دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۳۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رسول خدا» ثبت شده است

 

...عَنْ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ص قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

«مَنْ عَمِلَ فِی بِدْعَةٍ خَلَّاهُ الشَّیْطَانُ وَ الْعِبَادَةَ وَ أَلْقَى‏ عَلَیْهِ‏ الْخُشُوعَ‏ وَ الْبُکَاءَ أَبَى اللَّهُ لِصَاحِبِ الْبِدْعَةِ بِالتَّوْبَةِ.» قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ کَیْفَ ذَلِکَ قَالَ: «إِنَّهُ قَدْ أُشْرِبَ قَلْبُهُ حُبَّهَا.»

 النوادر (للراوندی)، ص۱۸

 

امام صادق از پدرانشان از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهم) نقل فرموده‌اند:

«کسی که کار بدعت‌آمیزی انجام دهد، شیطان او را به عبادتی مشغول می‌سازد و خشوع و گریه (در عبادت) را به او القاء می‌کند. خداوند هرگز توبه بدعت‌گذار را نمی‌پذیرد.»

گفته‌شد: ای رسول خدا! چرا چنین است؟

فرمودند: «زیرا علاقه‌اش به بدعتی که انجام داده، در دلش جای گرفته‌است.»

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

واضح است که حدیث فوق به این معنا نیست که هر عبادت با حال و با اشکی، از القائات شیطان است، بلکه به این معناست که بروز این حالت به تنهایی نباید ملاک سنجش قرار گیرد و با صِرف مشاهده این حالت در خود یا در دیگری، نباید خوش‌بین بود و سایر معیارها را فراموش نمود.

پیش‌تر نیز در حدیثی با عنوان «گول نماز و روزه‌شان را نخورید!»، از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌بود:

«با نمازشان و با روزه‌شان، فریب نخورید! که همانا انسان گاهی چنان نسبت به نماز و روزه حرص می‌ورزد که اگر آن را ترک کند، وحشت می‌کند، اما آنان را (اگر خواستید بیازمائید؛) هنگام "راست‌گفتاری" و "ادای امانت" بیازمائید.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۶ ، ۰۹:۳۸
ابوالفضل رهبر

 

از امام رضا (علیه‌السلام) نقل شده‌است:

«صَاحِبُ النِّعْمَةِ یَجِبُ عَلَیْهِ التَّوْسِعَةُ عَنْ عِیَالِهِ.»

 الکافی، ج‏۴، ص۱۱

«کسی که نعمت دارد (وضعش خوب است)، بر او واجب است که نسبت به عیال (افراد تحت تکفّلش) توسعه دهد (دست‌ودل‌باز باشد.)»

 

 

امام صادق از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل فرموده‌اند:

«مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ ضَیَّعَ مَنْ یَعُولُ.»

 الکافی، ج‏۴، ص۱۲

«ملعون است! ملعون است! آن‌که (حقِ) کسی که تحت تکفّلش است را ضایع کند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۶ ، ۰۹:۳۳
ابوالفضل رهبر

 

یکی از قوانین کلی و غیرقابل‌تغییر عالَم، این است که «از هر دست بدهی، با همان دست می‌گیری» یا به تعبیر روایی: «کَمَا تَدِینُ تُدَانُ».

یکی از شاخه‌های این قانون، «رعایت حرمت ناموس دیگران» است. در زیر به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:

 

مفضل بن عمر جُعفی از امام صادق (علیه‌السلام) نقل کرده‌است که فرمودند:

«ای مفضل! آیا می‌دانی چرا گفته‌شده‌است «کسی که زنا کند، با او زنا می‌شود.»؟»

عرض کردم: نه، فدایتان شوم.

حضرت فرمودند:

«در میان بنی‌اسرائیل، زنی زناکار بود و مردی که زیاد نزد او می‌رفت. آخرین باری که مرد نزد او رفت، خداوند بر زبان زن این حرف را جاری کرد که: «بدان که نزد همسرت باز می‌گردی و مردی را با او خواهی‌یافت.»

آن مرد با بدحالی از نزد زن خارج شد و با حالتی که سابقه نداشت به خانه‌اش وارد شد. او همیشه با اجازه وارد می‌شد، اما آن روز بدون اجازه. ناگهان در بسترش مردی را یافت. آن‌گاه هر دو نزاعشان را نزد حضرت موسی (علیه‌السلام) بردند.

جبرئیل بر حضرت موسی نازل شد و گفت: «ای موسی! کسی که زنا کند، روزی با او زنا می‌شود.»

حضرت موسی به آن دو نگریست و فرمود: «عفت پیشه کنید، تا نسبت به زنانتان عفت پیشه شود.»» [عفت: خود داری از امیال و شهوات نفسانی و کارهای زشت]

 

 الکافی، ج‏۵، ص۵۵۳

 

 

نسبت به این مسئله، هنگام «انتخاب همسر» نیز هشدار داده شده‌است؛ چنان‌چه امام کاظم از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل فرموده‌اند:

 

«تَزَوَّجُوا إِلَى آلِ فُلَانٍ فَإِنَّهُمْ عَفُّوا فَعَفَّتْ نِسَاؤُهُمْ وَ لَا تَزَوَّجُوا إِلَى آلِ فُلَانٍ فَإِنَّهُمْ بَغَوْا فَبَغَتْ نِسَاؤُهُمْ وَ قَالَ مَکْتُوبٌ فِی التَّوْرَاةِ ... أَیُّهَا النَّاسُ لَا تَزْنُوا فَتَزْنِیَ نِسَاؤُکُمْ کَمَا تَدِینُ تُدَانُ.»

الکافی، ج‏۵، ص۵۵۴

«از فلان قبیله زن بگیرید؛ زیرا آن‌ها عفت پیشه می‌کنند، پس زنانشان نیز عفت پیشه می‌کنند و از فلان قبیله زن نگیرید؛ زیرا آن‌ها زنا می‌کنند، پس زنانشان نیز زنا می‌کنند.

در تورات نوشته شده‌است: «...ای مردم! زنا نکنید، که زنانتان زنا می‌کنند. از هر دست بدهی، با همان دست می‌گیری.»»

 

 

نکته: باید توجه داشت که زنا، صورت‌های مختلفی دارد؛

زنای چشم (نگاه حرام به نامحرم)
زنای گوش (گوش دادن به صدای حرام نامحرم)
زنای زبان (گفتگوی حرام با نامحرم)
زنای پوست (لمس بدن نامحرم) و...

که اگر خدای ناکرده، به هر صورتی انجام شود، به همان صورت به فرد بازخواهدگشت؛ چنان‌چه از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است:

 

«أَ مَا یَخْشَى الَّذِینَ یَنْظُرُونَ فِی أَدْبَارِ النِّسَاءِ أَنْ یُبْتَلَوْا بِذَلِکَ فِی نِسَائِهِمْ.»

 الکافی، ج‏۵، ص۵۵۳

«آیا کسانی که به پشت زنان نگاه می‌کنند، نمی‌ترسند که در مورد زنان خودشان، همین‌گونه مبتلا شوند.»

 

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کاش هنگام چشم‌چرانی و متلک‌پرانی و شوخی‌های کلامی و دیدن عکس‌ها و کلیپ‌های خصوصی و دست‌اندازی به ناموس دیگری و دیگر حالات این‌چنینی، عاقبت آن را نیز در ذهن مرور نماییم و لااقل به ناموس خود رحم کنیم. نعوذ بالله...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۶ ، ۰۹:۳۰
ابوالفضل رهبر

 

ابو حیون، غلام امام رضا (علیه‌السلام) از ایشان نقل کرده‌است:

 

«جبرئیل بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نازل شد و عرض کرد:

ای محمد! پروردگارت به تو سلام می‌رساند و می‌گوید: 

«زنان دوشیزه، مانند میوه‌ی بر درخت هستند. میوه وقتی برسد، برایش دارویی جز چیدنش نیست، وگرنه خورشید آن را فاسد می‌کند و بویش را تغییر می‌دهد. دوشیزگان هم وقتی آن‌چه را که زنان می‌بینند، ببینند،[1] برایشان دارویی جز شوهرکردن نیست، وگرنه از فتنه در امان نخواهند بود.»

سپس رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بر فراز منبر رفتند و برای مردم سخنرانی کردند و آنان را از دستور خداوند آگاه ساختند.

