دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۷۷۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حدیث» ثبت شده است

 

پیش‌تر از دشواری‌های کار فقهای عظیم‌الشأن مطالبی عرض شد. یکی‌دیگر از این دشواری‌ها، جمع میان احادیث متعدد حول یک موضوع است.

گاهی در یک موضوع خاص، میان بعضی احادیث، تعارضاتی دیده می‌شود که فقیه وظیفه دارد برای کشف غرض اصلی شارع، با استدلال و بر اساس قواعد، به یک جمع‌بندی دست یابد.

بعضی اختلافات فقها در فتوا، ریشه در اختلافات ایشان در جمع‌بندی احادیث حول یک موضوع دارد.

 

چندروز پیش در مطلبی که با عنوان «بوسیدن دست چه کسانی جایز است؟» (لینک وبلاگ + لینک کانال) منتشر شد، سه حدیث حول این موضوع ذکر شد و بنده در «پانوشت»، آن‌چه به‌عنوان جمع‌بندی به نظرم می‌رسید را چنین بیان نمودم: «با توجه به آن‌چه ذکر شد (به‌ویژه حدیث دوم)، به نظر می‌رسد...»

از این جمله مشخص است که نگارنده در مقام بیان فتوا نیست، بلکه احتمالی که به نظرش قوی‌تر رسیده‌است را بیان نموده.

اساساً بنده هرگز خود را در سطح فقهای گرامی نمی‌دانم و در تمام مواردی که ذیل احادیث، نظری مطرح کرده‌ام، در مقام فقیه نبوده‌ام و فتوا صادر نکرده‌ام، بلکه پس از تحقیق و تأملی نه‌چندان‌مفصل، نظر غیرقطعی‌ام را به عنوان یک طلبه‌ی درس خارج و دانش‌آموخته‌ی رشته علوم حدیث، بیان داشته‌ام.

 

پس از انتشار مطلب «دست‌بوسی»، دو نفر از دوستان طلبه در ردّ برداشت بنده در «پانوشت»، نکاتی فرمودند و دو نفر دیگر برداشت بنده را تأیید کردند.

از ناقدین محترم خواستم درصورت تمایل، یادداشتی برای انتشار در کانال بنویسند که لبیک گفتند. (نقد آقای حسینی + نقد آقای دین‌پرسی)

ضمن تشکر از این عزیزان، اعلام می‌دارم که «حدیثنا» از نقد و نظر همه دوستان استقبال می‌کند و در صورت صلاح‌دید منتشر خواهدکرد، إن‌شاءالله.

 

دفاع از «پانوشت»

 

ضمن تشکر از این دوستان، عرض می‌کنم ظاهراً این مسأله اختلافی است، هرچند بنده در تفحص مختصرم، در آثار و سیره‌ی علما، مخالفی نیافتم.

ازآن‌جاکه بحث و استدلال فقهی از حوصله این کانال عمومی خارج است، به نقل چند قول از علما و فقهای بزرگوار پیرامون این موضوع، بسنده می‌کنم:

 

مرحوم علامه مجلسی، در شرح حدیث دوم (که استظهار بنده، بیشتر بر اساس آن بود،) چنین فرموده‌اند:

«مقصود از این سخن امام صادق (علیه‌السلام): «أَوْ مَنْ أُرِیدَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ»؛ «یا کسی که به‌سبب (بوسیدن دستِ) او، (بوسیدن دستِ) رسول خدا اراده شود»، با اجماعِ همه علما، ائمه (علیهم‌السلام) هستند و با اختلاف، کسانی غیر از ائمه را نیز شامل می‌شود؛ از جمله: سادات و علما. هرچند ندیده‌ام هیچ‌یک از علمای شیعه به حرمت (دست‌بوسی کسانی غیر از اهل بیت) تصریح کرده‌باشد.

بعضی محققین [منظور: مرحوم فیض کاشانی] گفته‌اند:

«شاید مراد از «أَوْ مَنْ أُرِیدَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ»، امامان معصوم (صلوات‌الله‌علیهم) باشند؛ چنان‌چه از حدیث بعدی (حدیث سوم در مطلب حدیثنا) استفاده می‌شود. احتمال دارد این حکم، علمایی که به خداوند و اوامر او علم دارند و به علمشان عمل می‌کنند و هدایت‌گر مردم هستند و حرفشان با عملشان یکی است را نیز شامل شود؛ چراکه علمای راستین، وارثان پیامبران هستند و بعید نیست جزء کسانی باشند که از ایشان، رسول خدا اراده شود.» (الوافی، ج‏۵، ص۶۱۷)»

علامه مجلسی در ادامه به کلام شهید اول در کتاب قواعدشان (القواعد و الفوائد، ج‏۲، ص۱۵۹) در مورد «جواز بوسیدن دست علمای راستین» اشاره می‌فرمایند که به دلیل طولانی‌بودن از ذکر آن صرف‌نظر می‌کنم.

 مرآةالعقول، ج‏۹، ص۷۹

 

مرحوم ملاصالح مازندرانی نیز در شرح این حدیث فرموده‌اند:

«منظور از «أَوْ مَنْ أُرِیدَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ»، چنان‌چه حدیث بعد نیز تصریح شده‌است، اوصیاء رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌باشد. هرچند احتمال دارد مراد، افرادی اعم از ایشان و کسانی که به ایشان نزدیک می‌باشند نیز باشند.»

 شرح‌الکافی، ج‏۹، ص۶۱

 

مرحوم آیت‌الله سیدمحمد حسینی‌شیرازی نیز چنین فرموده‌اند:

«از اموری که مربوط به سلام‌واحوال‌پرسی است، بوسیدن دست و بلند شدن جلوی کسی است که وارد می‌شود. در تفسیر روایات وارد شده پیرامون این مسائل، اختلاف است...»

ایشان پس از ذکر حدیث دوم، می‌فرمایند:

«شکی نیست که این سخن امام صادق (علیه‌السلام): «أَوْ مَنْ أُرِیدَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ»، ائمه طاهرین (علیهم‌السلام) را شامل می‌شود...»

سپس با نقل نظر مرحوم فیض کاشانی (که همان‌طور که ذکر شد، معتقدند این فراز از حدیث، شامل علمایی نیز می‌شود که به خداوند و اوامر او علم دارند و به علمشان عمل می‌کنند و هدایت‌گر مردم هستند و...)، نظرشان را در مورد این مسأله‌ی اختلافی، بیان می‌کنند:

«نظر درست، همین نظر است و این حکم در روزگار ما بر فقها و مراجع تقلید منطبق است؛ چراکه ایشان نائبان امام مهدی (عجل‌الله‌فرجه) هستند و شکی نیست که ایشان به خداوند و اوامر او علم دارند و به علمشان عمل می‌کنند و هدایت‌گر مردم هستند...»

 الفقه؛السلم‌والسلام، ص۳۵۳‌

 

آیت‌الله سیدکاظم حسینی‌حائری (از شاگردان شهید سیدمحمدباقر صدر)، در رساله استفتائات خود، در پاسخ به این سؤال که آیا بوسیدن دست پدرومادر و اهل‌علم‌وفضل جایز است، چنین پاسخ داده‌اند:

«بوسیدن دست پدرومادر جایز است و بوسیدن دست، در زمانی که از آن، (بوسیدن دستِ) رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) اراده شود، جایز است.

بوسیدن دست درصورتی‌که از روی مهربانی باشد، نه از روی تعظیم و بزرگ‌داشت، جایز است؛ مثل بوسیدن دست طفل شیرخوار.

بوسیدن دست همسر، از روی شهوت جنسی، جایز است.

(اما) بوسیدن دست کسانی غیر از پدرومادر و کسانی که از آن‌ها رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) اراده نمی‌شود، اگر از روی تعظیم و بزرگ‌داشت باشد، جایز نیست.»

 الفتاوى‌المنتخبة، ص۱۵۳‌

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۶ ، ۰۲:۴۴
ابوالفضل رهبر

 

در برخی احادیث، بوسیدن دست دیگران نهی شده‌است.

در حدیث زیر، علت این نهی ذکر شده‌است:

 

و قَالَ الرِّضَا ع‏:

«لَا یُقَبِّلِ‏ الرَّجُلُ‏ یَدَ الرَّجُلِ‏ فَإِنَّ قُبْلَةَ یَدِهِ کَالصَّلَاةِ لَهُ.»

 تحف‌العقول، ص۴۵۰

 

امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند:

«هیچ مردی نباید دست مردی دیگر را ببوسد؛ چراکه بوسیدن دست او، مانند نماز خواندن برای اوست.»

 

البته این نهی، استثنائی نیز دارد:

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«لَا یُقَبَّلُ‏ رَأْسُ‏ أَحَدٍ وَ لَا یَدُهُ‏ إِلَّا یَدُ رَسُولِ اللَّهِ ص أَوْ مَنْ أُرِیدَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ ص.»

 الکافی، ج‏۲، ص۱۸۵

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است که فرمودند:

«سر و دست هیچ‌کس نباید بوسیده شود، مگر دست رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) یا کسی که به‌سبب (بوسیدن دستِ) او، (بوسیدن دستِ) رسول خدا اراده شود.»

 

از مصادیق کسانی که انسان آن‌ها را در جایگاه رسول خدا قرار می‌دهد، اهل‌بیت (علیهم‌السلام) هستند:

 

...عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَزْیَدٍ صَاحِبِ السَّابِرِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَتَنَاوَلْتُ یَدَهُ فَقَبَّلْتُهَا فَقَالَ:

«أَمَا إِنَّهَا لَا تَصْلُحُ إِلَّا لِنَبِیٍّ أَوْ وَصِیِّ نَبِیٍّ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۱۸۵

 

علی‌بن‌مَزید گوید: خدمت امام صادق (علیه‌السلام) رسیدم، دست ایشان را گرفتم و بوسیدم. حضرت فرمودند:

«بدان که این کار درست نیست، مگر برای یک پیامبر یا وصیّ یک پیامبر.»

