دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عقیقه» ثبت شده است

 

عقیقه، برای هر نوزادی که متولد می‌شود، واجب (یا مستحب مؤکّد) است. (الکافی، ج۶، ص۲۴) در روایات تأکید شده است که در روز قیامت هرکس در گروی عقیقه‌ی خویش است. (من‌لایحضره‌الفقیه، ج۳، ص۴۸۴)

حال به احادیثی در این رابطه توجه بفرمایید…

 

 

 

…عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَارِدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْعَقِیقَةِ فَقَالَ: «شَاةٌ أَوْ بَقَرَةٌ أَوْ بَدَنَةٌ ثُمَّ یُسَمِّی وَ یَحْلِقُ رَأْسَ الْمَوْلُودِ یَوْمَ السَّابِعِ وَ یَتَصَدَّقُ بِوَزْنِ شَعْرِهِ ذَهَباً أَوْ فِضَّةً فَإِنْ کَانَ ذَکَراً عَقَّ عَنْهُ ذَکَراً وَ إِنْ کَانَ أُنْثَى عَقَّ عَنْهَا أُنْثَى.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۳، ص۴۸۵

 

از محمد بن مارِد نقل شده است:

از امام صادق (علیه‌السلام) درباره عقیقه سؤال کردم.

حضرت در پاسخ فرمودند:

«عقیقه، یا گوسفند است، یا گاو است و یا شتر.

در روز هفتم، سر نوزاد تراشیده می‌شود و به وزن موهایش طلا یا نقره صدقه داده می‌شود.

اگر نوزاد، پسر بود، حیوانی نر از جانب او عقیقه می‌شود و اگر دختر بود، حیوانی ماده.»

 

 

 

به‌هرحال برای هر نوزادی باید عقیقه انجام شود و اگر کسی از جانب او، عقیقه نکرد، وقتی بزرگ شد، خودش باید برای خود عقیقه کند...

 

 

 

…عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‏: إِنِّی وَ اللَّهِ مَا أَدْرِی کَانَ أَبِی عَقَّ عَنِّی أَمْ لَا؟ قَالَ: فَأَمَرَنِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَعَقَقْتُ‏ عَنْ‏ نَفْسِی‏ وَ أَنَا شَیْخٌ.

 الکافی، ج‏۶، ص۲۵

 

از عمر بن یزید نقل شده است:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم: من - به خدا قسم – نمی‌دانم پدرم از جانب من عقیقه کرده است یا نه؟

حضرت به من دستور دادند که از جانب خودم عقیقه کنم، درحالی‌که من (در آن زمان) پیرمرد بودم.

 

 

 

برای عقیقه حتماً باید قربانی انجام شود و صورت دیگرش پذیرفته نیست.

 

 

 

…عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَجَاءَهُ رَسُولُ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِیٍّ فَقَالَ لَهُ یَقُولُ لَکَ عَمُّکَ إِنَّا طَلَبْنَا الْعَقِیقَةَ فَلَمْ نَجِدْهَا فَمَا تَرَى نَتَصَدَّقُ بِثَمَنِهَا؟ فَقَالَ: «لَا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ إِطْعَامَ الطَّعَامِ وَ إِرَاقَةَ الدِّمَاءِ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۲۵

 

از عبدالله بن بُکَیر نقل شده است:

من نزد امام صادق (علیه‌السلام) بودم که فرستاده‌ی عمویشان؛ عبدالله بن علی (فرزند امام سجاد علیه‌السلام) نزد ایشان آمد و عرض کرد:

عمویتان می‌گوید: ما می‌خواهیم عقیقه کنیم، اما (حیوانی) پیدا نکرده‌ایم. نظرتان چیست که قیمتش را صدقه دهیم؟

حضرت فرمودند:

«خیر، خداوند غذا دادن (به دیگران) و خون ریختن (قربانی کردن) را دوست دارد.»

 

 

 

البته افرادی که دستشان تنگ است، نباید نگران باشند.

