روایت امام صادق از تهدید حضرت زهرا به نفرینِ غاصبان خلافت
رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ:
«لَمَّا اسْتُخْرِجَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع مِنْ مَنْزِلِهِ خَرَجَتْ فَاطِمَةُ ص خَلْفَهُ فَمَا بَقِیَتِ امْرَأَةٌ هَاشِمِیَّةٌ إِلَّا خَرَجَتْ مَعَهَا حَتَّى انْتَهَتْ قَرِیباً مِنَ الْقَبْرِ فَقَالَتْ لَهُمْ: «خَلُّوا عَنِ ابْنِ عَمِّی فَوَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً أَبِی ص بِالْحَقِّ إِنْ لَمْ تُخَلُّوا عَنْهُ لَأَنْشُرَنَّ شَعْرِی وَ لَأَضَعَنَّ قَمِیصَ رَسُولِ اللَّهِ ص عَلَى رَأْسِی وَ لَأَصْرُخَنَّ إِلَى اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فَمَا صَالِحٌ بِأَکْرَمَ عَلَى اللَّهِ مِنْ أَبِی وَ لَا النَّاقَةُ بِأَکْرَمَ مِنِّی وَ لَا الْفَصِیلُ بِأَکْرَمَ عَلَى اللَّهِ مِنْ وُلْدِی.» قَالَ سَلْمَانُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: کُنْتُ قَرِیباً مِنْهَا فَرَأَیْتُ وَ اللَّهِ أَسَاسَ حِیطَانِ مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ ص تَقَلَّعَتْ مِنْ أَسْفَلِهَا حَتَّى لَوْ أَرَادَ رَجُلٌ أَنْ یَنْفُذَ مِنْ تَحْتِهَا لَنَفَذَ فَدَنَوْتُ مِنْهَا فَقُلْتُ یَا سَیِّدَتِی وَ مَوْلَاتِی إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى بَعَثَ أَبَاکِ رَحْمَةً فَلَا تَکُونِی نَقِمَةً فَرَجَعَتْ وَ رَجَعَتِ الْحِیطَانُ حَتَّى سَطَعَتِ الْغَبَرَةُ مِنْ أَسْفَلِهَا فَدَخَلَتْ فِی خَیَاشِیمِنَا.»
الإحتجاج (للطبرسی)، ج۱، ص۸۷
از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده است:
«زمانی که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را از منزلشان بیرون بردند، حضرت زهرا (علیهاالسلام) نیز پشتسر حضرت امیر بیرون رفتند و هیچیک از زنان بنیهاشم نمانده بودند، مگراینکه همراه حضرت زهرا راه افتادند. رفتند تا نزدیک مزار رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) رسیدند.
حضرت زهرا به آن جماعت فرمودند:
«قسم به خدایی که پدرم محمد (صلیاللهعلیهوآله) را بهحق مبعوث نمود، اگر او را رها نکنید، موهایم را آشکار و پراکنده میکنم و پیراهن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) را روی سرم میگذارم و با فریاد از خداوند (تبارکوتعالی) یاری میطلبم. نه حضرت صالح نزد خداوند از پدرم ارجمندتر است و نه آن بچهشتر از فرزندانم.»
سلمان فارسی (رضیاللهعنه) گوید:
من نزدیک حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) بودم. به خدا قسم، دیدم پایههای دیوار مسجد رسول خدا از جا کنده شد، طوریکه اگر مردی میخواست، میتوانست از زیر آن عبور کند.
سلمان گوید:
من به ایشان عرض کردم: ای سرور من! و ای مولای من! بهراستیکه خداوند (تبارکوتعالی) پدرتان را بهعنوان رحمت و مهربانی مبعوث نمود، شما انتقام و عذاب نباشید.
پس حضرت زهرا بازگشتند و دیوار مسجد نیز به جای خود بازگشت؛ آنچنانکه گرد و خاکی از پایههای دیوار بلند شد و در بینیهایمان فرو رفت.»