دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۲۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محبت» ثبت شده است

 

أبُو اَلْقَاسِمِ اَلْکُوفِیُّ فِی کِتَابِ اَلتَّبْدِیلِ : أَنَّ إِسْحَاقَ اَلْکِنْدِیَّ کَانَ فَیْلَسُوفَ اَلْعِرَاقِ فِی زَمَانِهِ أَخَذَ فِی تَأْلِیفِ تَنَاقُضِ اَلْقُرْآنِ وَ شَغَلَ نَفْسَهُ بِذَلِکَ وَ تَفَرَّدَ بِهِ فِی مَنْزِلِهِ وَ أَنَّ بَعْضَ تَلاَمِذَتِهِ دَخَلَ یَوْماً عَلَى اَلْإِمَامِ اَلْحَسَنِ اَلْعَسْکَرِیِّ فَقَالَ لَهُ أَبُو مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ «أَمَا فِیکُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ یَرْدَعُ أُسْتَاذَکُمْ اَلْکِنْدِیَّ عَمَّا أَخَذَ فِیهِ مِنْ تَشَاغُلِهِ بِالْقُرْآنِ.» فَقَالَ اَلتَّلْمِیذُ: نَحْنُ مِنْ تَلاَمِذَتِهِ کَیْفَ یَجُوزُ مِنَّا اَلاِعْتِرَاضُ عَلَیْهِ فِی هَذَا أَوْ فِی غَیْرِهِ؟ فَقَالَ لَهُ أَبُو مُحَمَّدٍ: «أَ تُؤَدِّی إِلَیْهِ مَا أُلْقِیهِ إِلَیْکَ؟» قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: «فَصِرْ إِلَیْهِ وَ تَلَطَّفْ فِی مُؤَانَسَتِهِ وَ مَعُونَتِهِ عَلَى مَا هُوَ بِسَبِیلِهِ فَإِذَا وَقَعَتِ اَلْأُنْسَةُ فِی ذَلِکَ فَقُلْ قَدْ حَضَرَتْنِی مَسْأَلَةٌ أَسْأَلُکَ عَنْهَا فَإِنَّهُ یَسْتَدْعِی ذَلِکَ مِنْکَ فَقُلْ لَهُ: إِنْ أَتَاکَ هَذَا اَلْمُتَکَلِّمُ بِهَذَا اَلْقُرْآنِ هَلْ یَجُوزُ أَنْ یَکُونَ مُرَادُهُ بِمَا تَکَلَّمَ مِنْهُ غَیْرَ اَلْمَعَانِی اَلَّتِی قَدْ ظَنَنْتَهَا أَنَّکَ ذَهَبْتَ إِلَیْهَا فَإِنَّهُ سَیَقُولُ لَکَ إِنَّهُ مِنَ اَلْجَائِزِ لِأَنَّهُ رَجُلٌ یَفْهَمُ إِذَا سَمِعَ فَإِذَا أَوْجَبَ ذَلِکَ فَقُلْ لَهُ: فَمَا یُدْرِیکَ لَعَلَّهُ قَدْ أَرَادَ غَیْرَ اَلَّذِی ذَهَبْتَ أَنْتَ إِلَیْهِ فَیَکُونُ وَاضِعاً لِغَیْرِ مَعَانِیهِ.» فَصَارَ اَلرَّجُلُ إِلَى اَلْکِنْدِیِّ وَ تَلَطَّفَ إِلَى أَنْ أَلْقَى عَلَیْهِ هَذِهِ اَلْمَسْأَلَةَ فَقَالَ لَهُ: أَعِدْ عَلَیَّ فَأَعَادَ عَلَیْهِ فَتَفَکَّرَ فِی نَفْسِهِ وَ رَأَى ذَلِکَ مُحْتَمَلاً فِی اَللُّغَةِ وَ سَائِغاً فِی اَلنَّظَرِ فَقَالَ: أَقْسَمْتُ إِلَیْکَ إِلاَّ أَخْبَرْتَنِی مِنْ أَیْنَ لَکَ؟ فَقَالَ: إِنَّهُ شَیْءٌ عَرَضَ بِقَلْبِی فَأَوْرَدْتُهُ عَلَیْکَ. فَقَالَ: کَلاَّ مَا مِثْلُکَ مَنِ اِهْتَدَى إِلَى هَذَا وَ لاَ مَنْ بَلَغَ هَذِهِ اَلْمَنْزِلَةَ فَعَرِّفْنِی مِنْ أَیْنَ لَکَ هَذَا؟ فَقَالَ: أَمَرَنِی بِهِ أَبُو مُحَمَّدٍ فَقَالَ: اَلْآنَ جِئْتَ بِهِ وَ مَا کَانَ لِیَخْرُجَ مِثْلُ هَذَا إِلاَّ مِنْ ذَلِکَ اَلْبَیْتِ ثُمَّ إِنَّهُ دَعَا بِالنَّارِ وَ أَحْرَقَ جَمِیعَ مَا کَانَ أَلَّفَهُ.

 المناقب ج ۴، ص ۴۲۴

 

از ابوالقاسم کوفی نقل شده است:

اسحاق کِندی، از فلاسفه زمان خود در عراق بود. او به تألیف (کتابی به‌نام) «تناقض‌گویی قرآن» روی آورده بود و به‌تنهایی در خانه‌اش، مشغول به این کار شده بود. روزی یکی از شاگردانش نزد امام حسن عسکری (علیه‌السلام) رفت.

امام عسکری (علیه‌السلام) به او فرمودند: «آیا در میان شما مرد توانایی نیست که استادتان کِندی را در کاری که در مورد قرآن مشغولش شده، بازدارد؟!»

آن شاگرد عرض کرد: ما شاگردان او هستیم. چه‌طور می‌توانیم در مورد این کار یا کارهای دیگرش به او اعتراض کنیم؟!

امام به او فرمودند: «آیا می‌توانی چیزی که به تو می‌آموزم را به او برسانی؟»

عرض کرد: بله.

امام فرمودند: «نزد او برو و با لطف و مهربانی با او انس بگیر و در کاری که به آن مشغول شده (نوشتن آن کتاب) کمکش کن. وقتی در آن کار، میانتان انس و الفتی شکل گرفت، به او بگو: برایم سؤالی پیش آمده. آیا آن را از تو بپرسم؟ او نیز خواسته‌ات را می‌پذیرد.

آن‌گاه به او بگو: اگر گوینده‌ی این قرآن نزد شما بیاید [و به‌سخن درآید]، آیا ممکن است قصدش از کلامی که گفته، غیر از چیزی باشد که شما گمان کرده‌اید و بر اساس آن چنین برداشت کرده‌اید که آیات قرآن تناقض دارند؟ او به تو خواهد گفت که این امر امکان دارد؛ زیرا او مردی است که اگر [این سخن را] بشنود، می‌فهمد.

آن‌گاه وقتی این را پذیرفت، به او بگو: پس شما چه‌می‌دانید؛ شاید گوینده قرآن معنایی، غیر از آن‌چه شما برداشت کرده‌اید را اراده کرده است و دراین‌صورت نظریه شما وضع‌کننده‌ی معنایی غیر از معنای قرآن خواهد بود.»

آن مرد نزد کندی رفت و با او ملاطفت کرد تا این‌که این سؤال (که امام به او آموخته بود) را به او عرضه کرد. کندی به او گفت: سؤالت را تکرار کن! شاگرد مجدداً سؤال را مطرح کرد. کندی به فکر فرو رفت و به این نتیجه رسید که آن سخن در کلام محتمل است و در نظر پذیرفته.

آن‌گاه به شاگردش گفت: تو را قسم می‌دهم؛ به من بگو که این را از کجا یاد گرفته‌ای؟! شاگرد گفت: چیزی بود که به دلم افتاده بود و آن را به زبان آوردم. کندی گفت: امکان ندارد! کسی مثل تو، به چنین سخنی رهنمون نمی‌شود و چنین منزلتی نمی‌یابد. پس به من بگو این سخن را از کجا آورده‌ای؟

شاگرد گفت: ابومحمد (امام حسن عسکری علیه‌السلام) چنین به من دستور دادند. کندی گفت: الآن راست گفتی. چنین سخنی فقط از این خانه (خاندان اهل‌بیت علیهم‌السلام) خارج می‌شود.

بعد، کندی آتشی درخواست کرد و تمام نوشته‌هایش را سوزاند!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۰۳ ، ۱۶:۲۹
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى ع یَقُولُ:

«لَا تُذْهِبِ الْحِشْمَةَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ أَخِیکَ أَبْقِ مِنْهَا فَإِنَّ ذَهَابَهَا ذَهَابُ الْحَیَاءِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۷۲

 

از امام کاظم (علیه‌السلام) نقل شده است:

«احترامِ[۱] میان خود و برادرت (دوستت) را از میان نبر، بخشی از آن را باقی بگذار؛

چراکه از میان رفتن احترام‌ها، حیاء را از بین می‌برد.»

 

 

 

…عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:

«لَا تَثِقْ بِأَخِیکَ کُلَّ الثِّقَةِ فَإِنَّ صَرْعَةَ الِاسْتِرْسَالِ لَنْ تُسْتَقَالَ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۷۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به برادرت (دوستت) اعتمادِ تمام و کمال نکن؛[۲]

چراکه زمین خوردن بر اثر اعتمادِ (بی‌جا)، هرگز جبران نمی‌شود.»

