دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سکوت» ثبت شده است

 

…عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ الْکِنْدِیِّ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع إِذَا صَعِدَ الْمِنْبَرَ قَالَ: «یَنْبَغِی لِلْمُسْلِمِ أَنْ یَتَجَنَّبَ مُوَاخَاةَ ثَلَاثَةٍ الْمَاجِنِ الْفَاجِرِ وَ الْأَحْمَقِ وَ الْکَذَّابِ فَأَمَّا الْمَاجِنُ الْفَاجِرُ فَیُزَیِّنُ لَکَ فِعْلَهُ وَ یُحِبُّ أَنَّکَ مِثْلُهُ وَ لَا یُعِینُکَ عَلَى أَمْرِ دِینِکَ وَ مَعَادِکَ وَ مُقَارَبَتُهُ جَفَاءٌ وَ قَسْوَةٌ وَ مَدْخَلُهُ وَ مَخْرَجُهُ عَارٌ عَلَیْکَ وَ أَمَّا الْأَحْمَقُ فَإِنَّهُ لَا یُشِیرُ عَلَیْکَ بِخَیْرٍ وَ لَا یُرْجَى لِصَرْفِ السُّوءِ عَنْکَ وَ لَوْ أَجْهَدَ نَفْسَهُ وَ رُبَّمَا أَرَادَ مَنْفَعَتَکَ فَضَرَّکَ فَمَوْتُهُ خَیْرٌ مِنْ حَیَاتِهِ وَ سُکُوتُهُ خَیْرٌ مِنْ نُطْقِهِ وَ بُعْدُهُ خَیْرٌ مِنْ قُرْبِهِ وَ أَمَّا الْکَذَّابُ فَإِنَّهُ لَا یَهْنِئُکَ مَعَهُ عَیْشٌ یَنْقُلُ حَدِیثَکَ وَ یَنْقُلُ إِلَیْکَ الْحَدِیثَ کُلَّمَا أَفْنَى أُحْدُوثَةً مَطَرَهَا بِأُخْرَى مِثْلِهَا حَتَّى إِنَّهُ یُحَدِّثُ بِالصِّدْقِ فَمَا یُصَدَّقُ وَ یُفَرِّقُ بَیْنَ النَّاسِ بِالْعَدَاوَةِ فَیُنْبِتُ السَّخَائِمَ فِی الصُّدُورِ فَاتَّقُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ انْظُرُوا لِأَنْفُسِکُمْ.»»

 الکافی، ج۲، ص۶۳۹

 

از امام صادق(علیه‌السلام) نقل شده است:

«امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) هنگامی که از منبر بالا می‌رفتند، می‌فرمودند:

«برای مسلمان شایسته است که از دوستی با سه نفر کناره گیرد (دوری جوید):

«شوخِ زشت‌کردار»،[*] «احمق (بی‌عقل)» و «دروغ‌گو».

اما «شوخ زشت‌کردار»؛[*]

- کار (زشت)اش را برایت می‌آراید (زیبا جلوه می‌دهد) و دوست دارد که تو هم مثل خودش باشی.

- او تو را نه در امور دنیایی و نه در امور آخرتی کمک نمی‌کند.

- نزدیک شدن به او، (موجب) دور شدن [از خوبی‌ها و زیبایی‌ها] و قساوتِ (قلب) است.

- رفت‌وآمد با او، مایه عیب (ننگِ) خودت است.

اما «احمق»؛

- تو را به خیر (نیکی) رهنمون نمی‌سازد (نمی‌تواند رهنمون سازد.)

- امیدی نیست بدی‌ای را از تو دور کند، حتی اگر تمام تلاشش را به‌کار گیرد.

- چه‌بسا نفع تو را بخواهد، اما به ضرر تو باشد.

- پس مرگ او بهتر از زنده بودنش، سکوتش بهتر از سخن گفتنش و دوری از او بهتر از نزدیک شدن به اوست.

و اما «دروغ‌گو»؛

- زندگی در کنار او برایت خوش نخواهد بود.

- حرف تو را (برای دیگران) نقل می‌کند و حرفِ (دیگران) را برای تو.

