دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۱۰۷۸ مطلب با موضوع «حدیث» ثبت شده است

 

...عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ قَالَ قَالَ لِی أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع‏:

«یَا هِشَامُ مَنْ‏ أَرَادَ الْغِنَى‏ بِلَا مَالٍ‏ وَ رَاحَةَ الْقَلْبِ مِنَ الْحَسَدِ وَ السَّلَامَةَ فِی الدِّینِ فَلْیَتَضَرَّعْ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی مَسْأَلَتِهِ بِأَنْ یُکَمِّلَ عَقْلَهُ فَمَنْ عَقَلَ قَنِعَ بِمَا یَکْفِیهِ وَ مَنْ قَنِعَ بِمَا یَکْفِیهِ اسْتَغْنَى وَ مَنْ لَمْ یَقْنَعْ بِمَا یَکْفِیهِ لَمْ یُدْرِکِ الْغِنَى أَبَداً.»

 الکافی، ج‏۱، ص۱۸

 

هشام بن حَکَم از امام کاظم (علیه السلام) نقل کرده است که فرمودند:

«ای هشام! هرکس می‌خواهد بدون این‌که مال داشته باشد، بی‌نیاز باشد[1] و قلبش از حسادت آسوده باشد[2] و دینش سلامت باشد، برای رسیدن به این خواسته‌ها، به درگاه خداوند (عزّوجلّ) تضرّع[3] جوید که «عقل» او را کامل کند.[4]

زیرا کسی که عقلش را به کار گیرد، به مقداری که برایش کافی است، قناعت می‌کند،
و کسی که به مقداری که برایش کافی است، قناعت کند، بی‌نیاز می‌شود،
و کسی که به مقداری که برایش کافی است، قناعت نکند، هرگز به بی‌نیازی نخواهد رسید.»

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] بسیاری گمان می‌کنند با زیاد کردن مال می‌توانند نیازهایشان را برطرف کنند و احساس بی‌نیازی داشته باشند، اما به تجربه ثابت شده هیچ‌کس با ثروت احساس بی‌نیازی نمی‌کند.
[2] حسادت از بیماری‌های روانی است که حقیقتاً راحتی را از انسان می‌گیرد و سخت عذاب می‌دهد.
[3] «تضرّع» این است که انسان در طلب خواسته‌اش، خود را خوار و ذلیل کند و با ناله و زاری و اصرار زیاد، حاجتش را بخواهد.
[4] معلوم می‌شود منشأ هر سه مشکل (احساس نیاز، حسادت و نقص در دین‌داری)، «بی‌عقلی» است، با «عقل‌ورزی» می‌توان این مشکلات را برطرف نمود و برای کامل کردن عقل نیز باید به درگاه خداوند «تضرّع» نمود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۵ ، ۱۴:۵۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ وَ غَیْرِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
«بَادِرُوا أَوْلَادَکُمْ (أَحْدَاثَکُم‏) بِالْحَدِیثِ‏ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَکُمْ إِلَیْهِمُ الْمُرْجِئَةُ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۷

 

جمیل بن درّاج و برخی دیگر از راویان، از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده‌اند که فرمودند:
«پیش از آن‌که «مُرجئه» در (جذب) فرزندان (جوانان)تان از شما پیشی گیرند، با (استفاده از) «حدیث»، نسبت به (تربیت) آنان شتاب ورزید.»

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پانوشت: «ارجاء» در لغت به معنای «به تأخیر انداختن» است و اصطلاح «مُرجئه» در مورد سه گروه به کار رفته است:
1- کسانی که پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، افرادی ناصالح را بر امیر مؤمنان (علیه السلام) مقدم می‌دانند و حق خلافت ایشان را مؤخَّر می‌کنند. (به دلیل غلبه این تفکر در دوره امام صادق (علیه السلام)، ایشان شیعیان را نسبت به این خطر آگاه فرموده‌اند و راه مقابله با این خطر را بهره‌گیری از حدیث اهل بیت (علیهم السلام) معرفی کرده‌اند.)
2- این اصطلاح، گاه در مورد کسانی به کار رفته است که وفای خداوند به «وعید» (وعده عذاب) را واجب نمی‌دانند و (علی‌رغم صراحت کلام خداوند و اهل بیت) گمان می‌کنند ممکن است اصلاً عذابی در کار نباشد. (علامه مجلسی و فیض کاشانی، در توضیح این حدیث، این احتمال را مطرح کرده‌اند، اما گفته‌اند مقصود، همان معنای نخست (مخالفان شیعه) است.)
3- این اصطلاح، همچنین در مورد نوعی تفکر اباحه‌گری نیز به کار رفته است که گمان می‌کنند «معصیت خداوند»، در «ایمان» خللی ایجاد نمی‌کند و «ایمان» را (که اعم است از ایمان قلبی، عملی و زبانی،) به ایمان قلبی و زبانی منحصر می‌دانند.

 

در هر صورت، امام صادق (علیه السلام)؛
اولاً هشدار داده‌اند که تفکرات انحرافی، نوجوانان و جوانان شیعه را هدف قرار داده‌اند و (با توجه به خالی بودن و آماده بودن ذهن این گروه سِنی) باید نسبت به تعلیم و تربیت آنان شتاب ورزید و سستی ننمود.
ثانیاً ایشان برای جلوگیری از نفوذ تفکرات انحرافی در جامعه شیعی (که در اقلیت بودند و هنوز به لحاظ علمی و اعتقادی، هویت مستحکمی نیافته بودند)، «حدیث» را به عنوان ابزار مقابله، معرفی کرده‌اند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۵ ، ۱۴:۳۸
ابوالفضل رهبر

 

ریان بن شبیب نقل می‌کند:

 

از مأمون (خلیفه عباسی) شنیدم که می‌گفت:
من همواره اهل بیت (علیهم السلام) را دوست می‌داشتم، اما برای این‌که نزد (پدرم؛) هارون الرشید تقرب یابم، اظهار کینه می‌کردم.
هنگامی که هارون الرشید به حج رفت، من و (برادرانم؛) محمد (امین) و قاسم (مؤتمن) همراهش بودیم. زمانی‌که به مدینه رفت، مردم از او اجازه (دیدار) می‌خواستند و آخرین نفری که از او اجازه خواست، «موسی بن جعفر» (علیهما السلام) بود.
آنگاه وارد شدند و هارون الرشید تا او را دید، تکانی خورد و به سوی ایشان گردن کشید و چشمش به ایشان دوخته شد، تا این‌که به اتاقی که پدرم در آن بود، وارد شدند.
وقتی نزدیک شدند، هارون الرشید دو زانو نشست و ایشان را بغل کرد. سپس به ایشان رو کرد و گفت: «چطوری ابوالحسن؟ خانواده‌ات چطورند؟ خانواده پدرت چطورند؟ حالتان چطور است؟» و از این‌گونه سؤالات می‌پرسید و ابوالحسن (امام کاظم) نیز می‌فرمود: «خوبیم..خوبیم..»
وقتی بلند شدند (که بروند)، هارون الرشید خواست که برخیزد، اما ابوالحسن او را نشاندند و بغل کردند و خداحافظی کردند.

