دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

کار فرهنگی با هر امکاناتی

سه شنبه, ۱۵ خرداد ۱۴۰۳، ۰۹:۰۳ ب.ظ

 

در مدتی که حضرت یوسف (علیه‌السلام) در زندان به سر می‌بردند، رفتاری از خود بروز داده بودند که سایر زندانیان به ایشان اعتماد یافته بودند؛

چنان‌که به‌فرموده خداوند وقتی آن دو نفر خواب‌های عجیبی دیدند، نزد ایشان رفتند و گفتند ما تو را از «احسان‌کنندگان» یافته‌ایم و به‌همین‌دلیل نزد تو آمدیم تا خواب‌هامان را تعبیر کنی؛

«وَ دَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَیَانِ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّی أَرَانِی أَعْصِرُ خَمْرًا وَ قَالَ الْآخَرُ إِنِّی أَرَانِی أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِی خُبْزًا تَأْکُلُ الطَّیْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِیلِهِ إِنَّا نَرَاکَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ» (یوسف:۳۶)

سؤال این است که مگر حضرت یوسف در زندان فرعونِ مصر چه اموال و امکاناتی داشته‌اند که با آن به زندانیان «احسان» می‌کردند و اعتماد و محبوبیت می‌خریدند؟

 

 

...عَنِ اِبْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی قَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «إِنّٰا نَراکَ مِنَ اَلْمُحْسِنِینَ»، قَالَ: «کَانَ یُوَسِّعُ اَلْمَجْلِسَ وَ یَسْتَقْرِضُ لِلْمُحْتَاجِ وَ یُعِینُ اَلضَّعِیفَ.»

 الکافی ج ۲، ص ۶۳۷

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که در مورد این سخن خداوند (عزّوجلّ): «إِنّٰا نَراکَ مِنَ اَلْمُحْسِنِینَ»[یوسف:۳۶]؛ «ما تو را از "احسان‌کنندگان" می‌دانیم»، فرمودند:

«[حضرت یوسف (علیه‌السلام) در زندان]؛

- برای کسی که وارد می‌شدند، جا باز می‌کرد،

- برای نیازمند قرض می‌کرد (تا به او بدهد)

- و به ناتوان کمک می‌کرد.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

گاهی ما امکاناتی داریم که آن را ناچیز می‌دانیم. لااقل وقتی کسی از ما کمکی می‌خواهد، - چون چندان دغدغه یاریِ او را نداریم، - به امکانات بالقوه‌مان توجه نداریم.

حضرت یوسف در زندان اموال و روابطی نداشته‌اند تا به دیگران کمک کنند، اما در مجلسی که نشسته بودند، جایی داشتند که می‌توانستند آن را به دیگری دهند، می‌توانستند در کاری به دیگری کمکی کنند؛ دستی بگیرند، آبی برسانند، چیزی را بشویند، سایه‌ای فراهم کنند یا… خودشان چیزی نداشته‌اند اما می‌توانستند از دیگری قرض کنند و به نیازمند دهند.

 

یکی از اطرافیان مرحوم علی صفایی حائری (عین.صاد) نقل کرده است (نقل به‌مضمون):

روزی یکی از دوستان نیازی داشت و در حضور ایشان از من درخواست کرد و من نداشتم و گفتم ندارم. در همان ایام، مدتی بود از مرحوم صفایی می‌خواستم به منزلم بیایند. آن‌روز هم اصرار کردم و ایشان پذیرفتند. وقتی منزلم آمدند، سنگ تمام گذاشتم؛ میوه‌ای خریدم و برای شام ماهی تهیه کردم.

ایشان وقتی سفره را دیدند، سرد شدند و برخوردشان تغییر کرد! علت را که جویا شدم، گفتند: تو که می‌توانستی چنین سفره‌ای فراهم کنی، چرا آن‌روز به آن رفیقمان کمک نکردی؟ گفتم: دستم خالی بود، اما در بازار آشنایی داشتم و این ماهی را از او نسیه گرفتم.

گفتند: امکانات تو، فقط آن‌چیزی که در دستت هست، نیست. تو آبرویی هم داری که می‌توانی برای رفع گرفتاری کسی گرو بگذاری و قرض بگیری و به برادرت دهی!

خدایش بیامرزد. خودش وقتی از دنیا رفت، بسیار مقروض بود؛ مبالغی که برای تأمین زندگی دیگران قرض کرده بود، نه برای خودش.

 

فرمایشات مرحوم آیت‌الله حائری شیرازی (رحمةالله‌علیه) در این زمینه شنیدنی است.

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی