هفتاد پیامبر از نسل دختری پاک و مهربان
...عَنِ الْحَسَنِ بْنِ سَعِیدٍ اللَّخْمِیِّ قَالَ: وُلِدَ لِرَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا جَارِیَةٌ فَدَخَلَ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَرَآهُ مُتَسَخِّطاً فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: «أَ رَأَیْتَ لَوْ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَوْحَى إِلَیْکَ أَنْ أَخْتَارُ لَکَ أَوْ تَخْتَارُ لِنَفْسِکَ مَا کُنْتَ تَقُولُ؟» قَالَ: کُنْتُ أَقُولُ یَا رَبِّ تَخْتَارُ لِی. قَالَ: «فَإِنَّ اللَّهَ قَدِ اخْتَارَ لَکَ.» قَالَ: ثُمَّ قَالَ: «إِنَّ الْغُلَامَ الَّذِی قَتَلَهُ الْعَالِمُ الَّذِی کَانَ مَعَ مُوسَى ع وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «فَأَرَدْنا أَنْ یُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَیْراً مِنْهُ زَکاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً» أَبْدَلَهُمَا اللَّهُ بِهِ جَارِیَةً وَلَدَتْ سَبْعِینَ نَبِیّاً.»
الکافی، ج۶، ص۶
از حسن بن سعید نقل شده است:
برای یکی از شیعیان دختری متولد شد. او نزد امام صادق (علیهالسلام) رفت.
حضرت او را ناراضی یافتند. پس به او فرمودند:
«نظرت چیست: اگر خداوند (تبارکوتعالی) به تو وحی کند که [پسر یا دختر بودنِ فرزندت را] او برایت انتخاب کند یا تو برای خودت انتخاب کنی، چه میگویی؟»
آن مرد گفت:
عرض میکنم: پروردگارا! خودت برایم انتخاب کن.
امام صادق (علیهالسلام) فرمودند:
«خب، خداوند (این دختر را) برای تو انتخاب کرده است.»
سپس حضرت فرمودند:
«آن پسری که عالِمِ همراه حضرت موسی (حضرت خضر علیهماالسلام) [در سفری که با هم داشتند] به قتل رساند[*]، این همان سخن خداوند (عزّوجلّ) است:
«فَأَرَدْنا أَنْ یُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَیْراً مِنْهُ زَکاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً»[کهف:۸۱]؛
«پس ما خواستیم که پروردگارشان برای آن پدر و مادر [فرزندی را] جایگزینِ آن پسر کند که بهلحاظ پاک بودن از او بهتر باشد و در مهربانی از او نزدیکتر باشد.»
خداوند بهجای آن پسرِ [بدکار]، دختری به پدر و مادرش داد که هفتاد پیامبر از [نسلِ] او متولد شدند.»
پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ
[*] اشارهای است به ماجرای همراهی حضرت موسی با حضرت خضر (علیهماالسلام)، در آن سفر عجیب و آموزنده؛
زمانی که آندو پیامبر خدا پسر نوجوانی را دیدند و حضرت خضر بدون هیچ مقدمه و توضیحی، آن پسر را به کُشت. ایشان بعداً در بیان علت این کار به حضرت موسی چنین فرمودند:
«وَأَمَّا ٱلۡغُلَٰمُ فَکَانَ أَبَوَاهُ مُؤۡمِنَیۡنِ فَخَشِینَآ أَن یُرۡهِقَهُمَا طُغۡیَٰنٗا وَکُفۡرٗا»[کهف:۸۰]؛
«و اما آن پسر نوجوان؛ پدر و مادرش مؤمن بودند و ترسیدیم که آندو را به طغیان و کفر وادارد.»