آن‌گاه مردم گفتند:

ای رسول خدا! از میان چه کسانی (برایشان شوهر برگزینیم)؟

حضرت فرمودند:

«از کفوها (همتایانشان).»

گفتند:

مقصود از کفو چیست؟

حضرت فرمودند:

«بعضی از مؤمنین کفو (همانندِ) بعضی دیگر هستند.»[2]

آن‌گاه پیامبر از منبر پایین نیامدند، تا زمانی که «ضُباعه» دخترِ «زبیر بن عبدالمطلب» را به ازدواج «مقداد» در آوردند و فرمودند:

«ای مردم! من دختر عمویم را به ازدواج مقداد در آوردم، فقط برای این‌که ازدواج را (میان شما) آسان گردانم.»»

 

 عیون‌أخبارالرضا، ج‏۱، ص۲۸۹

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــ

[1] مقصود، بالغ شدن و دیدن عادات زنانه است.

[2] پیش‌تر در حدیثی با عنوان «اگر ازدواج دخترانمان را بی‌خود به تأخیر بیندازیم، چه روی خواهد داد؟» به این مسئله اشاره شده بود. در آن حدیث، امام باقر (علیه‌السلام) فرموده‌بودند: «اگر کسی که اخلاق و دینش را می‌پسندید، (برای خواستگاری) نزد شما آمد، (دخترتان را) به ازدواج او در آورید.» و توضیح داده‌شد که هر خانواده‌ای با هر سطحی از تدین و هر نوع تفکری، تیپ خاصی را می‌پسندند و معنای «کفویت» همین است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۰۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«شَکَا رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص الْوَحْشَةَ فَأَمَرَهُ أَنْ یَتَّخِذَ فِی بَیْتِهِ زَوْجَ‏ حَمَامٍ‏.»

 الکافی، ج‏۶، ص۵۴۶

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است که فرمودند:

«مردی نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از «ترس از تنهایی» شکایت کرد. حضرت به او دستور دادند یک جفت کبوتر در خانه نگه دارد.»

 

 

..عَنْ أَبِی سَلَمَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:

«الْحَمَامُ طَیْرٌ مِنْ طُیُورِ الْأَنْبِیَاءِ ع الَّتِی کَانُوا یُمْسِکُونَ فِی بُیُوتِهِمْ وَ لَیْسَ مِنْ بَیْتٍ فِیهِ حَمَامٌ إِلَّا لَمْ تُصِبْ أَهْلَ ذَلِکَ الْبَیْتِ آفَةٌ مِنَ الْجِنِّ إِنَّ سُفَهَاءَ الْجِنِّ یَعْبَثُونَ فِی الْبَیْتِ فَیَعْبَثُونَ بِالْحَمَامِ وَ یَدَعُونَ النَّاسَ.»

قَالَ: فَرَأَیْتُ فِی بُیُوتِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع حَمَاماً لِابْنِهِ إِسْمَاعِیلَ.

 الکافی، ج‏۶، ص۵۴۷

ابو سلمه از امام صادق (علیه‌السلام) نقل کرده‌است:

«کبوتر پرنده‌ای است از پرندگان پیامبران که در خانه‌هایشان نگه می‌داشتند و هیچ خانه‌ای نیست که در آن کبوتر باشد، مگراین‌که آسیبی از جن به اهالی آن خانه نمی‌رسد. به‌راستی که جن‌های کم‌خِرَد در خانه بازی می‌کنند، پس (اگر کبوتر در خانه باشد،) با کبوتر بازی می‌کنند و انسان‌ها را رها می‌کنند.»

راوی گوید: آن‌گاه دیدم در خانه امام صادق (علیه‌السلام) کبوتری بود که برای پسرشان اسماعیل بود.

 

 

...عَنْ عَبْدِ الْکَرِیمِ بْنِ صَالِحٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَرَأَیْتُ عَلَى فِرَاشِهِ ثَلَاثَ حَمَامَاتٍ خُضْرٍ قَدْ ذَرَقْنَ عَلَى الْفِرَاشِ‏ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ هَؤُلَاءِ الْحَمَامُ تَقْذَرُ الْفِرَاشَ.

فَقَالَ: «لَا إِنَّهُ یُسْتَحَبُّ أَنْ تُسْکَنَ فِی الْبَیْتِ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۵۴۸

عبدالکریم‌بن‌صالح گوید: خدمت امام صادق (علیه‌السلام) رسیدم و دیدم روی زیرانداز ایشان سه کبوتر سبزرنگ بودند که بر آن فضله انداخته‌بودند. عرض کردم فدایتان شوم، این کبوترها زیراندازتان را آلوده کرده‌اند.

حضرت فرمودند: «نه، مستحب است که (کبوترها) در خانه سکونت داده‌شوند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۵ ، ۱۵:۱۱
ابوالفضل رهبر

 

قالَ النَّبِیُّ ص:

«إِذَا خَرَجَ أَحَدُکُمْ إِلَى سَفَرٍ ثُمَّ قَدِمَ عَلَى أَهْلِهِ فَلْیُهْدِهِمْ وَ لْیُطْرِفْهُمْ وَ لَوْ حِجَارَةً.»

 مکارم الأخلاق، ص۲۶۶

 

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند:

«هرگاه یکی از شما به سفری رفت و نزد خانواده‌اش بازگشت، حتماً به آن‌ها هدیه و سوغاتی دهد، هرچند قطعه‌سنگی باشد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۰۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

«الضِّیَافَةُ أَوَّلَ یَوْمٍ وَ الثَّانِیَ وَ الثَّالِثَ وَ مَا بَعْدَ ذَلِکَ فَإِنَّهَا صَدَقَةٌ تُصُدِّقَ بِهَا عَلَیْهِ.» قَالَ ثُمَّ قَالَ ص: «لَا یَنْزِلُ أَحَدُکُمْ عَلَى أَخِیهِ حَتَّى یُوثِمَهُ مَعَهُ» قِیل:َ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَیْفَ یُوثِمُهُ؟ قَالَ: «حَتَّى لَا یَکُونَ عِنْدَهُ مَا یُنْفِقُ عَلَیْهِ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۲۸۳

 

امام صادق از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل فرموده‌اند:

«مهمانی؛ روز اول است و دوم است و سوم. پس از آن، صدقه‌ای است که به مهمان داده می‌شود.»

سپس رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند:

«هیچ‌یک از شما در منزل برادر (ایمانی)اش آن‌قدر نماند که او را شرمنده کند.»

گفته شد: ای رسول خدا! چه‌طور او را شرمنده می‌کند؟

حضرت فرمودند:

«آن‌قدر (بماند) که (میزبان) چیزی نداشته‌باشد تا از او پذیرایی کند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۵ ، ۱۲:۲۴
ابوالفضل رهبر

 

کتَبَ عَلِیُّ بْنُ أَسْبَاطٍ إِلَى أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی أَمْرِ بَنَاتِهِ وَ أَنَّهُ لَا یَجِدُ أَحَداً مِثْلَهُ.

فکَتَبَ إِلَیْهِ أَبُو جَعْفَرٍ ع: «فَهِمْتُ مَا ذَکَرْتَ مِنْ أَمْرِ بَنَاتِکَ وَ أَنَّکَ لَا تَجِدُ أَحَداً مِثْلَکَ فَلَا تَنْظُرْ فِی ذَلِکَ رَحِمَکَ اللَّهُ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ «إِذَا جَاءَکُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَ دِینَهُ فَزَوِّجُوهُ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبِیرٌ.»»

 الکافی، ج‏۵، ص۳۴۷

 

علی بن اَسباط دراین‌باره که برای دخترانش هیچ‌کس را که مثل خودش باشد، پیدا نمی‌کند، نامه‌ای به امام باقر (علیه‌السلام) نوشت.

حضرت در پاسخ نوشتند:

«آن‌چه درباره دخترانت ذکر کردی، که هیچ‌کس را مثل خودت (برای آن‌ها) پیدا نمی‌کنی، متوجه شدم. چنین عقیده‌ای نداشته باش ـ خدا رحمتت کند ـ ! که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند:

«اگر کسی که اخلاق و دینش را می‌پسندیدید، (برای خواستگاری) نزد شما آمد، (دخترتان را) به ازدواج او در آورید.

