دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حق الناس» ثبت شده است

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ اَلرَّجُلِ یَحْتَاجُ إِلَى مَالِ اِبْنِهِ قَالَ: «یَأْکُلُ مِنْهُ مَا شَاءَ مِنْ غَیْرِ سَرَفٍ…»

 الکافی، ج۵، ص۱۳۵

 

از محمد بن مسلم نقل شده است:

از امام باقر (علیه‌السلام) درباره مردی که به اموال پسرش نیاز پیدا کرده، سؤال کردم.

ایشان فرمودند:

«هرقدر خواست مصرف کند، بدون این‌که اسراف (خروج از حد تعادل) کند...»

 

 

 

...عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی اَلْعَلاَءِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: مَا یَحِلُّ لِلرَّجُلِ مِنْ مَالِ وَلَدِهِ؟ قَالَ: «قُوتُهُ بِغَیْرِ سَرَفٍ إِذَا اُضْطُرَّ إِلَیْهِ.» قَالَ: فَقُلْتُ لَهُ: فَقَوْلُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِلرَّجُلِ اَلَّذِی أَتَاهُ فَقَدَّمَ أَبَاهُ فَقَالَ لَهُ: «أَنْتَ وَ مَالُکَ لِأَبِیکَ»؟ فَقَالَ: «إِنَّمَا جَاءَ بِأَبِیهِ إِلَى اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ هَذَا أَبِی وَ قَدْ ظَلَمَنِی مِیرَاثِی مِنْ أُمِّی فَأَخْبَرَهُ اَلْأَبُ أَنَّهُ قَدْ أَنْفَقَهُ عَلَیْهِ وَ عَلَى نَفْسِهِ فَقَالَ أَنْتَ وَ مَالُکَ لِأَبِیکَ وَ لَمْ یَکُنْ عِنْدَ اَلرَّجُلِ شَیْءٌ أَ فَکَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَحْبِسُ اَلْأَبَ لِلاِبْنِ؟!»

 الکافی، ج۵، ص۱۳۶

 

از حسین بن ابی‌علاء نقل شده است:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

(مصرفِ) چه‌مقدار از اموال فرزند، برای انسان حلال است؟

حضرت فرمودند:

«(فقط) به‌مقدار قوتش (خوراک مختصرش)، (آن‌هم) اگر مضطر شد و به آن نیاز یافت.»

عرض کردم:

پس این سخن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) چه می‌شود که به مردی که نزد ایشان رفته بود و پدرش نیز آمده بود، فرمودند: «تو و اموالت، برای پدرت هستید»؟

حضرت فرمودند:

«او پدرش را نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آورده بود و عرض کرد: ای رسول خدا! این پدرم، در مورد ارثی که از مادرم به من رسیده است، ظلم کرده است. پدرش نیز عرض کرد: من آن مبلغ را خرج او و خودم کرده‌ام.

(این‌چنین شد) که پیامبر فرمودند: «تو و اموالت برای پدرت هستید.» چون نزد آن مرد (پدرش)، چیزی (برای امرار معاش) نبود.

آیا رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) باید پدر را نزد پسرش گیر می‌انداخت؟!»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

به‌عنوان جمع‌بندیِ مطلب حاضر و مطلب پیشین، می‌توان گفت:

[۱] اصل اولیه این است که سرپرست فرزند، حق استفاده از اموال او را ندارد؛ چراکه این‌کار از مصادیق «فَساد» است.

[۲] در صورتی که انسان مضطر شود؛ یعنی چاره دیگری نداشته باشد، آن‌هم به‌قدر رفع نیاز (بدون این‌که زیاده‌روی کند) می‌تواند از اموال فرزندش مصرف کند.

[۳] این جواز مصرف از اموال فرزند، با شرایطی که ذکر شد، فقط برای پدر است، و الّا مادر در صورت ضرورت هم فقط می‌تواند به‌عنوان قرض از اموال فرزندش بردارد و موظف است آن را بازگرداند.

