دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۷۳۷ مطلب با موضوع «اخلاقی» ثبت شده است

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: «یَا عُذَافِرُ إِنَّکَ تُعَامِلُ أَبَا أَیُّوبَ وَ الرَّبِیعَ فَمَا حَالُکَ إِذَا نُودِیَ بِکَ فِی أَعْوَانِ الظَّلَمَةِ؟» قَالَ: فَوَجَمَ أَبِی. فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَمَّا رَأَى مَا أَصَابَهُ: «أَیْ عُذَافِرُ إِنَّمَا خَوَّفْتُکَ بِمَا خَوَّفَنِی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ.» قَالَ مُحَمَّدٌ: فَقَدِمَ أَبِی فَلَمْ یَزَلْ مَغْمُوماً مَکْرُوباً حَتَّى مَاتَ.

 الکافی، ج۵، ص۱۰۵

 

از محمد بن عُذافر صیرفی نقل شده است:

پدرم، عذافر بن عیسی صیرفی نقل کرده است:

امام صادق (علیه‌السلام) به من فرمودند:

«ای عذافر! تو با ابو ایوب و ربیع معامله انجام می‌دهی. احوالت چگونه خواهد بود، زمانی که (در قیامت) تو را جزء یاوران ستم‌گران صدا بزنند؟»

محمد گوید:

پدرم از شدت ناراحتی زبانش بند آمد.

امام صادق (علیه‌السلام) وقتی این حالت پدرم را دیدند، به او فرمودند:

«ای عذافر! من تو را از چیزی ترساندم که خداوند (عزّوجلّ) مرا از آن ترسانده است.»

محمد گوید:

پدرم (از نزد امام) آمد و همواره ناراحت و اندوهگین بود، تا از دنیا رفت.[*]

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] شغل محمد بن عذافر و پدرش عذافر بن عیسی، صرافی بوده است و به این واسطه با افراد مختلف، از جمله کارگزاران بنی‌عباس، معامله می‌کرده‌اند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۰۰ ، ۰۸:۴۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ حَدِیدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ: «اتَّقُوا اللَّهَ وَ صُونُوا دِینَکُمْ بِالْوَرَعِ وَ قَوُّوهُ بِالتَّقِیَّةِ وَ الِاسْتِغْنَاءِ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّهُ مَنْ خَضَعَ لِصَاحِبِ سُلْطَانٍ وَ لِمَنْ یُخَالِفُهُ عَلَى دِینِهِ طَلَباً لِمَا فِی یَدَیْهِ مِنْ دُنْیَاهُ‏ أَخْمَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَقَّتَهُ عَلَیْهِ وَ وَکَلَهُ إِلَیْهِ فَإِنْ هُوَ غَلَبَ عَلَى شَیْ‏ءٍ مِنْ دُنْیَاهُ فَصَارَ إِلَیْهِ مِنْهُ شَیْ‏ءٌ نَزَعَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ اسْمُهُ الْبَرَکَةَ مِنْهُ وَ لَمْ یَأْجُرْهُ عَلَى شَیْ‏ءٍ یُنْفِقُهُ فِی حَجٍّ وَ لَا عِتْقِ [رَقَبَةٍ] وَ لَا بِرٍّ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۰۵

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«از خداوند بترسید و دینتان را با ″ورع″ حفظ کنید و آن را با ″تقیه″ و با ″بی‌نیازی جستن با (اتکاء به) خداوند″ تقویت کنید.

به‌راستی کسی که در مقابل ″سلطان″[۱] و در مقابل ″کسی که با او به‌خاطر دینش مخالفت می‌کند″[۲] فروتنی ورزد، تا از [اموال] دنیایی که در دست اوست بهره‌مند گردد، خداوند (عزّوجلّ) او را گم‌نام می‌کند[۳] و به‌خاطر این کار با او دشمنی می‌ورزد و او را به آن (سلطان یا مخالف دین) وامی‌گذارد.

آن‌گاه اگر به چیزی از دنیای آن سلطان دست یابد و مالی به او برسد، خداوند (جلّ‌وعزّإسمه) برکت را از آن مال برمی‌گیرد و به هیچ کار نیک او پاداش نخواهد داد؛ چه حج باشد، چه آزاد کردن برده باشد و هر کاری خوبی که انجام دهد.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[‍۱] سلطان: کسی که با قهر و غلبه بر دیگران غالب شده و سلطه یافته است.

[۲] مقصود کسی است که با دین ما ضدیت دارد و به‌خاطر دین‌دار بودنمان با ما به مخالفت برخواسته.

[۳] یعنی کاری می‌کند که نامش از زبان‌ها و دل‌ها بیفتد، از بزرگی ساقط شود و به فراموشی سپرده شود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۰۰ ، ۱۰:۲۴
ابوالفضل رهبر

 

محَمَّدُ بْنُ یَحْیَى رَفَعَهُ إِلَى أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ لَهُ رَجُلٌ إِنَّ لِی عَلَى بَعْضِ اَلْحَسَنِیِّینَ مَالاً وَ قَدْ أَعْیَانِی أَخْذُهُ وَ قَدْ جَرَى بَیْنِی وَ بَیْنَهُ کَلاَمٌ وَ لاَ آمَنُ أَنْ یَجْرِیَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ فِی ذَلِکَ مَا أَغْتَمُّ لَهُ. فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «لَیْسَ هَذَا طَرِیقَ اَلتَّقَاضِی وَ لَکِنْ إِذَا أَتَیْتَهُ أَطِلِ اَلْجُلُوسَ وَ اِلْزَمِ اَلسُّکُوتَ.» قَالَ اَلرَّجُلُ: فَمَا فَعَلْتُ ذَلِکَ إِلاَّ یَسِیراً حَتَّى أَخَذْتُ مَالِی.

 الکافی، ج۵، ص۱۰۱

 

نقل شده است مردی به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کرد:

من نزد یکی از نوادگان امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) مالی (طلب) دارم، اما نمی‌توانم آن را از او پس بگیرم. بینمان درگیری لفظی‌ای هم رخ داده و اطمینان ندارم که بدون ناراحتی مسأله‌مان حل شود.

امام صادق (علیه‌السلام) به او فرمودند:

«این، شیوه تقاضا کردنِ (طلب) نیست، بلکه وقتی نزد او رفتی، مدت طولانی بنشین و سکوت اختیار کن.»

آن مرد گوید:

مدت کوتاهی این کار را کردم و مالم را پس گرفتم.

 

 

 

...عَنْ خَضِرِ بْنِ عَمْرٍو اَلنَّخَعِیِّ قَالَ قَالَ أَحَدُهُمَا عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ فِی اَلرَّجُلِ یَکُونُ لَهُ عَلَى رَجُلٍ مَالٌ فَیَجْحَدُهُ قَالَ: «إِنِ اِسْتَحْلَفَهُ فَلَیْسَ لَهُ أَنْ یَأْخُذَ مِنْهُ بَعْدَ اَلْیَمِینِ شَیْئاً وَ إِنْ تَرَکَهُ وَ لَمْ یَسْتَحْلِفْهُ فَهُوَ عَلَى حَقِّهِ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۰۱

 

از امام باقر یا امام صادق (علیهماالسلام) نقل شده است که در مورد مردی که مالی به کسی داده و او انکار می‌کند، فرمودند:

«اگر او (بدهکار) را قسم دهد، بعد از آن‌که قسم خورد [که من از تو پولی نگرفته‌ام]، دیگر نمی‌تواند چیزی از او بگیرد، اما اگر او را رها کند و قسمش ندهد، حقش محفوظ خواهد بود.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

از فرمایشات مذکور می‌توان چنین آموخت که طلب‌کار برای گرفتن طلبش باید رعایت اخلاق و آدابی را بنماید؛

نباید بی‌تابی کند و به پر و پای بدهکار بپیچد، باید با طمأنیه پیش برود و کار را به بن‌بست نکشاند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۰۰ ، ۱۰:۲۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ یَحْیَى بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْحَسَنِ بْنِ اَلْحَسَنِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «صَعِدَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اَلْمِنْبَرَ ذَاتَ یَوْمٍ فَحَمِدَ اَللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ وَ صَلَّى عَلَى أَنْبِیَائِهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِمْ ثُمَّ قَالَ: «أَیُّهَا اَلنَّاسُ لِیُبَلِّغِ اَلشَّاهِدُ مِنْکُمُ اَلْغَائِبَ أَلاَ وَ مَنْ أَنْظَرَ مُعْسِراً کَانَ لَهُ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کُلِّ یَوْمٍ صَدَقَةٌ بِمِثْلِ مَالِهِ حَتَّى یَسْتَوْفِیَهُ.»» ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: ««وَ إِنْ کٰانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلىٰ مَیْسَرَةٍ وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» أَنَّهُ مُعْسِرٌ فَتَصَدَّقُوا عَلَیْهِ بِمَالِکُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ.»

 الکافی، ج۴، ص۳۵

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«روزی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بالای منبر رفتند، خداوند را حمد کردند و ستایش نمودند و بر پیامبرانش صلوات گفتند.

بعد فرمودند:

«ای مردم! کسانی که شاهدِ (سخنان من) هستند، (این سخن را) باید به غایبان برسانند؛

آگاه باشید هرکس به تنگ‌دستی مهلت دهد، بر عهده‌ی خداوند (عزّوجلّ) است که: تا زمانی که مالش را به او پس دهد، در هر روز، به‌مقدار مالش، صدقه محسوب کند.»»[*]

آن‌گاه امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

««وَ إِنْ کٰانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلىٰ مَیْسَرَةٍ وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» [بقره:۲۸۰]

«اگر دستش تنگ بود، تا زمانی که دستش باز شود، به او مهلت دهید و اگر (آن مال) را به او صدقه دهید، برایتان بهتر است، اگر بدانید.»

کسی که دستش تنگ است، مالتان را به او صدقه دهید؛ که این برایتان بهتر است.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] برای تقریب به ذهن، این‌طور فرض کنیم که دوستمان پنج میلیون تومان، یک‌ماهه، از ما قرض گرفته است.

بر اساس فرمایش رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، تا روزی که این مبلغ را به ما بازگرداند، روزی یک صدقه پنج میلیونی برایمان محاسبه می‌شود.

یعنی اگر پس از یک ماه، پنج میلیون را برگرداند، گویا ما در این مدت صدوپنجاه میلیون تومان صدقه داده‌اید! ضمن این‌که پولمان هم برگشته است.

این‌مقدار صدقه برای مایی که معمولاً در هر ماه، مبلغ ناچیزی صدقه می‌دهیم، باورنکردنی است و ثواب بزرگی محسوب می‌شود.

با این نگاه، مهلت دادن به بدهکار، نه‌تنها برایمان سخت نیست، بلکه شیرین نیز خواهد بود.

حال اگر بدهکار تنگدست باشد و توان پرداخت بدهی‌اش را نداشته باشد، اگر از پولمان بگذریم، یک صدقه‌ی جاریه و یک پاداش بزرگ برای آخرتمان فراهم کرده‌ایم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۰۰ ، ۰۷:۴۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ فُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ:

«مَا مِنْ مُؤْمِنٍ أَقْرَضَ مُؤْمِناً یَلْتَمِسُ بِهِ وَجْهَ اَللَّهِ إِلاَّ حَسَبَ اَللَّهُ لَهُ أَجْرَهُ بِحِسَابِ اَلصَّدَقَةِ حَتَّى یَرْجِعَ إِلَیْهِ مَالُهُ.»

 الکافی، ج۴، ص۳۴

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هیچ مؤمنی نیست که برای کسب رضای خداوند، به مؤمنی (دیگر) مالی قرض دهد، مگراین‌که خداوند تا زمانی که مالش به او برگردد، آن را به‌عنوان صدقه (زکات) برایش محسوب می‌کند.»

 

 

 

...عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ اَلسِّنْدِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«قَرْضُ اَلْمُؤْمِنِ غَنِیمَةٌ وَ تَعْجِیلُ خَیْرٍ إِنْ أَیْسَرَ أَدَّاهُ وَ إِنْ مَاتَ اُحْتُسِبَ مِنَ اَلزَّکَاةِ.»

 الکافی، ج۴، ص۳۴

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«قرض دادن به مؤمن، غنیمت[۱] و شتاب گرفتن در خوبی‌هاست؛

اگر (آن مؤمن) دستش باز شود، بدهی‌اش را می‌پردازد

و اگر [پیش از پرداخت بدهی‌اش] بمیرد، (مالِ قرض‌داده‌شده، برای طلبکار) از زکات محسوب می‌گردد.»[۲]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] غنیمت، ثروتی است که بدون رنج به‌دست آید.

[۲] مقصود این است که خداوند چنین برای او لحاظ می‌کند که گویا آن مال را به‌عنوان زکات پرداخته و چنین ثوابی برایش محاسبه می‌کند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۰۰ ، ۱۳:۴۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ: دَخَلَ رَجُلٌ عَلَى أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَشَکَا إِلَیْهِ رَجُلاً مِنْ أَصْحَابِهِ فَلَمْ یَلْبَثْ أَنْ جَاءَ اَلْمَشْکُوُّ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «مَا لِفُلاَنٍ یَشْکُوکَ؟» فَقَالَ لَهُ: یَشْکُونِی أَنِّی اِسْتَقْضَیْتُ مِنْهُ حَقِّی. قَالَ: فَجَلَسَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ مُغْضَباً ثُمَّ قَالَ: «کَأَنَّکَ إِذَا اِسْتَقْضَیْتَ حَقَّکَ لَمْ تُسِئْ أَ رَأَیْتَ مَا حَکَى اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کِتَابِهِ : «یَخٰافُونَ سُوءَ اَلْحِسٰابِ» أَ تَرَى أَنَّهُمْ خَافُوا اَللَّهَ أَنْ یَجُورَ عَلَیْهِمْ لاَ وَ اَللَّهِ مَا خَافُوا إِلاَّ اَلاِسْتِقْضَاءَ فَسَمَّاهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ سُوءَ اَلْحِسَابِ فَمَنِ اِسْتَقْضَى بِهِ فَقَدْ أَسَاءَ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۰۰

 

از حمّاد بن عثمان نقل شده است:

مردی نزد امام صادق (علیه‌السلام) آمد و شکایت یکی از اصحابشان را به ایشان کرد. طولی نکشید که کسی که از او شکایت شده بود نیز آمد.

امام صادق (علیه‌السلام) به او فرمودند:

«چه شده است که فلانی از تو شکایت دارد؟»

به امام عرض کرد:

شکایتش از من این است که حقم (پولی که به او قرض داده‌ام) را از او مطالبه کرده‌ام.

حضرت با حالت خشم نشستند و بعد فرمودند:

«گمان کرده‌ای اگر حقت را از او مطالبه کنی، بد نکرده‌ای؟ آیا حکایت خداوند (عزّوجلّ) در کتابش را دیده‌ای که:

«یَخٰافُونَ سُوءَ اَلْحِسٰابِ»[رعد:۲۱]؛ «(صاحبان خرد) از بدیِ محاسبه می‌ترسند.»[*]

آیا به نظرت آن‌ها (صاحبان خرد) از این می‌ترسند که خداوند [هنگام محاسبه‌ی اعمالشان] به آن‌ها ظلم کند؟

نه، به خدا قسم. تنها از این می‌ترسند که طلبشان را [به شکل بدی، از بدهکارش] مطالبه کنند که خداوند این را «سوء الحساب» (بد حساب کردن) نامیده است.

پس کسی که بدهی‌اش را (به شکل بدی) مطالبه کند، قطعاً بد کرده است.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] این عبارت، بخشی از آیات ۱۹ الی ۲۲ سوره رعد است:

«أَفَمَن یَعۡلَمُ أَنَّمَآ أُنزِلَ إِلَیۡکَ مِن رَّبِّکَ ٱلۡحَقُّ کَمَنۡ هُوَ أَعۡمَىٰٓ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ * ٱلَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهۡدِ ٱللَّهِ وَلَا یَنقُضُونَ ٱلۡمِیثَٰقَ * وَٱلَّذِینَ یَصِلُونَ مَآ أَمَرَ ٱللَّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَیَخۡشَوۡنَ رَبَّهُمۡ وَیَخَافُونَ سُوٓءَ ٱلۡحِسَابِ * وَٱلَّذِینَ صَبَرُواْ ٱبۡتِغَآءَ وَجۡهِ رَبِّهِمۡ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ سِرّٗا وَعَلَانِیَةٗ وَیَدۡرَءُونَ بِٱلۡحَسَنَةِ ٱلسَّیِّئَةَ أُوْلَـٰٓئِکَ لَهُمۡ عُقۡبَى ٱلدَّارِ»

«آیا کسى که مى‌داند آن‌چه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده حق است، مانند کسى است که [از نظر باطن] نابیناست؟! فقط خردمندان [بینادل] متذکّرِ [حق] مى‌شوند * همان کسانى که به عهد خدا [که همانا قرآن است] وفا مى‌کنند و پیمان را نمى‌شکنند * و آن‌چه را خدا به پیوند آن فرمان داده پیوند، مى‌دهند و از [عظمت و جلال] پروردگارشان همواره در هراسند و از حساب سخت و دشوار بیم دارند * و براى به دست آوردن خشنودى پروردگارشان [در برابر گناهان و انجام وظایف و حوادث] شکیبایى ورزیدند، و نماز را بر پا داشتند، و بخشى از آن‌چه را روزى آنان کردیم در نهان و آشکار انفاق نمودند، و همواره با نیکىِ [عبادت] زشتى و پلیدى [گناه] را دفع مى‌کنند [و با خوبى‌هاى خود نسبت به مردم، بدى‌هاى آنان را نسبت به خود برطرف مى‌نمایند]، اینان‌اند که فرجام نیک آن سراى، ویژۀ آنان است.» (ترجمه شیخ حسین انصاریان)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۰۰ ، ۱۰:۱۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عَبْدِ اَلْغَفَّارِ اَلْجَازِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ مَاتَ وَ عَلَیْهِ دَیْنٌ. قَالَ: «إِنْ کَانَ أُتِیَ عَلَى یَدَیْهِ مِنْ غَیْرِ فَسَادٍ لَمْ یُؤَاخِذْهُ اَللَّهُ [عَلَیْهِ] إِذَا عَلِمَ بِنِیَّتِهِ [اَلْأَدَاءَ] إِلاَّ مَنْ کَانَ لاَ یُرِیدُ أَنْ یُؤَدِّیَ عَنْ أَمَانَتِهِ فَهُوَ بِمَنْزِلَةِ اَلسَّارِقِ وَ کَذَلِکَ اَلزَّکَاةُ أَیْضاً وَ کَذَلِکَ مَنِ اِسْتَحَلَّ أَنْ یَذْهَبَ بِمُهُورِ اَلنِّسَاءِ.»

 الکافی، ج۵، ص۹۹

 

از عبدالغفار جازی نقل شده است:

از امام صادق (علیه‌السلام) در مورد مردی سؤال کردم که مرده است و بدهی‌ای به گردنش است [آیا خداوند او را عقوبت خواهد کرد؟]

حضرت فرمودند:

«اگر آن پول را در راه باطلی مصرف نکرده باشد، خداوند بداند که قصد پرداختش را داشته است، او را مؤاخذه نخواهد کرد،

مگر کسی که قصد نداشته باشد امانتش را ادا کند؛ که او به منزله‌ی سارق است.

همین‌طور کسی که زکات به گردنش است و نیز کسی که نپرداختن مهریه زنان را حلال بشمارد.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۰۰ ، ۰۹:۱۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی ثُمَامَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ اَلثَّانِی عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أَلْزَمَ مَکَّةَ أَوِ اَلْمَدِینَةَ وَ عَلَیَّ دَیْنٌ فَمَا تَقُولُ؟ فَقَالَ: «اِرْجِعْ فَأَدِّهِ إِلَى مُؤَدَّى دَیْنِکَ وَ اُنْظُرْ أَنْ تَلْقَى اَللَّهَ تَعَالَى وَ لَیْسَ عَلَیْکَ دَیْنٌ إِنَّ اَلْمُؤْمِنَ لاَ یَخُونُ.»

 الکافی، ج۵، ص۹۴

 

از ابوثُمامه نقل شده است:

به امام جواد (علیه‌السلام) عرض کردم:

من قصد دارم مدتی در مکه یا مدینه بمانم، اما بدهی‌ای به گردنم است. شما چه می‌فرمایید؟

حضرت فرمودند:

«(به شهرت) برگرد و بدهی‌ات را به طلب‌کار بپرداز

و چنان تدبیر کن که خداوند (تعالی) را در حالی ملاقات کنی که بدهی‌ای به گردنت نباشد؛

به‌راستی که مؤمن خیانت نمی‌کند.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

همان‌طور که مشخص است، ابوثمانه پس از انجام اعمال حج و زیارت رسول خدا، بر سر دوراهی گیر کرده بوده که مدتی در این دو شهر مقیم شود یا به شهرش برگردد تا بدهی‌اش که مدتش سر رسیده بوده را صاف کند.

امام به او تذکر می‌دهند که پس ندادن بدهی، نوعی خیانت (در امانت) است، هرچند به بهانه اقامت در شهرهای زیارتی باشد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۰۰ ، ۰۸:۵۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ رِبَاطٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ:

«مَنْ کَانَ عَلَیْهِ دَیْنٌ فَیَنْوِی قَضَاءَهُ کَانَ مَعَهُ مِنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَافِظَانِ یُعِینَانِهِ عَلَى اَلْأَدَاءِ عَنْ أَمَانَتِهِ فَإِنْ قَصُرَتْ نِیَّتُهُ عَنِ اَلْأَدَاءِ قَصُرَا عَنْهُ مِنَ اَلْمَعُونَةِ بِقَدْرِ مَا قَصُرَ مِنْ نِیَّتِهِ.»

 الکافی، ج۵، ص۹۵

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«کسی که بدهی‌ای به گردنش است و قصد پرداخت آن را دارد، از جانب خداوند (عزّوجلّ) دو (فرشته‌ی) محافظ همراهش خواهند بود که او را یاری می‌کنند تا امانتش را ادا نماید.

اما اگر از نیتش (پرداخت بدهی) کوتاه بیاید، آن‌دو نیز به همان اندازه‌ای که او کوتاهی کرده، در یاری‌اش کوتاهی می‌کنند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۰۰ ، ۰۹:۵۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلْعَبَّاسِ بْنِ عِیسَى قَالَ: ضَاقَ عَلَى عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ ضِیقَةٌ فَأَتَى مَوْلًى لَهُ فَقَالَ لَهُ: «أَقْرِضْنِی عَشَرَةَ آلاَفِ دِرْهَمٍ إِلَى مَیْسَرَةٍ.» فَقَالَ: لاَ لِأَنَّهُ لَیْسَ عِنْدِی وَ لَکِنْ أُرِیدُ وَثِیقَةً. قَالَ: فَشَقَّ لَهُ مِنْ رِدَائِهِ هُدْبَةً فَقَالَ لَهُ: «هَذِهِ اَلْوَثِیقَةُ.» قَالَ: فَکَأَنَّ مَوْلاَهُ کَرِهَ ذَلِکَ فَغَضِبَ وَ قَالَ: «أَنَا أَوْلَى بِالْوَفَاءِ أَمْ حَاجِبُ بْنُ زُرَارَةَ؟» فَقَالَ: أَنْتَ أَوْلَى بِذَلِکَ مِنْهُ. فَقَالَ: «فَکَیْفَ صَارَ حَاجِبٌ یَرْهَنُ قَوْساً وَ إِنَّمَا هِیَ خَشَبَةٌ عَلَى مِائَةِ حَمَالَةٍ وَ هُوَ کَافِرٌ فَیَفِی وَ أَنَا لاَ أَفِی بِهُدْبَةِ رِدَائِی؟» قَالَ: فَأَخَذَهَا اَلرَّجُلُ مِنْهُ وَ أَعْطَاهُ اَلدَّرَاهِمَ وَ جَعَلَ اَلْهُدْبَةَ فِی حُقٍّ فَسَهَّلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ اَلْمَالَ فَحَمَلَهُ إِلَى اَلرَّجُلِ ثُمَّ قَالَ لَهُ: «قَدْ أَحْضَرْتُ مَالَکَ فَهَاتِ وَثِیقَتِی.» فَقَالَ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ ضَیَّعْتُهَا. فَقَالَ: «إِذَنْ لاَ تَأْخُذَ مَالَکَ مِنِّی لَیْسَ مِثْلِی مَنْ یُسْتَخَفُّ بِذِمَّتِهِ.» قَالَ: فَأَخْرَجَ اَلرَّجُلُ اَلْحُقَّ فَإِذَا فِیهِ اَلْهُدْبَةُ فَأَعْطَاهُ عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ اَلدَّرَاهِمَ وَ أَخَذَ اَلْهُدْبَةَ فَرَمَى بِهَا وَ اِنْصَرَفَ.

 الکافی، ج۵، ص۹۶

 

از عباس بن عیسی نقل شده است:

امام سجاد (علیه‌السلام) دچار تنگنایی (در زندگی‌شان) شدند. نزد یکی از دوستانشان رفتند و به او فرمودند:

«به من ده‌هزار درهم قرض بده تا زمانی که دستم باز شود.»

آن مرد گفت:

نه؛ چون این‌مقدار پول نزدم نیست. ضمن این‌که از شما وثیقه می‌خواهم.

حضرت رشته‌ای از تار و پود عبایشان را جدا کردند و به او فرمودند:

«این هم وثیقه.»

گویا دوست حضرت (از این وثیقه) خوشش نیامد.

لذا حضرت خشمگین شدند و فرمودند:

«من وفادارتر هستم یا حاجب بن زراره؟»

آن شخص عرض کرد:

شما از او وفادارتر هستید.

حضرت فرمودند:

«پس چه‌طور است که حاجب، در زمانی که کافر بود، کمانش را که از چوب بود، گرو گذاشت و به عهدش وفا نمود،[۱] اما من در مقابل تار عبایم به عهدم وفا نمی‌کنم؟!»

آن مرد، آن تار عبا را از حضرت گرفت و آن مبلغ را به ایشان داد و آن تار عبا را در ظرف کوچکی گذاشت.

پس (از مدتی) خداوند (عزّوجلّ) مالی به امام سجاد (علیه‌آلسلام) رساند. حضرت آن را نزد آن مرد بردند و فرمودند:

«پولت را آورده‌ام، وثیقه‌ی مرا بیاور.»

آن مرد عرض کرد:

فدایتان شوم، آن را از دست داده‌ام [گم کرده‌ام.]

حضرت فرمودند:

«بنابراین پولت را از من نخواهی گرفت. شخصی مثل من وثیقه‌اش کوچک شمرده نمی‌شود.»

آن مرد، آن ظرف کوچک را [از میان وسایلش] بیرون آورد و تار عبا را در آن پیدا کرد.

آن‌گاه امام سجاد (علیه‌السلام) آن درهم‌ها را به او دادند و آن نخ را گرفتند و (بر زمین) انداختند و از پیش او رفتند.[۲]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] حاجب بن زرارة بن عُدس، از بزرگان عرب در زمان جاهلیت و از رؤسای قبیله بنی‌تمیم بوده است. نقل شده است که وقتی سرزمین اعراب دچار خشکسالی شد، نزد حاکم مناطق مرزی با ایران رفت تا اجازه استفاده از چراگاه‌های مرزی را از او بگیرد. وقتی حاکم ایرانی از او تضمین خواست که اعراب ایجاد ناامنی نکنند، او کمانی که همراه داشت را از جانب بنی‌تمیم گرو گذاشت. حاکم ایرانی که مردانگی او را پسندیده بود، این تضمین را از او پذیرفت. این ماجرا در میان اعراب به ضرب‌المثل تبدیل شده است. (مثل ضرب‌المثل گرو گذاشتن تار سِبیل در فارسی.) حاجب بعدها اسلام آورد و از جانب رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) مأمور اخذ زکات از بنی‌تمیم شد.