 

مأمون ادامه داد:
من در برابر پدرم، نسبت به دیگر برادرانم، باجرأت‌تر بودم. وقتی ابوالحسن موسی بن جعفر (علیهما السلام) خارج شدند، به پدرم گفتم: «ای امیر مؤمنان! شما با این مرد طوری رفتار کردید که تاکنون ندیده بودم با کسی چنین رفتار کرده باشید؛ نه با (فرزندان) مهاجرین، نه با (فرزندان) انصار و نه با بنی‌هاشم. مگر این مرد که بود؟»
هارون الرشید گفت: «پسرم! او وارث علم پیامبران بود. او موسی بن جعفر بن محمد (علیهم السلام) بود. اگر علم صحیح خواستی، نزد او خواهی یافت.»

 

آن‌گاه مأمون گفت:
در این لحظه بود که محبت آنان (اهل بیت) در دلم کاشته شد.

 

 عیون أخبار الرضا، ج‏۱، ص۹۳

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۵ ، ۰۱:۲۳
ابوالفضل رهبر

 

امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمودند:

«بنی‌امیه و بنی‌عباس، به دو دلیل شمشیرهایشان را بالای سر ما (اهل بیت) قرار داده‌اند:

یکی از دلائل این است که آنان می‌دانند هیچ حقی برای خلافت ندارند، بنابراین می‌ترسند که ما ادعای خلافت کنیم و جای آنان را بگیریم.

دلیل دوم این است که آنان با توجه به روایات متواتر (بسیار معتبر) می‌دانند که حکومت زورگویان و ظالمان به دست حضرت قائم (علیه السلام)، که از ما اهل بیت است، پایان خواهد یافت و تردید ندارند که خود، از زورگویان و ظالمان هستند، بنابراین سعی کردند اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را به قتل رسانند و نسل ایشان را از بین ببرند، تا از تولد حضرت قائم (علیه السلام) جلوگیری کنند یا (اگر متولد شد) او را به قتل رسانند.

اما خداوند نخواسته است امرش را برای احدی از آنان آشکار کند، مگراین‌که نورش را به اتمام رساند، هرچند مشرکان خوش نداشته باشند.»

 

 إثبات الهداة، ج‏۵، ص۱۹۷

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

پانوشت1: این‌که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرموده‌اند «پس از من، دوازده نفر از نسلم، امام مسلمین خواهند بود»، از طریق ده‌ها روایت متفاوت از ایشان نقل شده است و این نقل‌ها بیش‌تر توسط اهل سنت صورت گرفته است. (اهل سنت تاکنون نتوانسته‌اند این تعداد را بر حاکمان و عالمان مورد قبول خود تطبیق دهند.)

پانوشت2: حاکمان عصر ائمه، از طرفی از این احادیث آگاه بودند و از طرفی بر جایگاه امامان شیعه و حقانیت ایشان واقف بودند، به‌خصوص بنی‌عباس، که خود از بنی‌هاشم بودند و نسبت به بنی‌امیه خودی محسوب می‌شدند و از بسیاری پشت‌پرده‌ها آگاهی داشتند.

پانوشت3: فشار بر اهل بیت، در زمان ائمه متأخر شدت یافته بود؛ زیرا با نزدیک شدن تعداد امامان به «دوازده»، خطر بیشتری احساس می‌شد.

 

إن شاء الله، در مطالب بعد، نمونه‌هایی از وقوف بنی‌عباس بر حقانیت اهل بیت (علیهم السلام) ذکر خواهد شد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۵ ، ۰۱:۱۶
ابوالفضل رهبر

 

پیش‌تر در مورد نفوذ «علی بن یقطین» در دستگاه خلافت (تا حد مقام وزارت هارون الرشید) و تقیه شدیدش، روایتی نقل شده بود. اما او تنها نفوذی شیعیان در دستگاه عباسیان نبوده است.

 

یکی دیگر از اصحاب اهل بیت (علیهم السلام) که با رعایت تقیه، در حکومت نفوذ کرده بود، «عبدالله بن سِنان» است.

 

«نجاشی» (رجالی بزرگ شیعه) در «الفهرست» (ص214)، او را چنین توصیف می کند:
«عبدالله بن سنان بن طریف» اهل کوفه، هم‌پیمان با قبیله بنی هاشم و خزانه‌دار منصور (دوانیقی)، مهدی، (موسی) الهادی و (هارون) الرشید بوده است. وی از اصحاب مورد اعتماد و جلیل‌القدر ماست و بر وثاقتش خدشه‌ای وارد نیست. او از امام صادق و به گفته برخی، از امام کاظم (علیهما السلام) روایت نقل کرده است و سه کتاب در باب نماز و سایر ابواب حلال و حرام تألیف کرده است.»

 

تسلّط بر اموال حکومتیِ چهار تن از دشمنان اهل بیت (علیهم السلام)، عبدالله بن سنان را به تقیه‌ای شدید وا داشته بود، تا جایی که رابطه‌اش با ائمه، با گذشت چندین قرن، از اهل سنت مخفی مانده بود؛
رجالیان بزرگ اهل سنت مثل «خطیب بغدادی» (متوفای ۴۶۳ق) در «تاریخ بغداد» (ج۹، ص۴۷۵) و «مِزّی» (متوفای ۷۴۲ق) در «تهذیب الکمال» (ج۳۴، ص۲۸۳)، از «عبدالله بن سنان» نام برده‌اند و در مورد او و منصبش مطالبی بیان کرده‌اند، اما علی‌رغم حساسیت به کوچک‌ترین تمایل افراد به تشیع، به این مسئله اشاره‌ای ندارند.

 

بااین‌حال، تقیه شدید، «عبدالله بن سنان» را از فعالیت در عرصه نقل حدیث و تألیف کتاب و تربیت شاگرد باز نداشته بود؛ چنان‌که تنها در «الکافی»، «کتاب من لایحضره الفقیه» و «التهذیب»، بیش از ۱۲۰۰ حدیث از (احادیث موجود در کتاب‌های) او نقل شده است.
در زیر روایتی از عبدالله بن سنان ذکر می‌گردد که حاکی از فعالیت فراوان و مرجعیت او در عرصه حدیث است:

 

...عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ‏ سِنَانٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع: «یَجِیئُنِی الْقَوْمُ فَیَسْتَمِعُونَ مِنِّی حَدِیثَکُمْ فَأَضْجَرُ وَ لَا أَقْوَى» قالَ:

«فَاقْرَأْ عَلَیْهِمْ مِنْ أَوَّلِهِ حَدِیثاً وَ مِنْ وَسَطِهِ حَدِیثاً وَ مِنْ‏ آخِرِهِ‏ حَدِیثاً.»

 الکافی، ج۱، ص۵۱

از عبدالله بن سنان نقل شده است که گفت: «به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: عده زیادی نزد من می‌آیند تا احادیث شما را از من استماع کنند، اما من خسته می‌شوم و قدرت این کار را ندارم. (چاره چیست؟)» حضرت فرمودند:

«حدیثی از اول، حدیثی از وسط و حدیثی از آخرِ (کتابت) برای آن‌ها قرائت کن (کفایت می‌کند.)»

 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانوشت ضروری: عده‌ای که عبدالله بن سنان به آن‌ها اشاره می‌کند، راویان و محدّثان بوده‌اند. شیوه صحیح «نقل حدیث» نیز در آن زمان (تا قرن‌ها) چنین بود که اگر کسی می‌خواست احادیث موجود در کتاب استادی را برای دیگران روایت کند، باید از آن استاد «اجازه» می‌داشت. برای این منظور باید نزد او می‌رفت و طی چندین جلسه، استاد تمام احادیث کتابش را برای او «قرائت» می‌کرد تا شاگرد «استماع» کند، به «کتابت» در آورد و بعد یادداشت‌هایش را مجدداً برای استاد «قرائت» کند (یا به او بدهد) تا تأیید کند. آن‌گاه «اجازه» می‌یافت که احادیث موجود در آن کتاب را برای دیگران روایت کند. امام صادق (علیه السلام) به دلیل الزامات شرایط تقیه و مشغله فراوان عبدالله بن سنان، در مورد او استثناء قائل شده بودند و نقل روایت به شیوه‌ای که در این حدیث بیان شد را به او اجازه داده بودند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۵ ، ۰۱:۰۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: 

«نهَى رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ یُؤْکَلُ مَا تَحْمِلُ النَّمْلَةُ بِفِیهَا وَ قَوَائِمِهَا.»

