دستخالی به عیادت مریض نروید!
...قَالَ أَبُو زَیْدٍ: أَخْبَرَنِی مَوْلًى لِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: مَرِضَ بَعْضُ مَوَالِیهِ فَخَرَجْنَا إِلَیْهِ نَعُودُهُ وَ نَحْنُ عِدَّةٌ مِنْ مَوَالِی جَعْفَرٍ فَاسْتَقْبَلَنَا جَعْفَرٌ ع فِی بَعْضِ الطَّرِیقِ. فَقَالَ لَنَا: «أَیْنَ تُرِیدُونَ؟» فَقُلْنَا: نُرِیدُ فُلَاناً نَعُودُهُ. فَقَالَ لَنَا: «قِفُوا!» فَوَقَفْنَا. فَقَالَ: «مَعَ أَحَدِکُمْ تُفَّاحَةٌ أَوْ سَفَرْجَلَةٌ أَوْ أُتْرُجَّةٌ أَوْ لَعْقَةٌ مِنْ طِیبٍ أَوْ قِطْعَةٌ مِنْ عُودِ بَخُورٍ؟» فَقُلْنَا: مَا مَعَنَا شَیْءٌ مِنْ هَذَا. فَقَالَ: «أَ مَا تَعْلَمُونَ أَنَّ الْمَرِیضَ یَسْتَرِیحُ إِلَى کُلِّ مَا أُدْخِلَ بِهِ عَلَیْهِ؟»
الکافی، ج۳، ص۱۱۸
یکی از غلامان امام جعفربنمحمد صادق (علیهماالسلام) نقل کردهاست:
یکی (دیگر) از غلامان حضرت مریض شد. ما، جمعی از غلامان امام صادق (علیهالسلام)، برای عیادت او (از خانه) خارج شدیم و در راه با امام صادق (علیهالسلام) مواجه گشتیم.
حضرت فرمودند: «کجا میروید؟»
عرض کردیم: به عیادت فلانی میرویم.
فرمودند: «بایستید!»
ایستادیم.
فرمودند: «آیا سیبی، گلابیای، بالنگی یا مقداری عطر یا تکهای عودِ دودکردنی همراه یکی از شما هست؟»
عرض کردیم: چیزی از آنچه فرمودید، همراه نداریم.
فرمودند: «مگر نمیدانید بیمار از چیزی که برایش برده میشود، آرامش مییابد؟»