مدارای تربیتیافته اهلبیت با بدهکار، در اوج فقر
رَوَى إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِمٍ أَنَّ مُحَمَّدَ بْنَ أَبِی عُمَیْرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ کَانَ رَجُلًا بَزَّازاً فَذَهَبَ مَالُهُ وَ افْتَقَرَ وَ کَانَ لَهُ عَلَى رَجُلٍ عَشَرَةُ آلَافِ دِرْهَمٍ فَبَاعَ دَاراً لَهُ کَانَ یَسْکُنُهَا بِعَشَرَةِ آلَافِ دِرْهَمٍ وَ حَمَلَ الْمَالَ إِلَى بَابِهِ فَخَرَجَ إِلَیْهِ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عُمَیْرٍ فَقَالَ: مَا هَذَا؟ قَالَ: هَذَا مَالُکَ الَّذِی لَکَ عَلَیَّ. قَالَ: وَرِثْتَهُ؟ قَالَ: لَا. قَالَ: وُهِبَ لَکَ؟ قَالَ: لَا. قَالَ: فَقَالَ: فَهُوَ ثَمَنُ ضَیْعَةٍ بِعْتَهَا؟ قَالَ: لَا. قَالَ: فَمَا هُوَ؟ قَالَ: بِعْتُ دَارِیَ الَّتِی أَسْکُنُهَا لِأَقْضِیَ دَیْنِی. فَقَالَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عُمَیْرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: حَدَّثَنِی ذَرِیحٌ الْمُحَارِبِیُّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: «لَا یُخْرَجُ الرَّجُلُ عَنْ مَسْقَطِ رَأْسِهِ بِالدَّیْنِ» ارْفَعْهَا فَلَا حَاجَةَ لِی فِیهَا وَ اللَّهِ إِنِّی مُحْتَاجٌ فِی وَقْتِی هَذَا إِلَى دِرْهَمٍ وَ مَا یَدْخُلُ مِلْکِی مِنْهَا دِرْهَمٌ.
منلایحضرهالفقیه، ج۳، ص۱۹۰
از ابراهیم بن هاشم نقل شده است:
«محمد بن ابیعُمَیر» بزّاز (پارچهفروش) بود. اموالش را از دست داد و فقیر شد.
او از مردی دههزار درهم طلب داشت. آن مرد خانهاش را که در آن زندگی میکرد، دههزار درهم فروخت و پولش را نزد محمد بن ابیعمیر آورد.
ابن ابیعمیر از خانه بیرون آمد و پرسید: این چیست؟
مرد گفت: این پول خودت است که از من طلب داشتی.
پرسید: آن را به ارث بردهای؟
گفت: نه.
پرسید: کسی به تو بخشیده است؟
گفت: نه.
پرسید: پس پول زمین کشاورزیات است که فروختهای؟
گفت: نه.
ابن ابیعمیر: پس چیست؟
مرد گفت: خانهام را که در آن زندگی میکردم، فروختم تا بدهیام را بپردازم.
محمد بن ابیعمیر (رضیاللهعنه) گفت: ذَریح مُحاربی از امام صادق (علیهالسلام) برایم نقل کرده است که حضرت فرمودند:
«نباید کسی بهخاطر بدهی از زادگاهش بیرون شود.»
این پول را بردار! نیاز من در آن نیست. به خدا سوگند، الآن به یک درهم محتاجم، اما از این پول یک درهم هم برنخواهم داشت.
پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــ
«محمد بن ابیعمیر»؛ از بزرگترین و معتبرترین فقها و محدثان شیعه بوده که محضر سه امام را درک کرده است؛ امام کاظم، امام رضا و امام جواد (علیهمالسلام).
بنا به نقل شیخ مفید از این ماجرا، علت تنگدستیِ ابن ابیعمیر، حبس هفدهساله او (توسط خلیفه عباسی) بوده است. (الإختصاص، ص۸۶)
همانطور که میدانید شیعیان، بهویژه امامان و بزرگانشان، به شدت تحت فشار خلفای جائر وقت بودهاند و به شدت تقیه میکردهاند.
ابنابیعمیر نیز، هم در زمان هارون الرشید و هم در زمان مأمون (البته بعد از شهادت امام رضا علیهالسلام) دچار زندان و شکنجه شده بود و اموالش به تاراج رفته بود.