دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۲۸۵ مطلب با موضوع «اهل‌بیت» ثبت شده است

 

...عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: رَأَیْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع یَعْمَلُ فِی أَرْضٍ لَهُ قَدِ اسْتَنْقَعَتْ قَدَمَاهُ فِی الْعَرَقِ فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ أَیْنَ الرِّجَالُ فَقَالَ: «یَا عَلِیُّ قَدْ عَمِلَ بِالْیَدِ مَنْ هُوَ خَیْرٌ مِنِّی فِی أَرْضِهِ وَ مِنْ أَبِی.» فَقُلْتُ لَهُ: وَ مَنْ هُوَ؟ فَقَالَ: «رَسُولُ اللَّهِ ص وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ آبَائِی ع کُلُّهُمْ کَانُوا قَدْ عَمِلُوا بِأَیْدِیهِمْ وَ هُوَ مِنْ عَمَلِ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ وَ الْأَوْصِیَاءِ وَ الصَّالِحِینَ.»

 الکافی، ج۵، ص۷۵

 

از علی بن ابی‌حمزه بطائنی نقل شده است:

امام کاظم (علیه‌السلام) را دیدم که در زمین کشاورزی‌شان کار می‌کردند، در حالی که پاهایشان در عرق فرو رفته بود.

به ایشان عرض کردم:

فدایتان شوم، مردان (کارگرهایتان) کجا هستند؟

حضرت فرمودند:

«ای علی! کسی که از من و پدرم برتر بود، در زمینش کار می‌کرد.»

به ایشان عرض کردم:

او چه کسی بود؟

حضرت فرمودند:

«رسول خدا و امرالمؤمنین و پدرانم (صلوات‌الله‌علیهم) همه‌شان همواره کار یدی می‌کردند و این، از کارهای انبیاء و رسولان و اوصیاء و صالحان است.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۹ ، ۰۸:۴۶
ابوالفضل رهبر

 

با نزدیک شدن به عصر غیبت، امامان شیعه (علیهم‌السلام) کم‌کم شیعیان را آماده ساختند تا بتوانند خود را در غیاب ایشان حفظ کنند، باقی بمانند و این راه ادامه یابد.

این روند از زمان امامین صادقین و با پایه‌ریزی «سازمان وکالت»[۱] آغاز شد؛ اهل‌بیت (علیهم‌السلام) با ایجاد و تقویت شبکه‌ای از اصحاب که در اقصی‌نقاط جهان تشیع پراکنده بودند، امور دینی و اجتماعی شیعیان را اداره می‌کردند.

جالب است بدانید هرچه به عصر غیبت صغری نزدیک‌تر می‌شویم، مشاهده می‌کنیم که شرایط بیشتر به شرایط غیبت صغری شباهت پیدا می‌کند؛

مثلاً در دوره امام حسن عسکری (علیه‌السلام) ارتباط با امام، فقط باید از طریق وکلای ایشان صورت می‌گرفت. درخواست‌ها حتماً باید به‌صورت مکتوب به ایشان رسانده می‌شد و پاسخ‌ها نیز مکتوب داده می‌شد.

مرحوم کلینی نقل می‌کند که «سیف‌بن‌لیث» که از مصر به سامرا آمده بود تا به‌خاطرِ ظلمی که به او شده بود شکایت کند، درخواستش را، به توصیه اصحاب، به‌صورت مکتوب به امام رسانید.[۲]

تعداد نامه‌های منسوب به امام حسن عسکری (علیه‌السلام) به قدری زیاد شده بود که «احمد بن اسحاق» (وکیل امام در قم) برای تشخیص صحت انتساب نامه‌هایی که در دست داشت، از ایشان تقاضای نمونه دست‌خط کرد تا آن‌ها را با دست‌خط امام تطبیق دهد.[۳]

 

مسعودی در «اثبات‌الوصیة» نکته‌ی مهمی نقل کرده است که نشان می‌دهد پدر و پدربزرگ امام عصر (صلوات‌الله‌علیهم) چه‌طور شیعیان را برای پذیرش غیبت فرزندشان آماده ساختند.

ملاحظه بفرمایید...

 

 

رُوی أنّ أبا الحسنِ، صاحبَ العسکر، احتَجَبَ عن کثیرٍ مِن الشیعةِ إلّا عن عددٍ یسیرٍ مِن خواصِّهِ فلمّا أفضی الأمرُ إلى أبی محمّدٍ؟ع؟، کان یُکلِّم شیعتَه الخواص و غیرَهم مِن وراءِ السِّترِ إلّا فی الأوقاتِ التی یَرکَبُ فیها إلى دارِ السلطانِ و إنَّ ذلک إنّما کانَ منه و من أبیه قبلَه؛ مقدّمةً لغیبةِ صاحبِ الزمان لتألُّفِ الشیعةِ ذلک و لا تَنکُرُ الغیبةَ و تَجری العادةُ بالاحتجابِ و الاستتارِ.

 اثبات الوصیة، ص۲۷۲

 

روایت شده که امام هادی(علیه‌السلام)، به‌جز تعداد معدودی از اصحابِ خاصشان، از بقیه شیعیان مخفی بودند. وقتی امامت به امام حسن عسکری(علیه‌السلام) رسید، ایشان چه با اصحاب خاصشان و چه با سایر شیعیان، از پشتِ پرده سخن می‌گفتند، مگر زمانی که سوار بر اسب، به خانه سلطان می‌رفتند.

کاری که ایشان و پدرشان انجام می‌دادند، برای این بود که مقدمه غیبتِ حضرت صاحب‌الزمان (عجل‌الله‌فرجه) را فراهم کنند، تا شیعیان با این وضعیت انس گیرند، غیبت برایشان ناخوش‌آیند نباشد و به پنهان بودن و پشت‌پرده بودنِ امامشان عادت کنند.

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] پس از شهادت امام حسین (علیه‌السلام) و دشوارتر شدن شرایط برای امامان شیعه، آنان مجبور به تقیه شدند و از طرفی با گسترش جامعه شیعی، نیاز به ارتباطی مخفیانه برای اداره امور آنان، احساس می‌شد. لذا اهل‌بیت (علیهم‌السلام) شبکه‌ای مخفی از اصحاب و علما ایجاد کردند، که مانند درختی از تنه، شاخه‌شاخه می‌شد و در کشورها و شهرها و آبادی‌های شیعه‌نشین نفوذ می‌کرد، تا به رفع نیازهای شیعیان بپردازند؛ نیاز به راهنمایی‌های اعتقادی، علمی و اجتماعی، قضاوت در اختلافات، پرداخت وجوهات شرعی، تقسیم آن در جای خود و... (برای آگاهی از پیچیدگی های شبکه وکالت، مطالعه کتاب «سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه علیهم السلام» نوشته آقای محمدرضا جباری، توصیه می‌شود.)

[۲] الکافی، ج۱، ص۵۱۱.

[۳] الکافی، ج۱، ص۵۱۳.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۹ ، ۰۷:۳۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ: «مَا لَکُمْ تَسُوءُونَ رَسُولَ اللَّهِ ص؟» فَقَالَ رَجُلٌ: کَیْفَ نَسُوؤُهُ؟ فَقَالَ: «أَ مَا تَعْلَمُونَ أَنَّ أَعْمَالَکُمْ تُعْرَضُ عَلَیْهِ فَإِذَا رَأَى فِیهَا مَعْصِیَةً سَاءَهُ ذَلِکَ فَلَا تَسُوءُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ سُرُّوهُ.»

 الکافی، ج۱، ص۲۱۹

 

سماعة بن مهران گوید:

از امام صادق (علیه‌السلام) شنیدم که می‌فرمودند:

«شما را چه شده است که به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بد می‌کنید؟»

مردی عرض کرد:

«چگونه به ایشان بد می‌کنیم؟»

حضرت فرمودند:

«مگر نمی‌دانید که اعمال شما به ایشان عرضه می‌شود؛ آن‌گاه اگر در اعمال شما معصیت ببینند، ایشان را آزرده می‌سازد؟ پس رسول خدا را ناراحت نکنید، ایشان را شاد کنید.»

 

 

جالب است بدانید که این مسأله، مستند قرآنی دارد و در روایات متعدد به آن اشاره شده است.

ملاحظه بفرمایید...

 

 

...عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبَانٍ الزَّیَّاتِ وَ کَانَ مَکِیناً عِنْدَ الرِّضَا ع قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا ع: ادْعُ اللَّهَ لِی وَ لِأَهْلِ بَیْتِی. فَقَالَ: «أَ وَ لَسْتُ أَفْعَلُ وَ اللَّهِ إِنَّ أَعْمَالَکُمْ لَتُعْرَضُ‏ عَلَیَ‏ فِی‏ کُلِ‏ یَوْمٍ‏ وَ لَیْلَةٍ.» قَالَ: فَاسْتَعْظَمْتُ ذَلِکَ. فَقَالَ لِی: «أَ مَا تَقْرَأُ کِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ»» قَالَ: «هُوَ وَ اللَّهِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع.»

 الکافی، ج۱، ص۲۱۹

 

عبدالله‌بن‌ابانِ زیتون‌فروش، که نزد امام رضا (علیه‌السلام) دارای شأن و مرتبه بود، گوید:

به امام رضا (علیه‌السلام) عرض کردم:

برای من و خانواده‌ام نزد خداوند دعا کنید.

حضرت فرمودند:

«مگر دعا نمی‌کنم؟! به خدا قسم، اعمالتان در هر روز و شب بر من عرضه می‌شود.»

عبدالله بن ابان گوید: این سخن را بزرگ (و نشدنی) شمردم.

آن‌گاه حضرت به من فرمودند:

«مگر کتاب خداوند (عزّوجلّ) را نخوانده‌ای: «اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» [توبه:۱۰۵]؛ «عمل کنید؛ که خداوند و رسولش و مؤمنان، به‌زودی عمل شما را خواهند دید.»»

(بعد) فرمودند:

«او - به خدا قسم - علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) است.»