 

 

 

…عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ وَ یُونُسَ بْنِ ظَبْیَانَ قَالا: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:

«اخْتَبِرُوا إِخْوَانَکُمْ بِخَصْلَتَیْنِ فَإِنْ کَانَتَا فِیهِمْ وَ إِلَّا فَاعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ مُحَافَظَةٍ عَلَى الصَّلَوَاتِ فِی مَوَاقِیتِهَا وَ الْبِرِّ بِالْإِخْوَانِ فِی الْعُسْرِ وَ الْیُسْرِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۷۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«برادران (دوستانِ) خود را با دو ویژگی بیازمایید. اگر این دو ویژگی در آن‌ها بود، (که هیچ) و الا از آن‌ها دوری گزیند و دوری گزیند و دوری گزیند.

(۱) مراقبت بر این‌که نمازها(ی پنج‌گانه) را در وقت خود به‌جا آورده شود

(۲) و نیکی کردن به برادران (دوستان) در سختی‌ها و گشایش‌ها.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] در متن حدیث از واژه «حشمت» استفاده شده که مقصود از آن احترام و بزرگی‌ای است که از روی شرم و حیاء باشد.

[۲] مقصود این است که اعتماد بی‌اندازه نداشته باش و همواره احتیاط داشته باش و احتمال بده که ممکن است روزی به تو خیانت کند و مثلاً رازهایت را برملا سازد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۰۳ ، ۱۴:۲۵
ابوالفضل رهبر

 

…عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «إِذَا أَحَبَّ أَحَدُکُمْ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ فَلْیَسْأَلْهُ عَنِ اسْمِهِ وَ اسْمِ أَبِیهِ وَ اسْمِ قَبِیلَتِهِ وَ عَشِیرَتِهِ فَإِنَّ مِنْ حَقِّهِ الْوَاجِبِ وَ صِدْقِ الْإِخَاءِ أَنْ یَسْأَلَهُ عَنْ ذَلِکَ وَ إِلَّا فَإِنَّهَا مَعْرِفَةُ حُمْقٍ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۷۱

 

از امام صادق، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«وقتی یکی از شما، برادر مسلمانش را دوست داشت، باید از او درباره نامش، نام پدرش و نام قبیله و عشیره‌اش سؤال کند؛

- زیرا پرسش از این‌ها، از حقوق واجب او و از (مصادیقِ) برادریِ صادقانه است

- و اگر چنین نکند، این (شناخت ناقص)، شناختی احمقانه است.»

 

 

 

…عَنْ عَبْدِ الْمَلِکِ بْنِ قُدَامَةَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَوْماً لِجُلَسَائِهِ: «تَدْرُونَ مَا الْعَجْزُ؟» قَالُوا: اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ. فَقَالَ: «الْعَجْزُ ثَلَاثَةٌ أَنْ یَبْدُرَ أَحَدُکُمْ بِطَعَامٍ یَصْنَعُهُ لِصَاحِبِهِ فَیُخْلِفَهُ وَ لَا یَأْتِیَهُ وَ الثَّانِیَةُ أَنْ یَصْحَبَ الرَّجُلُ مِنْکُمُ الرَّجُلَ أَوْ یُجَالِسَهُ یُحِبُّ أَنْ یَعْلَمَ مَنْ هُوَ وَ مِنْ أَیْنَ هُوَ فَیُفَارِقَهُ قَبْلَ أَنْ یَعْلَمَ ذَلِکَ وَ الثَّالِثَةُ أَمْرُ النِّسَاءِ یَدْنُو أَحَدُکُمْ مِنْ أَهْلِهِ فَیَقْضِی حَاجَتَهُ وَ هِیَ لَمْ تَقْضِ حَاجَتَهَا.» فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ: فَکَیْفَ ذَلِکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «یَتَحَوَّشُ وَ یَمْکُثُ حَتَّى یَأْتِیَ ذَلِکَ مِنْهُمَا جَمِیعاً.»» قَالَ: وَ فِی حَدِیثٍ آخَرَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «إِنَّ مِنْ أَعْجَزِ الْعَجْزِ رَجُلًا لَقِیَ رَجُلًا فَأَعْجَبَهُ نَحْوُهُ فَلَمْ یَسْأَلْهُ عَنِ اسْمِهِ وَ نَسَبِهِ وَ مَوْضِعِهِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۷۱

 

از امام سجاد (علیه‌السلام) نقل شده است:

«روزی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به حاضران در مجلسشان فرمودند:

«آیا می‌دانید عجز (ناتوانی) چیست؟»

حاضران عرض کردند:

خداوند و رسولش بهتر می‌دانند.

پیامبر فرمودند:

«ناتوانی سه چیز است:

- [مورد اول،] این‌که یکی از شما شروع کند غذایی برای دوستش آماده کند، اما او خلف‌وعده کند و نیاید.

- دوم این‌که مردی از شما با مردی دیگر هم‌راه شود یا با او هم‌نشین شود و دوست داشته باشد که بداند او کیست و از کجاست، اما پیش از آن‌که (این اطلاعات را) بداند، از او جدا شود.

- سوم در مورد زناشویی است؛ این‌که یکی از شما با همسرش نزدیکی کند و نیاز (جنسیِ) خود را برطرف سازد، درحالی‌که همسرش نیازش برطرف نشده.»

عبدالله بن عَمرو بن عاص عرض کرد:

پس چه کند، ای رسول خدا؟

پیامبر فرمودند:

«[کمی] کناره گیرد و مکث کند و منتظر شود تا انزالِ هردو باهم انجام شود.»»

در حدیث دیگری نقل شده است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند:

«به‌راستی که بیشترین درجه‌ی عجز و ناتوانی، این است که مردی، مرد دیگری را ملاقات کند و از منش او خوشش بیاید، اما هرگز از او درباره نامش و نسبش و جایگاهش سؤال نکند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۰۳ ، ۱۷:۰۳
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَقْسِمُ لَحَظَاتِهِ بَیْنَ أَصْحَابِهِ فَیَنْظُرُ إِلَى ذَا وَ یَنْظُرُ إِلَى ذَا بِالسَّوِیَّةِ.» قَالَ: «وَ لَمْ یَبْسُطْ رَسُولُ اللَّهِ ص رِجْلَیْهِ بَیْنَ أَصْحَابِهِ قَطُّ وَ إِنْ کَانَ لَیُصَافِحُهُ الرَّجُلُ فَمَا یَتْرُکُ رَسُولُ اللَّهِ ص یَدَهُ مِنْ یَدِهِ حَتَّى یَکُونَ هُوَ التَّارِکَ فَلَمَّا فَطَنُوا لِذَلِکَ کَانَ الرَّجُلُ إِذَا صَافَحَهُ قَالَ بِیَدِهِ فَنَزَعَهَا مِنْ یَدِهِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۷۱

 

از جمیل بن درّاج نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نگاه‌های خود را میان اصحاب (هم‌نشینانِ) خود تقسیم می‌کردند. پس به‌طور مساوی به این شخص و آن شخص نگاه می‌فرمودند.»

امام صادق (علیه‌السلام) همچنین فرمودند:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هرگز پاهای خود را در میان اصحابشان دراز نمی‌کردند.

وقتی مردی به ایشان دست می‌داد، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) تا زمانی که او دست خود را نمی‌کشید، دستش را رها نمی‌کردند. وقتی مردم این (اخلاق پیامبر) را متوجه شدند، وقتی مردی به ایشان دست می‌داد، خودش دستش را می‌کشید.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۰۳ ، ۱۶:۵۹
ابوالفضل رهبر

 

…عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

«مَا اصْطَحَبَ اثْنَانِ إِلَّا کَانَ أَعْظَمُهُمَا أَجْراً وَ أَحَبُّهُمَا إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْفَقَهُمَا بِصَاحِبِهِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۶۹

 

از امام صادق، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«هیچ‌گاه دو نفر با هم هم‌نشین نمی‌شوند، مگراین‌که از بین آن‌دو، کسی اجرش بیش‌تر است و نزد خداوند (عزّوجلّ) محبوب‌تر است که نسبت به هم‌نشینش مدارا و هم‌راهیِ بیش‌تری داشته باشد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۰۳ ، ۰۷:۳۷
ابوالفضل رهبر

 

پیش‌تر در مطلبی با عنوان «حدیثی ساده و مهم در باب هستی‌شناسی عقل» به نوعی از یکپارچکی میان «عقل»ها - و به همین واسطه - نوعی ارتباط میان «قلب»ها اشاره شد.

همچنین در مطلبی با عنوان «قاعده «دل به دل راه داره!»» ذکر شد که انسان می‌تواند با مراجعه به قلبش بفهمد که دیگری او را دوست دارد یا نه؛ اگر محبت آن شخص در دلش بود، پس محبت خودش نیز در دل آن شخص هست.

در این مطلب نیز به ارتباط میان «قلب»ها اشاره شده است…

 

 

 

…عَنْ جَرَّاحٍ الْمَدَائِنِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «انْظُرْ قَلْبَکَ فَإِنْ أَنْکَرَ صَاحِبَکَ فَاعْلَمْ أَنَّ أَحَدَکُمَا قَدْ أَحْدَثَ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۵۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به قلبت نگاه کن؛ اگر نسبت به دوستت کدورتی داشت، بدان که از یکی از شما چیز تازه‌ای سر زده.»[۱]

 

 

 

…عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ ع: لَا تَنْسَنِی مِنَ الدُّعَاءِ. قَالَ: «أَ وَ تَعْلَمُ أَنِّی أَنْسَاکَ؟» قَالَ: فَتَفَکَّرْتُ فِی نَفْسِی وَ قُلْتُ: هُوَ یَدْعُو لِشِیعَتِهِ وَ أَنَا مِنْ شِیعَتِهِ، قُلْتُ: لَا لَا تَنْسَانِی. قَالَ: «وَ کَیْفَ عَلِمْتَ ذَلِکَ؟» قُلْتُ: إِنِّی مِنْ شِیعَتِکَ وَ إِنَّکَ لَتَدْعُو لَهُمْ. فَقَالَ: «هَلْ عَلِمْتَ بِشَیْ‏ءٍ غَیْرِ هَذَا؟» قَالَ: قُلْتُ: لَا. قَالَ: «إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ مَا لَکَ عِنْدِی فَانْظُرْ إِلَى مَا لِی عِنْدَکَ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۵۲

 

از حسن بن جهم نقل شده است:

به امام کاظم (علیه‌السلام) عرض کردم:

مرا از دعا(ی خود) فراموش نکنید.

حضرت فرمودند:

«آیا می‌دانی که من تو را فراموش می‌کنم؟»

من به فکر فرو رفتم و به خودم گفتم: ایشان برای شیعیانشان دعا می‌کنند و من از شیعیانشان هستم. (آن‌گاه به ایشان) عرض کردم:

نه، شما مرا فراموش نمی‌کنید.

حضرت فرمودند:

«این را چگونه دانستی؟»

عرض کردم:

من از شیعیانتان هستم و شما برای آنان دعا می‌کنید.

حضرت فرمودند:

«آیا از راهی غیر از این طریق نیز دانستی؟»[۲]

عرض کردم:

خیر.

فرمودند:

«هرگاه خواستی بدانی نزد من چه جایگاهی داری، نگاه کن که من نزد تو چه جایگاهی دارم.»[۳]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] شاید مقصود از این اتفاقِ تازه، این باشد که یا از او کار ناراحت‌کننده‌ای سر زده که تو خبر نداری یا تو کاری کرده‌ای که او را ناراحت می‌کند و خودت نمی‌دانی. شاید هم مراد این باشد که در دل یکی از شما به هر دلیلی؛ مثل توهمی فاسد یا وسوسه‌ای شیطانی، نسبت به دیگری کدورتی ایجاد شده، که به دوستی‌تان آسیب می‌زند.

[۲] گویا حضرت می‌خواهند حسن بن جهم را به روشی غیر از این روش عقلی (این قیاس منطقی که امام شیعیان خود را دعا می‌کنند. من نیز از شیعیان ایشان هستم. پس امام مرا هم دعا می‌کنند) رهنمون شوند؛ روشی قلبی! که در جمله بعد ذکر می‌فرمایند.

[۳] یعنی اگر خیلی مرا یاد می‌کنی، من نیز خیلی از تو یاد می‌کنم، اگر گاهی یاد می‌کنی، من نیز چنین‌ام و اگر هیچ‌وقت به یاد من نمی‌افتی، من نیز به یادت نیستم.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۰۳ ، ۰۰:۰۶
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

«إِنَّ أَعْرَابِیّاً مِنْ بَنِی تَمِیمٍ أَتَى النَّبِیَّ ص فَقَالَ لَهُ: أَوْصِنِی فَکَانَ مِمَّا أَوْصَاهُ: «تَحَبَّبْ إِلَى النَّاسِ یُحِبُّوکَ.»»

 الکافی، ج۲، ص۶۴۲

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«بادیه‌نشینی از بنی‌تمیم نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمد و به ایشان عرض کرد:

به من توصیه(هایی) بفرمایید.

یکی از توصیه‌هایی که به او فرمودند این بود:

«به مردم مهربانی نما (اظهار محبت کن) تا تو را دوست بدارند.»»

 

 

 

…عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

«التَّوَدُّدُ إِلَى النَّاسِ نِصْفُ الْعَقْلِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۴۳

 

از امام صادق، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«مهرورزی به مردم، نصف عقل است.»

 

 

 

…عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«مُجَامَلَةُ النَّاسِ ثُلُثُ الْعَقْلِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۴۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«برخورد زیبا با مردم، یک‌سوّم عقل است.»

 

 

 

اما مقصود از «مهرورزی به مردم» چیست؟

مصادیقی از آن را ملاحظه بفرمایید…

 

 

 

…عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

«ثَلَاثٌ یُصْفِینَ وُدَّ الْمَرْءِ لِأَخِیهِ الْمُسْلِمِ یَلْقَاهُ بِالْبِشْرِ إِذَا لَقِیَهُ وَ یُوَسِّعُ لَهُ فِی الْمَجْلِسِ إِذَا جَلَسَ إِلَیْهِ وَ یَدْعُوهُ بِأَحَبِّ الْأَسْمَاءِ إِلَیْهِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۴۳

 

از امام صادق، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«سه چیز است که «مهرورزیِ خالصانه‌ی انسان به برادر مسلمانش» محسوب می‌شود:

- هنگامی‌که با او دیدار می‌کند، با خوش‌رویی برخورد کند،

- وقتی در مجلسی پیش او می‌نشیند، برایش جا باز کند

- و او را با نامی که خود او بیشتر دوستش دارد، صدا زند.»[*]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] احتمالاً شما هم دوست یا قوم‌وخویشی دارید که به هر دلیلی از نام یا نام‌خانوادگی‌اش خوشش نمی‌آید یا دوست دارد او را با نام دیگری صدا بزنند.

بر اساس توصیه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، یکی از مصادیق مهربانی کردن با مردم و اظهار محبت به آنان (که نیمی از عقلانیت می‌باشد،) این است که آن‌ها را به همان نامی صدا بزنیم که خودش بیشتر دوست دارد.

گاهی ما از سر لجاجت، شیطنت یا عادت، دیگران را با نامی که خودش دوست ندارد، صدا می‌زنیم که خلاف عقل است.

أعاذنا اللهَ من شرور أنفسنا!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۰۳ ، ۲۰:۱۰
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ جَابِرٍ اَلْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّ فِیکَ خَیْراً فَانْظُرْ إِلَى قَلْبِکَ فَإِنْ کَانَ یُحِبُّ أَهْلَ طَاعَةِ اَللَّهِ وَ یُبْغِضُ أَهْلَ مَعْصِیَتِهِ فَفِیکَ خَیْرٌ وَ اَللَّهُ یُحِبُّکَ وَ إِنْ کَانَ یُبْغِضُ أَهْلَ طَاعَةِ اَللَّهِ وَ یُحِبُّ أَهْلَ مَعْصِیَتِهِ فَلَیْسَ فِیکَ خَیْرٌ وَ اَللَّهُ یُبْغِضُکَ وَ اَلْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ.»

 الکافی، ج۲، ص۱۲۶

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرگاه خواستی بدانی که در تو خیری هست، به قلبت نگاه کن؛

اگر (قلبت) اهل طاعت خداوند را دوست دارد و با اهل معصیت خداوند دشمنی دارد، در تو خیری هست و خداوند تو را دوست دارد

و اگر با اهل طاعت خداوند دشمنی دارد و اهل معصیت خداوند را دوست دارد، در تو خیری نیست و خداوند با تو دشمنی دارد

هرکس [در آخرت،] همراه کسی است که او را دوست دارد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۰۳ ، ۰۸:۰۸
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْیَنَ أَنَّهُ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ خَلْقِ حَوَّاءَ وَ قِیلَ لَهُ إِنَّ أُنَاساً عِنْدَنَا یَقُولُونَ: إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ حَوَّاءَ مِنْ ضِلْعِ آدَمَ اَلْأَیْسَرِ اَلْأَقْصَى فَقَالَ: «سُبْحَانَ اَللَّهِ وَ تَعَالَى عَنْ ذَلِکَ عُلُوّاً کَبِیراً أَ یَقُولُ مَنْ یَقُولُ هَذَا إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَمْ یَکُنْ لَهُ مِنَ اَلْقُدْرَةِ مَا یَخْلُقُ لآِدَمَ زَوْجَةً مِنْ غَیْرِ ضِلْعِهِ وَ یَجْعَلُ لِلْمُتَکَلِّمِ مِنْ أَهْلِ اَلتَّشْنِیعِ سَبِیلاً إِلَى اَلْکَلاَمِ أَنْ یَقُولَ: إِنَّ آدَمَ کَانَ یَنْکِحُ بَعْضُهُ بَعْضاً إِذَا کَانَتْ مِنْ ضِلْعِهِ مَا لِهَؤُلاَءِ حَکَمَ اَللَّهُ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُمْ.» ثُمَّ قَالَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَمَّا خَلَقَ آدَمَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ مِنْ طِینٍ وَ أَمَرَ اَلْمَلاَئِکَةَ فَسَجَدُوا لَهُ أَلْقَى عَلَیْهِ اَلسُّبَاتَ ثُمَّ اِبْتَدَعَ لَهُ حَوَّاءَ فَجَعَلَهَا فِی مَوْضِعِ اَلنُّقْرَةِ اَلَّتِی بَیْنَ وَرِکَیْهِ وَ ذَلِکَ لِکَیْ تَکُونَ اَلْمَرْأَةُ تَبَعاً لِلرَّجُلِ فَأَقْبَلَتْ تَتَحَرَّکُ فَانْتَبَهَ لِتَحَرُّکِهَا فَلَمَّا اِنْتَبَهَ نُودِیَتْ أَنْ تَنَحَّیْ عَنْهُ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهَا نَظَرَ إِلَى خَلْقٍ حَسَنٍ یُشْبِهُ صُورَتَهُ غَیْرَ أَنَّهَا أُنْثَى فَکَلَّمَهَا فَکَلَّمَتْهُ بِلُغَتِهِ فَقَالَ لَهَا: «مَنْ أَنْتِ؟» قَالَتْ: «خَلْقٌ خَلَقَنِی اَللَّهُ کَمَا تَرَى.» فَقَالَ آدَمُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عِنْدَ ذَلِکَ: «یَا رَبِّ مَا هَذَا اَلْخَلْقُ اَلْحَسَنُ اَلَّذِی قَدْ آنَسَنِی قُرْبُهُ وَ اَلنَّظَرُ إِلَیْهِ؟» فَقَالَ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى: «یَا آدَمُ هَذِهِ أَمَتِی حَوَّاءُ أَ فَتُحِبُّ أَنْ تَکُونَ مَعَکَ تُؤْنِسُکَ وَ تُحَدِّثُکَ وَ تَکُونَ تَبَعاً لِأَمْرِکَ؟» فَقَالَ: «نَعَمْ یَا رَبِّ وَ لَکَ عَلَیَّ بِذَلِکَ اَلْحَمْدُ وَ اَلشُّکْرُ مَا بَقِیتُ.» فَقَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «فَاخْطُبْهَا إِلَیَّ فَإِنَّهَا أَمَتِی وَ قَدْ تَصْلُحُ لَکَ أَیْضاً زَوْجَةً لِلشَّهْوَةِ.» وَ أَلْقَى اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِ اَلشَّهْوَةَ وَ قَدْ عَلَّمَهُ قَبْلَ ذَلِکَ اَلْمَعْرِفَةَ بِکُلِّ شَیْءٍ فَقَالَ: «یَا رَبِّ فَإِنِّی أَخْطُبُهَا إِلَیْکَ فَمَا رِضَاکَ لِذَلِکَ؟» فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ: «رِضَایَ أَنْ تُعَلِّمَهَا مَعَالِمَ دِینِی» فَقَالَ: «ذَلِکَ لَکَ یَا رَبِّ عَلَیَّ إِنْ شِئْتَ ذَلِکَ لِی.» فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ قَدْ شِئْتُ ذَلِکَ وَ قَدْ زَوَّجْتُکَهَا فَضُمَّهَا إِلَیْکَ» فَقَالَ لَهَا آدَمُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «إِلَیَّ فَأَقْبِلِی!» فَقَالَتْ لَهُ: «بَلْ أَنْتَ فَأَقْبِلْ إِلَیَّ!» فَأَمَرَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَنْ یَقُومَ إِلَیْهَا وَ لَوْ لاَ ذَلِکَ لَکَانَ اَلنِّسَاءُ هُنَّ یَذْهَبْنَ إِلَى اَلرِّجَالِ حَتَّى یَخْطُبْنَ عَلَى أَنْفُسِهِنَّ فَهَذِهِ قِصَّةُ حَوَّاءَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهَا.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۳، ص۳۷۹