- هرگاه افسانه (دروغ)ای را به پایان می‌رساند، بلافاصله افسانه‌ی دیگر را آغاز می‌کند.

- حتی اگر راست بگوید، کسی او را تصدیق نمی‌کند.

- با (ایجادِ) دشمنی، میان مردم تفرقه می‌افکند و در سینه‌ها تخم کینه می‌کارد.

پس تقوای خداوند (عزّوجلّ) را پیشه کنید و مراقبت خودتان باشید.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] در متن حدیث، برای توصیف این دسته، از دو کلمه «ماجن» و «فاجر» استفاده شده است.

- «ماجن» یعنی کسی که خیلی شوخی می‌کند و شوخی‌هایش زشت و بی‌شرمانه است.

- «فاجر» هم یعنی کسی که کارهای زشتی می‌کند و زشتی این کارها به‌حدی است که مثل انفجار (که با فاجر هم‌خانواده است)، شدید و جلب‌توجه‌کننده است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۰۳ ، ۰۷:۴۱
ابوالفضل رهبر

 

حدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ بِمَدِینَةِ اَلرَّسُولِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ [عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ] عَنْ أَبِیهِ [عَنْ ] عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ قَالَ قَالَ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ:

«کَانَ ص... إِذَا انْتَهَى إِلَى قَوْمٍ جَلَسَ حَیْثُ یَنْتَهِی بِهِ الْمَجْلِسُ وَ یَأْمُرُ بِذَلِکَ وَ یُعْطِی کُلَّ جُلَسَائِهِ نَصِیبَهُ حَتَّى لَا یَحْسَبُ أَحَدٌ مِنْ جُلَسَائِهِ أَنَّ أَحَداً أَکْرَمُ عَلَیْهِ مِنْهُ مَنْ جَالَسَهُ صَابَرَهُ حَتَّى یَکُونَ هُوَ الْمُنْصَرِفَ عَنْهُ ... قَدْ وَسِعَ النَّاسَ مِنْهُ خُلُقُهُ وَ صَارَ لَهُمْ أَباً رَحِیماً وَ صَارُوا عِنْدَهُ فِی الْحَقِّ سَوَاءً مَجْلِسُهُ مَجْلِسُ حِلْمٍ وَ حَیَاءٍ وَ صِدْقٍ وَ أَمَانَةٍ لَا تُرْفَعُ فِیهِ الْأَصْوَاتُ وَ لَا تُؤْبَنُ فِیهِ الْحُرَمُ وَ لَا تُثْنَى فَلَتَاتُهُ مُتَعَادِلِینَ مُتَوَاصِلِینَ فِیهِ بِالتَّقْوَى مُتَوَاضِعِینَ یُوَقِّرُونَ الْکَبِیرَ وَ یَرْحَمُونَ الصَّغِیرَ وَ یُؤْثِرُونَ ذَا الْحَاجَةِ وَ یَحْفَظُونَ الْغَرِیبَ. کَانَ دَائِمَ الْبِشْرِ سَهْلَ الْخُلُقِ لَیِّنَ الْجَانِبِ لَیْسَ بِفَظٍّ وَ لَا غَلِیظٍ وَ لَا صَخَّابٍ وَ لَا فَحَّاشٍ وَ لَا عَیَّابٍ وَ لَا مَزَّاحٍ وَ لَا مَدَّاحٍ یَتَغَافَلُ عَمَّا لَا یَشْتَهِی فَلَا یُؤْیِسُ مِنْهُ وَ لَا یُخَیِّبُ فِیهِ مُؤَمِّلِیهِ قَدْ تَرَکَ نَفْسَهُ مِنْ ثَلَاثٍ الْمِرَاءِ وَ الْإِکْثَارِ وَ مَا لَا یَعْنِیهِ وَ تَرَکَ النَّاسَ مِنْ ثَلَاثٍ کَانَ لَا یَذُمُّ أَحَداً وَ لَا یُعَیِّرُهُ وَ لَا یَطْلُبُ عَثَرَاتِهِ وَ لَا عَوْرَتَهُ وَ لَا یَتَکَلَّمُ إِلَّا فِیمَا رَجَا ثَوَابَهُ إِذَا تَکَلَّمَ أَطْرَقَ جُلَسَاؤُهُ کَأَنَّمَا عَلَى رُءُوسِهِمُ الطَّیْرُ وَ إِذَا سَکَتَ تَکَلَّمُوا وَ لَا یَتَنَازَعُونَ عِنْدَهُ الْحَدِیثَ وَ إِذَا تَکَلَّمَ عِنْدَهُ أَحَدٌ أَنْصَتُوا لَهُ حَتَّى یَفْرُغَ مِنْ حَدِیثِهِ یَضْحَکُ مِمَّا یَضْحَکُونَ مِنْهُ وَ یَتَعَجَّبُ مِمَّا یَتَعَجَّبُونَ مِنْهُ وَ یَصْبِرُ لِلْغَرِیبِ عَلَى الْجَفْوَةِ فِی الْمَسْأَلَةِ وَ الْمَنْطِقِ ... وَ لَا یَقْطَعُ عَلَى أَحَدٍ کَلَامَهُ حَتَّى یَجُوزَهُ فَیَقْطَعَهُ بِنَهْیٍ أَوْ قِیَامٍ. کَانَ سُکُوتُهُ عَلَى أَرْبَعٍ الْحِلْمِ وَ الْحَذَرِ وَ التَّقْدِیرِ وَ التَّفَکُّرِ فَأَمَّا التَّقْدِیرُ فَفِی تَسْوِیَةِ النَّظَرِ وَ الِاسْتِمَاعِ بَیْنَ النَّاسِ وَ أَمَّا تَفَکُّرُهُ فَفِیمَا یَبْقَى وَ یَفْنَى وَ جُمِعَ لَهُ الْحِلْمُ فِی الصَّبْرِ فَکَانَ لَا یُغْضِبُهُ شَیْ‏ءٌ وَ لَا یَسْتَفِزُّهُ وَ جُمِعَ لَهُ الْحَذَرُ فِی أَرْبَعٍ أَخْذِهِ الْحَسَنَ لِیُقْتَدَى بِهِ وَ تَرْکِهِ الْقَبِیحَ لِیُنْتَهَى عَنْهُ وَ اجْتِهَادِهِ الرَّأْیَ فِی إِصْلَاحِ أُمَّتِهِ وَ الْقِیَامِ فِیمَا جَمَعَ لَهُمْ مِنْ خَیْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ.»