 

 

ذکر نام مولی‌الموحدین امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام)، به‌عنوان اولین مصداق «مؤمنان»ی است که اعمال بر آنان عرضه می‌گردد و الا سایر ائمه (علیهم‌السلام) نیز از مصادیق این عنوان هستند.

ملاحظه بفرمایید...

 

 

...عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ شُعَیْبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ»‏ قَالَ: «هُمُ الْأَئِمَّةُ.»

 الکافی، ج۱، ص۲۱۹

 

یعقوب بن شعیب گوید:

از امام صادق (علیه‌السلام) در مورد این سخن خداوند (عزّوجلّ) سؤال کردم:

«اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» [توبه:۱۰۵]؛ «عمل کنید؛ که خداوند و رسولش و مؤمنان، به‌زودی عمل شما را خواهند دید.»

حضرت فرمودند:

«آن‌ها، ائمه هستند.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

فکرش را بکنید… بسیار تکان‌دهنده است؛ این‌که در کمتر از یک شبانه‌روز اعمال ما به رسول خدا و اهل‌بیت (صلوات‌الله‌علیهم) عرضه می‌شود. از اعمال زشت ما ناراحت و از اعمال زیبایمان شادمان می‌شوند. حتی بدون این‌که بخواهیم، برایمان دعا می‌کنند.

به خودم می‌گویم: کمی شرم و حیا هم بد نیست!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۹ ، ۰۷:۴۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ عَنْ أَبِی اَلْحَسَنِ اَلْأَوَّلِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُولُ:

«إِنِّی کَفَّنْتُ أَبِی فِی ثَوْبَیْنِ شَطَوِیَّیْنِ کَانَ یُحْرِمُ فِیهِمَا وَ فِی قَمِیصٍ مِنْ قُمُصِهِ وَ عِمَامَةٍ کَانَتْ لِعَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ فِی بُرْدٍ اِشْتَرَیْتُهُ بِأَرْبَعِینَ دِینَاراً لَوْ کَانَ اَلْیَوْمَ لَسَاوَى أَرْبَعَمِائَةِ دِینَارٍ.»

 الکافی، ج۳، ص۱۴۹

 

یونس بن یعقوب گوید: از امام کاظم (علیه‌السلام) شنیدم که می‌فرمودند:

«به‌راستی که پدرم (امام صادق علیه‌السلام) را در دو جامه‌ی شَطَوی[۱] که [هنگام حج] با آن مُحرِم می‌شدند، کفن نمودم و همچنین با عمامه‌ای که برای علی‌بن‌الحسین (امام سجاد علیه‌السلام) بود و نیز با بُردی[۲] که آن را ۴۰ دینار خریدم و اگر امروز بود (قیمتش) برابر ۴۰۰ دینار بود.»[۳]

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] پارچه‌ای که در شطا، منطقه‌ای در مصر، بافته می‌شده.

[۲] پارچه‌ی پشمین راه‌راهی که به‌عنوان لحاف (روانداز) از آن استفاده می‌شده.

[۳] البته ممکن است تنها همین نوع پارچه به‌دلیلی گران شده باشد، نه تمام اجناس. و الله العالم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۹ ، ۰۸:۳۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ ثُوَیْرٍ قَالَ: کُنْتُ أَنَا وَ یُونُسُ بْنُ ظَبْیَانَ وَ الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ وَ أَبُو سَلَمَهَ السَّرَّاجُ جُلُوساً عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّلامُ، وَ کَانَ الْمُتَکَلِّمُ مِنَّا یُونُسَ وَ کَانَ أَکْبَرَنَا سِنّاً. فَقَالَ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ، إِنِّی کَثِیراً مَا أَذْکُرُ الْحُسَیْنَ عَلَیهِ السَّلامُ، فَأَیَّ شَیْ‏ءٍ أَقُولُ؟ فَقَالَ: «قُلْ: «صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ» تُعِیدُ ذَلِکَ ثَلَاثاً، فَإِنَّ السَّلَامَ یَصِلُ إِلَیْهِ مِنْ قَرِیبٍ وَ مِنْ بَعِید.»

 الکافی، ج۴، ص۵۷۵

 

از «حسین بن ثُوَیر» نقل شده است:

من و «یونس بن ظَبیان» و «مفضّل بن عمر» و «ابو سلمه سرّاج» نزد امام صادق (علیه‌السلام) نشسته بودیم. از بین ما، یونس که از همه ما بزرگتر بود، سخن می‌گفت.

یونس به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کرد:

فدایتان شوم، من خیلی یاد امام حسین (علیه‌السلام) می‌افتم. (در چنین حالتی) چه بگویم؟

حضرت فرمودند:

«بگو: «صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ» این را سه بار تکرار کن؛ چراکه سلام، به ایشان می‌رسد، چه از نزدیک و چه از دور.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۹ ، ۱۱:۳۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ إِبْرَاهِیمَ الْکَرْخِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَوْ قَالَ لَهُ رَجُلٌ: أَصْلَحَکَ اللَّهُ أَ لَمْ یَکُنْ عَلِیٌّ ع قَوِیّاً فِی دِینِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؟ قَالَ: «بَلَى.» قَالَ: فَکَیْفَ ظَهَرَ عَلَیْهِ الْقَوْمُ وَ کَیْفَ لَمْ یَدْفَعْهُمْ وَ مَا یَمْنَعُهُ مِنْ ذَلِکَ؟ قَالَ: «آیَةٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنَعَتْهُ.» قَالَ: قُلْتُ: وَ أَیَّةُ آیَةٍ هِیَ؟ قَالَ: «قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ: «لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً» إِنَّهُ کَانَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَدَائِعُ مُؤْمِنُونَ فِی أَصْلَابِ قَوْمٍ کَافِرِینَ وَ مُنَافِقِینَ فَلَمْ یَکُنْ عَلِیٌّ ع لِیَقْتُلَ الْآبَاءَ حَتَّى یَخْرُجَ الْوَدَائِعُ فَلَمَّا خَرَجَتِ الْوَدَائِعُ ظَهَرَ عَلَى مَنْ ظَهَرَ فَقَاتَلَهُ وَ کَذَلِکَ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ لَنْ یَظْهَرَ أَبَداً حَتَّى تَظْهَرَ وَدَائِعُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا ظَهَرَتْ ظَهَرَ عَلَى مَنْ یَظْهَرُ فَقَتَلَهُ.»

 کمال‌الدین‌وتمام‌النعمة، ج‏۲، ص۶۴۲

 

از ابراهیم کَرخی نقل شده است:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

خداوند شما را سلامت بدارد، مگر حضرت علی (علیه‌السلام) در دین خداوند عزّوجلّ قدرتمند نبودند؟

حضرت فرمودند:

«بله (چنین بود)»

عرض کردم:

پس چطور آن قوم بر ایشان غلبه یافتند ولی ایشان در برابر آن‌ها مقاومت نکردند؟ چه‌چیز مانع ایشان می‌شد از این‌کار؟

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«یک آیه در کتاب خداوند عزّوجلّ مانع ایشان بود.»

عرض کردم:

این آیه کدام است؟

حضرت فرمودند:

«این سخن خداوند عزّوجلّ:

«لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً»[فتح:۲۵]؛ «اگر آن‌ها (کافران و مؤمنان، از هم) جدا بودند، از میان آن‌ها کسانی که کفر می‌ورزیدند را حتماً با عذابی دردناک مجازات می‌کردیم.»

معنایش این است که خداوند عزّوجلّ در صُلب‌های گروهی از کافران و منافقان امانت‌هایی سپرده است.

[سیره‌ی] حضرت علی (علیه‌السلام) چنین نبود که پیش از آن‌که امانت‌های خداوند عزّوجلّ ظاهر شوند (به دنیا بیایند)، پدرانشان را بکشد.

پس آن‌گاه که ظاهر می‌شدند (به دنیا می‌آمدند)، بر او (آن کافر یا منافق) غلبه می‌یافتند و او را می‌کشتند.»

 

 

جالب است بدانید علت تأخیر در ظهور حضرت امام عصر (عجل‌الله‌فرجه‌الشریف) و گرفتن انتقام مؤمنان از کافران و منافقان، همین است...

 

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا بَالُ‏ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ‏ ع لَمْ یُقَاتِلْ مُخَالِفِیهِ فِی الْأَوَّلِ قَالَ: «لِآیَةٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى؛‏ «لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً»» قَالَ: قُلْتُ: وَ مَا یَعْنِی بِتَزَایُلِهِمْ؟ قَالَ: «وَدَائِعُ مُؤْمِنُونَ فِی أَصْلَابِ قَوْمٍ کَافِرِینَ وَ کَذَلِکَ الْقَائِمُ ع لَمْ یَظْهَرْ أَبَداً حَتَّى تَخْرُجَ وَدَائِعُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا خَرَجَتْ ظَهَرَ عَلَى مَنْ ظَهَرَ مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَتَلَهُمْ.»

 کمال‌الدین‌وتمام‌النعمة، ج‏۲، ص۶۴۱

 

از محمد بن ابی‌عمیر نقل شده است:

شخصی به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کرد:

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) چه فکری می‌کردند که در ابتدا با مخالفینشان نجنگیدند؟

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«به‌خاطر آیه‌ای در کتاب خداوند تعالی؛

«لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً»[فتح:۲۵]؛ «اگر آن‌ها (کافران و مؤمنان از هم) جدا بودند، حتماً کسانی که از میان آن‌ها کفر می‌ورزید را با عذابی دردناک مجازات می‌کردیم.»»

آن شخص عرض کرد:

مقصود خداوند از «جدا بودن (کافران و مؤمنان) چیست؟

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«امانت‌های مؤمنان در صُلب‌های گروهی از کافران سپرده‌شده‌است.

حضرت قائم (عجل‌الله‌فرجه) نیز تا زمانی که امانت‌های خداوند عزّوجلّ از (صُلبِ) کافران خارج نشده باشند، ظهور نخواهد کرد.

