ازدواج و وسعت روزی
...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «أَتَى رَسُولَ اللَّهِ ص شَابٌّ مِنَ الْأَنْصَارِ فَشَکَا إِلَیْهِ الْحَاجَةَ فَقَالَ لَهُ تَزَوَّجْ فَقَالَ الشَّابُّ إِنِّی لَأَسْتَحْیِی أَنْ أَعُودَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَلَحِقَهُ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ فَقَالَ إِنَّ لِی بِنْتاً وَسِیمَةً فَزَوَّجَهَا إِیَّاهُ قَالَ فَوَسَّعَ اللَّهُ عَلَیْهِ [قَالَ] فَأَتَى الشَّابُّ النَّبِیَّ ص فَأَخْبَرَهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَا مَعْشَرَ الشَّبَابِ عَلَیْکُمْ بِالْبَاهِ.»
الکافی، ج۵، ص۳۳۰
از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده است:
«جوانی از انصار، نزد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) آمد و بابت نیاز(مالی)اش به ایشان شکایت کرد.
حضرت به او فرمودند: «ازدواج کن!»
جوان (پیش خود) گفت: من خجالت میکشم که نزد رسول خدا بازگردم (و درخواستم را مجدداً مطرح کنم.)
پس از آن، مردی از انصار نزد جوان آمد و گفت: من دختر زیبایی دارم، آنگاه دخترش را به عقد جوان در آورد.
(بعد از این ازدواج) خداوند به جوان وسعتِ (روزی) داد. پس جوان نزد پیامبر رفت و ایشان را (از رفع مشکلش) مطلّع نمود.
آنگاه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: «ای جوانان! بر شما باد به ازدواج.»»