 عیون‌أخبارالرضا، ج‏۱، ص۳۱۸

 

از امام رضا نقل شده است که امیرالمؤمنین جلسات رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهم) با اصحابشان را چنین توصیف فرمودند:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هرگاه نزد گروهی می‌رفتند که نشسته بودند، در انتهای مجلس می‌نشستند و (دیگران را نیز) به همین کار دستور می‌دادند.

سهم و بهره همه افراد حاضر در جلسه را ادا می‌کردند، به‌نحوی که هیچ‌یک از آنان گمان نمی‌کرد دیگری نزد پیامبر از او گرامی‌تر است.

هرکس نزد ایشان می‌نشست، حضرت (خودشان جلسه را تمام نمی‌کردند، بلکه) آن‌قدر صبر می‌کردند تا خود آن شخص بلند شود و جلسه را ترک کند...

خلقِ نیکوی ایشان شامل حال عموم مردم بود (نه فقط برای بعضی اقشار خاص).

برای مردم پدری مهربان بودند و در برابر حق، همه برای ایشان یکسان بودند.

جلسه ایشان، جلسه بردباری، حیاء، راست‌گویی و امانت‌داری بود.

در جلسه ایشان، صدای کسی بلند نمی‌شد، حُرمت کسی نمی‌شکست و اشتباهات کسی بازگو نمی‌گشت.

حاضرین بر اساس تقوا با هم برابر و به هم پیوسته بودند. نسبت به یکدیگر متواضع بودند، به بزرگ‌ترها احترام می‌گذاشتند و با کوچک‌ترها مهربان بودند.