پس آن‌گاه که (از صُلب) خارج شوند (به دنیا بیایند)، بر آن‌دسته از کافران که باید ظاهر شود، ظاهر می‌شود و آنان را می‌کشد.»

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

چنان‌که ملاحظه می‌فرمایید؛ تقدیر خداوند به این تعلق گرفته است که برخی مؤمنان از نسل برخی کفار و منافقان به‌وجود آیند. اگر چنین نبود، هم خداوند (عزّوجلّ) و هم اهل‌بیت (علیهم‌السلام) بی‌درنگ آنان را به سزایشان می‌رساندند و حال که چنین است، به آن‌ها مهلت داده می‌شود تا آن مؤمنان به دنیا آیند و آن امانت تحویل داده شود و بعد از است که حضرت قائم (عجل‌الله‌فرجه) قیام خواهد نمود و زمین به بندگان صالحش به ارث خواهد رسید؛

«وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ» [أنبیاء:۱۵۰]

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۹ ، ۱۱:۰۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عِیسَى شَلَقَانَ قَالَ: کُنْتُ قَاعِداً فَمَرَّ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى ع وَ مَعَهُ بَهْمَةٌ. قَالَ: قُلْتُ: یَا غُلَامُ مَا تَرَى مَا یَصْنَعُ أَبُوکَ؟ یَأْمُرُنَا بِالشَّیْ‏ءِ ثُمَّ یَنْهَانَا عَنْهُ أَمَرَنَا أَنْ نَتَوَلَّى أَبَا الْخَطَّابِ‏ ثُمَّ أَمَرَنَا أَنْ نَلْعَنَهُ وَ نَتَبَرَّأَ مِنْهُ! فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع وَ هُوَ غُلَامٌ: «إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ خَلْقاً لِلْإِیمَانِ لَا زَوَالَ لَهُ وَ خَلَقَ خَلْقاً لِلْکُفْرِ لَا زَوَالَ لَهُ وَ خَلَقَ خَلْقاً بَیْنَ ذَلِکَ أَعَارَهُ الْإِیمَانَ یُسَمَّوْنَ الْمُعَارِینَ إِذَا شَاءَ سَلَبَهُمْ وَ کَانَ أَبُو الْخَطَّابِ مِمَّنْ أُعِیرَ الْإِیمَانَ.» قَالَ: فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَأَخْبَرْتُهُ مَا قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ ع وَ مَا قَالَ لِی. فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: «إِنَّهُ نَبْعَةُ نُبُوَّةٍ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۴۱۸

 

از عیسی بن ابی‌منصور نقل شده است:

من نشسته بودم که موسی‌بن‌جعفر (علیهماالسلام) درحالی‌که برّه‌ای همراهش بود، (از کنارم) عبور می‌کرد. به او گفتم:

پسر! نظرت در مورد کاری که پدرت کرد، چیست؟ (ابتدا) ما را به چیزی امر کرد و بعد، ما را از آن نهی نمود؛ به ما دستور داد که با ابوالخطّاب[*] دوستی کنیم، سپس دستور داد که او را لعن کنیم و از او بیزاری جوییم!

امام کاظم (علیه‌السلام) درحالی‌که پسربچه‌ای بود، فرمود:

«به‌راستی که خداوند مخلوقاتی را برای ایمان آفرید که (ایمانشان) از بین نمی‌رود

و مخلوقاتی را برای کفر آفرید که (کفرشان) از بین نمی‌رود

و مخلوقاتی را بینابین آفرید که ایمان را به آن‌ها عاریه داده است. آن‌ها «مُعارین» نامیده می‌شوند و (خداوند) هرگاه بخواهد، (ایمان را) از آن‌ها می‌گیرد.

ابوالخطاب از کسانی است که ایمان به او عاریه داده شده بوده.»

عیسی‌بن‌ابی‌منصور گوید:

(بعداً) نزد امام صادق رفتم و به ایشان اطلاع دادم که به (فرزندشان) امام کاظم (علیهماالسلام) چه گفتم و او چه پاسخ داد.

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«به‌راستی که او از نسل نبوت است.»

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] ابوالخطاب، ابتدا از اصحاب امام صادق (علیه‌السلام) و از راویان حدیث ایشان بوده است. وی کم‌کم به عقاید غلوآمیز نسبت به امام صادق (علیه‌السلام) روی می‌آورد و خود را وصیّ ایشان معرفی می‌کند. ابوالخطاب که از انقلابیون ابتدای دوره بنی‌عباس نیز بود، بعدتر خود را نبیّ و صاحب رسالت می‌داند و سپس ادعا می‌کند از فرشتگان است و فرستاده خداوند بر روی زمین!

محدثین شیعه، تا زمانی که ابوالخطاب بر عقیده‌ی صحیح بود، روایات او از امام صادق (علیه‌السلام) را نقل می‌کردند. اما پس از آن‌که به عقاید انحرافی روی آورد (و از سوی اهل‌بیت (علیهم‌السلام) فاسق، مشرک، کافر و دشمنِ خداوند خوانده شد)، دیگر روایتی از او نقل نکردند و روایات موجود را نیز به تأیید امام صادق رساندند. لذا احادیثی که از او در کتب حدیثی شیعه راه یافته است، غیرقابل اعتماد نیستند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۹ ، ۲۳:۰۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ‏ أَنَّهُ دَخَلَ أَسْوَدُ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ أَقَرَّ أَنَّهُ سَرَقَ فَسَأَلَهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ قَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ طَهِّرْنِی فَإِنِّی سَرَقْتُ فَأَمَرَ ع بِقَطْعِ یَدِهِ فَاسْتَقْبَلَهُ ابْنُ الْکَوَّاءِ فَقَالَ مَنْ قَطَعَ یَدَکَ فَقَالَ لَیْثُ الْحِجَازِ وَ کَبْشُ الْعِرَاقِ وَ مُصَادِمُ الْأَبْطَالِ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الْجُهَّالِ کَرِیمُ الْأَصْلِ شَرِیفُ الْفَضْلِ مُحِلُّ الْحَرَمَیْنِ وَارِثُ الْمَشْعَرَیْنِ أَبُو السِّبْطَیْنِ أَوَّلُ السَّابِقِینَ وَ آخِرُ الْوَصِیِّینَ مِنْ آلِ یس الْمُؤَیَّدُ بِجَبْرَائِیلَ الْمَنْصُورُ بِمِیکَائِیلَ الْحَبْلُ الْمَتِینُ الْمَحْفُوظُ بِجُنْدِ السَّمَاءِ أَجْمَعِینَ ذَاکَ وَ اللَّهِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى رَغْمِ الرَّاغِمِینَ فِی کَلَامٍ لَهُ قَالَ ابْنُ الْکَوَّاءِ قَطَعَ یَدَکَ وَ تُثْنِی عَلَیْهِ قَالَ لَوْ قَطَعَنِی إِرْباً إِرْباً مَا ازْدَدْتُ لَهُ إِلَّا حُبّاً فَدَخَلَ عَلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَخْبَرَهُ بِقِصَّةِ الْأَسْوَدِ فَقَالَ: «یَا ابْنَ الْکَوَّاءِ إِنَّ مُحِبِّینَا لَوْ قَطَعْنَاهُمْ إِرْباً إِرْباً مَا ازْدَادُوا لَنَا إِلَّا حُبّاً وَ إِنَّ فِی أَعْدَائِنَا مَنْ لَوْ أَلْعَقْنَاهُمُ السَّمْنَ وَ الْعَسَلَ مَا ازْدَادُوا لَنَا إِلَّا بُغْضاً» وَ قَالَ لِلْحَسَنِ ع: «عَلَیْکَ‏ بِعَمِّکَ‏ الْأَسْوَدِ.» فَأَحْضَرَ الْحَسَنُ الْأَسْوَدَ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَخَذَ یَدَهُ وَ نَصَبَهَا فِی مَوْضِعِهَا وَ تَغَطَّى بِرِدَائِهِ وَ تَکَلَّمَ بِکَلِمَاتٍ یُخْفِیهَا فَاسْتَوَتْ یَدُهُ وَ صَارَ یُقَاتِلُ بَیْنَ یَدَیْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ إِلَى أَنِ اسْتُشْهِدَ بِالنَّهْرَوَانِ وَ یُقَالُ کَانَ اسْمُ هَذَا الْأَسْوَدِ أَفْلَحَ. وَ أُبِینَ إِحْدَى یَدَیْ هِشَامِ بْنِ عَدِیٍّ الْهَمْدَانِیِّ فِی حَرْبِ صِفِّینَ فَأَخَذَ عَلِیٌّ ع یَدَهُ وَ قَرَأَ شَیْئاً وَ أَلْصَقَهَا فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا قَرَأْتَ قَالَ: «فَاتِحَةَ الْکِتَابِ.» کَأَنَّهُ اسْتَقَلَّهَا فَانْفَصَلَتْ یَدُهُ بِنِصْفَیْنِ فَتَرَکَهُ عَلِیٌّ وَ مَضَى.

 مناقب‌آل‌أبی‌طالب (لابن‌شهرآشوب)، ج‏۲، ص۳۳۵

 

از (عبدالله) ابن عباس نقل شده است:

روزی (غلامِ) سیاهی نزد امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) رفت و اقرار کرد که سرقتی انجام داده. حضرت سه مرتبه از او سؤال کردند (که آیا تو این سرقت را انجام داده‌ای؟) او نیز گفت: ای امیر مؤمنان! مرا (از این گناه) پاک کنید؛ چراکه به‌راستی من سرقت انجام داده‌ام. پس امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) دستور دادند که دستش را قطع کنند.