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

با توجه به آن‌چه ذکر شد (به‌ویژه حدیث دوم)، به نظر می‌رسد علاوه بر پیامبر و اوصیاء ایشان (علیهم‌السلام)، بوسیدن دست کسانی که انسان آن‌ها را در جایگاه پیامبر قرار می‌دهد و با احترام به آن‌ها، گویا به پیامبر احترام می‌گذارد، نیز جایز است؛

مانند عالمان خداشناس و دین‌شناسی که به وظیفه‌ی پیامبرگونه‌ی خود، که همانا راه‌بریِ مردم است، عمل می‌کنند.

مشخص است که مقصود از عالم، در این‌جا، عالمِ دین‌شناس است؛ چنان‌چه از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است که فرمودند:

«إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِیَاءِ وَ ذَاکَ أَنَّ الْأَنْبِیَاءَ لَمْ یُورِثُوا دِرْهَماً وَ لَا دِینَاراً وَ إِنَّمَا أَوْرَثُوا أَحَادِیثَ مِنْ أَحَادِیثِهِمْ فَمَنْ أَخَذَ بِشَیْ‏ءٍ مِنْهَا فَقَدْ أَخَذَ حَظّاً وَافِراً.»

 الکافی، ج‏۱، ص۳۲

«به‌راستی که عالمان، وارثان پیامبران‌اند؛ چراکه پیامبران درهم و دیناری از خود به ارث نگذاشته‌اند و تنها بخشی از احادیث خود را به ارث گذاشته‌اند. پس هرکس مقداری از این احادیث را برگیرد (و عمل نماید)، بهره‌ای فراوان برده‌است.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۶ ، ۰۲:۳۱
ابوالفضل رهبر

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

 

دوستان گرامی!

حقیقتش گاهی در مورد انتشار بعضی احادیث و بیان بعضی مطالب، دچار تردید می‌شوم. گاهی یک حدیث را مدتی در میان مطالب آماده‌ی انتشار قرنطینه می‌کنم، تا بالاخره یک‌دل شوم و کلید ارسالش را بزنم.

آن‌چه باعث می‌شود امروزوفرداکردن‌هایم را کنار بگذارم، این اعتقاد است که دستگاه انسان‌ساز دین، مانند یک ماشین، از قطعات ریز و درشتی تشکیل شده که فقدان هرکدامشان، دستگاه را دچار نقص می‌کند و دیر یا زود، آن را از کار می‌اندازد.

آموزه‌های دین، در موضوعات و سطوح مختلفی بیان شده‌اند و باید مانند قطعات پازل کنار یک‌دیگر قرار گیرند و هم‌دیگر را کامل کنند؛ از کلان‌ترین معارف اعتقادی گرفته تا خُردترین نکات اخلاقی و توصیه‌های رفتاری. نمی‌توان بخشی را گرفت و بخشی را رها کرد.

البته این اعتقاد را نیز دارم که در بیان این آموزه‌ها، باید کمال دقت را به خرج داد و هرحقیقتی را هرجا و نزد هرکس خرج نکرد و برای همه یک نسخه نپیچید.

اما از طرفی از محدودیت رسانه‌های موجود در این زمینه آگاهم و از طرفی این ترس را دارم که مبادا بعضی قطعات این دستگاه، با مصلحت‌اندیشی‌هایی کنار گذاشته‌شوند، فراموش گردند و درنهایت از این ناحیه آسیب ببینیم و زمین‌گیر شویم.

امید است خداوند به نیت‌هایمان نظر کند، از کوتاهی‌هایمان درگذرد و نقص عملمان را با لطفش جبران نماید...

 

بعداًنوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

البته بعضی احادیث را هم اصلاً منتشر نمی‌کنم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۶ ، ۱۹:۴۷
ابوالفضل رهبر

 

سال‌ها پیش، وقتی جوانی نوزده‌بیست‌ساله بودم، در یکی از دانشگاه‌های اصفهان درس می‌خواندم و دوشنبه‌شب‌ها از سیل ناهنجاری‌های محیط تحصیل، به دامان بلند، پرمهر و بابرکتِ آیتِ دوست‌داشتنیِ خدا، ناصری دولت‌آبادی پناه می‌بردم؛ مسجد کمرزرین، مدرسه علمیه حضرت ولی‌عصر (عجل‌الله‌فرجه)، طلبه‌های باصفای درچه‌ای و...

 

یکی از توصیه‌های راه‌گشا و به‌یادماندنی حضرت استاد، این بود که:

«وقتی چشمتان به نامحرم می‌افتد،

به آسمان نگاه کنید و عظمت خدا را ببینید

یا به زمین نگاه کنید و حقارت خودتان را...»

عمرش دراز باد که از چشمه معارف اهل‌بیت (علیهم‌السلام) می‌نوشید و می‌نوشانید؛

 

قالَ الصَّادِقُ ع‏:

«مَنْ‏ نَظَرَ إِلَى‏ امْرَأَةٍ فَرَفَعَ‏ بَصَرَهُ‏ إِلَى السَّمَاءِ أَوْ غَمَّضَ بَصَرَهُ لَمْ یَرْتَدَّ إِلَیْهِ بَصَرُهُ حَتَّى یُزَوِّجَهُ اللَّهُ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ.»

 من لا یحضره الفقیه، ج‏۳، ص۴۷۳

 

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«کسی که نگاهش به زنی (نامحرم) بیفتد و چشمش را به آسمان بلند کند یا پایین اندازد، پیش از آن‌که چشمش (به جای خود) برگردد، خداوند او را به ازدواج حورالعینی درخواهدآورد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۶ ، ۰۰:۴۶
ابوالفضل رهبر

 

...رَوَى عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا ع عَنِ الْعِلَّةِ الَّتِی مِنْ أَجْلِهَا لَا تَحِلُّ الْمُطَلَّقَةُ لِلْعِدَّةِ لِزَوْجِهَا حَتَّى تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ.

فقَالَ «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا أَذِنَ فِی الطَّلَاقِ مَرَّتَیْنِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ «الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ» یَعْنِی فِی التَّطْلِیقَةِ الثَّالِثَةِ فَلِدُخُولِهِ فِیمَا کَرِهَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ مِنَ الطَّلَاقِ الثَّالِثِ حَرَّمَهَا عَلَیْهِ فَلَا تَحِلُّ لَهُ حَتَّى تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ لِئَلَّا یُوقِعَ النَّاسُ الِاسْتِخْفَافَ بِالطَّلَاقِ وَ لَا یُضَارُّوا النِّسَاءَ.»

 کتاب‌من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۳، ص۵۰۲

 

از حسن‌بن‌علی‌بن‌فضّال نقل شده‌است که گفت: از امام رضا (علیه‌السلام) پرسیدم: چرا زن سه‌طلاقه[1] برای شوهرش حلال نیست، مگراین‌که با مرد دیگری (مُحلِّل[2]) ازدواج کند؟

حضرت فرمودند: «خداوند (عزّوجلّ) دو بار طلاق دادن را اجازه داده‌است و فرموده‌است: «طلاق دو مرتبه است، (پس از آن) باید به طور شایسته از همسر خود نگاهدارى کند یا با نیکى رهایش سازد.»[3]

مقصود این آیه، طلاق سوم است. اما از آن‌جا که مرد (با طلاق سوم) کاری انجام داده که خداوند بدش می‌آید، آن زن را بر او حرام کرده‌است.

پس (ازدواج با) آن زن، تا وقتی با مرد دیگری (مُحلِّل) ازدواج نکرده است، بر آن مرد حلال نیست،

به این خاطر که مردم طلاق را امری کم‌اهمیت نشمارند و به زنان ضرر نرسانند.»[4]

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــ

[1] در متن روایت، اصطلاح «طلاق عِدّی» آمده‌است که به این معناست: هرگاه مرد همسرش را دو بار طلاق دهد و هربار پیش از پایان زمان «عِدّه»، طلاقش را فسخ کند و به همسرش رجوع کند و برای بار سوم هم او را طلاق دهد، به طلاق آخر «طلاق عِدّی» گفته می‌شود. دراین‌صورت زن بر مرد حرام می‌شود و مرد دیگر نمی‌تواند با او ازدواج کند، مگراین‌که آن زن با مرد دیگری ازدواج کند.

[2] به مردی که پس از سه‌طلاقه شدن زن، با او ازدواج می‌کند و موجب می‌شود زن مجدداً بر شوهر اولش حلال شود، اصطلاحاً «مُحلِّل» گویند.

[3] سوره بقره، آیه۲۲۹.

[4] وقتی مردی همسرش را طلاق دهد و رجوع کند، بعد طلاق دهد و باز رجوع کند و مجدداً برای بار سوم طلاق دهد، آسیب روحی قابل ملاحظه‌ای به همسرش وارد می‌نماید. گویی از اختیارات خود سوءاستفاده کرده‌است و زن را بازیچه امیال خود نموده‌است. اما اگر بداند طلاق سوم مانند طلاق‌های پیشین بازگشت‌پذیر نیست و برایش تنبیهی در نظر گرفته‌شده، احتیاط بیش‌تری خواهد کرد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۵ ، ۱۲:۱۳
ابوالفضل رهبر

 

در مطلب پیشین از امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) نقل شد که فرموده بودند اگر حدیثی به نقل از ما به شما رسید که برایتان ناآشنا بود، اما محال نبود، نباید آن را جعلی بخوانید و انکار کنید، حتی اگر شخصی دروغگو برایتان نقل کرده باشد.