نسبت به نیازمندان ازخودگذشتگی می‌کردند و از افراد غریب محافظت می‌کردند.

ایشان همواره خوش‌رو، نرم‌خو و خوش‌برخورد بودند. سخت‌گیر نبودند.

خشن، اهل دادوفریاد، بدزبان و عیب‌جو نبودند.

نه زیاد شوخی می‌کردند و نه زیاد از کسی تعریف می‌کردند.

خود را نسبت به چیزی که خوش نداشتند، به غفلت می‌زدند تا کسی از ایشان مأیوس نشود و دوست‌دارانشان نااُمید نگردند.

(در جمع‌ها) نسبت به خود، سه چیز را ترک می‌کردند؛ بحث و جدل، پرحرفی و حرف‌های بی‌فایده.

همچنین نسبت به دیگران، سه چیز را ترک می‌کردند؛ هرگز کسی را مذمّت نمی‌کردند و با سرزنش خود او را سرافکنده نمی‌نمودند، دنبال لغزش‌ها و کارهای زشت و شرم‌آور کسی نبودند و جز در موردی که امید ثواب داشتند، سخنی نمی‌گفتند.

زمانی که سخن می‌گفتند، حاضرین در جلسه آرام می‌گرفتند، گویا پرنده‌ای روی سرهایشان بود و زمانی که ایشان ساکت می‌شدند، دیگران سخن می‌گفتند.

حاضرین، نزد ایشان، فرصت صحبت کردن را از یکدیگر نمی‌ربودند و هرگاه نزد ایشان کسی صحبت می‌کرد، دیگران خاموش می‌شدند و گوش می‌دادند تا حرفش تمام شود.

حضرت به چیزی می‌خندیدند که دیگران به آن می‌خندیدند و از چیزی ابراز شگفتی می‌کردند که دیگران از آن شگفت‌زده می‌شدند.

ایشان نسبت به کسی که غریب بود (با آداب حاکم بر جلسه آشنا نبود) و هنگام درخواست کردن و سخن گفتن با بدرفتاری و خشونت برخورد می‌کرد، صبر می‌کردند...

سخن کسی را قطع نمی‌کردند مگر این‌که از حدودِ (الهی) تجاوز کند؛ که در این‌صورت یا با نهی کردن یا با برخواستن از مجلس، حرفش را قطع می‌کردند.

خاموشیِ رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بر اساس چهار چیز بود؛ «بردباری»، «احتیاط شدید»، «اندازه‌گیری» و «تفکّر»؛

- «اندازه‌گیریِ» ایشان این بود که در نگاه کردن به مردم (حاضرین) و گوش دادنِ سخن‌هایشان یکسان برخورد کنند.

- «تفکر»شان در مورد چیزهایی بود که باقی هستند و چیزهایی که فانی‌اند (و از بین می‌روند.)

- «بردباری» ایشان با صبرشان همراه بود؛ به‌همین‌خاطر چیزی ایشان را نه خشمگین می‌ساخت و نه ناخرسند می‌نمود.

- «احتیاط شدید» حضرت نیز در چهار چیز بود: کار زیبا انجام دهند تا دیگران به ایشان اقتدا نمایند، کار زشت را ترک کنند تا دیگران نیز آن را ترک کنند، تمام تلاششان را برای تصمیم‌گیری برای اصلاح امتشان به‌کار گیرند و اقدام برای آن‌چه که خیر دنیا و آخرت را برای مردم در پی داشته باشد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۰۲ ، ۱۲:۱۹
ابوالفضل رهبر

 

محَمَّدُ بْنُ یَحْیَى رَفَعَهُ إِلَى أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ لَهُ رَجُلٌ إِنَّ لِی عَلَى بَعْضِ اَلْحَسَنِیِّینَ مَالاً وَ قَدْ أَعْیَانِی أَخْذُهُ وَ قَدْ جَرَى بَیْنِی وَ بَیْنَهُ کَلاَمٌ وَ لاَ آمَنُ أَنْ یَجْرِیَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ فِی ذَلِکَ مَا أَغْتَمُّ لَهُ. فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «لَیْسَ هَذَا طَرِیقَ اَلتَّقَاضِی وَ لَکِنْ إِذَا أَتَیْتَهُ أَطِلِ اَلْجُلُوسَ وَ اِلْزَمِ اَلسُّکُوتَ.» قَالَ اَلرَّجُلُ: فَمَا فَعَلْتُ ذَلِکَ إِلاَّ یَسِیراً حَتَّى أَخَذْتُ مَالِی.

