تهدید حضرت زهرا به نفرین غاصبان خلافت، در حمایت از امیرالمؤمنین
...عَنْ أَبِی هَاشِمٍ قَالَ: لَمَّا أُخْرِجَ بِعَلِیٍّ ع خَرَجَتْ فَاطِمَةُ ع وَاضِعَةً قَمِیصَ رَسُولِ اللَّهِ ص عَلَى رَأْسِهَا آخِذَةً بِیَدَیِ ابْنَیْهَا فَقَالَتْ: «مَا لِی وَ مَا لَکَ یَا أَبَا بَکْرٍ تُرِیدُ أَنْ تُؤْتِمَ ابْنَیَّ وَ تُرْمِلَنِی مِنْ زَوْجِی وَ اللَّهِ لَوْ لَا أَنْ تَکُونَ سَیِّئَةٌ لَنَشَرْتُ شَعْرِی وَ لَصَرَخْتُ إِلَى رَبِّی.» فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ: مَا تُرِیدُ إِلَى هَذَا؟ ثُمَّ أَخَذَتْ بِیَدِهِ فَانْطَلَقَتْ بِهِ.
الکافی، ج۸، ص۲۳۷
مرحوم کلینی از شخصی بهنام ابوهاشم نقل کرده است:
زمانیکه امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را (از خانهشان) بیرون کشیدند، حضرت زهرا (علیهاالسلام) نیز خارج شدند، درحالیکه پیراهن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) را بر سرشان قرار داده بودند و دستان دو پسرشان (حسنین علیهماالسلام) را گرفته بودند.
آنگاه فرمودند:
«ای ابوبکر! مرا با تو چه کار؟ میخواهی دو پسرم را یتیم کنی و مرا بیوه کنی؟
به خدا قسم، اگر کار بدی نبود، موهایم را آشکار و پریشان میکردم و با فریاد از پروردگارم یاری میجستم.»
مردی از میان جمع گفت:
قصدت از این کار چیست؟
حضرت زهرا دستِ امیرالمؤمنین (علیهماالسلام) را گرفتند و با ایشان بهسرعت رفتند.
مرحوم کلینی پس از نقل این روایت، بلافاصله این حدیث صحیح را از امام باقر (علیهالسلام) نقل کرده است:
...عَنْ عَبْدِ الْحَمِیدِ الطَّائِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: «وَ اللَّهِ لَوْ نَشَرَتْ شَعْرَهَا مَاتُوا طُرّاً.»
الکافی، ج۸، ص۲۳۸
از امام باقر (علیهالسلام) نقل شده است:
«به خدا قسم، اگر موهایشان را آشکار و پریشان میکردند، آن جماعت همگی میمردند.»
پانوشتــــــــــــــــــــــــــ
امام صادق (علیهالسلام) این ماجرا را با کمی اختلاف و با جزئیات بیشتری نقل کردهاند که إنشاءالله در مطلب بعدی ذکر خواهد شد.