درخواست قضاوت از حاکمان طاغوتی؛ ممنوع
...عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلَیْنِ مِنْ أَصْحَابِنَا یَکُونُ بَیْنَهُمَا مُنَازَعَةٌ فِی دَیْنٍ أَوْ مِیرَاثٍ فَتَحَاکَمَا إِلَى السُّلْطَانِ أَوْ إِلَى الْقُضَاةِ أَ یَحِلُّ ذَلِکَ؟ فَقَالَ: «مَنْ تَحَاکَمَ إِلَى الطَّاغُوتِ فَحَکَمَ لَهُ فَإِنَّمَا یَأْخُذُ سُحْتاً وَ إِنْ کَانَ حَقُّهُ ثَابِتاً لِأَنَّهُ أَخَذَ بِحُکْمِ الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أَمَرَ اللَّهُ أَنْ یُکْفَرَ بِهِ.» قُلْتُ: کَیْفَ یَصْنَعَانِ؟ قَالَ: «انْظُرُوا إِلَى مَنْ کَانَ مِنْکُمْ قَدْ رَوَى حَدِیثَنَا وَ نَظَرَ فِی حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْکَامَنَا فَارْضَوْا بِهِ حَکَماً فَإِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حَاکِماً فَإِذَا حَکَمَ بِحُکْمِنَا فَلَمْ یَقْبَلْهُ مِنْهُ فَإِنَّمَا بِحُکْمِ اللَّهِ قَدِ اسْتَخَفَّ وَ عَلَیْنَا رَدَّ وَ الرَّادُّ عَلَیْنَا الرَّادُّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلَى حَدِّ الشِّرْکِ بِاللَّهِ.»
الکافی، ج۷، ص۴۱۲
عمربنحنظله گوید از امام صادق (علیهالسلام) درباره دو نفر از اصحابشان که بر سر بدهی یا ارثیه اختلاف داشتند و شکایتشان را نزد سلطان وقت یا قاضیها(ی او) بردهبودند،[1] سؤال کردم که آیا (پولی که با قضاوت آنها به یکی از آندو میرسد) حلال است؟
حضرت فرمودند:
«هرکس شکایتش را نزد طاغوت[2] ببرد و حکم به نفع او صادر شود، پولی که به او میرسد، حرام است، هرچند واقعاً حق با او باشد؛ چراکه او حکم طاغوت را پذیرفتهاست، درحالیکه خداوند دستور دادهاست به طاغوت کفر ورزیده شود.»[3]
عمربنحنظله گوید عرض کردم:
پس چه باید کنند؟
حضرت فرمودند:
«از میان خودتان کسی را که احادیث ما (اهلبیت علیهمالسلام) را نقل میکند[4] و در حلال و حرام ما دقت دارد و احکام ما را میشناسد و چنین میپسندد که طبق آن حکم کند، برگزینید؛ که من او را میان شما حاکم قرار دادم. پس اگر مطابق حکم ما، حکم کند و شخصی آن را نپذیرد، بهراستی که (آن شخص) حکم خداوند را کوچک شمرده و ما را نپذیرفتهاست و کسی که ما را نپذیرد، خدا را نپذیرفتهاست و چنین شخصی در مرز شرک به خداوند قرار دارد.»
پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] در آن زمان که حاکمان ظالم و غاصب حکمفرما بودند، قاضیها نیز از جانب آنان نصب میشدند. این قُضات علاوهبراینکه طبق مذهب اهلبیت (علیهمالسلام) قضاوت نمیکردند، ازآنجاکه دستنشانده طاغوت بودند، قضاوتشان از جانب ایشان مشروعیت نداشت.
[2] طاغوت، کسی است که (در برابر خداوند) بسیار طغیان و سرکشی دارد.
[3] اشاره به آیه۶۰ سوره نساء: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یُریدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ وَ یُریدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعیداً»
[4] مقصود، فقیه حدیثشناس است، نه هرکس که حدیث نقل کند؛ چراکه در گذشته نقل حدیث ضوابط خاصی داشت و به هرکسی اجازه نقل داده نمیشد.