 الکافی، ج۵، ص۱۰۱

 

نقل شده است مردی به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کرد:

من نزد یکی از نوادگان امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) مالی (طلب) دارم، اما نمی‌توانم آن را از او پس بگیرم. بینمان درگیری لفظی‌ای هم رخ داده و اطمینان ندارم که بدون ناراحتی مسأله‌مان حل شود.

امام صادق (علیه‌السلام) به او فرمودند:

«این، شیوه تقاضا کردنِ (طلب) نیست، بلکه وقتی نزد او رفتی، مدت طولانی بنشین و سکوت اختیار کن.»

آن مرد گوید:

مدت کوتاهی این کار را کردم و مالم را پس گرفتم.

 

 

 

...عَنْ خَضِرِ بْنِ عَمْرٍو اَلنَّخَعِیِّ قَالَ قَالَ أَحَدُهُمَا عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ فِی اَلرَّجُلِ یَکُونُ لَهُ عَلَى رَجُلٍ مَالٌ فَیَجْحَدُهُ قَالَ: «إِنِ اِسْتَحْلَفَهُ فَلَیْسَ لَهُ أَنْ یَأْخُذَ مِنْهُ بَعْدَ اَلْیَمِینِ شَیْئاً وَ إِنْ تَرَکَهُ وَ لَمْ یَسْتَحْلِفْهُ فَهُوَ عَلَى حَقِّهِ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۰۱

 

از امام باقر یا امام صادق (علیهماالسلام) نقل شده است که در مورد مردی که مالی به کسی داده و او انکار می‌کند، فرمودند:

«اگر او (بدهکار) را قسم دهد، بعد از آن‌که قسم خورد [که من از تو پولی نگرفته‌ام]، دیگر نمی‌تواند چیزی از او بگیرد، اما اگر او را رها کند و قسمش ندهد، حقش محفوظ خواهد بود.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

از فرمایشات مذکور می‌توان چنین آموخت که طلب‌کار برای گرفتن طلبش باید رعایت اخلاق و آدابی را بنماید؛

نباید بی‌تابی کند و به پر و پای بدهکار بپیچد، باید با طمأنیه پیش برود و کار را به بن‌بست نکشاند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۰۰ ، ۱۰:۲۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«جَاءَتْ فَاطِمَةُ ع تَشْکُو إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص بَعْضَ أَمْرِهَا فَأَعْطَاهَا رَسُولُ اللَّهِ ص کُرَیْسَةً وَ قَالَ: «تَعَلَّمِی مَا فِیهَا.» فَإِذَا فِیهَا: مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلَا یُؤْذِی جَارَهُ وَ مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلْیُکْرِمْ ضَیْفَهُ وَ مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلْیَقُلْ خَیْراً أَوْ لِیَسْکُتْ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۶۷

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«حضرت فاطمه (علیهاالسلام) از بعضی امورشان به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شکایت کردند.

رسول خدا جزوه‌ای به ایشان دادند و فرمودند:

«آن‌چه در آن است را بیاموز.»

در آن جزوه [نوشته شده] بود:

هرکس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، نباید همسایه‌اش را اذیت کند،

هرکس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، باید مهمانش را تکریم کند

و هرکس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، باید یا حرف خوب بزند یا ساکت باشد.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

جا دارد که تأمل شود:

امور شخصی‌ای که حضرت زهرا از آن‌ها شکایت داشته‌اند، چه بوده؟ (شاید آن‌چه در مطلب بعدی ذکر می‌شود، ما را به پاسخ این سؤال راهنمایی کند.)