[۲] گویا حضرت با این برخورد می‌خواستند او را ادب کنند که اولاً وقتی کسی از او قرض می‌خواهد، بزرگوارانه برخورد کند، ثانیاً با هرکس به تناسب شخصیت و جایگاهش برخورد کند و ثالثاً برای امانت و وثیقه‌ای که نزدش گذاشته شده، اهمیت و مسؤولیت قائل باشد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۰۰ ، ۰۸:۱۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُوسَى بْنِ بَکْرٍ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «مَنْ طَلَبَ هَذَا اَلرِّزْقَ مِنْ حِلِّهِ لِیَعُودَ بِهِ عَلَى نَفْسِهِ وَ عِیَالِهِ کَانَ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنْ غُلِبَ عَلَیْهِ فَلْیَسْتَدِنْ عَلَى اَللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ مَا یَقُوتُ بِهِ عِیَالَهُ فَإِنْ مَاتَ وَ لَمْ یَقْضِهِ کَانَ عَلَى اَلْإِمَامِ قَضَاؤُهُ فَإِنْ لَمْ یَقْضِهِ کَانَ عَلَیْهِ وِزْرُهُ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ: «إِنَّمَا اَلصَّدَقٰاتُ لِلْفُقَرٰاءِ وَ اَلْمَسٰاکِینِ وَ اَلْعٰامِلِینَ عَلَیْهٰا» إِلَى قَوْلِهِ «وَ اَلْغٰارِمِینَ» فَهُوَ فَقِیرٌ مِسْکِینٌ مُغْرَمٌ.»

 الکافی، ج۵، ص۹۳

 

از موسی بن بَکر نقل شده است:

امام کاظم (علیه‌السلام) به من فرمودند:

«کسی که به دنبال این روزی حلال باشد تا با آن خود و خانواده‌اش را تأمین کند، مانند مجاهد در راه خداوند (عزّوجلّ) است؛

آن‌گاه اگر از پسِ مخارجشان بر نیامد، باید به‌مقدار خورد و خوراک خانواده‌اش، با تکیه بر خدا و رسولش، قرض کند.

پس اگر بمیرد و بدهی‌اش را ادا نکند، پرداخت آن بر عهده امام است و اگر امام نیز قرضش را ادا نکند، به گردن او (امام) خواهد بود.

به‌راستی که خداوند (عزّوجلّ) می‌فرماید: «إِنَّمَا الصَّدَقٰاتُ لِلْفُقَرٰاءِ وَ الْمَسٰاکِینِ وَ الْعٰامِلِینَ عَلَیْهٰا...»؛ «صدقات (مبالغ جمع‌آوری‌شده‌ی زکات)، فقط به فقرا اختصاص دارد و به بیچارگان و عوامل جمع‌آوری زکات و...» تا جایی که می‌فرماید: «وَ الْغٰارِمِینَ»؛ «و بده‌کاران».[۱]

چنین کسی [که با این وضعیت از دنیا رفته]، فقیر و بی‌چاره و بده‌کار است.»[۲]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] متن کامل این آیه شریفه که موارد مصرف زکات را ذکر می‌کند، این است: «إِنَّمَا الصَّدَقٰاتُ لِلْفُقَرٰاءِ وَ الْمَسٰاکِینِ وَ الْعٰامِلِینَ عَلَیْهٰا وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقٰابِ وَ الْغٰارِمِینَ وَ فِی سَبِیلِ اللّٰهِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ فَرِیضَةً مِنَ اللّٰهِ وَ اللّٰهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ» [توبه:۶۰]

[۲] بنابراین بر اساس این آیه، شخص مذکور، از مواردی است که بدهی او باید از محل زکات جمع‌آوری‌شده پرداخت شود. مسؤول جمع‌آوری و تقسیم زکات، امام المسلمین است. در زمان حکومت معصومان (علیهم‌السلام) این مسؤولیت بر عهده‌ی ایشان بوده است و در زمان غیبت آن‌ها نیز بر عهده کسی است که بر جای ایشان نشسته و مسؤولیت اجرای احکام اسلامی را بر عهده گرفته است.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

اگر بخواهیم در مورد عنوانِ این مطلب توضیح دهیم، می‌توانیم چنین بگوییم که امام کاظم (علیه‌السلام) در صورتی قرض کردن را لازم می‌دانند که شخص با وجود تلاش برای کسب روزی حلال، از عهده مخارج خانواده‌اش بر نیاید. در این‌صورت باید به‌قدر ضرورت قرض کند.

البته این، به این معنا نیست که انسان با این قصد که نخواهد بدهیِ خود را بپردازد، قرض کند، بلکه به این معناست که تأکید معصومان (علیهم‌السلام) بر«پرهیز از قرض کردن و بدهی داشتن»، موجب نشود که انسان حتی در صورت نیازمندی و در تنگنا بودنِ خانواده‌اش نیز از قرض کردن خودداری کند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۰۰ ، ۰۸:۰۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«کُلُّ ذَنْبٍ یُکَفِّرُهُ اَلْقَتْلُ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلاَّ اَلدَّیْنَ لاَ کَفَّارَةَ لَهُ إِلاَّ أَدَاؤُهُ أَوْ یَقْضِیَ صَاحِبُهُ أَوْ یَعْفُوَ اَلَّذِی لَهُ اَلْحَقُّ.»

 الکافی، ج۵، ص۹۴

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«کشته شدن در راه خداوند (عزّوجلّ)، همه گناهان را می‌پوشاند، مگر (نپرداختنِ) بدهی را؛

که کفاره‌ای ندارد، مگر پرداخت آن (از مال خودش) یا این‌که دوستش بپردازد یا کسی که طلب‌کار است، (آن را) ببخشد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۰۰ ، ۰۸:۲۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اِبْنِ اَلْقَدَّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«إِیَّاکُمْ وَ اَلدَّیْنَ فَإِنَّهُ مَذَلَّةٌ بِالنَّهَارِ وَ مَهَمَّةٌ بِاللَّیْلِ وَ قَضَاءٌ فِی اَلدُّنْیَا وَ قَضَاءٌ فِی اَلْآخِرَةِ.»

 الکافی، ج۵، ص۹۵

 

از امام صادق، از پدرانشان، از امیرالمؤمنین (علیهم‌السلام) نقل شده است:

«از این‌که بدهی‌ای به گردنتان باشد، بپرهیزید؛

زیرا بدهی داشتن، مایه‌ی ذلت و خواری در روز، و غم و اندوه در شب است

هم در دنیا بازپرداختش لازم است و هم در آخرت.»

 

 

 

...عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«اَلدَّیْنُ رِبْقَةُ اَللَّهِ فِی اَلْأَرْضِ فَإِذَا أَرَادَ اَللَّهُ أَنْ یُذِلَّ عَبْداً وَضَعَهُ فِی عُنُقِهِ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۰۱

 

از امام صادق (علیه‌السلام)، از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«بدهی داشتن، حلقه‌ی ریسمان (قلاده‌ی) خداوند در زمین است؛

هرگاه خداوند اراده کند که بنده‌ای را ذلیل کند، آن را به گردنش می‌افکند.»

 

 

 

...عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«لاَ وَجَعَ إِلاَّ وَجَعُ اَلْعَیْنِ وَ لاَ هَمَّ إِلاَّ هَمُّ اَلدَّیْنِ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۰۱

 

از امام صادق (علیه‌السلام)، از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«هیچ دردی دردناک‌تر از درد چشم و هیچ اندوهی اندوهناک‌تر از اندوهِ بدهی نیست.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۰۰ ، ۰۷:۵۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: «مَا یُخَلِّفُ اَلرَّجُلُ شَیْئاً أَشَدَّ عَلَیْهِ مِنَ اَلْمَالِ اَلصَّامِتِ.» قُلْتُ: کَیْفَ یَصْنَعُ بِهِ؟ قَالَ: «یَجْعَلُهُ فِی اَلْحَائِطِ یَعْنِی فِی اَلْبُسْتَانِ أَوِ اَلدَّارِ.»

 الکافی، ج۵، ص۹۱

 

از زرارة بن أعیَن نقل شده است:

از امام صادق (علیه‌السلام) شنیدم که می‌فرمودند:

«انسان (پس از خود) چیزی بدتر از مال ساکت (پول نقد) به جا نخواهد گذاشت.»

زراره گوید: عرض کردم:

پس با آن چه کند؟

حضرت فرمودند:

«آن را برای (خرید) حیاط؛ یعنی باغ و خانه، مصرف کند.»

 

 

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُرَازِمٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ لِمُصَادِفٍ مَوْلاَهُ: «اِتَّخِذْ عُقْدَةً أَوْ ضَیْعَةً فَإِنَّ اَلرَّجُلَ إِذَا نَزَلَتْ بِهِ اَلنَّازِلَةُ أَوِ اَلْمُصِیبَةُ فَذَکَرَ أَنَّ وَرَاءَ ظَهْرِهِ مَا یُقِیمُ عِیَالَهُ کَانَ أَسْخَى لِنَفْسِهِ.»

 الکافی، ج۵، ص۹۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که به غلامشان مُصادِف، فرمودند:

«[با پولی که دارم] ملک یا زمینی حاصل‌خیز بخر؛

زیرا انسان، اگر بلا یا مصیبتی بر او وارد شود [و رو به موت گردد]، آن‌گاه به یاد آورد که پس از خودش چیزی به‌جا گذاشته که خانواده‌اش را تأمین می‌کند، راحت‌تر جان می‌دهد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۰۰ ، ۰۷:۵۳
ابوالفضل رهبر

 

یکی از دوستان تعریف می‌کرد که پسرخاله‌اش در کرج مغازه‌ای داشت و مشغول فروش گوشی تلفن‌همراه بود. با اصرار همسرش و با امید کسب درآمد بیشتر، مغازه را جمع کرد و در پاساژ علاءالدین تهران مشغول کار برای یک عمده‌فروش شد. خلاصه این‌که راضی نبود؛ هم شأنش پایین آمده بود، هم مسیرش طولانی شده بود و هم درآمدش چندان تغییری نکرده بود.

احادیث زیر مربوط به چنین وضعیتی است...

 

 

...عَنِ اَلْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: «مَنْ آجَرَ نَفْسَهُ فَقَدْ حَظَرَ عَلَى نَفْسِهِ اَلرِّزْقَ.» وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَى: «وَ کَیْفَ لاَ یَحْظُرُهُ وَ مَا أَصَابَ فِیهِ فَهُوَ لِرَبِّهِ اَلَّذِی آجَرَهُ؟!»

 الکافی، ج۵، ص۹۰

 

از مفضّل بن عُمر نقل شده است:

از امام صادق (علیه‌السلام) شنیدم که می‌فرمودند:

«کسی که خود را اجیر دیگری نماید، روزی را از خود منع کرده‌است.»

و در روایت دیگری (در ادامه، از ایشان نقل شده است):

«و چه‌طور روزی را منع نکرده باشد، درحالی‌که آن‌چه به او می‌رسد، برای ارباب (صاحب‌کار)اش است که او را اجیر نموده؟!»

 

 

 

...عَنْ عَمَّارٍ اَلسَّابَاطِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: اَلرَّجُلُ یَتَّجِرُ فَإِنْ هُوَ آجَرَ نَفْسَهُ أُعْطِیَ مَا یُصِیبُ فِی تِجَارَتِهِ. فَقَالَ: «لاَ یُؤَاجِرْ نَفْسَهُ وَ لَکِنْ یَسْتَرْزِقُ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یَتَّجِرُ فَإِنَّهُ إِذَا آجَرَ نَفْسَهُ حَظَرَ عَلَى نَفْسِهِ اَلرِّزْقَ.»

 الکافی، ج۵، ص۹۰

 

از عمار ساباطی نقل شده است:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

مردی (خودش) کاسبی می‌کند اما اگر خودش را اجیرِ (شخص دیگری) کند، همان‌قدر که در کاسبی خودش (درآمد) به‌دست می‌آورد، به او (اُجرت) داده می‌شود. [نظرتان چیست؟]

حضرت فرمودند:

«خودش را اجیر نکند، بلکه از خداوند (عزّوجلّ) طلب روزی کند و به کاسبی بپردازد. اما اگر خود را اجیر گرداند، روزی را از خود منع کرده است.»

 

 

 

...عَنِ اِبْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ اَلْإِجَارَةِ فَقَالَ: «صَالِحٌ لاَ بَأْسَ بِهِ، إِذَا نَصَحَ قَدْرَ طَاقَتِهِ. قَدْ آجَرَ مُوسَى عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ نَفْسَهُ وَ اِشْتَرَطَ فَقَالَ: إِنْ شِئْتُ ثَمَانِیَ وَ إِنْ شِئْتُ عَشْراً فَأَنْزَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِ: «أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمٰانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ»

 الکافی، ج۵، ص۹۰

 

از محمد بن سنان نقل شده است:

از امام رضا (علیه‌السلام) درباره اجیر شدن سؤال کردم.

حضرت فرمودند:

«خوب است، اشکالی ندارد، اگر به‌قدر طاقتش باشد. حضرت موسی (علیه‌السلام) خود را اجیر کرد و شرط نمود که اگر خواستی هشت سال و اگر خواستی ده سال.

خداوند (عزّوجلّ) در این رابطه، (این آیه را) نازل فرموده است:

«أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمٰانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ»[قصص:۲۷]؛

«(شعیب گفت: یکی از این دو دخترم را به ازدواج تو در می‌آورم با این شرط) که هشت سال اجیر من شوی و اگر خواستی ده سال را تمام کنی».»[*]

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] اشاره‌ای است به ماجرای حضرت موسی (علیه‌السلام) که از مصر به مَدیَن گریخت و به دختران حضرت شعیب (علیه‌السلام) در آب دادنِ گوسفندان کمک کرد و یکی از دختران حضرت شعیب پیشنهاد استخدام حضرت موسی را به پدرش داد. حضرت شعیب نیز به حضرت موسی پیشنهاد داد پیش آن‌ها بماند و مدتی برایشان کار کند و در عوض، با دخترش ازدواج نماید.

