از اسلام بازرگانی، تا اسلام محمدی
- «کعبه، در مرکز مغناطیسی کره زمین قرار گرفته است و رو به قبله بودن برای بدن مفید است.»
- «حرکات نماز، بهترین نوع ورزش است و پزشکان گفتهاند...»
- «روزه، اثرات درمانی فوقالعادهای دارد و در دفع سموم بدن مؤثر است.»
- «دانشمندان، با تحقیق بر روی فلان قدر بیمار، متوجه شدند؛ خواندن قرآن تا بهمان درصد در بهبود بیماریشان مؤثر بوده است.»
- «مصرف مشروبات الکلی، موجب بروز سرطانِ بیسارجا میشود.»
- و ...
از این دست جملات، زیاد شنیدهایم.
در تطبیق احکام شرع با مصالح جسمی و مادی انسان، شکی نیست.
اما این که عدهای مقاصد بلند این احکام را در حد توصیههایی پزشکی-درمانی تقلیل دهند، انحرافی بزرگ است که دانسته یا نادانسته ترویج میشود.
گویندگان این گزارهها، ممکن است با انگیزههای مختلفی به ترویج این گفتمان بپردازند:
- جذب برخی گروهها به اسلام؛ جوانان، افراد سستایمان، کاسبکارانی که پیش از چرتکه انداختن کاری انجام نمیدهند، غیرمسلمانان یا...؛
- اعتقادی حداقلی به عالم فراماده، چنانکه کوتهفکرانی مثل مهندس بازرگان در ضمن اسلام قلابیشان ترویج میکردند؛[*]
- خودشیرینی و اظهار فضل؛
- غرض و مرض؛
- و ...
برای درک عمق فاجعه، مقایسه کنید میان تعلیلی مادی از یک دستور شرعی، با مقصد حقیقی آن:
میدانید که مستحب است: سر، هنگام قضای حاجت، پوشانده شود.
دیدهاید کسانی را که هنگام رفتن به مستراح، کلاهی روی سر میگذارند.
و احتمالاً شنیدهاید که میگویند: «در مستراح گاز آمونیاک منتشر است و این گاز موجب سفید شدن موی سر میشود. اسلام توصیه کرده که چیزی روی سر بگذارید، تا موهایتان سفید نشود!»
...
اما، لطفاً به این روایت توجه کنید:
پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) ضمن وصیتی طولانی، خطاب به ابوذر فرمودند:
«یَا أَبَا ذَرٍّ... اِسْتَحِ مِنَ اَللَّهِ، فَإِنِّی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَأَظَلُّ حِینَ أَذْهَبُ إِلَى اَلْغَائِطِ مُتَقَنِّعاً بِثَوْبِی أَسْتَحِی مِنَ اَلْمَلَکَیْنِ اَللَّذَیْنِ مَعِی.»
الأمالی(للطوسی)، ص۵۳۴
«ای ابوذر! از خدا حیا کن؛ همانا من - قسم به آن که جانم در دست اوست - همیشه وقتی برای قضای حاجت می روم، به خاطر حیاء از دو مَلَکی که همراهم هستند، سَرَم را با لباسم می پوشانم.»
شما را به خدا، این انحراف کوچکی است که «شرم از خدا» و «توجه دائمی به حضور دو ملکِ همیشههمراه، در همهجا، حتی در مستراح» را تقلیل دهیم به «ترس از سفید شدن موی سر»؟
این تفکر، غیر از تقلیل عمق و اثر احکام اسلام و محروم کردن جامعه از تربیت صحیح اسلامی، خطر دیگری نیز در پی دارد؛
اینکه انسان چنین بار بیاید که احکام اسلام را تا جایی بپذیرد و عمل کند که آنها را دارای مصلحت مادیِ دنیایی بداند، و به مصلحتش آگاه باشد.
«اسلام منفعتی» است که موجب میشود آن قوم و خویش ما، از طرفی هنگام پوست کندنِ گوسفند قربانی، دربارهی کرمی که در گوشت سگ است و میکروبی که در گوشت خوک است سخن براند و بگوید به همینخاطر، گوشت سگ و خوک در اسلام حرام شده. و از طرفی در مقابل چشمان بهتزدهی ما، دنبلان گوسفند را، با آن که میدانست حرام است، به سیخ بکشد و بگوید خیلی مفید و مقوی است!
«اسلام بازرگانی» است که منجر میشود به طغیان علیه حکم «قصاص» و غیر انسانی خواندن آن.
[*] در این زمینه مراجعه کنید به:
- کتابهای بازرگان که حتی در آنها بهشت را نیز دنیایی پیشرفته توصیف میکند که با رشد عقلانی و تکنولوژیکی بشر خلق خواهد شد و احتمالاً در سیارهای خوش آب و هوا خواهد بود!
- همچنین مصاحبه جالب دکتر صادق زیباکلام (بخش اول + بخش دوم) با خبرگزاری دانشجو، که در آن میگوید در جوانی، تحت تأثیر اسلام بازرگان، به خطا رفته و روح اسلام که تعبّد است را درک نکرده.