[۴] فرزند حق ندارد از اموال پدرش چیزی بردارد، مگر این‌که اجازه بگیرد.

[*] یادآوری این نکته هم لازم است که نفقه‌ی فرزند برعهده‌ی سرپرست اوست و او حق ندارد از اموال فرزندش خرج نفقه‌ی خودش کند، مگراین‌که مضطر گردد؛ مثلاً انسان نمی‌تواند عیدی‌های فرزندش را خرج خوراک و پوشاک متعارف او کند. البته سرپرست فرزند می‌تواند اموال او را - اگر به صلاح فرزندش باشد - خرج هزینه‌هایی کند که شرعاً به‌عهده‌اش نیست؛ مثلاً هزینه تحصیلاتش کند یا فلان اسباب‌بازی را برایش بخرد یا… در این صورت، هزینه‌ی اموال فرزند برای خودش جایز خواهد بود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۰۰ ، ۰۷:۵۸
ابوالفضل رهبر

 

فرزندان ما هم اموالی دارند که متعلق به خودشان است؛ مثلاً به آن‌ها عیدی یا هدیه‌ای داده می‌شود یا دستمزدی بابت کاری می‌گیرند یا ارثی می‌رسد یا…

پدرها به عنوان ولیِّ فرزندانشان، این اختیار را دارند که اموال آن‌ها را در راستای مصالحشان مدیریت کنند.

اما آیا حق دارند اموال فرزندانشان را در مخارجی که به عهده خودشان است، مصرف کنند؟

 

 

 

...عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِی إِبْرَاهِیمَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ اَلرَّجُلِ یَأْکُلُ مِنْ مَالِ وَلَدِهِ قَالَ: «لاَ إِلاَّ أَنْ یُضْطَرَّ إِلَیْهِ فَیَأْکُلَ مِنْهُ بِالْمَعْرُوفِ وَ لاَ یَصْلُحُ لِلْوَلَدِ أَنْ یَأْخُذَ مِنْ مَالِ وَالِدِهِ شَیْئاً إِلاَّ أَنْ یَأْذَنَ وَالِدُهُ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۳۵

 

از علی بن جعفر (فرزند امام صادق علیهماالسلام) نقل شده است:

از [برادرم] امام کاظم (علیه‌السلام) درباره مردی که از اموال فرزندش مصرف می‌کند، سؤال کردم.

ایشان فرمودند:

«خیر (جایز نیست) مگراین‌که مضطر شود که از آن مصرف کند.

اما فرزند، درست نیست که از اموال پدرش بردارد، مگر با اجازه پدرش.»

 

 

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ لاِبْنِهِ مَالٌ فَیَحْتَاجُ إِلَیْهِ اَلْأَبُ. قَالَ: «یَأْکُلُ مِنْهُ فَأَمَّا اَلْأُمُّ فَلاَ تَأْکُلُ مِنْهُ إِلاَّ قَرْضاً عَلَى نَفْسِهَا.»

 الکافی، ج۵، ص۱۳۵

 

از محمد بن مسلم نقل شده است:

از امام صادق (علیه‌السلام) در مورد مردی سؤال کردم که پسرش مالی دارد و آن پدر به آن نیاز دارد.

حضرت فرمودند:

«(جایز است) از آن (مال فرزندش) مصرف کند.

البته مادرش نمی‌تواند از آن مصرف کند، مگراین‌که (آن را) به‌عنوان قرضی که به گردنش است، بردارد.»

 

 

 

...عَنْ أَبِی حَمْزَةَ اَلثُّمَالِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِرَجُلٍ: «أَنْتَ وَ مَالُکَ لِأَبِیکَ.» ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «وَ مَا أُحِبُّ لَهُ أَنْ یَأْخُذَ مِنْ مَالِ اِبْنِهِ إِلاَّ مَا اِحْتَاجَ إِلَیْهِ مِمَّا لاَ بُدَّ مِنْهُ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ «لاٰ یُحِبُّ اَلْفَسٰادَ».»

 الکافی، ج۵، ص۱۳۵

 

از ابوحمزه ثمالی نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل کردند که ایشان به مردی فرمودند:

«تو و اموالت، برای پدرت هستید.»

سپس امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«و من دوست ندارم که او از اموال پسرش بردارد، مگر آن‌مقدار که به آن نیاز یابد و چاره‌ای جز این‌کار برایش نباشد؛

چراکه «خداوند (عزّوجلّ) فَساد را دوست ندارد.»[بقره:۲۰۵]»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۰۰ ، ۱۲:۵۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«کُلُّ ذَنْبٍ یُکَفِّرُهُ اَلْقَتْلُ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلاَّ اَلدَّیْنَ لاَ کَفَّارَةَ لَهُ إِلاَّ أَدَاؤُهُ أَوْ یَقْضِیَ صَاحِبُهُ أَوْ یَعْفُوَ اَلَّذِی لَهُ اَلْحَقُّ.»

 الکافی، ج۵، ص۹۴

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«کشته شدن در راه خداوند (عزّوجلّ)، همه گناهان را می‌پوشاند، مگر (نپرداختنِ) بدهی را؛

که کفاره‌ای ندارد، مگر پرداخت آن (از مال خودش) یا این‌که دوستش بپردازد یا کسی که طلب‌کار است، (آن را) ببخشد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۰۰ ، ۰۸:۲۸
ابوالفضل رهبر

 

دم صبح بود. برعکس خیلی خواب‌­ها، همه‌چیز واضح بود؛ هوای نیمه‌ابری، دیوار سیمانی سفید، درب فلزی سفیدی که یک لنگه‌­اش باز بود، کفش­‌های رها شده‌­ی جلوی درب، باز هم بگم؟ بگم؟ (می‌­دانم به این کلمه حساسیت داری. اصلاً برای همین دو بار تکرارش کردم.)

یادت هست؟ کروبی زودتر از تو بیرون زد. با همان دست­پاچه­گیِ همیشگی، کفش­‌هایش را پیدا کرد، هول­‌هولی پوشید و بدون این‌که سلامی کند، راهش را گرفت و رفت.

او را کاری ندارم. کسی با او کاری ندارد. اصلاً فکر کنم اگر روزی برای سران داخلی فتنه (می‌­دانم با شنیدن این کلمه (فتنه) هم مور مورت می­‌شود. شنیدنش چیزی است در مایه‌­های کشیده شدن ناخن­‌های معلم شیمی­‌ات روی تخته سیاه)، داشتم می­‌گفتم؛ فکر کنم اگر روزی برای سران داخلی فتنه هم دادگاهی تشکیل شود، فراموش کنند نام او را در پرونده بیاورند.

سرت پائین بود. انگار می­‌ترسیدی تیزی نگاهم در چشم­‌هایت فرو برود. خب حق هم داشتی. بعد از چند سال رهایت کرده بودند، بدون محاکمه­‌ای، بدون تقاصی، بدون شلاقی، بدون دیده شدن در لباس راه‌­راه آبی با آرم ترازوهای عهد بوق، بدون.... و حالا قرار است راست‌راست در خیابان راه بروی. من هم بودم شرمنده بودم.

بیرون که آمدی، آن‌­قدر سلام نکردی که همسرت هم بیرون آمد. چرا؟، نمی­‌دانم. اما علت تأخیرت را می­‌شد فهمید. رویت نمی‌­شد سلام کنی. اصلاً سلام یعنی «تو از جانب من در امان و سلامتی»، یعنی «من با تو کاری ندارم، نمی­‌خواهم پاچه‌­ات را بگیرم»، و من دیگر به سلام تو را باور نداشتم. اگر سلام می­‌کردی، نمی­‌دانستم این‌­بار راست می­‌گویی یا از این سلام­ت هم مثل سلام­‌های بیانیه­‌هایت آتش و خون می­‌پاشد.