 الکافی، ج‏۵، ص۳۰۷

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
«رسول خدا (صلى الله علیه و آله) از خوردن چیزى که مورچه با دهان و پاهایش حمل مى‌کند، نهى فرمودند.»

 

حال به این کلام امیر مؤمنان (علیه السلام) توجه کنید:

 
«وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الْأَقَالِیمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاکِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِیَ اللَّهَ فِی نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِیرَةٍ مَا فَعَلْتُه‏»

 نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص۳۴۷

«به خدا قسم! اگر هفت اقلیم[1] با هرآن‌چه زیر فلک‌هایشان است، به من داده شود،[2] تا (در مقابل،) با گرفتن پوست یک دانه جو از مورچه‌ای، خداوند را نافرمانی کنم، چنین نخواهم کرد.»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] مقصود از «هفت اقلیم» (الاقالیم السبعة)، هفت سرزمین پهناوری است که در گذشته تمام کره زمین را فرا می‌گرفتند؛ این هفت اقلیم عبارتند از: «ایران»، «روم و صقلاب»، «چین و ماچین»، «عربستان و حبشستان»، «مصر و شام»، «ترک و یأجوج» و «هندوستان». بعضی محققین معتقدند مقصود از «زمین‌های هفت‌گانه» (الارضین السبع) که در قرآن و احادیث به آن‌ها اشاره شده است، همین «هفت اقلیم» است. (محمدی‌ری‌شهری محمد، گزیده حکمت نامه پیامبر اعظم، ص۳۶۸)
[2] بنابراین مقصود حضرت، زمین و آسمان‌ها و هرآن‌چیزی است که بین آنهاست؛ تمام دنیا.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانوشت: کمی تأمل کنیم که: «قیمت ما چقدر است؟»

 

رسول مهربانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۵ ، ۰۱:۰۱
ابوالفضل رهبر

 

شیخ طوسی در «تهذیب الأحکام» (ج۶، ص۱۱۳)، از صفوان بن مهران نقل کرده است که گفت: مولایم امام صادق (صلوات الله علیه) در مورد «زیارت اربعین» به من فرمود:

 

«هنگام بالا آمدن روز (خورشید)، زیارت می‌روی و می‌گویی:

 

«السَّلَامُ عَلَى وَلِیِّ اللَّهِ وَ حَبِیبِهِ
السَّلَامُ عَلَى خَلِیلِ اللَّهِ وَ نَجِیبِهِ
السَّلَامُ عَلَى صَفِیِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِیِّهِ
السَّلَامُ عَلَى الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ
السَّلَامُ عَلَى أَسِیرِ الْکُرُبَاتِ وَ قَتِیلِ الْعَبَرَاتِ

 

اللَّهُمَّ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِیُّکَ وَ ابْنُ وَلِیِّکَ
وَ صَفِیُّکَ وَ ابْنُ صَفِیِّکَ
الْفَائِزُ بِکَرَامَتِکَ
أَکْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ
وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ
وَ اجْتَبَیْتَهُ بِطِیبِ الْوِلَادَةِ
وَ جَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السَّادَةِ
وَ قَائِداً مِنَ الْقَادَةِ
وَ ذَائِداً مِنَ الذَّادَةِ
وَ أَعْطَیْتَهُ مَوَارِیثَ الْأَنْبِیَاءِ
وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَى خَلْقِکَ مِنَ الْأَوْصِیَاءِ

 

فأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ
وَ مَنَحَ النُّصْحَ
وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ
لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلَالَةِ

 

و قَدْ تَوَازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیَا
وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَى
وَ شَرَى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْکَسِ
وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدَّى فِی هَوَاهُ
وَ أَسْخَطَ نَبِیَّکَ
وَ أَطَاعَ مِنْ عِبَادِکَ أَهْلَ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ
وَ حَمَلَةَ الْأَوْزَارِ الْمُسْتَوْجِبِینَ النَّارَ
فَجَاهَدَهُمْ فِیکَ صَابِراً مُحْتَسِباً
حَتَّى سُفِکَ فِی طَاعَتِکَ دَمُهُ
وَ اسْتُبِیحَ حَرِیمُهُ

 

اللَّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبِیلًا
وَ عَذِّبْهُمْ عَذَاباً أَلِیماً

 

السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ
السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ سَیِّدِ الْأَوْصِیَاءِ

 

أشْهَدُ أَنَّکَ أَمِینُ اللَّهِ وَ ابْنُ أَمِینِهِ
عِشْتَ سَعِیداً
وَ مَضَیْتَ حَمِیداً
وَ مِتَّ فَقِیداً مَظْلُوماً شَهِیداً

 

و أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَکَ
وَ مُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ
وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ

 

و أَشْهَدُ أَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ
وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِهِ حَتَّى أَتَاکَ الْیَقِینُ

 

فلَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَکَ
وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَکَ
وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ

 

اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ أَنِّی وَلِیٌّ لِمَنْ وَالاهُ
وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاهُ

 

بأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ
أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الْأَصْلَابِ الشَّامِخَةِ
وَ الْأَرْحَامِ الطَّاهِرَةِ
لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّةُ بِأَنْجَاسِهَا
وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیَابِهَا

 

و أَشْهَدُ أَنَّکَ مِنْ دَعَائِمِ الدِّینِ
وَ أَرْکَانِ الْمُسْلِمِینَ
وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنِینَ

 

و أَشْهَدُ أَنَّکَ الْإِمَامُ الْبَرُّ التَّقِیُّ الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ الْهَادِی الْمَهْدِیُّ

 

و أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوَى
وَ أَعْلَامُ الْهُدَى
وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى
وَ الْحُجَّةُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْیَا

 

و أَشْهَدُ أَنِّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِیَابِکُمْ مُوقِنٌ
بِشَرَائِعِ دِینِی وَ خَوَاتِیمِ عَمَلِی
وَ قَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ
وَ أَمْرِی لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ
وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّةٌ
حَتَّى یَأْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ

 

فمَعَکُمْ مَعَکُمْ لَا مَعَ عَدُوِّکُمْ
صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ
وَ عَلَى أَرْوَاحِکُمْ وَ أَجْسَادِکُمْ
وَ شَاهِدِکُمْ وَ غَائِبِکُمْ
وَ ظَاهِرِکُمْ وَ بَاطِنِکُمْ

 

آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ»

 

(بعد) دو رکعت نماز می‌خوانی و هر دعایی که دوست داشتی می‌کنی و باز می‌گردی.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۵ ، ۰۰:۵۲
ابوالفضل رهبر

 

روِیَ عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ الْعَسْکَرِیِّ ع أَنَّهُ قَالَ: 

«عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ:
صلَاةُ الْإِحْدَى وَ الْخَمْسِینَ
و زِیَارَةُ الْأَرْبَعِینَ‏
و التَّخَتُّمُ فِی الْیَمِینِ
و تَعْفِیرُ الْجَبِینِ
و الْجَهْرُ بِـ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ.»