 

از زرارة بن أعیَن نقل شده است:

از امام صادق (علیه‌السلام) در مورد (شیوه‌ی) آفرینش حوّاء (علیهاالسلام) سؤال شد. به ایشان عرض شد:

گروهی از ما می‌گویند: خداوند (عزّوجلّ) حواء را از آخرین دنده‌ی سمت چپِ آدم (علیهماالسلام) آفریده است.

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«خداوند منزه است و بسیار بسیار والاتر است از این‌که چنین کند. آیا کسی که این حرف را می‌زند، منظورش این است که خداوند (تبارک‌وتعالی) توانایی این را ندارد که برای آدم، همسری از غیرِ خودش بیافریند؟!

با این سخن، راه را برای عیب‌جویان و زشت‌گویان (نسبت به دین) باز می‌کنند که بگویند: اگر حواء از دنده‌ی آدم است، بخشی از آدم با بخشی از خودش ازدواج (زناشویی) کرده است! آنان را چه شده است؟! خداوند میان ما و آنان قضاوت کند!»

سپس امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«خداوند (تبارک‌وتعالی) وقتی آدم (علیه‌السلام) را از گِل آفرید و به فرشتگان دستور داد (که سجده کنند) و آنان بر او سجده کردند، او را به خواب برد.

سپس حواء را از نو (نه از بدن آدم، بلکه از گِلی دیگر) آفرید و او را پشت آدم، در گودی کمرش قرار داد. خداوند این کار را کرد برای این‌که زن تابعِ مرد باشد.

حواء (به آدم) رو کرد و حرکت نمود. بر اثر حرکت حواء، آدم (علیهماالسلام) بیدار شد. به حواء ندا داده شد که فاصله بگیرد. وقتی آدم به حواء نگاه کرد، به مخلوق زیبایی نگریست که صورتِ (ظاهری)اش شبیه خودش بود، با این تفاوت که او مؤنث بود.

آدم با حواء سخن گفت. حواء نیز به زبان آدم، با او سخن گفت. آدم به حواء گفت: «تو کیستی؟» حواء گفت: «مخلوقی هستم که خداوند مرا آفریده، همان‌طور که می‌بینی!»

آدم (علیه‌السلام) در این هنگام عرض کرد: «پروردگارا! این چه مخلوق زیبایی است که نزدیکی به او و نگاه به او، به من اُنس و آرامش می‌بخشد؟!»

خداوند (تبارک‌وتعالی) فرمود: «ای آدم! این، کنیز (بنده‌ی) من، حواء است. آیا دوست داری که همراه تو باشد؛ تا به تو آرامش دهد و با تو سخن گوید و تابع دستورت باشد؟»

آدم عرض کرد: «بله، ای پروردگار من! و به‌این‌خاطر، تا زمانی که باقی باشم، تو را حمد و شکر خواهم کرد.»

خداوند (عزّوجلّ) فرمود: «پس او را از من خواستگاری کن؛ چراکه او کنیزِ من است و همچنین [ازدواج با او] به صلاح توست؛ به‌خاطر "شهوت".»

آن‌گاه خداوند شهوت را بر (وجودِ) آدم افکند. اما قبل از آن معرفت و شناخت همه‌ی چیزها را به او تعلیم داد.

آدم عرض کرد: «پروردگارا! من او را از تو خواستگاری می‌کنم. در مقابلِ چه کاری رضایت می‌دهی (که پاسخ مثبت دهی؟)»

خداوند (عزّوجلّ) فرمود: رضایت من، به این شرط است که دانش‌های دینم را به او بیاموزی.»

آدم عرض کرد: «پروردگارا! اگر این کار را از من می‌خواهی، اختیار با توست (فرمان می‌برم.)»

خداوند (عزّوجلّ) فرمود: «من قطعاً این را می‌خواهم. او را به ازدواج تو در می‌آورم و به تو ملحق می‌کنم.»

پس (از آن‌که خداوند به این‌شکل آنان را به عقد هم درآورد،) آدم به حواء گفت: «نزد من بیا!»

حواء گفت: «نه! تو باید نزد من بیایی!»

آن‌گاه خداوند (عزّوجلّ) به آدم (علیه‌السلام) دستور داد که بلند شود و به سوی حواء برود.

اگر چنین نمی‌شد، [در نسل این‌دو] زنان باید سمت مردان می‌رفتند و آنان را برای خود خواستگاری می‌کردند.»

[آن‌گاه امام صادق علیه‌السلام فرمودند:]

«این، داستانِ [راستینِ] حوّاء (صلوات‌الله‌علیها) است [، نه آن داستان دروغینی که گروهی از شما می‌گویند.]»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] در مورد عقیده‌ی باطلِ خلقت حضرت حواء از آخرین دنده چپ حضرت آدم (علیهماالسلام)، که منشأ آن تورات تحریف‌شده (سِفر تکوین، فصل۲) می‌باشد، باید گفت که احتمالاً سازندگان این دروغ، برای پست جلوه دادنِ جایگاه زن چنین بافته‌اند؛ اولاً «سمت چپِ» بدن، که نسبت به سمت راست، مرجوح است و ثانیاً «آخرین و پایین‌ترین» دنده‌ها را ذکر کرده‌اند!

[۲] خداوند تکویناً و تشریعاً خواسته است که زنان تابع مردان باشند؛ هم در نوع خلقت مرد و زن چنین اراده فرموده و هر در دستورات شریعت که توسط رسولانش ابلاغ کرده، این را از زنان خواسته است. تبعیت زن از مرد، هم مطابق خلقت اوست و هم مرد بر اساس خلقتش این توقع را از زن دارد. جنبش‌هایی که این ویژگی را نفی و نقد می‌کنند، گویی با خلقت خداوند و با طبیعت خود مبارزه می‌کنند و قصد دارند بر خلاف جریان طبیعی خلقت حرکت کنند. مسلم است که این تلاش، مذبوحانه و محکوم به شکست است و تنها حاصلش رنج بیش‌تر انسان‌ها خواهد بود.

[۳] چقدر شگفت‌انگیز و زیباست؛ گفت‌وگوی میان پدربزرگ و مادربزرگِ اعلایمان! چقدر این حالات و رفتار برایمان آشناست! گویا هنوز هم پدران و مادران، این «سخن گفتن با ناز و کرشمه و کنایه» را، این «میل به تبعیت از مرد» و این «میل به ستوده‌شدن از جانب او» را از جده‌شان حواء (علیهاالسلام) برای دخترانشان به ارث می‌گذارد و این «شگفتی و شیفتگی نسبت به زن» را، این «نیاز به نزدیکی به زن، برای آرامش یافتن» را و این «میل به تابع بودنِ زن» را از جدشان آدم (علیه‌السلام) به پسرانشان ارث می‌دهد. گویی این چرخ می‌چرخد و این داستان در این کره خاکی، هر لحظه و هر آن، تکرار می‌گردد. زنان و مردان، با پذیرش اراده‌ی تکوینی و تشریعی پروردگار و رعایت این ظرافت‌های گفتاری و رفتاری، می‌توانند زندگی آرامی داشته باشند و ظرفیت‌هایشان را فعال سازند.