چرا پیامبر برای رفع ناراحتی دخترشان (صلوات‌الله‌علیهما) چنین به ایشان پاسخ دادند؟

و این دستورات اخلاقی-اجتماعی چه‌طور مشکلات ایشان را رفع می‌کرده یا تحملشان را برای ایشان آسان‌تر می‌نموده است؟

 

در روایت دیگری نیز نقل شده است حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) چنین شکایتی را نزد پدرشان (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بردند و ایشان هم نسخه‌ای عملی به دخترشان دادند که ان‌شاءالله در مطلب بعدی ذکر خواهد شد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۹ ، ۰۸:۰۹
ابوالفضل رهبر

 

معمولاً این حدیث را شنیده‌ایم که «کونوا لنا زیناً و لا تکونوا علینا شیناً»؛ «زینت ما باشید، نه مایه ننگمان».

اما ادامه حدیث را کمتر شنیده‌ایم که چگونه می‌توانیم چنین باشیم؟

 

...قَالَ سُلَیمَانُ بْنُ مِهْرَانَ: دَخَلْتُ عَلَی الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع وَ عِنْدَهُ نَفَرٌ مِنَ الشِّیعَةِ فَسَمِعْتُهُ وَ هُوَ یقُولُ:

«مَعَاشِرَ الشِّیعَةِ کونُوا لَنَا زَیناً وَ لَا تَکونُوا عَلَینَا شَیناً قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً احْفَظُوا أَلْسِنَتَکمْ وَ کفُّوهَا عَنِ الْفُضُولِ وَ قَبِیحِ الْقَوْلِ.»

 الأمالی(للصدوق)، ص۴۰۰

 

سلیمان‌بن‌مهران گوید: خدمت امام صادق جعفربن‌‌محمد (علیه‌السلام) رسیدم. جمعی از شیعیان نزدشان بودند. شنیدم که می‌فرمودند:

«ای گروه شیعه! زینت ما باشید و موجب زشتیِ ما نباشید؛

با مردم زیبا سخن بگویید. مراقب زبان‌هایتان باشید و آن‌ها را از زیاده‌گویی و سخن زشت باز دارید.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۶ ، ۰۱:۱۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ:

یَا بُنَیَّ إِنْ کُنْتَ زَعَمْتَ أَنَّ الْکَلَامَ مِنْ فِضَّةٍ فَإِنَّ السُّکُوتَ مِنْ ذَهَبٍ.»

 الکافی، ج۲، ص۱۱۴

 

از امام صادق، علیه‌السلام، نقل شده است که فرمودند:

«لقمان به پسرش گفت:

پسرکم! اگر گمان می‌کنی که "سخن" از نقره است، پس به‌راستی که "سکوت" از طلاست.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۴ ، ۲۲:۵۷
ابوالفضل رهبر

 

عَنْ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ‏

«إِنَّمَا شِیعَتُنَا الْخُرْسُ.»‏[۱]

 الکافی، ج۲، ص۱۱۳

 

از ابوحمزه ثمالی نقل شده است که گفت:

از امام باقر، علیه‌السلام، شنیدم که فرمودند:

«به‌راستی که شیعیان ما بی‌حرف اند.»[۲]

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] «الخرس فی اللسان، و هو ذهاب النطق»؛ معجم مقاییس اللغة، ص۲۹۱.

[۲] علامه مجلسی در مرآةالعقول در مورد این حدیث دو برداشت دارند؛ «یعنی حرف لغو و باطلی نمی‌زنند و چیزی را که نمی‌دانند نمی‌گویند. و در مقام تقیه نیز، از ترسِ به خطر افتادن جانِ امامان‌شان، خودشان و برادران‌شان، حرفی نمی‌زنند.»؛ مرآةالعقول‌فی‌شرح‌أخبارآل‌الرسول، ج۸، ص۲۱۱.

* ممکن است با توجه به شخصیت راوی (ابوحمزه ثمالی؛ که از اصحاب سرّ اهل بیت، علیهم‌السلام، بوده است) معنای دوم (تقیه) محتمَل‌تر باشد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۲۳:۵۰
ابوالفضل رهبر