 

 المزار (للمفید)، ص۵۳ ؛ تهذیب الاحکام، ج۶، ص۵۲

 

از امام ابو محمد، حسن عسکری (علیهما السلام) روایت شده است که فرمودند:
« مؤمن(شیعه)[1] پنج علامت[2] دارد:
(خواندنِ) پنجاه و یک رکعت نماز (در روز)[3]
زیارت اربعین[4]
به دست راست، انگشتر کردن[5]
پیشانی بر خاک گذاشتن (در سجده نماز)[6]
بلند خواندن «بسم الله الرحمن الرحیم» (در تمام نمازها).[7]»[8]

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] برگرفته از مطالب استاد گرامی، علی شاه‌حسینی، در جلسه «بررسی اعتبار روایات زیارت اربعین»

[1] در بسیاری احادیث، مقصود از «مؤمن»، «شیعه» است. در این روایت نیز با این قرینه که پنج علامت ذکر شده، از اختصاصات شیعیان است، می‌توان گفت علامت‌های «شیعه» مراد است.

[2] «علامة»، نماد و نشانه‌ای است که بر چیزی می‌گذارند تا با آن شناخته شود و محور تجمع باشد؛ مانند عَلَمِ علمدارِ لشکر در میدان جنگ یا پرچمی که کاروان‌های زیارتی دست می‌گیرند تا افراد گم نشوند و حول آن جمع شوند.

[3] مقصود، هفده رکعت نماز فریضه(واجب)، به‌علاوه سی و چهار رکعت نماز نافله است. خواندن نمازهای نافله در کنار نمازهای فریضه، از سنت‌هایی است که تنها میان شیعیان رواج داشته و آن‌قدر به آن تأکید شده است که وقتی اصحاب به اهل بیت می‌گفتند: نمی‌دانیم چه تعداد از نافله‌های‌مان قضا شده، می‌فرمودند: آن‌قدر بخوانید که یقین کنید همه‌شان را خوانده‌اید. (متأسفانه امروزه این سنت میان شیعیان کم‌رنگ شده است، اما بنا بر برخی نقل‌ها، در گذشته، دشمنان شیعیان، برای شناسایی‌شان، به مساجد می‌رفتند و کسانی را که زیاد نماز می‌خواندند، دستگیر می‌کردند.)

[4] برخی گمان کرده‌اند، مقصود از «زیارت اربعین»، خواندن متن زیارت اربعین است، اما در واقع، مقصود، «زیارت قبر شریف امام حسین (علیه السلام) در روز اربعین» است. این حرکت، در طول تاریخ رایج بوده است و بعضی محققان، علت مخالفت خلفای اموی و عباسی با زیارت ایشان و گاه تخریب قبر مطهرشان را ترس از انسجام شیعیان به‌واسطه تجمع در روز اربعین می‌دانند. گزارشات تاریخی این موضوع، در کتب شیعه و اهل سنت موجود است. (به عنوان مثال، قُرطبیِ سنّی‌مذهب (متوفای ۶۷۱ق) در «التذکرة» (ج۲، ص۶۶۸) اشاره می‌کند که شیعیان معتقدند سر مبارک امام حسین (علیه السلام) در این روز به بدن ملحق شده است و زیارت ایشان در این روز را «زیارت اربعین» می‌نامند و...)

[5] سنت بر این بوده است که مسلمانان در دست راست، انگشتر داشته باشند و پیامبر و اهل بیت‌شان (صلوات الله علیهم) نیز همواره به این سنت تأکید داشتند. اما جالب است بدانید زمخشری (عالم بزرگ اهل سنت)، در «ربیع الابرار»، می‌گوید اولین کسی که به خلاف سنت عمل کرد و «انگشتر به دست چپ کردن» را شعار خود قرار داد، معاویه بود. (به نقل از الغدیر، ج۱۰، ص۲۱۰)

[6] همان‌طور که می‌دانید، «سجده بر خاک» نیز از خصوصیات شیعیان است و دیگر مسلمانان، خود را ملزم به رعایت این سنت نمی‌دانند.

[7] متأسفانه مدعیان سنت، به این سنت نیز عمل نمی‌کنند.

[8] امید است که شیعیان مجدداً تمام این نمادها را احیاء کنند و با این علامت‌ها شناخته شوند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۵ ، ۰۰:۴۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: 

«إِذَا أَرَدْتَ زِیَارَةَ الْحُسَیْنِ ع فَزُرْهُ وَ أَنْتَ کَئِیبٌ حَزِینٌ مَکْرُوبٌ شَعِثاً مُغْبَرّاً جَائِعاً عَطْشَاناً فَإِنَّ الْحُسَیْنَ قُتِلَ حَزِیناً مَکْرُوباً شَعِثاً مُغْبَرّاً جَائِعاً عَطْشَاناً وَ سَلْهُ الْحَوَائِجَ وَ انْصَرِفْ عَنْهُ وَ لَا تَتَّخِذْهُ وَطَناً.»

 

 کامل الزیارات، ص131

 

از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که فرمودند:
«هرگاه خواستی حسین (علیه السلام) را زیارت کنی، او را در حالی زیارت کن که غم‌زده و ناراحت و اندوه‌گین و ژولیده‌موی و خاک‌آلود و گرسنه و تشنه باشی؛ که حسین (علیه السلام) نیز درحالی کشته شد که غم‌زده و ناراحت و اندوه‌گین و ژولیده‌موی و خاک‌آلود و گرسنه و تشنه بود و حوائجت را از او بخواه و بازگرد و آن‌جا را به عنوان وطن اختیار مکن.»

 

ادب زیارت ارباب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۵ ، ۰۰:۳۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«إِنَّ اللَّهَ عَرَضَ وَلَایَتَنَا عَلَى أَهْلِ الْأَمْصَارِ فَلَمْ یَقْبَلْهَا إِلَّا أَهْلُ الْکُوفَةِ وَ إِنَّ إِلَى جَانِبِهَا قَبْراً لَا یَأْتِیهِ مَکْرُوبٌ فَیُصَلِّی عِنْدَهُ أَرْبَعَ رَکَعَاتٍ إِلَّا رَجَّعَهُ اللَّهُ مَسْرُوراً بِقَضَاءِ حَاجَتِهِ.»

 

 کامل الزیارات، ص۱۶۸

 

از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که فرمودند:
«خداوند ولایت ما (اهل بیت) را بر اهالی شهرها عرضه کرد، اما جز اهل کوفه، هیچ‌یک نپذیرفتند. به‌راستی کنار کوفه قبری است که هر غم‌دیده‌ای نزد آن رود و چهار رکعت نماز بخواند، خداوند او را با برآوردن حاجتش، شادمان (به شهرش) بر می‌گرداند.»

 

کیمیای حرم شاه نجف

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۵ ، ۰۰:۲۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِمَا السَلَام‏:

«إِذَا حَدَّثْتُمْ بِحَدِیثٍ فَأَسْنِدُوهُ إِلَى الَّذِی حَدَّثَکُمْ فَإِنْ کَانَ حَقّاً فَلَکُمْ وَ إِنْ کَانَ کَذِباً فَعَلَیْهِ.»
 

 الکافی، ج‏۱، ص۵۲

 

امام صادق از امیر مؤمنان (علیهما السلام) نقل کرده‌اند:
«وقتی حدیثی نقل می‌کنید، آن را به کسی که حدیث را برایتان نقل کرده است، نسبت دهید. دراین‌صورت، اگر آن حدیث حق باشد، به نفع شماست، و اگر دروغ باشد، به عهده اوست.»

