دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۱۹۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام باقر» ثبت شده است

 

...عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏:

«ثَلَاثُ خِصَالٍ مَنْ کُنَّ فِیهِ أَوْ وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ کَانَ فِی ظِلِّ عَرْشِ اللَّهِ یَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ‏؛ ... وَ رَجُلٌ لَمْ یَعِبْ‏ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ بِعَیْبٍ حَتَّى یَنْفِیَ ذَلِکَ الْعَیْبَ عَنْ نَفْسِهِ فَإِنَّهُ لَا یَنْفِی مِنْهَا عَیْباً إِلَّا بَدَا لَهُ عَیْبٌ وَ کَفَى بِالْمَرْءِ شُغُلًا بِنَفْسِهِ عَنِ النَّاسِ.»

  الکافی، ج‏۲، ص۱۴۷

 

از امام باقر (علیه‌السلام) از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«سه خصلت است که اگر کسی آن‌ها را داشته‌باشد، یا (حتی اگر) یکی‌شان را داشته‌باشد، ـ در روزی که جز سایه‌ی عرش خدا سایه‌ای نیست ـ در سایه‌ی عرش خدا قرار خواهدگرفت:...

[سومین مورد:]

مردی است که تا وقتی عیبی را از خود برطرف نساخته، آن عیب را از برادر مسلمانش نگیرد.

چرا که او عیبی را از خود بر طرف نمی‌سازد، مگر این‌که (پرداختن به) عیبی (دیگر) برایش آغاز می‌گردد،

و برای (سعادتِ) انسان همین کافی است که مشغول شدن به خودش، او را از مردم فارغ گرداند.»
 

 

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــ

۱) مشخص است که این حدیث، به معنای نفیِ «نهی از منکر» نیست، بلکه مقصود آن است که انسان تا وقتی عیبی را از خود دور نساخته، شایسته نیست به شخص دیگری که آن عیب را دارد، ایراد بگیرد. 

۲) بنا بر این فرمایش، وقتی انسان به رفعِ عیب خود بپردازد، پس از رفعِ هر عیب، متوجهِ عیبی دیگر در خود می‌شود، چرا که پرداختن به عیوب دیگران، او را از عیوب خودش غافل ننموده. به این ترتیب، انسان عیوب خود را یکی پس از دیگری بر طرف می‌سازد، و نردبان رشد را پله‌پله طی کرده، در سایه‌ی عرش الهی آرام می‌گیرد.

* امید است با خواندن احادیث اهل بیت (علیهم‌السلام) در خَلسه‌ی «حیرت» (از رفعت فکر این سرچشمه‌های حکمت) گرفتار نشویم، و تشدید «محبت»مان به ایشان، «تبعیت»مان از آنان را نیز در پی داشته‌باشد، إن شاء الله.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۴ ، ۱۸:۴۸
ابوالفضل رهبر

 
...عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْیَنَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَأَجَابَنِی ثُمَّ جَاءَهُ رَجُلٌ فَسَأَلَهُ عَنْهَا فَأَجَابَهُ بِخِلَافِ مَا أَجَابَنِی ثُمَّ جَاءَ رَجُلٌ آخَرُ فَأَجَابَهُ بِخِلَافِ مَا أَجَابَنِی وَ أَجَابَ صَاحِبِی فَلَمَّا خَرَجَ الرَّجُلَانِ قُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ رَجُلَانِ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ مِنْ شِیعَتِکُمْ قَدِمَا یَسْأَلَانِ فَأَجَبْتَ کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا بِغَیْرِ مَا أَجَبْتَ بِهِ صَاحِبَهُ فَقَالَ: «یَا زُرَارَةُ إِنَّ هَذَا خَیْرٌ لَنَا وَ أَبْقَى لَنَا وَ لَکُمْ وَ لَوِ اجْتَمَعْتُمْ عَلَى أَمْرٍ وَاحِدٍ لَصَدَّقَکُمُ النَّاسُ عَلَیْنَا وَ لَکَانَ أَقَلَّ لِبَقَائِنَا وَ بَقَائِکُمْ.» 

 الکافی، ج‏۱، ص۶۵

 

زرارة بن اَعیَن، نقل می‌کند:
از امام باقر، علیه‌السلام، مسئله‌ای پرسیدم و ایشان پاسخم را دادند.
سپس مردی نزد امام آمد و (همان‌مسئله) را از ایشان پرسید و ایشان پاسخی خلاف پاسخی که به من داده بودند، به او دادند.
سپس مردی دیگر آمد (و همان‌مسئله را پرسید) و امام پاسخی خلاف پاسخی که به من و به نفر اول داده بودند، به او دادند.