اگر چنین نکنید، «فتنه و فسادی بزرگ» در زمین روی خواهد داد.»»

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــ

بدیهی است که هر خانواده‌ای، با هر سطحی از تدین و هر نوع تفکری، تیپ خاصی را می‌پسندند و معنای «کفویّت» همین است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۵ ، ۱۱:۵۹
ابوالفضل رهبر

 

مسئله «نبیذ»[1]، یکی از مسائل فقهی اختلافی میان مسلمانان است. اکثر اهل سنت بر اساس برخی روایات نبوی، آن را حلال دانسته‌اند. در روایات شیعه نیز نقل شده‌است که رسول خدا و اهل بیت (علیهم‌السلام)، گاه نبیذ نوشیده‌اند و آن را حلال دانسته‌اند، اما از طرفی، در برخی روایات، اهل بیت خوردنش را حتی از روی تقیه نیز حرام دانسته‌اند![2] علت این اختلاف، در احادیث زیر ذکر شده است:

 

محمد بن سائب کلبی گوید: از امام صادق (علیه‌السلام) در مورد «نبیذ» سؤال کردم.
حضرت فرمودند: «حلال است.»

عرض کردم: ما (در کوفه) وقتی نبیذ می‌اندازیم، در آن عَکَر[3] و چیزهای دیگر می‌ریزیم...
حضرت فرمودند: «اَه اَه! این شراب مست‌کننده‌ی بدبوست.»

عرض کردم: فدایتان شوم، پس منظورتان کدام نبیذ است (که حلال است)؟
فرمودند: «اهل مدینه از طعم بد آب و بدحال شدنشان، نزد پیامبر شکایت کردند. پیامبر به آنان دستور داد نبیذ درست کنند. بنابراین هرکس به خدمت‌کارش سفارش می‌کرد نبیذ درست کند؛ به این نحو که مشتی خرما در مشک کوچکی می‌ریختند و (پس از مدتی) از آن می‌نوشیدند و با همان وضو می‌گرفتند...»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۱۶

 

همچنین در روایتی دیگر، از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است که گروهی از اهالی یمن، نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمدند تا دانستنی‌های دینشان را از ایشان بپرسند.

آن‌ها در ضمن سؤالاتشان درباره نبیذ نیز سؤال کردند.

«رسول خدا فرمودند: نبیذ (نزد شما) چیست؟ آن را برایم توصیف کنید.
گفتند: خرما را در ظرفی می‌ریزند و آن را پر از آب می‌کنند و زیرش را روشن می‌کنند تا بپزد، سپس صاف می‌کنند و رویش عَکَر می‌ریزند و می‌جوشانند و...
رسول خدا فرمودند: ای مرد! خیلی طولش دادی. (آن‌چه درست می‌کنید) آیا مست‌کننده است؟
گفتند: بله.
حضرت فرمودند: هر چیز مست‌کننده‌ای حرام است.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۱۷

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] نبیذ، مایعی است که از خیساندن خرما یا کشمش در آب تهیه می‌شود و در برخی شرایط مست‌کننده  می‌گردد.

[2] امام صادق (علیه‌السلام) فرموده‌اند: «لَیْسَ فِی شُرْبِ النَّبِیذِ تَقِیَّةٌ.» (الکافی، ج‏۶، ص۴۱۵) این حدیث نشان می‌دهد که خوردن نبیذ برای اهل سنت حلال بوده است و گاه شیعیان در موقعیتی قرار می‌گرفتند که برای فاشش نشدن مذهب و حفظ جانشان، احساس می‌کردند لازم است از روی تقیه، نبیذ بنوشند.

[3] آن‌چه در ظرف روغن زیتون یا نبیذ، ته‌نشین می‌شود.

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــ

چنان‌چه ملاحظه می‌فرمایید، نبیذ در مدینه، برای رهایی از تلخی و آلودگیِ آب تهیه می‌شده و غلظتش در حدی نبوده که آب مضاف شود و نتوان آن وضو گرفت، اما در دیگر مناطق، با آن کاری می‌کردند که مست‌کننده می‌شده. اهل بیت به مخاطبی که حجازی بوده‌است یا می‌دانسته مقصود، نبیذِ مدینه است، می‌گفتند حلال است و به مخاطبی که عراقی بوده‌است یا نبیذ را شرابی مست‌کننده می‌دانسته، می‌گفتند حرام است.

اگر اهل سنت خود را از معارف اهل بیت (علیهم‌السلام) محروم نمی‌کردند، امروز تا این حد، دور از حقیقت، سیر نمی‌کردند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۵ ، ۰۸:۱۹
ابوالفضل رهبر

 

احتمالاً شنیده‌اید که اگر آیاتی از قرآن را حفظ کنید و بعد فراموش کنید، دچار عذاب خواهید شد و...

چه‌بسا افرادی که به‌همین‌خاطر از حفظ قرآن صرف نظر کرده‌اند و افرادی که پس از فراموشی آیاتی که قبلاً حفظ کرده‌اند، دچار عذاب وجدان شده‌اند.

ریشه این باور دسته‌ای از احادیث است که نمونه‌ای از آن‌ها ذکر می‌شود:

 

قالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏:

«وَ مَنْ تَعَلَّمَ الْقُرْآنَ ثُمَ‏ نَسِیَهُ لَقِیَ‏ اللَّهَ‏ یَوْمَ‏ الْقِیَامَةِ مَغْلُولًا یُسَلِّطُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِ بِکُلِّ آیَةٍ مِنْهُ حَیَّةً تَکُونُ قَرِینَتَهُ إِلَى النَّارِ إِلَّا أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَه‏»

 من لا یحضره الفقیه، ج‏۴، ص۱۲

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند:

«کسی که قرآن را بیاموزد و بعد آن را فراموش کند، در روز قیامت، خداوند را در حالی ملاقات می‌کند که در غل و زنجیر است و خداوند به ازای هر آیه‌ای، ماری بر او مسلط می‌کند که تا جهنم همراه او باشند، مگر این‌که خداوند او را بیامرزد.»

 

در مقابل، گروه دیگری از احادیث، این مسئله را نفی می‌کنند. به عنوان مثال:

 

عنْ أَبِی کَهْمَسٍ الْهَیْثَمِ بْنِ عُبَیْدٍ قَالَ:

سأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ قَرَأَ الْقُرْآنَ ثُمَّ نَسِیَهُ فَرَدَدْتُ عَلَیْهِ ثَلَاثاً أَ عَلَیْهِ فِیهِ حَرَجٌ قَالَ لَا.

 الکافی، ج‏۲، ص۶۰۸

از هیثم بن عُبید نقل شده است که گفت:
از امام صادق (علیه‌السلام) در مورد مردی که قرآن بخواند و بعد فراموش کند، سؤال کردم (و سه بار از ایشان پرسیدم که) آیا حَرَجی بر او هست؟ فرمودند: نه.

 

اما جالب است بدانید با تحقیق لغوی در مورد ماده «ن س ی» (که معمولاً «فراموش کردن» معنا می‌شود)، مشخص می‌شود گوهر معنایی آن «ترک کردن» است. بنابراین گویا مقصود از «نسیان»، این است که انسان آیاتی از قرآن را بخواند و مفهومشان را دریابد، اما از روی کوتاهی و غفلت، آن آیات را به فراموشی بسپارد و عمل به مفادشان را ترک کند. نه این‌که صرفاً الفاظی را که به خاطر سپرده، فراموش کند.

به حدیث زیر که این تحقیق لغوی را تأیید می‌کند، توجه کنید:

 

عنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ:

«إِنَّ الرَّجُلَ إِذَا کَانَ یَعْلَمُ السُّورَةَ ثُمَّ نَسِیَهَا أَوْ تَرَکَهَا وَ دَخَلَ الْجَنَّةَ أَشْرَفَتْ عَلَیْهِ مِنْ فَوْقٍ فِی أَحْسَنِ صُورَةٍ فَتَقُولُ تَعْرِفُنِی فَیَقُولُ لَا فَتَقُولُ أَنَا سُورَةُ کَذَا وَ کَذَا لَمْ تَعْمَلْ بِی وَ تَرَکْتَنِی أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ عَمِلْتَ بِی لَبَلَغْتُ بِکَ هَذِهِ الدَّرَجَةَ وَ أَشَارَتْ بِیَدِهَا إِلَى فَوْقِهَا.»

