دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مدارا» ثبت شده است

 

در مطلب پیشین، به امکان برگزاری نماز جماعت خانوادگی اشاره شد.

خواندن نماز جماعت در خانه، از امور پسندیده‌ای است که هم موجب نورانیت خانه می‌گردد و هم اقامه‌ی نماز را میان اعضای خانواده ترویج می‌کند.

اما پدرهای گرامی که قرار است به عنوان امام‌جماعت برای همسر و فرزندانشان به نماز بایستند، باید حال و توان آنان را نیز مدنظر داشته باشند.

 

 

 

...عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: ...فَقُلْتُ کَیْفَ حَدُّ اَلرُّکُوعِ وَ اَلسُّجُودِ. فَقَالَ: «أَمَّا مَا یُجْزِیکَ مِنَ الرُّکُوعِ فَثَلَاثُ تَسْبِیحَاتٍ تَقُولُ سُبْحَانَ اللَّهِ سُبْحَانَ اللَّهِ ثَلَاثاً وَ مَنْ کَانَ یَقْوَى عَلَى أَنْ یُطَوِّلَ الرُّکُوعَ وَ السُّجُودَ فَلْیُطَوِّلْ مَا اسْتَطَاعَ یَکُونُ ذَلِکَ فِی تَسْبِیحِ اللَّهِ وَ تَحْمِیدِهِ وَ تَمْجِیدِهِ وَ الدُّعَاءِ وَ التَّضَرُّعِ فَإِنَّ أَقْرَبَ مَا یَکُونُ الْعَبْدُ إِلَى رَبِّهِ وَ هُوَ سَاجِدٌ فَأَمَّا الْإِمَامُ فَإِنَّهُ إِذَا قَامَ بِالنَّاسِ فَلَا یَنْبَغِی أَنْ یُطَوِّلَ بِهِمْ فَإِنَّ فِی النَّاسِ الضَّعِیفَ وَ مَنْ لَهُ الْحَاجَةُ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَانَ إِذَا صَلَّى‏ بِالنَّاسِ‏ خَفَ‏ بِهِمْ‏.»

 تهذیب‌الأحکام، ج‏۲، ص۷۷

 

از سماعة بن مهران نقل شده است:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

مقدار (ذکرِ) رکوع و سجده چگونه است؟

حضرت فرمودند:

«اما آن‌قدری که برای تو در رکوع کافی است، سه تسبیح است؛ سه مرتبه می‌گویی: «سبحان‌الله سبحان‌الله» و هرکس می‌توانست رکوع و سجودش را طولانی نماید، هرچقدر می‌تواند طول دهد؛ خداوند را تسبیح گوید، حمد کند، تمجید نماید، دعا کند و با التماس، حاجتش را بخواهد؛ چراکه نزدیک‌ترین حالت بنده به پروردگارش در حالت سجده‌اش است.

اما امامِ (جماعت)، هرگاه برای مردم به نماز ایستاد، شایسته نیست که (رکوع و سجده‌اش را) برای آنان طولانی گرداند؛ زیرا در میان مردم، کسانی هستند که ناتوان‌اند و کسانی هستند که حاجتی دارند (و باید دنبال کارشان بروند).

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هرگاه برای مردم به نماز می‌ایستادند، بر آنان سبُک می‌گرفتند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۰۲ ، ۱۰:۰۲
ابوالفضل رهبر

امام سجاد (علیه‌السلام) در رساله‌ای که به «رساله حقوق» معروف است، حقوق افرادی که با ما سر و کار دارند را برشمرده‌اند و در واقع وظایف ما در قبال آن‌ها را متذکر شده‌اند.

به بخشی از این حقوق که مربوط به حقوق کوچک‌ترهاست، توجه فرمایید...

 

«أَمَّا حَقُّ الصَّغِیرِ فَرَحْمَتُهُ وَ تَثْقِیفُهُ وَ تَعْلِیمُهُ وَ الْعَفْوُ عَنْهُ وَ السَّتْرُ عَلَیْهِ وَ الرِّفْقُ بِهِ وَ الْمَعُونَةُ لَهُ وَ السَّتْرُ عَلَى جَرَائِرِ حَدَاثَتِهِ فَإِنَّهُ سَبَبٌ لِلتَّوْبَةِ وَ الْمُدَارَاةُ لَهُ وَ تَرْکُ مُمَاحَکَتِهِ فَإِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى لِرُشْدِهِ.»

 تحف‌العقول، ص۲۷۰

 

«...اما حق خردسال این است که:

- با او مهربانی نمایی،

- او را به‌خوبی تربیت کنی،

- (آن‌چه نیاز دارد را) به او بیاموزی،

- از (اشتباهاتِ) او درگذری،

- کاستی‌هایش را (از چشم دیگران) بپوشانی،

- با ملایمت با او رفتار کنی،

- (در کارهایی که باید انجام دهد و نیاز به کمک دارد،) او را یاری نمایی،

- جرم‌هایی که از روی خامی انجام داده را بپوشانی؛ چراکه این‌کار موجب توبه(بازگشت) او می‌شود و مدارا با اوست،

- با او لجبازی نکنی؛ چراکه (رعایت این مسأله) به هدایت او نزدیک‌تر است.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۰۱ ، ۰۷:۴۶
ابوالفضل رهبر

 

در مطلب پیشین نقل شد که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) والدین را تشویق کرده‌اند که فرزندانشان را یاری کنند تا واجد خصلت «برّ الوالدین» باشند؛ یعنی به والدینشان نیکی کنند. همچنین در حدیث دیگری از ایشان، چهار ابزار برای ایجاد این خصلت در فرزندان معرفی شد.

در حدیث زیر، امام صادق (علیه‌السلام) پس از نقل آن حدیث نبوی، در پاسخ به یکی از اصحاب، چگونگی این کار را تبیین فرموده‌اند و در انتها هشدار مهمی داده‌اند.

