قابل توجه سلاطین و گردنکلفتهای بازار، که علیه مردم دستبهیکی میکنند!
...عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ اَلْفَزَارِیِّ قَالَ: دَعَا أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ مَوْلًى لَهُ یُقَالُ لَهُ مُصَادِفٌ فَأَعْطَاهُ أَلْفَ دِینَارٍ وَ قَالَ لَهُ: «تَجَهَّزْ حَتَّى تَخْرُجَ إِلَى مِصْرَ فَإِنَّ عِیَالِی قَدْ کَثُرُوا.» قَالَ: فَتَجَهَّزَ بِمَتَاعٍ وَ خَرَجَ مَعَ اَلتُّجَّارِ إِلَى مِصْرَ فَلَمَّا دَنَوْا مِنْ مِصْرَ اِسْتَقْبَلَتْهُمْ قَافِلَةٌ خَارِجَةٌ مِنْ مِصْرَ فَسَأَلُوهُمْ عَنِ اَلْمَتَاعِ اَلَّذِی مَعَهُمْ مَا حَالُهُ فِی اَلْمَدِینَةِ وَ کَانَ مَتَاعَ اَلْعَامَّةِ فَأَخْبَرُوهُمْ أَنَّهُ لَیْسَ بِمِصْرَ مِنْهُ شَیْءٌ فَتَحَالَفُوا وَ تَعَاقَدُوا عَلَى أَنْ لاَ یَنْقُصُوا مَتَاعَهُمْ مِنْ رِبْحِ اَلدِّینَارِ دِینَاراً فَلَمَّا قَبَضُوا أَمْوَالَهُمْ وَ اِنْصَرَفُوا إِلَى اَلْمَدِینَةِ فَدَخَلَ مُصَادِفٌ عَلَى أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ مَعَهُ کِیسَانِ فِی کُلِّ وَاحِدٍ أَلْفُ دِینَارٍ فَقَالَ: جُعِلْتُ فِدَاکَ هَذَا رَأْسُ اَلْمَالِ وَ هَذَا اَلْآخَرُ رِبْحٌ فَقَالَ: «إِنَّ هَذَا اَلرِّبْحَ کَثِیرٌ وَ لَکِنْ مَا صَنَعْتَهُ فِی اَلْمَتَاعِ؟» فَحَدَّثَهُ کَیْفَ صَنَعُوا وَ کَیْفَ تَحَالَفُوا. فَقَالَ: «سُبْحَانَ اَللَّهِ تَحْلِفُونَ عَلَى قَوْمٍ مُسْلِمِینَ أَلاَّ تَبِیعُوهُمْ إِلاَّ رِبْحَ اَلدِّینَارِ دِینَاراً؟!» ثُمَّ أَخَذَ أَحَدَ اَلْکِیسَیْنِ فَقَالَ: «هَذَا رَأْسُ مَالِی وَ لاَ حَاجَةَ لَنَا فِی هَذَا اَلرِّبْحِ.» ثُمَّ قَالَ: «یَا مُصَادِفُ! مُجَادَلَةُ اَلسُّیُوفِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ اَلْحَلاَلِ.»
الکافی، ج۵، ص۱۶۱
از ابوجعفر فَزاری نقل شده است:
امام صادق (علیهالسلام) یکی از غلامان خود بهنام مصادف را فراخواندند، به او هزار دینار (سکه طلا) دادند و فرمودند:
«خود را آماده کن و (برای تجارت با این پول) به مصر برو؛ چراکه نانخورهای من زیاد شدهاند.»
مصادف، کالایی تهیه کرد و بههمراه تاجرانِ (دیگری)، به مصر رفت. وقتی نزدیک مصر شدند، قافلهای که از مصر خارج میشدند، به استقبال آنها آمدند. از آن قافله درباره کالایی که همراهشان (به مصر) آورده بودند، سؤال کردند؛ که وضعیت آن کالا - که کالایی مورد استفاده و نیاز عموم بود - در شهر چگونه است.
اهل قافله به آنان خبر دادند که در مصر از این کالا یافت نمیشود. پس مصادف و همراهانش با یکدیگر همقَسَم و همپیمان شدند که هیچکدامشان از سود یک دینار برای هر دینار (سود صددرصدی) کمتر نگیرند.
وقتی [کالاها را به دو برابر قیمت فروختند،] اموالشان را برداشتند و به مدینه بازگشتند، مصادف درحالیکه دو کیسه همراه داشت که در هرکدام هزار دینار بود، نزد امام صادق (علیهالسلام) رفت و عرض کرد:
فدایتان شوم، ای کیسه سرمایه اولیه شماست و این کیسه نیز سود آن است.
حضرت فرمودند:
«بهراستی که این سود خیلی زیاد است! مگر با آن کالا چه کردی؟!»
مصادف برای امام تعریف کرد که چگونه عمل کردند و چگونه همقسم شدند و…
حضرت فرمودند:
«سبحان الله! با یکدیگر علیه گروهی از مسلمانان همقسم شدید که آن کالا را نفروشید، مگر با سود یک دینار برای هر دینار؟!»
سپس حضرت یکی از کیسهها را برداشتند و فرمودند:
«این سرمایه اولیه من است. ما نیازی به آن سود نداریم.»
بعد فرمودند:
«ای مصادف! جنگ شمشیرها (جنگ تن به تن)، از دنبال مال حلال رفتن، آسانتر است!»