 الکافی، ج‏۲، ص۶۰۸

ابن ابی‌یعفور از امام صادق (علیه السلام) نقل می‌کند که فرمودند:

«وقتی مردی سوره‌ای را می‌آموزد و بعد آن را فراموش می‌کند یا ترک می‌کند و وارد بهشت می‌شود، آن سوره به زیباترین صورت، از بالا بر او نور می‌افکند و می‌گوید: آیا مرا می‌شناسی؟ مرد می‌گوید: نه. می‌گوید: من فلان‌سوره هستم که به من عمل نکردی و مرا ترک نمودی. آن‌گاه درحالی‌که با دستش به بالا اشاره می‌کند، می‌گوید: به خدا قسم! اگر به من عمل کرده بودی، به آن درجه می‌رسیدی.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۵ ، ۱۵:۳۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏:

«أَرْبَعٌ‏ لَا تَدْخُلُ‏ بَیْتاً وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ إِلَّا خَرِبَ وَ لَمْ یُعْمَرْ بِالْبَرَکَةِ الْخِیَانَةُ وَ السَّرِقَةُ وَ شُرْبُ الْخَمْرِ وَ الزِّنَاءُ.»

 

 الأمالی( للصدوق)، ص۳۹۸

 

از امام صادق از پدرانشان از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهم) نقل شده است:
«چهار چیز هستند که به خانه‌ای وارد نمی‌شوند، مگراین‌که (آن خانه) خراب می‌شود و با برکت نیز تعمیر نخواهد شد:
خیانت، دزدی، شراب‌خواری و زنا.»

 

مهمان‌هایی که

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۵ ، ۱۴:۵۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: 

«نهَى رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ یُؤْکَلُ مَا تَحْمِلُ النَّمْلَةُ بِفِیهَا وَ قَوَائِمِهَا.»

 الکافی، ج‏۵، ص۳۰۷

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
«رسول خدا (صلى الله علیه و آله) از خوردن چیزى که مورچه با دهان و پاهایش حمل مى‌کند، نهى فرمودند.»

 

حال به این کلام امیر مؤمنان (علیه السلام) توجه کنید:

 
«وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الْأَقَالِیمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاکِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِیَ اللَّهَ فِی نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِیرَةٍ مَا فَعَلْتُه‏»

 نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص۳۴۷

«به خدا قسم! اگر هفت اقلیم[1] با هرآن‌چه زیر فلک‌هایشان است، به من داده شود،[2] تا (در مقابل،) با گرفتن پوست یک دانه جو از مورچه‌ای، خداوند را نافرمانی کنم، چنین نخواهم کرد.»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] مقصود از «هفت اقلیم» (الاقالیم السبعة)، هفت سرزمین پهناوری است که در گذشته تمام کره زمین را فرا می‌گرفتند؛ این هفت اقلیم عبارتند از: «ایران»، «روم و صقلاب»، «چین و ماچین»، «عربستان و حبشستان»، «مصر و شام»، «ترک و یأجوج» و «هندوستان». بعضی محققین معتقدند مقصود از «زمین‌های هفت‌گانه» (الارضین السبع) که در قرآن و احادیث به آن‌ها اشاره شده است، همین «هفت اقلیم» است. (محمدی‌ری‌شهری محمد، گزیده حکمت نامه پیامبر اعظم، ص۳۶۸)
[2] بنابراین مقصود حضرت، زمین و آسمان‌ها و هرآن‌چیزی است که بین آنهاست؛ تمام دنیا.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانوشت: کمی تأمل کنیم که: «قیمت ما چقدر است؟»

 

رسول مهربانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۵ ، ۰۱:۰۱
ابوالفضل رهبر

 

هر مسلمان در هر شبانه روز، بارها سوره حمد را قرائت می کند. اگر آیات نورانی این سوره با توجه به معانی بلندشان خوانده شوند، اثراتی خواهد داشت که در ادامه ذکر می شود...

 

...عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ الرِّضَا عَلِیِّ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِیهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ:

«قَسَمْتُ فَاتِحَةَ الْکِتَابِ بَیْنِی وَ بَیْنَ عَبْدِی فَنِصْفُهَا لِی وَ نِصْفُهَا لِعَبْدِی وَ لِعَبْدِی مَا سَأَلَ إِذَا قَالَ الْعَبْدُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ بَدَأَ عَبْدِی بِاسْمِی وَ حَقٌّ عَلَیَّ أَنْ أُتَمِّمَ لَهُ أُمُورَهُ وَ أُبَارِکَ لَهُ فِی أَحْوَالِهِ فَإِذَا قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ حَمِدَنِی عَبْدِی وَ عَلِمَ أَنَّ النِّعَمَ الَّتِی لَهُ مِنْ عِنْدِی وَ أَنَّ الْبَلَایَا الَّتِی دَفَعْتُ عَنْهُ فَبِطَوْلِی أُشْهِدُکُمْ أَنِّی أُضِیفُ لَهُ إِلَى نِعَمِ الدُّنْیَا نِعَمَ الْآخِرَةِ وَ أَدْفَعُ عَنْهُ بَلَایَا الْآخِرَةِ کَمَا دَفَعْتُ عَنْهُ بَلَایَا الدُّنْیَا فَإِذَا قَالَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ شَهِدَ لِی عَبْدِی أَنِّی الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ أُشْهِدُکُمْ لَأُوَفِّرَنَّ مِنْ رَحْمَتِی حَظَّهُ وَ لَأُجْزِلَنَّ مِنْ عَطَائِی نَصِیبَهُ فَإِذَا قَالَ مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ أُشْهِدُکُمْ کَمَا اعْتَرَفَ أَنِّی أَنَا مَالِکُ یَوْمِ الدِّینِ لَأُسَهِّلَنَّ یَوْمَ الْحِسَابِ حِسَابَهُ وَ لَأَتَجَاوَزَنَّ عَنْ سَیِّئَاتِهِ فَإِذَا قَالَ إِیَّاکَ نَعْبُدُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ صَدَقَ عَبْدِی إِیَّایَ یَعْبُدُ أُشْهِدُکُمْ لَأُثِیبَنَّهُ عَلَى عِبَادَتِهِ ثَوَاباً یَغْبِطُهُ کُلُّ مَنْ خَالَفَهُ فِی عِبَادَتِهِ لِی فَإِذَا قَالَ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِیَ اسْتَعَانَ عَبْدِی وَ الْتَجَأَ إِلَیَّ أُشْهِدُکُمْ لَأُعِینَنَّهُ عَلَى أَمْرِهِ وَ لَأُغِیثَنَّهُ فِی شَدَائِدِهِ وَ لَآخُذَنَّ بِیَدِهِ یَوْمَ نَوَائِبِهِ فَإِذَا قَالَ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ إِلَى آخِرِ السُّورَةِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ هَذَا لِعَبْدِی وَ لِعَبْدِی مَا سَأَلَ فَقَدِ اسْتَجَبْتُ لِعَبْدِی وَ أَعْطَیْتُهُ مَا أَمَّلَ وَ آمَنْتُهُ مِمَّا مِنْهُ وَجِلَ»

قَالَ وَ قِیلَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَخْبِرْنَا عَنْ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ أَ هِیَ مِنْ فَاتِحَةِ الْکِتَابِ فَقَالَ:

«نَعَمْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَقْرَؤُهَا وَ یَعُدُّهَا آیَةً مِنْهَا وَ یَقُولُ فَاتِحَةُ الْکِتَابِ هِیَ السَّبْعُ الْمَثَانِی.»[1]

 

شیخ صدوق از امام حسن عسکری نقل کرده است که ایشان از پدرشان امام هادی، از پدرشان امام جواد، از پدرشان امام رضا، از پدرشان امام کاظم از پدرشان امام صادق از پدرشان امام باقر از پدرشان امام سجاد، از پدرشان امام حسین، ار پدرشان امام علی، از پیامبر خدا (صلوات الله علیهم) نقل فرمودند:

خداوند (عزّ و جلّ) فرمود[2]:

«فاتحة الکتاب(سوره حمد) را میان خود و بنده ام تقسیم کردم؛ نصفش برای خودم، و نصفش برای بنده ام. و بنده ام هرچه بخواهد به او می دهم.

