ماجرای شفای چشم ابوبصیر توسط امام باقر
...عَنْ مُثَنًّى الْحَنَّاطِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ ع فَقُلْتُ لَهُ: أَنْتُمْ وَرَثَةُ رَسُولِ اللَّهِ ص؟ قَالَ: «نَعَمْ.» قُلْتُ: رَسُولُ اللَّهِ ص وَارِثُ الْأَنْبِیَاءِ عَلِمَ کُلَّ مَا عَلِمُوا؟ قَالَ لِی: «نَعَمْ.» قُلْتُ: فَأَنْتُمْ تَقْدِرُونَ عَلَى أَنْ تُحْیُوا الْمَوْتَى وَ تُبْرِءُوا الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ؟ قَالَ: «نَعَمْ بِإِذْنِ اللَّهِ.» ثُمَّ قَالَ لِیَ: «ادْنُ مِنِّی یَا أَبَا مُحَمَّدٍ!» فَدَنَوْتُ مِنْهُ فَمَسَحَ عَلَى وَجْهِی وَ عَلَى عَیْنَیَّ فَأَبْصَرْتُ الشَّمْسَ وَ السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ الْبُیُوتَ وَ کُلَّ شَیْءٍ فِی الْبَلَدِ. ثُمَّ قَالَ لِی: «أَ تُحِبُّ أَنْ تَکُونَ هَکَذَا وَ لَکَ مَا لِلنَّاسِ وَ عَلَیْکَ مَا عَلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَوْ تَعُودَ کَمَا کُنْتَ وَ لَکَ الْجَنَّةُ خَالِصاً؟» قُلْتُ: أَعُودُ کَمَا کُنْتُ. فَمَسَحَ عَلَى عَیْنَیَّ فَعُدْتُ کَمَا کُنْتُ.
الکافی، ج۱، ص۴۷۰
از ابوبصیر نقل شده است که گفت:
(روزی) خدمت امام باقر (علیهالسلام) رسیدم و به ایشان عرض کردم: آیا شما (اهلبیت) وارثانِ رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) هستید؟
فرمودند: «بله.»
عرض کردم: رسول خدا وارث انبیاء بودند و هرچه آنان میدانستند، ایشان هم میدانست؟
به من فرمودند: «بله.»
عرض کردم: پس شما میتوانید که مرده را زنده کنید و کور مادرزاد و کسی که پیسی دارد را شفا دهید؟
فرمودند: «بله، به اذن خداوند.»
سپس به من فرمودند: «ای ابامحمد! نزدیک من آی!»
من نزدیک ایشان رفتم. پس به صورت و چشمان من دست کشیدند. من بینا شدم و خورشید و آسمان و خانهها و هرآنچه را که در شهر بود میدیدم.
سپس به من فرمودند: «آیا دوست داری که همینطور بینا باشی و در روز قیامت هرآنچه به نفع و ضرر مردم است، برای تو نیز چنان باشد؟ یا میخواهی به حال سابقت برگردی و بهشت بیبروبرگرد از آنِ تو باشد؟»
عرض کردم: به حال سابقم برمیگردم.
پس ایشان به چشمان من دستی کشیدند و من به حال سابقم بازگشتم (و نابینا شدم.)