دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۲۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام زمان» ثبت شده است

 

...عَنْ أَبِی سَعِیدٍ عَقِیصَا قَالَ: لَمَّا صَالَحَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ع مُعَاوِیَةَ بْنَ أَبِی سُفْیَانَ دَخَلَ عَلَیْهِ النَّاسُ فَلَامَهُ بَعْضُهُمْ عَلَى بَیْعَتِهِ فَقَالَ ع: «وَیْحَکُمْ مَا تَدْرُونَ مَا عَمِلْتُ وَ اللَّهِ الَّذِی عَمِلْتُ خَیْرٌ لِشِیعَتِی مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ أَوْ غَرَبَتْ أَ لَا تَعْلَمُونَ أَنَّنِی إِمَامُکُمْ مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ عَلَیْکُمْ وَ أَحَدُ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ بِنَصٍّ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص عَلَیّ؟»َ قَالُوا: بَلَى. قَالَ: «أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّ الْخَضِرَ ع لَمَّا خَرَقَ السَّفِینَةَ وَ أَقَامَ الْجِدَارَ وَ قَتَلَ الْغُلَامَ کَانَ ذَلِکَ سَخَطاً لِمُوسَى بْنِ عِمْرَانَ إِذْ خَفِیَ عَلَیْهِ وَجْهُ الْحِکْمَةِ فِی ذَلِکَ وَ کَانَ ذَلِکَ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ حِکْمَةً وَ صَوَاباً أَ مَا عَلِمْتُمْ‏ أَنَّهُ‏ مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلَّا وَ یَقَعُ‏ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ لِطَاغِیَةِ زَمَانِهِ إِلَّا الْقَائِمُ الَّذِی یُصَلِّی رُوحُ اللَّهِ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ ع خَلْفَهُ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُخْفِی وِلَادَتَهُ وَ یُغَیِّبُ شَخْصَهُ لِئَلَّا یَکُونَ لِأَحَدٍ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ إِذَا خَرَجَ ذَلِکَ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ أَخِی الْحُسَیْنِ ابْنِ سَیِّدَةِ الْإِمَاءِ یُطِیلُ اللَّهُ عُمُرَهُ فِی غَیْبَتِهِ ثُمَّ یُظْهِرُهُ بِقُدْرَتِهِ فِی صُورَةِ شَابٍّ دُونَ أَرْبَعِینَ سَنَةً ذَلِکَ لِیُعْلَمَ‏ أَنَّ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ.»

 کمال‌الدین‌وتمام‌النعمة، ج‏۱، ص۳۱۶

 

از ابوسعید عقیصا نقل شده است که گفت:

زمانی که امام حسن بن علی (علیهماالسلام) با معاویه بن ابی‌سفیان (علیهمااللعنة) صلح کردند، مردم نزد حضرت آمدند و ایشان را به‌خاطر بیعتشان (با معاویه) ملامت کردند.

امام حسن (علیه‌السلام) فرمودند:

«وای بر شما! شما آن‌چه من می‌دانم را درک نمی‌کنید. به خدا قسم، کاری که من کردم، برای شیعیانم بهتر است از هرآن‌چه که خورشید بر آن طلوع نموده و غروب کرده.

مگر شما نمی‌دانید که من امام شما هستم و اطاعت من بر شما واجب است؟ مگر نمی‌دانید که من، به فرموده رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، یکی از دو سرور جوانان اهل بهشت هستم؟»

مردم گفتند:

بله.

حضرت فرمودند:

«مگر نمی‌دانید که حضرت خِضر (علیه‌السلام) زمانی که آن کشتی را سوراخ کرد و آن دیوار را از نو ساخت و آن پسربچه را کُشت، این کارهایش موجب خشم موسی بن عمران (علیه‌السلام) شد؟

چراکه حکمت این کارها بر حضرت موسی پوشیده بود، درحالی‌که این کارها نزد خداوند (تعالی‌ذکره) حکمت و حقیقتی داشته‌اند.

مگر نمی‌دانید که هیچ‌یک از ما (اهل‌بیت) نیست،‌ مگراین‌که یبعتِ طاغوتِ زمانه‌اش به گردنش است، به‌جز آن قائمی (عجل‌الله‌تعالی) که عیسی بن مریم (علیهما‌السلام) پشت‌سر او نماز می‌خواند.

به‌همین‌خاطر است که خداوند (عزّوجلّ) ولادتش را مخفی می‌نماید و شخصش را غایب می‌کند تا هیچ بیعتی به گردنش نباشد.

هرگاه آن فرزند نهم از نوادگان برادرم امام حسین (علیه‌السلام) به امامت برسد، خداوند عمرش را در زمان غیبتش طولانی می‌گرداند، سپس با قدرتش او را به شکل جوانی زیرِ چهل‌ساله ظاهر می‌نماید، تا معلوم شود خداوند بر هر کاری تواناست.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۷ ، ۲۲:۲۳
ابوالفضل رهبر

 

مُوسَى بْنُ سَیَّارٍ قَالَ: کُنْتُ مَعَ الرِّضَا ع وَ قَدْ أَشْرَفَ عَلَى حِیطَانِ طُوسٍ وَ سَمِعْتُ وَاعِیَةً فَاتَّبَعْتُهَا فَإِذَا نَحْنُ بِجَنَازَةٍ فَلَمَّا بَصُرْتُ بِهَا رَأَیْتُ سَیِّدِی وَ قَدْ ثَنَى رِجْلَهُ عَنْ فَرَسِهِ ثُمَّ أَقْبَلَ نَحْوَ الْجَنَازَةِ فَرَفَعَهَا ثُمَّ أَقْبَلَ یَلُوذُ بِهَا کَمَا تَلُوذُ السَّخْلَةُ بِأُمِهَّا ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَیَّ وَ قَالَ: «یَا مُوسَى بْنَ سَیَّارٍ مَنْ شَیَّعَ جَنَازَةَ وَلِیٍّ مِنْ أَوْلِیَائِنَا خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ کَیَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ لَا ذَنْبَ عَلَیْهِ.» حَتَّى إِذَا وُضِعَ الرَّجُلُ عَلَى شَفِیرِ قَبْرِهِ رَأَیْتُ سَیِّدِی قَدْ أَقْبَلَ فَأَفْرَجَ النَّاسُ عَنِ الْجَنَازَةِ حَتَّى بَدَا لَهُ الْمَیِّتُ فَوَضَعَ یَدَهُ عَلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ: «یَا فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ أَبْشِرْ بِالْجَنَّةِ فَلَا خَوْفَ عَلَیْکَ بَعْدَ هَذِهِ السَّاعَةِ.» فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ هَلْ تَعْرِفُ الرَّجُلِ فَوَ اللَّهِ؟ إِنَّهَا بُقْعَةٌ لَمْ تَطَأْهَا قَبْلَ یَوْمِکَ هَذَا! فَقَالَ لِی: «یَا مُوسَى بْنَ سَیَّارٍ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّا مَعَاشِرَ الْأَئِمَّةِ تُعْرَضُ عَلَیْنَا أَعْمَالُ شِیعَتِنَا صَبَاحاً وَ مَسَاءً فَمَا کَانَ مِنَ التَّقْصِیرِ فِی أَعْمَالِهِمْ سَأَلْنَا اللَّهَ تَعَالَى الصَّفْحَ لِصَاحِبِهِ وَ مَا کَانَ مِنَ الْعُلُوِّ سَأَلْنَا اللَّهَ الشُّکْرَ لِصَاحِبِهِ.»

 مناقب آل‌أبی‌طالب (لابن‌شهرآشوب)، ج‏۴، ص۳۴۱

 

از موسی‌بن‌سیّار نقل شده است:

من همراه امام رضا (علیه‌السلام) بودم که ایشان به حومه طوس وارد شدند. صدای شیون و زاری‌ای شنیدم. صدا را دنبال کردم تا به جنازه‌ای رسیدیم.

وقتی چشمم به جنازه افتاد، دیدم که آقایم (امام رضا علیه‌السلام) از اسب پیاده شدند. سپس به سوی جنازه رفتند، آن را بلند کردند و مثل برّه‌ای که به مادرش می‌چسبد، آن را به خود چسباندند.

سپس رو به من کردند و فرمودند:

«ای موسی‌بن‌سیّار! کسی که جنازه یکی از یارانِ ما را تشییع کند، از گناهانش جدا می‌شود؛ مثل روزی که از مادرش او را زاییده، گناهانی به گردنش نخواهد بود.»

(جنازه را تشییع کردیم) تا این‌که آن مرد را کنار قبرش گذاشتند. دیدم مولایم (امام رضا علیه‌السلام) جلو رفتند و مردم را که دور میّت جمع بودند، کنار زدند. دستشان را بر سینه او گذاشتند.

سپس (به میت) فرمودند:

«ای فلانی پسر فلانی! بهشت را به تو مژده می‌دهم. پس، از این ساعت به بعد، ترسی نخواهی داشت.»

موسی‌بن‌سیّار گوید: عرض کردم:

فدایتان شوم، مگر این مرد را می‌شناسید؟ به خدا قسم، شما تا امروز به این منطقه قدم نگذاشته بودید!

حضرت بن من فرمودند:

«ای موسی‌بن‌سیّار! مگر نمی‌دانی که همه ما امامان، اعمال شیعیانمان، هنگام طلوع آفتاب و غروب آن، بر ما عرضه می‌شود.

اگر کوتاهی‌ای در اعمالشان باشد، از خداوندِ بلندمرتبه می‌خواهیم از گناهان صاحبش درگذرد و اگر نیکی‌ای در آن باشد، از خداوند می‌خواهیم شاکرِ صاحبش باشد.»[*]

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــ

[*] پیش‌تر یادداشتی درباره این‌که خداوند چگونه شاکرِ نیکیِ بنده‌اش است، نوشته بودم که علاقه‌مندان را به مطالعه آن دعوت می‌کنم.

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــ

حواسمان باشد که امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) تک‌تک شیعیانشان را به‌خوبی می‌شناسند.

اول روز، اعمال شب گذشته و آخر روز، اعمال همان روزشان به حضرت عرضه می‌شود.

