هنر مسلمین یا هنر اسلامی؟
- "چیزی به نام «هنر اسلامی» وجود ندارد. آثاری که از دوران اسلامی به جا مانده است را باید «هنر مسلمین» نامید؛ یعنی هنری که به دست مسلمین خلق شده است. چراکه پیامبر اسلام آورنده دین اسلام بوده است و دین اسلام مجموعهای است از دستورات اخلاقی و فقهی، نه نکات فُرمیک در باب رشتههای هنری. اصلاً در زمان ایشان اثر هنریای خلق نشده است و با هنرهایی مثل موسیقی، نقاشی و مجسمهسازی، مخالفت صریح صورت گرفته است."
- "به عکس، آنچه از مسلمین به جا مانده است، بر آمده از روحی است که اسلام در جامعه مسلمین دمیده است. اساساً «هنر قبل از هر چیز انعکاس روح هنرمند و چکیدهی نمایان نیروهایی است که آن را رهبری میکند.»[۱] لذا آثار هنری مسلمین، متأثر از آموزههای اسلامی است و نه تنها نمیتوان آن را جدا از اسلام تحلیل کرد، بلکه باید آن را «هنر اسلامی» نامید."
***
در میان محققین هنر جوامع اسلامی، چنین نزاعی وجود دارد. در این رابطه، نکاتی به نظر میرسد؛
* نظریه اول، به وضوح، دور از عقل و انصاف است. هرچند در مکتب اسلام، دستورات تخصصی هنری ذکر نشده است، اما...
مگر هنر برآمده از دستورات و قواعد خاصی است؟!
مگر کسانی که مکتب هنری مشخصی را پایه گذاری کردهاند، و یا بالاتر، کسانی که هنر جدیدی را اساس نهادهاند[۲]، از دستورات خاصی پیروی کردهاند؟!
آثار هنری، انعکاس دنیای درون هنرمند است و این دنیای درون، متشکل از اعتقادات و اخلاقیات و احساسات هنرمند است و نیز متأثر از جامعهای است که هنرمند در آن نفس میکشد.
* نظریه دوم صحیحتر به نظر میرسد، اما نه مطلقاً. از دلیلی که طرفداران این نظریه میآورند (مثل آنچه گُدار ذکر میکند و آنچه در رد نظریه اول ذکر شد) نمیتوان نتیجه گرفت «هرآنچه توسط مسلمین خلق شده است، اسلامی است.»
کلیت این حرف پذیرفتنی است که آثار هنری انعکاس روح هنرمند است و روح هنرمند در اختیار قوای درونیای است که آن را رهبری میکنند، اما...
مگر روح هنرمندِ مسلمان، کاملاً تسلیم دستورات اسلام بوده است؟!
مگر آثار بهجامانده از مسلمین، همگی به دست مسلمانانِ تربیت یافته در مکتب خالص اسلامی، خلق شده است؟!
مگر روح هنرمند و ناخودآگاهِ او، از قطعات دیگری (غیر از قطعه اسلامی بودنش) تشکیل نشده است؛ مثل هویت ملی و تاریخیِ او، هوای نفس شیطانیاش، تأثیرش از محیط و جامعهای که در آن زندگی میکند؟!
مگر مسلمانی که ریشهی ایرانی یا رومی دارد، میتواند بُعد ایرانی یا رومی روحش را که در او و جامعهاش ریشهی عمیقی دوانده، دور بیاندازد؟!
آیا معماری، شهرسازی، نقاشی، فیلمسازی و دیگر هنرهایی که این سالها در ایران و توسط هنرمندان مسلمان خلق شده است هنر اسلامی است؟
آیا تفاوت هنرمندان خالق این آثار و هنرمندان خالق مسجد سید و مسجد شیخ لطف الله، به دلیل تفاوت در میزان پایبندی به اسلام و میزان تأثر از آموزههای اسلامی و نیز تفاوت در سبک زندگی آنان نیست؟
ایمان هنرمندان و زیست اسلامیشان، در دورههای مختلف تاریخی، در شهرهای مختلف، تحت تأثیر تربیت خانوادهها، عالمان و حاکمان مختلف، در یک سطح نبوده است، فراز و فرودهایی داشته است.
از نقاشی های میرحسین موسوی (دیگر کارهایش)
* لذا به نظر میرسد حق این است که نه نظریه اول صحیح است و نه نظریه دوم را میتوان مطلقاً پذیرفت.
درست است که در کل، آثار هنری مسلمین، متأثر از آموزهها و معارف اسلامی و تأثیراتی که این آموزهها بر روح هنرمند مسلمان میگذارد، میباشد، اما نمیتوان این آثار را «صد در صد اسلامی» دانست. چرا که آنچه هنرمند خلق میکند، برآمده از حالت روحی اوست و هنرمند مسلمان الزاماً ایمانِ صد در صدی ندارد که انتظار خلق اثر صد در صد اسلامی از او برود.
* آنچه گفته شد، راجع به کلیت آثار هنری مسلمانان است، و الا میتوان بهصورت مصداقی راجع به تکتک آثار بحث کرد، که مثلاً فلان اثر هنری که در دورهی خاصی خلق شده است، به دلیل شرایط حاکم بر آن دوره، فلان ویژگیها را دارد، یا آنیکی بهدلیل قدرت زیاد معماری رومی، بیشتر از فرهنگ رومی تأثیر گرفته تا فرهنگ اسلامی، یا فلاناثر که به دست فلانعارف پاک و خالص بنا شده، اسلامیتر از دیگر آثار عصر خود است، یا...
پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــ