اذان بِلال حبشی و از هوش رفتنِ حضرت زهرا
و رُوِیَ: «أَنَّهُ لَمَّا قُبِضَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اِمْتَنَعَ بِلاَلٌ مِنَ اَلْأَذَانِ وَ قَالَ: لاَ أُؤَذِّنُ لِأَحَدٍ بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ إِنَّ فَاطِمَةَ عَلَیْهَا اَلسَّلاَمُ قَالَتْ ذَاتَ یَوْمٍ «إِنِّی أَشْتَهِی أَنْ أَسْمَعَ صَوْتَ مُؤَذِّنِ أَبِی عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ بِالْأَذَانِ.» فَبَلَغَ ذَلِکَ بِلاَلاً فَأَخَذَ فِی اَلْأَذَانِ فَلَمَّا قَالَ: «اَللَّهُ أَکْبَرُ اَللَّهُ أَکْبَرُ» ذَکَرَتْ أَبَاهَا عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ وَ أَیَّامَهُ فَلَمْ تَتَمَالَکْ مِنَ اَلْبُکَاءِ فَلَمَّا بَلَغَ إِلَى قَوْلِهِ: «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اَللَّهِ» شَهَقَتْ فَاطِمَةُ عَلَیْهَا اَلسَّلاَمُ شَهْقَةً وَ سَقَطَتْ لِوَجْهِهَا وَ غُشِیَ عَلَیْهَا فَقَالَ اَلنَّاسُ لِبِلاَلٍ أَمْسِکْ یَا بِلاَلُ فَقَدْ فَارَقَتِ اِبْنَةُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اَلدُّنْیَا وَ ظَنُّوا أَنَّهَا قَدْ مَاتَتْ فَقَطَعَ أَذَانَهُ وَ لَمْ یُتِمَّهُ فَأَفَاقَتْ فَاطِمَةُ عَلَیْهَا اَلسَّلاَمُ وَ سَأَلَتْهُ أَنْ یُتِمَّ اَلْأَذَانَ فَلَمْ یَفْعَلْ وَ قَالَ لَهَا: یَا سَیِّدَةَ اَلنِّسْوَانِ إِنِّی أَخْشَى عَلَیْکِ مِمَّا تُنْزِلِینَهُ بِنَفْسِکِ إِذَا سَمِعْتِ صَوْتِی بِالْأَذَانِ فَأَعْفَتْهُ عَنْ ذَلِکَ.
منلایحضرهالفقیه، ج۱، ص۲۹۷
مرحوم شیخ صدوق (رحمهالله) در کتاب من لایحضره الفقیه چنین روایت کرده است:
وقتی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) از دنیا رفتند، بِلال (حبشی) از اذان گفتن امتناع کرد و گفت: بعد از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) دیگر برای هیچکس اذان نمیگویم.
روزی حضرت فاطمه (علیهاالسلام) فرمودند: «من دوست دارم صدای مؤذّنِ پدرم (علیهالسلام) را بشنوم که اذان میگوید.» این سخنِ ایشان به بِلال رسید. پس شروع به اذان گفتن کرد.
زمانی که بلال گفت «أللهُ اکبرُ أللهُ اکبرُ»، حضرت زهرا بهیاد پدرشان (علیهماالسلام) و روزهایی که با ایشان بودند، افتادند و نتوانستند گریهشان را مهار کنند.
وقتی به این جمله رسید که «أشهدُ أنّ محمداً رسولُ الله»، حضرت فاطمه (علیهاالسلام) از عمق دل ناله سر دادند و بیهوش شدند و با صورت به زمین افتادند.
مردم به بِلال گفتند: بس کن، ای بلال! دختر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) از دنیا رفت. گمان کردند ایشان از دنیا رفته است. آنگاه بلال اذانش را قطع کرد و آن را تمام نکرد.
اندکی بعد، حضرت فاطمه (علیهاالسلام) بههوش آمدند و از او خواستند اذان را تمام کند. بلال اینکار را نکرد و به ایشان عرض کرد: ای سرور زنان! من نگرانتان هستم که با شنیدن صدایم، آسیب شدیدی به جانتان وارد شود. حضرت نیز او را معاف داشتند!