 

این که بعضی افراد، روایاتی که به نظرشان معقول نیست را راحت رد می‌کنند، گاه به این دلیل است که اصلاً معنایش را متوجه نشده‌اند.

 

برای نمونه به حدیثی که مرحوم کلینی در معتبرترین کتاب حدیثی شیعه و با سندی صحیح نقل کرده (و در منابع اهل سنت نیز آمده‌است)، توجه کنید...

 

...عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْأَرْضِ عَلَى أَیِّ شَیْ‏ءٍ هِیَ قَالَ هِیَ عَلَى حُوتٍ قُلْتُ فَالْحُوتُ عَلَى أَیِّ شَیْ‏ءٍ هُوَ قَالَ عَلَى الْمَاءِ قُلْتُ فَالْمَاءُ عَلَى أَیِّ شَیْ‏ءٍ هُوَ قَالَ عَلَى صَخْرَةٍ قُلْتُ فَعَلَى أَیِّ شَیْ‏ءٍ الصَّخْرَةُ قَالَ عَلَى‏ قَرْنِ‏ ثَوْرٍ أَمْلَسَ قُلْتُ فَعَلَى أَیِّ شَیْ‏ءٍ الثَّوْرُ قَالَ عَلَى الثَّرَى قُلْتُ فَعَلَى أَیِّ شَیْ‏ءٍ الثَّرَى فَقَالَ هَیْهَاتَ عِنْدَ ذَلِکَ ضَلَّ عِلْمُ الْعُلَمَاءِ.

 الکافی، ج‏۸، ص۸۹

 

ابان بن تَغلِب گوید: از امام صادق (علیه السلام) در مورد «زمین» سؤال کردم که بر چه چیزی است؟
فرمودند: بر «ماهی».

عرض کردم: این ماهی بر چه چیزی است؟
فرمودند: بر «آب».

عرض کردم: این آب بر چه چیزی است؟
فرمودند: بر «صَخره»ای.

عرض کردم: این صخره بر چه چیزی است؟
فرمودند: بر «شاخ گاوی راهور».

عرض کردم: این گاو بر چه چیزی است؟
فرمودند: بر «خاک نمناک».

عرض کردم: این خاک نمناک بر چه چیزی است؟
فرمودند: هیهات! در اینجاست که دانشِ دانشمندان به خطا می‌رود.

 

در نگاه اولیه، خیلی راحت می توان این حدیث را از جعلیات نامید، چنانچه بعضی محققین چنین کرده‌اند.

اما...

آیا ممکن نیست فهم ما از این حدیث ساده انگارانه بوده باشد؟

آیا ممکن نیست این عبارات، بر اساس «اصطلاحات علمی رایج در آن روزگار»[1] بیان شده باشند؟

آیا ممکن نیست «حوت» (ماهی) و «ثَور» (گاو)، از «برج‌های فلکی دوازده‌گانه»[2] باشند؟

آیا ممکن نیست به «مراحل خلقت» یا «دوره های تاریخی حیات» یا «سیر تطور زیست بشری» یا «قوانین حاکم بر طبیعت» یا «لایه های زیرین زمین» اشاره داشته باشند؟[3]

آیا ممکن نیست «رمزگونه» باشند و برای فهمشان نیاز به رمزگشایی باشد؟

آیا این‌گونه احادیث نیاز به دقت بیشتری ندارند؟

 

شرم‌سارانه باید پذیرفت که دانشمندان ما، در بررسی و رمزگشایی این دست احادیث، کوتاهی داشته اند.

ما مجاز نبوده‌ایم این احادیث را به راحتی جعلی بنامیم و خود را از این میراث گران‌بها محروم سازیم.

چه بسا بتوان با بهره‌گیری از این داشته‌ها، به کرانه های علم دست یافت و تا آنجا پیش رفت که «دانشِ دانشمندان به خطا می‌رود».

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پانوشت: باید بر کلینی (مؤلف کتاب کافی) و کلینی‌ها درود فرستاد که از طعن ساده‌اندیشان نهراسیدند، این‌گونه احادیث را کنار نگذاشتند و آیندگان را از این میراث محروم نساختند.

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] گاه به دلیل ناآشنایی با بسیاری از اصطلاحات علمی گذشته، در فهم کلام گذشتگان دچار اشتباه می‌شویم؛ اصطلاحات نجومی، طبی، جغرافیایی و...
[2] برج‌های دوازده‌گانه‌ی دائرة البروج (دایره مسیر حرکت ظاهری سالانه خورشید در آسمان)، به ترتیب عبارت‌اند از: حَمَل، ثَور، جَوزا، سَرَطان، اَسَد، سُنبُله، میزان، عَقرب، قَوس، جَدی، دَلو و حوت.
[3] علامه شهرستانی در کتاب «الهیئة و الإسلام» بخش‌هایی از این حدیث را بر اساس هیئت جدید توضیح داده است. همچنین مرحوم کمره‌ای در ترجمه اصول کافی، ذیل این حدیث، چند احتمال را مطرح کرده است.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۵ ، ۱۵:۰۶
ابوالفضل رهبر

 

گاهی وقتی روایتی نقل می‌شود که به نظرمان عجیب می‌آید، خیلی راحت آن را رد می‌کنیم؛ مثلا می‌گوییم «لابد ساختگی است» یا «امام نمی‌تواند چنین حرفی زده باشد» یا...

حال ببینیم خود اهل بیت (علیهم‌السلام) در این رابطه چه نظری دارند...

 

ابوعبیده حذّاء گوید: از امام باقر (علیه‌السلام) شنیدم که می‌فرمود:

«به خدا قسم، محبوب‌ترین یارانم نزد من، کسی است که از گناهان بیشتر دوری کند و کسی که فقیه‌تر باشد و کسی که احادیث ما را بیشتر کتمان کند[1] و بدترین و مغضوب‌ترین‌شان نزد من کسی است که وقتی حدیثی را که به ما نسبت داده‌شده و از ما روایت شده‌است می‌شنود، قبول نمی‌کند و از آن بیزاری می‌جوید و انکارش می‌کند و کسی را که به آن معتقد باشد را تکفیر می‌کند، درحالی‌که نمی‌فهمد ممکن است آن حدیث از ما صادر شده‌باشد. او با این کار از ولایت ما خارج می‌شود.»

 الکافی، ج‏۲، ص۲۲۳

 

همچنین به این حدیث توجه کنید:

 

سفیان بن سِمط گوید: به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم: فدایتان شوم! مردی از جانب شما نزد ما می‌آید که ما او را به دروغ می‌شناسیم و حدیثی (از شما) نقل می‌کند که ما آن را ناپسند می‌دانیم. (در این مواقع چه باید کنیم؟) 

حضرت فرمودند:

«آیا به تو می‌گوید که من گفته‌ام شب، روز است و روز، شب؟»

عرض کردم: نه. 

فرمودند:

«(حتی) اگر گفت من این را گفته ام، باز هم آن را تکذیب نکن، که دراین‌صورت مرا تکذیب کرده‌ای.»

 مختصر البصائر، ص۲۳۳

 

البته این به این معنا نیست که به هر حدیثی، ولو اینکه در کتابی نامعتبر باشد یا از طریق فردی کذّاب نقل شده باشد، عمل کنیم، بلکه مقصود این است که آن را جعلی و ساختگی ندانیم.

 

امیر مؤمنان (علیه‌السلام) در ضمن حدیث معروف اربع‌مائة فرموده‌اند:
«اگر حدیثی ناآشنا شنیدید، آن را به ما برگردانید[2] و در مورد آن توقف کنید[3] و تسلیم باشید، تا حقیقت بر شما آشکار گردد و خبرپَراکَن و عجول نباشید.»

 الخصال، ج‏۲، ص۶۲۷

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] در زمان خلافت دشمنان اهل بیت، به خاطر حساسیت آنان نسبت به مرجعیت اهل بیت، اصحاب دستور داشتند احادیث ایشان (به خصوص احادیث اختلافی و حساسیت‌برانگیز) را کتمان کنند تا مبادا آب‌باریکه‌ی اسلام اصیل، به‌کلی بخشکد.
[2] یعنی برای تأیید، آن را به ما عرضه کنید. (در زمان غیبت که دسترسی به اهل بیت مقدور نیست، این‌گونه احادیث را باید به دیگر احادیث ایشان عرضه کنیم تا با کمک آن‌ها به فهم صحیحی دست یابیم. اگر باز هم به نتیجه‌ای نرسیدیم، باید در مورد آن توقف کنیم و صبر کنیم تا شاید آیندگان به فهم صحیحی برسند و الّا، بعد از ظهور، به حضرت (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) عرضه کنیم و از صحت و سقم آن مطلع شویم. در هر صورت، این کار ما نیست که خیلی راحت یک حدیث را جعلی بخوانیم.)
[3] مقصود از توقف این است که به آن عمل نکنید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۵ ، ۱۴:۵۴
ابوالفضل رهبر

 

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام:

«إِنَّ الْمَرْءَ یَحْتَاجُ فِی مَنْزِلِهِ وَ عِیَالِهِ إِلَى ثَلَاثِ خِلَالٍ یَتَکَلَّفُهَا وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ فِی طَبْعِهِ ذَلِکَ مُعَاشَرَةٌ جَمِیلَةٌ وَ سَعَةٌ بِتَقْدِیرٍ وَ غَیْرَةٌ بِتَحَصُّن‏»

 تحف العقول، ص۳۲۲

 

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«هر مردی، در خانه و خانواده‌اش، به سه چیز نیاز دارد که حتی اگر در سرشت او نباشد، باید خود را بر آن‌ها مکلّف سازد:
1- معاشرتی زیبا
2- گشاده دستیِ به‌اندازه
3- غیرت نسبت به حفظ ناموس.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۵ ، ۱۴:۴۳
ابوالفضل رهبر

 

یکی از نقاط قوت مکتب تشیع، نسبت به اهل سنت، «کتابت حدیث در هنگام صدور آن» است. یک قرن ممنوعیت کتابت و نقل حدیث از جانب حاکمان خبیث، موجب شده بود که اهل سنت (که خود را از حدیث اهل بیت نیز محروم کرده بودند،) در این مدت بتوانند تنها تعداد انگشت‌شماری کتاب حدیثی تدوین کنند و روایات را اغلب به‌صورت شفاهی، از نسلی به نسل دیگر، انتقال دهند. این امر موجب شده است میراث حدیثی آنان، دچار آفات فراوانی شود؛

- فراموشی و سانسور بسیاری از احادیث نبوی
- نقل غیردقیق همان مقدار حدیث
- جعل و وضع و دسّ در روایات
- عدم توانایی در اعتبارسنجی علمی روایات
- اتهام ساختگی بودن این میراث از جانب مستشرقان
- و...

