چرا امیرالمؤمنین با آنکه میدانستند شهید میشوند، به استقبال مرگ رفتند؟
...عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا ع: إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع قَدْ عَرَفَ قَاتِلَهُ وَ اللَّیْلَةَ الَّتِی یُقْتَلُ فِیهَا وَ الْمَوْضِعَ الَّذِی یُقْتَلُ فِیهِ وَ قَوْلُهُ لَمَّا سَمِعَ صِیَاحَ الْإِوَزِّ فِی الدَّارِ صَوَائِحُ تَتْبَعُهَا نَوَائِحُ وَ قَوْلُ أُمِّ کُلْثُومٍ- لَوْ صَلَّیْتَ اللَّیْلَةَ دَاخِلَ الدَّارِ وَ أَمَرْتَ غَیْرَکَ یُصَلِّی بِالنَّاسِ فَأَبَى عَلَیْهَا وَ کَثُرَ دُخُولُهُ وَ خُرُوجُهُ تِلْکَ اللَّیْلَةَ بِلَا سِلَاحٍ وَ قَدْ عَرَفَ ع أَنَّ ابْنَ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اللَّهُ قَاتِلُهُ بِالسَّیْفِ کَانَ هَذَا مِمَّا لَمْ یَجُزْ تَعَرُّضُهُ. فَقَالَ: «ذَلِکَ کَانَ وَ لَکِنَّهُ خُیِّرَ فِی تِلْکَ اللَّیْلَةِ لِتَمْضِیَ مَقَادِیرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.»
الکافی، ج۱، ص۲۵۹
از حسن بن جَهم نقل شده است که گفت:
به امام رضا (علیهالسلام) عرض کردم:
بهراستیکه امیرالمؤمنین (علیهالسلام) قاتل خویش را میشناختند و میدانستند در چه شبی و در کجا به قتل میرسند.
صدای شیون مرغابیها را در خانه شنیدند که نالهکنان دنبال ایشان بودند. سخن امکلثوم را شنیدند که به ایشان عرض کرد: «کاش در منزل نماز میخواندید و به شخص دیگری دستور میدادید که بر مردم نماز بخوانند.»
اما امیرالمؤمنین پیشنهاد او را نپذیرفتند و در آن شب، بدون سلاح، زیاد رفتوآمد کردند، درحالیکه میدانستند ابنملجم - خداوند لعنتش کند - ایشان را با شمشیر به قتل خواهد رساند.
این(که از مرگِ خود جلوگیری نکردند،) از کارهایی است که انجامشان [عقلاً و شرعاً] جایز نیست.
امام رضا (علیهالسلام) فرمودند:
«آنچه گفتی (که ایشان از مرگ خود باخبر بودند) درست است، اما ایشان در آن شب مُخیَّر شدند تا [یکی از] تقدیرات الهی رقم بخورد.»[*]
پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ
[*] گویا خداوند، در آن شب، این اختیار را به ایشان دادند که از میان این دو تقدیر، یکی را انتخاب کنند؛ «فرار از مرگ» یا «رهایی با مرگ» را.
اینجاست که این سخن حضرت، پس از ضربت خوردن، معنا مییابد که: «فُزْتَ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ.»