طلاق گرفتن از مرد، با اهرم مهریه؛ در چه صورتی جایز است و در چه صورتی جایز نیست؟
...عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَى أَبِی الْحَسَنِ ع: رَجُلٌ زَوَّجَ ابْنَتَهُ مِنْ رَجُلٍ فَرَغِبَ فِیهِ ثُمَّ زَهِدَ فِیهِ بَعْدَ ذَلِکَ وَ أَحَبَّ أَنْ یُفَرِّقَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ ابْنَتِهِ وَ أَبَى الْخَتَنُ ذَلِکَ وَ لَمْ یُجِبْ إِلَى الطَّلَاقِ فَأَخَذَهُ بِمَهْرِ ابْنَتِهِ لِیُجِیبَ إِلَى الطَّلَاقِ وَ مَذْهَبُ الْأَبِ التَّخَلُّصُ مِنْهُ فَلَمَّا أُخِذَ بِالْمَهْرِ أَجَابَ إِلَى الطَّلَاقِ. فَکَتَبَ ع: «إِنْ کَانَ الزُّهْدُ مِنْ طَرِیقِ الدِّینِ فَلْیَعْمِدْ إِلَى التَّخَلُّصِ وَ إِنْ کَانَ غَیْرَهُ فَلَا یَتَعَرَّضْ لِذَلِکَ.»
منلایحضرهالفقیه، ج۳، ص۴۳۴
حسن بن مالک گوید:
به امام هادی (علیهالسلام) نامه نوشتم (و عرض کردم):
شخصی دخترش را به ازدواج مردی که مورد پسندش بود، در آورد. پس از مدتی از او خوشش نیامد و دوست داشت که دخترش را از او جدا کند.
داماد ابا کرد و درخواست طلاق را رد کرد. آن مرد نیز مهریه دخترش را از داماد مطالبه نمود تا او را به طلاق مجبور کند. قصدش از مطالبه مهریه این بود که از دستش خلاص شود [نه اینکه مبلغ مهریه برایش مهم باشد.]
وقتی مهریه را طلب کرد، داماد نیز قبول کرد که دختر را طلاق دهد.
(امام هادی علیهالسلام در پاسخ) نوشتند:
«اینکه (از داماد) خوشش نیامده؛
اگر از جهت امر دینی باشد، باید قصد کند که از دست او خلاص شود،
اما اگر از جهت امر دیگری باشد، نباید برای این کار اقدام کند.»
پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ
بنابراین اگر شخص متوجه شود که دامادش از دین منحرف شده (و به این سبب، دین دخترش نیز در خطر خواهد بود)، لازم است تلاش کند که طلاق رخ دهد، ولو با اهرم مطالبه مهریه. اما به بهانههایی مثل بیپولی و بیماری و… حق چنین اقدامی وجود ندارد.