[۴] راستش پیرامون تک‌تک عبارات و فرازهای این حدیث شریف و کلیتِ آن، نکته‌ای شگفت‌انگیزی در ذهنم جولان می‌دهد و به هیجان‌ام وامی‌دارد، اما خب، مجال بیانشان در این رسانه نیست.

از عمق وجودم، پروردگارم را شاکرم که ما بندگان ناچیز را از محبّین و تابعین رسولش و اهل‌بیت او (صلوات الله علیهم، صلاةً کثیرةً لایقوی علی احصائها غیره) قرار داد، ما را با معارف ایشان آشنا ساخت و از این طریق خود را به ما شناساند.

حمداً لله، شکراً لله، عفواً لله

 

 

 

مطلب مرتبط پیشین:

«تأملی پیرامون پدر و مادر مشترک همه مؤمنین»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۷:۵۲
ابوالفضل رهبر

 

…عَنِ اِبْنِ أَبِی لَیْلَى عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«الْزَمُوا مَوَدَّتَنَا أَهْلَ‏ الْبَیْتِ‏ فَإِنَّهُ مَنْ لَقِیَ اللَّهَ وَ هُوَ یَوَدُّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ دَخَلَ الْجَنَّةَ بِشَفَاعَتِنَا وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَا یَنْتَفِعُ عَبْدٌ بِعَمَلِهِ إِلَّا بِمَعْرِفَةِ حَقِّنَا.»

 المحاسن، ج‏۱، ص۶۱

 

از امام حسن مجتبی، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«دوست داشتنِ ما اهل بیت را بر خود واجب بدانید و بر آن استوار باشید؛ زیرا کسی که خداوند را ملاقات کند، درحالی‌که ما را دوست دارد، با شفاعت ما وارد

هشت می‌شود.

قسم به آن‌کس که جانم در دست اوست، هیچ بنده‌ای از عمل خود سود نمی‌برد، مگرآن‌که حق ما را بشناسد.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

یکی از ابعاد مهم تربیت، که باید از جانب والدین و مربیان مورد توجه قرار گیرد، «تربیت اعتقادی» فرزندان و متربیان است.
شناساندنِ شخصیت اهل‌بیت (علیهم‌السلام) و زیبایی‌های رفتار و کلام ایشان به کودکان، موجب ریشه‌دار شدن محبت اهل‌بیت در دل‌های آن‌ها خواهد بود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۰۲ ، ۱۵:۵۰
ابوالفضل رهبر

 

«محبت» یکی از نعمت‌های ارزشمند خداوند به بندگانش است. وقتی انسان به چیزی محبت می‌یابد، برای رسیدن به آن یا حفظش یا جلب رضایتش، به تکاپو می‌افتد و خود را به آب و آتش می‌زند. در واقع، موتور محرّکه‌ی انسان در زندگی، همین «محبت» است.

اما اگر این نعمتِ بزرگ و حیاتی، «به‌جا» و «به‌اندازه» به‌کار گرفته نشود، آسیب‌هایی به‌دنبال خواهد داشت.

در حدیث زیر، به یکی از این آسیب‌ها اشاره شده است:

 

 

 

قالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«حُبُّکَ لِلشَّیْ‏ءِ یُعْمِی وَ یُصِمُّ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۴، ص۳۸۰

 

از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«دوست داشتنِ یک چیز، موجب کوری و کری می‌شود.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

پدر و مادر، به‌طور طبیعی، فرزندان خود را بسیار دوست می‌دارند. اگر این محبت در دل آن‌ها نبود، آن‌ها نمی‌توانستند رنجِ مراقبت و حمایت از فرزندشان را تا ده‌ها سال، به جان بخرند.

اما اگر این محبت بیش از حد باشد، آن‌ها نسبت به خصوصیات فرزندشان کور و کر می‌شوند؛ روحیات او را و نقاط قوت و ضعفش را در نمی‌یابند و نمی‌توانند متناسب با روحیات او، برای تقویت قوت‌ها و کاستن از ضعف‌هایش برنامه‌ریزی و اقدام نمایند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۰۲ ، ۱۴:۲۸
ابوالفضل رهبر

 

حدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ بِمَدِینَةِ اَلرَّسُولِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ [عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ] عَنْ أَبِیهِ [عَنْ ] عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ قَالَ قَالَ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ:

«کَانَ ص... إِذَا انْتَهَى إِلَى قَوْمٍ جَلَسَ حَیْثُ یَنْتَهِی بِهِ الْمَجْلِسُ وَ یَأْمُرُ بِذَلِکَ وَ یُعْطِی کُلَّ جُلَسَائِهِ نَصِیبَهُ حَتَّى لَا یَحْسَبُ أَحَدٌ مِنْ جُلَسَائِهِ أَنَّ أَحَداً أَکْرَمُ عَلَیْهِ مِنْهُ مَنْ جَالَسَهُ صَابَرَهُ حَتَّى یَکُونَ هُوَ الْمُنْصَرِفَ عَنْهُ ... قَدْ وَسِعَ النَّاسَ مِنْهُ خُلُقُهُ وَ صَارَ لَهُمْ أَباً رَحِیماً وَ صَارُوا عِنْدَهُ فِی الْحَقِّ سَوَاءً مَجْلِسُهُ مَجْلِسُ حِلْمٍ وَ حَیَاءٍ وَ صِدْقٍ وَ أَمَانَةٍ لَا تُرْفَعُ فِیهِ الْأَصْوَاتُ وَ لَا تُؤْبَنُ فِیهِ الْحُرَمُ وَ لَا تُثْنَى فَلَتَاتُهُ مُتَعَادِلِینَ مُتَوَاصِلِینَ فِیهِ بِالتَّقْوَى مُتَوَاضِعِینَ یُوَقِّرُونَ الْکَبِیرَ وَ یَرْحَمُونَ الصَّغِیرَ وَ یُؤْثِرُونَ ذَا الْحَاجَةِ وَ یَحْفَظُونَ الْغَرِیبَ. کَانَ دَائِمَ الْبِشْرِ سَهْلَ الْخُلُقِ لَیِّنَ الْجَانِبِ لَیْسَ بِفَظٍّ وَ لَا غَلِیظٍ وَ لَا صَخَّابٍ وَ لَا فَحَّاشٍ وَ لَا عَیَّابٍ وَ لَا مَزَّاحٍ وَ لَا مَدَّاحٍ یَتَغَافَلُ عَمَّا لَا یَشْتَهِی فَلَا یُؤْیِسُ مِنْهُ وَ لَا یُخَیِّبُ فِیهِ مُؤَمِّلِیهِ قَدْ تَرَکَ نَفْسَهُ مِنْ ثَلَاثٍ الْمِرَاءِ وَ الْإِکْثَارِ وَ مَا لَا یَعْنِیهِ وَ تَرَکَ النَّاسَ مِنْ ثَلَاثٍ کَانَ لَا یَذُمُّ أَحَداً وَ لَا یُعَیِّرُهُ وَ لَا یَطْلُبُ عَثَرَاتِهِ وَ لَا عَوْرَتَهُ وَ لَا یَتَکَلَّمُ إِلَّا فِیمَا رَجَا ثَوَابَهُ إِذَا تَکَلَّمَ أَطْرَقَ جُلَسَاؤُهُ کَأَنَّمَا عَلَى رُءُوسِهِمُ الطَّیْرُ وَ إِذَا سَکَتَ تَکَلَّمُوا وَ لَا یَتَنَازَعُونَ عِنْدَهُ الْحَدِیثَ وَ إِذَا تَکَلَّمَ عِنْدَهُ أَحَدٌ أَنْصَتُوا لَهُ حَتَّى یَفْرُغَ مِنْ حَدِیثِهِ یَضْحَکُ مِمَّا یَضْحَکُونَ مِنْهُ وَ یَتَعَجَّبُ مِمَّا یَتَعَجَّبُونَ مِنْهُ وَ یَصْبِرُ لِلْغَرِیبِ عَلَى الْجَفْوَةِ فِی الْمَسْأَلَةِ وَ الْمَنْطِقِ ... وَ لَا یَقْطَعُ عَلَى أَحَدٍ کَلَامَهُ حَتَّى یَجُوزَهُ فَیَقْطَعَهُ بِنَهْیٍ أَوْ قِیَامٍ. کَانَ سُکُوتُهُ عَلَى أَرْبَعٍ الْحِلْمِ وَ الْحَذَرِ وَ التَّقْدِیرِ وَ التَّفَکُّرِ فَأَمَّا التَّقْدِیرُ فَفِی تَسْوِیَةِ النَّظَرِ وَ الِاسْتِمَاعِ بَیْنَ النَّاسِ وَ أَمَّا تَفَکُّرُهُ فَفِیمَا یَبْقَى وَ یَفْنَى وَ جُمِعَ لَهُ الْحِلْمُ فِی الصَّبْرِ فَکَانَ لَا یُغْضِبُهُ شَیْ‏ءٌ وَ لَا یَسْتَفِزُّهُ وَ جُمِعَ لَهُ الْحَذَرُ فِی أَرْبَعٍ أَخْذِهِ الْحَسَنَ لِیُقْتَدَى بِهِ وَ تَرْکِهِ الْقَبِیحَ لِیُنْتَهَى عَنْهُ وَ اجْتِهَادِهِ الرَّأْیَ فِی إِصْلَاحِ أُمَّتِهِ وَ الْقِیَامِ فِیمَا جَمَعَ لَهُمْ مِنْ خَیْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ.»

 عیون‌أخبارالرضا، ج‏۱، ص۳۱۸

 

از امام رضا نقل شده است که امیرالمؤمنین جلسات رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهم) با اصحابشان را چنین توصیف فرمودند:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هرگاه نزد گروهی می‌رفتند که نشسته بودند، در انتهای مجلس می‌نشستند و (دیگران را نیز) به همین کار دستور می‌دادند.