درست است که امام نسبت به شیعیانشان شدیداً مهربان‌اند، اما حیای گربه کجاست؟!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۷ ، ۱۹:۵۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ یَزِیدَ بْنِ عُمَرَ بْنِ طَلْحَةَ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ هُوَ بِالْحِیرَةِ: «أَ مَا تُرِیدُ مَا وَعَدْتُکَ؟» قُلْتُ: بَلَى. یَعْنِی الذَّهَابَ إِلَى قَبْرِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ فَرَکِبَ وَ رَکِبَ إِسْمَاعِیلُ وَ رَکِبْتُ مَعَهُمَا حَتَّى إِذَا جَازَ الثُّوَیَّةَ وَ کَانَ بَیْنَ الْحِیرَةِ وَ النَّجَفِ عِنْدَ ذَکَوَاتٍ بِیضٍ نَزَلَ وَ نَزَلَ إِسْمَاعِیلُ وَ نَزَلْتُ مَعَهُمَا فَصَلَّى وَ صَلَّى إِسْمَاعِیلُ وَ صَلَّیْتُ فَقَالَ لِإِسْمَاعِیلَ: «قُمْ فَسَلِّمْ عَلَى جَدِّکَ الْحُسَیْنِ ع.» فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَ لَیْسَ الْحُسَیْنُ بِکَرْبَلَاءَ؟ فَقَالَ: «نَعَمْ وَ لَکِنْ لَمَّا حُمِلَ رَأْسُهُ إِلَى الشَّامِ سَرَقَهُ مَوْلًى لَنَا فَدَفَنَهُ بِجَنْبِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع.»

 الکافی، ج‏۴، ص۵۷۱

 

از یزید بن عمر بن طلحه نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) زمانی که در «حیره»[1] بودند، به من فرمودند:

«آیا می‌خواهی آن‌چه به تو وعده داده بودم را انجام دهم؟»

عرض کردم:

بله. حضرت به من وعده داده بودند که مرا به مزار امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) ببرند.[2]

پس حضرت سوار بر مرکب شدند، فرزندشان اسماعیل هم سوار شدند و من نیز با آن‌ها همراه شدم (و راه افتادیم) تا از «ثُوَیّه» عبور کردیم و در میان حیره و نجف، کنار سنگ‌های سفیدرنگ[3] رسیدیم.

حضرت پیاده شدند، اسماعیل هم پیاده شد و من نیز با آن‌ها پیاده شدم. حضرت نماز خواندند، اسماعیل هم نماز خواند و من نیز نماز خواندم.

بعد به اسماعیل فرمودند:

«بلند شو و به جدّت امام حسین‌(علیه‌السلام) سلام بده.»

عرض کردم:

فدایتان شوم، مگر امام حسین (علیه‌السلام) در کربلا نیستند؟

حضرت فرمودند:

«بله، اما وقتی سر مبارکش را به شام می‌بردند، یکی از یاران ما آن را ربود و کنار امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) دفن کرد.»

 

 

 

...عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ: کُنْتُ مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَمَرَّ بِظَهْرِ الْکُوفَةِ فَنَزَلَ فَصَلَّى رَکْعَتَیْنِ ثُمَّ تَقَدَّمَ قَلِیلًا فَصَلَّى رَکْعَتَیْنِ ثُمَّ سَارَ قَلِیلًا فَنَزَلَ فَصَلَّى رَکْعَتَیْنِ ثُمَّ قَالَ: «هَذَا مَوْضِعُ قَبْرِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع.» قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ الْمَوْضِعَیْنِ اللَّذَیْنِ صَلَّیْتَ فِیهِمَا؟ قَالَ: «مَوْضِعُ رَأْسِ الْحُسَیْنِ ع وَ مَوْضِعُ مَنْزِلِ الْقَائِمِ ع.»

 الکافی، ج‏۴، ص۵۷۲

 

ابان بن تَغلِب گوید:

همراه امام صادق (علیه‌السلام) بودم. حضرت از پشت کوفه عبور می‌کردند. پیاده شدند و دو رکعت نماز خواندند. سپس کمی جلوتر رفتند و دو رکعت نماز دیگر خواندند.

سپس (سوار مرکب شدند و) کمی دیگر حرکت کردند، بعد پیاده شدند دو رکعت دیگر خواندند.

سپس فرمودند:

«این‌جا مزار امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است.»

عرض کردم:

فدایتان شوم، پس آن دو مکان قبلی که در آن‌ها نماز خواندید، چه بودند؟

حضرت فرمودند:

«محل (دفنِ) سرم مبارک امام حسین (علیه‌السلام) و منزل‌گاهِ حضرت قائم (عجل‌الله‌فرجه).[4]»

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] «حیره»؛ شهری است نزدیک کوفه که امام صادق (علیه‌السلام) در دو سال ابتداییِ حکومت بنی‌عباس، آن‌جا ساکن بوده‌اند.

[2] مزار امیرالمؤمنین برای جلوگیری از تعرّض احتمالی خوارج و بنی‌امیه، تا ده‌ها سال مانند مزار همسرشان پنهان بود. امام صادق (علیه‌السلام) پس سقوط بنی‌امیه، در زمانی که با دستور سفّاح، اولین خلیفه بنی‌عباس، به اطراف کوفه منتقل شده بودند، مزار شریفِ ایشان را به شیعیان نشان دادند.

[3] گویا منظور همان زمینی است که سنگ‌های زینتی معروف به «دُرّ نجف» را از آن‌جا استخراج می‌کنند.

[4] گویا منظور همان مکانی است که در غرب قبرستان «وادی السلام» واقع است و امروزه به «مقام صاحب الزمان» مشهور است. از این حدیث چنین برمی‌آید که سر مبارک سیدالشهداء (علیه‌السلام) در فاصله اندکی از این مکان و در وادی‌السلام واقع است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۷ ، ۲۲:۵۰
ابوالفضل رهبر

 

احتمالاً ماجرای پاسخ امام زمان (عجل‌الله‌فرج) در آن توقیع معروف را شنیده‌اید:

 

...عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ یَعْقُوبَ قَالَ: سَأَلْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عُثْمَانَ الْعَمْرِیَّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ أَنْ یُوصِلَ لِی کِتَاباً قَدْ سَأَلْتُ فِیهِ عَنْ مَسَائِلَ أَشْکَلَتْ عَلَیَّ فَوَرَدَتْ فِی التَّوْقِیعِ بِخَطِّ مَوْلَانَا صَاحِبِ الزَّمَانِ ع‏: «...وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى‏ رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ...»

 کمال‌الدین‌وتمام‌النعمة، ج‏۲، ص۴۸۴

 

اسحاق بن یعقوب گوید:

از محمد بن عثمان عَمری (دومین نائب خاص امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) در دوران غیبت صغری) خواستم تا از طرف من نامه‌ای را که در آن چند مسأله که برایم مشکل بود را پرسیده بودم، به امام برساند.

(وقتی پاسخ نامه رسید،) در نامه‌ی مهروموم‌شده‌ای که به خط سرورمان صاحب‌الزمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) بود، چنین نوشته شده بود:

«...و اما در مورد پیش‌آمدهای تازه‌رخ‌داده، به راویانِ حدیثِ[1] ما (اهل‌بیت) رجوع کنید؛ چراکه آن‌ها حجتِ ما بر شما هستند و ما حجت خدا بر آن‌ها...[2]»[3]

 

این نگرانی در زمان امام صادق (علیه‌السلام) نیز بوده‌است.

حضرت در پاسخ به سؤالی در این رابطه، با ارجاع به آیه‌ای از قرآن کریم، در مورد کسانی که باید مرجع مردم در وقایع روز باشند، توضیح بیشتری داده‌اند و مسأله را روشن‌تر نموده‌اند:

 

...عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ شُعَیْبٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع: إِذَا حَدَثَ عَلَى الْإِمَامِ حَدَثٌ کَیْفَ یَصْنَعُ النَّاسُ؟ قَالَ: «أَیْنَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ‏ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ‏ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ»» قَالَ: «هُمْ فِی عُذْرٍ مَا دَامُوا فِی الطَّلَبِ وَ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ یَنْتَظِرُونَهُمْ فِی عُذْرٍ حَتَّى یَرْجِعَ إِلَیْهِمْ أَصْحَابُهُمْ.»

 الکافی، ج‏۱، ص۳۷۸

 

یعقوب بن شعیب گوید:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم: هرگاه اتفاقی برای امام افتاد، مردم چه کنند؟

حضرت فرمودند:

«مگر این سخن خداوند (عزّوجلّ) در چه موردی است؟ که:

«فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ‏ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ‏ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ»[4]

«پس چرا از هر دسته‌ای از مؤمنان، جمعی‌شان رنج سفر نمی‌کشند تا در دین تفقّه[5] کنند و آن‌گاه که به قوم خود بازگشتند، قومشان را بیم دهند تا شاید (به سبب آگاهی از دین، از نافرمانیِ خداوند) بپرهیزند»[6]

(سپس) حضرت فرمودند:

«آن‌ها (کسانی که برای تفقّه در دین رنج سفر کشیده‌اند) تازمانی‌که در طلبِ (علم‌آموزی و تفقّه) هستند، معذورند و کسانی که (در سرزمین خود مانده‌اند و) انتظار سفرکردگان را می‌کشند نیز تازمانی‌که یارانشان به سویشان باز نگشته‌اند، معذور خواهند بود.»

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] راویان حدیث در عصر ائمه (علیهم‌السلام) عالمان دینیِ زمانه‌شان بوده‌اند؛ کسانی که با روش صحیح به اخذ و نقل و تصفیه احادیث می‌پرداختند، با اصول و قواعد آشنا بودند و احادیث صحیح را از احادیث جعلی تشخیص می‌دادند، کتاب‌ها، نسخه‌ها و راویان را می‌شناختند و در میان احادیث، به فهم مقصود اهل‌بیت همت می‌گماردند.

[2] یعنی شما اگر سخنان آن‌ها را بپذیرید و عمل کنید، نزد ما معذور خواهید بود و آن‌ها نیز اگر سخنان ما را بپذیرند و عمل کنند، نزد خداوند معذور خواهند بود.

[3] این حدیث، از ادله نقلی اثبات «ولایت فقیه» شمرده می‌شود.

[4] سوره توبه، آیه۱۲۲.

[5] تفقّه؛ یعنی فهمِ عمیقِ حاصل از تأمل و تفکر.

[6] این آیه (که به آیه «نَفْر» معروف است)، از دلایل تأسیس حوزه‌های علمیه و هجرت طلاب برای کسب علوم دینی و تفقه در دین شمرده می‌شود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۷ ، ۱۹:۰۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ: کُنْتُ حَاضِراً عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِذْ قَالَ لَهُ رَجُلٌ: أَصْلَحَکَ اللَّهُ! ذَکَرْتَ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع کَانَ یَلْبَسُ الْخَشِنَ یَلْبَسُ‏ الْقَمِیصَ‏ بِأَرْبَعَةِ دَرَاهِمَ‏ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِکَ وَ نَرَى عَلَیْکَ اللِّبَاسَ الْجَیِّدَ. قَالَ: فَقَالَ لَهُ:

«إِنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع کَانَ یَلْبَسُ ذَلِکَ فِی زَمَانٍ لَا یُنْکَرُ وَ لَوْ لَبِسَ مِثْلَ ذَلِکَ الْیَوْمَ لَشُهِرَ بِهِ فَخَیْرُ لِبَاسِ کُلِّ زَمَانٍ لِبَاسُ أَهْلِهِ غَیْرَ أَنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ لَبِسَ لِبَاسَ عَلِیٍّ ع وَ سَارَ بِسِیرَتِهِ.»

 الکافی، ج۶، ص۴۴۴

 

حمادبن‌عثمان گوید: نزد امام صادق (علیه‌السلام) بودم که مردی به ایشان عرض کرد:

اصلحک‌الله! فرمودید که علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السلام) لباس زبر به تن می‌کرد، پیراهن چهار درهمی می‌پوشید و امثال این‌ها، درحالی‌که ما لباسی خوب و زیبا بر تن شما می‌بینیم!

حضرت به او فرمودند:

«به‌راستی‌که علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السلام) در زمانی این‌گونه می‌پوشید که ناپسند نبود

و اگر چنین لباسی را امروز می‌پوشید، موجب می‌شد انگشت‌نما شود.

پس بهترین لباسِ هر زمانه‌ای، لباسِ اهلِ همان زمان است.

به‌جز قائمِ ما (عجلّ‌الله‌فرجه) که وقتی قیام می‌کند، لباس علی (علیه‌السلام) را می‌پوشد و به سیره‌ی او عمل می‌کند.»

 

 

قالَ الإمَامُ الرِّضَا ع:

«إِنَ‏ أَهْلَ‏ الضَّعْفِ‏ مِنْ‏ مَوَالِیَ‏ یُحِبُّونَ‏ أَنْ أَجْلِسَ عَلَى اللُّبُودِ وَ أُلْبِسَ الْخَشِنَ وَ لَیْسَ یَتَحَمَّلُ الزَّمَانُ ذَلِکَ.»

 مکارم‌الأخلاق، ص۹۸

 

از امام رضا (علیه‌السلام) نقل شده‌است که فرمودند:

«برخی یاران کوته‌اندیشم دوست دارند که من بر زیرانداز نمدین بنشینم و لباس زبر بپوشم،

درحالی‌که زمانه(ما) چنین‌چیزی را نمی‌پذیرد.»

 

با این حال، جالب است بدانید:

 

...عَنْ أَبِی عَبَّادٍ قَالَ:

کانَ‏ جُلُوسُ‏ الرِّضَا ع‏ فِی‏ الصَّیْفِ‏ عَلَى حَصِیرٍ وَ فِی الشِّتَاءِ عَلَى مِسْحٍ وَ لُبْسُهُ الْغَلِیظَ مِنَ الثِّیَابِ حَتَّى إِذَا بَرَزَ لِلنَّاسِ تَزَیَّنَ لَهُمْ.

 عیون‌أخبارالرضا، ج۲، ص۱۷۸

 

از ابی‌عَبّاد نقل شده‌است:

امام رضا (علیه‌السلام) در تابستان بر حصیر و در زمستان بر زیراندازی مویین می‌نشستند. لباس زبر و ضخیم می‌پوشیدند،

اما وقتی میان مردم ظاهر می‌شدند، خود را برای آنان می‌آراستند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۶ ، ۱۲:۲۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا ع یَقُولُ‏:

«إِنَّ الْخَضِرَ ع شَرِبَ مِنْ مَاءِ الْحَیَاةِ فَهُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ حَتَّى یُنْفَخَ فِی الصُّورِ وَ إِنَّهُ لَیَأْتِینَا فَیُسَلِّمُ فَنَسْمَعُ صَوْتَهُ وَ لَا نَرَى‏ شَخْصَهُ‏ وَ إِنَّهُ‏ لَیَحْضُرُ حَیْثُ‏ مَا ذُکِرَ فَمَنْ ذَکَرَهُ مِنْکُمْ فَلْیُسَلِّمْ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَیَحْضُرُ الْمَوْسِمَ کُلَّ سَنَةٍ فَیَقْضِی جَمِیعَ الْمَنَاسِکِ وَ یَقِفُ بِعَرَفَةَ فَیُؤَمِّنُ عَلَى دُعَاءِ الْمُؤْمِنِینَ وَ سَیُؤْنِسُ اللَّهُ بِهِ وَحْشَةَ قَائِمِنَا فِی غَیْبَتِهِ وَ یَصِلُ بِهِ وَحْدَتَهُ.»

 کمال‌الدین‌وتمام‌النعمة، ج۲، ص۳۹۰

 

حسن‌بن‌علی‌بن‌فضّال گوید: از امام علی‌بن‌موسی‌الرضا (علیهماالسلام) شنیدم که می‌فرمودند:

«به‌راستی که خضر از آب حیات نوشید؛ ازاین‌رو، او زنده است و تا زمانی که در صور دمیده شود، نمی‌میرد.

او نزد ما (اهل بیت) می‌آید و سلام می‌کند. ما صدایش را می‌شنویم اما جسمش را نمی‌بینیم.

هرجا یادی از او شود، حاضر می‌شود؛ پس هریک از شما که او را یاد کند، (خضر) به او سلام می‌کند.

او هرسال در موسم حج حاضر می‌شود، همه مناسک را به‌جا می‌آورد، در عرفه وقوف می‌کند و برای دعای مؤمنین آمین می‌گوید.

به‌زودی خداوند به‌وسیله خضر، وحشتِ[1] قائمِ ما را به اُنس[2] تبدیل می‌کند و ایشان را از تنهایی در می‌آورد.»

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] وحشت: حالتی که در تنهایی به انسان دست می‌دهد، دل‌تنگی.

[2] انس: از تنهایی در آمدن، هم‌دم داشتن.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۲۸
ابوالفضل رهبر

 

شیخ صدوق از حسن بن احمد کتاب‌نویس نقل کرده‌است:

در سال وفات «شیخ علی بن محمد سَمُری» (قدّس‌الله‌روحه)[1] در شهر بغداد بودم و چند روز پیش از وفاتش نزد او حاضر شدم.

یک «توقیع»[2] (از جانب امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) به مردم صادر شد که در آن نوشته شده‌بود:

 

«بسم الله الرحمن الرحیم

ای علی بن محمد سَمُری! خداوند اجر برادرانت را در (عزای) تو بزرگ گرداند، چراکه تو در شش روز آینده از دنیا خواهی رفت. پس کارهایت را جمع‌وجور کن و به هیچ‌کس برای جانشینی‌ات وصیت نکن،[3] چراکه غیبت دوم (غیبت کبری) آغاز شده‌است.

پس ظهور انجام نمی‌شود، مگر با اجازه خداوند (عزّوجلّ) و این اتفاق هم وقتی می‌افتد که مدتی طولانی بگذرد و قلب‌ها سخت شوند و زمین از بی‌عدالتی سرشار گردد.

به زودی شیعیانی ادعای مشاهده می‌کنند. بدان هرکس قبل از خروج سفیانی و (شنیده شدن) صیحه، ادعای مشاهده کند، دروغ‌گو و افترازننده است.[4]

و لا حول و لا قوة الا بالله.»

 

(حسن بن احمد کتاب‌نویس) گوید:

ما از این توقیع نسخه‌برداری کردیم و از نزد علی بن محمد سَمُری رفتیم. وقتی روز ششم رسید، نزد او برگشتیم و او را در حال احتضار یافتیم.

به او گفته‌شد: پس از تو، وصیّ‌ات کیست؟

گفت: «خدا را امری است که خود رساننده‌ی آن است.»

علی بن محمد سَمُری (رضی‌الله‌عنه) درگذشت و این آخرین کلامی بود که از او شنیده شد.

 

 کمال‌الدین‌وتمام‌النعمة، ج‏۲، ص۵۱۶

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] چهارمین و آخرین نائب خاص امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) که در نیمه شعبان ۳۲۹هـ ق رحلت کرد.

[2] توقیع: نامه‌ای رسمی که دارای مهر و امضاء باشد.

[3] طبق سنت گذشتگان و دستور اسلام، افراد پیش از مرگ خود، فردی را برمی‌گزینند تا برخی مسئولیت‌های آن‌ها را پس از مرگشان عهده‌دار شود. به این کار «وصیت» و به شخصی که به جانشینی برگزیده می‌شود، «وصیّ» گفته می‌شود.

[4] مقصود از «مشاهده امام زمان»، «ادعای ظهور حضرت و مشاهده علنی و عمومی ایشان» است. استاد گران‌قدرم حجت‌الاسلام محمود کریمیان در مقاله‌ای با عنوان «اعتبارسنجی و فقه‌الحدیث آخرین توقیع» به این مسئله پرداخته‌اند که شما را به مطالعه‌ی نتیجه‌گیری و متن کامل آن دعوت می‌کنم.

 

**  **  **  **  **

 

مقاله «اعتبارسنجی و فقه‌الحدیث آخرین توقیع»؛ محمود کریمیان، مجله حدیث حوزه، شماره۱۰، بهار و تابستان۱۳۹۴

در بخش «نتیجه‌گیری» این مقاله آمده‌است:

 

«بخشی از آخرین توقیع منسوب به امام مهدی (عج) چنین است: «سَیَأْتِی شِیعَتِی مَنْ یَدَّعِی الْمُشَاهَدَةَ أَلَا فَمَنِ ادَّعَى الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیَانِیِّ وَ الصَّیْحَةِ فَهُوَ کَاذِبٌ مُفْتَرٍ».

در معنای این عبارت احتمال‌هایی مطرح شده‌است و بر اساس برخی از احتمالات دیدار با آن حضرت در دوران غیبت کبری انکار می‌شود. این احتمالات عبارت‌اند از:

1- تکذیب ادعای نیابت خاص در دوران غیبت کبری،
2- تکذیب ادعای ملاقات حضرت، همراه با شناخت وی به عنوان امام عصر (عج)،
3- تکذیب ادعای ملاقات علنی با حضرت در دوران غیبت کبری،
4- تکذیب مدعیِ ملاقات از طرف دیگران، خواه مدعی راست بگوید یا دروغ،
5- تکذیب ادعای ظهور حضرت (عج) و مشاهده علنی و عمومی وی.

قرائن و شواهد بیشتری برای پذیرش احتمال اخیر در معنای توقیع وجود دارد، بنابراین به‌عنوان قوی‌ترین احتمال، پذیرفته و تقویت شد.

مهم‌ترین این قرائن و شواهد، مطرح شدن دو علامت از علائم ظهور در این بخش از توقیع است.

بر این اساس، به نظر می‌رسد توقیع مذکور در پی رد امکان ملاقات با امام عصر (عج) در دوران غیبت کبری نیست و ممکن است در این دوران ملاقات با آن حضرت برای برخی افراد رخ داده‌باشد که البته اثبات آن نیاز به قرائن و شواهد اطمنان‌آور دارد و اصل بر عدم آن است.»

 

متن کامل مقاله را از اینجا دانلود کنید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۶ ، ۱۷:۳۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا تَقُولُ فِی حَدِیثٍ رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ: «إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ ع قَتَلَ ذَرَارِیَّ قَتَلَةِ الْحُسَیْنِ ع بِفِعَالِ آبَائِهِمْ» فَقَالَ ع: «هُوَ کَذَلِکَ» فَقُلْتُ: وَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى»‏ مَا مَعْنَاهُ؟ قَالَ: «صَدَقَ اللَّهُ فِی جَمِیعِ أَقْوَالِهِ وَ لَکِنْ ذَرَارِیُّ قَتَلَةِ الْحُسَیْنِ ع یَرْضَوْنَ بِأَفْعَالِ آبَائِهِمْ وَ یَفْتَخِرُونَ بِهَا وَ مَنْ رَضِیَ شَیْئاً کَانَ کَمَنْ أَتَاهُ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا قُتِلَ بِالْمَشْرِقِ فَرَضِیَ بِقَتْلِهِ رَجُلٌ فِی الْمَغْرِبِ لَکَانَ الرَّاضِی عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شَرِیکَ الْقَاتِلِ وَ إِنَّمَا یَقْتُلُهُمُ الْقَائِمُ ع إِذَا خَرَجَ لِرِضَاهُمْ بِفِعْلِ آبَائِهِمْ»

 [عیون أخبار الرضا، ج‏۱، ص۲۷۳]

 

از عبدالسلام بن صالح هَرَوی نقل شده است که گفت:

 

به امام ابوالحسن الرضا (علیه السلام) عرض کردم:

ای فرزند پیامبر خدا! نظرتان در مورد حدیثی که از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است چیست که: «هنگامی که حضرت قائم (علیه السلام) قیام کند، کسانی که از نسل قاتلان امام حسین (علیه السلام) باشند را به خاطر کاری که پدرانشان کرده‌اند، می‌کشد»؟

 

امام رضا (علیه السلام) فرمودند:

«همین‌طور است.»

 

عرض کردم:

پس معنای این کلام خدا چیست که: «هیچ گنه‌کارى، گناه دیگرى را متحمل نمی‌شود»؟ [انعام:۱۶۴]

 

حضرت فرمودند:

«خداوند در تمام گفته‌هایش راست گفته است.

کسانی که از نسل قاتلان امام حسین (علیه السلام) هستند، از کارهای پدرانشان راضی هستند و به آن افتخار می‌کنند.

هرکس از کاری راضی باشد، مانند کسی است که آن را انجام داده باشد. حتی اگر مردی در شرق عالم کشته شود و مردی در غرب عالم به کشته شدن او راضی باشد، کسی که راضی است، نزد خداوند (عزّ و جلّ)، با قاتل شریک است.

حضرت قائم (علیه السلام) نیز وقتی قیام کند، آنان را به خاطر رضایتشان (از کشته شدن امام حسین توسط پدرانشان) خواهد کشت.»

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۵ ، ۲۳:۲۶
ابوالفضل رهبر

 

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» 

 

مرحوم علامه­ بَحرانی در تفسیر برهان می­‌گویند: این سوره­‌ی مبارکه سوره­‌ی امام زمان است، زیرا مراد از «عصر»، عصاره­‌ی عالَم و عصاره­‌ی همه­‌ی انبیاء و مصلحین عالَم، وجود نازنین حضرت بقیة‌الله امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) است. 

خداوند متعال در این سوره­‌ی مبارکه به عصاره­‌ی عالم، به حقیقت امام زمان قسم خورده است. معلوم می­‌شود مطلب خیلی مهم است. این نوع قسم در واقع ایجاد حساسیت برای مخاطب مؤمن است تا در این مطلب بیش‌تر دقت کند و به آن اهمیت دهد و پیامش را دریافت کند: «إنَّ الإنسانَ لفَی خُسرٍ». نوع انسان­‌ها، کارشان خراب کردن عمرشان است. کسی که عمرش را ضایع کرده است؛ سرمایه را آب کرده و موقع عبور از این عالم برای زندگی جاودان، هیچ ندارد و ورشکسته است.

جنس انسان­‌ها معمولاً در خطری جدی قرار دارند و آن، خطر نابودی اساس سعادت است. آدم وقتی نگاه می­‌کند، می­‌بیند بشر غافل است و نمی­‌داند برای چه آمده؟ هدفش از این حضور چه بوده؟ و برای رسیدن به آن هدف کدام راه را باید انتخاب کند؟ باری به هر جهت بودن، همه را گرفتار کرده است؛ ولی قرآن کریم «اهل نجات» را با این صفات معرفی کرده است: «إلاّ الذّینَ آمَنُوا» تنها کسانی ورشکسته نیستند، عمر بر باد نمی‌­دهند و در گذر عمر مبتلا به خسارت و زیان نمی­‌شوند که ایمان داشته باشند؛ ایمان به حقیقت هستی، مبدأ متعال، الله عزّوجلّ. این قدم اول در رهایی از خسران و زیان و بدبختی است.

 


 

ولی ایمان به‌­تنهایی کفایت نمی­‌کند؛ در کنار ایمان «وَ عَمِلوُا الصّالحِات» مطرح است. ایمان و عقیده باید انگیزه و عمل تولید کند؛ کسانی که باور دارند و با این باور زندگی می­‌کنند و عمل صالح انجام می­‌دهند. عمل صالح عملی است که با انگیزه­‌ی درست و با نیّت صالح انجام شود و در مسیر درست قرار بگیرد و برای هدف صحیح انجام شود. بنابراین اگر نیّت درست باشد، ولی عمل در چهارچوب نباشد و با فرمول الهی نباشد، این عمل، صالح نیست. اگر عمل، نیّتش درست باشد، در چهارچوب هم باشد، ولی برای رسیدن به یک مقصد غیر الهی باشد، آن هم عمل صالح نیست. کسانی اهل نجات هستند و از بدبختی رهایی پیدا می­‌کنند که هم مؤمن باشند و هم تلاش‌­گر؛ تلاششان هم در چهارچوب باشد.

ایمان و عمل صالح دو پایه هستند، ولی کافی نیستند. اگر این دو رکن را نیز کسی احراز کرد و دو پایه­‌ی محکم برای زندگی‌اش ساخت، نباید به این بسنده شود. شرط دیگری وجود دارد؛ «وَ توَاصَوا باِلحَقّ». یعنی خودسازی فردی کافی نیست، بلکه باید به دیگران هم توجه کند و آن­ها را هم در مسیر حق قرار دهد. انسان نمی­‌تواند به‌تنهایی برای رسیدن به سعادت امکانات لازم را فراهم کند، بلکه لازمه­‌ی مؤمن و صالح بودن اصلاح جامعه هم هست. «تواصی به حق» یعنی انسان برای هدایت دیگران، برای رشد فکری و برای بصیرت دیگران و برای رفع موانع هدایت از مسیر دیگران باید تلاش کند. باید در مسیر حق باشد و باید هم دردها را بشناسد و هم درمان را. البته اگر کسی داعیه­‌ی اصلاح جامعه را داشت و به حکم دینش نتوانست فساد جامعه را تحمل کند، مشکلاتی پیدا می­‌کند. به این سادگی نمی‌توان جامعه را اصلاح کرد. افرادی هستند که عناد و خباثت دارند و منافعشان را در خطر می­‌بینند؛ قهراً به معارضه برمی­‌خیزند و با کسی که هدایت­‌گر است، درمی­‌یافتند و با او جنگ می­‌کنند. این­‌جاست که تواصی به صبر هم لازم است.

 

 

بنابراین بینش الهی و برداشت درست ما از قرآن این است که اگر افراد بخواهند خودسازی کنند منهای ساختن اجتماع، خودسازی فردی نیز عملی نیست. اگر آدم اهل نماز شب باشد و از حرام هم پرهیز کند، ولی نسبت به جامعه بی­‌تفاوت باشد مثلاً در جامعه حرام­‌خواری می‌­شود، ظلم می‌­شود، حقی پای‌مال می­‌شود، رشوه و بی­‌عفتی رایج می­‌شود، اما او نسبت به این امور حساسیتی نداشته باشد، گرفتار خسران و زیان است. چنین انسانی عمر خودش را ضایع کرده است.

خودسازی از جامعه‌سازی قابل انفکاک نیست. انسانی اهل نجات است که هم خودش اهل نجات باشد و هم برای نجات دیگران قدم بردارد. ما در روایات هم داریم که فرموده‌­اند جامعه مانند یک کشتی می­‌ماند. گروهی که در کشتی نشسته‌اند، اگر بخواهند سالم به مقصد برسند، هم خودشان باید در تحکیم و اصلاح این کشتی حواسشان جمع باشد و هم هر کسی بخواهد این کشتی را سوراخ کند، باید جلویش را بگیرند. اگر انسانی که در سفر دریایی کشتی‌نشین است، توجه به همراهان خودش نکند و یکی از همراهان یا جمعی از آن‌ها کشتی را سوراخ کند، همه را زیر آب می­برد. حرکت انسان برای رسیدن به ساحل نجات، حرکتی جمعی است. هر یک از افراد جامعه یا هر یک از امت­ها قصد تخریب کشتی اجتماع را داشته باشند، همه را نابود می­‌کنند. «فساد» سوراخ کردن کشتیِ سعادت و نجات است. انسان­‌های بصیر و عاقل نمی‌­توانند ناظر باشند و بگویند من خودم سالم هستم و به کشتی دست نمی‌زنم، اما کاری به دیگران ندارم. این، شرط عقل نیست.

کسی که کشتی را سوراخ می­‌کند، تنها خودش غرق نمی­‌شود؛ دیگران را هم غرق می­‌کند.

 

 *یادداشتی از حجت­الاسلام­‌والمسلمین کاظم صدیقی؛ نشریه عهد، شماره چهاردهم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۲ ، ۱۰:۲۶
ابوالفضل رهبر