 

 

بالاخره دلت را یکی کردی و ناامید از شنیدن جواب، همان­‌طور که به بهانه پیدا کردن کفش سرت پائین بود، سلامی گفتی. از صدایت خجالت می­‌بارید.

جوابت را دادم. تنها گفت‌­وگوی رد و بدل شده بینمان همین بود، اما در لحنِ سلام و در بهتِ نگاهم یک دنیا حرف موج می‌­زد که نمی‌­دانم فهمیدی یا نه.

نمی‌­دانم این­‌که همان‌­طور که سرت پائین بود، رفتی، از نفهمی‌­ات بود، یا از فهمیده­‌گی‌­ات.

تو رفتی و من دیگر همسرت را ندیدم، که دنبال­ت آمد یا نه؟ شاید او جلوتر می‌­رفت و تو دنبالش بودی.

ندیدم، چون نگاهم به کفش‌­ها خیره شده بود. در فکر بودم که آیا در دادگاهی محاکمه خواهی شد؟ آیا مدعی­‌العموم علاوه بر جرم­‌های اجتماعی‌­ات[۱]، شکایت­‌های شخصی من را هم قرائت خواهد کرد؟ اگر محکوم شوی، چه‌­طور می­‌خواهی این خسارت‌­ها را جبران کنی؟

- فشار روحی و استرس گاه‌­وبی­‌گاهی که به لطف بیانیه­‌های احساسی و رفتار جنون‌­آمیز هواداران تحریک شده‌­ات به من وارد کردی.[۲]

- تپش قلب، فشار خون و عدم تمرکز برای درس خواندن و ...

- دقایق و ساعاتی که پای تلویزیون و اینترنت صرف شد، برای پی­گیری اخبار افتضاحی که بار آورده بودی.

- مهم‌­تر از همه، اختلافات جدی خانوادگی با کسانی که تا دیروز با دیدن یک­دیگر آرامش می­‌یافتیم و بعد از ظهور پدیده‌­ای چون تو، روزبه‌روز بر فاصله­‌مان افزوده ­شد. اختلافاتی که ضربه‌های جبران ناپذیری به خانواده‌­ام وارد کرد. اختلافاتی که هنوز محو نشده‌­اند.

- فشارهایی که جمعیت در راه­پیمایی­ بی­‌سابقه­‌ی مردم در ۹ دی ۱۳۸۸، به من و دختر دو ساله­‌ام وارد کرد. اضافه کن نگرانی‌­ام را از تخریب پلی که از قم‌­رود می­‌گذشت و در هیچ ۲۲ بهمنی، چنین جمعیتی را روی خود ندیده بود.[۳]

- باز هم بگم؟ بگم؟

حقیقتاً آدم به قیامت اعتقاد پیدا می­‌کند. خب معلوم است که در این دنیا ظرفیت تقاص «همین»ها هم نیست، چه رسد به تقاص «همین»های میلیون­‌ها آدم دیگر. چه رسد به آسیب‌های اجتماعی و بین‌­المللی‌­ای که وارد کردی.

پس دیدارمان به قیامت، میرحسین!

 

 

[۱] سیاهه­‌ی ۲۲گناهِ (بی­‌تعارف) نابخشودنی­‌ات را این‌­جا بخوان یا در این‌­جا تماشا کن.

[۲] دو سه سالی هست که ترجیح می­‌دهم گزارش‌­های تلویزیون در مناسبت­‌های مختلف راجع به فتنه را نبینم، که می­‌دانم باز اذیت خواهم شد.

[۳] این یکی را می­‌بخشم. به‌­خاطر لذتی که آن روز بردم!

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۲ ، ۰۶:۰۴
ابوالفضل رهبر