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانوشت: بنابراین لازم است وقتی قصد داریم حدیثی از معصومان (علیهم السلام) نقل کنیم، آدرس یا سند حدیث را ذکر کنیم یا بگوییم «از معصوم نقل شده است...»، «در فلان کتاب از معصوم نقل شده است...»، «فلانی از معصوم نقل کرده است...» یا تعبیراتی این چنین.

 

حدیث اهل بیت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۵ ، ۰۰:۲۶
ابوالفضل رهبر

 

امام صادق (علیه السلام) پس از تبیین مسئله امامت، اختلاف مسلمانان در تشخیص امام زمانشان و نام بردن از یک‌یک امامان راستین، خطاب به عیسی بن سَریّ می‌فرمایند:

«کَانَتِ الشِّیعَةُ قَبْلَ أَنْ یَکُونَ أَبُو جَعْفَرٍ وَ هُمْ لَا یَعْرِفُونَ مَنَاسِکَ حَجِّهِمْ وَ حَلَالَهُمْ وَ حَرَامَهُمْ حَتَّی کَانَ أَبُو جَعْفَرٍ فَفَتَحَ لَهُمْ وَ بَیَّنَ لَهُمْ مَنَاسِکَ حَجِّهِمْ وَ حَلَالَهُمْ وَ حَرَامَهُمْ حَتَّی صَارَ النَّاسُ یَحْتَاجُونَ إِلَیْهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا کَانُوا یَحْتَاجُونَ إِلَی النَّاسِ.»

 الکافی،ج۲،ص۱۹

«شیعه، پیش از ابوجعفر (امام محمد باقر علیه السلام) نیز بود، اما مناسک حج و حلال و حرام خود را نمی‌شناخت، تا این‌که ابو جعفر (علیه السلام) باب را گشود و مناسک حج و حلال و حرامشان را تبیین نمود.
کار به جایی رسید که دیگران به شیعیان محتاج شدند، درحالی‌که تا پیش از آن، شیعیان به دیگران محتاج بودند.»

امام باقر (علیه السلام) برای استفاده از فرصت فراهم شده در زمانه خویش، با جدیت و سرسختی به «تعلیم شیعیان» و «تحکیم تشیع» پرداختند و پیروانشان را به «تفقّه (فهم حاصل از تأمل و تفکر) در دین» ترغیب می‌نمودند. در ادامه نمونه‌هایی از دعوت‌های ایشان برای آغاز یک «نهضت علمی» بیان می‌گردد:

 

 1

کان أبو جعفر (علیه السلام) یقول:
«تفقّهوا و إلا فأنتم أعرابٌ‏.»

 المحاسن، ج۱، ص۲۲۸

امام باقر (علیه السلام) همواره می‌فرمودند:
«تفقّه کنید، و گرنه بی‌سوادی بیش نخواهید بود.»

 

 2

قال أبو جعفر (علیه السلام):

«لو أتیتُ بشابّ من شباب الشیعة لا یتفقّه فی الدین لأوجعتُه‏.»

 المحاسن، ج۱، ص۲۲۸

امام باقر (علیه السلام) فرمودند:
«اگر جوان شیعه‌ای را نزد من آورند که در دین تفقّه نمی‌کند، به سختی تنبیهش می‌کنم.»‍

 

 3

قال أبو جعفر (علیه السلام) لسلمة بن کهیل و الحکم بن عتیبة:
«شرّقا و غرّبا لن تجدا علماً صحیحاً إلا شیئاً یَخرجُ من عندنا أهل البیت‏.»

 بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد، ج۱، ص۱۰

امام باقر (علیه السلام) به سلمه بن کهیل و حکم بن عتیبه فرمودند:
«شرق و غرب را بگردید، هرگز علم صحیحی نخواهید یافت، مگر چیزی که از ما اهل بیت صادر شده باشد.»

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 
پانوشت۱: شیعه، تا پیش از امام باقر (علیه السلام)، مکتبی بود صرفاً عقیدتی، با شاخصه اعتقاد به امامت و ولایت امیر مؤمنان و فرزندانشان (علیهم السلام). به علت نامساعد بودن شرایط سیاسی و اجتماعی آن دوره، فرصت تعلیم شیعیان توسط ائمه (جز برای اصحاب خاص) فراهم نبود و به همین خاطر شیعیان در احکام و معارف، مستقل نبودند و از جریان غالب پیروی می‌کردند. اما با فراهم شدن شرایط مناسب در زمان امام باقر (علیه السلام)، احکام و معارف به پیکره جامعه شیعی تزریق شد و به این ترتیب شیعیان با بهره‌گیری از علوم اهل بیت، اولاً به احکام و معارف اصیل اسلامی دست یافتند و صاحب مذهبی مستقل شدند و ثانیاً به دلیل فقر علمی مسلمانانِ محروم از معارف اصیل اسلامی، به طور مستقیم یا غیرمستقیم، به مرجع علمی آنان بدل گشتند.
پانوشت۲: در تأیید این مطلب، می‌توان به فرقه زیدیه اشاره کرد؛ پیروان این فرقه که پیش از امام باقر (علیه السلام) از بدنه اصلی شیعه جدا شدند، در اعتقاد به ولایت امیر مؤمنان و فرزندانشان تا امام سجاد (علیهم السلام)، با دیگر شیعیان هم‌عقیده‌اند اما در احکام شریعت، مانند اهل سنت عمل می‌کنند.

 

نقش امام باقر 1

 

 

نقش امام باقر 2

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۵ ، ۰۰:۱۲
ابوالفضل رهبر

 

استاد عبدالهادی مسعودی (از اساتید دانشگاه قرآن و حدیث) در مقاله‌ای با عنوان «پنداره نحوست ماه صفر» صحت این گزاره را زیر سؤال برده‌است. وی در «چکیده مقاله» اشاره می‌کند:

 

«روایت بشارت دادن به خروج از ماه صفر در مجموعه‌های روایی شیعه نقل نشده است و تنها در دو سه کتاب معاصر آمده است. هیچ‌کدام از این کتاب‌ها سندی برای آن ذکر نکرده و منبع حدیثی کهن یا معتبری برای آن نیاورده‌اند. در میان اهل سنت نیز، محدثان مشهور به ساختگی بودن این خبر تصریح کرده‌اند. حدیث مشابه این خبر با متن «مَنْ بَشَّرَنِی‏ بِخُروجِ آذارَ فَلَهُ الْجَنَّةُ» نیز نقل شده که اهل تسنن آن را هم ساختگی دانسته‌اند، اما محدثان شیعه هرچند آن را ساختگی نخوانده‌اند، ولی با توجه به فضا و سبب صدورش، با موضوع نحوست ایام و ماه صفر مرتبط ندانسته‌اند. گفتنی است در اشعار مولوی بدون اشاره به هیچ منبع و سندی به خبر نخست استناد شده اما آن را دال بر نحوست ماه صفر ندانسته است. مولوی خوشحال شدن پیامبر را نه به دلیل تمام شدن ماه صفر که به معنای بشارت به ماه ربیع الاول به عنوان ظرف زمانی رحلت و عروج خویش دانسته است زیرا پیامبر اکرم (ص) به لقای خدا می‌اندیشد و دوست‌دار وصال اوست.»

