اگر مرگی در کار نبود...
...عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
«إِنَّ قَوْماً فِیمَا مَضَى قَالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمْ ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یَرْفَعُ عَنَّا الْمَوْتَ فَدَعَا لَهُمْ فَرَفَعَ اللَّهُ عَنْهُمُ الْمَوْتَ فَکَثُرُوا حَتَّى ضَاقَتْ عَلَیْهِمُ الْمَنَازِلُ وَ کَثُرَ النَّسْلُ وَ یُصْبِحُ الرَّجُلُ یُطْعِمُ أَبَاهُ وَ جَدَّهُ وَ أُمَّهُ وَ جَدَّ جَدِّهِ وَ یُوَضِّیهِمْ وَ یَتَعَاهَدُهُمْ فَشَغَلُوا عَنْ طَلَبِ الْمَعَاشِ فَقَالُوا سَلْ لَنَا رَبَّکَ أَنْ یَرُدَّنَا إِلَى حَالِنَا الَّتِی کُنَّا عَلَیْهَا فَسَأَلَ نَبِیُّهُمْ رَبَّهُ فَرَدَّهُمْ إِلَى حَالِهِمْ.»
الکافی، ج۳، ص۲۶۰
هشامبنسالم از امام صادق (علیهالسلام) نقل کردهاست:
«در زمانهای گذشته، گروهی به پیامبری گفتند:
از پروردگارت برای ما بخواه که مرگ را از قوم ما بردارد.
آن پیامبر برایشان دعا کرد و خداوند مرگ را از آن قوم برداشت.
جمعیتشان آنقدر زیاد شد که خانهها بر آنان تنگ شد و فرزندانشان زیاد شد.
صبح که میشد، هر مردی به پدر و پدربزرگ و مادر و مادربزرگش غذا میداد، آلودگیهایشان را میشست و به آنها رسیدگی میکرد؛
بهاینترتیب، از کسبوکار بازمیماند.
پس آنان (نزد پیامبرشان رفتند و) گفتند:
از پروردگارت برای ما بخواه که ما را به وضعیت سابقمان برگرداند.
پیامبرشان از پروردگارش خواست و خداوند آنها را به حال سابقشان بازگرداند»