 

 

 

...عَنْ یُونُسَ بْنِ رِبَاطٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: «رَحِمَ اَللَّهُ مَنْ أَعَانَ وَلَدَهُ عَلَى بِرِّهِ.»» قَالَ: قُلْتُ: کَیْفَ یُعِینُهُ عَلَى بِرِّهِ؟ قَالَ: «یَقْبَلُ مَیْسُورَهُ وَ یَتَجَاوَزُ عَنْ مَعْسُورِهِ وَ لاَ یُرْهِقُهُ وَ لاَ یَخْرَقُ بِهِ فَلَیْسَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ أَنْ یَصِیرَ فِی حَدٍّ مِنْ حُدُودِ اَلْکُفْرِ إِلاَّ أَنْ یَدْخُلَ فِی عُقُوقٍ أَوْ قَطِیعَةِ رَحِمٍ. ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: «اَلْجَنَّةُ طَیِّبَةٌ طَیَّبَهَا اَللَّهُ وَ طَیَّبَ رِیحَهَا یُوجَدُ رِیحُهَا مِنْ مَسِیرَةِ أَلْفَیْ عَامٍ وَ لاَ یَجِدُ رِیحَ اَلْجَنَّةِ عَاقٌّ وَ لاَ قَاطِعُ رَحِمٍ وَ لاَ مُرْخِی اَلْإِزَارِ خُیَلاَءَ.»»

 الکافی، ج‏۶، ص۵۰

 

یونس بن رِباط گوید:

امام صادق از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل فرمودند:

«خداوند رحمت کند بنده‌ای را که فرزندش را یاری رساند تا با او رفتار نیکویی داشته باشد.»

یونس گوید: (به امام صادق علیه‌السلام) عرض کردم:

چگونه یاری‌اش کند تا با او نیکو رفتار کند؟

حضرت فرمودند:

«(منظور این است که) آن‌چه (انجامش برای فرزندش) آسان است را از او بپذیرد و از آن‌چه (انجامش برای او) سخت است درگذرد و او را به کاری که توانش را ندارد وادار نکند و با تندی مجبورش نسازد؛

چراکه فاصله او(فرزند) و وارد شدنش به مرزهایی از کفر، این است که (با پدر و مادرش) بدرفتاری کند یا با خویشاوندانش قطع رابطه کند.

سپس رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرموده‌اند:

«بهشت پاکیزه است. خداوند بهشت را پاکیزه نموده و بوی آن را چنان خوش نموده که از فاصله(ای که در طول) هزار سال (طی می‌شود) استشمام می‌شود.

اما کسی که (از والدینش) نافرمانی می‌کند و کسی که با خویشاوندانش قطع رابطه می‌نماید و کسی که از روی خودبزرگ‌پنداری لباسی بلند می‌پوشد، بوی بهشت را احساس نمی‌کنند.»»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] این نکته بسیار مهمی است که والدین نباید در تربیت فرزندشان (در هر سنی که هستند) چنان سخت‌گیری کنند که موجب شود شکاف‌های عمیقی میان آن‌ها و فرزندانشان ایجاد شود، به نحوی که فرزندشان نسبت به آن‌ها سرکش شوند و قطع رابطه صورت گیرد و خدای ناکرده به مرزهای «کفر» وارد شوند و حتی بوی بهشت را نیز استشمام نکنند.

[۲] باید توجه داشت که استعدادها و توانایی‌های هریک از فرزندانمان متفاوت است و اگر می‌خواهیم آن‌ها به خصلت‌های خوبی متصف شوند، باید ویژگی‌های تک‌تکِ آن‌ها را در نظر بگیریم و بیش از توانشان بر آن‌ها بار نکنیم.

[۳] والدینی که با فرزندشان با مدارا و مهربانی رفتار نکنند و با این کوتاهی‌شان، موجب شوند فرزندشان سرکش و بدرفتار شوند و اصطلاحاً «عاقّ الوالدین» شود و به تعبیر امام صادق (علیه‌السلام) به مرزهای کفر برسند و بوی بهشت را هم استشمام نکنند، در این‌صورت پدر و مادر در این گناه و عقوبت فرزندشان شریک خواهند بود!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۰۱ ، ۰۸:۳۷
ابوالفضل رهبر

 

یکی از واجباتی که همه انسان‌ها موظف به انجام آن هستند، «بِرّ الوالدین» است؛ یعنی رفتار نیکو با پدر و مادر. در مقابلِ «برّ الوالدین»، «عاقّ الوالدین» است؛ یعنی نافرمانی و سرکشیِ همراه با تندی نسبت به پدر و مادر.[۱]

 

 

...عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«رَحِمَ اللَّهُ وَالِدَیْنِ أَعَانَا وَلَدَهُمَا عَلَى‏ بِرِّهِمَا.»

 الکافی، ج۶، ص۴۸

 

از امام صادق، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«خداوند رحمت کند پدر و مادری را که فرزندشان را یاری رسانند[۲] تا با آن‌ها رفتار نیکویی داشته باشد.»

 

 

سؤال این است که چطور می‌توانیم چنین فرزندانی تربیت کنیم؟

در حدیث دیگری، شیوه‌اش نیز از ایشان نقل شده است:

 

 

و قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«رَحِمَ‏ اللَّهُ‏ عَبْداً أَعَانَ‏ وَلَدَهُ عَلَى بِرِّهِ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِ وَ التَّأَلُّفِ لَهُ وَ تَعْلِیمِهِ وَ تَأْدِیبِهِ.»

 مستدرک‌الوسائل، ج‏۱۵، ص۱۶۹

 

از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«خداوند رحمت کند بنده‌ای را که فرزندش را یاری رساند تا با او رفتار نیکویی داشته باشد؛ به‌وسیله:

- احسان به او،[۳]

- تألّف با او،[۴]

- تعلیم او[۵]

- و تأدیبش.»[۶]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] امام صادق (علیه‌السلام) در ضمن حدیث معروف به «جنود عقل و جهل»، «برّ الوالدین» را یکی از سربازان عقل نامیده‌اند و «عقوق الوالدین» را ضدّ آن و به‌عنوان یکی از سربازان جهل معرفی نموده‌اند. (ر.ک: الکافی، ج۱، ص۲۲)

[۲] حضرت فرموده‌اند فرزندش را برای اتصاف به این ویژگی، «یاری» نماید. پس والدین فقط می‌توانند به فرزندشان کمک کنند تا خودش مسیر را طی کند. آن‌ها نباید و نمی‌توانند او را به‌اجبار به این هدف برسانند.

[۳] «احسان»: نیکیِ فراوان به کسی، پیش از آن‌که او به سختی افتاده و اظهار نیاز کند.

[۴] «تألّف»: هم‌نشینی، نرم‌خویی، مدارا و انس گرفتن.

[۵] «تعلیم»: آموختنِ دانش، به مرور و به‌صورت تدریجی.