وقتی آن دو مرد از نزد حضرت رفتند، عرض کردم:
ای فرزند رسول خدا! آن دو مرد، هر دو اهل عراق و از شیعیان شما بودند، آمدند و سؤال پرسیدند، اما شما به هر یک از آن‌دو پاسخی خلاف پاسخ رفیقش دادید!!

حضرت فرمودند:
«ای زراره! به راستی که این، هم برای ما (اهل بیت) بهتر است و هم موجب بقای بیشتر ما و شما (شیعیان) می‌شود.
شما اگر بر امری واحد گرد آیید، مردم شما را بر ما تصدیق می‌کنند (می‌فهمند که شیعیان ما هستید) و این موجب بقاءِ کمتر ما و شما می‌گردد.»
 

 

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱- اختلاف در نقل احادیث، گاهی نیز موجب بدگمانی اصحاب نسبت به یک‌دیگر و درگیری‌هایی می‌شده است. به این ترتیب که مثلاً دو نفر یک مسئله را به دو صورت از امام شنیده و در شهر خود یا در میان حلقه‌ی شاگردان خود بیان می‌کردند. آن‌گاه برای هر یک از دو گروه، این سؤال پیش می‌آمد که مگر می‌شود امام به یک مسئله به دو صورت متفاوت پاسخ داده باشند! لذا گمان‌شان به این سمت می‌رفت که شاید طرف مقابل این حدیث را جعل کرده و به امام نسبت داده است. 
اختلاف‌افکنی‌های کنترل‌شده و وانمود کردن به وجود اختلاف میان اصحاب، از سیاست‌های اهل بیت، علیهم السلام، برای کاستن از حساسیت‌ها و بقای مذهب بوده است.

۲- از آن‌جا که ائمه، علیهم‌السلام، محور وحدت و محل رجوعِ اصحاب و گروه‌های مختلف بوده‌اند، این اختلاف‌ها، لرزه‌هایی جزئی بر ساختار مجموعه شیعه وارد می‌نموده، اما در نهایت به ثبات آن انجامیده است.

۳- هرچند در زمان ائمه‌ی متأخر، به‌تدریج، با تلاش طاقت‌فرسای راویان(فقها)، تا حدود زیادی این‌گونه احادیث پالایش شده‌اند و بسیاری از این مختلَفات حل شده‌اند، اما هم‌چنان موارد زیادی باقی مانده است. لذا یک فقیه باید در میان احادیثِ متعددِ حولِ یک مسئله (که با هم مخالف‌اند)، احادیث صحیح و غیر‌تقیه‌ای را بیابد و بر اساس آن‌ها فتوا دهد. این‌جاست که یکی‌دیگر از ظرائف و سختی‌های کار فقهای معظّم شیعه روشن می‌گردد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۴ ، ۱۶:۵۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی خَالِدٍ الْکَابُلِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا» فَقَالَ: «یَا أَبَا خَالِدٍ النُّورُ وَ اللَّهِ- الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ فِی السَّمَاوَاتِ وَ فِی الْأَرْضِ وَ اللَّهِ یَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِیئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ یُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِینَ وَ یَحْجُبُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نُورَهُمْ عَمَّنْ یَشَاءُ فَتُظْلِمُ قُلُوبُهُمْ وَ اللَّهِ یَا أَبَا خَالِدٍ لَا یُحِبُّنَا عَبْدٌ وَ یَتَوَلَّانَا حَتَّی یُطَهِّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ وَ لَا یُطَهِّرُ اللَّهُ قَلْبَ عَبْدٍ حَتَّی یُسَلِّمَ لَنَا وَ یَکُونَ سِلْماً لَنَا فَإِذَا کَانَ سِلْماً لَنَا سَلَّمَهُ اللَّهُ مِنْ شَدِیدِ الْحِسَابِ وَ آمَنَهُ مِنْ فَزَعِ یَوْمِ الْقِیَامَةِ الْأَکْبَرِ.»

 الکافی، ج‏۱، ص۱۹۴

 

ابوخالد کابلی نقل می‌کند: 

از امام باقر (علیه‌السلام) درمورد این کلام خداوند (عزّوجلّ) پرسیدم؛ 

«فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا» [تغابن:۸]؛

«پس به خدا و فرستاده‌اش و نورى که فرو فرستاده‌ایم ایمان آورید.»