ابن کوّاء[۱] پیش او رفت و گفت: چه کسی دستت را قطع کرده است؟

غلام گفت: [او کسی نبود جز:] شیر حجاز، قوچ عراق، ضربه‌زننده به اهل باطل، انتقام‌گیرنده از جاهلان، کسی که ریشه‌اش کریم است، فضیلتش (از دیگران) والاتر است، حرم‌ها بر او حلال است، وارث مشعرهاست، پدر دو نوه پیغمبر است، در میان سبقت‌گیرندگان (در ایمان آوردن) اول است، آخرین وصیّ از آل‌یس است، جبرائیل او را تأیید کرده است، میکائیل او را یاری نموده است، ریسمان محکمِ (نجات) است، به‌وسیله تمام سربازان آسمانی محافظت می‌شود؛ او – به خدا قسم – امیر مؤمنان است، علی‌رغم میل بدخواهان.

ابن کواء گفت: دستت را قطع کرده و تو (این‌گونه) ستایشش می‌کنی؟!

غلام گفت: اگر مرا تکه‌تکه می‌کرد، چیزی جز محبت (به او) بر من افزوده نمی‌شد.

ابن کوّاء نزد امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) رفت و ایشان را در جریان ماجرای غلام سیاه قرار داد.

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «ای ابن‌کواء! به‌راستی که ما اگر محبین خود را تکه تکه کنیم، چیزی جز محبت به ما، بر آن‌ها افزوده نمی‌شود و به‌راستی که از میان دشمنانمان کسانی هستند که اگر کره و عسل به آن‌ها بچشانیم، چیزی جز نفرت به ما، بر آن‌ها افزوده نخواهد شد.»

آن‌گاه به امام حسن (علیه‌السلام) فرمودند: «به سراغ عموی سیاهت برو!»

امام حسن آن غلام سیاه را نزد امیرالمؤمنین (علیهماالسلام) حاضر کردند. حضرت دستِ (بریده‌ی) غلام را برداشتند و در جای خودش قرار دادند و آن را با ردایشان پوشانیدند و کلماتی را به‌صورت پنهانی فرمودند.

دست غلام در جای خود ثابت شد و آن غلام یکی از مبارزانی شد که (در جنگ‌ها) کنار امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌جنگید، تا این‌که در نهروان[۲] به شهادت رسید. گفته شده است نام این (غلام) سیاه «اَفلح» بوده است.

همچنین نقل شده است که در جنگ صفین، یکی از دستان «هشام بن عدیّ هَمْدانی» قطع شد. حضرت علی (علیه‌السلام) دست او را برداشتند و چیزی خواندند و آن را (به بازوی هشام) وصل کردند. هشام عرض کرد: ای امیر مؤمنان! چه خواندید؟ حضرت فرمودند: «سوره فاتحةالکتاب را.» گویا هشام این سوره را کوچک و بی‌اهمیت شمرد. پس دستش جدا شد. حضرت نیز او را رها کردند و رفتند.

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] ابن کوّاء، از سپاهیان حضرت امیر (علیه‌السلام) در جنگ صفین بوده است. او زمینه‌ساز جریان حکمیت و از کسانی بوده که با حکمیت عبدالله بن عباس (که از جانب حضرت امیر انتخاب شده بود) مخالفت می‌کنند و ابوموسی اشعری را جایگزینش می‌نمایند. ابن‌کواء بعدها از رهبران خوارج می‌شود و در نهروان کشته می‌شود.

[۲] جنگ نهروان، جنگ میان سپاه امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) با خوارج؛ همان جنگی که ابن‌کواء در آن، مقابل حضرت امیر ایستاده بود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۹ ، ۰۸:۱۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: «سَتُصِیبُکُمْ شُبْهَةٌ فَتَبْقَوْنَ بِلاَ عَلَمٍ یُرَى وَ لاَ إِمَامٍ هُدًى وَ لاَ یَنْجُو مِنْهَا إِلاَّ مَنْ دَعَا بِدُعَاءِ اَلْغَرِیقِ.» قُلْتُ: کَیْفَ دُعَاءُ اَلْغَرِیقِ؟ قَالَ: «یَقُولُ: «یَا اَللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ اَلْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ».» فَقُلْتُ: یَا اَللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ اَلْقُلُوبِ وَ اَلْأَبْصَارِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ. قَالَ: «إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُقَلِّبُ اَلْقُلُوبِ وَ اَلْأَبْصَارِ وَ لَکِنْ قُلْ کَمَا أَقُولُ لَکَ؛ «یَا مُقَلِّبَ اَلْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ».»

 کمال‌الدین‌وتمام‌النعمة، ج۲، ص۳۵۱

 

از عبدالله بن سنان نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «به‌زودی دچار شبهه‌ای می‌شوید و بدون این‌که عَلَمی[۱] را ببینید و امام هدایت‌گری را. (انسان در آن‌هنگام) نجات نمی‌یابد، مگر این‌که (خداوند را) با «دعای غریق» بخواند.»

عرض کردم: دعای غریق چگونه است؟

حضرت فرمودند: «می‌گوید: «یَا اَللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ اَلْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ»؛ «ای خدا! ای خداوند رحمان! ای خداوند رحیم! ای که دل‌ها را دگرگون می‌سازی! دل مرا بر دین خودت استوار ساز.»»

عبدالله بن سنان گوید: من (دعا را چنین) گفتم: «یَا اَللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ اَلْقُلُوبِ وَ اَلْأَبْصَارِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ.»

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «(درست است که) خداوند (عزّوجلّ) دگرگون‌کننده‌ی دل‌ها و دیده‌هاست، اما چنان‌که به تو می‌گویم بگو؛ «یَا مُقَلِّبَ اَلْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ».»

 

 

 

ابن حوشب قال: قیل لأم سلمة زوج النبیّ صلّى اللّه علیه و آله: ما کان أکثر دعاء النبیّ صلّى اللّه علیه و آله؟ قالت: کان أکثر دعائه: «یا مقلّب القلوب، ثبّت قلبى على دینک»، قالت: قلت: یا رسول اللّه، ما أکثر دعاءک: «یا مقلّب القلوب، ثبّت قلبى على دینک»! فقال: «یا أمّ سلمة، لیس من آدمیّ إلاّ و قلبه بین إصبعین من أصابع اللّه، ما شاء أقام، و ما شاء أزاغ.»

 أمالی المرتضی، ج۱، ص۳۱۸

 

از ابن‌حوشب[۲] نقل شده است:

به ام‌سلمه، همسر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) گفته شد: بیشترین دعای پیامبر چه بود؟

ام‌سلمه گفت: بیشترین دعای پیامبر این بود: «یا مقلّبَ القلوب، ثبّت قلبى على دینِک»

(سپس) ام‌سلمه گفت: (به پیامبر) عرض کردم: ای رسول خدا! چقدر زیاد این دعا را می‌خوانید!

حضرت فرمودند: «ای ام‌سلمه! هیچ انسانی نیست، مگر این‌که دل او میان دو انگشت از انگشتان (مشیتِ) خداوند است؛ آن‌چه را بخواهد راست می‌کند (به راه می‌آورد) و آن‌چه را بخواهد کج می‌کند (منحرف می‌سازد.)»

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] عَلَم، شیء مرتفعی است که موقعیت مکانی با آن شناخته می‌شود و محور تجمع می‌باشد؛ مانند عَلَمِ علم‌دارِ لشکر در میدان جنگ یا پرچمی که در کاروان‌های زیارتی دست می‌گیرند تا افراد در شلوغی‌ها گم نشوند و حول آن جمع شوند.

[۲] ابن حوشب، از اصحاب رسول خدا و امیر مؤمنان (صلوات‌الله‌علیهما) و مفسّر قرآن و راوی حدیث بوده است. روایات او نزد علمای شیعه و اهل‌سنت مقبول است.

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] درسی از روایت اول: توجه داشته باشیم که دستورات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) را عیناً انجام دهیم و از اجتهادات سلیقه‌ای پرهیز کنیم؛ حتی در حد افزودن یک کلمه (و الأبصار) به یک دعای سفارش‌شده.

[۲] درسی از روایت دوم: پیامبر خدا هم که باشیم، باید فقر (و ضعفِ) محض خود و غنا (و قدرتِ) مطلق پروردگارت را باور داشته باشیم؛ چه آن‌که می‌فرماید: 

«ٱللَّهُ یَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن یَشَآءُ وَیَقۡدِرُ» [رعد:۲۶]؛ «خداست که روزی را برای هرکسی که بخواهد وسعت می‌بخش و (یا) تنگ می‌گرداند.»

و نیز می‌فرماید:

«قُلۡ إِنَّ ٱللَّهَ یُضِلُّ مَن یَشَآءُ وَیَهۡدِیٓ إِلَیۡهِ مَنۡ أَنَابَ» [رعد:۲۷]؛ «(ای پیامبر! به خداناباورانی که درخواست معجزه می‌کنند) بگو: به‌راستی خداوند هرکسی که بخواهد را گم‌راه می‌سازد و هرکسی که به سوی او بازگردد را هدایت می‌نماید.»

بنابراین علاوه بر تلاش برای حرکت در مسیر حق، باید مصرّانه هدایت را از خداوند طلب کنیم.

[۳] پاسخ به یک سؤال احتمالی: اگر این سؤال به ذهنتان خطور می‌کند که «مگر می‌شود خداوند «بخواهد» کسی را گمراه کند؟!»، این پاسخ را که برگرفته از بیانات حضرت آیت‌الله جوادی آملی است، ملاحظه بفرمایید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۹ ، ۲۳:۴۱
ابوالفضل رهبر

 

تقیه، در معارف شیعی یکی از واجبات محسوب می‌شود. شکل و سطح تقیه، در دوره‌های مختلف متفاوت بوده است.

در روایت زیر، شدت تقیه در دوره زندگانی امام صادق (علیه‌السلام) را ملاحظه می‌فرمایید؛ دوره‌ای که نسبت به دوره زندگانی سایر ائمه (علیهم‌السلام) سخت‌گیری‌ها کمتر نیز بوده است.