وقتی بنده می گوید «بسم الله الرحمن الرحیم»[3]، خداوند (جلّ جلاله) می گوید: بنده ام با نام من آغاز کرد و بر من حق دارد که اُمورش را به انجام رسانم و به احوالش برکت دهم.

و آنگاه که بگوید «الحمد لله رب العالمین»[4]، خداوند (جلّ جلاله) می گوید: بنده ام مرا ستایش کرد و دانست که نعمت هایی که دارد، از جانب من است و بلایی که از او دور شده، به سبب فضل و بخشش من بوده. شما را شاهد می گیرم که نعمت های آخرت را نیز به نعمت های دنیایش می افزایم و همانطور که بلایای دنیا را از او دور ساختم، بلایای آخرت را نیز از او دور خواهم ساخت.

و آنگاه که بگوید «الرحمن الرحیم»[5]، خداوند (جلّ جلاله) می گوید: بنده ام برایم شهادت داد که من رحمان و رحیم هستم. شما را شاهد می گیرم که بهره ی او از رحمتم را فزونی خواهم بخشید و بهره اش را از آنچه به او بخشیده ام، زیاد خواهم نمود.

و آنگاه که بگوید «مالک یوم الدین»[6]، خداوند (جلّ جلاله) می گوید: شما را شاهد می گیرم همانطور که (بنده ام) اعتراف کرد که من مالک روز جزاء هستم، حسابرسیِ روز حساب را بر او آسان می گیرم و از بدی هایش در خواهم گذشت.

و آنگاه که بگوید «ایاک نعبد»[7]، خداوند (عزّ و جلّ) می گوید: بنده ام راست گفت؛ فقط مرا عبادت می کند. شما را شاهد می گیرم که به خاطر عبادتش ثوابی به او خواهم داد که هرکس با او به خاطر عبادت من مخالفت می ورزد، به این ثواب غبطه بخورد.

و آنگاه که بگوید «ایاک نستعین»[8]، خداوند (عزّ و جلّ) می گوید: بنده ام از من کمک خواسته و به من پناه آورده است. شما را شاهد می گیرم که در کارش یاری اش رسانم و در سختی ها فریادرس اش باشم و در روزی که پیشامدی برایش حاصل شود، دستش را بگیرم.

و آنگاه که بگوید «اهدنا الصراط المستقیم...» تا آخر سوره[9]، خداوند (عزّ و جلّ) می گوید: این برای بنده ام است و بنده ام هرچه بخواهد خواهد داشت. به راستی که آن را برای بنده ام مستجاب کردم و آنچه آرزو داشت را به او دادم و او را از آنچه هراس داشت، ایمن خواهم داشت.»

همچنین نقل شده است که به امیر مؤمنان گفته شد: ای امیر مؤمنان! به ما بفرمایید که آیا «بسم الله الرحمن الرحیم» جزءِ سوره ی «فاتحة الکتاب» است؟

حضرت فرمودند: «بله، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) آن را قرائت می کردند و جزئی از سوره محسوب می کردند و می فرمودند: سوره فاتحة الکتاب، «سبع المثانی»[10] است.»

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏1، ص300.

[2] به احادیثی که آنها را امامان شیعه (علیهم السلام) به ترتیب از پدرانشان نقل می فرمایند و سلسله سندشان به خداوند (تبارک و تعالی) ختم می شود، اصطلاحاً «سلسلة الذهب» گفته می شود؛ یعنی حدیثی که سلسله ی سندش مانند طلا، گرانبها و ارزشمند است.

[3] «به نام خداوند بخشنده بخشایشگر»؛ سوره حمد، آیه1، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

[4] «ستایش مخصوص خداوندى است که پروردگار جهانیان است»؛ سوره حمد، آیه2، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

[5] «(خداوندى که) بخشنده و بخشایشگر است (و رحمت عام و خاصش همگان را فرا گرفته)»؛ سوره حمد، آیه3، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

[6] «(خداوندى که) مالک روز جزاست»؛ سوره حمد، آیه4، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

[7] «(پروردگارا!) تنها تو را می پرستیم»؛ سوره حمد، آیه5، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

[8] «(پروردگارا!) تنها از تو یارى می جوییم»؛ سوره حمد، آیه5، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

[9] «(پروردگارا!) ما را به راه راست هدایت کن؛ راه کسانى که آنان را مشمول نعمت خود ساختى، نه کسانى که بر آنان غضب کرده اى و نه گمراهان»؛ سوره حمد، آیه5، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی. این بخش از سوره دعاست و بنده خواسته اش را از خداوند می خواهد.

[10] «سبع المثانی» یکی از نام های سوره حمد است و گفته می شود به این معنا اشاره دارد: «سوره ای که هفت آیه دارد و دو بار نازل شده است». بنابراین باید «بسم الله الرحمن الرحیم» را نیز جزء سوره دانست، تا با شش آیه دیگر، در مجموع هفت آیه شوند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۵ ، ۰۲:۵۸
ابوالفضل رهبر

 

 این مطلب پیش تر در قدس آنلاین منتشر شده است.

 

پس از هجرت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به مدینه، حضرت زهرا (سلام الله علیها) به سن ازدواج رسیده بودند و افراد مختلفی از مهاجران (برای اینکه با پیامبر خدا خویشاوند شوند،) طالب ازدواج با ایشان بودند. ابوبکر، عمر و عبدالرحمن بن عوف، از جمله کسانی بودند که نزد پیامبر رفتند تا بانوی دو عالم را از ایشان خواستگاری کنند. اما پیامبر آنان را به بهانه هایی رد می کردند، تا جایی که مردم از ازدواج با حضرت زهرا (سلام الله علیها) مأیوس شدند و دیگر برای خواستگاری ایشان مراجعه نکردند.

 
مرحوم شیخ صدوق، در کتاب «عیون اخبار الرضا علیه السلام» از امام رضا، از پدرانشان، از امیرالمؤمنین (علیهم السلام) نقل می کند که من نیز در این فکر بودم، اما به خود جرأت نمی دادم این خواسته را با پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) مطرح کنم، تا اینکه پیامبر، خود، این خواسته الهی را با مطرح فرمودند و این پیوند مبارک صورت گرفت.[۱]

 
شیخ صدوق، همچنین در حدیثی دیگر، علت رد کردن خواستگاران را نقل می کند:
...عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ:

«قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ ص یَا عَلِیُّ لَقَدْ عَاتَبَتْنِی رِجَالٌ مِنْ قُرَیْشٍ فِی أَمْرِ فَاطِمَةَ وَ قَالُوا خَطَبْنَاهَا إِلَیْکَ فَمَنَعْتَنَا وَ تَزَوَّجْتَ عَلِیّاً فَقُلْتُ لَهُمْ وَ اللَّهِ مَا أَنَا مَنَعْتُکُمْ وَ زَوَّجْتُهُ بَلِ اللَّهُ تَعَالَى مَنَعَکُمْ وَ زَوَّجَهُ فَهَبَطَ عَلَیَّ جَبْرَئِیلُ ع فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ یَقُولُ لَوْ لَمْ أَخْلُقْ عَلِیّاً ع لَمَا کَانَ لِفَاطِمَةَ ابْنَتِکَ کُفْوٌ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ آدَمُ فَمَنْ دُونَه‏»[۲]

 
امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) از پدرشان، از پدرانشان، نقل کرده اند که امیر المؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند:
«پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به من فرمودند: ای علی! مردانی از قریش مرا در مورد مسئله فاطمه (سلام الله علیها)، به سختی خطاب قرار دادند و گفتند: ما او را از شما خواستگاری کردیم، اما شما او را به ازدواج علی (علیه السلام) درآوردید. من نیز به آنها گفتم: به خدا قسم، این، من نبودم که شما را از ازدواج با او منع کرد، بلکه خداوند بلندمرتبه بود که شما را منع کرد و او را شوهر داد؛ چنانچه جبرائیل بر من نازل شد و گفت: ای محمد! به راستی که خداوند (جلّ جلاله) می فرماید: اگر علی را خلق نکرده بودم، هرگز برای فاطمه، دخترت، بر روی زمین، از آدم تا آخرین انسان ها، کفو و همتایی نبود.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص۲۲۲، باب ما جاء عن الرضا فی تزویج فاطمة ع. (این روایت مفصّل است و در آن جبرئیل خبر می آورد که خداوند بهشتیان را دستور داده است تا آن را زینت کنند و معطر سازند و قرآن بخوانند. و خداوند، فاطمه را به عقد علی (علیهما السلام) در آورده است و ملائکه را شاهد این عقد گرفته است. و خداوند بشارت داده است که از آن دو، نسل و فرزندانى به وجود خواهد آورد که گنجینه حکمت او بر روی زمین و حجت او بر مردم خواهند بود. پیامبر نیز به تبعیت از خداوند، فاطمه را به عقد امیر المؤمنین در می آورند.)