[۶] «تأدیب»: آموختنِ آداب و اخلاق به شخصی و به‌عمل‌درآوردنِ این آداب در او، به مرور و به صورت تدریجی.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

با بهره‌گیری از این چهار وسیله، می‌توان فرزندانی پرورش داد که با والدین خود رفتاری نیکو داشته باشند و نسبت به آنان سرکشی و بدرفتاری نداشته باشند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۰۱ ، ۰۸:۰۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«أَیُّمَا عَبْدٍ أَقَالَ مُسْلِماً فِی بَیْعٍ أَقَالَهُ اَللَّهُ تَعَالَى عَثْرَتَهُ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۵۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هر بنده‌ای که در معامله، با مسلمانی اقاله (چشم‌پوشی)[*] کند، خداوند (تعالی) در روز قیامت از لغزش‌هایش چشم‌پوشی می‌کند.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] «اقاله» عبارت است از: درخواست موافقت طرف معامله با فسخ آن و بازگرداندن کالا و بهایش به فروشنده و خریدار.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۰۰ ، ۲۳:۴۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«مَرَّ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَلَى جَارِیَةٍ قَدِ اِشْتَرَتْ لَحْماً مِنْ قَصَّابٍ وَ هِیَ تَقُولُ زِدْنِی فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ: «زِدْهَا فَإِنَّهُ أَعْظَمُ لِلْبَرَکَةِ.»»

 الکافی، ج۵، ص۱۵۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) از کنار کنیزکی که مقداری گوشت از قصابی خریده بود و می‌گفت: "بیش‌تر به من بده"[*]، عبور می‌کردند.

امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیه) به آن قصاب فرمودند:

«به او بیش‌تر بده؛ چراکه این کار برکتش بیش‌تر است.»»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] یعنی داشته چانه می‌زده که در ازای پولی که پرداخته بوده، گوشت بیش‌تری بگیرد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۰۰ ، ۲۳:۳۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «کَانَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ بِالْکُوفَةِ عِنْدَکُمْ یَغْتَدِی کُلَّ یَوْمٍ بُکْرَةً مِنَ اَلْقَصْرِ فَیَطُوفُ فِی أَسْوَاقِ اَلْکُوفَةِ سُوقاً سُوقاً وَ مَعَهُ اَلدِّرَّةُ عَلَى عَاتِقِهِ وَ کَانَ لَهَا طَرَفَانِ وَ کَانَتْ تُسَمَّى اَلسَّبِیبَةَ فَیَقِفُ عَلَى أَهْلِ کُلِّ سُوقٍ فَیُنَادِی: «یَا مَعْشَرَ اَلتُّجَّارِ اِتَّقُوا اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ.» فَإِذَا سَمِعُوا صَوْتَهُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَلْقَوْا مَا بِأَیْدِیهِمْ وَ أَرْعَوْا إِلَیْهِ بِقُلُوبِهِمْ وَ سَمِعُوا بِآذَانِهِمْ فَیَقُولُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «قَدِّمُوا اَلاِسْتِخَارَةَ وَ تَبَرَّکُوا بِالسُّهُولَةِ وَ اِقْتَرِبُوا مِنَ اَلْمُبْتَاعِینَ وَ تَزَیَّنُوا بِالْحِلْمِ وَ تَنَاهَوْا عَنِ اَلْیَمِینِ وَ جَانِبُوا اَلْکَذِبَ وَ تَجَافَوْا عَنِ اَلظُّلْمِ وَ أَنْصِفُوا اَلْمَظْلُومِینَ وَ لاَ تَقْرَبُوا اَلرِّبَا وَ أَوْفُوا «اَلْکَیْلَ وَ اَلْمِیزٰانَ وَ لاٰ تَبْخَسُوا اَلنّٰاسَ أَشْیٰاءَهُمْ» ... «وَ لاٰ تَعْثَوْا فِی اَلْأَرْضِ مُفْسِدِینَ»» فَیَطُوفُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی جَمِیعِ أَسْوَاقِ اَلْکُوفَةِ ثُمَّ یَرْجِعُ فَیَقْعُدُ لِلنَّاسِ.»»

 الکافی، ج۵، ص۱۵۱

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در کوفه، هرروز صبح زود، از مقرّ حکومتی نزد شما (بازاریان) می‌آمدند و بازارهای کوفه را یک‌به‌یک دور می‌زدند، درحالی‌که تازیانه‌ای بر شانه‌شان بود که دو سر بود و سبیبه نام داشت.

آن‌گاه بر سر اهالی هریک از بازارها می‌ایستادند و ندا می‌دادند:

«ای جماعت تاجر! از [عذاب] خداوند (عزّوجلّ) بپرهیزید!»

وقتی اهل آن بازار صدای ایشان را می‌شنیدند، آن‌چه در دست داشتند را رها می‌کردند، دل‌هایشان را به ایشان می‌سپردند و با گوش‌هایشان گوش می‌کردند.

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) سپس می‌فرمودند:

- «استخاره را (بر کارهایتان) مقدم کنید.[۱]

- با سهل‌گیری (در خرید و فروش) تبرّک بجویید.[۲]

- به خریداران نزدیک شوید.[۳]

- خود را با حلم (بردباری) بیارایید.

- از قسم خوردن[۴] خودداری کنید.

- از دروغ دوری نمایید.

- از ظلم کردن بپرهیزید.

- نسبت به مظلومان انصاف به‌خرج دهید.

- به ربا نزدیک نشوید.

- به پیمانه و ترازو وفادار باشید.[۵]

- اجناس مردم را کم محاسبه نکنید[۶]

- و در زمین تبهکارانه فساد نکنید.»[۷]

آن‌گاه امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در تمام بازارهای کوفه می‌چرخیدند، بعد [به مقرّ حکومتی] بازمی‌گشتند و برای [رسیدگی به امورِ] مردم جلوس می‌فرمودند.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] مقصود از استخاره - چنان‌که پیش‌تر پیرامون آن مطالبی ارائه شده بود - طلب خیر از خداوند است؛ یعنی انسان پیش از انجام یک کار، از خداوند بخواهد خیر او را در آن کار قرار دهد؛ اگر به صلاحش است، آن را تسهیل نماید و اگر به صلاحش نیست، چنان مقدر فرماید که آن کار پیش نرود.

[۲] یعنی با سخت نگرفتن (در تعیین قیمت و برخورد با مشتریان و…،) به داشته‌هایتان برکت و فزونی ببخشید.

[۳] شاید مقصود این باشد که به قیمت مدنظر خریداران نزدیک شوید؛ تخفیف دهید.

[۴] مقصود این است که برای مشتری قسم نخورید که این کالا چنین ویژگی‌ای دارد یا به فلان‌قیمت خریده‌ام یا…

[۵] یعنی در اندازه‌گیری کالاهایی که با وزن و پیمانه اندازه می‌شوند، خیانت نکنید.

[۶] اشاره‌ای است به آیه ۸۵ سوره أعراف؛ «اَلْکَیْلَ وَ اَلْمِیزٰانَ وَ لاٰ تَبْخَسُوا اَلنّٰاسَ أَشْیٰاءَهُمْ».

[۷] اشاره‌ای است به آیه ۸۵ سوره هود؛ «وَ لاٰ تَعْثَوْا فِی اَلْأَرْضِ مُفْسِدِینَ».

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۰۰ ، ۲۳:۳۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ یَاسِرٍ الْخَادِمِ وَ نَادِرٍ جَمِیعاً قَالا قَالَ لَنَا أَبُو الْحَسَنِ ع: «إِنْ قُمْتُ عَلَى رُءُوسِکُمْ وَ أَنْتُمْ تَأْکُلُونَ فَلَا تَقُومُوا حَتَّى تَفْرُغُوا.» وَ لَرُبَّمَا دَعَا بَعْضَنَا فَیُقَالُ لَهُ هُمْ یَأْکُلُونَ فَیَقُولُ: «دَعْهُمْ حَتَّى یَفْرُغُوا.»

 الکافی، ج۶، ص۲۹۸

 

از یاسرِ خادم و نادر (خدمت‌کاران امام رضا علیه‌السلام) نقل شده است:

امام رضا (علیه‌السلام) به ما فرمودند:

«اگر من کاری از شما خواستم و شما مشغول خوردنِ بودید، تا وقتی (از خوردن) فارغ نشده‌اید، (از جایتان) برنخیزید.»

گاهی ایشان یکی از ما (خدمت‌کاران) را صدا می‌زدند و به ایشان گفته می‌شد: دارند غذا می‌خورند. آن‌گاه می‌فرمودند:

«رهایشان کنید تا (از خوردن) فارغ شوند.»

 

 

 

...عَنْ نَادِرٍ الْخَادِمِ قَالَ: کَانَ أَبُو الْحَسَنِ ع إِذَا أَکَلَ أَحَدُنَا لَا یَسْتَخْدِمُهُ حَتَّى یَفْرُغَ مِنْ طَعَامِهِ.

 الکافی، ج۶، ص۲۹۸

 

از نادر خادم نقل شده است:

هرگاه یکی از ما (خدمت‌کاران) در حال خوردن بود، امام رضا (علیه‌السلام) تا وقتی از غذایش فارغ نشود، او را برای کار نمی‌خواستند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۰۰ ، ۰۴:۴۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عَمَّارِ بْنِ أَبِی الْأَحْوَصِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ عِنْدَنَا أَقْوَاماً یَقُولُونَ بِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ یُفَضِّلُونَهُ عَلَى النَّاسِ کُلِّهِمْ وَ لَیْسَ یَصِفُونَ مَا نَصِفُ مِنْ فَضْلِکُمْ. أَ نَتَوَلَّاهُمْ؟ فَقَالَ لِی: «نَعَمْ فِی الْجُمْلَةِ أَ لَیْسَ عِنْدَ اللَّهِ مَا لَمْ یَکُنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ وَ لِرَسُولِ اللَّهُ عِنْدَ اللَّهِ مَا لَیْسَ لَنَا وَ عِنْدَنَا مَا لَیْسَ عِنْدَکُمْ وَ عِنْدَکُمْ مَا لَیْسَ عِنْدَ غَیْرِکُمْ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَضَعَ الْإِسْلَامَ عَلَى سَبْعَةِ أَسْهُمٍ عَلَى الصَّبْرِ وَ الصِّدْقِ وَ الْیَقِینِ وَ الرِّضَا وَ الْوَفَاءِ وَ الْعِلْمِ وَ الْحِلْمِ ثُمَّ قَسَمَ ذَلِکَ بَیْنَ النَّاسِ فَمَنْ جَعَلَ فِیهِ هَذِهِ السَّبْعَةَ الْأَسْهُمِ فَهُوَ کَامِلُ الْإِیمَانِ مُحْتَمِلٌ ثُمَّ قَسَمَ لِبَعْضِ النَّاسِ السَّهْمَ وَ لِبَعْضٍ السَّهْمَیْنِ وَ لِبَعْضٍ الثَّلَاثَةَ الْأَسْهُمِ وَ لِبَعْضٍ الْأَرْبَعَةَ الْأَسْهُمِ وَ لِبَعْضٍ الْخَمْسَةَ الْأَسْهُمِ وَ لِبَعْضٍ السِّتَّةَ الْأَسْهُمِ وَ لِبَعْضٍ السَّبْعَةَ الْأَسْهُمِ فَلَا تَحْمِلُوا عَلَى صَاحِبِ السَّهْمِ سَهْمَیْنِ وَ لَا عَلَى صَاحِبِ السَّهْمَیْنِ ثَلَاثَةَ أَسْهُمٍ وَ لَا عَلَى صَاحِبِ الثَّلَاثَةِ أَرْبَعَةَ أَسْهُمٍ وَ لَا عَلَى صَاحِبِ الْأَرْبَعَةِ خَمْسَةَ أَسْهُمٍ وَ لَا عَلَى صَاحِبِ الْخَمْسَةِ سِتَّةَ أَسْهُمٍ وَ لَا عَلَى صَاحِبِ السِّتَّةِ سَبْعَةَ أَسْهُمٍ فَتُثَقِّلُوهُمْ وَ تُنَفِّرُوهُمْ وَ لَکِنْ تَرَفَّقُوا بِهِمْ وَ سَهِّلُوا لَهُمُ الْمَدْخَلَ وَ سَأَضْرِبُ لَکَ مَثَلًا تَعْتَبِرُ بِهِ إِنَّهُ کَانَ رَجُلٌ مُسْلِمٌ وَ کَانَ لَهُ جَارٌ کَافِرٌ وَ کَانَ الْکَافِرُ یُرَافِقُ الْمُؤْمِنَ فَأَحَبَّ الْمُؤْمِنُ لِلْکَافِرِ الْإِسْلَامَ وَ لَمْ یَزَلْ یُزَیِّنُ الْإِسْلَامَ وَ یُحَبِّبُهُ إِلَى الْکَافِرِ حَتَّى أَسْلَمَ فَغَدَا عَلَیْهِ الْمُؤْمِنُ فَاسْتَخْرَجَهُ مِنْ مَنْزِلِهِ فَذَهَبَ بِهِ إِلَى الْمَسْجِدِ لِیُصَلِّیَ مَعَهُ الْفَجْرَ فِی جَمَاعَةٍ فَلَمَّا صَلَّى قَالَ لَهُ لَوْ قَعَدْنَا نَذْکُرُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ فَقَعَدَ مَعَهُ فَقَالَ لَهُ لَوْ تَعَلَّمْتَ الْقُرْآنَ إِلَى أَنْ تَزُولَ الشَّمْسُ وَ صُمْتَ الْیَوْمَ کَانَ أَفْضَلَ فَقَعَدَ مَعَهُ وَ صَامَ حَتَّى صَلَّى الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ فَقَالَ لَوْ صَبَرْتَ حَتَّى تُصَلِّیَ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ کَانَ أَفْضَلَ فَقَعَدَ مَعَهُ حَتَّى صَلَّى الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ ثُمَّ نَهَضَا وَ قَدْ بَلَغَ مَجْهُودَهُ وَ حَمَلَ عَلَیْهِ مَا لَا یُطِیقُ فَلَمَّا کَانَ مِنَ الْغَدِ غَدَا عَلَیْهِ وَ هُوَ یُرِیدُ بِهِ مِثْلَ مَا صَنَعَ بِالْأَمْسِ فَدَقَّ عَلَیْهِ بَابَهُ ثُمَّ قَالَ لَهُ اخْرُجْ حَتَّى نَذْهَبَ إِلَى الْمَسْجِدِ فَأَجَابَهُ أَنِ انْصَرِفْ عَنِّی فَإِنَّ هَذَا دِینٌ شَدِیدٌ لَا أُطِیقُهُ. فَلَا تَخْرَقُوا بِهِمْ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ إِمَارَةَ بَنِی أُمَیَّةَ کَانَتْ بِالسَّیْفِ وَ الْعَسْفِ وَ الْجَوْرِ وَ أَنَّ إِمَارَتَنَا بِالرِّفْقِ وَ التَّأَلُّفِ وَ الْوَقَارِ وَ التَّقِیَّةِ وَ حُسْنِ الْخُلْطَةِ وَ الْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ فَرَغِّبُوا النَّاسَ فِی دِینِکُمْ وَ فِیمَا أَنْتُمْ فِیهِ.»

 الخصال، ج۲، ص۳۵۴

 

عمار بن ابی‌احوص بکری گوید:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

نزد ما (شیعیان) اقوامی هستند که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را قبول دارند و ایشان را برتر از همه انسان‌ها می‌دانند، اما چنان که ما فضائل شما (اهل‌بیت) را وصف می‌کنیم، آن‌طور شما را توصیف نمی‌کنند (قبول ندارند.) آیا با آن‌ها دوستی کنیم؟

امام صادق (علیه‌السلام) به من فرمودند:

«بله، اجمالاً (مختصر و به‌زیبایی).»

 

[در ادامه حضرت صادق (علیه‌السلام) مراتب و درجات ایمان را تشریح می‌فرمایند و از این می‌گویند که هرکس سهمی از ایمان دارد و کسی که در مرتبه بالاتر است، نباید کسانی که در مراتب پایین‌تر هستند را طرد کند و بر آن‌ها سخت‌گیری کند و...

بعد هم ماجرای آن مسلمان را نقل می‌فرمایند که همسایه‌ای تازه‌مسلمانی داشت و او را به مسجد دعوت کرد و به نمازهای پیاپی مجبور کرد و در نهایت با سخت‌گیری‌هایش او را از اسلام آوردن منصرف نمود.

از آن‌جا که پیش‌تر حدیثی از کتاب «کافی» با مضمونی شبیه به این بخش از حدیث ذکر شده بود، این بخش به دلیل طولانی بودنش، نقل نمی‌شود و به ذکر بخش انتهایی حدیث اکتفا می‌گردد...]

 

حضرت پس از بیان این‌که آن تازه‌مسلمان به همسایه مسلمان سخت‌گیرش گفت: «مرا رها کن؛ که این، دینی سخت است و من طاقتش را ندارم»، به عمار بن ابی‌احوص می‌فرمایند:

«فَلَا تَخْرَقُوا بِهِمْ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ إِمَارَةَ بَنِی أُمَیَّةَ کَانَتْ بِالسَّیْفِ وَ الْعَسْفِ وَ الْجَوْرِ وَ أَنَّ إِمَارَتَنَا بِالرِّفْقِ وَ التَّأَلُّفِ وَ الْوَقَارِ وَ التَّقِیَّةِ وَ حُسْنِ الْخُلْطَةِ وَ الْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ فَرَغِّبُوا النَّاسَ فِی دِینِکُمْ وَ فِیمَا أَنْتُمْ فِیهِ.»

 

«پس با (زورِ) سرنیزه به آن‌ها (کسانی که سهم کم‌تری از ایمان دارند) فشار نیاورید.

مگر نمی‌دانی که حکومت بنی‌امیه با شمشیر و زور و ستم (بنا شده) بود و حکومت ما (اهل‌بیت) با مدارا و هم‌بستگی و احترام و پرهیزکاری و خوش‌رفتاری و ورع و تلاش فراوان؟

پس مردم را [با مدارایتان] «مشتاقِ» دین خود و اعتقادی که دارید (تشیّع) نمایید.»

 

مطالب مرتبط:

«توجه! باید از هرکس به قدر مرتبه‌ی ایمانش توقع داشت)»

«آیا نگاه ما به «امر به معروف» شبیه نگاه «اهل بیت» است؟»

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

حکومت‌های دینی یا دین‌دارانی که دغدغه رشد دینی و ایمانی مردم یا اطرافیان خود را دارند، لازم است - به حکم شرع و عقل - به این نکته توجه داشته باشند که:

انسان‌ها سهم‌های متفاوتی از ایمان دارند و در مراتب ایمان جایگاه‌های متفاوتی دارند. مشروع و معقول نیست که وظایف مؤمنین رتبه‌های بالاتر را از مؤمنینی که در رتبه‌های پایین‌تر قرار دارند، توقع داشت و این وظایف را با زور و فشار و تلخی به آنان تحمیل نمود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۹ ، ۰۷:۳۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ الزُّهْرِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ص قَالَ:

«إِذَا أَخَذْتَ‏ أَسِیراً فَعَجَزَ عَنِ الْمَشْیِ وَ لَیْسَ مَعَکَ مَحْمِلٌ فَأَرْسِلْهُ وَ لَا تَقْتُلْهُ فَإِنَّکَ لَا تَدْرِی مَا حُکْمُ الْإِمَامِ فِیهِ.»

 الکافی، ج‏۵، ص۳۵

 

از شِهاب زُهری نقل شده است که امام سجاد (علیه‌السلام) فرمودند:

«هرگاه اسیری گرفتی که نمی‌توانست راه برود و تو نیز کجاوه‌ای نداشتی (که او را سوار کنی)، رهایش کن و او را نکش؛

چراکه تو نمی‌دانی حکم امام درباره او چیست.»

 

 

 

...عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«إِطْعَامُ الْأَسِیرِ حَقٌّ عَلَى مَنْ أَسَرَهُ وَ إِنْ کَانَ یُرَادُ مِنَ الْغَدِ قَتْلُهُ فَإِنَّهُ یَنْبَغِی أَنْ یُطْعَمَ وَ یُسْقَى وَ [یُظَلَ‏] وَ یُرْفَقَ بِهِ کَافِراً کَانَ أَوْ غَیْرَهُ.»

 الکافی، ج‏۵، ص۳۵

 

از زراره نقل شده است که امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«غذا دادن به اسیر، حقی است که به گردن کسی است که او را به اسارت در آورده، حتی اگر بنا باشد فردای آن روز کشته شود.

بنابراین لازم است به اسیر غذا داده شود و سیرآب شود و با او مدارا شود، چه کافر باشد و چه غیر کافر.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۷ ، ۰۲:۰۷
ابوالفضل رهبر

 

رَوَى إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِمٍ أَنَّ مُحَمَّدَ بْنَ أَبِی عُمَیْرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ کَانَ رَجُلًا بَزَّازاً فَذَهَبَ مَالُهُ وَ افْتَقَرَ وَ کَانَ لَهُ عَلَى رَجُلٍ عَشَرَةُ آلَافِ دِرْهَمٍ فَبَاعَ دَاراً لَهُ کَانَ یَسْکُنُهَا بِعَشَرَةِ آلَافِ دِرْهَمٍ وَ حَمَلَ الْمَالَ إِلَى بَابِهِ فَخَرَجَ إِلَیْهِ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عُمَیْرٍ فَقَالَ: مَا هَذَا؟ قَالَ: هَذَا مَالُکَ الَّذِی لَکَ عَلَیَّ. قَالَ: وَرِثْتَهُ؟ قَالَ: لَا. قَالَ: وُهِبَ لَکَ؟ قَالَ: لَا. قَالَ: فَقَالَ: فَهُوَ ثَمَنُ ضَیْعَةٍ بِعْتَهَا؟ قَالَ: لَا. قَالَ: فَمَا هُوَ؟ قَالَ: بِعْتُ دَارِیَ الَّتِی أَسْکُنُهَا لِأَقْضِیَ دَیْنِی. فَقَالَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عُمَیْرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: حَدَّثَنِی ذَرِیحٌ الْمُحَارِبِیُّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: «لَا یُخْرَجُ‏ الرَّجُلُ‏ عَنْ‏ مَسْقَطِ رَأْسِهِ‏ بِالدَّیْنِ‏» ارْفَعْهَا فَلَا حَاجَةَ لِی فِیهَا وَ اللَّهِ إِنِّی مُحْتَاجٌ فِی وَقْتِی هَذَا إِلَى دِرْهَمٍ وَ مَا یَدْخُلُ مِلْکِی مِنْهَا دِرْهَمٌ.

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۳، ص۱۹۰

 

از ابراهیم بن هاشم نقل شده است:

«محمد بن ابی‌عُمَیر» بزّاز (پارچه‌فروش) بود. اموالش را از دست داد و فقیر شد.

او از مردی ده‌هزار درهم طلب داشت. آن مرد خانه‌اش را که در آن زندگی می‌کرد، ده‌هزار درهم فروخت و پولش را نزد محمد بن ابی‌عمیر آورد.

ابن ابی‌عمیر از خانه بیرون آمد و پرسید: این چیست؟

مرد گفت: این پول خودت است که از من طلب داشتی.

پرسید: آن را به ارث برده‌ای؟

گفت: نه.

 پرسید: کسی به تو بخشیده است؟

گفت: نه.

 پرسید: پس پول زمین کشاورزی‌ات است که فروخته‌ای؟

گفت: نه.

ابن ابی‌عمیر: پس چیست؟

مرد گفت: خانه‌ام را که در آن زندگی می‌کردم، فروختم تا بدهی‌ام را بپردازم.

محمد بن ابی‌عمیر (رضی‌الله‌عنه) گفت: ذَریح مُحاربی از امام صادق (علیه‌السلام) برایم نقل کرده است که حضرت فرمودند:

«نباید کسی به‌خاطر بدهی از زادگاهش بیرون شود.»

این پول را بردار! نیاز من در آن نیست. به خدا سوگند، الآن به یک درهم محتاجم، اما از این پول یک درهم هم برنخواهم داشت.

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــ

«محمد بن ابی‌عمیر»؛ از بزرگ‌ترین و معتبرترین فقها و محدثان شیعه بوده که محضر سه امام را درک کرده است؛ امام کاظم، امام رضا و امام جواد (علیهم‌السلام).

بنا به نقل شیخ مفید از این ماجرا، علت تنگ‌دستیِ ابن ابی‌عمیر، حبس هفده‌ساله او (توسط خلیفه عباسی) بوده است. (الإختصاص، ص۸۶) 

همان‌طور که می‌دانید شیعیان، به‌ویژه امامان و بزرگانشان، به شدت تحت فشار خلفای جائر وقت بوده‌اند و به شدت تقیه می‌کرده‌اند.

