برای آشنایی با کسی که دوستش داریم، از چه چیزهایی سؤال کنیم؟
...عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
«إِذَا أَحَبَ أَحَدُکُمْ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ فَلْیَسْأَلْهُ عَنِ اسْمِهِ وَ اسْمِ أَبِیهِ وَ اسْمِ قَبِیلَتِهِ وَ عَشِیرَتِهِ فَإِنَّ مِنْ حَقِّهِ الْوَاجِبِ وَ صِدْقِ الْإِخَاءِ أَنْ یَسْأَلَهُ عَنْ ذَلِکَ وَ إِلَّا فَإِنَّهَا مَعْرِفَةُ حُمْقٍ.»
الکافی، ج۲، ص۶۷۱
از امام صادق از رسول خدا (صلواتاللهعلیهما) نقل شده است:
«هرگاه یکی از شما، برادر مسلمانش را دوست داشت، از او نام خودش، نام پدرش و نام قبیله و عشیرهاش را بپرسد؛
چراکه از جمله حقوق واجب و (نشانههای) صداقت در دوستی، این است که اینها را از او بپرسد، و الّا (شناختهای دیگر) شناخت احمقانه است.»
پانوشتـــــــــــــــــــــــــــ
جایی شنیده بودم که یکی از عادتهای زشت عصر ما، این است که وقتی قصد آشنایی با کسی را داریم، ابتدا از شغل او سؤال میکنیم. وقتی شغلش را گفت، طبقه اجتماعیاش را میشناسیم، بعد فکر میکنیم که آیا او همسطح ما هست و لیاقت دوستی و ادامه معاشرت با ما را دارد یا نه!
وقتی از نام و خانواده و تبار و قومیتِ کسی که به او علاقهمند شدهایم و قصد ادامه رابطه با او را داریم، سؤال میکنیم، در واقع به خود شخص اهمیت میدهیم و به ریشههایش توجه میکنیم. مهمترین بخش هویت انسان، خود او و ریشههایش هستند که خواهناخواه رَدّی در او باقی گذاشته است.
این سؤالات، مهم و عاقلانه هستند. سؤالات و اطلاعات دیگر، متفرقه، غیرریشهای و احمقانهاند. اینها هستند که شناختها را عمق میبخشند، نگاهها را جهت میدهند و صمیمیتها را میافزایند.