[۲] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص۲۲۵، باب ما جاء عن الرضا فی تزویج فاطمة ع‏.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۴ ، ۰۰:۲۸
ابوالفضل رهبر

...عَنْ سَالِمِ بْنِ مُکْرَمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: «اشْتَدَّتْ حَالُ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَقَالَتْ لَهُ امْرَأَتُهُ لَوْ أَتَیْتَ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَسَأَلْتَهُ فَجَاءَ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَلَمَّا رَآهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله قَالَ مَنْ سَأَلَنَا أَعْطَیْنَاهُ وَ مَنِ اسْتَغْنَی أَغْنَاهُ اللَّهُ فَقَالَ الرَّجُلُ مَا یَعْنِی غَیْرِی فَرَجَعَ إِلَی امْرَأَتِهِ فَأَعْلَمَهَا فَقَالَتْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بَشَرٌ فَأَعْلِمْهُ فَأَتَاهُ فَلَمَّا رَآهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ مَنْ سَأَلَنَا أَعْطَیْنَاهُ وَ مَنِ اسْتَغْنَی أَغْنَاهُ اللَّهُ حَتَّی فَعَلَ الرَّجُلُ ذَلِکَ ثَلَاثاً ثُمَّ ذَهَبَ الرَّجُلُ فَاسْتَعَارَ مِعْوَلًا ثُمَّ أَتَی الْجَبَلَ فَصَعِدَهُ فَقَطَعَ حَطَباً ثُمَّ جَاءَ بِهِ فَبَاعَهُ بِنِصْفِ مُدٍّ مِنْ دَقِیقٍ فَرَجَعَ بِهِ فَأَکَلَهُ ثُمَّ ذَهَبَ مِنَ الْغَدِ فَجَاءَ بِأَکْثَرَ مِنْ ذَلِکَ فَبَاعَهُ فَلَمْ یَزَلْ یَعْمَلُ وَ یَجْمَعُ حَتَّی اشْتَرَی مِعْوَلًا ثُمَّ جَمَعَ حَتَّی اشْتَرَی بَکْرَیْنِ وَ غُلَاماً ثُمَّ أَثْرَی حَتَّی أَیْسَرَ فَجَاءَ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَأَعْلَمَهُ کَیْفَ جَاءَ یَسْأَلُهُ وَ کَیْفَ سَمِعَ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله قُلْتُ لَکَ مَنْ سَأَلَنَا أَعْطَیْنَاهُ وَ مَنِ اسْتَغْنَی أَغْنَاهُ اللَّهُ.»

 الکافی، ج۲، ص۱۳۹

 

از امام صادق، علیه‌السلام، نقل شده است که فرمودند:

 

وضع (مالی) مردی از اصحاب پیامبر، صلی‌الله‌علیه‌وآله، سخت شد. همسرش به او گفت: کاش نزد رسول خدا می‌رفتی و از او چیزی می‌خواستی.

 

آن مرد نزد پیامبر رفت. تا چشم پیامبر به او افتاد، فرمودند:

«هرکه از ما چیزی بخواهد، به او می‌دهیم و هرکه بی‌نیازی جوید، خداوند بی‌نیازش می‌کند.»

 

مرد (پیش خود) گفت: منظورشان من بودم. پس نزد همسرش بازگشت و او را (از آن‌چه اتفاق افتاده بود) آگاه ساخت. همسرش گفت رسول خدا هم بشری است (مثل ما و غیب نمی‌داند. برو و از مشکلاتمان) آگاهشان ساز.

 

پس مرد نزد ایشان رفت و رسول خدا تا او را دیدند، فرمودند:

«هرکه از ما چیزی بخواهد، به او می‌دهیم و هرکه بی‌نیازی جوید، خداوند بی‌نیازش می‌کند.»

 

این اتفاق سه مرتبه تکرار شد.

سپس آن مرد بازگشت و کلنگی عاریه نمود، سپس به کوه رفت و از آن بالا رفت و هیزم کَند و (به شهر) آورد و به نیم‌پیمانه آرد فروخت. آرد را (به خانه) برگرداند و خورد.

 

روز بعد نیز رفت و هیزم بیشتری آورد و فروخت و هم‌چنان ادامه داد و (مال) اندوخت، تا این‌که کلنگی خرید.

باز (مال) اندوخت تا این‌که دو شتر نر و یک غلام خرید. سپس مال زیاد کرد تا آن‌که ثروتمند گشت.

 

آن‌گاه نزد پیامبر رفت و برای ایشان تعریف کرد که چه‌گونه (نزد ایشان) رفته بود تا چیزی بخواهد و چه شنیده بود.

 

پیامبر فرمودند:

«من که به تو گفتم؛ هرکه از ما چیزی بخواهد، به او می‌دهیم و هرکه بی‌نیازی جوید، خداوند بی‌نیازش می‌کند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۴ ، ۱۶:۵۰
ابوالفضل رهبر

 

عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ: «دَخَلَ عَلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ ص وَ فَاطِمَةُ جَالِسَةٌ عِنْدَ الْقِدْرِ وَ أَنَا أُنَقِّی الْعَدَسَ قَالَ یَا أَبَا الْحَسَنِ قُلْتُ لَبَّیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ اسْمَعْ مِنِّی وَ مَا أَقُولُ إِلَّا مَنْ أَمَرَ رَبِّی مَا مِنْ رَجُلٍ یُعِینُ امْرَأَتَهُ فِی بَیْتِهَا إِلَّا کَانَ لَهُ بِکُلِّ شَعْرَةٍ عَلَى بَدَنِهِ عِبَادَةُ سَنَةٍ صِیَامٍ نَهَارُهَا وَ قِیَامٍ لَیْلُهَا وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ تَعَالَى مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا أَعْطَاهُ اللَّهُ الصَّابِرِینَ وَ دَاوُدَ النَّبِیَّ وَ یَعْقُوبَ وَ عِیسَى ع یَا عَلِیُّ مَنْ کَانَ فِی خِدْمَةِ الْعِیَالِ فِی الْبَیْتِ وَ لَمْ یَأْنَفْ کَتَبَ اللَّهُ تَعَالَى اسْمَهُ فِی دِیوَانِ الشُّهَدَاءِ وَ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ ثَوَابَ أَلْفِ شَهِیدٍ وَ کَتَبَ لَهُ بِکُلِّ قَدَمٍ ثَوَابَ حِجَّةٍ وَ عُمْرَةٍ وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ تَعَالَى بِکُلِّ عِرْقٍ فِی جَسَدِهِ مَدِینَةً فِی الْجَنَّةِ یَا عَلِیُّ سَاعَةٌ فِی خِدْمَةِ الْعِیَالِ خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ أَلْفِ سَنَةٍ وَ أَلْفِ حَجٍّ وَ أَلْفِ عُمْرَةٍ وَ خَیْرٌ مِنْ عِتْقِ أَلْفِ رَقَبَةٍ وَ أَلْفِ غَزْوَةٍ وَ أَلْفِ عِیَادَةِ مَرِیضٍ وَ أَلْفِ جُمُعَةٍ وَ أَلْفِ جَنَازَةٍ وَ أَلْفِ جَائِعٍ یُشْبِعُهُمْ وَ أَلْفِ عَارٍ یَکْسُوهُمْ وَ أَلْفِ فَرَسٍ یُوَجِّهُهَا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ خَیْرٌ لَهُ مِنْ أَلْفِ دِینَارٍ یَتَصَدَّقُ عَلَى الْمَسَاکِینِ وَ خَیْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ یَقْرَأَ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ وَ مِنْ أَلْفِ أَسِیرٍ أَسَرَ فَأَعْتَقَهَا وَ خَیْرٌ لَهُ مِنْ أَلْفِ بَدَنَةٍ یُعْطِی‌ لِلْمَسَاکِینِ وَ لَا یَخْرُجُ مِنَ الدُّنْیَا حَتَّى یَرَى مَکَانَهُ مِنَ الْجَنَّةِ یَا عَلِیُّ مَنْ لَمْ یَأْنَفْ مِنْ خِدْمَةِ الْعِیَالِ دَخَلَ الْجَنَّةَ بِغَیْرِ حِسَابٍ یَا عَلِیُّ خِدْمَةُ الْعِیَالِ کَفَّارَةٌ لِلْکَبَائِرِ وَ یُطْفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ وَ مُهُورُ حُورِ الْعِینِ وَ یَزِیدُ فِی الْحَسَنَاتِ وَ الدَّرَجَاتِ یَا عَلِیُّ لَا یَخْدُمُ الْعِیَالَ إِلَّا صِدِّیقٌ أَوْ شَهِیدٌ أَوْ رَجُلٌ یُرِیدُ اللَّهُ بِهِ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ.»