ابن‌ابی‌عمیر نیز، هم در زمان هارون الرشید و هم در زمان مأمون (البته بعد از شهادت امام رضا علیه‌السلام) دچار زندان و شکنجه شده بود و اموالش به تاراج رفته بود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۷ ، ۲۱:۳۰
ابوالفضل رهبر

عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ الضَّحَّاکِ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا سَرَّاجٍ وَ کَانَ خَادِماً لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: بَعَثَنِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فِی حَاجَةٍ وَ هُوَ بِالْحِیرَةِ أَنَا وَ جَمَاعَةً مِنْ مَوَالِیهِ قَالَ فَانْطَلَقْنَا فِیهَا ثُمَّ رَجَعْنَا مُغْتَمِّینَ قَالَ: وَ کَانَ فِرَاشِی فِی الْحَائِرِ الَّذِی کُنَّا فِیهِ نُزُولًا فَجِئْتُ وَ أَنَا بِحَالٍ فَرَمَیْتُ بِنَفْسِی فَبَیْنَا أَنَا کَذَلِکَ إِذَا أَنَا بِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَدْ أَقْبَلَ قَالَ: فَقَالَ: «قَدْ أَتَیْنَاکَ» أَوْ قَالَ: «جِئْنَاکَ» فَاسْتَوَیْتُ جَالِساً وَ جَلَسَ عَلَی صَدْرِ فِرَاشِی فَسَأَلَنِی عَمَّا بَعَثَنِی لَهُ فَأَخْبَرْتُهُ فَحَمِدَ اللَّهَ ثُمَّ جَرَی ذِکْرُ قَوْمٍ فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّا نَبْرَأُ مِنْهُمْ إِنَّهُمْ لَا یَقُولُونَ مَا نَقُولُ. قَالَ: فَقَالَ: «یَتَوَلَّوْنَا وَ لَا یَقُولُونَ مَا تَقُولُونَ تَبْرَءُونَ مِنْهُمْ؟» قَالَ: قُلْتُ: نَعَمْ. قَالَ: «فَهُوَ ذَا عِنْدَنَا مَا لَیْسَ عِنْدَکُمْ فَیَنْبَغِی لَنَا أَنْ نَبْرَأَ مِنْکُمْ؟» قَالَ: قُلْتُ: لَا جُعِلْتُ فِدَاکَ. قَالَ: «وَ هُوَ ذَا عِنْدَ اللَّهِ مَا لَیْسَ عِنْدَنَا أَ فَتَرَاهُ اطَّرَحَنَا.» قَالَ: قُلْتُ: لَا وَ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا نَفْعَلُ. قَالَ: «فَتَوَلَّوْهُمْ وَ لَا تَبَرَّءُوا مِنْهُمْ إِنَّ مِنَ الْمُسْلِمِینَ مَنْ لَهُ سَهْمٌ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ سَهْمَانِ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ ثَلَاثَةُ أَسْهُمٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ أَرْبَعَةُ أَسْهُمٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ خَمْسَةُ أَسْهُمٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ سِتَّةُ أَسْهُمٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ سَبْعَةُ أَسْهُمٍ فَلَیْسَ یَنْبَغِی أَنْ یُحْمَلَ صَاحِبُ السَّهْمِ عَلَی مَا عَلَیْهِ صَاحِبُ السَّهْمَیْنِ وَ لَا صَاحِبُ السَّهْمَیْنِ عَلَی مَا عَلَیْهِ صَاحِبُ الثَّلَاثَةِ وَ لَا صَاحِبُ الثَّلَاثَةِ عَلَی مَا عَلَیْهِ صَاحِبُ الْأَرْبَعَةِ وَ لَا صَاحِبُ الْأَرْبَعَةِ عَلَی مَا عَلَیْهِ صَاحِبُ الْخَمْسَةِ وَ لَا صَاحِبُ الْخَمْسَةِ عَلَی مَا عَلَیْهِ صَاحِبُ السِّتَّةِ وَ لَا صَاحِبُ السِّتَّةِ عَلَی مَا عَلَیْهِ صَاحِبُ السَّبْعَةِ وَ سَأَضْرِبُ لَکَ مَثَلًا إِنَّ رَجُلًا کَانَ لَهُ جَارٌ وَ کَانَ نَصْرَانِیّاً فَدَعَاهُ إِلَی الْإِسْلَامِ وَ زَیَّنَهُ لَهُ فَأَجَابَهُ فَأَتَاهُ سُحَیْراً فَقَرَعَ عَلَیْهِ الْبَابَ فَقَالَ لَهُ مَنْ هَذَا قَالَ أَنَا فُلَانٌ قَالَ وَ مَا حَاجَتُکَ فَقَالَ تَوَضَّأْ وَ الْبَسْ ثَوْبَیْکَ وَ مُرَّ بِنَا إِلَی الصَّلَاةِ قَالَ فَتَوَضَّأَ وَ لَبِسَ ثَوْبَیْهِ وَ خَرَجَ مَعَهُ قَالَ فَصَلَّیَا مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ صَلَّیَا الْفَجْرَ ثُمَّ مَکَثَا حَتَّی أَصْبَحَا- فَقَامَ الَّذِی کَانَ نَصْرَانِیّاً یُرِیدُ مَنْزِلَهُ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ أَیْنَ تَذْهَبُ النَّهَارُ قَصِیرٌ وَ الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الظُّهْرِ قَلِیلٌ قَالَ فَجَلَسَ مَعَهُ إِلَی أَنْ صَلَّی الظُّهْرَ ثُمَّ قَالَ وَ مَا بَیْنَ الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ قَلِیلٌ فَاحْتَبَسَهُ حَتَّی صَلَّی الْعَصْرَ قَالَ ثُمَّ قَامَ وَ أَرَادَ أَنْ یَنْصَرِفَ إِلَی مَنْزِلِهِ فَقَالَ لَهُ إِنَّ هَذَا آخِرُ النَّهَارِ وَ أَقَلُّ مِنْ أَوَّلِهِ فَاحْتَبَسَهُ حَتَّی صَلَّی الْمَغْرِبَ ثُمَّ أَرَادَ أَنْ یَنْصَرِفَ إِلَی مَنْزِلِهِ فَقَالَ لَهُ إِنَّمَا بَقِیَتْ صَلَاةٌ وَاحِدَةٌ قَالَ فَمَکَثَ حَتَّی صَلَّی الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ ثُمَّ تَفَرَّقَا فَلَمَّا کَانَ سُحَیْرٌ غَدَا عَلَیْهِ فَضَرَبَ عَلَیْهِ الْبَابَ فَقَالَ مَنْ هَذَا قَالَ أَنَا فُلَانٌ قَالَ وَ مَا حَاجَتُکَ قَالَ تَوَضَّأْ وَ الْبَسْ ثَوْبَیْکَ وَ اخْرُجْ بِنَا فَصَلِّ قَالَ اطْلُبْ لِهَذَا الدِّینِ مَنْ هُوَ أَفْرَغُ مِنِّی وَ أَنَا إِنْسَانٌ مِسْکِینٌ وَ عَلَیَّ عِیَالٌ.» فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام): «أَدْخَلَهُ فِی شَیْ ءٍ أَخْرَجَهُ مِنْهُ أَوْ قَالَ أَدْخَلَهُ مِنْ مِثْلِ ذِهْ وَ أَخْرَجَهُ مِنْ مِثْلِ هَذَا.»

