دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۱۰۷۸ مطلب با موضوع «حدیث» ثبت شده است

 

بسیاری از ما از مرگ هراسی نداریم، چرا که متوجه نیستیم که مرگ یعنی پایان فرصت جمع آوریِ توشه برای سفری طولانی و طاقت فرسا، یعنی «برگه ها بالا! هرچه تا حالا نوشته اید، بس است!»

اما آنان که به این واقعیت توجه دارند، اگر خود را برای این زمان آماده نکرده باشند، همواره نگران خواهند بود. چگونه می توان برای این لحظه ی حساس کسب آمادگی کرد تا هراسی باقی نماند؟

 

...عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ الرِّضَا عَلِیِّ بْنِ مُوسَى عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ قَالَ:

قِیلَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ مَا الِاسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ قَالَ «أَدَاءُ الْفَرَائِضِ وَ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ وَ الِاشْتِمَالُ عَلَى الْمَکَارِمِ ثُمَّ لَا یُبَالِی أَنْ وَقَعَ عَلَى الْمَوْتِ أَوِ الْمَوْتُ وَقَعَ عَلَیْهِ وَ اللَّهِ لَا یُبَالِی ابْنُ أَبِی طَالِبٍ أَنْ وَقَعَ عَلَى الْمَوْتِ أَوِ الْمَوْتُ وَقَعَ عَلَیْهِ».[1]

 

شیخ صدوق با دو واسطه از امام حسن عسکری نقل کرده است که ایشان از پدرشان امام هادی، از پدرشان امام جواد، از پدرشان امام رضا، از پدرشان امام کاظم از پدرشان امام صادق از پدرشان امام باقر از پدرشان امام سجاد (علیهم السلام) نقل فرمودند:

به امیر مؤمنان(علیه السلام) گفته شد: «آمادگی برای مرگ»، چگونه است؟

حضرت فرمودند:

«انجام واجبات و پرهیز از محرمات و متلبس شدن به مکارم (اخلاق)،

در این صورت (برای انسان) فرقی نمی کند که مرگ به سراغش آید یا او به سراغ مرگ رود.

به خدا قسم! برای فرزند ابوطالب فرقی ندارد که به سراغ مرگ رود یا مرگ به سراغش آید.»

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏1، ص297.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۵ ، ۰۲:۵۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی مَحْمُودٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع ... فَقُلْتُ لِلرِّضَا یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ عِنْدَنَا أَخْبَاراً فِی فَضَائِلِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ فَضْلِکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ هِیَ مِنْ رِوَایَةِ مُخَالِفِیکُمْ وَ لَا نَعْرِفُ مِثْلَهَا عِنْدَکُمْ أَ فَنَدِینُ بِهَا فَقَالَ:

«یَا ابْنَ أَبِی مَحْمُودٍ لَقَدْ أَخْبَرَنِی أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ ع أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ عَنْ إِبْلِیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِیسَ ثُمَّ قَالَ الرِّضَا یَا ابْنَ أَبِی مَحْمُودٍ إِنَّ مُخَالِفِینَا وَضَعُوا أَخْبَاراً فِی فَضَائِلِنَا وَ جَعَلُوهَا عَلَى ثَلَاثَةِ أَقْسَامٍ أَحَدُهَا الْغُلُوُّ وَ ثَانِیهَا التَّقْصِیرُ فِی أَمْرِنَا وَ ثَالِثُهَا التَّصْرِیحُ بِمَثَالِبِ أَعْدَائِنَا فَإِذَا سَمِعَ النَّاسُ الْغُلُوَّ فِینَا کَفَّرُوا شِیعَتَنَا وَ نَسَبُوهُمْ إِلَى الْقَوْلِ بِرُبُوبِیَّتِنَا وَ إِذَا سَمِعُوا التَّقْصِیرَ اعْتَقَدُوهُ فِینَا وَ إِذَا سَمِعُوا مَثَالِبَ أَعْدَائِنَا بِأَسْمَائِهِمْ ثَلَبُونَا بِأَسْمَائِنَا وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ یَا ابْنَ أَبِی مَحْمُودٍ إِذَا أَخَذَ النَّاسُ یَمِیناً وَ شِمَالًا فَالْزَمْ طَرِیقَتَنَا فَإِنَّهُ مَنْ لَزِمَنَا لَزِمْنَاهُ وَ مَنْ فَارَقَنَا فَارَقْنَاهُ إِنَّ أَدْنَى مَا یَخْرُجُ بِهِ الرَّجُلُ مِنَ الْإِیمَانِ أَنْ یَقُولَ لِلْحَصَاةِ هَذِهِ نَوَاةٌ ثُمَّ یَدِینَ بِذَلِکَ وَ یَبْرَأَ مِمَّنْ خَالَفَهُ یَا ابْنَ أَبِی مَحْمُودٍ احْفَظْ مَا حَدَّثْتُکَ بِهِ فَقَدْ جَمَعْتُ لَکَ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ.»[1]

 

شیخ صدوق در کتاب «عیون أخبار الرضا علیه السلام» در ضمن روایتی، از «ابراهیم بن ابی محمود» نقل می کند که گفت:

... به امام رضا (علیه السلام) عرض کردم:

ای فرزند پیامبر خدا! نزد ما روایاتی در مورد فضائل امیر مؤمنان (علیه السلام) و برتری شما اهل بیت (نسبت به دیگران) هست که مخالفانتان نقل کرده اند و ما مانندِ آنها را نزد شما نیافته ایم. آیا این روایات را بپذیریم؟

امام رضا (علیه السلام) فرمودند:

«ای فرزند ابو محمود! پدرم از پدرش، از جدّش برایم نقل کرده است که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «هرکس به گوینده ای که از خداوند سخن می گوید تمایل یابد، در حقیقت خداوند را عبادت کرده است و اگر گوینده از ابلیس سخن بگوید، در حقیقت ابلیس را عبادت کرده است.»

ای فرزند ابو محمود! به راستی که مخالفانِ ما، روایاتی در مورد فضائل ما (اهل بیت) جعل کرده اند! این روایات جعلی سه گونه اند؛

1- یک گونه، غلو (در مورد ما اهل بیت) است،[2]

2- گونه دوم، کوتاهی در امرِ ماست،[3]

3- گونه سوم، بیان صریح معایب و بدی های دشمنان ماست.[4]

- وقتی مردم روایات غلوآمیز پیرامون ما را می شنوند، شیعیانمان را تکفیر می کنند و آنان را متهم می سازند که معتقد به ربوبیتِ ما هستند،

- و وقتی روایاتی را که در مورد ما کوتاهی شده است می شوند، در مورد ما همان قدر معتقد خواهند بود،[5]

- و هنگامی که بدیِ دشمنان مان را – با ذکر نامشان – می شنوند، ما را با ذکر ناممان به بدی یاد می کنند.[6] در حالی که خداوند (عزّ و جلّ) فرموده است: «(به معبود) کسانى که غیر خدا را مى‏خوانند دشنام ندهید، مبادا آنها (نیز) از روى (ظلم و) جهل، خدا را دشنام دهند!»[7]

ای فرزند ابو محمود! آن گاه که مردم به سمت راست و چپ رفتند، تو به طریق ما پای بند باش! چرا که هرکس با ما همراه باشد، ما نیز همراه او خواهیم بود و هرکس از ما جدا شود، ما نیز از او جدا خواهیم شد. به راستی کمترین چیزی که انسان به واسطه ی آن از (مرتبه ی) ایمان خارج می شود، آن است که در مورد سنگ ریزه ای بگوید هسته ی گیاه است، سپس حرف خود را باور کند و از کسی که با او مخالفت کند، برائت جوید.

ای فرزند ابو محمود! آن چه را که به تو می گویم حفظ کن! به راستی که من خیر دنیا و آخرت را برایت جمع کرده ام.»

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏1، ص303 و 304.

[2] این که به اهل بیت (علیهم السلام) صفات و مقاماتِ بیش از اندازه ای نسبت داده شود؛ مانند الوهیت، خالقیت، ربوبیت، رزّاقیت و...

[3] این که برای اهل بیت (علیهم السلام) فضائلی نقل شود، اما ایشان را در جایگاهی پایین تر از مقام رفیع امامت قرار دهند؛ تنها در این حد که آنان از نسل پیامبر بوده اند یا اینکه دارای علم و اخلاقی نیکو بوده اند. به این ترتیب اهل بیت هم عرضِ بسیاری دیگر قرار خواهند گرفت.

[4] این که از دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) نام برده شود و معایب و بدی هایشان به صراحت بیان شود.

[5] نه در حدّ و شأن حقیقی شان که در زیارت جامعه کبیره به آن اشاره شده است.

[6] شاید بتوان از این فراز سخن امام رضا (علیه السلام) چنین برداشت نمود که روایاتی که در آنها عیوب و بدی های دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) به صراحت و با ذکر نامشان بیان شده است، احتمالا از جعلیات مخالفان اهل بیت است و نقل چنین روایاتی، در نهایت، به تخریب اهل بیت منجر خواهد شد.

[7] سوره انعام، آیه108، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۵ ، ۰۲:۴۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع قَالَ:

«مَنْ تَرَکَ السَّعْیَ فِی حَوَائِجِهِ یَوْمَ عَاشُورَاءَ قَضَى اللَّهُ لَهُ حَوَائِجَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ مَنْ کَانَ یَوْمُ عَاشُورَاءَ یَوْمَ مُصِیبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُکَائِهِ جَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَوْمَ فَرَحِهِ وَ سُرُورِهِ وَ قَرَّتْ بِنَا فِی الْجِنَانِ عَیْنُهُ وَ مَنْ سَمَّى یَوْمَ عَاشُورَاءَ یَوْمَ بَرَکَةٍ وَ ادَّخَرَ فِیهِ لِمَنْزِلِهِ شَیْئاً لَمْ یُبَارَکْ لَهُ فِیمَا ادَّخَرَ وَ حُشِرَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَعَ یَزِیدَ وَ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ زِیَادٍ وَ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ لَعَنَهُمُ اللَّهُ تَعَالَى إِلَى أَسْفَلِ دَرَکَةٍ مِنَ النَّارِ.»

 عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص۲۹۸

 

شیخ صدوق در کتاب «عیون أخبار الرضا علیه السلام» از امام ابوالحسن علی بن موسی الرضا (علیه السلام) نقل می کند که فرمودند:

«هرکس در روز عاشورا تلاش برای (رفع) نیازهایش را کنار بگذارد، خداوند نیازهای دنیا و آخرتش را رفع می کند،

و هرکس روز عاشورا، روز مصیبت[۱] و حزن[۲] و گریه اش باشد، خداوند (عزّ و جلّ) روز قیامت را روز شادمانی و شادی اش قرار می دهد و چشمش در بهشت به (دیدار) ما (اهل بیت) روشن می گردد،

و هرکس روز عاشورا را روز خیر و برکت بنامد[۳] و چیزی را برای خانه اش ذخیره کند، برایش در چیزی که ذخیره کرده است، خیری نخواهد بود و در روز قیامت به همراه «یزید» و «عبیدالله بن زیاد» و «عمر بن سعد» – که خداوند تعالی لعنتشان کند و به قعر آتش بیفکند  محشور می شود.»

 
 
 
پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] مصیبت: بلا، سختی و پیشامد بد.

[۲] حزن: غم و اندوه.

[۳] چنان چه عده ای از مسلمانان (به سبب عدم فهم صحیح از برخی احادیث) روز عاشورا را روزی مبارک می دانند و در این روز روزه می گیرند. توضیح اینکه: گویا این روز در آیین یهودیان مبارک بوده و پیش از تشریع روزه ماه مبارک رمضان، سنت پیامبر نیز روزه گرفتن در این روز بوده است. در سالهای ابتدایی بعثت پیامبر، این روز در تقویم یهودیان، با روز دهم ماه محرم منطبق بوده است و مسلمانان گمان کرده اند که برکت مربوط به دهم محرم بوده است. بعدها نیز بنی امیه بر این مسئله تأکید کردند و امروزه شاهد تبرک جستن و روزه گرفتن بعضی از مسلمانان در این روز هستیم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۵ ، ۰۲:۳۷
ابوالفضل رهبر

 

گاهی حرفی انسان را تکان می دهد، حرفی که بارها آن را شنیده و بی توجه از کنارش عبور کرده است.

ولی وقتی انسان مدتی است به بن بستی خورده است و روی دنده ی پذیرش افتاده است و منتظر یک «راه نمایی» و اندکی «دست گیری» است، دیگر از کنار همان حرفِ بارها شنیده شده، بی توجه عبور نمی کند.

می ایستد..

و تأملی..

و فکری..

و (شاید) تصمیمی..

و (إن شاء الله) حرکتی...

 

این حدیث در چنین حالتی از زبان دوستی به گوشم خورد:

...أَخْبَرَنَا أَبُو بَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ‏ «أَیُّمَا رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا اسْتَعَانَ بِهِ رَجُلٌ مِنْ إِخْوَانِهِ فِی حَاجَةٍ فَلَمْ یُبَالِغْ فِیهَا بِکُلِّ جُهْدٍ فَقَدْ خَانَ‏ اللَّهَ‏ وَ رَسُولَهُ‏ وَ الْمُؤْمِنِینَ‏» قَالَ أَبُو بَصِیرٍ قُلْتُ- لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع مَا تَعْنِی بِقَوْلِکَ «وَ الْمُؤْمِنِینَ‏» قَالَ «مِنْ لَدُنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ إِلَى آخِرِهِمْ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۳۶۲

 

از ابو بصیر نقل شده است: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمودند:

«هریک از اصحاب ما[۱] که مردی در مورد حاجتی از او یاری بخواهد، اما تمامِ نهایت تلاشش[۲] را برای حاجت او به کار نبندد، به‌راستی به خداوند و رسولش و مؤمنین خیانت[۳] کرده است.»

ابو بصیر گوید به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: منظورتان از اینکه فرمودید «و مؤمنین» چیست؟

حضرت فرمودند:

«(اهل بیت) از امیر مؤمنان تا آخرشان» (علیهم السلام)

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] اصحاب: دوستان، رفقاء، هم نشینان.

[۲] جٌهد: انجام کار با مشقّت و جدیت و به کار بستن نهایت تلاش، برای رسیدن به مقصود.

[۳] خیانت: کم گذاشتن، بد عهدی، کوتاهی در امانت داری، ضایع کردن حق دیگری.

 

 

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱) بعد از شنیدن این حدیث، به خود نهیب زدم: «تو که بارها و بارها به خدا و رسول و ائمه (صلوات الله علیهم) خیانت کرده ای، عهد شکسته ای و ظلم روا داشته ای، چطور از ایشان انتظار «راه نمایی» و «دست گیری» داری؟!»

۲) و یاد خاطره ای از مرحوم علی صفائی افتادم که به دوستی گلایه کرده بود «چرا آن روز به رفیقت که از تو کمکی می خواست، کمک نکردی  و امروز مرا دعوت کرده ای و برایم ماهی درست کرده ای؟ پس داشته ای و نداده ای!» و در جواب آن شخص که گفته بود «پولی نداشتم و ماهی را از مغازه ی یک آشنا گرفته ام تا بعداً با او حساب کنم»، فرموده بود: «داشته های تو فقط پول توی جیبت نیست، اعتبار و آبرویت هم هست. چطور وقتی خودت گرفتار باشی، به این در و آن در می زنی، همان طور باید برای رفقایت مایه بگذاری.» (نقل به مضمون)

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۷:۵۹
ابوالفضل رهبر

 

 این مطلب پیش تر در قدس آنلاین منتشر شده است.

 

بعضی آیات قرآن کریم، "محکم" و بعضی "متشابه" اند. "محکمات قرآن"، آیاتی هستند که معنایشان واضح است و می توان در مورد معنایشان حکم قطعی صادر کرد و به آن ها عمل نمود. اما "متشابهات قرآن" آیاتی هستند که معنای حقیقی شان، به خاطر تشابه با دیگر معانی، مشخص نیست.

یکی از ضروریات فهم قرآن، شناخت آیات محکم و آیات متشابه و ارجاع متشابهات به محکمات است؛ به این ترتیب که متشابهات بر محکمات (که در حکم قواعد ثابت و یقینی هستند) تطبیق داده شوند، تا معنای صحیح خود را بیابند و مخاطبانشان را دچار گمراهی نکنند.

شایسته ترین اشخاص برای این مهم، اهل بیت (علیهم السلام) هستند که وحی در خانه شان نازل شده است و قرآن را به راستی شناخته اند. ایشان مفسّران حقیقیِ کلام الهی هستند و می توان گفت تمام احادیث شان، در ذیل آیات قرآن و در تفسیر آن ها بیان شده است.

 

حال جالب است بدانید، روایات اهل بیت (علیهم السلام) نیز مانند آیات قرآن، دارای محکمات و متشابهاتی هستند؛

 

...عَنْ أَبِی حَیُّونٍ مَوْلَى الرِّضَا ع قَالَ: «مَنْ رَدَّ مُتَشَابِهَ الْقُرْآنِ إِلَى مُحْکَمِهِ هُدِیَ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» ثُمَّ قَالَ «إِنَّ فِی أَخْبَارِنَا مُتَشَابِهاً کَمُتَشَابِهِ الْقُرْآنِ وَ مُحْکَماً کَمُحْکَمِ الْقُرْآنِ فَرُدُّوا مُتَشَابِهَهَا إِلَى مُحْکَمِهَا وَ لَا تَتَّبِعُوا مُتَشَابِهَهَا دُونَ مُحْکَمِهَا فَتَضِلُّوا.»

 عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۱، ص۲۹۰

 

«ابو حیّون»، غلام امام رضا (علیه السلام) نقل می کند که حضرت فرمودند:

«کسی که "متشابهات قرآن" را به "محکمات قرآن" ارجاع دهد، به صراط مستقیم هدایت شده است.»

سپس فرمودند:

«به راستی که در روایات ما (اهل بیت) نیز مانند متشابهات قرآن، متشابهاتی هست، و مانند محکمات قرآن، محکماتی. پس روایات متشابه را به روایات محکم ارجاع دهید و از روایات متشابه، بدون (توجه به) روایات محکم، تبعیت نکنید، که در این صورت گمراه خواهید شد.»

 

 

 

به همین خاطر است که گاهی دیده می شود برخی با دیدن احادیثی به ظاهر ناسازگار، دچار سردرگمی و تردید می شوند.

و به همین خاطر است که توصیه می شود افراد ناوارد با مشاهده ی تنها یک آیه یا حدیث، حکم صادر نکنند، چرا که برای فهم یک آیه یا حدیث، باید به اصول محکم قرآنی و روایی رجوع کرد و مجموع آموزه های دینی را در نظر گرفت.

واضح است که تشخیص محکمات و متشابهات روایات اهل بیت (علیهم السلام) از عالمانی ساخته است که با مجموع روایات ایشان آشنایی کامل داشته باشند و سال ها عمر خود را برای فهم احادیث اهل بیت و اجتهاد احکام دین مصروف داشته باشند.

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۵ ، ۰۷:۲۶
ابوالفضل رهبر

 

 این مطلب پیش تر در قدس آنلاین منتشر شده است.

 

 یکی از اعمال مستحب بعد از نماز، سجده شکر است. چرا بعد از هر نماز، سجده شکر به جای آورده می شود؟ این سجده چگونه باید باشد؟

 

...حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: «السَّجْدَةُ بَعْدَ الْفَرِیضَةِ شُکْراً لِلَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ عَلَى مَا وَفَّقَ لَهُ الْعَبْدَ مِنْ أَدَاءِ فَرِیضَتِهِ وَ أَدْنَى مَا یُجْزِی فِیهَا مِنَ الْقَوْلِ أَنْ یُقَالَ شُکْراً لِلَّهِ شُکْراً لِلَّهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ.» قُلْتُ: فَمَا مَعْنَى قَوْلِهِ شُکْراً لِلَّهِ؟ قَالَ: «یَقُولُ هَذِهِ السَّجْدَةُ مِنِّی شُکْراً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى مَا وَفَّقَنِی لَهُ مِنْ خِدْمَتِهِ وَ أَدَاءِ فَرَائِضِهِ وَ الشُّکْرُ مُوجِبٌ لِلزِّیَادَةِ فَإِنْ کَانَ فِی الصَّلَاةِ تَقْصِیرٌ لَمْ یَتِمَّ بِالنَّوَافِلِ تَمَّ بِهَذِهِ السَّجْدَةِ.»[۱]

 

«حسن بن علی بن فَضّال»، از امام ابوالحسن الرضا (علیه السلام) نقل می کند که فرمودند:

«سجده بعد از نمازهای واجب یومیه، برای شکرِ خداوند تعالی است. این یاد خدا، به خاطر توفیقی است که بنده در انجام واجباتش یافته است و حداقل ذکری که در سجده شکر گفته می شود، این است که سه مرتبه گفته شود: «شکراً لله شکراً لله».»

حسن بن علی بن فضّال می گوید: عرض کردم: معنای «شکراً لله» چیست؟

امام رضا (علیه السلام) فرمودند:

«بنده می گوید: این سجده از جانب من، شکری است برای خداوند (عزّ و جلّ)، به این خاطر که مرا موفق ساخت که در خدمتش باشم و واجباتش را انجام دهم. شکر، موجب زیادت است،[۲] پس اگر در نماز، کوتاهی و نقصی صورت گیرد که با نمازهای نافله جبران نشود، با این سجده جبران خواهد شد.»

 

«سلیمان بن حفص مَروَزی» نیز نقل کرده است که امام ابوالحسن[۳] (علیه السلام) در نامه ای خطاب به من نوشتند:

«در سجده شکر، صد مرتبه بگو «شکراً شکراً» و اگر خواستی بگو «عفواً عفواً».»[۴]

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

[۱] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۱، ص۲۸۱.

[۲] چنان چه خداوند (تبارک و تعالی) فرموده است: «لَئنِ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ  وَ لَئنِ کَفَرْتمُ‏ إِنَّ عَذَابىِ لَشَدِیدٌ» ؛ «اگر شکرگزارى کنید، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسى کنید، مجازاتم شدید است!» ؛ سوره ابراهیم، آیه۷، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

[۳] شیخ صدوق، پس از ذکر این حدیث بیان می کند: از آنجا که «سلیمان بن حفص» هم از اصحاب امام کاظم و هم از اصحاب امام رضا (علیهما السلام) بوده است [و کنیه هر دو امام «ابوالحسن» بوده است،] مشخص نیست مقصودِ سلیمان، کدام امام است.

[۴] ...عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ حَفْصٍ الْمَرْوَزِیِّ قَالَ کَتَبَ إِلَیَّ أَبُو الْحَسَنِ ع «قُلْ فِی سَجْدَةِ الشُّکْرِ مِائَةَ مَرَّةٍ شُکْراً شُکْراً وَ إِنْ شِئْتَ عَفْواً عَفَواً»؛ عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص۲۸۰.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۵ ، ۰۷:۲۱
ابوالفضل رهبر

 

 این مطلب پیش تر در قدس آنلاین منتشر شده است.

 

...عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرضا ع قَالَ:

«لَا یَنْبَغِی لِلرَّجُلِ أَنْ یَدَعَ الطِّیبَ فِی کُلِّ یَوْمٍ،

فَإِنْ لَمْ یَقْدِرْ فَیَوْمٌ وَ یَوْمٌ لَا،

فَإِنْ لَمْ یَقْدِرْ فَفِی کُلِّ جُمُعَةٍ وَ لَا یَدَعْ ذَلِکَ.»

 عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص۲۷۹

 

مُعَمّر بن خلّاد نقل کرده است که امام رضا (علیه السلام) فرمودند:

«برای مردان شایسته نیست که استفاده ی هرروزه از عطر را ترک کنند،

اگر (هر روز) نتوانستند، یک روز در میان،

اگر (باز هم نتوانستند، لااقل) در روز جمعه (از عطر استفاده کنند) و آن را ترک نکنند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۵ ، ۰۷:۱۲
ابوالفضل رهبر

 

 این مطلب پیش تر در قدس آنلاین منتشر شده است.

 

...عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا تَقُولُ فِی حَدِیثٍ رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ «إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ ع قَتَلَ ذَرَارِیَّ قَتَلَةِ الْحُسَیْنِ ع بِفِعَالِ آبَائِهِمْ» فَقَالَ ع هُوَ کَذَلِکَ فَقُلْتُ وَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏» مَا مَعْنَاهُ قَالَ صَدَقَ اللَّهُ فِی جَمِیعِ أَقْوَالِهِ وَ لَکِنْ ذَرَارِیُّ قَتَلَةِ الْحُسَیْنِ ع یَرْضَوْنَ بِأَفْعَالِ آبَائِهِمْ وَ یَفْتَخِرُونَ بِهَا وَ مَنْ رَضِیَ شَیْئاً کَانَ کَمَنْ أَتَاهُ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا قُتِلَ بِالْمَشْرِقِ فَرَضِیَ بِقَتْلِهِ رَجُلٌ فِی الْمَغْرِبِ لَکَانَ الرَّاضِی عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شَرِیکَ الْقَاتِلِ وَ إِنَّمَا یَقْتُلُهُمُ الْقَائِمُ ع إِذَا خَرَجَ لِرِضَاهُمْ بِفِعْلِ آبَائِهِمْ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ بِأَیِّ شَیْ‏ءٍ یَبْدَأُ الْقَائِمُ ع مِنْکُمْ إِذَا قَامَ قَالَ یَبْدَأُ بِبَنِی شَیْبَةَ فَیُقَاطِعُ أَیْدِیَهُمْ لِأَنَّهُمْ سُرَّاقُ بَیْتِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.[۱]

 

از عبدالسلام بن صالح هَرَوی نقل شده است که گفت:

به امام ابوالحسن الرضا (علیه السلام) عرض کردم: ای فرزند پیامبر خدا! نظرتان در مورد حدیثی که از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است چیست؛ که «هنگامی که حضرت قائم (علیه السلام) قیام کند، کسانی را که از نسل قاتلان امام حسین (علیه السلام) باشند، به خاطر کاری که پدرانشان کرده اند، می کشد.»؟

امام رضا (علیه السلام) فرمودند: «همین طور است.»

عرض کردم: پس معنای این کلام خدا چیست؛ که «و هیچ گنهکارى، گناه دیگرى را متحمل نمی شود»[۲]؟

حضرت فرمودند: «خداوند در تمام گفته هایش راست گفته است. اما کسانی که از نسل قاتلان امام حسین (علیه السلام) هستند، از کارهای پدرانشان راضی هستند و به آن افتخار می کنند. هرکس از کاری راضی باشد، مانند کسی است که آن را انجام داده باشد.[۳] حتی اگر مردی در شرق عالم کشته شود و مردی در غرب عالم به کشته شدن او راضی باشد، کسی که راضی است، نزد خداوند (عزّ و جلّ)، با قاتل شریک است. حضرت قائم (علیه السلام) نیز وقتی قیام کند، آنان را به خاطر رضایتشان (از کشته شدن امام حسین توسط پدرانشان) خواهد کشت.»

عرض کردم: حضرت قائم (علیه السلام) وقتی قیام کنند، با چه کاری آغاز می کنند؟

حضرت فرمودند: «ابتدا دستان بنی شیبة را قطع می کنند، چراکه آنان سارقان خانه خدا (عزّ و جلّ) هستند.»

 
 
 
پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 
[۱] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۱، ص۲۷۳.

[۲] سوره انعام، آیه۱۶۴؛ ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

[۳] همچنین امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرموده اند: «الرَّاضِی‏ بِفِعْلِ‏ قَوْمٍ‏ کَالدَّاخِلِ‏ فِیهِ‏ مَعَهُمْ وَ عَلَى کُلِّ دَاخِلٍ فِی بَاطِلٍ إِثْمَانِ إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ الرِّضَى بِه‏» (نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص۴۹۹) ؛ «کسی که به کار عده ای راضی باشد، مانند کسی است که با آنها در آن کار شرکت داشته است و هرکس که در کار باطلی وارد شود، دو گناه دارد؛ گناه عمل به آن کار و گناه رضایت به آن».

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۵ ، ۰۷:۰۴
ابوالفضل رهبر

 

 این مطلب پیش تر در قدس آنلاین منتشر شده است.

 

ما گاهی در میزبانی از دیگران، طوری عمل می کنیم که هم خود را و هم مهمان را به زحمت می اندازیم. این زحمت ها، به تدریج، رفت و آمدها را کم می کند و روابط را به سردی می کشاند. عمل به دستورات اهل بیت (علیهم السلام) برای پیشگیری از این معضل اجتماعی مؤثر خواهد بود.

 

...حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع أَنَّهُ دَعَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ ع: «عَلَى أَنْ تَضْمَنَ لِی ثَلَاثَ خِصَالٍ.» قَالَ وَ مَا هِیَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ: «لَا تُدْخِلُ عَلَیْنَا شَیْئاً مِنْ خَارِجٍ وَ لَا تَدَّخِرُ عَنَّا شَیْئاً فِی الْبَیْتِ وَ لَا تُجْحِفُ بِالْعِیَالِ.» قَالَ: ذَلِکَ لَکَ. فَأَجَابَهُ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع.[۱]

 

شیخ صدوق در کتاب «عیون اخبار الرضا علیه السلام»، از امام رضا از پدرشان از پدرانشان (علیهم السلام) نقل کرده است:

مردی علی بن ابی طالب (علیه السلام) را (به خانه اش) دعوت کرد.

امیر مؤمنان به او فرمودند: «به شرطی که سه چیز را برایم تضمین کنی!»

مرد گفت: آن شرط ها چیست، ای امیر مؤمنان؟[۲]

حضرت فرمودند:

«۱- از خارج (از منزل) برایمان چیزی نیاوری،

۲- آن چه در خانه داری را از ما دریغ نکنی،

۳- (به خاطر ما) در حق خانواده ات اجحاف[۳] ننمایی.»

مرد گفت: تضمین می کنم. علی بن ابی طالب (علیه السلام) نیز دعوتش را پذیرفتند.

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص۲۵۹.

[۲] از اینکه آن مرد حضرت را «امیرالمؤمنین» خطاب کرده است، مشخص می شود که ماجرا مربوط به ایام خلافت ایشان بوده است.

[۳] اجحاف: دیگری را به زیان یا سختیِ بیش از حد انداختن.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۴ ، ۱۵:۱۳
ابوالفضل رهبر

 

 این مطلب پیش تر در قدس آنلاین منتشر شده است.

 

انسان در دنیا گاهی به دلیل قرار گرفتن در موقعیت های نامأنوس و غافلگیر کننده، دچار وحشت می شود؛ ترس از تاریکی، ترس از تنهایی، ترس از شکست، ترس از سرنوشت نامعلوم و...

اگر کسی از ورای دنیا، به سیر کلی حیات بشر نگاهی بیاندازد، می تواند به حساس ترین و نامأنوس ترین این موقعیت ها پی برده، دیگران را نیز از آن آگاه سازد تا خود را برای این موقعیت ها آماده سازند.

امام هشتم (علیه السلام) که بر فراز ایستاده است، ما را از این مهم آگاه ساخته است...

 

...قَالَ یَاسِرٌ الْخَادِمُ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع یَقُولُ إِنَّ أَوْحَشَ مَا یَکُونُ هَذَا الْخَلْقُ فِی ثَلَاثَةِ مَوَاطِنَ یَوْمَ یُولَدُ وَ یَخْرُجُ مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ فَیَرَى الدُّنْیَا وَ یَوْمَ یَمُوتُ فَیُعَایِنُ الْآخِرَةَ وَ أَهْلَهَا وَ یَوْمَ یُبْعَثُ فَیَرَى أَحْکَاماً لَمْ یَرَهَا فِی دَارِ الدُّنْیَا وَ قَدْ سَلَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى یَحْیَى ع فِی هَذِهِ الثَّلَاثَةِ الْمَوَاطِنِ وَ آمَنَ رَوْعَتَهُ فَقَالَ «وَ سَلامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوتُ وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا» وَ قَدْ سَلَّمَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ عَلَى نَفْسِهِ فِی هَذِهِ الثَّلَاثَةِ الْمَوَاطِنِ فَقَالَ «وَ السَّلامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا»

 

از یاسر، خادم امام رضا (علیه السلام) نقل شده است که گفت: از امام ابوالحسن الرضا (علیه السلام) شنیدم که فرمودند:

«وحشتناک ترین (نامأنوس ترین) موقعیت هایی که انسان در آن واقع می شود، سه موقعیت است؛

۱- روزی که متولد می شود و از شکم مادرش خارج می شود و دنیا را می بیند،

۲- و روزی که می میرد و آخرت و اهل آخرت را به چشم می بیند،

۳- و روزی که حکم[۱] هایی می بیند که در دنیا ندیده است،

و خداوند (عزّ و جلّ) در این سه موقعیت بر یحیی (بن زکریا علیه السلام) «سلام»[۲] نموده است و ترس او را تسکین داده است؛ فرموده است «سلام بر او، در روزی که متولد شد و روزی که می میرد و روزی که برانگیخته می شود»[۳] و عیسی بن مریم (علیه السلام) نیز در همین سه موقعیت بر خود سلام نموده است و فرموده است «و سلام بر من، در روزی که متولد شدم و روزی که می میرم و روزی که در حالی که زنده شده ام، برانگیخته می شوم»[۴]»[۵]

 
 
 
پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[۱] مقصود، حکم کردن و قضاوت خداوند، در مورد بندگان است.

[۲] مقصود از «سلام»، صحت، عافیت و در امان بودن از هلاکت است.

[۳] سوره مریم، آیه۱۵.

[۴] سوره مریم، آیه۳۳.

[۵] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص۲۵۷.

 

وحشتناکترین لحظات زندگی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۱۶
ابوالفضل رهبر

 

 این مطلب پیش تر در قدس آنلاین منتشر شده است.

 

از مجموع معارف قرآن کریم و احادیث اهل بیت (علیهم السلام) پیرامون «صله رحِم» چنین برداشت می شود که صله رحم تنها یک دید و بازدید را شامل نمی شود، بلکه این رفت و آمدها، مقدمه ای است برای آگاهی از احوال اقوام و دست گیری از آنان، در مشکلات و گرفتاری هایشان.

 

خداوند (تبارک و تعالی) در اولین آیه از سوره مبارکه «نساء» به این مهم تأکید فرموده است؛

«...وَ اتَّقُواْ اللَّهَ الَّذِى تَسَاءَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحَامَ  إِنَّ اللَّهَ کاَنَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا»؛

«...و از خدایى که به نام او از یکدیگر درخواست مى‏کنید و از (بریدن و قطع رابطه با) خویشاوندان پروا کنید، که همانا خداوند پیوسته بر شما مراقب و نگهبان است.»[۱]

 

حال سؤال این است که محدوده اقوامی که ما در قبالشان مسئولیت داریم و در روز قیامت در موردشان مورد سؤال واقع می شویم، تا کجاست؟ آیا تنها شامل اقوام درجه یک و دو می شود؟ یا محدوده بزرگتری را در بر می گیرد؟

 

امام رضا (علیه السلام) در حدیثی که شیخ صدوق آن را در کتاب «عیون أخبار الرضا علیه السلام» نقل کرده است، این محدوده را تبیین می فرمایند؛

...عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص

«لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَى السَّمَاءِ رَأَیْتُ رَحِماً مُتَعَلِّقَةً بِالْعَرْشِ تَشْکُو رَحِماً إِلَى رَبِّهَا فَقُلْتُ لَهَا کَمْ بَیْنَکِ وَ بَیْنَهَا مِنْ أَبٍ فَقَالَتْ نَلْتَقِی فِی أَرْبَعِینَ أَبًا.»[۲]

 

حسن بن علی وشّاء از امام رضا (علیه السلام) نقل کرده است که ایشان از پدرشان، از پدرانشان، از امیرالمؤمنین نقل کردند که پیامبر خدا (صلوات الله علیهم) فرمودند:

«زمانی که (در شب معراج) به سوی آسمان سیر داده شدم، رحِمی را دیدم که از عرش آویخته شده بود و از رحِمی دیگر، به پروردگار شکایت می کرد. به او گفتم: میان تو و آن رحِم (که از او شکایت می کنی) چند پدر (نسل) فاصله است؟ گفت: در چهلمین پدر (جدّمان) با هم مشترکیم!»

 

امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) نیز در ضمن نامه شان به عبدالله بن عباس، کارگزار خود در بصره، می نویسند:

«...قَدْ بَلَغَنِی تَنَمُّرُکَ لِبَنِی تَمِیمٍ وَ غِلْظَتُک عَلَیْهِمْ وَ إِنَّ بَنِی تَمِیمٍ لَمْ یَغِبْ لَهُمْ نَجْمٌ إِلَّا طَلَعَ لَهُمْ آخَرُ وَ إِنَّهُمْ لَمْ یُسْبَقُوا بِوَغْمٍ فِی جَاهِلِیَّةٍ وَ لَا إِسْلَامٍ‏ وَ إِنَّ لَهُمْ بِنَا رَحِماً مَاسَّةً وَ قَرَابَةً خَاصَّةً نَحْنُ مَأْجُورُونَ عَلَى صِلَتِهَا وَ مَأْزُورُونَ عَلَى قَطِیعَتِهَا...»[۳]

 

«...خبرِ بدخویى و درشتى تو با قبیله بنى تمیم به من رسید، همانا از بنى تمیم کوکبى پنهان نشده، مگر آن که کوکب دیگرى بر ایشان پدیدار گشته (آسمان فضل و بزرگوارى و شجاعت و دلیرى آنان از کوکب درخشان تهى نگردیده، و اگر بزرگى از آن ها کشته شده، دیگرى جایش را گرفته) و در جاهلیّت و اسلام کسى به کینه جوئى و خون خواهى بر ایشان پیشى نگرفته (از این رو با چنین مردمى نباید درشتى نمود) و (سبب دیگرى که نبایستى با آنان بدخویى کرد آن است که) ایشان را با ما خویشاوندىِ پیوسته و نزدیکی است (چون نسب بنى هاشم و بنى تمیم به «الیاس بن مضر» جدّ شانزدهم پیغمبر اکرم منتهى می شود، پس) ما را در پیوستن بآن خویشاوندى پاداش و در جدائى از آن گناه مى‏باشد...»[۴]

 

چنان چه ملاحظه شد، امیرالمؤمنین (علیه السلام)، افراد قبیله بنی تمیم، که در شانزده نسل قبل، با ایشان پدری مشترک داشته اند را «رحِم» و «خویشاوند نزدیک» خود دانسته اند و ابن عباس که از بنی هاشم بوده است را از بدخویی با آنان بر حذر داشته اند.

 

بنابراین اگر بدانیم که با کسانی قوم و خویش هستیم، ولو اینکه در چهل نسل پیش، با آنان پدری مشترک داشته باشیم،[۵] در قبال آنان مسئولیتی مضاعف خواهیم داشت و اگر در موردشان کوتاهی کنیم، در روز قیامت مورد مؤاخذه قرار خواهیم گرفت.

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] سوره نساء، آیه۱، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

[۲] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص۲۵۵.

[۳] نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص۳۷۶.

[۴] ترجمه و شرح نهج البلاغة (فیض الإسلام)، ج‏۵، ص۸۶۸.

[۵] اگر هر نسل را به طور میانگین، سی سال در نظر بگیریم، معنی اش این است که حدود ۱۲۰۰ سال پیش جد مشترکی داشته باشیم و بعد از او، تیره مان از هم جدا شده باشد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۰۶
ابوالفضل رهبر

 

 این مطلب پیش تر در قدس آنلاین منتشر شده است.

 

احترام به سادات، از رسوم شیعیان بوده و هست. جالب است بدانید، از قرن سوم، تشکلی برای تکریم سادات و رسیدگی به امور آنان شکل گرفت. این تشکل کم کم گسترش یافت و قوت گرفت، تا جایی که در دوران افول بنی عباس، رسمیت یافت. در این تشکل، افرادی با عنوان «نقیب» در شهرهای مختلف به امور سادات رسیدگی می کردند و همگی زیر نظر «نقیب النقباء» فعالیت داشتند. سید رضی، تدوین کننده نهج البلاغه، در زمان خود، این منصب را دارا بوده است و نقابت علویان و طالبیان[۱] را به عهده داشته است.

از جمله وظائفی که برای صاحبان منصب نقابت بر شمرده اند، می توان به این موارد اشاره کرد:

الف. ضبط انساب سادات و ثبت ولادت و وفات آنان (برای شناسایی دقیقِ جامعه سادات، داخل نشدن بیگانگان در میان آنان و فراموش نشدن سیادتشان)

ب. الزام سادات به رعایت احکام اسلامی و آداب اجتماعی و نیز باز داشتن آنان از تفاخر به دیگران و اشتغال به شغل های پست (جهت حفظ احترام و محبوبیت خاندان پیامبر)

ج. مدیریت اموالی که شرعاً به سادات تعلق می گیرد (مثل سهمی که از غنائم جنگی یا خمس، به آنان تعلق می گیرد)

د. رفع خصومت و قضاوت میان سادات و اجرای حدود شرعی بر سادات خطاکار، به صورت مستقل[۲]

هـ. ولایت بر اموال سادات یتیم، رسیدگی به امور آنان و فراهم نمودن زمینه ازدواج دخترانی که ولیِ معینی ندارند

و. جلوگیری از ازدواج دختران سادات با افرادی که هم شأن آن ها نیستند

 

این رسم پسندیده ریشه در احادیث پیامبر و ائمه (صلوات الله علیهم) دارد.

به نمونه ای از این احادیث که شیخ صدوق به نقل از امام رضا (علیه السلام) در کتاب «عیون أخبار الرضا علیه السلام» ذکر کرده است، توجه نمایید:

 

...حَدَّثَنَا دِعْبِلُ بْنُ عَلِیٍّ (الْخُزَاعِیِّ) قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا ع عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏:

«أَرْبَعَةٌ أَنَا لَهُمْ شَفِیعٌ‏ یَوْمَ الْقِیَامَةِ الْمُکْرِمُ لِذُرِّیَّتِی مِنْ بَعْدِی وَ الْقَاضِی لَهُمْ حَوَائِجَهُمْ وَ السَّاعِی لَهُمْ فِی أُمُورِهِمْ عِنْدَ اضْطِرَارِهِمْ إِلَیْهِ وَ الْمُحِبُّ لَهُمْ بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ.»[۳]

 

دِعبِل خُزاعی[۴] از امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) نقل کرده است که ایشان از پدرشان، از پدرانشان، از امیرالمؤمنین نقل کردند که رسول خدا (صلوات الله علیهم) فرمودند:

«چهار گروه هستند که در روز قیامت، من شفیعشان خواهم بود؛

۱- کسی که پس از من، به ذریه‌ام[۵] احترام بگذارد،

۲- و کسی که نیازهای آنان را برآورده سازد،

۳- و کسی که هنگام ناچاری آن ها، در (رسیدگی به) امورشان بکوشد،

۴- و کسی که آنان را با قلب و زبانش دوست بدارد.»

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] علویان: خاندان امیرالمؤمنین (علیه السلام)، طالبیان: خاندان حضرت ابوطالب (رحمة الله علیه).

[۲] چنان چه امروزه، برای حفظ حرمت بعضی قشرها، دادگاهی ویژه تشکیل می شود.

[۳] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص۲۵۳.

[۴] دِعبل بن علی بن رزین، شاعر شیعه قرن های دوم و سوم هجری است. وی از اصحاب امام کاظم و امام رضا بوده است و محضر امام جواد (علیهم السلام) را نیز درک کرده است. دعبل خُزاعی در برابر دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) زبانی تند داشت و به همین دلیل، به دستور عباسیان به قتل رسید.

[۵] فرزند و نسل و دودمان‏.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۲۷
ابوالفضل رهبر

 

 این مطلب پیش تر در قدس آنلاین منتشر شده است.

 

از میان فرزندان ائمه (علیهم السلام)، دو نفر به نام «زید» علیه دستگاه جائرِ زمان خویش قیام کرده اند:[1]

۱- «زید بن علی» فرزند امام سجاد (علیه السلام) که علیه بنی امیه قیام نمود،
۲- «زید بن موسی» فرزند امام کاظم (علیه السلام) که علیه بنی عباس قیام کرد.

«زید بن علی»، کسی است که زیدی مذهبان او را بعد از امام حسین (علیه السلام) امام خود می دانند.[2] هرچند ائمه (علیهم السلام) در قیام او شرکت نکردند، اما همواره از او با احترام یاد می کردند و او را کسی می دانستند که برای دعوت به خویش قیام نکرده است، بلکه قصدش بازگرداندنِ امور به اهلش بوده است.

به عکس، «زید بن موسی» فردی بی تقوا بود که با سوء استفاده از نسبتش با اهل بیت (علیهم السلام)، مردم را به سوی خویش (به عنوان امام) دعوت می کرد. او در جریان قیامش در بصره، رفتار خشن و بی رحمانه ای داشت و به خاطر سوزاندن خانه های بنی عباس در این شهر، به «زید النار» مشهور گشت. امام رضا (علیه السلام) از ابتدای حرکتِ زید، او را از این کار باز می داشتند و هرگز از او خشنود نبودند.

 

شیخ صدوق، در کتاب «عیون أخبار الرضا علیه السلام»، یک باب را به احادیث امام رضا (علیه السلام) راجع به برادرشان، «زید النار» اختصاص داده است. در اولین روایت از این باب، صحنه ای توصیف می شود که در آن «زید النار» را به بند کشیده اند و نزد مأمون حاضر کرده اند. مأمون نیز امام رضا (علیه السلام) را فراخوانده است، تا به خاطر بخشیدنِ زید، منتی بر ایشان بگذارد.
عکس العمل امام نسبت به خباثت مأمون جالب توجه است:

 

 

 

...ابْنُ أَبِی عُبْدُونٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: لَمَّا حُمِلَ زَیْدُ بْنُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ إِلَى الْمَأْمُونِ وَ قَدْ کَانَ خَرَجَ بِالْبَصْرَةِ وَ أَحْرَقَ دُورَ وُلْدِ الْعَبَّاسِ وَهَبَ الْمَأْمُونُ جُرْمَهُ لِأَخِیهِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع وَ قَالَ لَهُ یَا أَبَا الْحَسَنِ‏ لَئِنْ خَرَجَ أَخُوکَ وَ فَعَلَ مَا فَعَلَ لَقَدْ خَرَجَ قَبْلَهُ زَیْدُ بْنُ عَلِیٍّ فَقُتِلَ وَ لَوْ لَا مَکَانُکَ مِنِّی لَقَتَلْتُهُ فَلَیْسَ مَا أَتَاهُ بِصَغِیرٍ فَقَالَ الرِّضَا ع یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَقِسْ أَخِی زَیْداً إِلَى زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ فَإِنَّهُ کَانَ مِنْ عُلَمَاءِ آلِ مُحَمَّدٍ غَضِبَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَجَاهَدَ أَعْدَاءَهُ حَتَّى قُتِلَ فِی سَبِیلِهِ وَ لَقَدْ حَدَّثَنِی أَبِی مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ سَمِعَ أَبَاهُ جَعْفَرَ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ع یَقُولُ رَحِمَ اللَّهُ عَمِّی زَیْداً إِنَّهُ دَعَا إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لَوْ ظَفِرَ لَوَفَى بِمَا دَعَا إِلَیْهِ وَ لَقَدِ اسْتَشَارَنِی فِی خُرُوجِهِ فَقُلْتُ لَهُ یَا عَمِّ إِنْ رَضِیتَ أَنْ تَکُونَ الْمَقْتُولَ الْمَصْلُوبَ بِالْکُنَاسَةِ فَشَأْنَکَ فَلَمَّا وَلَّى قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَیْلٌ لِمَنْ سَمِعَ وَاعِیَتَهُ فَلَمْ یُجِبْهُ فَقَالَ الْمَأْمُونُ یَا أَبَا الْحَسَنِ أَ لَیْسَ قَدْ جَاءَ فِیمَنِ ادَّعَى الْإِمَامَةَ بِغَیْرِ حَقِّهَا مَا جَاءَ فَقَالَ الرِّضَا ع إِنَّ زَیْدَ بْنَ عَلِیٍّ لَمْ یَدَّعِ مَا لَیْسَ لَهُ بِحَقٍّ وَ إِنَّهُ کَانَ أَتْقَى لِلَّهِ مِنْ ذَلِکَ إِنَّهُ قَالَ أَدْعُوکُمْ إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ع وَ إِنَّمَا جَاءَ مَا جَاءَ فِیمَنْ یَدَّعِی أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى نَصَّ عَلَیْهِ ثُمَّ یَدْعُو إِلَى غَیْرِ دِینِ اللَّهِ وَ یُضِلُّ عَنْ سَبِیلِهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ کَانَ زَیْدٌ وَ اللَّهِ مِمَّنْ خُوطِبَ بِهَذِهِ الْآیَةِ وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباکُمْ.

 

از ابی عُبدون نقل شده است که گفت: وقتی زید بن موسی بن جعفر (علیهما السلام) که در بصره قیام کرده بود و خانه های بنی عباس را به آتش کشیده بود، نزد مأمون آورده شد، مأمون او را به خاطر برادرش علی بن موسی الرضا (علیه السلام) بخشید و خطاب به امام گفت:

«ای ابوالحسن! اگر برادرتان قیام کرد و آن کارها را کرد، پیش از او نیز «زید بن علی» قیام کرد و کشته شد. و اگر شما این مقام و منزلت را نزد من نداشتید، او را نیز می کشتم، چراکه او جرم کوچکی ندارد.»

امام رضا (علیه السلام) فرمودند:

«ای امیرالمؤمنین![3] برادرم زید را با «زید بن علی» مقایسه نکن! چرا که او از عالمانِ آل محمد (علیهم السلام) بود، که به خاطر خداوند عزّوجلّ خشمگین شد و با دشمنان خدا جنگید، تا این که در راه خدا کشته شد. پدرم موسی بن جعفر به من گفت که از پدرشان جعفر بن محمد بن علی (علیهم السلام) شنیده است که فرمودند: «خدا عمویم زید را رحمت کند. به راستی که او به سوی کسی دعوت می کرد که از آل محمد (علیهم السلام) و مورد رضایت خدا باشد (الرضا مِن آل محمد). و اگر پیروز هم می شد، به کسی که به سوی او دعوت می کرد، وفادار می ماند. او با من در مورد قیامش مشورت نمود و من به او گفتم: ای عمو! اگر راضی هستی که کشته شوی و در محله کُناسه[4] به دار آویزند، این کار را انجام بده.» و وقتی زید از نزد جعفر بن محمد (علیهما السلام) رفت، امام فرمودند: وای بر کسی که یاری خواستنش را بشنود و پاسخش را ندهد.»

 

مأمون گفت:
«ای ابوالحسن! مگر در مورد کسی که به ناحق ادعای امامت می کند، آیه ای وارد نشده است؟
امام رضا (علیه السلام) فرمودند:
«به راستی که زید بن علی، هرگز به چیزی که حقش نبود، دعوت نکرد. و به راستی که او باتقواتر از این بود که چنین کند. او می گفت: شما را به کسی که از آل محمد (علیهم السلام) و مورد رضایت خداوند است (الرضا مِن آل محمد) فرا می خوانم. تنها در مورد کسانی آیه وارد شده است که بدون داشتن علمی، ادعا می کنند خداوند تعالی به (امامتِ) آنها تصریح کرده است، سپس (مردم را) به غیر دین خدا فرا می خوانند و از راه خدا گمراه می سازند. اما زید ـ به خدا قسم ـ مخاطب این آیه است: «وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباکُمْ»[5]؛ و در (راه) خدا به گونه اى که شایسته ی اوست جهاد کنید، او شما را برگزیده است.»[6]

 

چنان چه ملاحظه شد، امام رضا (علیه السلام)، به رغم این که بابت دو موضوع مورد حمله مأمون واقع شده بودند،[7] به زیرکی صحنه ی بازی را به نفع خود عوض کردند و مأمون را در جایگاه متهم قرار دادند؛ ایشان به صورت غیرمستقیم به غصب خلافت از جانب مأمون اشاره فرمودند و حق خود را بر این امر متذکر شدند. چراکه ایشان حق امامت را مختص به «الرضا مِن آل محمد» (شخصی که از آل محمد (علیهم السلام) و مورد رضایت خداوند باشد) دانستند، در حالی که مأمون و اطرافیانش به خوبی می دانستند که ایشان هم از خاندان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بوده اند و هم به «رضا» (مورد رضایت خداوند) ملقب بوده اند و هم به راستی مورد رضایت خداوند بوده اند.

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] لازم به ذکر است که از میان امام زادگان، افراد دیگری نیز در برهه هایی از تاریخ قیام کرده اند، که در این یادداشت، مورد بحث نیستند.
[2] آنان معتقدند هرکس که از نسل پیامبر (صلی الله علیه و آله) باشد و قیام مسلحانه کند، امام است.
[3] فضای اختناق در دوران پس واقعه عاشورا که در دوره بنی عباس نیز ادامه داشت، موجب می گشت که ائمه و شیعیانشان همواره مجبور به تقیه باشند. و الا اطلاق عنوان امیرالمؤمنین، مختص امام علی (علیه السلام) است و نسبت به احدی روا نیست.
[4] نام محله ای در کوفه.
[5] سوره حج، آیه۷۸.
[6] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص۲۴۸ (باب ما جاء عن الرضا ع فی زید بن علی ع).
[7] این دو موضوع عبارت اند از این که: ۱- برادر امام، دست به شورش زده بود و در جریان شورشش، مرتکب کارهایی زشتی شده بود، ۲- مأمون از جایگاه خلیفه ی مسلمین، با بزرگواری زید را بخشیده بود.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کسی که همواره با حق همراه باشد و حق نیز همراه او، پیروز نهایی میدان ها خواهد بود.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۱۸
ابوالفضل رهبر

 

 این مطلب پیش تر در قدس آنلاین منتشر شده است.

 

لابد تا به حال دیده اید که برخی در پاسخ به یک «امر به معروف» یا «نهی از منکر»، لبخندی می زنند و می گویند: «دلت پاک باشه!»

برخی محققان، ریشه ی این نوع اباحه گری را تفکر فرقه ی «مُرجئه» دانسته اند که در قرن اول هجری و در دوران خلافت معاویه شکل گرفته است.[1] برخی نیز ریشه مرجئه را به عصر حضرت موسی (علیه السلام) نسبت داده اند.[2] اما به نظر می رسد، از زمانی که شریعتی بوده است و تکلیفی و شیطانی و نفس هایی راحت طلب، این تفکر نیز بوده است.

 

خداوند در قرآن کریم و اهل بیت علیهم السلام در سخنان گران بهایشان، با این تفکر به مبارزه برخواسته اند و چنین انگاره ای را غلط دانسته اند. در قرآن کریم در نود و شش مورد، «ایمان» و «عمل صالح» در کنار هم ذکر شده اند،[3] که در بیش از پنجاه مورد آن، عباراتی شبیه «الذین آمنوا و عملوا الصالحات» تکرار شده است.[4]

به عنوان مثال:

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * وَ الْعَصْرِ * إِنَّ الْانسَانَ لَفِى خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْاْ بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْاْ بِالصَّبرِ»[5]

«به نام خداوند بخشنده مهربان * به عصر سوگند، * که انسانها همه در زیانند * مگر کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده ‏اند، و یکدیگر را به حق سفارش کرده و یکدیگر را به شکیبایى و استقامت توصیه نموده‏ اند!»[6]

 

در میان احادیث نیز این مضمون بسیار تکرار شده است.

شیخ صدوق، در کتاب «عیون أخبار الرضا علیه السلام»، بابی را به احادیث امام رضا (علیه السلام) در این موضوع اختصاص داده است. برای نمونه به یکی از این احادیث اشاره می گردد؛

...عَنْ أَبِی الصَّلْتِ الْهَرَوِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا ع عَنِ الْإِیمَانِ فَقَالَ ع:

«الْإِیمَانُ عَقْدٌ بِالْقَلْبِ وَ لَفْظٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْجَوَارِحِ لَا یَکُونُ الْإِیمَانُ إِلَّا هَکَذَا.»[7]

از ابوصلت هَرَوی[8] نقل شده است که گفت: از امام رضا (علیه السلام) درباره ایمان سؤال کردم. حضرت فرمودند:

«ایمان، عبارت است از "پیوند با دل" و "بیان با زبان" و "عمل با اعضای بدن" و ایمان، چیزی جز این نیست.»

 

چنان چه مشاهده می شود، رسوخ ایمان در دل کافی نیست، بلکه این ایمان باید بر زبان مؤمن جاری گردد و در رفتار او بروز نماید.

اصولاً آیا ممکن است ایمان در دلی رسوخ کرده و با آن پیوند خورده باشد، اما در گفتار و رفتار صاحبِ آن دل جلوه نکند؟! مگر نه اینکه «از کوزه همان برون تراود که در اوست»؟

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] ر.ک: عبدالکریم شهرستانی، «ملل و نحل»، ترجمه محمد خالق داد هاشمی، ص۱۷۹.

[2] رضا رضازاده لنگرودی، «برخورد اندیشه های سیاسی در اسلام، پژوهشی درباره مرجئه»، ص۱۳۸.

[3] حبیب رضا ارزانی، مقاله «ایمان و عمل صالح در قرآن از منظر علامه طباطبایی».

[4] کامران ایزدی مبارکه، مقاله «عمل صالح از منظر قرآن کریم».

[5] قرآن کریم، سوره عصر.

[6] ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

[7] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص۲۲۷ (باب ما جاء عن الرضا ع فی الإیمان و أنه معرفة بالجنان و إقرار باللسان و عمل بالأرکان‏).

[8] عبدالسلام بن صالح معروف به ابوصلت هروی، شاگرد خاص امام رضا (علیه السلام) و از محدثان و مؤلفان برجسته شیعه بوده است. مرحوم نجاشی، رجال شناسِ بزرگ شیعه، ضمن ستایش او به عنوان شخصی موثق و مورد اعتماد، «وفاة الرضا علیه السلام» را از آثار او ذکر کرده است. (رجال النجاشی، ص۲۴۵) شیخ صدوق بابی خاص را در کتاب «عیون أخبار الرضا علیه السلام» به روایات ابوصلت درباره وفات امام رضا علیه السلام اختصاص داده که یقینا از همین کتاب گرفته شده است. (عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۲، ص۲۴۲ الی ۲۴۵) آرامگاه وی که به «خواجه اباصلت» مشهور است، در چهارده کیلومتری جنوب شرقی مشهد واقع است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۴ ، ۰۱:۱۵
ابوالفضل رهبر

 

 این مطلب پیش تر در قدس آنلاین منتشر شده است.

 

پس از هجرت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به مدینه، حضرت زهرا (سلام الله علیها) به سن ازدواج رسیده بودند و افراد مختلفی از مهاجران (برای اینکه با پیامبر خدا خویشاوند شوند،) طالب ازدواج با ایشان بودند. ابوبکر، عمر و عبدالرحمن بن عوف، از جمله کسانی بودند که نزد پیامبر رفتند تا بانوی دو عالم را از ایشان خواستگاری کنند. اما پیامبر آنان را به بهانه هایی رد می کردند، تا جایی که مردم از ازدواج با حضرت زهرا (سلام الله علیها) مأیوس شدند و دیگر برای خواستگاری ایشان مراجعه نکردند.

 
مرحوم شیخ صدوق، در کتاب «عیون اخبار الرضا علیه السلام» از امام رضا، از پدرانشان، از امیرالمؤمنین (علیهم السلام) نقل می کند که من نیز در این فکر بودم، اما به خود جرأت نمی دادم این خواسته را با پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) مطرح کنم، تا اینکه پیامبر، خود، این خواسته الهی را با مطرح فرمودند و این پیوند مبارک صورت گرفت.[۱]

 
شیخ صدوق، همچنین در حدیثی دیگر، علت رد کردن خواستگاران را نقل می کند:
...عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ:

«قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ ص یَا عَلِیُّ لَقَدْ عَاتَبَتْنِی رِجَالٌ مِنْ قُرَیْشٍ فِی أَمْرِ فَاطِمَةَ وَ قَالُوا خَطَبْنَاهَا إِلَیْکَ فَمَنَعْتَنَا وَ تَزَوَّجْتَ عَلِیّاً فَقُلْتُ لَهُمْ وَ اللَّهِ مَا أَنَا مَنَعْتُکُمْ وَ زَوَّجْتُهُ بَلِ اللَّهُ تَعَالَى مَنَعَکُمْ وَ زَوَّجَهُ فَهَبَطَ عَلَیَّ جَبْرَئِیلُ ع فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ یَقُولُ لَوْ لَمْ أَخْلُقْ عَلِیّاً ع لَمَا کَانَ لِفَاطِمَةَ ابْنَتِکَ کُفْوٌ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ آدَمُ فَمَنْ دُونَه‏»[۲]

 
امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) از پدرشان، از پدرانشان، نقل کرده اند که امیر المؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند:
«پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به من فرمودند: ای علی! مردانی از قریش مرا در مورد مسئله فاطمه (سلام الله علیها)، به سختی خطاب قرار دادند و گفتند: ما او را از شما خواستگاری کردیم، اما شما او را به ازدواج علی (علیه السلام) درآوردید. من نیز به آنها گفتم: به خدا قسم، این، من نبودم که شما را از ازدواج با او منع کرد، بلکه خداوند بلندمرتبه بود که شما را منع کرد و او را شوهر داد؛ چنانچه جبرائیل بر من نازل شد و گفت: ای محمد! به راستی که خداوند (جلّ جلاله) می فرماید: اگر علی را خلق نکرده بودم، هرگز برای فاطمه، دخترت، بر روی زمین، از آدم تا آخرین انسان ها، کفو و همتایی نبود.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص۲۲۲، باب ما جاء عن الرضا فی تزویج فاطمة ع. (این روایت مفصّل است و در آن جبرئیل خبر می آورد که خداوند بهشتیان را دستور داده است تا آن را زینت کنند و معطر سازند و قرآن بخوانند. و خداوند، فاطمه را به عقد علی (علیهما السلام) در آورده است و ملائکه را شاهد این عقد گرفته است. و خداوند بشارت داده است که از آن دو، نسل و فرزندانى به وجود خواهد آورد که گنجینه حکمت او بر روی زمین و حجت او بر مردم خواهند بود. پیامبر نیز به تبعیت از خداوند، فاطمه را به عقد امیر المؤمنین در می آورند.)

[۲] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص۲۲۵، باب ما جاء عن الرضا فی تزویج فاطمة ع‏.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۴ ، ۰۰:۲۸
ابوالفضل رهبر

 

 این مطلب، پیش تر در قدس آنلاین منتشر شده است.

 

همان طور که می دانیم، امام کاظم (علیه السلام) فرزندان متعددی داشته اند که حدود بیست نفرشان پسر بوده اند. این سؤال مطرح می شود که چه طور دانسته می شود که از میان آنان، کدام یک به عنوان امام هشتم برگزیده شده است؟ این مسئله پس از شهادت امام کاظم (علیه السلام) و با شبهه پراکنیِ سران فتنه ی «واقفه»، که امام هفتم را آخرین امام و مهدی منتظر معرفی می کردند و قائل به غیبت ایشان شده بودند، بیشتر نمایان شد.

 

شیخ صدوق، برای اثبات امامت امام رضا (علیه السلام) به عنوان هشتمین امام، در سه باب مستقل از کتاب «عیون أخبار الرضا علیه السلام»، سه دسته روایت ذکر می نماید:

۱- روایات متعددی که در آن ها، امام کاظم به امامت علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) تصریح کرده اند.[1]

۲- روایاتی که در آن ها، امام کاظم (علیه السلام)، ایشان را به عنوان وصیّ خویش معرفی کرده اند.[2]

۳- روایات فراوانی که به ائمه دوازده گانه (علیهم السلام) اشاره نموده اند.[3]

 

اینک از هر دسته، نمونه ای ذکر می شود:

۱

...عَنْ دَاوُدَ بْنِ کَثِیرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ قَدَّمَنِی للموت [الْمَوْتُ‏] قَبْلَکَ إِنْ کَانَ کَوْنٌ فَإِلَى مَنْ قَالَ إِلَى ابْنِی مُوسَى فَکَانَ ذَلِکَ الْکَوْنُ فَوَ اللَّهِ مَا شَکَکْتُ فِی مُوسَى ع طَرْفَةَ عَیْنٍ قَطُّ ثُمَّ مَکَثْتُ نَحْواً مِنْ ثَلَاثِینَ سَنَةً ثُمَّ أَتَیْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنْ کَانَ کَوْنٌ فَإِلَى مَنْ قَالَ عَلِیٍّ ابْنِی قَالَ فَکَانَ ذَلِکَ الْکَوْنُ فَوَ اللَّهِ مَا شَکَکْتُ فِی عَلِیٍّ ع طَرْفَةَ عَیْنٍ قَطُّ.

 

از داود بن کثیر نقل شده است که گفت: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: فدایتان شوم، امیدوارم زودتر از شما بمیرم، (اما) اگر اتفاقی (برای شما) افتاد، به چه کسی رجوع شود؟

حضرت فرمودند: «به فرزندم موسی (علیه السلام)».

وقتی آن اتفاق افتاد(امام ششم به شهادت رسید)، لحظه ای در (مورد امامت) امام هفتم تردید نکردم. بعد از ۳۰ سال، نزد ابوالحسن موسی بن جعفر (علیه السلام) رفتم و به ایشان عرض کردم: فدایتان شوم، اگر اتفاقی (برای شما) افتاد، به چه کسی رجوع شود؟

حضرت فرمودند: «فرزندم علی (بن موسی الرضا علیهما السلام)».

بعدها آن اتفاق نیز افتاد، اما به خدا قسم، لحظه ای در مورد علی بن موسی (علیه السلام) تردید نکردم.[4]

 

۲

...عَنْ بَکْرِ بْنِ صَالِحٍ قَالَ: قُلْتُ لِإِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع مَا قَوْلُکَ فِی أَبِیکَ قَالَ هُوَ حَیٌّ قُلْتُ فَمَا قَوْلُکَ فِی أَخِیکَ أَبِی الْحَسَنِ ع قَالَ ثِقَةٌ صَدُوقٌ قُلْتُ فَإِنَّهُ یَقُولُ إِنَّ أَبَاکَ قَدْ مَضَى قَالَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَا یَقُولُ فَأَعَدْتُ‏ عَلَیْهِ فَأَعَادَ عَلَیَّ قُلْتُ فَأَوْصَى أَبُوکَ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ إِلَى مَنْ أَوْصَى قَالَ إِلَى خَمْسَةٍ مِنَّا وَ جَعَلَ عَلِیّاً الْمُقَدَّمَ عَلَیْنَا.

 

از بکر بن صالح نقل شده است که گفت: به ابراهیم، فرزند امام موسی بن جعفر (علیهما السلام) گفتم: در مورد پدرت چه می گویی؟

گفت: او زنده است.[5]

گفتم: در مورد برادرت ابوالحسن (امام رضا علیه السلام) چه می گویی؟

گفت: او کاملاً مورد اعتماد و راستگوست.

گفتم: او می گوید پدرت از دنیا رفته است.

گفت: او به آنچه می گوید آگاه تر است.

دوباره به او گفتم، و او دوباره همان پاسخ را داد.

گفتم: آیا پدرت وصیت کرده است؟

گفت: آری.

گفتم به چه کسی وصیت نموده است؟

گفت: به پنج نفر از ما[6] و علی (بن موسی الرضا) را بر ما مقدم نمود. [7]

 

۳

...عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ أَبِی ع لِجَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ إِنَّ لِی إِلَیْکَ حَاجَةً فَمَتَى یَخِفُّ عَلَیْکَ أَنْ أَخْلُوَ بِکَ فَأَسْأَلَکَ عَنْهَا قَالَ لَهُ جَابِرٌ فِی أَیِّ الْأَوْقَاتِ شِئْتَ فَخَلَا بِهِ أَبِی ع فَقَالَ لَهُ یَا جَابِرُ أَخْبِرْنِی عَنِ اللَّوْحِ الَّذِی رَأَیْتَهُ فِی یَدِ أُمِّی فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ مَا أَخْبَرَتْکَ بِهِ أُمِّی أَنَّ فِی ذَلِکَ اللَّوْحِ مَکْتُوباً قَالَ جَابِرٌ أَشْهَدُ بِاللَّهِ أَنِّی دَخَلْتُ عَلَى أُمِّکَ فَاطِمَةَ فِی حَیَاةِ رَسُولِ اللَّهِ ص لِأُهَنِّئَهَا بِوِلَادَةِ الْحُسَیْنِ ع فَرَأَیْتُ فِی یَدِهَا لَوْحاً أَخْضَرَ ظَنَنْتُ أَنَّهُ زُمُرُّدٌ وَ رَأَیْتُ فِیهِ کِتَاباً أَبْیَضَ شِبْهَ نُورِ الشَّمْسِ فَقُلْتُ لَهَا بِأَبِی أَنْتِ وَ أُمِّی یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ ص مَا هَذَا اللَّوْحُ فَقَالَتْ هَذَا اللَّوْحُ أَهْدَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى رَسُولِهِ ص فِیهِ اسْمُ أَبِی وَ اسْمُ بَعْلِی وَ اسْمُ ابْنَیَّ وَ أَسْمَاءُ الْأَوْصِیَاءِ مِنْ وُلْدِی فَأَعْطَانِیهِ أَبِی ع لِیَسُرَّنِی بِذَلِکَ قَالَ جَابِرٌ فَأَعْطَتْنِیهِ أُمُّکَ فَاطِمَةُ فَقَرَأْتُهُ وَ انْتَسَخْتُهُ فَقَالَ أَبِی ع فَهَلْ لَکَ یَا جَابِرُ أَنْ تَعْرِضَهُ عَلَیَّ قَالَ نَعَمْ فَمَشَى مَعَهُ أَبِی ع حَتَّى انْتَهَى إِلَى مَنْزِلِ جَابِرٍ فَأَخْرَجَ أَبِی ع صَحِیفَةً مِنْ رَقٍّ قَالَ جَابِرٌ فَأَشْهَدُ بِاللَّهِ أَنِّی هَکَذَا رَأَیْتُهُ فِی اللَّوْحِ مَکْتُوباً بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ هَذَا کِتَابٌ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ لِمُحَمَّدٍ نُورِهِ وَ سَفِیرِهِ وَ حِجَابِهِ وَ دَلِیلِهِ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ مِنْ عِنْدِ رَبِّ الْعَالَمِین‏...