سهم و بهره همه افراد حاضر در جلسه را ادا می‌کردند، به‌نحوی که هیچ‌یک از آنان گمان نمی‌کرد دیگری نزد پیامبر از او گرامی‌تر است.

هرکس نزد ایشان می‌نشست، حضرت (خودشان جلسه را تمام نمی‌کردند، بلکه) آن‌قدر صبر می‌کردند تا خود آن شخص بلند شود و جلسه را ترک کند...

خلقِ نیکوی ایشان شامل حال عموم مردم بود (نه فقط برای بعضی اقشار خاص).

برای مردم پدری مهربان بودند و در برابر حق، همه برای ایشان یکسان بودند.

جلسه ایشان، جلسه بردباری، حیاء، راست‌گویی و امانت‌داری بود.

در جلسه ایشان، صدای کسی بلند نمی‌شد، حُرمت کسی نمی‌شکست و اشتباهات کسی بازگو نمی‌گشت.

حاضرین بر اساس تقوا با هم برابر و به هم پیوسته بودند. نسبت به یکدیگر متواضع بودند، به بزرگ‌ترها احترام می‌گذاشتند و با کوچک‌ترها مهربان بودند.

نسبت به نیازمندان ازخودگذشتگی می‌کردند و از افراد غریب محافظت می‌کردند.

ایشان همواره خوش‌رو، نرم‌خو و خوش‌برخورد بودند. سخت‌گیر نبودند.

خشن، اهل دادوفریاد، بدزبان و عیب‌جو نبودند.

نه زیاد شوخی می‌کردند و نه زیاد از کسی تعریف می‌کردند.

خود را نسبت به چیزی که خوش نداشتند، به غفلت می‌زدند تا کسی از ایشان مأیوس نشود و دوست‌دارانشان نااُمید نگردند.

(در جمع‌ها) نسبت به خود، سه چیز را ترک می‌کردند؛ بحث و جدل، پرحرفی و حرف‌های بی‌فایده.

همچنین نسبت به دیگران، سه چیز را ترک می‌کردند؛ هرگز کسی را مذمّت نمی‌کردند و با سرزنش خود او را سرافکنده نمی‌نمودند، دنبال لغزش‌ها و کارهای زشت و شرم‌آور کسی نبودند و جز در موردی که امید ثواب داشتند، سخنی نمی‌گفتند.

زمانی که سخن می‌گفتند، حاضرین در جلسه آرام می‌گرفتند، گویا پرنده‌ای روی سرهایشان بود و زمانی که ایشان ساکت می‌شدند، دیگران سخن می‌گفتند.

حاضرین، نزد ایشان، فرصت صحبت کردن را از یکدیگر نمی‌ربودند و هرگاه نزد ایشان کسی صحبت می‌کرد، دیگران خاموش می‌شدند و گوش می‌دادند تا حرفش تمام شود.

حضرت به چیزی می‌خندیدند که دیگران به آن می‌خندیدند و از چیزی ابراز شگفتی می‌کردند که دیگران از آن شگفت‌زده می‌شدند.

ایشان نسبت به کسی که غریب بود (با آداب حاکم بر جلسه آشنا نبود) و هنگام درخواست کردن و سخن گفتن با بدرفتاری و خشونت برخورد می‌کرد، صبر می‌کردند...

سخن کسی را قطع نمی‌کردند مگر این‌که از حدودِ (الهی) تجاوز کند؛ که در این‌صورت یا با نهی کردن یا با برخواستن از مجلس، حرفش را قطع می‌کردند.

خاموشیِ رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بر اساس چهار چیز بود؛ «بردباری»، «احتیاط شدید»، «اندازه‌گیری» و «تفکّر»؛

- «اندازه‌گیریِ» ایشان این بود که در نگاه کردن به مردم (حاضرین) و گوش دادنِ سخن‌هایشان یکسان برخورد کنند.

- «تفکر»شان در مورد چیزهایی بود که باقی هستند و چیزهایی که فانی‌اند (و از بین می‌روند.)

- «بردباری» ایشان با صبرشان همراه بود؛ به‌همین‌خاطر چیزی ایشان را نه خشمگین می‌ساخت و نه ناخرسند می‌نمود.

- «احتیاط شدید» حضرت نیز در چهار چیز بود: کار زیبا انجام دهند تا دیگران به ایشان اقتدا نمایند، کار زشت را ترک کنند تا دیگران نیز آن را ترک کنند، تمام تلاششان را برای تصمیم‌گیری برای اصلاح امتشان به‌کار گیرند و اقدام برای آن‌چه که خیر دنیا و آخرت را برای مردم در پی داشته باشد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۰۲ ، ۱۲:۱۹
ابوالفضل رهبر

 

قالَ عَلِیِّ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ:

«لِیَتَأَسَّ صَغِیرُکُمْ‏ بِکَبِیرِکُمْ‏ وَ لْیَرْأَفْ کَبِیرُکُمْ بِصَغِیرِکُمْ.»

 نهج‌البلاغة، ص۲۴۰

 

از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است:

«کوچک‌ترهای شما باید از بزرگ‌ترهایتان پیروی کنند و بزرگ‌ترها باید به کوچک‌ترها محبت بورزند.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

در متن عربی حدیث، حضرت فرموده‌اند کوچک‌ترها باید به بزرگ‌ترها «تأسّی» کنند. معنای دقیق «تأسی» در لغت عرب، عبارت است از پیروی و تمکین از کسی که خیرخواه انسان است و قصد مداوا و اصلاح او را دارد؛ مثل بیماری که از دستورات پزشک پیروی می‌کند تا بهبود یابد.

و در مقابل، فرموده‌اند بزرگ‌ترها باید نسبت به کوچک‌ترها «رأفت» داشته باشند. معنای دقیق «رأفت» نیز در لغت عرب، عبارت است از این‌که انسان نسبت به دیگری مهربانی و دلسوزی خالصانه و شدیدی داشته باشد، به‌نحوی که طاقت درد و رنج او را نداشته باشد و در صدد مداوا و اصلاح او برآید. هرچند این مداوا و اصلاح، خود با درد و رنجِ موقتی همراه باشد.

از آن‌چه گفته شد، برمی‌آید که حضرت رابطه‌ی مطلوب میان بزرگ‌ترها و کوچک‌ترها را چنین ترسیم کرده‌اند که بزرگ‌ترها باید دلسوز کوچک‌ترها باشند و به اصلاح آن‌ها اهتمام داشته باشند. کوچک‌ترها نیز باید خیرخواهی بزرگ‌ترهایشان را بپذیرند و از دستوراتشان پیروی کنند تا کاستی‌هایشان برطرف شود و رشد نمایند.

بدیهی است که این رابطه دوطرفه است و اگر از جانب یکی از طرفین (به‌ویژه بزرگ‌ترها) کوتاهی صورت گیرد، طرف مقابل نیز کوتاهی خواهد کرد؛

- کوچک‌ترها اگر بزرگ‌ترهایشان را مهربان و دلسوز ندانند یا آن‌ها را کاردان و حاذق نیابند، از آن‌ها پیروی نخواهند کرد و رشد نخواهند نمود.

- از طرفی اگر آن‌ها به دلسوزی‌های بزرگ‌ترهایشان توجه نکنند و به توصیه‌هایشان جامه عمل نپوشانند، بزرگ‌ترها نیز کم‌کم دلسرد و بی‌تفاوت می‌شوند و به وظیفه‌شان عمل نخواهند کرد.

اما به‌هرحال، دراین‌میان توقع از بزرگ‌ترها بیش‌تر است. بزرگ‌ترها باید اولاً دلسوز کوچک‌ترها باشند و ثانیاً کاردان و کارشناس باشند تا کوچک‌ترها به آن‌ها اعتماد کنند و توصیه‌هایشان را عملی سازند.

چراکه کودکان تا یک سنی، بزرگ‌ترهای دلسوز اطراف خود (به‌ویژه پدر و مادرشان) را الگوی خود قرار می‌دهند، اما وقتی بیشتر رشد می‌کنند و کاستی‌های بیشتری در الگوهای سابق خود می‌بینند، سراغ الگوهای دیگری می‌روند که شاید الگوهای مناسب و دلسوزی برای آن‌ها نباشند و از این جهت دچار آسیب شوند.

به همین دلیل است که بزرگ‌ترها (به‌ویژه والدین که دلسوزترین افراد نسبت به فرزندانشان هستند) باید دائماً برای رشد خود نیز بکوشند؛ رشد علمی، اخلاقی، معنوی، مهارتی و…

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۰۱ ، ۰۹:۳۴
ابوالفضل رهبر

 

عَبْدُ الْعَزِیزِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ النَّبِیِّ ص‌ أَنَّهُ کَانَ جَالِساً فَأَقْبَلَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ فَلَمَّا رَآهُمَا النَّبِیُّ قَامَ لَهُمَا وَ اسْتَبْطَأَ بُلُوغَهُمَا إِلَیْهِ فَاسْتَقْبَلَهُمَا وَ حَمَلَهُمَا عَلَى کَتِفَیْهِ وَ قَالَ: «نِعْمَ الْمَطِیُّ مَطِیُّکُمَا وَ نِعْمَ الرَّاکِبَانِ أَنْتُمَا وَ أَبُوکُمَا خَیْرٌ مِنْکُمَا.»

 مناقب‌آل‌أبی‌طالب، ج‏۳، ص۳۸۸

 

نقل شده است: پیامبر نشسته بودند که امام حسن و امام حسین (صلوات‌الله‌علیهم) پیش آمدند.