 

 

 

...رَوَى عَمَّارٌ السَّابَاطِیُّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «الْعَقِیقَةُ لَازِمَةٌ لِمَنْ‏ کَانَ‏ غَنِیّاً وَ مَنْ کَانَ فَقِیراً إِذَا أَیْسَرَ فَعَلَ فَإِنْ لَمْ یَقْدِرْ عَلَى ذَلِکَ فَلَیْسَ عَلَیْهِ شَیْ‏ءٌ...»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۳، ص۴۸۵

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«عقیقه برای کسی که توانگر است، لازم است.

کسی که فقیر است، هرگاه دستش باز شد، عقیقه کند

و اگر [تا آخر عمر] توانش را نداشت، چیزی به گردنش نیست...»

 

 

 

عقیقه، احکام خاص دیگری نیز دارد که در جای خود، به تفصیل بیان شده است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۰۲ ، ۱۰:۱۷
ابوالفضل رهبر

 هفت سال پیش

- الو، سلام ابوالفضل جان.

+ سلام، چطوری [...] جان؟ خوبی؟

- الحمد لله.

+ اتفاقاً چند وقت بود می‌خواستم تماس بگیرم، یا وقت نمی‌شد، یا یادم می‌رفت.

- خب، دل به دل راه داره.

+ بله، همین‌طوره.

- غرض از مزاحمت، من مقلد آقای فاضل بودم، وجوهاتم رو هم به دفتر ایشون می‌دادم. حالا، بعد از فوت آقای فاضل، می‌خواستم بدونم کی اعلمه؟

+ راستش، چندوقت پیش، دو گروه از دوستام تحقیق کرده بودند، آقای بهجت رو می‌گفتن اعلمه.

- آقای بهجت؟! شنیدم آقای بهجت سخت می‌گیره.

+ نه این‌طوریا هم نیست. من خودم مقلد ایشونم.

- خب، باید یکی باشه که راحت بگیره، بشه عمل کرد.

+ آخه ملاک راحتی و سختی نیست، که! ملاک اعلمیت و اعدلیته. باید تحقیق کرد که کی بهتر احکام رو می تونه از قرآن و روایات استخراج کنه. نه این‌که ...

- باشه، دستت درد نکنه. کاری نداری؟ خداحافظ.

+ خداحافظ.

 

 چندروز پیش[1]

+ سلام [...]

- سلام، خوبی ابوالفضل جان؟

+ الحمد لله. شما چطوری؟ بچه ها خوبن؟ تماس گرفته بودی، تازه شماره‌ات رو دیدم.

- آره. حل شد. دنبال یه آخوند روشنفکر می‌گشتم، که یه جوابی ازش بگیرم.

+ چی؟

- یه گوسفندی برای عقیقه داشتیم، می‌خواستیم همین بین همسایه‌ها تقسیم کنیم و یه مقدارش رو هم بدیم به یه مرکز خیریه. دنبال یکی می‌گشتم که روشن‌فکر باشه، راحت بگیره.

+ پس، از کسی پرسیدی؟

- آره بابا، مجبور شدیم زنگ بزنیم به یکی، اونم برعکس گفت باید بپزید و مهمونی بدید و استخوناش رو هم نشکنید و...

+ خب، عقیقه یه آثاری داره، اگر بخوای اون نتایج رو داشته باشه، باید اون کاری رو که گفتن، بکنی. وگرنه این‌که همین‌جوری هم اگه تقسیم کنید، ثواب داره، ولی دیگه عقیقه نیست.

- ما می‌خواستیم یه جواب بگیریم که راحت شیم. این‌که چی‌کار کن و استخوناشو چی کار نکن و...، می خواستیم از این چرت و پرتا[2] خلاص شیم که نشد! دادیم یه حوزه علمیه، خودشون این کارا رو بکنن. به هر حال، ترتیبشو دادیم.

+ باشه، خیره ان شاء الله.

- ان شاء الله. کاری نداری؟

+ نه، خداحافظ.

- خداحافظ.

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] گفتگو با همان آقا، در هفتمین سال‌روز (قمری) رحلت آیت‌الله فاضل لنکرانی.

[2] این دو کلمه رو دقیقاً یادم هست که گفت.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۳ ، ۰۶:۴۰
ابوالفضل رهبر