 جامع الأخبار(للشعیری)، ص۱۰۲

  

از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) روایت شده است که فرمودند:
«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بر ما وارد شد، درحالی‌که فاطمه (سلام‌الله‌علیها) کنار «دیگ» نشسته بود، و من «نخود» پاک می‌کردم. 

(رسول خدا) فرمودند: ای ابا الحسن![۱]
عرض کردم: لبّیک، ای رسول خدا!

فرمودند: از من بشنو! که کلامی نمی‌گویم، مگر آن‌چه پروردگارم به من امر فرموده باشد؛[۲]

هیچ مردی نیست که به همسرش در خانه‌اش کمک کند، مگر آن‌که:
به ازای هر موی بدنش، عبادت یک سال باشد؛ روزه‌ی روزهایش و شب‌زنده‌داری شب‌هایش.
و خداوند ثوابی مانند ثواب صابران و داودِ نبی و یعقوب و عیسی، علیهم‌السلام، به او عطاء می‌فرماید.

ای علی! هرکس در خدمت عیالش[۳] در خانه باشد و (از این کار) عارش نیاید، 
خداوند، تعالی، نامش را در دیوان(فهرست) شهدا می‌نویسد، 
و به ازای هر شبانه‌روز، ثواب هزار شهید برایش می‌نویسد، 
و به ازای هر قدمش، ثواب یک حج و یک عمره می‌نویسد، 
و به ازای هر قطره عرق بدنش، شهری در بهشت به او عطاء می‌فرماید.

ای علی! ساعتی در خدمت عیال بودن،
بهتر است از عبادت هزار سال و انجام هزار حج و هزار عمره، 
و بهتر است از آزاد کردنِ هزار بنده، و هزار غَزوه[۴]، و هزار عیادت از مریض، و هزار نماز جمعه، و هزار تشییع جنازه، و هزار گرسنه‌ای که سیرشان کند، و هزار برهنه‌ای که بپوشاندشان، و هزار اسبی که در راه خدا داده شوند، 
و بهتر است از هزار دیناری که به تهی‌دستان صدقه داده شود، 
و بهتر است برای او از این‌که تورات و انجیل و زبور و فرقان(قرآن) بخواند، 
و از این‌که هزار نفر را اسیر کند و آزاد گرداند، 
و بهتر است از این که هزار شتر به تهی‌دستان صدقه دهد، 
و تا وقتی جایگاهش را در بهشت نبیند، از دنیا خارج نمی‌شود.

ای علی! کسی که از خدمت به عیال عارش نیاید، 
بدون حساب‌رسی، به بهشت داخل می‌شود.

ای علی! خدمت به عیال،
کفّاره‌ی گناهان بزرگ است، 
و خشم پروردگار را فرو می‌نشاند، 
و مهریه ی حورالعین است، 
و بر حَسَنات و دَرَجات می‌افزاید.

ای علی! کسی به عیالش خدمت نمی‌کند، مگر این‌که: 
صدّیق باشد، 
یا شهید باشد، 
یا مردی باشد که خداوند خیر دنیا و آخرت را برایش بخواهد.»
 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] ابوالحسن، کنیه امیرالمؤمنین؛ علیه‌السلام، است. 

[۲] رونوشت: به آن‌ها که سخنان رسول خدا را کلماتی غیر الهی و از جانب شخص ایشان می‌پندارند. و نیز به آن‌ها که سخنان ایشان را خالی از اشتباه نمی‌دانند.

[۳] «عیالِ مرد، کسانی‌اند که تحت تکفّلش هستند و او نفقه‌شان را می‌دهد»؛ لسان‌العرب، ج۱۱، ص۴۸۸

[۴] غزوه، جنگی است که پیامبر در آن شرکت کرده‌اند و فرماندهی سپاه را به عهده گرفته‌اند.

 

 

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

- از جهتی، کار آقایان در منزل، کمکی است به خانم‌ها، و خدمتشان به خانواده، به نفع آن‌هاست،

- و از جهتی، در قبال هم‌این مقدار خدمتِ بی عار و منّت آقایان، پاداشی شگفت‌انگیزی به آنان داده می‌شود.

* به نظر می‌رسد؛ وقتی امثال این حدیث در کنار دیگرتوصیه‌های اهل بیت به اعضای خانواده قرار گیرد، در نهایت، به نفع «خانواده» تمام شود.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۴ ، ۰۷:۳۲
ابوالفضل رهبر

 

قَالَ ص:

«أَقَلُّ مَا یَکُونُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ أَخٌ یُوثَقُ بِهِ أَوْ دِرْهَمٌ مِنْ حَلَالٍ»
 تحف‌العقول، ص۵۴

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: 
«کم‌ترین چیزی که در آخرالزمان یافت می‌شود (دو چیز است):
۱- برادری که قابل اعتماد باشد،
۲- یا درهمی که از حلال باشد.»
 

 

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چند برداشت از حدیث:
۱- با این توصیفات، به نظر می‌رسد در آستانه‌ی آخرالزمان، و یا حتی در آن، واقع شده‌ایم!
۲- آن‌چه کم‌یاب شود، ارزش‌مند می‌گردد. لازم است قدرِ «برادر دینی قابل اعتماد» و «مال حلالِ» خود را بدانیم و در دست‌یابی، نگه‌داری و توسعه‌ی آن‌ها بکوشیم.
۳- مراقب ورود «افراد غیرقابل اعتماد» و «مال حرام» به زندگی‌مان باشیم.
۴- به خطا رفتنِ اکثریت، نشانه‌ی سختیِ امتحان است. ما هم در معرض هستیم، کلاه خود را سِفت بچسبیم!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۴ ، ۰۰:۳۹
ابوالفضل رهبر

 
قَالَ رَسولُ اللهِ ص:

«رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَعَانَ وَلَدَهُ عَلَى بِرِّهِ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِ وَ التَّأَلُّفِ لَهُ وَ تَعْلِیمِهِ وَ تَأْدِیبِه‏.»

 مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏۱۵، ص۱۶۹ (به نقل از کتابی خطی، به نام کتاب الاخلاق، تألیف ابوالقاسم کوفی)

 

رسول خدا، صلی‌الله‌علیه‌وآله، فرمودند:

«رحمت خدا بر بنده‌ای که فرزندش را (برای رسیدن) به «بِرّ»(خوبی و نیکویی) یاری رساند، با: 

- احسان به او، 

- و اُنس گرفتن با او، 

- و تعلیم او، 

- و تأدیب‌اش.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چند نکته پیرامون فرمایش رسول خدا:

الف:

«هدف»، این است که فرزندان‌مان را طوری بار بیاوریم که اهل «بِرّ» باشند.

برای تبیین معنای «بِرّ» به دو آیه از قرآن کریم اشاره می‌شود:

۱- «تا وقتی که از آن‌چه دوست دارید، «انفاق» نکرده‌اید، به «بِرّ» نخواهید رسید و هرآن‌چه انفاق می‌کنید، خداوند به آن داناست.»

 [سوره آل عمران، آیه۹۲]

انفاق، عبارت است از خرج کردن از علم، مهارت، توانایی، مال، جان، آبرو و...، برای نیازمندان. یعنی برای رفع حاجت برادران و خواهران ایمانی‌مان، از امکانات خود، دریغ نکنیم. 