 

 منبع: دوفصل‌نامه حدیث حوزه، شماره۶، سال۱۳۹۲

 

علاقه‌مندان را به مطالعه متن این مقاله دعوت می‌کنم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۵ ، ۲۳:۵۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ ع قَالَ:
«لَا یَنْبَغِی لِلرَّجُلِ أَنْ یَدَعَ الطِّیبَ فِی کُلِّ یَوْمٍ

فَإِنْ لَمْ یَقْدِرْ عَلَیْهِ فَیَوْمٌ وَ یَوْمٌ لَا

فَإِنْ لَمْ یَقْدِرْ فَفِی کُلِّ جُمُعَةٍ وَ لَا یَدَعْ.»

 الکافی، ج۶، ص۵۱۰

 

معَمّر بن خلّاد نقل کرده است که امام رضا (علیه السلام) فرمودند:
«برای مردان شایسته نیست که استفادهٔ روزانهٔ عطر را ترک کنند.
اگر (هر روز) نتوانستند، یک روز در میان،
اگر نتوانستند، روزهای جمعه و(به هر حال این کار را) ترک نکنند.»

 

آقایان هرروز عطر بزنند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۵ ، ۲۳:۴۶
ابوالفضل رهبر

 

قالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام):
«إِنَّ الْإِیمَانَ عَشْرُ دَرَجَاتٍ بِمَنْزِلَةِ السُّلَّمِ یُصْعَدُ مِنْهُ مِرْقَاةً بَعْدَ مِرْقَاةٍ فَلَا یَقُولَنَّ صَاحِبُ الِاثْنَیْنِ لِصَاحِبِ الْوَاحِدِ لَسْتَ عَلَى شَیْ‏ءٍ حَتَّى یَنْتَهِیَ إِلَى الْعَاشِرِ فَلَا تُسْقِطْ مَنْ هُوَ دُونَکَ فَیُسْقِطَکَ مَنْ هُوَ فَوْقَکَ وَ إِذَا رَأَیْتَ مَنْ هُوَ أَسْفَلُ مِنْکَ بِدَرَجَةٍ فَارْفَعْهُ إِلَیْکَ بِرِفْقٍ وَ لَا تَحْمِلَنَّ عَلَیْهِ مَا لَا یُطِیقُ فَتَکْسِرَهُ- فَإِنَّ مَنْ کَسَرَ مُؤْمِناً فَعَلَیْهِ جَبْرُهُ.»

 

 الکافی، ج‏۲، ص۴۵

 

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
«به راستی که ایمان ده درجه است؛ مانند نردبان، که پله‌هایش یکی پس از دیگری طی می‌شوند.
کسی که بر پله دوم ایستاده، نباید به کسی که بر پله اول است بگوید «تو ایمان نداری»، همین‌طور دیگران، تا برسد به پله دهم.
پس کسی را که پایین‌تر از توست، سقوط مده، تا کسی که بالاتر از توست، تو را سقوط ندهد.
اگر دیدی کسی یک پله از تو پایین‌تر است، او را با ملایمت به سوی خود بالا بکش و چیزی را که طاقتش را ندارد، بر او بار مکن که او را می‌شکنی.
به راستی کسی که مؤمنی را بشکند، باید جبران کند.»

 

نگاه اهل بیت به امر به معروف

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۵ ، ۲۳:۳۱
ابوالفضل رهبر

 

قالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (علیه السلام):

«ضَمِنْتُ عَلَى رَبِّی أَنَّهُ لَا یَسْأَلُ أَحَدٌ مِنْ غَیْرِ حَاجَةٍ إِلَّا اضْطَرَّتْهُ الْمَسْأَلَةُ یَوْماً إِلَى أَنْ یَسْأَلَ مِنْ حَاجَةٍ.»

 

 الکافی، ج‏۴، ص۱۹

 

امام سجاد(علیه السلام) فرمودند:
«در برابر پروردگارم ضمانت می‌کنم که هرکس بدون نیاز، دستِ طلب نزد دیگران دراز کند، ناگزیر روزى از روی نیاز دستِ طلب دراز خواهد کرد.»

 

دست نیاز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۵ ، ۲۳:۲۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا تَقُولُ فِی حَدِیثٍ رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ: «إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ ع قَتَلَ ذَرَارِیَّ قَتَلَةِ الْحُسَیْنِ ع بِفِعَالِ آبَائِهِمْ» فَقَالَ ع: «هُوَ کَذَلِکَ» فَقُلْتُ: وَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى»‏ مَا مَعْنَاهُ؟ قَالَ: «صَدَقَ اللَّهُ فِی جَمِیعِ أَقْوَالِهِ وَ لَکِنْ ذَرَارِیُّ قَتَلَةِ الْحُسَیْنِ ع یَرْضَوْنَ بِأَفْعَالِ آبَائِهِمْ وَ یَفْتَخِرُونَ بِهَا وَ مَنْ رَضِیَ شَیْئاً کَانَ کَمَنْ أَتَاهُ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا قُتِلَ بِالْمَشْرِقِ فَرَضِیَ بِقَتْلِهِ رَجُلٌ فِی الْمَغْرِبِ لَکَانَ الرَّاضِی عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شَرِیکَ الْقَاتِلِ وَ إِنَّمَا یَقْتُلُهُمُ الْقَائِمُ ع إِذَا خَرَجَ لِرِضَاهُمْ بِفِعْلِ آبَائِهِمْ»

 [عیون أخبار الرضا، ج‏۱، ص۲۷۳]

 

از عبدالسلام بن صالح هَرَوی نقل شده است که گفت:

 

به امام ابوالحسن الرضا (علیه السلام) عرض کردم:

ای فرزند پیامبر خدا! نظرتان در مورد حدیثی که از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است چیست که: «هنگامی که حضرت قائم (علیه السلام) قیام کند، کسانی که از نسل قاتلان امام حسین (علیه السلام) باشند را به خاطر کاری که پدرانشان کرده‌اند، می‌کشد»؟

 

امام رضا (علیه السلام) فرمودند:

«همین‌طور است.»

 

عرض کردم:

پس معنای این کلام خدا چیست که: «هیچ گنه‌کارى، گناه دیگرى را متحمل نمی‌شود»؟ [انعام:۱۶۴]

 

حضرت فرمودند:

«خداوند در تمام گفته‌هایش راست گفته است.

کسانی که از نسل قاتلان امام حسین (علیه السلام) هستند، از کارهای پدرانشان راضی هستند و به آن افتخار می‌کنند.

هرکس از کاری راضی باشد، مانند کسی است که آن را انجام داده باشد. حتی اگر مردی در شرق عالم کشته شود و مردی در غرب عالم به کشته شدن او راضی باشد، کسی که راضی است، نزد خداوند (عزّ و جلّ)، با قاتل شریک است.

حضرت قائم (علیه السلام) نیز وقتی قیام کند، آنان را به خاطر رضایتشان (از کشته شدن امام حسین توسط پدرانشان) خواهد کشت.»

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۵ ، ۲۳:۲۶
ابوالفضل رهبر

 

در روایات، در مورد محل دفن پیکر مطهر فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، سه مکان نام برده شده است؛

1- منزل خودشان   2- میان قبر و منبر پیامبر   3- بقیع

 

شیخ صدوق در کتاب «عیون أخبار الرضا علیه السلام» روایتی را با سندی صحیح نقل کرده است[1] که در آن از امام رضا (علیه السلام) در این باره پرسش شده است:

 

...عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ الْبَزَنْطِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا ع عَنْ قَبْرِ فَاطِمَةَ ع فَقَالَ:

«دُفِنَتْ فِی بَیْتِهَا فَلَمَّا زَادَتْ بَنُو أُمَیَّةَ فِی الْمَسْجِدِ صَارَتْ فِی الْمَسْجِدِ.»[2]

 

از بزنطی نقل شده است که گفت: از امام ابو الحسن علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) پیرامون قبر حضرت فاطمه (علیها السلام) پرسیدم.