 

در مقابل، با هدایت هوش‌مندانه اهل بیت (علیهم‌السلام)، «فرهنگ کتابت حدیث در هنگام صدور آن از معصوم» در میان محدّثان شیعه جا افتاده بود و اصحاب غالباً با کاغذ و قلم نزد ایشان حاضر می‌شدند، احادیث را می‌نوشتند و در فرصتی مناسب به جزوه و کتاب‌چه تبدیل می‌کردند. بعدتر نیز محدّثان شیعه با استفاده از همین جزوات و کتاب‌چه‌ها، کتاب‌های حدیثی جامعی تدوین کردند و امروز ما به اندازه همّت و توانمان از این میراث گران‌قدر بهره می‌بریم.

 

در ادامه، به نمونه‌هایی از تأکید امام صادق (علیه‌السلام) به «کتابت حدیث» توجه فرمایید:

 

...عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:
«اکْتُبْ وَ بُثَّ عِلْمَکَ فِی إِخْوَانِکَ فَإِنْ مِتَّ فَأَوْرِثْ کُتُبَکَ بَنِیکَ فَإِنَّهُ یَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانُ هَرْجٍ لَا یَأْنَسُونَ فِیهِ إِلَّا بِکُتُبِهِمْ.»
 الکافی، ج‏۱، ص۵۲
مفضل بن عمر گوید: امام صادق (علیه‌السلام) به من فرمودند:
«بنویس و علمت را در میان تمام برادرانِ (ایمانی) خود منتشر کن و اگر مُردی، کتاب‌هایت را به فرزندانت ارث بده. چراکه زمان آشوب و هرج و مرجی برای مردم فرا می‌رسد که در آن روزگار، جز با (استفاده از) کتاب‌هایشان، آسوده‌خاطر نخواهندشد.»

 

...عَنْ عُبَیْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:
«احْتَفِظُوا بِکُتُبِکُمْ فَإِنَّکُمْ سَوْفَ تَحْتَاجُونَ إِلَیْهَا.»
 الکافی، ج‏۱، ص۵۲
عبید بن زراره از امام صادق (علیه‌السلام) نقل می‌کند که فرمودند:
«از کتاب‌هایتان محافظت کنید، زیرا روزگاری به آن‌ها نیاز خواهیدداشت.»

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پانوشت: شاید مقصود از این زمان هرج و مرج و آشوب، عصر غیبت باشد که مسلمانان برای بهره‌مندی از دریای علم و معرفت اهل بیت (علیهم‌السلام) جز کتاب‌های حدیثی، دست‌آویزی ندارند. شاید هم روزگار دیگری در راه است...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۵ ، ۱۴:۳۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ وَ غَیْرِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
«بَادِرُوا أَوْلَادَکُمْ (أَحْدَاثَکُم‏) بِالْحَدِیثِ‏ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَکُمْ إِلَیْهِمُ الْمُرْجِئَةُ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۷

 

جمیل بن درّاج و برخی دیگر از راویان، از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده‌اند که فرمودند:
«پیش از آن‌که «مُرجئه» در (جذب) فرزندان (جوانان)تان از شما پیشی گیرند، با (استفاده از) «حدیث»، نسبت به (تربیت) آنان شتاب ورزید.»

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پانوشت: «ارجاء» در لغت به معنای «به تأخیر انداختن» است و اصطلاح «مُرجئه» در مورد سه گروه به کار رفته است:
1- کسانی که پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، افرادی ناصالح را بر امیر مؤمنان (علیه السلام) مقدم می‌دانند و حق خلافت ایشان را مؤخَّر می‌کنند. (به دلیل غلبه این تفکر در دوره امام صادق (علیه السلام)، ایشان شیعیان را نسبت به این خطر آگاه فرموده‌اند و راه مقابله با این خطر را بهره‌گیری از حدیث اهل بیت (علیهم السلام) معرفی کرده‌اند.)
2- این اصطلاح، گاه در مورد کسانی به کار رفته است که وفای خداوند به «وعید» (وعده عذاب) را واجب نمی‌دانند و (علی‌رغم صراحت کلام خداوند و اهل بیت) گمان می‌کنند ممکن است اصلاً عذابی در کار نباشد. (علامه مجلسی و فیض کاشانی، در توضیح این حدیث، این احتمال را مطرح کرده‌اند، اما گفته‌اند مقصود، همان معنای نخست (مخالفان شیعه) است.)
3- این اصطلاح، همچنین در مورد نوعی تفکر اباحه‌گری نیز به کار رفته است که گمان می‌کنند «معصیت خداوند»، در «ایمان» خللی ایجاد نمی‌کند و «ایمان» را (که اعم است از ایمان قلبی، عملی و زبانی،) به ایمان قلبی و زبانی منحصر می‌دانند.

 

در هر صورت، امام صادق (علیه السلام)؛
اولاً هشدار داده‌اند که تفکرات انحرافی، نوجوانان و جوانان شیعه را هدف قرار داده‌اند و (با توجه به خالی بودن و آماده بودن ذهن این گروه سِنی) باید نسبت به تعلیم و تربیت آنان شتاب ورزید و سستی ننمود.
ثانیاً ایشان برای جلوگیری از نفوذ تفکرات انحرافی در جامعه شیعی (که در اقلیت بودند و هنوز به لحاظ علمی و اعتقادی، هویت مستحکمی نیافته بودند)، «حدیث» را به عنوان ابزار مقابله، معرفی کرده‌اند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۵ ، ۱۴:۳۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ ع قَالَ:
«لَا یَنْبَغِی لِلرَّجُلِ أَنْ یَدَعَ الطِّیبَ فِی کُلِّ یَوْمٍ

فَإِنْ لَمْ یَقْدِرْ عَلَیْهِ فَیَوْمٌ وَ یَوْمٌ لَا

فَإِنْ لَمْ یَقْدِرْ فَفِی کُلِّ جُمُعَةٍ وَ لَا یَدَعْ.»

 الکافی، ج۶، ص۵۱۰

 

معَمّر بن خلّاد نقل کرده است که امام رضا (علیه السلام) فرمودند:
«برای مردان شایسته نیست که استفادهٔ روزانهٔ عطر را ترک کنند.
اگر (هر روز) نتوانستند، یک روز در میان،
اگر نتوانستند، روزهای جمعه و(به هر حال این کار را) ترک نکنند.»

 

آقایان هرروز عطر بزنند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۵ ، ۲۳:۴۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع قَالَ:

«مَنْ تَرَکَ السَّعْیَ فِی حَوَائِجِهِ یَوْمَ عَاشُورَاءَ قَضَى اللَّهُ لَهُ حَوَائِجَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ مَنْ کَانَ یَوْمُ عَاشُورَاءَ یَوْمَ مُصِیبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُکَائِهِ جَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَوْمَ فَرَحِهِ وَ سُرُورِهِ وَ قَرَّتْ بِنَا فِی الْجِنَانِ عَیْنُهُ وَ مَنْ سَمَّى یَوْمَ عَاشُورَاءَ یَوْمَ بَرَکَةٍ وَ ادَّخَرَ فِیهِ لِمَنْزِلِهِ شَیْئاً لَمْ یُبَارَکْ لَهُ فِیمَا ادَّخَرَ وَ حُشِرَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَعَ یَزِیدَ وَ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ زِیَادٍ وَ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ لَعَنَهُمُ اللَّهُ تَعَالَى إِلَى أَسْفَلِ دَرَکَةٍ مِنَ النَّارِ.»

 عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص۲۹۸

 

شیخ صدوق در کتاب «عیون أخبار الرضا علیه السلام» از امام ابوالحسن علی بن موسی الرضا (علیه السلام) نقل می کند که فرمودند:

«هرکس در روز عاشورا تلاش برای (رفع) نیازهایش را کنار بگذارد، خداوند نیازهای دنیا و آخرتش را رفع می کند،

و هرکس روز عاشورا، روز مصیبت[۱] و حزن[۲] و گریه اش باشد، خداوند (عزّ و جلّ) روز قیامت را روز شادمانی و شادی اش قرار می دهد و چشمش در بهشت به (دیدار) ما (اهل بیت) روشن می گردد،

و هرکس روز عاشورا را روز خیر و برکت بنامد[۳] و چیزی را برای خانه اش ذخیره کند، برایش در چیزی که ذخیره کرده است، خیری نخواهد بود و در روز قیامت به همراه «یزید» و «عبیدالله بن زیاد» و «عمر بن سعد» – که خداوند تعالی لعنتشان کند و به قعر آتش بیفکند  محشور می شود.»