وقتی پیامبر آن‌دو را دیدند، به‌خاطرشان برخواستند و مکث کردند تا آن‌دو به ایشان برسند.

آن‌گاه به آن‌دو رو کردند، آن‌ها را بغل گرفتند، بر کتف‌هایشان نشاندند و فرمودند:

«چه خوب مَرکبی است مَرکبتان! چه خوب سوارانی هستید شما! و پدرتان از شما بهتر است.»

 

 

در روایتی دیگر، چنین نقل شده است:

 

 

[مُزَرِّدٌ] قَالَ سَمِعْتُ أَبَا هُرَیْرَةَ یَقُولُ: سَمِعَ أُذُنَایَ هَاتَانِ وَ بَصُرَ عَیْنَایَ هَاتَانِ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ هُوَ آخِذٌ بِیَدَیْهِ جَمِیعاً بِکَتِفَیِ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَیْنِ وَ قَدَمَاهُمَا عَلَى قَدَمِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ یَقُولُ: «تَرَقَّ عَیْنَ بَقَّةَ!» قَالَ: فَرَقَا اَلْغُلاَمُ حَتَّى وَضَعَ قَدَمَیْهِ عَلَى صَدْرِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ قَالَ لَهُ: «اِفْتَحْ فَاکَ!» ثُمَّ قَبَّلَهُ ثُمَّ قَالَ: «اَللَّهُمَّ أَحِبَّهُ فَإِنِّی أُحِبُّهُ.»

 بحارالأنوار، ج‏۴۳، ص۲۸۶

 

پیامبر با دستانشان کتف‌های امام حسن و امام حسین (صلوات‌الله‌علیهم) را گرفتند و درحالی‌که پایشان روی پای حضرت بود، فرمودند:

«(از من) بالا بیا، چشم‌کوچولو!»

پس پسربچه بالا آمد تا این‌که پاهایش را روی سینه رسول خدا گذاشت.

سپس حضرت به او فرمودند:

«دهانت را باز کن.»

سپس او را بوسیدند و فرمودند:

«خداوندا! او را دوست بدار که من نیز او را دوست دارم.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۰۱ ، ۰۸:۱۱
ابوالفضل رهبر

 

کانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَخْطُبُ فَجَاءَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ ع وَ عَلَیْهِمَا قَمِیصَانِ أَحْمَرَانِ یَمْشِیَانِ‏ وَ یَعْثُرَانِ‏ فَنَزَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنَ الْمِنْبَرَ فَحَمَلَهُمَا وَ وَضْعَهُمَا بَیْنَ یَدَیْهِ ثُمَّ قَالَ: «صَدَقَ اللَّهُ‏ «إِنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ» فَنَظَرْتُ إِلَى هَذَیْنِ الصَّبِیَّیْنِ یَمْشِیَانِ‏ وَ یَعْثُرَانِ‏ فَلَمْ أَصْبِرْ حَتَّى قَطَعْتُ حَدِیثِی وَ رَفَعْتُهُمَا.»

 کشف الغمة، ج۱، ص۵۲۲

 

نقل شده است: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) سخنرانی می‌کردند که امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) درحالی‌که پیراهن‌هایی قرمزرنگ به تن داشتند و [چون کوچک بودند، کمی] راه می‌رفتند و به زمین می‌افتادند، (جلو) آمدند.

رسول خدا از منبر پایین آمدند، آن‌دو را بغل کردند و مقابل خود قرار دادند.

سپس فرمودند:

«خداوند راست گفته است که: «إِنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ»؛ «اموال و فرزندان شما، فقط فتنه هستند.» [تغابن:۱۵]

نگاهم به این دو کودک افتاد که راه می‌رفتند و به زمین می‌افتادند. پس طاقت نیاوردم؛ سخنم را قطع کردم و آن‌دو را از زمین بلند کردم.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

خداوند (عزّوجلّ) در آیه‌ی دیگری فرموده است:

«الْمالُ وَ الْبَنُونَ زینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا»[کهف:۴۶]؛ «مال و فرزندان زینتِ حیات دنیوی هستند.» 

به همین خاطر است که مال و فرزند برای انسان «فتنه» هستند.

«فتنه»؛ یعنی آزمایشی سختی برای خالص شدن و پاک گشتن. وقتی می‌خواهند از سنگ طلا، طلای خالص به دست آورند، آن را در کوره‌ای داغ قرار می‌دهند تا طلای ناب از ناخالصی‌ها جدا شود. به این عمل «فَتْن» گویند.

البته این‌که مال و فرزند، فتنه هستند، به این معنا نیست که باید از آن‌ها دوری کرد و به آن‌ها بی‌اعتنا نمود؛ همان‌طور که در رفتار رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هم می‌بینیم که نسبت به فرزندانشان مهری سرشار داشته‌اند (چنان‌که نسبت به همه مخلوقات پروردگار، مهربان بوده‌اند.)

بلکه مال و فرزند، به‌خاطر شیرینی‌ها و جاذبه‌های ذاتی‌شان (این‌که زینتِ زندگی دنیا هستند)، این قابلیت را دارند که ابزار آزمایشی سخت برای انسان باشند.

پس می‌توانیم در عین حال که به فرزندانمان علاقه داریم و مهر می‌ورزیم، مراقب باشیم محبتمان به آن‌ها را بر دستورات خداوند مقدم نداریم و آخرتمان را فدای دنیایمان نکنیم، بلکه محبتمان به آن‌ها را در مسیر امر الهی قرار دهیم.

هنر مؤمن، رعایت این ظرافت‌ها و حرکت بر روی این مرزهاست. اگر در دنیا توانستیم بر این مرزها حرکت کنیم، در آخرت نیز خواهیم توانست از پل باریک صراط عبور نماییم، إن‌شاءالله.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۰۱ ، ۱۵:۵۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «صَلَّى رَسُولُ اللَّهِ ص بِالنَّاسِ الظُّهْرَ فَخَفَّفَ فِی الرَّکْعَتَیْنِ الْأَخِیرَتَیْنِ فَلَمَّا انْصَرَفَ قَالَ لَهُ النَّاسُ: هَلْ حَدَثَ فِی الصَّلَاةِ حَدَثٌ؟ قَالَ: «وَ مَا ذَاکَ؟» قَالُوا: خَفَّفْتَ فِی الرَّکْعَتَیْنِ الْأَخِیرَتَیْنِ فَقَالَ لَهُمْ: «أَمَا سَمِعْتُمْ صُرَاخَ‏ الصَّبِیِ‏.»»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«(روزی) رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نماز ظهر را بر مردم امامت کردند. ایشان دو رکعت آخر را مختصر (و سریع) خواندند.

وقتی نمازشان را تمام کردند، مردم به ایشان عرض کردند:

آیا حین نماز اتفاقی رخ داد؟

حضرت فرمودند:

«چه‌طور مگر؟!»

عرض کردند:

دو رکعت آخر را مختصر خواندید.

به آنان فرمودند:

«مگر صدای فریاد آن کودک را نشنیدید؟!»»

 

 

 

…عَنْ عَمَّارٍ اَلسَّابَاطِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «لاَ بَأْسَ أَنْ تَحْمِلَ اَلْمَرْأَةُ صَبِیَّهَا وَ هِیَ تُصَلِّی أَوْ تُرْضِعَهُ وَ هِیَ تَتَشَهَّدُ.»

 تهذیب‌الأحکام، ج‏۲، ص۳۳۰

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«اشکالی ندارد که زن در حال نماز، کودکش را بغل گیرد یا در حال تشهد، او را شیر دهد.»

 

 

 

...وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ تَکُونُ فِی صَلَاةٍ فَرِیضَةٍ وَ وَلَدُهَا إِلَى جَنْبِهَا فَیَبْکِی وَ هِیَ قَاعِدَةٌ هَلْ‏ یَصْلُحُ‏ لَهَا أَنْ تَنَاوَلَهُ فَتُقْعِدَهُ فِی حَجْرِهَا تُسْکِتَهُ أَوْ تُرْضِعَهُ. قَالَ: «لَا بَأْسَ.»

 مسائل‌علی‌بن‌جعفر، ص۱۶۵

 

از علی‌بن‌جعفر، برادر امام کاظم (علیهم‌السلام) نقل شده است:

از ایشان در مورد زنی که در حال خواندن نمازِ واجب است و فرزندش کنارش است پرسیدم که اگر ناگهان گریه کند، درحالی‌که مادرش نشسته است، آیا درست است که او را بغل گیرد، بر دامنش بنشاند و آرامش کند یا به او شیر دهد؟

حضرت فرمودند:

«اشکالی ندارد.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

احتمالاً حدیث اول را بارها شنیده‌اید، اما محل تأمل است که چرا رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به‌خاطر گریه و زاری یک کودک، از نماز به روال همیشگی دست کشیدند و نماز مؤمنان کثیری که در نمازشان حاضر بودند را کوتاه‌تر کردند؟

کودک نیازهایی دارد که وقتی نمی‌تواند آن‌ها را از طریق کلام به والدینش منتقل کند، به گریه متوسل می‌شود. کودک مذکور در این حدیث، یا نوزاد بوده و زبان باز نکرده بوده، و یا چون پدر یا مادرش در حال نماز بوده‌اند و جوابش را نمی‌داده‌اند، نمی‌توانسته ارتباط کلامی برقرار کند.

توصیه این است که هرچه سریع‌تر باید به گریه کودک توجه کرد؛ نیازش را برطرف نمود یا حواسش را پرت کرد تا از این بی‌تابی رها شود. حتی بهتر است قبل از این‌که کار به گریه بکشد، نیازش پیش‌بینی شود و برطرف گردد.