امام فرمودند:

«ای ابوخالد! (مقصود از) نور - به خدا قسم - همان امامانِ از نسل محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) است، تا روز قیامت، 

و آنان - به خدا قسم - همان نور خدا هستند که فرو فرستاده است، 

و آنان - به خدا قسم - همان نور خدا در آسمان‌ها و در زمین هستند، 

به خدا قسم، ای ابوخالد! به راستی که نور امام در دل‌های مؤمنان، نورانی‌تر است از خورشیدِ درخشان در میانه‌ی روز، 

و هم‌آنان هستند - به خدا قسم - که دل‌های مؤمنین را نورانی می‌سازند، 

و خداوند، عزّوجلّ، نور آنان را از هرکه بخواهد می‌پوشاند، پس دل‌هاشان تاریک می‌شود، 

به خدا قسم، ای ابوخالد! هیچ بنده‌ای نیست که ما را دوست بدارد و از ما پیروی نماید، مگر این‌که خداوند دلش را پاکیزه ساخته باشد، 

و خداوند دلِ هیچ بنده‌ای را پاکیزه نمی‌سازد، مگر این‌که تسلیم ما شود و با ما در سازش باشد، 

و آن‌گاه که با ما در سازش باشد، خداوند او را از حساب سخت، سالم می‌دارد، و از بی تابیِ روز بزرگ قیامت، ایمن می‌دارد.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خورشید، کار خود را می‌کند؛ به شدت تمام، آفتابی مدام بر عالَم می‌پراکند.

این زمین است که گاه به آفتاب پشت می‌کند و به تاریکی فرو می‌رود،

و گاه دچار ابرها و غبارها می‌شود و از آفتاب محروم می‌گردد.

او که با «آفتاب» پیمان بست، دست به دستش داد و به آغوشش گرفت، سرشار شد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۴ ، ۱۵:۵۶
ابوالفضل رهبر

 

ناخدا اگر ناشی و نامطمئن باشد، مسافران را در طوفان‌ها رها می‌سازد،

و اگر ماهر و قابل اعتماد باشد، آنان را به ساحل امن می‌سپارد،

حال، این کشتی‌نشینان، چه از نیک‌ترین‌های روزگار باشند، و چه از بدترین‌ها...


...‏عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

«قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَأُعَذِّبَنَّ کُلَّ رَعِیَّةٍ فِی الْإِسْلَامِ‏ دَانَتْ‏ بِوَلَایَةِ کُلِّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَیْسَ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ کَانَتِ الرَّعِیَّةُ فِی أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِیَّةً وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ کُلِّ رَعِیَّةٍ فِی الْإِسْلَامِ دَانَتْ بِوَلَایَةِ کُلِّ إِمَامٍ عَادِلٍ‏ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ کَانَتِ الرَّعِیَّةُ فِی أَنْفُسِهَا ظَالِمَةً مُسِیئَةً.»

الکافی، ج۱، ص۳۷۶

 

از امام باقر، علیه‌السلام، نقل شده است که فرمود: خداوند، تبارک‌وتعالى، فرمود: 

«من هر رعیتی[۱] را در اسلام، که گردن نهد به ولایتِ هر پیشوای ظالمی که از جانب خدا نباشد، حتماً حتماً عذاب می‌کنم، هرچند این رعیت در اعمال‌شان نیکوکار و پرهیزکار باشند.

و هر رعیتی را در اسلام، که گردن نهد به ولایتِ هر پیشوای عادلی که از جانب خدا باشد، حتماً حتماً عفو[۲] می‌کنم، هرچند این رعیت نسبت به خویش ستم‌کار و بدکار باشند.»

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] رعیت: عامّه‌ى مردم که تحت سرپرستى حاکمی هستند؛ فرهنگ ابجدی، ج۱، ص۴۳۵.
[۲] عفو: رها نمودنِ (خطاکار) و عقوبت نکردنِ او؛ معجم مقاییس اللغة، ص۶۴۲.‌

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۴ ، ۱۵:۴۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

«إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّ فِیکَ خَیْراً فَانْظُرْ إِلَى قَلْبِکَ فَإِنْ کَانَ یُحِبُّ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ یُبْغِضُ أَهْلَ مَعْصِیَتِهِ فَفِیکَ خَیْرٌ وَ اللَّهُ یُحِبُّکَ وَ إِنْ کَانَ یُبْغِضُ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ یُحِبُّ أَهْلَ مَعْصِیَتِهِ فَلَیْسَ فِیکَ خَیْرٌ وَ اللَّهُ یُبْغِضُکَ وَ الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ.»