 

...عَنْ حَمَّادِ بْنِ وَاقِدٍ اللَّحَّامِ قَالَ: اسْتَقْبَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فِی طَرِیقٍ فَأَعْرَضْتُ عَنْهُ بِوَجْهِی وَ مَضَیْتُ فَدَخَلْتُ عَلَیْهِ بَعْدَ ذَلِکَ فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی لَأَلْقَاکَ فَأَصْرِفُ وَجْهِی کَرَاهَةَ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ. فَقَالَ لِی: «رَحِمَکَ اللَّهُ وَ لَکِنَ‏ رَجُلًا لَقِیَنِی‏ أَمْسِ‏ فِی‏ مَوْضِعِ کَذَا وَ کَذَا فَقَالَ عَلَیْکَ السَّلَامُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا أَحْسَنَ وَ لَا أَجْمَلَ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۲۱۹

 

از حماد بن واقد گوشت‌فروش نقل شده است:

در جاده‌ای با امام صادق (علیه‌السلام) روبه‌رو شدم اما از ایشان روی برگرداندم و عبور کردم. بعد از این ماجرا خدمت ایشان رسیدم و عرض کردم:

فدایتان شوم، به‌راستی که من با شما روبه‌رو شدم اما به‌خاطر این‌که دوست نداشتم شما را دچار مشقّتی کنم، رویم را برگرداندم.

امام صادق (علیه‌السلام) به من فرمودند:

«خداوند تو را رحمت کند، اما دیروز مردی در فلان‌جا مرا دید و گفت: «سلام بر شما، ای اباعبدالله!» کار خوب و زیبایی انجام نداد!»

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

هرچند حکّام بنی‌عباس اجمالاً می‌دانستند که اهل بیت (علیهم‌السلام) محبّین و شیعیانی دارند، اما به صلاح نبوده است که شیعیان به‌طور خاص شناخته شوند و نوع و میزان ارتباطشان با اهل بیت (علیهم‌السلام) آشکار گردد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۹ ، ۰۸:۱۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: کَانَ لِی جَارٌ یَتَّبِعُ السُّلْطَانَ فَأَصَابَ مَالًا فَأَعَدَّ قِیَاناً وَ کَانَ یَجْمَعُ الْجَمِیعَ إِلَیْهِ وَ یَشْرَبُ الْمُسْکِرَ وَ یُؤْذِینِی فَشَکَوْتُهُ إِلَى نَفْسِهِ غَیْرَ مَرَّةٍ فَلَمْ یَنْتَهِ فَلَمَّا أَنْ أَلْحَحْتُ عَلَیْهِ فَقَالَ لِی یَا هَذَا أَنَا رَجُلٌ مُبْتَلًى وَ أَنْتَ رَجُلٌ مُعَافًى فَلَوْ عَرَضْتَنِی لِصَاحِبِکَ رَجَوْتُ أَنْ یُنْقِذَنِیَ اللَّهُ بِکَ فَوَقَعَ ذَلِکَ لَهُ فِی قَلْبِی فَلَمَّا صِرْتُ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع ذَکَرْتُ لَهُ حَالَهُ فَقَالَ لِی إِذَا رَجَعْتَ إِلَى الْکُوفَةِ سَیَأْتِیکَ فَقُلْ لَهُ یَقُولُ لَکَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ دَعْ مَا أَنْتَ عَلَیْهِ وَ أَضْمَنَ لَکَ عَلَى اللَّهِ الْجَنَّةَ فَلَمَّا رَجَعْتُ إِلَى الْکُوفَةِ أَتَانِی فِیمَنْ أَتَى فَاحْتَبَسْتُهُ عِنْدِی حَتَّى خَلَا مَنْزِلِی ثُمَّ قُلْتُ لَهُ یَا هَذَا إِنِّی ذَکَرْتُکَ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ ع فَقَالَ لِی إِذَا رَجَعْتَ إِلَى الْکُوفَةِ سَیَأْتِیکَ فَقُلْ لَهُ یَقُولُ لَکَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ دَعْ مَا أَنْتَ عَلَیْهِ وَ أَضْمَنَ لَکَ عَلَى اللَّهِ الْجَنَّةَ قَالَ فَبَکَى ثُمَّ قَالَ لِیَ اللَّهِ لَقَدْ قَالَ لَکَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ هَذَا قَالَ فَحَلَفْتُ لَهُ أَنَّهُ قَدْ قَالَ لِی مَا قُلْتُ فَقَالَ لِی حَسْبُکَ وَ مَضَى فَلَمَّا کَانَ بَعْدَ أَیَّامٍ بَعَثَ إِلَیَّ فَدَعَانِی وَ إِذَا هُوَ خَلْفَ دَارِهِ عُرْیَانٌ فَقَالَ لِی یَا أَبَا بَصِیرٍ لَا وَ اللَّهِ مَا بَقِیَ فِی مَنْزِلِی شَیْ‏ءٌ إِلَّا وَ قَدْ أَخْرَجْتُهُ وَ أَنَا کَمَا تَرَى قَالَ فَمَضَیْتُ إِلَى إِخْوَانِنَا فَجَمَعْتُ لَهُ مَا کَسَوْتُهُ بِهِ ثُمَّ لَمْ تَأْتِ عَلَیْهِ أَیَّامٌ یَسِیرَةٌ حَتَّى بَعَثَ إِلَیَّ أَنِّی عَلِیلٌ فَأْتِنِی فَجَعَلْتُ أَخْتَلِفُ إِلَیْهِ وَ أُعَالِجُهُ حَتَّى نَزَلَ بِهِ الْمَوْتُ فَکُنْتُ عِنْدَهُ جَالِساً وَ هُوَ یَجُودُ بِنَفْسِهِ فَغُشِیَ عَلَیْهِ غَشْیَةً ثُمَّ أَفَاقَ فَقَالَ لِی یَا أَبَا بَصِیرٍ قَدْ وَفَى صَاحِبُکَ لَنَا ثُمَّ قُبِضَ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ فَلَمَّا حَجَجْتُ أَتَیْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فَاسْتَأْذَنْتُ عَلَیْهِ فَلَمَّا دَخَلْتُ قَالَ لِیَ ابْتِدَاءً مِنْ دَاخِلِ الْبَیْتِ وَ إِحْدَى رِجْلَیَ فِی الصَّحْنِ وَ الْأُخْرَى فِی دِهْلِیزِ دَارِهِ یَا أَبَا بَصِیرٍ قَدْ وَفَیْنَا لِصَاحِبِکَ.

 الکافی، ج‏۱، ص۴۷۴

 

از ابوبصیر نقل شده است:

[در کوفه] همسایه‌ای داشتم که خدمتگزار سلطان بود و (به‌این‌واسطه) ثروتی به او رسیده بود. کنیزانِ خواننده‌ای فراهم کرده بود و آن‌ها را دور خود جمع می‌کرد و شراب می‌نوشید و (این وضعیت) مایه آزار من بود. بارها شکایتش را نزد خودش بردم اما این آزارها را پایان نمی‌داد.

وقتی که شکایت‌ها و اصرارم زیاد شد، به من گفت: فلانی! من مردی مبتلا (به گناه) هستم و تو مردی سالم. کاش (وضعیت) مرا به هم‌نشینت (امام صادق علیه‌السلام) بگویی، که امید دارم خداوند مرا به‌وسیله تو (از این وضعیت) برهاند و نجات دهد.

این حرف او در دلم بود تا این‌که (روزی به مدینه رفتم و) خدمت امام صادق (علیه‌السلام) رسیدم و وضعیت او را برای ایشان ذکر کردم.

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «وقتی به کوفه برگردی، همسایه‌ات نزد تو می‌آید. آن‌گاه به او بگو: جعفربن‌محمد به تو می‌گوید: آن‌چه را که در آن گرفتار شده‌ای رها کن و من [در مقابل] بهشت را برای تو ضمانت می‌کنم که خداوند روزی‌ات کند.»

وقتی به کوفه برگشتم، با دیگران به دیدار من آمد، اما من چیزی به او نگفتم تا (دیگران بروند و) خانه خالی شود. بعد به او گفتم: فلانی! من تو را نزد امام صادق (علیه‌السلام) یاد کردم. به من فرمودند: «وقتی به کوفه برگردی، او نزد تو می‌آید. به او بگو: جعفربن‌محمد به تو می‌گوید: آن‌چه را که در آن گرفتار شده‌ای رها کن و من [در مقابل] بهشت را برای تو ضمانت می‌کنم که خداوند روزی‌ات کند.»

(مدتی) گریه کرد و بعد گفت: تو را به خدا، مطمئن باشم امام صادق این را به تو فرمود؟ من نیز برایش قسم خوردم که مطمئن باش ایشان به من فرمودند. گفت: بس است و (از پیشم) رفت.

چندروز بعد، پیغام فرستاد و مرا نزد خود خواند. وقتی رفتم، ناگهان او را دیدم که پشت خانه‌اش عریان است. به من گفت: ای ابوبصیر! نه به خدا قسم! دیگر چیزی در خانه‌ام نمانده، مگر این‌که آن را بیرون انداخته‌ام. (وضعیت) خودم نیز همین‌طور است که می‌بینی.

من نزد برادران شیعه‌مان رفتم لباس‌هایی برایش جمع کردم تا او را بپوشانم. چندروز بیش‌تر نگذشته بود که به من پیغام داد که من بیمارم، پیش من بیا. من نیز مکرر نزد او می‌رفتم و به درمان او می‌پرداختم، تا این‌که مرگش فرا رسید.

من نزد او نشسته بودم که در حال جان دادن بود. یک‌بار از هوش رفت و بعد به هوش آمد و به من گفت: ای ابوبصیر! هم‌نشینت (امام صادق علیه‌السلام) به وعده‌اش به ما وفا کرد. سپس جان داد. خداوند رحمتش کند.

وقتی به حج مشرف شدم، نزد امام صادق (علیه‌السلام) رفتم و اجازه خواستم خدمتشان برسم. وقتی وارد شدم، همان ابتدا - وقتی یک پایم در صحن خانه بود و پای دیگرم در راهرو - از داخل اتاق به من فرمودند: «ای ابوبصیر! ما به وعده‌مان در مورد هم‌نشینت وفا کردیم.»