البته این توصیه، به این معنا نیست که اسیر خواسته‌های نابه‌جا و آسیب‌آفرین کودکان شویم و او را بدعادت کنیم یا در معرض آسیب قرار دهیم، اما این هم تصور غلطی است که اگر به گریه نوزاد فوراً عکس‌العمل نشان دهیم، متوقع بار می‌آید و یاد می‌گیرد با این روش از والدین سوءاستفاده کند!

از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است: «مَن بَکى صَبِیٌ لَهُ فَأرضاهُ حَتّى یُسَکِّنَهُ، أعطاهُ اللّه ُ عَزّ وَ جَلَّ مِنَ الجَنَّةِ حَتّى یَرضى.» [الفرودس، ج۳، ص۵۴۹]؛ «کسی که کودک خردسالش گریه کند، آن‌گاه او را راضی (خشنود) کند تا آرام گیرد، خداوند (عزّوجلّ) آن‌قدر از بهشت به او می‌دهد تا راضی شود.»

بعضی پژوهش‌گران نیز برای بی‌توجهی به گریه کودک، آسیب‌هایی برشمرده‌اند؛ از جمله: «عصبی شدن کودک»، «اختلال در سیستم ارتباطی و کاهش رابطه عاطفی میان کودک و والدین»، «تقویت حس بی‌اعتمادی نسبت به والدین»، «ایجاد احساس گناه در والدین» (به‌خاطر پاسخ ندادن به گریه‌های فرزند).

به‌هرحال (چنان‌چه در مطلب پیشین نیز ذکر شد) کودک، والدینش را روزی‌رسان و تنها تکیه‌گاه خود می‌پندارد و اگر قطع امید او از آن‌ها آسیب‌های خطرناکی در پی خواهد داشت که در همان مطلب به آن اشاره شد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۰۱ ، ۱۵:۵۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْبَجَلِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«أَحِبُّوا الصِّبْیَانَ وَ ارْحَمُوهُمْ وَ إِذَا وَعَدْتُمُوهُمْ شَیْئاً فَفُوا لَهُمْ فَإِنَّهُمْ لَا یَدْرُونَ إِلَّا أَنَّکُمْ‏ تَرْزُقُونَهُمْ‏.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۹

 

از امام صادق، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«کودکان خردسال را دوست بدارید، با آن‌ها مهربان باشید و هرگاه به آن‌ها وعده‌ی چیزی را دادید، به وعده‌تان وفا کنید؛

چراکه آن‌ها فقط این را می‌دانند که این شمایید که به آن‌ها روزی می‌رسانید.»

 

 

 

...عَنْ کُلَیْبٍ اَلصَّیْدَاوِیِّ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ:

«إِذَا وَعَدْتُمُ اَلصِّبْیَانَ فَفُوا لَهُمْ فَإِنَّهُمْ یَرَوْنَ أَنَّکُمُ اَلَّذِینَ تَرْزُقُونَهُمْ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیْسَ یَغْضَبُ لِشَیْءٍ کَغَضَبِهِ لِلنِّسَاءِ وَ اَلصِّبْیَانِ.»

 الکافی، ج۶، ص۵۰

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرگاه به خردسالان وعده دادید، (به وعده‌تان) به آن‌ها وفا کنید؛

چراکه آن‌ها می‌پندارند شمایید که روزیشان می‌دهید.

به‌راستی‌که خداوند (عزّوجلّ) نسبت به هیچ‌چیز مانند خشمی که نسبت به (ظلم به) زنان و خردسالان می‌گیرد، خشمگین نمی‌شود.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

گر اعتماد فرزندان به کسی که گمان می‌کنند او روزی‌رسانشان است، سلب شود؛

- اولاً از آن شخص ناراحت و ناامید می‌شوند و رابطه‌شان با او دچار اختلال می‌شود. درحالی‌که والدین به رابطه صمیمی با فرزندانشان احتیاج دارند؛ تا راه‌نمایی‌ها و دستوراتشان در مراحل مختلف زندگی، خریدار داشته باشد.

- ثانیاً این تصور در کودکان ایجاد می‌شود که «روزی‌دهنده، ممکن است به وعده‌اش عمل نکند». آن‌گاه وقتی بزرگ‌تر می‌شوند و خالقِ روزی‌دهنده‌شان را می‌شناسند، اعتقادشان به وعده‌های او نیز سست خواهد شد و این - خدای ناکرده - مقدمه‌ی گمراهی‌شان خواهد بود.

نعوذ بالله.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۰۱ ، ۱۰:۱۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلْفَضْلِ بْنِ أَبِی قُرَّةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«مَنْ‏ قَبَّلَ‏ وَلَدَهُ‏ کَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ حَسَنَةً وَ مَنْ فَرَّحَهُ فَرَّحَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ...»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۹

 

از امام صادق، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«هرکس فرزندش را ببوسد، خداوند (عزّوجلّ) برای او حسنه‌ای می‌نویسد

و هرکس فرزندش را شاد کند، خداوند در روز قیامت او را شاد می‌گرداند.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] در روایات متعددی به بوسیدن و محبت کردن به فرزندان توصیه شده است و برای این کار پاداش‌هایی وعده داده شده است. این توصیه‌ها و پاداش‌ها، علاوه بر این‌که نشان می‌دهد این کار برای والدین مفید است و سبب ارتقاء درجه آن‌ها می‌گردد، گویا به نیاز شدید کودک به مورد محبت قرار گرفتن و شاد شدن نیز اشاره دارد.

بنابراین شاید بتوان از این دسته روایات فهمید که کودکان نیز در فرآیند رشد صحیح خود، نیاز دارند که به آن‌ها محبت شود، مورد توجه قرار گیرند، مورد احترام باشند، با آن‌ها بازی شود، بوسیده شوند، شاد شوند و…

[۲] حضرت در فراز دیگری از همین حدیث، چنین فرموده‌اند: «...وَ مَنْ عَلَّمَهُ اَلْقُرْآنَ دُعِیَ بِالْأَبَوَیْنِ فَیُکْسَیَانِ حُلَّتَیْنِ یُضِیءُ مِنْ نُورِهِمَا وُجُوهُ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ.»؛ «و هرکس به فرزندش قرآن بیاموزد، [در بهشت] پدر و مادرش را دعوت می‌کنند و دو ردای بلند به آن‌ها می‌پوشانند که از نور آن رداها، چهره‌ی اهل بهشت نورانی می‌گردد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۰۱ ، ۰۷:۱۳
ابوالفضل رهبر

 

…عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ اَلْجَهْمِ قَالَ: سَأَلْتُ اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا حَدُّ اَلتَّوَکُّلِ؟ فَقَالَ لِی: «أَنْ لاَ تَخَافَ مَعَ اَللَّهِ أَحَداً.» قَالَ: قُلْتُ: فَمَا حَدُّ اَلتَّوَاضُعِ؟ قَالَ: «أَنْ تُعْطِیَ اَلنَّاسَ مِنْ نَفْسِکَ مَا تُحِبُّ أَنْ یُعْطُوکَ مِثْلَهُ.» قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ أَشْتَهِی أَنْ أَعْلَمَ کَیْفَ أَنَا عِنْدَکَ. قَالَ: «اُنْظُرْ کَیْفَ أَنَا عِنْدَکَ.»

 عیون‌أخبارالرضا، ج۲، ص۴۹

 

از حسن بن جهم نقل شده است:

از امام رضا (علیه‌السلام) سؤال کردم

فدایتان شوم، تعریف توکّل چیست؟

حضرت به من فرمودند:

«این‌که در کنار خداوند، از هیچ‌کس نترسی.»

عرض کردم:

تعریف تواضع چیست؟

حضرت فرمودند:

«این‌که آن‌چه را دوست داری مردم به تو دهند، تو از جانب خود به آنان دهی.»

عرض کردم:

فدایتان شوم، دوست دارم بدانم جایگاه من نزد شما چگونه است.

حضرت فرمودند:

«ببین جایگاه من نزد تو چگونه است!»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

مطلب مرتبط پیشین:

قاعده «دل به دل راه داره!»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۰۱ ، ۰۸:۳۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی الرَّجُلِ یُشْرِکُ أَبَاهُ وَ أَخَاهُ وَ قَرَابَتَهُ فِی حَجِّهِ فَقَالَ:

«إِذاً یُکْتَبَ لَکَ حَجٌّ مِثْلُ حَجِّهِمْ وَ تَزْدَادَ أَجْراً بِمَا وَصَلْتَ.»

 الکافی، ج۴، ص۳۱۶

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که در مورد مردی که پدر و برادر و نزدیکانش را در (ثوابِ) حجش شریک کرده بود، فرمودند:

«دراین‌صورت برای تو هم مثل حج آن‌ها، حج نوشته می‌شود و به‌خاطر این صله(رحم)ات، اجرت بیشتر خواهد بود.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] همان‌طور که ملاحظه فرمودید، شریک کردن خویشاوندان در ثواب حج، از مصادیق «صله رحم» شمرده شده است. پیش‌تر نیز عرض شده است که صله‌رحم به معنای هرگونه اتصال و ارتباط با خویشاوندان و یاری و دست‌گیری آنان است و به دیدار با آنان محدود نیست.

[۲] اگر از «بخل»مان بکاهیم، به اطرافیانمان مهر بورزیم و آنان را در لحظات زیبای معنوی‌مان شریک نماییم، نه از ثواب عمل ما و نه از خزانه بی‌انتهای رحمت الهی، چیزی کاسته نخواهد شد؛ همه مورد عنایت حضرت کریم (تبارک‌وتعالی) واقع خواهیم شد و همه بهره خواهیم برد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۰۰ ، ۰۸:۱۱
ابوالفضل رهبر