...وَ وَیْلٌ لِلْمُفْتَرِینَ الْجَاحِدِینَ عِنْدَ انْقِضَاءِ مُدَّةِ عَبْدِی مُوسَى وَ حَبِیبِی وَ خِیَرَتِی إِنَّ الْمُکَذِّبَ بِالثَّامِنِ مُکَذِّبٌ بِکُلِّ أَوْلِیَائِی وَ عَلِیٌّ وَلِیِّی‏ وَ نَاصِرِی وَ مَنْ أَصْنَعُ عَلَیْهِ أَعْبَاءَ الْنُّبُوَّةِ وَ أَمْنَحُهُ بِالاضْطِلَاعِ یَقْتُلُهُ عِفْرِیتٌ مُسْتَکْبِرٌ یُدْفَنُ بِالْمَدِینَةِ الَّتِی بَنَاهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ إِلَى جَنْبِ شَرِّ خَلْقِی حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأُقِرَّنَّ عَیْنَیْهِ بِمُحَمَّدٍ ابْنِهِ...

 

ابو بصیر، از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمودند:

پدرم (امام باقر علیه السلام) به جابر بن عبدالله انصاری فرمودند: «با تو کاری دارم، چه زمانی راحتی که در خلوت از تو بخواهم؟»[8]

جابر عرض کرد: هروقت شما بخواهید.

پس پدرم با او خلوت نمود و به او فرمودند: «ای جابر! پیرامون لوحی که در دست مادرم فاطمه دختر رسول خدا (صلوات الله علیهما) دیدی، و آنچه که مادرم در مورد نوشته های آن به تو فرمود، برایم بگو.»

جابر گفت: خدا را شاهد می گیرم که در زمان حیات رسول خدا، نزد مادرتان فاطمه (صلوات الله علیهما) رفتم، تا ولادت (امام) حسین (علیه السلام) را خدمتشان تهنیت گویم. در دستشان لوحی سبزرنگ دیدم که گمان کردم زمرد است. دیدم در آن نوشته ای سفیدرنگ، مانند نور خورشید می درخشد. به ایشان عرض کردم: پدر و مادرم به فدایتان، ای دختر رسول خدا، این لوح چیست؟

ایشان فرمودند: «این لوحی است که خداوند عزّ و جلّ به رسولش هدیه نموده. در آن نام پدر، همسر و دو پسرم، و نام اوصیائی که از نسل من هستند، آمده است. آن را پدرم به من داده است تا با آن مرا خوشحال نماید.»

جابر می گوید: مادرتان فاطمه (سلام الله علیها) آن را به من داد و من آن را خواندم و از روی آن نسخه ای برداشتم.

امام صادق می فرماید: پدرم، امام باقر (علیهما السلام) فرمودند: «ای جابر! آیا (هنوز) آن را داری تا نشان دهی؟»

جابر عرض کرد: بله. پس پدرم با جابر همراه شد، تا به خانه جابر رسیدند. پدرم صحیفه ای پوستین در آورد. جابر گفت: خداوند را شاهد می گیرم که این را به همین صورت در آن لوح دیدم، که نوشته شده بود:

 «بسم الله الرحمن الرحیم. این نوشته ای است از جانب خدای عزیز و حکیم، خطاب به محمد، نورش و فرستاده اش و...

[متن نقل شده از لوح، طولانی است[9] و در این مجال تنها به بخشی که مربوط به امام رضا (علیه السلام) است، اشاره می شود:]

... وای بر کسانی که پس از (رحلتِ) بنده ام و حبیبم و برگزیده ام، موسی (بن جعفر الکاظم علیهما السلام)، افترا زنند و انکار کنند. به راستی هرکس هشتمین (امام) را تکذیب کند، تمام اولیائم را تکذیب نموده است. علی (بن موسی الرضا علیهما السلام) ولیّ و یاری دهنده ی من، و کسی است که بار نبوت را بر دوشش گذاشته ام و او را بر این امر نیرو بخشیده ام. خبیثی متکبر، او را به قتل می رساند و در شهری که «عبد صالح»[10] آن را ساخته است، در کنار «بدترین مخلوقاتم»[11]، دفن می شود. این قولی حق از جانب من است؛ چشم او را با (فرزندش) محمد (بن علی الجواد علیه السلام) روشن خواهم نمود...»[12]

 

 
 
پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] باب چهارم: «باب نص أبی الحسن موسى بن جعفر ع على ابنه الرضا علی بن موسى بن جعفر ع بالإمامة و الوصیة»؛ این باب شامل ۲۹ روایت است.

[2] باب پنجم: «باب نسخة وصیة موسى بن جعفر ع‏»؛ این باب، شامل ۴ روایت است.

[3] باب ششم: «باب النصوص على الرضا ع بالإمامة فی جملة الأئمة الاثنی عشر ع‏»؛ این باب نیز شامل ۳۷ روایت است.

[4] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۱، ص۲۳.

[5] همان طور که اشاره شد، پس از شهادت امام کاظم (علیه السلام)، برخی از وکلای مالیِ امام، مدعی شدند که امام غیبت کرده اند و بعد از ایشان، امامی نخواهد بود. انگیزه آنها از این ادعا، تصاحب اموالی بوده است که در دست داشته اند. عده ای نیز از روی جهل و با توجه به جایگاه شبهه افکنان، حرفشان را پذیرفتند. امامان بعدی، با این افراد به شدت مبارزه کردند و اصحاب را از معاشرت با آنها منع نمودند. این فرقه، به «واقفه» مشهور است.

[6] در روایتی دیگر از همین باب، اشاره شده است که امام کاظم، امام رضا (علیهما السلام) را وصی خود نمودند و فرمودند، اگر او نبود، ابراهیم، اگر او هم نبود، قاسم،... اسماعیل،... عباس، و بعد از آنان، فرزند بزرگترم...

[7] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۱، ص۳۹.

[8] این دیدار در دوران کودکی یا نوجوانی امام باقر (علیه السلام) انجام گرفته است.

[9] در این لوح، به نبوت پیامبر اکرم و لزوم ادامه آن توسط اوصیاءِ ایشان اشاره شده است و نام ائمه دوازده گانه به همراه مختصری از زندگانی و مناقب ایشان بیان شده است.

[10] ظاهراً مقصود، ذوالقرنین می باشد، زیرا در قرآن کریم از او با عنوان «العبد الصالح» یاد شده است و در نقلی دیگر از این حدیث، به نام او تصریح شده است. (ر.ک. کمال الدین و تمام النعمة، ج‏۱، ص۳۱۰)

[11] مقصود هارون الرشید (لعنة الله علیه) است، که در کنار حضرت مدفون است.

[12] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص۴۱.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۲۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عِیسَى، قَالَ، کُنَّا عِنْدَ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) وَ عِنْدَهُ یُونُسُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، إِذَا اسْتَأْذَنَ عَلَیْهِ قَوْمٌ مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ، فَأَوْمَى أَبُو الْحَسَنِ (ع) إِلَى یُونُسَ: ادْخُلِ الْبَیْتَ! فَإِذَا بَیْتٌ مُسْبَلٌ عَلَیْهِ سِتْرٌ، وَ إِیَّاکَ أَنْ تَتَحَرَّکَ حَتَّى تُؤْذَنَ لَکَ! فَدَخَلَ الْبَصْرِیُّونَ وَ أَکْثَرُوا مِنَ الْوَقِیعَةِ وَ الْقَوْلِ فِی یُونُسَ، وَ أَبُو الْحَسَنِ (ع) مُطْرِقٌ، حَتَّى لَمَّا أَکْثَرُوا وَ قَامُوا فَوَدَّعُوا وَ خَرَجُوا: فَأَذِنَ لِیُونُسَ بِالْخُرُوجِ، فَخَرَجَ بَاکِیاً فَقَالَ: جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ إِنِّی أُحَامِی عَنْ هَذِهِ الْمَقَالَةِ وَ هَذِهِ حَالِی عِنْدَ أَصْحَابِی! فَقَالَ لَهُ أَبُو الْحَسَنِ (ع): «یَا یُونُسُ وَ مَا عَلَیْکَ مِمَّا یَقُولُونَ إِذَا کَانَ إِمَامُکَ عَنْکَ رَاضِیاً! یَا یُونُسُ حَدِّثِ النَّاسَ بِمَا یَعْرِفُونَ، وَ اتْرُکْهُمْ مِمَّا لَا یَعْرِفُونَ، کَأَنَّکَ تُرِیدُ أَنْ تُکَذَّبَ عَلَى اللَّهِ فِی عَرْشِهِ، یَا یُونُسُ وَ مَا عَلَیْکَ أَنْ لَوْ کَانَ فِی یَدِکَ الْیُمْنَى دُرَّةٌ ثُمَّ قَالَ النَّاسُ بَعْرَةٌ أَوْ قَالَ النَّاسُ دُرَّةٌ، أَوْ بَعْرَةٌ فَقَالَ النَّاسُ دُرَّةٌ، هَلْ یَنْفَعُکَ ذَلِکَ شَیْئاً؟» فَقُلْتُ: لَا، فَقَالَ: «هَکَذَا أَنْتَ یَا یُونُسُ، إِذْ کُنْتَ عَلَى الصَّوَابِ وَ کَانَ إِمَامُکَ عَنْکَ رَاضِیاً لَمْ یَضُرَّکَ مَا قَالَ النَّاسُ.»

 

جعفر بن عیسی بن عُبید، نقل می‌کند:

(با جمعی از شیعیان) نزد امام رضا (علیه‌السلام) بودیم و «یونس بن عبدالرحمن» نیز با ما بود. همان‌موقع عده‌ای از اهل بصره اجازه ورود خواستند. 

امام به یونس اشاره کرد که داخل اطاقی که با پرده پوشیده شده بود، برود و تا وقتی اجازه نفرموده‌اند، حرکتی نکند.

سپس اهالی بصره وارد شدند و در مورد یونس، بسیار حرف‌ها زدند و بدگویی‌ها کردند. اما امام به زمین می‌نگریست و هیچ نمی‌گفت، تا وقتی‌ که آنان بلند شدند و

خداحافظی کردند و رفتند. 

آن‌گاه حضرت به یونس اجازه داد که (از اطاق) خارج شود.

 

- یونس درحالی‌که گریه می‌کرد، (از اطاق) خارج شد و گفت: «خداوند مرا فدای شما گرداند! من از این مذهب دفاع می‌کنم و حال و وضعم، در میان یارانم چنین است!»

- حضرت فرمودند: 

«ای یونس! وقتی امامت از تو راضی است، چه ضرری به تو می‌رسد؟ 

ای یونس! با مردم در مورد چیزهایی که می‌توانند بفهمند، سخن بگو، و سخنانی را که نمی‌توانند بفهمند، با آنان در میان مگذار. 