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

ماجرایی شبیه به این را در مورد یکی از لات‌های تهران نیز تعریف کرده‌اند؛ که توسط آقاسیدمهدی قوام متحول شد و نزد آیت‌الله بروجردی (رحمةالله‌علیهم) توبه کرد.

ماجرای توبه پاکبازانه‌ی «مصطفی دیوونه» و مرگ زیبایش را از زبان حجت‌الاسلام عالی بشنوید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۹ ، ۰۷:۱۹
ابوالفضل رهبر

 

...وَ قَالَ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع: اذْکُرْ حَاجَاتِکَ الثَّلَاثَ اللَّاتِی وَعَدْتُکَ بِقَضَائِهِنَّ. فَقَالَ لَهُ: «الْأُولَى أَنْ تُرِیَنِی وَجْهَ سَیِّدِی وَ مَوْلَایَ وَ أَبِیَ الْحُسَیْنِ ع فَأَتَزَوَّدَ مِنْهُ وَ الثَّانِیَةُ أَنْ تَرُدَّ عَلَیْنَا مَا أُخِذَ مِنَّا وَ الثَّالِثَةُ إِنْ کُنْتَ عَزَمْتَ عَلَى قَتْلِی أَنْ تُوَجِّهَ مَعَ هَؤُلَاءِ النِّسْوَةِ مَنْ یَرُدُّهُنَّ إِلَى حَرَمِ جَدِّهِنَّ ص.» فَقَالَ: أَمَّا وَجْهُ أَبِیکَ فَلَنْ تَرَاهُ أَبَداً وَ أَمَّا قَتْلُکَ فَقَدْ عَفَوْتُ عَنْکَ وَ أَمَّا النِّسَاءُ فَمَا یَرُدُّهُنَّ غَیْرُکَ إِلَى الْمَدِینَةِ وَ أَمَّا مَا أُخِذَ مِنْکُمْ فَأَنَا أُعَوِّضُکُمْ عَنْهُ أَضْعَافَ قِیمَتِهِ. فَقَالَ‏ ع: «أَمَّا مَالُکَ فَلَا نُرِیدُهُ وَ هُوَ مُوَفَّرٌ عَلَیْکَ وَ إِنَّمَا طَلَبْتُ مَا أُخِذَ مِنَّا لِأَنَّ فِیهِ مِغْزَلَ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ ص وَ مِقْنَعَتَهَا وَ قِلَادَتَهَا وَ قَمِیصَهَا.» فَأَمَرَ بِرَدِّ ذَلِکَ وَ زَادَ فِیهِ مِنْ عِنْدِهِ مِائَتَیْ دِینَارٍ. فَأَخَذَهَا زَیْنُ الْعَابِدِینَ ع وَ فَرَّقَهَا فِی الْفُقَرَاءِ ثُمَّ أَمَرَ بِرَدِّ الْأُسَارَى وَ سَبَایَا الْحُسَیْنِ ع إِلَى أَوْطَانِهِنَّ بِمَدِینَةِ الرَّسُولِ ص.

 اللهوف‌على‌قتلى‌الطفوف، ص۱۹۵

 

[زمانی که کاروان اسرا در شام بودند، پس از آن‌که ورق برگشت و یزیدبن‌معاویه (لعنةالله‌علیهما) مجبور به همراهی با خاندان رسالت شد،] یزید به امام سجاد (علیه‌السلام) گفت: سه حاجتت را بگو تا به تو وعده دهم که برآورده‌شان کنم.

امام سجاد (علیه‌السلام) فرمودند: «اول این‌که صورت آقا و مولا و پدرم حسین (علیه‌السلام) را به من نشان دهی تا از آن توشه برگیرم. دوم این‌که آن‌چه از ما غارت شده است را به ما پس دهید. سوم این‌که اگر قصد داری مرا بکشی، شخصی [مورد اعتماد] را همراه این زنان بفرست تا آنان را به‌سوی حرم جدّشان (در مدینه) بازگرداند.»

یزید (لعنةالله‌علیه) گفت: صورت پدرت را که هرگز نخواهی دید. از کشتنت نیز صرف‌نظر کردم و تو را بخشیدم. زنان را کسی جز خودت به مدینه بازنمی‌گرداند. اما آن‌چه از شما غارت شده است، به‌جای آن‌ها، چندبرابر قیمتشان را به شما می‌پردازم.

امام سجاد (علیه‌السلام) فرمودند: «مال تو را نمی‌خواهیم، نزد خودت انباشته باشد. فقط همان‌چه از ما غارت شده است را می‌خواهم؛ چراکه در میان آن اموال، نخی ریسیده‌شده توسط فاطمه دختر پیامبر (صلوات‌الله‌علیهما) هست و همچنین مقنعه، گردن‌بند و پیراهن ایشان.»

پس یزید دستور داد آن (وسایل مربوط به حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها)) را برگردانند. دویست دینار نیز رویش گذاشت.

امام سجاد (علیه‌السلام) نیز آن دویست دینار را میان فقرا تقسیم کردند. سپس دستور دادند زنان و مردان اسیرشده را به وطنشان در مدینه بازگردانده شوند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۹ ، ۰۸:۴۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الحسین [الْحَسَنِ‏] عَنْ أُمِّهِ فَاطِمَةَ بِنْتِ الْحُسَیْنِ ع قَالَ: «دَخَلَتِ الْغَانِمَةُ [الْعَامَّةُ] عَلَیْنَا الْفُسْطَاطَ وَ أَنَا جَارِیَةٌ صَغِیرَةٌ وَ فِی رِجْلِی خَلْخَالانِ مِنْ ذَهَبٍ فَجَعَلَ رَجُلٌ یَفُضُّ الْخَلْخَالَیْنِ مِنْ رِجْلِی وَ هُوَ یَبْکِی. فَقُلْتُ: مَا یُبْکِیکَ یَا عَدُوَّ اللَّهِ؟ فَقَالَ: کَیْفَ لَا أَبْکِی وَ أَنَا أَسْلُبُ ابْنَةَ رَسُولِ اللَّهِ. فَقُلْتُ: لَا تَسْلُبْنِی. قَالَ: أَخَافُ أَنْ یَجِی‏ءَ غَیْرِی، فَیَأْخُذَهُ.» قَالَتْ: «وَ انْتَهَبُوا مَا فِی الْأَبْنِیَةِ حَتَّى کَانُوا یَنْزِعُونَ الْمَلَاحِفَ عَنْ ظُهُورِنَا.»

 الأمالی (للصدوق)، ص۱۶۴

 

عبدالله بن حسین[۱] از مادرش فاطمه[۲]، دختر امام حسین (علیهماالسلام) نقل کرده است:

«غارتگران به خیمه ما هجوم آوردند، درحالی‌که من دختر کوچکی بودم که دو خلخال از طلا به پایم بود. مردی آن دو خلخال را از پایم شکست تا ببرد و در همان‌حال گریه می‌کرد.

گفتم: چه چیز تو را به گریه واداشته است، ای دشمن خدا؟

گفت: چه‌طور گریه نکنم، درحالی‌که دختر رسول خدا را غارت می‌کنم.

گفتم: (خب) مرا غارت نکن.

گفت: می‌ترسم دیگری بیاید و آن را ببرد.»

آن‌گاه مادرم گفت:

«هرچه در خیمه‌ها بود را با زور چپاول کردند، حتی روپوش‌ها(چادرها)یمان را نیز از دوشمان کشیدند.»

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] در بعضی نسخه‌ها نام او «عبدالله بن حسن» ذکر شده که ظاهراً این صحیح است. مقصود از «حسن» نیز «حسن مثنی»، فرزند امام حسن است که با فاطمه دختر امام حسین (علیهم‌السلام) ازدواج کرده است و ثمره ازدواجشان عبدالله، ابراهیم، حسن و زینب بوده است.

[۲] فاطمه، بزرگ‌ترین دختر امام حسین از یکی از همسرانشان به نام «ام اسحاق» (دختر طلحة بن عبیدالله تیمی، از اصحاب پیامبر) بوده است. ام‌اسحاق ابتدا همسر امام حسن بوده و پس از شهادت ایشان به عقد امام حسین در می‌آید و اولین فرزندی که از امام حسین به دنیا می‌آورد، فاطمه بوده است. (صلوات‌الله‌علیهم)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۹ ، ۱۲:۱۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ رَزِینٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «لَمَّا ضُرِبَ اَلْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ بِالسَّیْفِ فَسَقَطَ رَأْسُهُ ثُمَّ اُبْتُدِرَ لِیُقْطَعَ رَأْسُهُ نَادَى مُنَادٍ مِنْ بُطْنَانِ اَلْعَرْشِ: «أَلاَ أَیَّتُهَا اَلْأُمَّةُ اَلْمُتَحَیِّرَةُ اَلضَّالَّةُ بَعْدَ نَبِیِّهَا لاَ وَفَّقَکُمُ اَللَّهُ لِأَضْحًى وَ لاَ لِفِطْرٍ.» قَالَ: ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «فَلاَ جَرَمَ وَ اَللَّهِ مَا وُفِّقُوا وَ لاَ یُوَفَّقُونَ حَتَّى یَثْأَرَ ثَائِرُ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ.»

 الکافی، ج۴، ص۱۷۰

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که فرمودند:

«زمانی که امام حسین (علیه‌السلام) با شمشیر ضربه خورد و (افتاد و) سرش به زمین خورد و بعد به او هجوم آوردند تا سرش را جدا کنند، ندادهنده‌ای از میانه عرش ندا سر داد:

«آگاه باشید، ای امتی که بعد از پیامبرتان سرگردان و گمراه شدید! خداوند شما را به [درک حقیقت] هیچ عید قربان و هیچ عید فطری موفق نخواهد داشت.»»

راوی گوید: سپس امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«پس ناگزیر  به خدا قسم – آنان [به این فیض] موفق نشدند و موفق نخواهند شد، تا زمانی که خون‌خواه امام حسین (علیهماالسلام) به انتقام خونش قیام کند.»

 

برای روشن شدن مقصود از مخاطبان این ندا، به روایتی از امام جواد (علیه‌السلام) توجه بفرمایید...

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الرَّازِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا تَقُولُ فِی الصَّوْمِ فَإِنَّهُ قَدْ رُوِیَ أَنَّهُمْ لَا یُوَفَّقُونَ لِصَوْمٍ. فَقَالَ: «أَمَا إِنَّهُ قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَةُ الْمَلَکِ فِیهِمْ.» قَالَ: فَقُلْتُ: وَ کَیْفَ ذَلِکَ جُعِلْتُ فِدَاکَ؟ قَالَ: «إِنَّ النَّاسَ لَمَّا قَتَلُوا الْحُسَیْنَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ أَمَرَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى مَلَکاً یُنَادِی أَیَّتُهَا الْأُمَّةُ الظَّالِمَةُ الْقَاتِلَةُ عِتْرَةَ نَبِیِّهَا لَا وَفَّقَکُمُ اللَّهُ لِصَوْمٍ وَ لَا لِفِطْرٍ.»

 الکافی، ج۴، ص۱۶۹

 

محمدبن‌اسماعیل‌رازی گوید: به امام جواد (علیه‌السلام) عرض کردم: فدایتان شوم، در این مورد چه می‌فرمایید؛ که (از شما اهل‌بیت) روایت شده است که آنان (اهل سنت) موفق به [درک حقیقت] هیچ روزه‌ای نمی‌شوند.

ایشان فرمودند: «بدان! به‌راستی که دعای آن فرشته در مورد آنان اجابت شده است.»

عرض کردم: چه‌گونه دعایی بوده است، فدایتان شوم؟

امام جواد (علیه‌السلام) فرمودند: «زمانی که مردم امام حسین (صلوات‌الله‌علیه) را به قتل رساندند، خداوند (تبارک و تعالی) به فرشته‌ای دستور داد که ندا سر دهد (اعلام کند که:)

«ای امت ظالمی که قاتلِ عترت (فرزندانِ) پیامبرتان هستید! خداوند شما را موفق نخواهد داشت به [درک حقیقت] هیچ روزه‌ای و هیچ (عید) فطری.»»

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] این ندای شوم، دامان تمام مسلمانان منحرفی را گرفته و خواهد گرفت که مستقیماً یا غیرمستقیم سبب قتل سیدالشهدا (علیه‌السلام) شدند یا بعدها آمدند و به کار پیشینیان خود رضایت داشتند. آنان هستند که از این توفیق محروم‌اند.

ممکن است سؤال شود فهم محرومیت مسببین شهادت سیدالشهدا واضح است، اما آیندگانشان دیگر چرا از این فیض محروم خواهند بود؟ و مگر خداوند نفرموده است: «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى» [انعام:۱۴۴]؛ «هیچ گنه‌کارى، گناه دیگرى را متحمل نمی‌شود.»

در پاسخ باید مطلبی را که پیش‌تر با عنوان «چرا امام زمان نسل قاتلان امام حسین را به خاطر کار پدرانشان مجازات می‌کند؟!» منتشر شده بود را یادآوری نمایم.

امام رضا (علیه‌السلام) در پاسخ به این پرسش اباصلت، فرمودند:

«کسانی که از نسل قاتلان امام حسین (علیه السلام) هستند، از کارهای پدرانشان راضی هستند و به آن افتخار می‌کنند.

هرکس از کاری راضی باشد، مانند کسی است که آن را انجام داده باشد. حتی اگر مردی در شرق عالم کشته شود و مردی در غرب عالم به کشته شدن او راضی باشد، کسی که راضی است، نزد خداوند (عزّ و جلّ)، با قاتل شریک است.

حضرت قائم (علیه السلام) نیز وقتی قیام کند، آنان را به خاطر رضایتشان (از کشته شدن امام حسین توسط پدرانشان) خواهد کشت.»

[۲] در مورد معنای این عبارت که «آنان موفق به روزه نمی‌شوند»، برخی از شارحان گفته‌اند مقصود این است که اهل‌سنت چون احکام صحیح روزه را نمی‌دانند، موفق به گرفتن روزه صحیح نمی‌شوند و در مورد «موفق نشدن به عید فطر» نیز چنین توضیح داده‌اند که آنان همواره در مشاهده هلال شوال و تشخیص زمان عید فطر در خطا هستند.

این احتمالات ضعیف به نظر می‌رسند و گویا معنای این «عدم توفیق» فراتر از این لایه‌های ظاهری است. و الله العالم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۹ ، ۰۸:۲۵
ابوالفضل رهبر

 

مرحوم شیخ صدوق در روز عاشورای سال ۳۶۸، در مجلسی که برای املای احادیث اهل‌بیت (علیهم‌السلام) برگزار شده بود، این حدیث را نقل کرده است:

 

...عَنْ أَبِی الْجَارُودِ وَ ابْنِ بُکَیْرٍ وَ بُرَیْدِ بْنِ مُعَاوِیَةَ الْعِجْلِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع قَالَ:

«أُصِیبَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ ع وَ وُجِدَ بِهِ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ بضعا [بِضْعٌ‏] وَ عشرین [عِشْرُونَ‏] طَعْنَةً بِرُمْحٍ أَوْ ضَرْبَةً بِسَیْفٍ أَوْ رَمْیَةً بِسَهْمٍ فَرُوِیَ أَنَّهَا کَانَتْ کُلُّهَا فِی مُقَدَّمِهِ لِأَنَّهُ ع کَانَ لَا یُوَلِّی.»

 الأمالی (للصدوق)، ص۱۶۴

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است که فرمودند:

«امام حسین (علیه‌السلام) دچار آن مصیبت شدند، در حالی که سیصد و بیست و چند زخمِ نیزه و شمشیر و تیر بر (پیکر مطهر) ایشان یافت می‌شد.

روایت شده است که تمام این زخم‌ها بر جلوی بدنشان نشسته بود؛ چراکه ایشان (به دشمن) پشت نمی‌کردند (فرار نمی‌کردند.)»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۹ ، ۰۷:۳۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ الْحَسَنِ بْنِ کَثِیرٍ قَالَ: شَکَوْتُ إِلَى أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ع الْحَاجَةَ وَ جَفَاءَ الْإِخْوَانِ فَقَالَ: «بِئْسَ الْأَخُ أَخٌ یَرْعَاکَ غَنِیّاً وَ یَقْطَعُکَ فَقِیراً.» ثُمَّ أَمَرَ غُلَامَهُ فَأَخْرَجَ کِیساً فِیهِ سَبْعُمِائَةِ دِرْهَمٍ وَ قَالَ: «اسْتَنْفِقْ هَذِهِ فَإِذَا نَفِدَتْ فَأَعْلِمْنِی.»

 الإرشادفی‌معرفةحجج‌الله‌على‌العباد، ج‏۲، ص۱۶۶

 

از حسن بن کثیر نقل شده است:

به امام باقر (علیه‌السلام) از نیازها (مشکلات مالی‌ام) و روی‌گردانیِ برادران (دوستان) شکایت کردم.

حضرت فرمودند:

«چه بد است برادری (دوستی) که هنگام غناء (بی‌نیازی) تو را تحویل بگیرد و هنگام فقر با تو قطع رابطه کند.»

سپس به غلامشان دستور دادند کیسه‌ای که در آن هفت‌صد درهم بود بیاورد و فرمودند:

«این را خرج کن و هروقت تمام شد، مرا مطلع کن.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۸ ، ۱۰:۵۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عَبْدِ الْمَلِکِ بْنِ أَعْیَنَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

«أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى النَّصْرَ عَلَى الْحُسَیْنِ ع حَتَّى کَانَ مَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ ثُمَّ خُیِّرَ النَّصْرَ أَوْ لِقَاءَ اللَّهِ فَاخْتَارَ لِقَاءَ اللَّهِ تَعَالَى.»

 الکافی، ج‏۱، ص۲۶۰

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«خداوند نصرت و پیروزی (بر دشمن) را بر امام حسین (علیه‌السلام) فرو فرستاد تا این‌که میان آسمان و زمین رسید (متوقف شد.)

آن‌گاه به ایشان اختیار داد که از میان "نصرت" یا "دیدار خداوند" (یکی را) انتخاب کند.