حضرت فرمودند:

«ایشان در خانه شان دفن شدند، اما وقتی بنی امیه بر (مساحت) مسجد[3] افزودند، داخل مسجد واقع شد.»

 

شیخ صدوق در «کتاب من لا یحضره الفقیه» به مناسبتی چنین می فرماید:

«مؤلفِ این کتاب گوید: روایات درمورد مکان قبر حضرت فاطمه سرور زنان جهانیان (علیها السلام) مختلف اند؛

- در بعضی، روایت شده است که ایشان در بقیع دفن شده اند.

- در برخی، روایت شده است که در میان قبر و منبر (پیامبر) دفن شده اند و اینکه پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرموده اند: «میان قبر و منبر من، روضه[4] ای از روضه های بهشت است.» به این خاطر است که قبر حضرت زهرا (علیها السلام) میان قبر و منبر واقع شده است.

- در بعضی، روایت شده است که ایشان در خانه شان دفن شده اند و زمانی که بنی امیه مسجد را گسترش دادند، در مسجد واقع شد.

نزد من، روایات دسته اخیر صحیح هستند و من زمانی که حج خود را در بیت الله الحرام انجام دادم، از مدینه بازگشتم و زمانی که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) را زیارت کردم، قصدِ منزل حضرت فاطمه (علیها السلام) را نمودم. منزل ایشان کنار ستونی است که وقتی از «باب جبرئیل» وارد شویم و به سمت انتهای محوطه ای که پیامبر آنجاست می رویم، به آن می رسیم...»[5]

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] مرحوم کلینی نیز این حدیث را در کتاب شریف «الکافی» با سندی صحیح ذکر کرده است؛ الکافی، ج1، ص461.

[2] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏1، ص311.

[3] مقصود، مسجد النبی (صلی الله علیه و آله) است.

[4] «الروضه: زمین سبز و خرم و پر گیاه‏»؛ فرهنگ ابجدی، ص447.

[5] کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص572.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۵ ، ۰۳:۰۴
ابوالفضل رهبر

 

شیخ صدوق در کتاب «عیون أخبار الرضا علیه السلام» با سندی صحیح از «ابو الصلت عبدالسلام بن صالح هَرَوی» نقل می کند که گفت:

به امام رضا (علیه السلام) عرض کردم:

برایم درباره درختی که آدم و حوّاء (علیهما السلام) از آن خوردند، بفرمایید؛ که چه درختی بود. مردم در مورد آن اختلاف دارند؛ برخی روایت می کنند که «درخت گندم» بوده است، برخی روایت می کنند که «درخت انگور» بوده است و برخی نیز روایت می کنند «درخت حسد» بوده است.

حضرت فرمودند:

«همه این روایات درست است.»

 

عرض کردم: پس معنای این چند وجه چیست، با این اختلافاتی که دارند؟! [1]

حضرت فرمودند:

«ای ابا صلت! درخت های بهشتی چند نوع (میوه) بار می آورند. پس آن درخت، درخت گندم بود و انگور نیز داشت و مانند درخت های دنیا نبود.

به راستی که وقتی خداوند آدم (علیه السلام) را با امر کردن فرشتگانش به سجده (بر او) و داخل کردنش به بهشت، گرامی داشت، آدم (علیه السلام) با خود گفت: «آیا خداوند بشری بهتر از من آفریده است؟»

خداوند به آنچه درونش گذشت، آگاه بود، پس به او خطاب فرمود: «ای آدم! سرت را بلند کن و به پایه عرش نگاه کن!»

 

آدم سرش را بلند کرد و به پایه عرش نگاه کرد و دید که بر آن نوشته شده است: «هیچ خدایی جز «الله» نیست. محمد (صلی الله علیه و آله) فرستاده اوست و علی بن ابی طالب (علیه السلام) امیر مؤمنان است و همسرش فاطمه (سلام الله علیها) سرور زنان جهانیان است و حسن و حسین (علیهما السلام) سرور جوانان بهشتی هستند.»

 

آدم (علیه السلام) عرض کرد: «پروردگارا! ایشان که هستند؟»

خداوند فرمود: «ایشان از فرزندان تو هستند و آنان از تو و از تمام آفریدگانم برتر هستند و اگر آنان نبودند، تو را نمی آفریدم و بهشت و دوزخ را و آسمان و زمین را نمی آفریدم. پس مبادا با چشم حسادت به آنان بنگری، که در این صورت تو را از همسایگیِ خویش بیرون می رانم!»

 

آنگاه آدم (علیه السلام) با چشم حسادت به آنان نگریست و آرزوی جایگاهِ آنان را نمود. چنین شد که شیطان بر او تسلط یافت تا اینکه از درختی که از آن نهی شده بود، خورد. بر حوّاء نیز به این خاطر که به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) با چشم حسادت نگریسته بود، تسلط یافت تا اینکه همانطور که آدم (علیه السلام) از آن درخت خورده بود، از آن خورد.

پس خداوند (عزّ و جلّ) آن دو را از بهشتش بیرون نمود و از همسایگی اش به سوی زمین فرو فرستاد.» [2]

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] چگونه می شود که تمام این وجوه درست باشند؟!

[2] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏1، ص306.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۵ ، ۰۲:۵۳
ابوالفضل رهبر

 

هر مسلمان در هر شبانه روز، بارها سوره حمد را قرائت می کند. اگر آیات نورانی این سوره با توجه به معانی بلندشان خوانده شوند، اثراتی خواهد داشت که در ادامه ذکر می شود...

 

...عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ الرِّضَا عَلِیِّ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِیهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ:

«قَسَمْتُ فَاتِحَةَ الْکِتَابِ بَیْنِی وَ بَیْنَ عَبْدِی فَنِصْفُهَا لِی وَ نِصْفُهَا لِعَبْدِی وَ لِعَبْدِی مَا سَأَلَ إِذَا قَالَ الْعَبْدُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ بَدَأَ عَبْدِی بِاسْمِی وَ حَقٌّ عَلَیَّ أَنْ أُتَمِّمَ لَهُ أُمُورَهُ وَ أُبَارِکَ لَهُ فِی أَحْوَالِهِ فَإِذَا قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ حَمِدَنِی عَبْدِی وَ عَلِمَ أَنَّ النِّعَمَ الَّتِی لَهُ مِنْ عِنْدِی وَ أَنَّ الْبَلَایَا الَّتِی دَفَعْتُ عَنْهُ فَبِطَوْلِی أُشْهِدُکُمْ أَنِّی أُضِیفُ لَهُ إِلَى نِعَمِ الدُّنْیَا نِعَمَ الْآخِرَةِ وَ أَدْفَعُ عَنْهُ بَلَایَا الْآخِرَةِ کَمَا دَفَعْتُ عَنْهُ بَلَایَا الدُّنْیَا فَإِذَا قَالَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ شَهِدَ لِی عَبْدِی أَنِّی الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ أُشْهِدُکُمْ لَأُوَفِّرَنَّ مِنْ رَحْمَتِی حَظَّهُ وَ لَأُجْزِلَنَّ مِنْ عَطَائِی نَصِیبَهُ فَإِذَا قَالَ مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ أُشْهِدُکُمْ کَمَا اعْتَرَفَ أَنِّی أَنَا مَالِکُ یَوْمِ الدِّینِ لَأُسَهِّلَنَّ یَوْمَ الْحِسَابِ حِسَابَهُ وَ لَأَتَجَاوَزَنَّ عَنْ سَیِّئَاتِهِ فَإِذَا قَالَ إِیَّاکَ نَعْبُدُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ صَدَقَ عَبْدِی إِیَّایَ یَعْبُدُ أُشْهِدُکُمْ لَأُثِیبَنَّهُ عَلَى عِبَادَتِهِ ثَوَاباً یَغْبِطُهُ کُلُّ مَنْ خَالَفَهُ فِی عِبَادَتِهِ لِی فَإِذَا قَالَ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِیَ اسْتَعَانَ عَبْدِی وَ الْتَجَأَ إِلَیَّ أُشْهِدُکُمْ لَأُعِینَنَّهُ عَلَى أَمْرِهِ وَ لَأُغِیثَنَّهُ فِی شَدَائِدِهِ وَ لَآخُذَنَّ بِیَدِهِ یَوْمَ نَوَائِبِهِ فَإِذَا قَالَ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ إِلَى آخِرِ السُّورَةِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ هَذَا لِعَبْدِی وَ لِعَبْدِی مَا سَأَلَ فَقَدِ اسْتَجَبْتُ لِعَبْدِی وَ أَعْطَیْتُهُ مَا أَمَّلَ وَ آمَنْتُهُ مِمَّا مِنْهُ وَجِلَ»