دانستن پشت‌صحنه این ماجرا نیز خالی از لطف نیست…

شیخ صدوق (رحمه‌الله) در کتاب علل‌الشرائع نقل کرده است:

حضرت شعیب (علیه‌السلام) از شدت محبت به خداوند (و نه از ترس جهنم یا شوق بهشت) بارها آن‌قدر گریست که چشمانش نابینا شد و خداوند سه مرتبه بینایی را به او بازگرداند. مرتبه چهارم که نابینا شد، خداوند به او وحی فرمود: ای شعیب! تا کِی می‌خواهی این‌چنین گریه کنی؟ اگر از ترس آتش است، تو را ایمن داشتم و اگر از شوق بهشت است، آن را برایت مباح گردانیدم. شعیب عرض کرد: برای هیچ‌کدام نیست، به‌خاطر محبتی است که در دلم به تو دارم و نمی‌توانم صبر کنم تا تو را ببینم. خداوند نیز به او وعده فرمود: اگر چنین است، کلیمِ خودم، موسی‌بن‌عِمران را به استخدام تو در خواهم آورد. [علل‌الشرائع، ج۱، ص۵۷]

چنین شد که گذر حضرت موسی به مَدیَن افتاد و...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۰۰ ، ۰۷:۵۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«کَانَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ یَحْتَطِبُ وَ یَسْتَقِی وَ یَکْنُسُ وَ کَانَتْ فَاطِمَةُ سَلاَمُ اَللَّهِ عَلَیْهَا تَطْحَنُ وَ تَعْجِنُ وَ تَخْبِزُ.»

 الکافی، ج۵، ص۸۶

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیه) هیزم جمع می‌کرد، آب می‌آورد و (تنور را) جارو می‌زد و فاطمه (سلام‌الله‌علیها) گندم را آرد می‌کرد، (آن را) خمیر می‌کرد و نان می‌پخت.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

تأمل در تقسیم کاری که در فرآیند تهیه نان توسط این دو اُسوه‌ی مردان و زنان مؤمن صورت گرفته است، نکاتی را به دستمان خواهد داد؛ این‌که کدام بخش از کارها را مرد به عهده می‌گیرد و کدام بخش را زن عهده‌دار می‌شود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۰۰ ، ۱۱:۴۸
ابوالفضل رهبر

 

در احادیث متعدد، از اهل بیت (علیهم‌السلام) این توصیه را بسیار شنیده‌ایم که باید از آرزوهای بلند (طول الأمل) پرهیز کنیم.

برای ما معمولاً عجیب است که علت این توصیه چیست؟ به‌خصوص که این‌سال‌ها در بسیاری از کتاب‌ها و سخنرانی‌های انگیزشی، خلاف آن را می‌شنویم.

امام صادق (علیه‌السلام) در حدیث زیر به علت این توصیه اشاره فرموده‌اند...

 

 

...عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ:

«تَجَنَّبُوا اَلْمُنَى فَإِنَّهَا تُذْهِبُ بَهْجَةَ مَا خُوِّلْتُمْ وَ تَسْتَصْغِرُونَ بِهَا مَوَاهِبَ اَللَّهِ تَعَالَى عِنْدَکُمْ وَ تُعْقِبُکُمُ اَلْحَسَرَاتِ فِیمَا وَهَّمْتُمْ بِهِ أَنْفُسَکُمْ.»

 الکافی، ج۵، ص۸۵

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«از آرزوها فاصله بگیرید؛ چراکه آرزوها...

- شادمانی از داشته‌هایتان را از بین می‌برد،

- موهبت‌های خداوند (تعالی) را نزدتان کوچک می‌سازد

- و حسرتِ اوهامی که در دل‌هاتان می‌ساختید را برایتان به‌جا می‌گذارد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۰۰ ، ۰۹:۳۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«إِنِّی لَأُبْغِضُ اَلرَّجُلَ أَوْ أُبْغِضُ لِلرَّجُلِ أَنْ یَکُونَ کَسْلاَناً [کَسْلاَنَ] عَنْ أَمْرِ دُنْیَاهُ وَ مَنْ کَسِلَ عَنْ أَمْرِ دُنْیَاهُ فَهُوَ عَنْ أَمْرِ آخِرَتِهِ أَکْسَلُ.»

 الکافی، ج۵، ص۸۵

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«من از مردی که نسبت به امور دنیایش تنبلی می‌کند، بدم می‌آید؛

کسی که نسبت به امور دنیایش تنبلی کند، هم‌او نسبت به امور آخرتش نیز تنبلی خواهد کرد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۰۰ ، ۰۷:۵۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْجَعْفَرِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: قَالَ لِی:

«یَا سُلَیْمَانُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْمُؤْمِنَ مِنْ نُورِهِ وَ صَبَغَهُمْ فِی رَحْمَتِهِ وَ أَخَذَ مِیثَاقَهُمْ لَنَا بِالْوَلَایَةِ فَالْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ لِأَبِیهِ وَ أُمِّهِ أَبُوهُ النُّورُ وَ أُمُّهُ الرَّحْمَةُ فَاتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ الَّذِی خُلِقَ مِنْهُ.»

 المحاسن، ج۱، ص۱۳۱

 

از سلیمان بن جعفر نقل شده است:

امام رضا (علیه‌السلام) به من فرمودند:

«ای سلیمان! به‌راستی که خداوند (تبارک‌وتعالی) مؤمنان را از نور خود آفرید و در رحمت خود رنگ‌آمیزی کرد[۱] و از آنان برای ما (اهل‌بیت) پیمانِ ولایت گرفت.

پس مؤمن، برادرِ [تنیِ] مؤمن است، از یک پدر و مادر؛ پدرش نورِ (الهی) است و مادرش رحمتِ (الهی.)[۲]

پس بپرهیز از فراستِ[۳] مؤمن؛ چراکه او با نور خدا، که از آن خلق شده است، می‌بیند.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] در متن حدیث، ماده «صبغ» به‌کار رفته است؛ به این معنا که چیزی را در رنگ بخوابانند تا رنگ در آن نفوذ کند و به آن رنگ در آید.

[۲] به همین دلیل است که در ادبیات دینی مؤمنان برادر ایمانی یکدیگر محسوب می‌شوند؛ پدر مشترکشان نور و مادر مشترکشان رحمت است.

[۳] فراست؛ یعنی توانایی پی بردن به باطن و عمق هرچیز، با نگاه به ظاهر و سطح آن.

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

پس از مطالعه این کلام نورانی حضرت رضا (علیه‌السلام) و توضیحاتی که دوست فاضلم حجت‌الاسلام دین‌پرستی (در کانال «انباز») درباره‌اش مرقوم فرموده بودند، چندروزی درگیر فهم آن بودم و در نهایت «برداشت»هایی به ذهنم رسید که شاید بیانشان خالی از لطف نباشد.

 

ابتدا چهار «مقدمه» خدمتتان عرض می‌کنم و بعد پنج «برداشت» را به‌طور مختصر تقدیم می‌نمایم...

 

 

مقدمه۱:

بر اساس روایتی که ذکر شد، «ایمان» مولودِ پدری است که عبارت است از «نورِ» خدا و مادری که عبارت است از «رحمتِ» او. این نور در رحمت الهی قرار می‌گیرد تا رنگ رحمت را به خود گیرد.

از این بیان چنین برداشت می‌شود که سنخیتی وجود دارد میان «نور» و «نقش پدری» و میان «رحمت» و «نقش مادری».

