَ فَإِذَا اِمْرَأَةٌ قَائِمَةٌ تَبْکِی وَ هِیَ تُخَاصِمُ رَجُلاً تَمَّاراً فَقَالَ لَهَا: «مَا لَکِ؟» قَالَتْ: یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ اِشْتَرَیْتُ مِنْ هَذَا تَمْراً بِدِرْهَمٍ فَخَرَجَ أَسْفَلُهُ رَدِیّاً لَیْسَ مِثْلَ اَلَّذِی رَأَیْتُ. قَالَ: فَقَالَ لَهُ: «رُدَّ عَلَیْهَا» فَأَبَى حَتَّى قَالَهَا ثَلاَثاً فَأَبَى فَعَلاَهُ بِالدِّرَّةِ حَتَّى رَدَّ عَلَیْهَا وَ کَانَ عَلِیٌّ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ یَکْرَهُ أَنْ یُجَلَّلَ اَلتَّمْرُ.

 الکافی، ج۵، ص۲۳۰

 

از ابوصادق أزدی کوفی نقل شده است:

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) وارد بازار خرمافروشان شدند. ناگهان با زنی مواجه شدند که ایستاده بود و گریه می‌کرد و با مردی خرمافروش دعوا می‌کرد.

حضرت به آن زن فرمودند:

«مشکلت چیست؟»

زن عرض کرد:

ای امیر مؤمنان! از این مرد مقداری خرما، به یک درهم خریدم. [بعد که به خانه رفتم،] خرماهای زیرین که خارج شدند، خراب بودند و مثل خرماهایی که دیده بودم، نبودند.

حضرت به خرمافروش فرمودند:

«(پولش را) به زن برگردان!»

خرمافروش نپذیرفت. حضرت سه بار فرمانشان را تکرار کردند، اما او سرپیچی کرد.

حضرت تازیانه‌شان را بلند کردند تا آن مرد پول زن را پس داد.

راوی گوید:

امام علی (علیه‌السلام) بدشان می‌آمد از این‌که خرما آراسته شود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۰۰ ، ۱۰:۱۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ اَلْحَمِیدِ عَنْ أَبِی اَلْحَسَنِ مُوسَى عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«ثَلاَثَةٌ لاَ یَنْظُرُ اَللَّهُ تَعَالَى إِلَیْهِمْ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ أَحَدُهُمْ رَجُلٌ اِتَّخَذَ اَللَّهَ بِضَاعَةً لاَ یَشْتَرِی إِلاَّ بِیَمِینٍ وَ لاَ یَبِیعُ إِلاَّ بِیَمِینٍ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۲

 

از امام کاظم (علیه‌السلام) نقل شده است:

«سه گروه هستند که خداوند (تعالی) در روز قیامت به هیچ‌یک از آنان نظرِ [رحمت] نمی‌کند؛

یکی از آنان، مردی است که خداوند را مال‌التجاره‌ی خود می‌کند؛ چیزی را نمی‌خرد مگر با قسم (به خدا) و چیزی را نمی‌فروشد مگر با قسم (به خدا.)»

 

 

 

...عَنْ أَبِی إِسْمَاعِیلَ رَفَعَهُ عَنْ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّهُ کَانَ یَقُولُ:

«إِیَّاکُمْ وَ اَلْحَلْفَ فَإِنَّهُ یُنَفِّقُ اَلسِّلْعَةَ وَ یَمْحَقُ اَلْبَرَکَةَ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۲

 

از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است:

«بر حذر باشید از قسم خوردن (هنگام معامله)؛ چراکه این‌کار، آن کالایتان را تبلیغ می‌کند، ولی برکت را از بین می‌برد.»

 

 

 

...عَنْ أَبِی حَمْزَةَ رَفَعَهُ قَالَ: قَامَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَلَى دَارِ اِبْنِ أَبِی مُعَیْطٍ وَ کَانَ یُقَامُ فِیهَا اَلْإِبِلُ فَقَالَ:

«یَا مَعَاشِرَ اَلسَّمَاسِرَةِ! أَقِلُّوا اَلْأَیْمَانَ فَإِنَّهَا مَنْفَقَةٌ لِلسِّلْعَةِ مَمْحَقَةٌ لِلرِّبْحِ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۲

 

از ابوحمزه ثمالی نقل شده است:

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بر فراز محله ابن‌ابی‌مُعَیط که شتران را [برای خرید و فروش] آن‌جا نگه‌داری می‌کردند، ایستادند و فرمودند:

«ای جماعت دلّال! قَسَم‌خوردن‌هایتان را کم کنید؛ چراکه قسم خوردن، کالایتان را تبلیغ می‌کند، ولی سودتان را از بین می‌برد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۰۰ ، ۰۸:۰۶
ابوالفضل رهبر