 

۲- ««بِرّ» این نیست که روی‌تان را (مانند مسیحیان) به سمت مشرق و (مانند یهودیان، به سمت) مغرب بگردانید، بلکه (اهلِ) «بِرّ» کسی است که: 

- به خدا و روز قیامت و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد،

- داراییِ (خود) را، با آن‌که دوستش دارد، به خویشان، و کودکان پدرمرده، و تهی‌دستانِ (آبرومندی که درخواست کمک نمی‌کنند)، و درراه‌ماندگانی (که نمی‌توانند به وطن بازگردند)، و فقرایی که درخواستِ (کمک) می‌کنند، و در راهِ آزاد کردنِ بندگان، بدهد، 

- و نماز را بر پا دارد، 

- و زکات (اعم از زکات مال و جان و علم و...) را بپردازد،

- و آنان که به عهدشان وفا کنند، 

- و در فقر و بیماری و جنگ، صبور باشند. 

اینان، کسانی‌اند که راست می‌گویند و هم‌اینان هستند که پرهیزکارند.»
 [سوره بقره، آیه۱۷۷]

این، «غایتِ» تربیتِ فرزند است و تکلیفی است که بر عهده‌ی والدین گذاشته شده.

 

 

ب:

رسول خدا در بخش دوم حدیث، «ابزار»ی برای رسیدن به این هدف معرفی می‌نمایند:

۱) «احسان»: نیکیِ سرشار به کسی، بدون اینکه او اظهار نیاز کند و پیش از آن که به سختی بیفتد

۲) «تألُّف»: هم‌نشینی، نرم‌خویی و مدارا، اُنس گرفتن

۳) «تعلیم»: آموختن دانش، به مرور و به صورت تدریجی (نه به صورت دفعی و افراطی، که موجب تراکمِ مُمِلّ و مُخِلِّ دانش گردد)

۴) «تأدیب»: آموختنِ آداب و اخلاق، تربیت، تنبیه («تأدیب» نیز مانند «تعلیم» از باب تفعیل است، به همین خاطر، این ادب کردن باید به مرور و تدریجی باشد، و نه دفعی و افراطی.)

از این «ابزار» باید برای رسیدن به «هدف» تربیت فرزند (رساندن به «برّ»)، یاری جست.

 

 

ج:

حضرت فرموده‌اند «أَعَانَ؛ یاری رساند»، پس والدین که دارای نقش مربی‌گری هستند، تنها می‌توانند به فرزندانشان «یاری» رسانند تا خود مسیر را طی کنند. نباید و نمی‌توانند آن‌ها را به اجبار به هدف برسانند.

 

 

حال، با توجه به واژه‌های معناشده، حدیث را دوباره، و با دقت، مطالعه کرده و به کار بندیم...

 

 

 

نکته: 

خود نیز اگر می‌خواهیم به «بِرّ» برسیم و آدم خوبی شویم، باید از همین نقطه آغاز کنیم؛

(مطابق آیه۹۲ سوره آل‌عمران:) از «آن‌چه دوست داریم»، «انفاق» کنیم، نه از اضافاتی که به آن‌ها نیازی نیست و از چشم افتاده‌اند.

در بذل علم و تجربه و خدمت و مهارت و جان و آبرو، خود را به سختی بیاندازیم، نه این‌که اگر برای‌مان راحت و کم‌دردسر بود، انجام دهیم و اگر سخت و پرهزینه بود، دست رد بزنیم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۴ ، ۰۰:۲۵
ابوالفضل رهبر

 

حتماً برای‌تان پیش آمده که موقع نماز، وقتی گروهی از مؤمنین جمع هستند و قصد اقامه‌ی نماز به جماعت دارند، گاهی بحث‌ها و تعارفاتی در می‌گیرد که کدام‌یک جلو بایستد تا دیگران به او اقتدا کنند، و معمولاً افراد از روی تواضع، یا دشواری مسئولیتِ امامتِ جماعت، یا به هر دلیل دیگری، شانه خالی می‌کنند و بحث ادامه می‌یابد...

امام صادق (علیه‌السلام) به نقل از رسول اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) «ملاک» را ارائه می‌فرمایند تا اولویت‌ها مشخص شود...

 

 

 

...عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْقَوْمِ مِنْ أَصْحَابِنَا یَجْتَمِعُونَ فَتَحْضُرُ الصَّلَاةُ فَیَقُولُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ تَقَدَّمْ یَا فُلَانُ فَقَالَ:

«إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ یَتَقَدَّمُ الْقَوْمَ أَقْرَؤُهُمْ لِلْقُرْآنِ فَإِنْ کَانُوا فِی الْقِرَاءَةِ سَوَاءً فَأَقْدَمُهُمْ هِجْرَةً فَإِنْ کَانُوا فِی الْهِجْرَةِ سَوَاءً فَأَکْبَرُهُمْ سِنّاً فَإِنْ کَانُوا فِی السِّنِّ سَوَاءً فَلْیَؤُمَّهُمْ أَعْلَمُهُمْ بِالسُّنَّةِ وَ أَفْقَهُهُمْ فِی الدِّینِ وَ لَا یَتَقَدَّمَنَّ أَحَدُکُمُ الرَّجُلَ فِی مَنْزِلِهِ وَ لَا صَاحِبَ السُّلْطَانِ فِی سُلْطَانِهِ.»

 الکافی، ج‏۳، ص۳۷۶

 

ابو عبیده حذاء، می‌گوید: از امام صادق، علیه‌السلام، در مورد جماعتی از شیعیان سؤال کردم که جمع می‌شوند و وقتی نماز فرا می‌رسد، بعضی از آنان به بعضی دیگر می‌گویند «فلانی! جلو بایست»

حضرت فرمودند: 

«به‌راستی که رسول خدا، صلی‌الله‌علیه‌وآله، فرمودند:

کسی مقدم می‌شود که بهتر از بقیه قرآن قرائت کند،

اگر در قرائت برابر بودند، کسی‌که پیش از بقیه (از سرزمین شرک) هجرت کرده است،

اگر در هجرت هم برابر بودند، کسی‌که از بقیه مُسِن‌تر باشد،

اگر در سن هم برابر بودند، کسی امامِ جمع می‌شود که نسبت به دیگران از سنت[۱] آگاه‌تر باشد و در دین، فهم عمیق‌تری داشته باشد، 

و هیچ‌یک از شما در منزلِ کسی، بر او(میزبان) مقدم نشود،

و (نیز هیچ یک) در (حیطه‌ی) سلطنتِ سلطان[۲] بر او مقدم نشود.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] سنت: مجموعه دستورات رسول خدا، صلی‌الله‌علیه‌وآله، و نیز افعالی که ایشان انجام داده‌اند تا در میان مسلمانان رواج یابد.

[۲] سلطنت: تسلّط بر امور‌‌ و توانایی انجام امور از روی قهر و غلبه. مقصود از سلطان، کسی است که این‌چنین، بر مجموعه‌ی تحت اختیارش تسلط دارد.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــ

در دیگر احادیث، شرایط دیگری نیز ذکر شده است؛ به عنوان مثال از امام قرار دادن این افراد نهی شده است: کسی‌که جذام دارد، یا به پیسی مبتلاست، دیوانه، زنازاده، بادیه‌نشین(کسی‌که از تمدن به‌دور است و با احکام دین ناآشناست).

همچنین از امامت اسیر بر اشخاص آزاد، فلج بر افراد سالم، کسی‌که تیمم دارد بر کسانی که وضو دارند نهی شده است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۴ ، ۲۳:۳۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:‏ عَلَیْکُمْ‏ بِالْعَفْوِ فَإِنَ‏ الْعَفْوَ لَا یَزِیدُ الْعَبْدَ إِلَّا عِزّاً فَتَعَافَوْا یُعِزَّکُمُ اللَّهُ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۱۰۸

 

از امام صادق، علیه‌السلام، نقل شده است که از رسول خدا،صلی‌الله‌علیه‌وآله، نقل فرمودند:

«بر شما باد عفو کردن[*]، که جُز "عزّت" بر بنده نمی‌افزاید. پس هم‌دیگر را عفو کنید تا خداوند شما را عزیز گرداند.»

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] عفو: رها نمودنِ (خطاکار) و عقوبت نکردنِ او [معجم مقاییس اللغة، ص۶۴۲].

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۲۳:۴۵
ابوالفضل رهبر