قَالَ وَ قِیلَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَخْبِرْنَا عَنْ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ أَ هِیَ مِنْ فَاتِحَةِ الْکِتَابِ فَقَالَ:

«نَعَمْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَقْرَؤُهَا وَ یَعُدُّهَا آیَةً مِنْهَا وَ یَقُولُ فَاتِحَةُ الْکِتَابِ هِیَ السَّبْعُ الْمَثَانِی.»[1]

 

شیخ صدوق از امام حسن عسکری نقل کرده است که ایشان از پدرشان امام هادی، از پدرشان امام جواد، از پدرشان امام رضا، از پدرشان امام کاظم از پدرشان امام صادق از پدرشان امام باقر از پدرشان امام سجاد، از پدرشان امام حسین، ار پدرشان امام علی، از پیامبر خدا (صلوات الله علیهم) نقل فرمودند:

خداوند (عزّ و جلّ) فرمود[2]:

«فاتحة الکتاب(سوره حمد) را میان خود و بنده ام تقسیم کردم؛ نصفش برای خودم، و نصفش برای بنده ام. و بنده ام هرچه بخواهد به او می دهم.

وقتی بنده می گوید «بسم الله الرحمن الرحیم»[3]، خداوند (جلّ جلاله) می گوید: بنده ام با نام من آغاز کرد و بر من حق دارد که اُمورش را به انجام رسانم و به احوالش برکت دهم.

و آنگاه که بگوید «الحمد لله رب العالمین»[4]، خداوند (جلّ جلاله) می گوید: بنده ام مرا ستایش کرد و دانست که نعمت هایی که دارد، از جانب من است و بلایی که از او دور شده، به سبب فضل و بخشش من بوده. شما را شاهد می گیرم که نعمت های آخرت را نیز به نعمت های دنیایش می افزایم و همانطور که بلایای دنیا را از او دور ساختم، بلایای آخرت را نیز از او دور خواهم ساخت.

و آنگاه که بگوید «الرحمن الرحیم»[5]، خداوند (جلّ جلاله) می گوید: بنده ام برایم شهادت داد که من رحمان و رحیم هستم. شما را شاهد می گیرم که بهره ی او از رحمتم را فزونی خواهم بخشید و بهره اش را از آنچه به او بخشیده ام، زیاد خواهم نمود.

و آنگاه که بگوید «مالک یوم الدین»[6]، خداوند (جلّ جلاله) می گوید: شما را شاهد می گیرم همانطور که (بنده ام) اعتراف کرد که من مالک روز جزاء هستم، حسابرسیِ روز حساب را بر او آسان می گیرم و از بدی هایش در خواهم گذشت.

و آنگاه که بگوید «ایاک نعبد»[7]، خداوند (عزّ و جلّ) می گوید: بنده ام راست گفت؛ فقط مرا عبادت می کند. شما را شاهد می گیرم که به خاطر عبادتش ثوابی به او خواهم داد که هرکس با او به خاطر عبادت من مخالفت می ورزد، به این ثواب غبطه بخورد.

و آنگاه که بگوید «ایاک نستعین»[8]، خداوند (عزّ و جلّ) می گوید: بنده ام از من کمک خواسته و به من پناه آورده است. شما را شاهد می گیرم که در کارش یاری اش رسانم و در سختی ها فریادرس اش باشم و در روزی که پیشامدی برایش حاصل شود، دستش را بگیرم.

و آنگاه که بگوید «اهدنا الصراط المستقیم...» تا آخر سوره[9]، خداوند (عزّ و جلّ) می گوید: این برای بنده ام است و بنده ام هرچه بخواهد خواهد داشت. به راستی که آن را برای بنده ام مستجاب کردم و آنچه آرزو داشت را به او دادم و او را از آنچه هراس داشت، ایمن خواهم داشت.»

همچنین نقل شده است که به امیر مؤمنان گفته شد: ای امیر مؤمنان! به ما بفرمایید که آیا «بسم الله الرحمن الرحیم» جزءِ سوره ی «فاتحة الکتاب» است؟

حضرت فرمودند: «بله، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) آن را قرائت می کردند و جزئی از سوره محسوب می کردند و می فرمودند: سوره فاتحة الکتاب، «سبع المثانی»[10] است.»

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏1، ص300.

[2] به احادیثی که آنها را امامان شیعه (علیهم السلام) به ترتیب از پدرانشان نقل می فرمایند و سلسله سندشان به خداوند (تبارک و تعالی) ختم می شود، اصطلاحاً «سلسلة الذهب» گفته می شود؛ یعنی حدیثی که سلسله ی سندش مانند طلا، گرانبها و ارزشمند است.

[3] «به نام خداوند بخشنده بخشایشگر»؛ سوره حمد، آیه1، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

[4] «ستایش مخصوص خداوندى است که پروردگار جهانیان است»؛ سوره حمد، آیه2، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

[5] «(خداوندى که) بخشنده و بخشایشگر است (و رحمت عام و خاصش همگان را فرا گرفته)»؛ سوره حمد، آیه3، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

[6] «(خداوندى که) مالک روز جزاست»؛ سوره حمد، آیه4، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

[7] «(پروردگارا!) تنها تو را می پرستیم»؛ سوره حمد، آیه5، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

[8] «(پروردگارا!) تنها از تو یارى می جوییم»؛ سوره حمد، آیه5، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

[9] «(پروردگارا!) ما را به راه راست هدایت کن؛ راه کسانى که آنان را مشمول نعمت خود ساختى، نه کسانى که بر آنان غضب کرده اى و نه گمراهان»؛ سوره حمد، آیه5، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی. این بخش از سوره دعاست و بنده خواسته اش را از خداوند می خواهد.

[10] «سبع المثانی» یکی از نام های سوره حمد است و گفته می شود به این معنا اشاره دارد: «سوره ای که هفت آیه دارد و دو بار نازل شده است». بنابراین باید «بسم الله الرحمن الرحیم» را نیز جزء سوره دانست، تا با شش آیه دیگر، در مجموع هفت آیه شوند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۵ ، ۰۲:۵۸
ابوالفضل رهبر