 
 
 
پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] مصیبت: بلا، سختی و پیشامد بد.

[۲] حزن: غم و اندوه.

[۳] چنان چه عده ای از مسلمانان (به سبب عدم فهم صحیح از برخی احادیث) روز عاشورا را روزی مبارک می دانند و در این روز روزه می گیرند. توضیح اینکه: گویا این روز در آیین یهودیان مبارک بوده و پیش از تشریع روزه ماه مبارک رمضان، سنت پیامبر نیز روزه گرفتن در این روز بوده است. در سالهای ابتدایی بعثت پیامبر، این روز در تقویم یهودیان، با روز دهم ماه محرم منطبق بوده است و مسلمانان گمان کرده اند که برکت مربوط به دهم محرم بوده است. بعدها نیز بنی امیه بر این مسئله تأکید کردند و امروزه شاهد تبرک جستن و روزه گرفتن بعضی از مسلمانان در این روز هستیم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۵ ، ۰۲:۳۷
ابوالفضل رهبر

 

گاهی حرفی انسان را تکان می دهد، حرفی که بارها آن را شنیده و بی توجه از کنارش عبور کرده است.

ولی وقتی انسان مدتی است به بن بستی خورده است و روی دنده ی پذیرش افتاده است و منتظر یک «راه نمایی» و اندکی «دست گیری» است، دیگر از کنار همان حرفِ بارها شنیده شده، بی توجه عبور نمی کند.

می ایستد..

و تأملی..

و فکری..

و (شاید) تصمیمی..

و (إن شاء الله) حرکتی...

 

این حدیث در چنین حالتی از زبان دوستی به گوشم خورد:

...أَخْبَرَنَا أَبُو بَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ‏ «أَیُّمَا رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا اسْتَعَانَ بِهِ رَجُلٌ مِنْ إِخْوَانِهِ فِی حَاجَةٍ فَلَمْ یُبَالِغْ فِیهَا بِکُلِّ جُهْدٍ فَقَدْ خَانَ‏ اللَّهَ‏ وَ رَسُولَهُ‏ وَ الْمُؤْمِنِینَ‏» قَالَ أَبُو بَصِیرٍ قُلْتُ- لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع مَا تَعْنِی بِقَوْلِکَ «وَ الْمُؤْمِنِینَ‏» قَالَ «مِنْ لَدُنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ إِلَى آخِرِهِمْ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۳۶۲

 

از ابو بصیر نقل شده است: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمودند:

«هریک از اصحاب ما[۱] که مردی در مورد حاجتی از او یاری بخواهد، اما تمامِ نهایت تلاشش[۲] را برای حاجت او به کار نبندد، به‌راستی به خداوند و رسولش و مؤمنین خیانت[۳] کرده است.»

ابو بصیر گوید به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: منظورتان از اینکه فرمودید «و مؤمنین» چیست؟

حضرت فرمودند:

«(اهل بیت) از امیر مؤمنان تا آخرشان» (علیهم السلام)

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] اصحاب: دوستان، رفقاء، هم نشینان.

[۲] جٌهد: انجام کار با مشقّت و جدیت و به کار بستن نهایت تلاش، برای رسیدن به مقصود.

[۳] خیانت: کم گذاشتن، بد عهدی، کوتاهی در امانت داری، ضایع کردن حق دیگری.

 

 

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱) بعد از شنیدن این حدیث، به خود نهیب زدم: «تو که بارها و بارها به خدا و رسول و ائمه (صلوات الله علیهم) خیانت کرده ای، عهد شکسته ای و ظلم روا داشته ای، چطور از ایشان انتظار «راه نمایی» و «دست گیری» داری؟!»

۲) و یاد خاطره ای از مرحوم علی صفائی افتادم که به دوستی گلایه کرده بود «چرا آن روز به رفیقت که از تو کمکی می خواست، کمک نکردی  و امروز مرا دعوت کرده ای و برایم ماهی درست کرده ای؟ پس داشته ای و نداده ای!» و در جواب آن شخص که گفته بود «پولی نداشتم و ماهی را از مغازه ی یک آشنا گرفته ام تا بعداً با او حساب کنم»، فرموده بود: «داشته های تو فقط پول توی جیبت نیست، اعتبار و آبرویت هم هست. چطور وقتی خودت گرفتار باشی، به این در و آن در می زنی، همان طور باید برای رفقایت مایه بگذاری.» (نقل به مضمون)

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۷:۵۹
ابوالفضل رهبر

 

 این مطلب پیش تر در قدس آنلاین منتشر شده است.

 

بعضی آیات قرآن کریم، "محکم" و بعضی "متشابه" اند. "محکمات قرآن"، آیاتی هستند که معنایشان واضح است و می توان در مورد معنایشان حکم قطعی صادر کرد و به آن ها عمل نمود. اما "متشابهات قرآن" آیاتی هستند که معنای حقیقی شان، به خاطر تشابه با دیگر معانی، مشخص نیست.

یکی از ضروریات فهم قرآن، شناخت آیات محکم و آیات متشابه و ارجاع متشابهات به محکمات است؛ به این ترتیب که متشابهات بر محکمات (که در حکم قواعد ثابت و یقینی هستند) تطبیق داده شوند، تا معنای صحیح خود را بیابند و مخاطبانشان را دچار گمراهی نکنند.

شایسته ترین اشخاص برای این مهم، اهل بیت (علیهم السلام) هستند که وحی در خانه شان نازل شده است و قرآن را به راستی شناخته اند. ایشان مفسّران حقیقیِ کلام الهی هستند و می توان گفت تمام احادیث شان، در ذیل آیات قرآن و در تفسیر آن ها بیان شده است.

 

حال جالب است بدانید، روایات اهل بیت (علیهم السلام) نیز مانند آیات قرآن، دارای محکمات و متشابهاتی هستند؛

 

...عَنْ أَبِی حَیُّونٍ مَوْلَى الرِّضَا ع قَالَ: «مَنْ رَدَّ مُتَشَابِهَ الْقُرْآنِ إِلَى مُحْکَمِهِ هُدِیَ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» ثُمَّ قَالَ «إِنَّ فِی أَخْبَارِنَا مُتَشَابِهاً کَمُتَشَابِهِ الْقُرْآنِ وَ مُحْکَماً کَمُحْکَمِ الْقُرْآنِ فَرُدُّوا مُتَشَابِهَهَا إِلَى مُحْکَمِهَا وَ لَا تَتَّبِعُوا مُتَشَابِهَهَا دُونَ مُحْکَمِهَا فَتَضِلُّوا.»

 عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۱، ص۲۹۰

 

«ابو حیّون»، غلام امام رضا (علیه السلام) نقل می کند که حضرت فرمودند:

«کسی که "متشابهات قرآن" را به "محکمات قرآن" ارجاع دهد، به صراط مستقیم هدایت شده است.»

سپس فرمودند:

«به راستی که در روایات ما (اهل بیت) نیز مانند متشابهات قرآن، متشابهاتی هست، و مانند محکمات قرآن، محکماتی. پس روایات متشابه را به روایات محکم ارجاع دهید و از روایات متشابه، بدون (توجه به) روایات محکم، تبعیت نکنید، که در این صورت گمراه خواهید شد.»

 

 

 

به همین خاطر است که گاهی دیده می شود برخی با دیدن احادیثی به ظاهر ناسازگار، دچار سردرگمی و تردید می شوند.

و به همین خاطر است که توصیه می شود افراد ناوارد با مشاهده ی تنها یک آیه یا حدیث، حکم صادر نکنند، چرا که برای فهم یک آیه یا حدیث، باید به اصول محکم قرآنی و روایی رجوع کرد و مجموع آموزه های دینی را در نظر گرفت.

واضح است که تشخیص محکمات و متشابهات روایات اهل بیت (علیهم السلام) از عالمانی ساخته است که با مجموع روایات ایشان آشنایی کامل داشته باشند و سال ها عمر خود را برای فهم احادیث اهل بیت و اجتهاد احکام دین مصروف داشته باشند.

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۵ ، ۰۷:۲۶
ابوالفضل رهبر

 

 این مطلب پیش تر در قدس آنلاین منتشر شده است.

 

 یکی از اعمال مستحب بعد از نماز، سجده شکر است. چرا بعد از هر نماز، سجده شکر به جای آورده می شود؟ این سجده چگونه باید باشد؟

 

...حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: «السَّجْدَةُ بَعْدَ الْفَرِیضَةِ شُکْراً لِلَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ عَلَى مَا وَفَّقَ لَهُ الْعَبْدَ مِنْ أَدَاءِ فَرِیضَتِهِ وَ أَدْنَى مَا یُجْزِی فِیهَا مِنَ الْقَوْلِ أَنْ یُقَالَ شُکْراً لِلَّهِ شُکْراً لِلَّهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ.» قُلْتُ: فَمَا مَعْنَى قَوْلِهِ شُکْراً لِلَّهِ؟ قَالَ: «یَقُولُ هَذِهِ السَّجْدَةُ مِنِّی شُکْراً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى مَا وَفَّقَنِی لَهُ مِنْ خِدْمَتِهِ وَ أَدَاءِ فَرَائِضِهِ وَ الشُّکْرُ مُوجِبٌ لِلزِّیَادَةِ فَإِنْ کَانَ فِی الصَّلَاةِ تَقْصِیرٌ لَمْ یَتِمَّ بِالنَّوَافِلِ تَمَّ بِهَذِهِ السَّجْدَةِ.»[۱]

 

«حسن بن علی بن فَضّال»، از امام ابوالحسن الرضا (علیه السلام) نقل می کند که فرمودند:

«سجده بعد از نمازهای واجب یومیه، برای شکرِ خداوند تعالی است. این یاد خدا، به خاطر توفیقی است که بنده در انجام واجباتش یافته است و حداقل ذکری که در سجده شکر گفته می شود، این است که سه مرتبه گفته شود: «شکراً لله شکراً لله».»

حسن بن علی بن فضّال می گوید: عرض کردم: معنای «شکراً لله» چیست؟

امام رضا (علیه السلام) فرمودند:

«بنده می گوید: این سجده از جانب من، شکری است برای خداوند (عزّ و جلّ)، به این خاطر که مرا موفق ساخت که در خدمتش باشم و واجباتش را انجام دهم. شکر، موجب زیادت است،[۲] پس اگر در نماز، کوتاهی و نقصی صورت گیرد که با نمازهای نافله جبران نشود، با این سجده جبران خواهد شد.»

 

«سلیمان بن حفص مَروَزی» نیز نقل کرده است که امام ابوالحسن[۳] (علیه السلام) در نامه ای خطاب به من نوشتند:

«در سجده شکر، صد مرتبه بگو «شکراً شکراً» و اگر خواستی بگو «عفواً عفواً».»[۴]

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

[۱] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۱، ص۲۸۱.

[۲] چنان چه خداوند (تبارک و تعالی) فرموده است: «لَئنِ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ  وَ لَئنِ کَفَرْتمُ‏ إِنَّ عَذَابىِ لَشَدِیدٌ» ؛ «اگر شکرگزارى کنید، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسى کنید، مجازاتم شدید است!» ؛ سوره ابراهیم، آیه۷، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

[۳] شیخ صدوق، پس از ذکر این حدیث بیان می کند: از آنجا که «سلیمان بن حفص» هم از اصحاب امام کاظم و هم از اصحاب امام رضا (علیهما السلام) بوده است [و کنیه هر دو امام «ابوالحسن» بوده است،] مشخص نیست مقصودِ سلیمان، کدام امام است.

[۴] ...عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ حَفْصٍ الْمَرْوَزِیِّ قَالَ کَتَبَ إِلَیَّ أَبُو الْحَسَنِ ع «قُلْ فِی سَجْدَةِ الشُّکْرِ مِائَةَ مَرَّةٍ شُکْراً شُکْراً وَ إِنْ شِئْتَ عَفْواً عَفَواً»؛ عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص۲۸۰.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۵ ، ۰۷:۲۱
ابوالفضل رهبر

 

 این مطلب پیش تر در قدس آنلاین منتشر شده است.

 

ما گاهی در میزبانی از دیگران، طوری عمل می کنیم که هم خود را و هم مهمان را به زحمت می اندازیم. این زحمت ها، به تدریج، رفت و آمدها را کم می کند و روابط را به سردی می کشاند. عمل به دستورات اهل بیت (علیهم السلام) برای پیشگیری از این معضل اجتماعی مؤثر خواهد بود.

 

...حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع أَنَّهُ دَعَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ ع: «عَلَى أَنْ تَضْمَنَ لِی ثَلَاثَ خِصَالٍ.» قَالَ وَ مَا هِیَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ: «لَا تُدْخِلُ عَلَیْنَا شَیْئاً مِنْ خَارِجٍ وَ لَا تَدَّخِرُ عَنَّا شَیْئاً فِی الْبَیْتِ وَ لَا تُجْحِفُ بِالْعِیَالِ.» قَالَ: ذَلِکَ لَکَ. فَأَجَابَهُ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع.[۱]

 

شیخ صدوق در کتاب «عیون اخبار الرضا علیه السلام»، از امام رضا از پدرشان از پدرانشان (علیهم السلام) نقل کرده است:

مردی علی بن ابی طالب (علیه السلام) را (به خانه اش) دعوت کرد.

امیر مؤمنان به او فرمودند: «به شرطی که سه چیز را برایم تضمین کنی!»

مرد گفت: آن شرط ها چیست، ای امیر مؤمنان؟[۲]

حضرت فرمودند:

«۱- از خارج (از منزل) برایمان چیزی نیاوری،

۲- آن چه در خانه داری را از ما دریغ نکنی،

۳- (به خاطر ما) در حق خانواده ات اجحاف[۳] ننمایی.»

مرد گفت: تضمین می کنم. علی بن ابی طالب (علیه السلام) نیز دعوتش را پذیرفتند.

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص۲۵۹.

[۲] از اینکه آن مرد حضرت را «امیرالمؤمنین» خطاب کرده است، مشخص می شود که ماجرا مربوط به ایام خلافت ایشان بوده است.

[۳] اجحاف: دیگری را به زیان یا سختیِ بیش از حد انداختن.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۴ ، ۱۵:۱۳
ابوالفضل رهبر

 

 این مطلب پیش تر در قدس آنلاین منتشر شده است.

 

انسان در دنیا گاهی به دلیل قرار گرفتن در موقعیت های نامأنوس و غافلگیر کننده، دچار وحشت می شود؛ ترس از تاریکی، ترس از تنهایی، ترس از شکست، ترس از سرنوشت نامعلوم و...

اگر کسی از ورای دنیا، به سیر کلی حیات بشر نگاهی بیاندازد، می تواند به حساس ترین و نامأنوس ترین این موقعیت ها پی برده، دیگران را نیز از آن آگاه سازد تا خود را برای این موقعیت ها آماده سازند.

امام هشتم (علیه السلام) که بر فراز ایستاده است، ما را از این مهم آگاه ساخته است...

 

...قَالَ یَاسِرٌ الْخَادِمُ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع یَقُولُ إِنَّ أَوْحَشَ مَا یَکُونُ هَذَا الْخَلْقُ فِی ثَلَاثَةِ مَوَاطِنَ یَوْمَ یُولَدُ وَ یَخْرُجُ مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ فَیَرَى الدُّنْیَا وَ یَوْمَ یَمُوتُ فَیُعَایِنُ الْآخِرَةَ وَ أَهْلَهَا وَ یَوْمَ یُبْعَثُ فَیَرَى أَحْکَاماً لَمْ یَرَهَا فِی دَارِ الدُّنْیَا وَ قَدْ سَلَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى یَحْیَى ع فِی هَذِهِ الثَّلَاثَةِ الْمَوَاطِنِ وَ آمَنَ رَوْعَتَهُ فَقَالَ «وَ سَلامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوتُ وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا» وَ قَدْ سَلَّمَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ عَلَى نَفْسِهِ فِی هَذِهِ الثَّلَاثَةِ الْمَوَاطِنِ فَقَالَ «وَ السَّلامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا»

 

از یاسر، خادم امام رضا (علیه السلام) نقل شده است که گفت: از امام ابوالحسن الرضا (علیه السلام) شنیدم که فرمودند:

«وحشتناک ترین (نامأنوس ترین) موقعیت هایی که انسان در آن واقع می شود، سه موقعیت است؛

۱- روزی که متولد می شود و از شکم مادرش خارج می شود و دنیا را می بیند،

۲- و روزی که می میرد و آخرت و اهل آخرت را به چشم می بیند،

۳- و روزی که حکم[۱] هایی می بیند که در دنیا ندیده است،

و خداوند (عزّ و جلّ) در این سه موقعیت بر یحیی (بن زکریا علیه السلام) «سلام»[۲] نموده است و ترس او را تسکین داده است؛ فرموده است «سلام بر او، در روزی که متولد شد و روزی که می میرد و روزی که برانگیخته می شود»[۳] و عیسی بن مریم (علیه السلام) نیز در همین سه موقعیت بر خود سلام نموده است و فرموده است «و سلام بر من، در روزی که متولد شدم و روزی که می میرم و روزی که در حالی که زنده شده ام، برانگیخته می شوم»[۴]»[۵]

 
 
 
پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[۱] مقصود، حکم کردن و قضاوت خداوند، در مورد بندگان است.

[۲] مقصود از «سلام»، صحت، عافیت و در امان بودن از هلاکت است.

[۳] سوره مریم، آیه۱۵.

[۴] سوره مریم، آیه۳۳.

[۵] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص۲۵۷.

 

وحشتناکترین لحظات زندگی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۱۶
ابوالفضل رهبر

 

 این مطلب پیش تر در قدس آنلاین منتشر شده است.

 

از مجموع معارف قرآن کریم و احادیث اهل بیت (علیهم السلام) پیرامون «صله رحِم» چنین برداشت می شود که صله رحم تنها یک دید و بازدید را شامل نمی شود، بلکه این رفت و آمدها، مقدمه ای است برای آگاهی از احوال اقوام و دست گیری از آنان، در مشکلات و گرفتاری هایشان.

 

خداوند (تبارک و تعالی) در اولین آیه از سوره مبارکه «نساء» به این مهم تأکید فرموده است؛

«...وَ اتَّقُواْ اللَّهَ الَّذِى تَسَاءَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحَامَ  إِنَّ اللَّهَ کاَنَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا»؛

«...و از خدایى که به نام او از یکدیگر درخواست مى‏کنید و از (بریدن و قطع رابطه با) خویشاوندان پروا کنید، که همانا خداوند پیوسته بر شما مراقب و نگهبان است.»[۱]

 

حال سؤال این است که محدوده اقوامی که ما در قبالشان مسئولیت داریم و در روز قیامت در موردشان مورد سؤال واقع می شویم، تا کجاست؟ آیا تنها شامل اقوام درجه یک و دو می شود؟ یا محدوده بزرگتری را در بر می گیرد؟

 

امام رضا (علیه السلام) در حدیثی که شیخ صدوق آن را در کتاب «عیون أخبار الرضا علیه السلام» نقل کرده است، این محدوده را تبیین می فرمایند؛

...عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص

«لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَى السَّمَاءِ رَأَیْتُ رَحِماً مُتَعَلِّقَةً بِالْعَرْشِ تَشْکُو رَحِماً إِلَى رَبِّهَا فَقُلْتُ لَهَا کَمْ بَیْنَکِ وَ بَیْنَهَا مِنْ أَبٍ فَقَالَتْ نَلْتَقِی فِی أَرْبَعِینَ أَبًا.»[۲]

 

حسن بن علی وشّاء از امام رضا (علیه السلام) نقل کرده است که ایشان از پدرشان، از پدرانشان، از امیرالمؤمنین نقل کردند که پیامبر خدا (صلوات الله علیهم) فرمودند:

«زمانی که (در شب معراج) به سوی آسمان سیر داده شدم، رحِمی را دیدم که از عرش آویخته شده بود و از رحِمی دیگر، به پروردگار شکایت می کرد. به او گفتم: میان تو و آن رحِم (که از او شکایت می کنی) چند پدر (نسل) فاصله است؟ گفت: در چهلمین پدر (جدّمان) با هم مشترکیم!»

 

امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) نیز در ضمن نامه شان به عبدالله بن عباس، کارگزار خود در بصره، می نویسند:

«...قَدْ بَلَغَنِی تَنَمُّرُکَ لِبَنِی تَمِیمٍ وَ غِلْظَتُک عَلَیْهِمْ وَ إِنَّ بَنِی تَمِیمٍ لَمْ یَغِبْ لَهُمْ نَجْمٌ إِلَّا طَلَعَ لَهُمْ آخَرُ وَ إِنَّهُمْ لَمْ یُسْبَقُوا بِوَغْمٍ فِی جَاهِلِیَّةٍ وَ لَا إِسْلَامٍ‏ وَ إِنَّ لَهُمْ بِنَا رَحِماً مَاسَّةً وَ قَرَابَةً خَاصَّةً نَحْنُ مَأْجُورُونَ عَلَى صِلَتِهَا وَ مَأْزُورُونَ عَلَى قَطِیعَتِهَا...»[۳]

 

«...خبرِ بدخویى و درشتى تو با قبیله بنى تمیم به من رسید، همانا از بنى تمیم کوکبى پنهان نشده، مگر آن که کوکب دیگرى بر ایشان پدیدار گشته (آسمان فضل و بزرگوارى و شجاعت و دلیرى آنان از کوکب درخشان تهى نگردیده، و اگر بزرگى از آن ها کشته شده، دیگرى جایش را گرفته) و در جاهلیّت و اسلام کسى به کینه جوئى و خون خواهى بر ایشان پیشى نگرفته (از این رو با چنین مردمى نباید درشتى نمود) و (سبب دیگرى که نبایستى با آنان بدخویى کرد آن است که) ایشان را با ما خویشاوندىِ پیوسته و نزدیکی است (چون نسب بنى هاشم و بنى تمیم به «الیاس بن مضر» جدّ شانزدهم پیغمبر اکرم منتهى می شود، پس) ما را در پیوستن بآن خویشاوندى پاداش و در جدائى از آن گناه مى‏باشد...»[۴]

 

چنان چه ملاحظه شد، امیرالمؤمنین (علیه السلام)، افراد قبیله بنی تمیم، که در شانزده نسل قبل، با ایشان پدری مشترک داشته اند را «رحِم» و «خویشاوند نزدیک» خود دانسته اند و ابن عباس که از بنی هاشم بوده است را از بدخویی با آنان بر حذر داشته اند.

 

بنابراین اگر بدانیم که با کسانی قوم و خویش هستیم، ولو اینکه در چهل نسل پیش، با آنان پدری مشترک داشته باشیم،[۵] در قبال آنان مسئولیتی مضاعف خواهیم داشت و اگر در موردشان کوتاهی کنیم، در روز قیامت مورد مؤاخذه قرار خواهیم گرفت.

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] سوره نساء، آیه۱، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

[۲] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص۲۵۵.

[۳] نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص۳۷۶.

[۴] ترجمه و شرح نهج البلاغة (فیض الإسلام)، ج‏۵، ص۸۶۸.

[۵] اگر هر نسل را به طور میانگین، سی سال در نظر بگیریم، معنی اش این است که حدود ۱۲۰۰ سال پیش جد مشترکی داشته باشیم و بعد از او، تیره مان از هم جدا شده باشد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۰۶
ابوالفضل رهبر

 

 این مطلب پیش تر در قدس آنلاین منتشر شده است.

 

احترام به سادات، از رسوم شیعیان بوده و هست. جالب است بدانید، از قرن سوم، تشکلی برای تکریم سادات و رسیدگی به امور آنان شکل گرفت. این تشکل کم کم گسترش یافت و قوت گرفت، تا جایی که در دوران افول بنی عباس، رسمیت یافت. در این تشکل، افرادی با عنوان «نقیب» در شهرهای مختلف به امور سادات رسیدگی می کردند و همگی زیر نظر «نقیب النقباء» فعالیت داشتند. سید رضی، تدوین کننده نهج البلاغه، در زمان خود، این منصب را دارا بوده است و نقابت علویان و طالبیان[۱] را به عهده داشته است.

از جمله وظائفی که برای صاحبان منصب نقابت بر شمرده اند، می توان به این موارد اشاره کرد:

الف. ضبط انساب سادات و ثبت ولادت و وفات آنان (برای شناسایی دقیقِ جامعه سادات، داخل نشدن بیگانگان در میان آنان و فراموش نشدن سیادتشان)

ب. الزام سادات به رعایت احکام اسلامی و آداب اجتماعی و نیز باز داشتن آنان از تفاخر به دیگران و اشتغال به شغل های پست (جهت حفظ احترام و محبوبیت خاندان پیامبر)

ج. مدیریت اموالی که شرعاً به سادات تعلق می گیرد (مثل سهمی که از غنائم جنگی یا خمس، به آنان تعلق می گیرد)

د. رفع خصومت و قضاوت میان سادات و اجرای حدود شرعی بر سادات خطاکار، به صورت مستقل[۲]

هـ. ولایت بر اموال سادات یتیم، رسیدگی به امور آنان و فراهم نمودن زمینه ازدواج دخترانی که ولیِ معینی ندارند

و. جلوگیری از ازدواج دختران سادات با افرادی که هم شأن آن ها نیستند

 

این رسم پسندیده ریشه در احادیث پیامبر و ائمه (صلوات الله علیهم) دارد.

به نمونه ای از این احادیث که شیخ صدوق به نقل از امام رضا (علیه السلام) در کتاب «عیون أخبار الرضا علیه السلام» ذکر کرده است، توجه نمایید:

 

...حَدَّثَنَا دِعْبِلُ بْنُ عَلِیٍّ (الْخُزَاعِیِّ) قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا ع عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏:

«أَرْبَعَةٌ أَنَا لَهُمْ شَفِیعٌ‏ یَوْمَ الْقِیَامَةِ الْمُکْرِمُ لِذُرِّیَّتِی مِنْ بَعْدِی وَ الْقَاضِی لَهُمْ حَوَائِجَهُمْ وَ السَّاعِی لَهُمْ فِی أُمُورِهِمْ عِنْدَ اضْطِرَارِهِمْ إِلَیْهِ وَ الْمُحِبُّ لَهُمْ بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ.»[۳]

 

دِعبِل خُزاعی[۴] از امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) نقل کرده است که ایشان از پدرشان، از پدرانشان، از امیرالمؤمنین نقل کردند که رسول خدا (صلوات الله علیهم) فرمودند:

«چهار گروه هستند که در روز قیامت، من شفیعشان خواهم بود؛

۱- کسی که پس از من، به ذریه‌ام[۵] احترام بگذارد،

۲- و کسی که نیازهای آنان را برآورده سازد،

۳- و کسی که هنگام ناچاری آن ها، در (رسیدگی به) امورشان بکوشد،

۴- و کسی که آنان را با قلب و زبانش دوست بدارد.»

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] علویان: خاندان امیرالمؤمنین (علیه السلام)، طالبیان: خاندان حضرت ابوطالب (رحمة الله علیه).

[۲] چنان چه امروزه، برای حفظ حرمت بعضی قشرها، دادگاهی ویژه تشکیل می شود.

[۳] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص۲۵۳.

[۴] دِعبل بن علی بن رزین، شاعر شیعه قرن های دوم و سوم هجری است. وی از اصحاب امام کاظم و امام رضا بوده است و محضر امام جواد (علیهم السلام) را نیز درک کرده است. دعبل خُزاعی در برابر دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) زبانی تند داشت و به همین دلیل، به دستور عباسیان به قتل رسید.

[۵] فرزند و نسل و دودمان‏.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۲۷
ابوالفضل رهبر

 

 این مطلب پیش تر در قدس آنلاین منتشر شده است.

 

از میان فرزندان ائمه (علیهم السلام)، دو نفر به نام «زید» علیه دستگاه جائرِ زمان خویش قیام کرده اند:[1]

۱- «زید بن علی» فرزند امام سجاد (علیه السلام) که علیه بنی امیه قیام نمود،
۲- «زید بن موسی» فرزند امام کاظم (علیه السلام) که علیه بنی عباس قیام کرد.

«زید بن علی»، کسی است که زیدی مذهبان او را بعد از امام حسین (علیه السلام) امام خود می دانند.[2] هرچند ائمه (علیهم السلام) در قیام او شرکت نکردند، اما همواره از او با احترام یاد می کردند و او را کسی می دانستند که برای دعوت به خویش قیام نکرده است، بلکه قصدش بازگرداندنِ امور به اهلش بوده است.

به عکس، «زید بن موسی» فردی بی تقوا بود که با سوء استفاده از نسبتش با اهل بیت (علیهم السلام)، مردم را به سوی خویش (به عنوان امام) دعوت می کرد. او در جریان قیامش در بصره، رفتار خشن و بی رحمانه ای داشت و به خاطر سوزاندن خانه های بنی عباس در این شهر، به «زید النار» مشهور گشت. امام رضا (علیه السلام) از ابتدای حرکتِ زید، او را از این کار باز می داشتند و هرگز از او خشنود نبودند.

 

شیخ صدوق، در کتاب «عیون أخبار الرضا علیه السلام»، یک باب را به احادیث امام رضا (علیه السلام) راجع به برادرشان، «زید النار» اختصاص داده است. در اولین روایت از این باب، صحنه ای توصیف می شود که در آن «زید النار» را به بند کشیده اند و نزد مأمون حاضر کرده اند. مأمون نیز امام رضا (علیه السلام) را فراخوانده است، تا به خاطر بخشیدنِ زید، منتی بر ایشان بگذارد.
عکس العمل امام نسبت به خباثت مأمون جالب توجه است:

 

 

 

...ابْنُ أَبِی عُبْدُونٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: لَمَّا حُمِلَ زَیْدُ بْنُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ إِلَى الْمَأْمُونِ وَ قَدْ کَانَ خَرَجَ بِالْبَصْرَةِ وَ أَحْرَقَ دُورَ وُلْدِ الْعَبَّاسِ وَهَبَ الْمَأْمُونُ جُرْمَهُ لِأَخِیهِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع وَ قَالَ لَهُ یَا أَبَا الْحَسَنِ‏ لَئِنْ خَرَجَ أَخُوکَ وَ فَعَلَ مَا فَعَلَ لَقَدْ خَرَجَ قَبْلَهُ زَیْدُ بْنُ عَلِیٍّ فَقُتِلَ وَ لَوْ لَا مَکَانُکَ مِنِّی لَقَتَلْتُهُ فَلَیْسَ مَا أَتَاهُ بِصَغِیرٍ فَقَالَ الرِّضَا ع یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَقِسْ أَخِی زَیْداً إِلَى زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ فَإِنَّهُ کَانَ مِنْ عُلَمَاءِ آلِ مُحَمَّدٍ غَضِبَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَجَاهَدَ أَعْدَاءَهُ حَتَّى قُتِلَ فِی سَبِیلِهِ وَ لَقَدْ حَدَّثَنِی أَبِی مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ سَمِعَ أَبَاهُ جَعْفَرَ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ع یَقُولُ رَحِمَ اللَّهُ عَمِّی زَیْداً إِنَّهُ دَعَا إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لَوْ ظَفِرَ لَوَفَى بِمَا دَعَا إِلَیْهِ وَ لَقَدِ اسْتَشَارَنِی فِی خُرُوجِهِ فَقُلْتُ لَهُ یَا عَمِّ إِنْ رَضِیتَ أَنْ تَکُونَ الْمَقْتُولَ الْمَصْلُوبَ بِالْکُنَاسَةِ فَشَأْنَکَ فَلَمَّا وَلَّى قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَیْلٌ لِمَنْ سَمِعَ وَاعِیَتَهُ فَلَمْ یُجِبْهُ فَقَالَ الْمَأْمُونُ یَا أَبَا الْحَسَنِ أَ لَیْسَ قَدْ جَاءَ فِیمَنِ ادَّعَى الْإِمَامَةَ بِغَیْرِ حَقِّهَا مَا جَاءَ فَقَالَ الرِّضَا ع إِنَّ زَیْدَ بْنَ عَلِیٍّ لَمْ یَدَّعِ مَا لَیْسَ لَهُ بِحَقٍّ وَ إِنَّهُ کَانَ أَتْقَى لِلَّهِ مِنْ ذَلِکَ إِنَّهُ قَالَ أَدْعُوکُمْ إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ع وَ إِنَّمَا جَاءَ مَا جَاءَ فِیمَنْ یَدَّعِی أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى نَصَّ عَلَیْهِ ثُمَّ یَدْعُو إِلَى غَیْرِ دِینِ اللَّهِ وَ یُضِلُّ عَنْ سَبِیلِهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ کَانَ زَیْدٌ وَ اللَّهِ مِمَّنْ خُوطِبَ بِهَذِهِ الْآیَةِ وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباکُمْ.

 

از ابی عُبدون نقل شده است که گفت: وقتی زید بن موسی بن جعفر (علیهما السلام) که در بصره قیام کرده بود و خانه های بنی عباس را به آتش کشیده بود، نزد مأمون آورده شد، مأمون او را به خاطر برادرش علی بن موسی الرضا (علیه السلام) بخشید و خطاب به امام گفت:

«ای ابوالحسن! اگر برادرتان قیام کرد و آن کارها را کرد، پیش از او نیز «زید بن علی» قیام کرد و کشته شد. و اگر شما این مقام و منزلت را نزد من نداشتید، او را نیز می کشتم، چراکه او جرم کوچکی ندارد.»

امام رضا (علیه السلام) فرمودند:

«ای امیرالمؤمنین![3] برادرم زید را با «زید بن علی» مقایسه نکن! چرا که او از عالمانِ آل محمد (علیهم السلام) بود، که به خاطر خداوند عزّوجلّ خشمگین شد و با دشمنان خدا جنگید، تا این که در راه خدا کشته شد. پدرم موسی بن جعفر به من گفت که از پدرشان جعفر بن محمد بن علی (علیهم السلام) شنیده است که فرمودند: «خدا عمویم زید را رحمت کند. به راستی که او به سوی کسی دعوت می کرد که از آل محمد (علیهم السلام) و مورد رضایت خدا باشد (الرضا مِن آل محمد). و اگر پیروز هم می شد، به کسی که به سوی او دعوت می کرد، وفادار می ماند. او با من در مورد قیامش مشورت نمود و من به او گفتم: ای عمو! اگر راضی هستی که کشته شوی و در محله کُناسه[4] به دار آویزند، این کار را انجام بده.» و وقتی زید از نزد جعفر بن محمد (علیهما السلام) رفت، امام فرمودند: وای بر کسی که یاری خواستنش را بشنود و پاسخش را ندهد.»

 

مأمون گفت:
«ای ابوالحسن! مگر در مورد کسی که به ناحق ادعای امامت می کند، آیه ای وارد نشده است؟
امام رضا (علیه السلام) فرمودند:
«به راستی که زید بن علی، هرگز به چیزی که حقش نبود، دعوت نکرد. و به راستی که او باتقواتر از این بود که چنین کند. او می گفت: شما را به کسی که از آل محمد (علیهم السلام) و مورد رضایت خداوند است (الرضا مِن آل محمد) فرا می خوانم. تنها در مورد کسانی آیه وارد شده است که بدون داشتن علمی، ادعا می کنند خداوند تعالی به (امامتِ) آنها تصریح کرده است، سپس (مردم را) به غیر دین خدا فرا می خوانند و از راه خدا گمراه می سازند. اما زید ـ به خدا قسم ـ مخاطب این آیه است: «وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباکُمْ»[5]؛ و در (راه) خدا به گونه اى که شایسته ی اوست جهاد کنید، او شما را برگزیده است.»[6]

 

چنان چه ملاحظه شد، امام رضا (علیه السلام)، به رغم این که بابت دو موضوع مورد حمله مأمون واقع شده بودند،[7] به زیرکی صحنه ی بازی را به نفع خود عوض کردند و مأمون را در جایگاه متهم قرار دادند؛ ایشان به صورت غیرمستقیم به غصب خلافت از جانب مأمون اشاره فرمودند و حق خود را بر این امر متذکر شدند. چراکه ایشان حق امامت را مختص به «الرضا مِن آل محمد» (شخصی که از آل محمد (علیهم السلام) و مورد رضایت خداوند باشد) دانستند، در حالی که مأمون و اطرافیانش به خوبی می دانستند که ایشان هم از خاندان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بوده اند و هم به «رضا» (مورد رضایت خداوند) ملقب بوده اند و هم به راستی مورد رضایت خداوند بوده اند.

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] لازم به ذکر است که از میان امام زادگان، افراد دیگری نیز در برهه هایی از تاریخ قیام کرده اند، که در این یادداشت، مورد بحث نیستند.
[2] آنان معتقدند هرکس که از نسل پیامبر (صلی الله علیه و آله) باشد و قیام مسلحانه کند، امام است.
[3] فضای اختناق در دوران پس واقعه عاشورا که در دوره بنی عباس نیز ادامه داشت، موجب می گشت که ائمه و شیعیانشان همواره مجبور به تقیه باشند. و الا اطلاق عنوان امیرالمؤمنین، مختص امام علی (علیه السلام) است و نسبت به احدی روا نیست.
[4] نام محله ای در کوفه.
[5] سوره حج، آیه۷۸.
[6] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص۲۴۸ (باب ما جاء عن الرضا ع فی زید بن علی ع).
[7] این دو موضوع عبارت اند از این که: ۱- برادر امام، دست به شورش زده بود و در جریان شورشش، مرتکب کارهایی زشتی شده بود، ۲- مأمون از جایگاه خلیفه ی مسلمین، با بزرگواری زید را بخشیده بود.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کسی که همواره با حق همراه باشد و حق نیز همراه او، پیروز نهایی میدان ها خواهد بود.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۱۸
ابوالفضل رهبر