 الکافی، ج۲، ص۴۲

 
یعقوب بن ضحّاک، از یکی از شیعیان که «سَرّاج»[۱] بوده است و خادم امام صادق، علیه‌السلام، نقل می‌کند که گفت: 
زمانی که امام صادق، علیه‌السلام، در شهر «حیره»[۲] بودند، من و گروهی از غلامان‌شان را برای کاری فرستادند. رفتیم و شب‌هنگام بازگشتیم. بسترِ من در حیاطِ خانه‌ای بود که در آن منزل کرده بودیم. در حالی که آزرده و خسته بودم، برگشتم و (در بستر) دراز کشیدم، که در این هنگام امام صادق، علیه‌السلام، تشریف آوردند. 

فرمودند:

«نزد تو آمدیم!»[۳]
برخاستم و نشستم و آن حضرت بالاى بسترم نشستند و از کارى که مرا دنبال آن روانه کرده بودند سؤال فرمودند و من به ایشان گزارش دادم و ایشان حمدِ خدا کردند.

سپس ذکرِ گروهی به میان آمد و من عرض کردم: فدایتان شوم! ما از آنان بیزاریم، آنان به آن‌چه ما (شیعیان) معتقدیم، اعتقاد ندارند.

حضرت فرمودند:
«آنان ما را دوست دارند و به آن‌چه شما عقیده دارید، عقیده ندارند، و شما از آن‌ها بیزاری می‌جویید؟!»
عرض کردم: آری. 

فرمودند:
«در این‌صورت، نزد ما (اهل بیت) نیز حقایقى است که نزد شما نیست، آیا سزاوار است ما نیز از شما بیزار باشیم؟»
عرض کردم: نه، فدای‌تان شوم! 

فرمودند:
«نزد خدا نیز حقایقى است که نزد ما (اهل بیت) نیست، به نظرت ما را از خود رانده است؟» 
عرض کردم: نه به خدا قسم، فدای‌تان شوم! چنین فکر نمی‌کنیم. 

امام فرمودند:
«پس آنان را دوست بدارید و از ایشان بیزار نباشید، 
زیرا برخى از مسلمانان یک سهم (از ایمان و اعتقاد را) دارند و برخى دو سهم و بعضى سه سهم و بعضى چهار سهم و بعضى پنج سهم و بعضى شش سهم و برخى هم هفت سهم،
شایسته نیست آن‌که یک سهم دارد، بر (ایمان و اعتقادِ) آن‌که دو سهم دارد، وادار شود و نه آنکه دو سهم دارد بر آن‌چه که صاحب سه سهم دارد، وادار شود و نه آن‌که سه سهم دارد، بر آن‌چه که صاحب چهار سهم دارد، وادار شود و نه آن‌که چهار سهم دارد، بر آن‌چه که صاحب پنج سهم دارد، وادار شود و نه آن‌که پنج سهم دارد، بر آن‌چه صاحب شش سهم دارد، وادار شود و نه آن‌که شش سهم دارد، بر آن‌چه صاحب هفت سهم دارد، وادار شود. 

اکنون برایت مثالى می‌زنم:
مردی (مسلمان)، همسایه‌ای مسیحی داشت. او را به اسلام دعوت کرد و اسلام را در نظرش زیبا جلوه داد، پس همسایه‌اش پذیرفت (و مسلمان شد). 
نزدیک سحر نزد آن تازه‌مسلمان رفت و درب خانه‌اش را کوبید. گفت: کیست؟ پاسخ داد: من فلانی‌ام، گفت: چه کار دارى؟ گفت: وضو بساز و لباس بپوش تا با هم به نماز برویم. (تازه‌مسلمان) وضو گرفت و لباس پوشید و با او بیرون شد. 
آن‌گاه نمازِ بسیار خواندند، سپس نماز صبح را نیز خواندند و (در مسجد) ماندند تا هوا روشن شد. 
تازه‌مسلمان برخاست که به خانه‌‏اش برود، همسایه‌اش گفت: کجا می‌روى؟ روز کوتاه است و به ظهر چیزى نمانده، پس با او نشست تا نماز ظهر را هم خواند. 
سپس به او گفت: فاصله‌ی ظهر و عصر نیز اندک است، پس او را نگه داشت تا نماز عصر را هم خواند. 
تازه‌مسلمان برخواست تا به خانه‌اش برود، که به او گفت: اکنون دیگر پایان روز است و از آغازش کم‌تر است و او را نگه داشت تا نماز مغرب را هم خواند. 
سپس خواست به منزلش برگردد، که باز هم به او گفت: یک نماز دیگر باقی مانده. 
ماند، تا نماز عشاء را هم خواند و از هم جدا شدند (و هریک به خانه‌اش رفت). 
وقتی دوباره سحر شد، مرد مسلمان به دنبال او رفت و درب خانه‌اش را زد. گفت: کیست؟ پاسخ داد: فلانی‌ام. گفت: چه کار دارى؟ گفت: وضو بساز و لباس بپوش و بیا با هم برویم نماز. 
گفت: برو براى این دین کسی را پیدا کن که از من بی‌کارتر باشد، من مردی مستمندم و خرجِ عده‌ای بر گردنم است.»

(در این هنگام) امام صادق، علیه‌السلام، فرمودند: 
«او را چون‌آن وارد دین کرد، و چون‌این از دین خارج نمود.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] سَرّاج: سازنده‌ی زین اسب.
[۲] حِیره: شهری اطراف کوفه. لازم به توضیح است که امام صادق، علیه‌السلام، در ابتدای خلافت منصور دوانیقی، که پایتخت خود را کوفه قرار داد، حدود دو سال ساکن شهر کوفه شدند و در این مدت به نشر علوم و معارف، و نیز پرورش اصحاب (که عمدةً ساکن این شهر بودند) پرداختند.
[۳] ظاهراً امام با این جمله، اعلام ورود فرموده‌اند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۴ ، ۰۰:۳۳
ابوالفضل رهبر