 الکافی، ج۲، ص۱۲۶

 

جابر بن یزید جعفی از امام باقر، علیه‌السلام، نقل می‌کند، که فرمودند:

«هرگاه خواستی بدانی که در تو خیری هست، به قلبت بنگر؛

اگر (قلبت) کسانی را که اهل فرمان‌برداری از خداوند بودند را دوست داشت، و از کسانی که اهل نافرمانی از خداوند بودند بَدَش می‌آمد، در این صورت در تو خیری هست و خداوند تو را دوست دارد،

و اگر از کسانی که اهل فرمان‌برداری از خداوند بودند بَدَش می‌آمد و کسانی را که اهل نافرمانی از خداوند بودند را دوست داشت، در این صورت در تو خیری نیست و خداوند از تو بَدَش می‌آید،

و هرکس، همراهِ کسی است که دوستش دارد.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دقت کنیم که از میان اقوام، دوستان، آشنایان، مسئولین، مشاهیر و...، کدام‌ها را دوست داریم و از کدام‌ها بَدِمان می‌آید؟

آیا کسانی را دوست داریم که فرمان‌بردار خداوند هستند، یا کسانی را که از فرمانش سر می‌پیچند؟

ملاک‌مان برای «دوست‌داشتن» و «دوست‌نداشتن» دیگران چیست؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۴ ، ۲۳:۱۸
ابوالفضل رهبر

 

عَنْ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ‏

«إِنَّمَا شِیعَتُنَا الْخُرْسُ.»‏[۱]

 الکافی، ج۲، ص۱۱۳

 

از ابوحمزه ثمالی نقل شده است که گفت:

از امام باقر، علیه‌السلام، شنیدم که فرمودند:

«به‌راستی که شیعیان ما بی‌حرف اند.»[۲]

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] «الخرس فی اللسان، و هو ذهاب النطق»؛ معجم مقاییس اللغة، ص۲۹۱.

[۲] علامه مجلسی در مرآةالعقول در مورد این حدیث دو برداشت دارند؛ «یعنی حرف لغو و باطلی نمی‌زنند و چیزی را که نمی‌دانند نمی‌گویند. و در مقام تقیه نیز، از ترسِ به خطر افتادن جانِ امامان‌شان، خودشان و برادران‌شان، حرفی نمی‌زنند.»؛ مرآةالعقول‌فی‌شرح‌أخبارآل‌الرسول، ج۸، ص۲۱۱.

* ممکن است با توجه به شخصیت راوی (ابوحمزه ثمالی؛ که از اصحاب سرّ اهل بیت، علیهم‌السلام، بوده است) معنای دوم (تقیه) محتمَل‌تر باشد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۲۳:۵۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ جَابِرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع: یَرْحَمُکَ اللَّهُ مَا الصَّبْرُ الْجَمِیلُ‏؟ قَالَ:

«ذَلِکَ صَبْرٌ لَیْسَ فِیهِ شَکْوَى إِلَى النَّاسِ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۹۳

 

از جابر بن عبدالله انصاری نقل شده است:

به ابوجعفر (امام باقر علیه‌السلام) عرض کردم:

خداوند شما را مشمول رحمتش گرداند. «صبر جمیل» چیست؟

فرمودند:

«صبری است که در آن عرض شکایتی به مردم نباشد.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــ

ظاهراً مقصود این است که انسان نزد دیگران، از ابتلائاتش، گِلِه‌گذاری و آه‌وناله نکند؛ که فلان بلاها سرم آمد و بدبخت شدم و...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۶:۱۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«مَرَّ بِی أَبِی وَ أَنَا بِالطَّوَافِ‏ وَ أَنَا حَدَثٌ‏ وَ قَدِ اجْتَهَدْتُ فِی الْعِبَادَةِ فَرَآنِی وَ أَنَا أَتَصَابُّ عَرَقاً.» فَقَالَ لِی: «یَا جَعْفَرُ یَا بُنَیَّ إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَحَبَّ عَبْداً أَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ وَ رَضِیَ عَنْهُ بِالْیَسِیرِ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۸۶

 

از ابوبصیر از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«پدرم (امام باقر علیه‌السلام) درحالی که طواف می‌کردم، بر من گذشت،

و من نوجوان بودم و نهایت کوششم را در عبادت می‌نمودم،

پس مرا درحالی که عرق از من سرازیر بود، دید،

آن‌گاه به من فرمود:

جعفر، پسرم!