 

مقدمه۲:

در روایتی که پیش‌تر با عنوان «حدیثی ساده و مهم در باب هستی‌شناسی عقل» منتشر شده بود، از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شد که: خلقتِ «عقل»، فرشته‌ای است که به تعداد تمام مخلوقات سر دارد و به هر انسانی سری تعلق دارد و هر سر صورتی دارد و روی آن صورت نام آن انسان نوشته شده است. در انتها نیز فرمودند که: مَثَلِ «عقل» در «قلب»، مَثَلِ چراغ است در وسط خانه. [علل‌الشرائع، ج۱، ص۹۸]

بر اساس این حدیث نبوی، «عقل» یک وجود واحد است که در «قلبِ» هر انسانی، شعبه‌ای دارد؛ مثل ژنراتوری که از آن به تک‌تک خانه‌ها سیم‌کشی شده و با نیروی آن، در هر خانه‌ای چراغی روشن شده‌است و صاحب این خانه، به نسبتِ اندازه و کیفیتِ چراغی که در خانه‌ی دلش دارد، می‌تواند اطراف خود را ببیند و بشناسد.

 

مقدمه۳:

بر اساس روایات متعدد (همان‌طور که انسان از خاک خلق شده است و جن از آتش،) «خلقت فرشتگان از نور است.» [تفسیرفرات‌، ج۱، ص۵۶]

با توجه به این مقدمه و مقدمه اول، «عقل» از جنسِ «نور» است؛ چراکه عقل فرشته‌ای است و جنس فرشتگان از نور هستند.

 

مقدمه۴:

از آیات قرآن و روایات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) چنین برداشت می‌شود که «قلب» که مرکز احساسات و عواطف و هیجانات روحی است، مثل یک ظرف عمل می‌کند و مظروف‌هایش عبارت‌اند از: ایمان، علم و عواطفی مثل حب و بغض، خوف و رجا، اضطراب و اطمینان و...

این ظرف می‌تواند از مظروف خود اثر (خوب یا بد) بپذیرد یا بر آن اثر (خوب یا بد) بگذارد؛ آن را تقویت کند یا موجب فسادش گردد. [معناشناسی قلب در قرآن؛ شعبان نصرتی]

 

 

برداشت۱:

با کنار هم قرار دادن مقدماتی که ذکر شد، سنخیت و شباهت‌هایی می‌یابید میان نور الهی، نور، چراغ، پرتوافکنی، عقل، عقلانیت، بینش، روشن‌گری، پدر و نقش پدری

و همچنین سنخیت و شباهت‌هایی می‌یابید میان رحمت الهی، رنگ، خانه، لطافت، قلب (دل)، مهربانی، گرایش، مهرورزی، مادر و نقش مادری

و اگر دقت کنید سنخیت و شباهت‌هایی می‌یابید میان:

- خوابانیده شدن نور الهی در رحمت الهی و تلطیف شدن نور با رنگ،

- استقرار عقل در خانه‌ی دل (قلب) و تلطیف عقلانیت با عواطف قلبی،

- قرار گرفتن چراغ در وسط خانه و پرتوافکنی‌ای که در خانه دارد و رنگی که فضای خانه به پرتوهای نور می‌بخشند،

- آمیخته شدن بینش و گرایش، و تعادل و کمالی که حاصل خواهد شد،

- نسبت میان مرد با زن، پدر با مادر، نقش پدری با نقش مادری؛ ورود پدر به خانه و آوردن رزق و آگاهی، با خانه‌داری مادر و مهرپراکنی و تلطیف و رنگ‌آمیزی و زیبایی‌بخشی او، [نسبتی که در مراحل تولید مثل مرد و زن و حتی در دخول اسپرم در تخمک و اثرگذاری و اثرپذیریشان نیز قابل درک است]

و در نتیجه تربیت فرزندانی صالح که حاصل این دو وجود هستند.

 

برداشت۲:

«ایمان»، حاصل آمیختن «نور عقل» و «رحمت قلب» است، ترکیبی از «عقلانیت» و «مهربانی»؛ عقلانیتی که در مهربانی خوابانده شده تا به رنگ آن درآید. پس «مؤمن» این دو خصلت را توأمان دارد.

 

برداشت۳:

برای پرورش فرزندی مؤمن، پدری لازم است که رفتارش عاقلانه و گفتارش روشنی‌بخش باشد، و مادری پرمهر که عواطف و احساساتش تنظیم باشند.

 

برداشت۴:

تأکیدی که در آموزه‌های دینی بر حفظ و حراست از نقش اصیل مرد و نقش اصیل زن در خانواده شده، حکمی است منطبق با عالم تکوین. مرد و زن ویژگی‌هایی دارند و به نسبت این ویژگی‌ها، نقش‌هایی را می‌پذیرند. جنگیدن با این ویژگی‌ها و نپذیرفتن نقش خود - چه از جانب مرد و چه از جانب زن - نه فقط جنگیدن با تشریع شارع، بلکه در افتادن با تکوین و طبیعت خویش نیز هست.

 

برداشت۵:

می‌توانیم از این منظر به احادیثی که در آن‌ها زنان ناقص‌العقل معرفی شده‌اند، نگاهی دوباره بیاندازیم. جنس «مرد» به‌خاطر نقشی که قرار است ایفا کند، با «عقلانیت» سازگاری بیش‌تری دارد و جنس «زن» به‌همین‌خاطر، با «رحمانیت». بنابراین عقلانیت در مرد بیش‌تر تجلی می‌یابد و رحمانیت در زن بیش‌تر.

نزد خداوند کسی مقرب‌تر است که ویژگی‌ها و اهداف خود و عالم هستی را بشناسد، نقشش را در این عالم بپذیرد و در راستای وظیفه‌اش بکوشد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۰۰ ، ۰۹:۰۱
ابوالفضل رهبر

 

و حَکَى عَنْهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ اَلْبَاقِرُ علیهماالسلام أَنَّهُ قَالَ:

«کَانَ فِی اَلْأَرْضِ أَمَانَانِ مِنْ عَذَابِ اَللَّهِ وَ قَدْ رُفِعَ أَحَدُهُمَا فَدُونَکُمُ اَلْآخَرَ فَتَمَسَّکُوا بِهِ أَمَّا اَلْأَمَانُ اَلَّذِی رُفِعَ فَهُوَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَمَّا اَلْأَمَانُ اَلْبَاقِی فَالاِسْتِغْفَارُ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى: «وَ مٰا کٰانَ اَللّٰهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ وَ مٰا کٰانَ اَللّٰهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ»»

 نهج البلاغة، ص۴۸۳

 

از امام باقر نقل شده است که امیرالمؤمنین (علیهماالسلام) فرمودند:

«بر روی زمین، دو امان (پناه) از عذاب خداوند بود که یکی از آن‌دو از دست رفته و دیگری باقی مانده است. پس به آن [امانی که در دسترس است،] چنگ زنید؛

آن امانی که از دست رفته است، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بود

و امانی که باقی مانده، استغفار است.

خداوند (تعالی) فرموده است:

«وَ مٰا کٰانَ اَللّٰهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ وَ مٰا کٰانَ اَللّٰهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ»[انفال:۳۳]؛ «خداوند بر آن نیست که آنان را عذاب کند، درحالی‌که تو [ای پیامبر] در میانشان هستی و خداوند بر آن نیست که عذاب‌کننده‌ی آنان باشد، درحالی‌که آنان استغفار می‌کنند.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۰۰ ، ۰۸:۵۱
ابوالفضل رهبر