ای یونس! اگر در دست راستت، گوهری گران‌بها باشد و مردم بگویند پشکل است، آیا ضرری به تو می‌رسد؟ یا اگر در آن پشکلی باشد و مردم بگویند گوهر است، آیا نفعی برایت دارد؟»

 

- عرض کرد: «خیر»

- حضرت فرمودند:

«تو نیز چنین هستی، حال که در راه صحیح هستی و امامت از تو راضی است، حرف مردم ضرری به تو نمی‌رساند.»

 [رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۴۸۷]

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱) «یونس بن عبدالرحمن»، از برجسته‌ترین &اصحاب امام صادق، امام کاظم و امام رضا (علیهم‌السلام) بوده‌است. وی پس از وفات امام کاظم (علیه‌السلام) پیشنهاد کلان مالی سران فتنه‌ی وقف را رد می‌کند و به امام رضا (علیه‌السلام) وفادار می‌ماند. هم‌چنین با روشن‌گری‌های خود، عده‌ی بسیاری از فریب‌خوردگان را نیز نجات می‌دهد. امام رضا (علیه‌السلام) او را سلمان زمان خویش نامیدند و به‌عنوان وکیل خاص خود (در امور مالی) و نیز مرجع رفع مشکلات و اختلافات علمی و اعتقادی اصحاب و بزرگان شیعه معرفی فرمودند.

۲) از آن‌جا که سطح فهم و معرفت یونس، از دیگر اصحاب بالاتر بود، از مخزن حکمت اهل بیت علیهم‌السلام، گوهرهایی در دست داشت، که دیگران از درک آن‌ها عاجز بودند و در مقطعی به دشمنی با وی برخواستند.

۳) سکوت امام در قبال بدگویی‌ها از یونس، نیز قابل تأمل است. پیش‌تر، در احادیثی که در مورد زراره ذکر شد، اشاره گشت که ائمه (علیهم‌السلام) برای حفظ مذهب، گاه اختلافات را دامن می‌زدند و گاه میان اصحاب ایجاد اختلاف می‌کردند، تا دشمن به چشم تشکلی منسجم و مخاطره‌آمیز به شیعه نگاه نکند و عزم متلاشی کردن آن را ننماید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۰۷
ابوالفضل رهبر

 

 این مطلب پیش تر در قدس آنلاین منتشر شده است:

 

...عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ الْبَزَنْطِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى ع إِنَّ قَوْماً مِنْ مُخَالِفِیکُمْ یَزْعُمُونَ أَبَاکَ إِنَّمَا سَمَّاهُ الْمَأْمُونُ الرِّضَا لِمَا رَضِیَهُ لِوِلَایَةِ عَهْدِهِ فَقَالَ کَذَبُوا وَ اللَّهِ وَ فَجَرُوا بَلِ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى سَمَّاهُ الرِّضَا لِأَنَّهُ کَانَ رِضًى لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی سَمَائِهِ وَ رِضًى لِرَسُولِهِ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ فِی أَرْضِهِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ أَ لَمْ یَکُنْ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْ آبَائِکَ الْمَاضِینَ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ رِضًى‏ لِلَّهِ تَعَالَى وَ لِرَسُولِهِ وَ الْأَئِمَّةِ ع فَقَالَ بَلَى فَقُلْتُ فَلِمَ سُمِّیَ أَبُوکَ مِنْ بَیْنِهِمْ الرِّضَا قَالَ لِأَنَّهُ رَضِیَ بِهِ الْمُخَالِفُونَ مِنْ أَعْدَائِهِ کَمَا رَضِیَ بِهِ الْمُوَافِقُونَ مِنْ أَوْلِیَائِهِ وَ لَمْ یَکُنْ ذَلِکَ لِأَحَدٍ مِنْ آبَائِهِ ع فَلِذَلِکَ سُمِّیَ مِنْ بَیْنِهِمْ الرِّضَا ع.

 

شیخ صدوق، در کتاب «عیون أخبار الرضا علیه السلام» با سندی صحیح از «احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی» نقل می کند که گفت:

- به امام جواد (علیه السلام) عرض کردم: عده ای از مخالفین شما گمان می کنند که «مأمون» پدرتان را به این خاطر که برای ولایت عهدی خود پسندید، «رضا»[۱] نامید.

- امام جواد (علیه السلام) فرمودند: «به خدا قسم دروغ گفته اند و گناه عظیمی مرتکب شده اند. در حالی که خداوند (تبارک و تعالی) ایشان را رضا نامیده است. چرا که او در آسمان، مورد رضایت و پسندِ خداوند (عزّ و جلّ) بود، و در زمین، نیز مورد پسند رسول خدا و امامان بعد از ایشان (صلوات الله علیهم) بود.»

- بزنطی می گوید عرض کردم: مگر هریک از پدران بزرگوارتان (علیهم السلام) چنین نبودند که مورد رضایت و پسندِ خدا و رسولش و ائمه (علیهم السلام) باشند؟

- حضرت فرمودند: «بله» (چنین بودند.)

- عرض کردم: پس چرا از میان ایشان، (تنها) پدرتان «رضا» نامیده شد؟

- جواد الائمه (علیه السلام) فرمودند: «زیرا او همان گونه که مورد پسندِ موافقان و دوستانش بود، مورد پسندِ مخالفان و دشمنانش نیز بود،[۲] در حالی که هیچ یک از پدرانش چنین نبودند. به همین خاطر از میان آنها، (تنها) او «رضا» نامیده شد.»[۳]

 

 

 

 شیخ صدوق، همچنین برای اثبات اینکه مأمون امام را «رضا» نام گذاری نکرده است و ایشان از قبل به این صفت ملقّب بوده اند، حدیث دیگری ذکر می کند؛

...عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ حَفْصٍ الْمَرْوَزِیِّ قَالَ: کَانَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع یُسَمِّی وَلَدَهُ عَلِیّاً ع الرِّضَا وَ کَانَ یَقُولُ ادْعُوا إِلَیَّ وَلَدِیَ الرِّضَا وَ قُلْتُ لِوَلَدِیَ الرِّضَا وَ قَالَ لِی وَلَدِیَ الرِّضَا وَ إِذَا خَاطَبَهُ قَالَ‏ یَا أَبَا الْحَسَنِ‏.

از سلیمان بن حفص مروزی، نقل شده است که گفت:

امام کاظم (علیه السلام) همواره فرزندش علی را «رضا» می نامیدند و می گفتند: «پسرم رضا را صدا کنید تا نزد من بیاید»، «به فرزندم رضا گفتم...»، «فرزندم رضا به من گفت...» و هرگاه او را او را خطاب می نمودند، (با کنیه صدا می زدند و) می فرمودند: «ای ابو الحسن!...»[۴]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] «رضا»: مورد رضایت، مورد پسند.

[۲] حضرت رضا علیه السلام، به این دلیل که ولی عهد خلیفه و در آستانه خلافت مسلمین قرار داشتند، در کانون توجهات اهل علم و سیاست و نیز عموم مردم قرار گرفتند و گوشه ای از فضائلشان کشف و منتشر گردید. به همین خاطر از دیرباز میان دوست و دشمن دارای مقبولیت بوده اند. اهل سنت نیز همواره برای ایشان احترام و اعتبار خاصی قائل بوده و هستند.

[۳] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، باب العلة التی من أجلها سمی علی بن موسى الرضا ع‏، ص۱۳.

[۴] همان، ص۱۴.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۲۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏:

«ثَلَاثُ خِصَالٍ مَنْ کُنَّ فِیهِ أَوْ وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ کَانَ فِی ظِلِّ عَرْشِ اللَّهِ یَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ‏؛ ... وَ رَجُلٌ لَمْ یَعِبْ‏ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ بِعَیْبٍ حَتَّى یَنْفِیَ ذَلِکَ الْعَیْبَ عَنْ نَفْسِهِ فَإِنَّهُ لَا یَنْفِی مِنْهَا عَیْباً إِلَّا بَدَا لَهُ عَیْبٌ وَ کَفَى بِالْمَرْءِ شُغُلًا بِنَفْسِهِ عَنِ النَّاسِ.»

  الکافی، ج‏۲، ص۱۴۷

 

از امام باقر (علیه‌السلام) از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«سه خصلت است که اگر کسی آن‌ها را داشته‌باشد، یا (حتی اگر) یکی‌شان را داشته‌باشد، ـ در روزی که جز سایه‌ی عرش خدا سایه‌ای نیست ـ در سایه‌ی عرش خدا قرار خواهدگرفت:...

[سومین مورد:]

مردی است که تا وقتی عیبی را از خود برطرف نساخته، آن عیب را از برادر مسلمانش نگیرد.

چرا که او عیبی را از خود بر طرف نمی‌سازد، مگر این‌که (پرداختن به) عیبی (دیگر) برایش آغاز می‌گردد،

و برای (سعادتِ) انسان همین کافی است که مشغول شدن به خودش، او را از مردم فارغ گرداند.»
 

 

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــ

۱) مشخص است که این حدیث، به معنای نفیِ «نهی از منکر» نیست، بلکه مقصود آن است که انسان تا وقتی عیبی را از خود دور نساخته، شایسته نیست به شخص دیگری که آن عیب را دارد، ایراد بگیرد. 

۲) بنا بر این فرمایش، وقتی انسان به رفعِ عیب خود بپردازد، پس از رفعِ هر عیب، متوجهِ عیبی دیگر در خود می‌شود، چرا که پرداختن به عیوب دیگران، او را از عیوب خودش غافل ننموده. به این ترتیب، انسان عیوب خود را یکی پس از دیگری بر طرف می‌سازد، و نردبان رشد را پله‌پله طی کرده، در سایه‌ی عرش الهی آرام می‌گیرد.

* امید است با خواندن احادیث اهل بیت (علیهم‌السلام) در خَلسه‌ی «حیرت» (از رفعت فکر این سرچشمه‌های حکمت) گرفتار نشویم، و تشدید «محبت»مان به ایشان، «تبعیت»مان از آنان را نیز در پی داشته‌باشد، إن شاء الله.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۴ ، ۱۸:۴۸
ابوالفضل رهبر

 
...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«ثَلَاثَةٌ هُمْ أَقْرَبُ الْخَلْقِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حَتَّى یَفْرُغَ مِنَ الْحِسَابِ رَجُلٌ لَمْ تَدْعُهُ قُدْرَةٌ فِی حَالِ غَضَبِهِ إِلَى أَنْ یَحِیفَ عَلَى مَنْ تَحْتَ یَدِهِ وَ رَجُلٌ مَشَى بَیْنَ اثْنَیْنِ فَلَمْ یَمِلْ مَعَ أَحَدِهِمَا عَلَى الْآخَرِ بِشَعِیرَةٍ وَ رَجُلٌ قَالَ بِالْحَقِّ فِیمَا لَهُ وَ عَلَیْهِ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۱۴۵

 

...محمد بن مسلم از امام صادق علیه‌السلام نقل کرده‌است که فرمودند:

«سه شخص در روز قیامت از همه‌ی خلائق به خداوند نزدیک‌ترند، تا زمانی که از حساب‌رسی فارغ شوند؛

- مردی که در حال خشم، قدرت، او را وا ندارد که در مورد زیردستِ خود بی‌عدالتی کند،

- و مردی که میان دو نفر میانجی‌گری کند و به اندازه‌ی دانه‌ی کوچک جویی، از یکی‌شان به ضرر دیگری، طرف‌داری ننماید،

- و مردی که حق را بگوید، چه به نفعش باشد، و چه به ضررش.» 

 

 

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آنان که همواره به عدالت رفتار کرده‌اند و با حق همراه بوده‌اند، در روز قیامِ عدل و هنگامه‌ی احقاق حق، به خالق عدل و حق نزدیک‌ترند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۴ ، ۱۸:۳۷
ابوالفضل رهبر