خداوند اگر بنده‌ای را دوست داشته باشد، او را به بهشت داخل می‌گرداند، و از او به اندک [عبادتی] راضی می‌گردد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۶:۰۵
ابوالفضل رهبر

 

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ وَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالا:

«أَقْرَبُ مَا یَکُونُ الْعَبْدُ إِلَى الْکُفْرِ؛

أَنْ یُوَاخِیَ الرَّجُلَ عَلَى الدِّینِ،

فَیُحْصِیَ عَلَیْهِ عَثَرَاتِهِ وَ زَلَّاتِهِ،

لِیُعَنِّفَهُ بِهَا یَوْماً مَا.»

 الکافی، ج‏۲، ص۳۵۴

 

از امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) نقل شده است که فرمودند:

«نزدیک‌ترین وضعى که بنده به کفر دارد؛

این است که با کسی برادر دینى باشد،

و لغزش‌ها و خطاهاى او را شماره کند،

تا روزى با آن‌ها او را سرزنش نماید.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۳ ، ۰۸:۳۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی اَلْبِلاَدِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ:

«لَیْسَ مِنْ نَفْسٍ إِلاَّ وَ قَدْ فَرَضَ اَللَّهُ لَهَا رِزْقَهَا حَلاَلاً یَأْتِیهَا فِی عَافِیَةٍ وَ عَرَضَ لَهَا بِالْحَرَامِ مِنْ وَجْهٍ آخَرَ، فَإِنْ هِیَ تَنَاوَلَتْ مِنَ اَلْحَرَامِ شَیْئاً قَاصَّهَا بِهِ مِنَ اَلْحَلاَلِ اَلَّذِی فَرَضَ اَللَّهُ لَهَا...»

 تفسیرالعیاشی، ج۱، ص۲۳۹

 

از امام باقر، علیه‌السلام، نقل شده‌است که فرمودند:

«هیچ‌کس نیست، جز آن‌که خداوند روزی‌اش را از حلال برایش معیّن فرموده، تا به نیکویی نزدش حاضر شود،

و از طریقی دیگر، به‌واسطهٔ امری حرام، به او عرضه می‌گردد،

اگر از حرام بهره جست، خداوند تقاصِ آن را از روزی حلالی که برایش معیّن فرموده، می‌گیرد.»[*]

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــ

[*] یعنی عوض همان مقدار که از حرام خورده باشد، از روزیِ حلالش کم می‌کند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۲ ، ۰۶:۲۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّ النَّوْمَ بَعْدَ الْفَجْرِ مَکْرُوهٌ لِأَنَّ الْأَرْزَاقَ تُقَسَّمُ فِی ذَلِکَ الْوَقْتِ فَقَالَ:

«الْأَرْزَاقُ مَوْظُوفَةٌ مَقْسُومَةٌ وَ لِلَّهِ فَضْلٌ یَقْسِمُهُ مِنْ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ: «وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ»ثُمَّ قَالَ: «وَ ذِکْرُ اللَّهِ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ أَبْلَغُ فِی طَلَبِ الرِّزْقِ مِنَ الضَّرْبِ فِی الْأَرْضِ.»

 تفسیرالعیاشی، ج۱، ص۲۴۰

 

از حسین بن مسلم نقل شده است:

به امام باقر (علیه‌السلام) عرض کردم:

فدایتان شوم، آن‌ها (اهل‌سنت) می‌گویند "خواب بعد از فجر(اذان صبح) مکروه است، زیرا روزی‌ها در آن زمان تقسیم می‌شوند."

حضرت فرمودند:

«روزی‌ها مقدّر و تقسیم‌شده هستند.

و خداوند را فضل و زیادتی است که آن را از طلوع فجر تا طلوع خورشید(بین‌الطلوعین) تقسیم می‌کند.

این، همان سخن خداوند است که:

«وَ اسْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ» [نساء:۳۲]

از خداوند، از فضل او بخواهید.»»

سپس فرمودند:

«بعد از طلوع فجر، «یاد خدا»، از «کسب‌وکار»، در طلب روزی، نتیجه‌بخش‌تر است.»[*]

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــ

[*] ظاهراً مقصود این است که اگر انسان در فرصت بین‌الطلوعین به ذکر و یاد خدا مشغول باشد، به روزی نزدیکتر است، تا این‌که در این فرصت سراغ کسب‌وکار رود، هرچند در روایات، توصیه شده است که انسان صبحِ خیلی‌زود به پی‌گیری حوایجش مبادرت ورزد، که فزونیِ نعمت و روزی را در پی خواهد داشت.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۲ ، ۰۶:۱۲
ابوالفضل رهبر