پس ایشان دیدار خداوند را برگزید.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۸ ، ۰۸:۴۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ الرَّیَّانِ بْنِ شَبِیبٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى الرِّضَا ع فِی أَوَّلِ یَوْمٍ مِنَ الْمُحَرَّمِ فَقَالَ: «یَا ابْنَ شَبِیبٍ أَ صَائِمٌ أَنْتَ؟» قُلْتُ: لَا. فَقَالَ: «إِنَّ هَذَا الْیَوْمَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی دَعَا فِیهِ زَکَرِیَّا ع رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ «رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ» فَاسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ وَ أَمَرَ الْمَلَائِکَةَ فَنَادَتْ زَکَرِیَّا وَ هُوَ قائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیى‏ فَمَنْ صَامَ هَذَا الْیَوْمَ ثُمَّ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ کَمَا اسْتَجَابَ اللَّهُ لِزَکَرِیَّا.» ثُمَّ قَالَ: «یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنَّ الْمُحَرَّمَ هُوَ الشَّهْرُ الَّذِی کَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِیَّةِ یُحَرِّمُونَ فِیهِ الظُّلْمَ وَ الْقِتَالَ لِحُرْمَتِهِ فَمَا عَرَفَتْ هَذِهِ الْأُمَّةُ حُرْمَةَ شَهْرِهَا وَ لَا حُرْمَةَ نَبِیِّهَا لَقَدْ قَتَلُوا فِی هَذَا الشَّهْرِ ذُرِّیَّتَهُ‏ وَ سَبَوْا نِسَاءَهُ وَ انْتَهَبُوا ثَقَلَهُ فَلَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِکَ أَبَداً یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ‏ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَإِنَّهُ ذُبِحَ کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْشُ وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ رَجُلًا مَا لَهُمْ فِی الْأَرْضِ شَبِیهُونَ وَ لَقَدْ بَکَتِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ لِقَتْلِهِ وَ لَقَدْ نَزَلَ إِلَى الْأَرْضِ مِنَ الْمَلَائِکَةِ أَرْبَعَةُ آلَافٍ لِنَصْرِهِ فَلَمْ یُؤْذَنْ لَهُمْ فَهُمْ عِنْدَ قَبْرِهِ شُعْثٌ غُبْرٌ إِلَى أَنْ یَقُومَ الْقَائِمُ ع فَیَکُونُونَ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ شِعَارُهُمْ یَا لَثَارَاتِ الْحُسَیْنِ ع یَا ابْنَ شَبِیبٍ لَقَدْ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ ع أَنَّهُ لَمَّا قُتِلَ جَدِّیَ الْحُسَیْنُ ص أَمْطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً وَ تُرَاباً أَحْمَرَ یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ بَکَیْتَ عَلَى الْحُسَیْنِ حَتَّى تَصِیرَ دُمُوعُکَ عَلَى خَدَّیْکَ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِیراً کَانَ أَوْ کَبِیراً قَلِیلًا کَانَ أَوْ کَثِیراً یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا ذَنْبَ عَلَیْکَ فَزُرِ الْحُسَیْنَ ع یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَسْکُنَ الْغُرَفَ الْمَبْنِیَّةَ فِی الْجَنَّةِ مَعَ النَّبِیِّ ص فَالْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَیْنِ یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ یَکُونَ لَکَ مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا لِمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع فَقُلْ مَتَى ذَکَرْتَهُ‏ یا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَکُونَ مَعَنَا فِی الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَیْکَ بِوَلَایَتِنَا فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا أَحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَعَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.»

 عیون‌أخبارالرضا، ج‏۱، ص۲۹۹

 

از ریّان بن شَبیب نقل شده است:

در اولین روز محرم نزد امام رضا (علیه‌السلام) رفتم.

حضرت فرمودند:

«ای پسر شبیب! روزه‌ای؟»

عرض کردم:

خیر.

فرمودند:

«امروز روزی است که زکریّا پروردگارش (عزّوجلّ) را خواند و عرض کرد: «رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ»؛ «پروردگارا! به من نسلی پاک عطا فرما. تو شنونده دعاها هستی.» (آل‌عمران:۳۸)

آن‌گاه خداوند دعایش را مستجاب فرمود و به فرشتگان دستور داد تا هنگامی که زکریا در محراب به نماز ایستاده بود، به او بگویند: خداوند تو را به (فرزندی به نامِ) یحیی بشارت می‌دهد.

پس هرکس این روز (اول محرم) را روزه بگیرد، سپس خداوند را بخواند، خداوند دعایش را مستجاب می‌فرماید، همان‌طور که دعای زکریا را مستجاب فرمود.»

امام رضا (علیه‌السلام) سپس فرمود:

«ای پسر شبیب! به‌راستی‌که محرم، ماهی است که اهل جاهلیت ظلم و جنگ را در آن ممنوع کرده بودند. اما این امت حرمت این ماه را و حرمت پیامبرشان را نشناختند؛ در همین ماه، خاندان او را کشتند، ناموسش را به اسارت بردند و اموالش را غارت کردند. خداوند این کارشان را هرگز نیامرزد.

ای پسر شبیب! هرگاه از چیزی گریان شدی، برای امام حسین (علیه‌السلام) گریه کن؛ چراکه او ذبح شد، همان‌طور که یک گوسفند ذبح می‌شود و همراه او هجده مرد از خانواده‌اش را نیز به قتل رساندند؛ کسانی که بر روی زمین نظیری نداشتند.

آسمان‌های هفت‌گانه و زمین‌ها برای کشته شدن او گریستند و چهارهزار فرشته برای یاریِ او به زمین فرود آمدند، اما به آن‌ها اجازه داده نشد. پس آن‌ها ژولیده و غبارآلود، نزد مزار امام حسین (علیه‌السلام) هستند، تا زمانی که حضرت قائم (عجل‌الله‌فرجه) قیام نماید، که در آن زمان از یاوران او خواهند بود و شعارشان «یا لثارات الحسین» خواهد بود.

ای پسر شبیب! پدر از جدش و او نیز از جدش، برای من نقل کرده است که زمانی که جدّم امام حسین (علیه‌السلام) کشته شد، آسمان، خون و خاک سرخ بارید.

ای پسر شبیب! اگر بر امام حسین (علیه‌السلام) گریه کنی و اشک‌هایت بر گونه‌هایت جاری شود، خداوند همه گناهانت را می‌آمرزد؛ کوچک باشد یا بزرگ، کم باشد یا زیاد.

ای پسر شبیب! اگر دوست داری که خداوند را در حالی ملاقات کنی که گناهی به گردنت نیست، پس امام حسین (علیه‌السلام) را زیارت کن.

ای پسر شبیب! اگر دوست داری که در بهترین اتاق‌هایی که در بهشت بنا شده‌اند، همراه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) باشی، پس قاتلان امام حسین (علیه‌السلام) را لعنت کن.

ای پسر شبیب! اگر دوست داری که ثوابی مثل ثوابِ کسی که همراه امام حسین (علیه‌السلام) به شهادت رسیده است داشته باشی، پس هرگاه که یادت افتاد، بگو: «یا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً»؛ «ای کاش من هم همراه آنان بودم تا به پیروزی عظیم دست یابم.»

ای پسر شبیب! اگر دوست داری که در درجات والای بهشت، همراه ما (اهل‌بیت) باشی، برای غمِ ما غمگین باش و برای شادیِ ما شادمان باش و باید ولایت (پشتیبانی و تبعیت از) ما را داشته باشی.

چراکه اگر کسی سنگی را هم دوست داشته باشد، خداوند (عزّوجلّ) او را در روز قیامت با آن سنگ محشور می‌نماید.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۸ ، ۱۱:۴۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی خَدِیجَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«کُنْتُ عِنْدَ أَبِی فِی الْیَوْمِ الَّذِی قُبِضَ فِیهِ فَأَوْصَانِی بِأَشْیَاءَ فِی غُسْلِهِ وَ فِی کَفْنِهِ وَ فِی دُخُولِهِ قَبْرَهُ فَقُلْتُ: یَا أَبَاهْ وَ اللَّهِ مَا رَأَیْتُکَ مُنْذُ اشْتَکَیْتَ أَحْسَنَ مِنْکَ الْیَوْمَ مَا رَأَیْتُ عَلَیْکَ أَثَرَ الْمَوْتِ. فَقَالَ: یَا بُنَیَّ أَ مَا سَمِعْتَ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ ع یُنَادِی مِنْ وَرَاءِ الْجِدَارِ «یَا مُحَمَّدُ تَعَالَ عَجِّلْ.»»

 الکافی، ج۱، ص۲۶۰

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«در روزی که پدرم (امام محمد باقر علیه‌السلام) از دنیا رفتند، نزد ایشان بودم. ایشان مرا به اموری پیرامون غسل کردن و کفن نمودن و داخل شدن در قبرشان وصیت کردند.

عرض کردم: «پدر! به خدا قسم، از زمانی که دچار بیماری و درد شده‌اید، شما را بهتر از امروز ندیده‌ام. اثری از مرگ در شما نمی‌بینم.

فرمود: «پسرم! مگر نشنیدی که (پدرم؛) علی‌بن‌الحسین (علیهماالسلام) از پشت دیوار مرا صدا می‌زد که: «ای محمد! بیا! عجله کن!»؟»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۸ ، ۱۱:۳۶
ابوالفضل رهبر

 

...حَدَّثَنِی هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«إِذَا ابْتُلِیتَ بِأَهْلِ النَّصْبِ وَ مُجَالَسَتِهِمْ فَکُنْ کَأَنَّکَ عَلَى الرَّضْفِ حَتَّى تَقُومَ فَإِنَّ اللَّهَ یَمْقُتُهُمْ وَ یَلْعَنُهُمْ فَإِذَا رَأَیْتَهُمْ یَخُوضُونَ فِی ذِکْرِ إِمَامٍ مِنَ الْأَئِمَّةِ فَقُمْ فَإِنَّ سَخَطَ اللَّهِ یَنْزِلُ هُنَاکَ عَلَیْهِمْ.»

 الکافی، ج۲، ص۳۷۹

 

از هشام‌بن‌سالم از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرگاه گرفتار ناصبی‌ها[1] و همنشینی با آنان شدی، چنان باش که گویی روی سنگی داغ و آتشین هستی تا این‌که برخیزی؛[2] زیرا خداوند از آنان به‌شدت بدش می‌آید و لعنتشان می‌کند.

پس هرگاه دیدی که آنان وارد صحبت در مورد امامی از امامان (علیهم‌السلام) شدند، (از آن مجلس) برخیز؛ زیرا عذاب الهی همان‌جا بر آنان نازل خواهد شد.»[3]

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــ

[1] کسانی که دشمن سرسخت اهل‌بیت (علهیم‌السلام) هستند و به ایشان دشنام می‌دهند.

[2] یعنی خطر همنشینی با چنین افرادی مانند نشستن بر سنگی گداخته است و ضرورت برخواستن از کنار آنان، مانند ضرورت برخواستن از روی چنین سنگی است.

[3] مقصود از نزول عذاب الهی، لزوماً این نیست که بلایی نازل شود و جانشان را بگیرد، بلکه می‌تواند محرومیتی معنوی باشد که صدالبته بدتر از آسیب جانی خواهد بود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۸ ، ۲۰:۰۱
ابوالفضل رهبر