دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غیبت کبری» ثبت شده است

 

...عَنْ سَدِیرٍ اَلصَّیْرَفِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: «إِنَّ فِی صَاحِبِ هَذَا اَلْأَمْرِ شَبَهاً مِنْ یُوسُفَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ.» قَالَ: قُلْتُ لَهُ: کَأَنَّکَ تَذْکُرُهُ حَیَاتَهُ أَوْ غَیْبَتَهُ؟ قَالَ: فَقَالَ لِی: «وَ مَا یُنْکِرُ مِنْ ذَلِکَ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ أَشْبَاهُ اَلْخَنَازِیرِ إِنَّ إِخْوَةَ یُوسُفَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ کَانُوا أَسْبَاطاً أَوْلاَدَ اَلْأَنْبِیَاءِ تَاجَرُوا یُوسُفَ وَ بَایَعُوهُ وَ خَاطَبُوهُ وَ هُمْ إِخْوَتُهُ وَ هُوَ أَخُوهُمْ فَلَمْ یَعْرِفُوهُ حَتَّى قَالَ: «أَنَا یُوسُفُ وَ هٰذٰا أَخِی» فَمَا تُنْکِرُ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ اَلْمَلْعُونَةُ أَنْ یَفْعَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِحُجَّتِهِ فِی وَقْتٍ مِنَ اَلْأَوْقَاتِ کَمَا فَعَلَ بِیُوسُفَ إِنَّ یُوسُفَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ کَانَ إِلَیْهِ مُلْکُ مِصْرَ وَ کَانَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ وَالِدِهِ مَسِیرَةُ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ یَوْماً فَلَوْ أَرَادَ أَنْ یُعْلِمَهُ لَقَدَرَ عَلَى ذَلِکَ لَقَدْ سَارَ یَعْقُوبُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ وُلْدُهُ عِنْدَ اَلْبِشَارَةِ تِسْعَةَ أَیَّامٍ مِنْ بَدْوِهِمْ إِلَى مِصْرَ فَمَا تُنْکِرُ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ أَنْ یَفْعَلَ اَللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ بِحُجَّتِهِ کَمَا فَعَلَ بِیُوسُفَ أَنْ یَمْشِیَ فِی أَسْوَاقِهِمْ وَ یَطَأَ بُسُطَهُمْ حَتَّى یَأْذَنَ اَللَّهُ فِی ذَلِکَ لَهُ کَمَا أَذِنَ لِیُوسُفَ «قَالُوا أَ إِنَّکَ لَأَنْتَ یُوسُفُ قٰالَ أَنَا یُوسُفُ».»

 الکافی، ج۱، ص۳۳۶

 

از سَدیر صَیرَفی نقل شده است:

شنیدم که امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمودند:

«به‌راستی که صاحب این امر (مهدی منتظَر عجل‌الله‌فرجه)، شباهت‌هایی با یوسف (علیه‌السلام) دارد.»

من عرض کردم:

گویا منظور شما، زنده بودن و غایب شدن ایشان است؟[۱]

حضرت به من فرمودند:

«چرا این امت خوک‌سیرت این موضوع را انکار می‌کنند؟!؛[۲]

به‌راستی برادران یوسف (علیه‌السلام) تیره‌ای از اولاد پیامبران بودند که خودشان یوسف را معامله کردند و او را فروختند و (سال‌ها بعد، وقتی به مصر رفتند،) با او سخن گفتند، اما با ‌آن‌که برادرانش بودند، تا زمانی که یوسف خودش (به آن‌ها) نگفته بود: «من یوسف هستم و این (بنیامین) برادرم است»[یوسف:۹۰]، او را نشناختند.

پس چرا این امت ملعون این را انکار می‌کنند که خداوند (عزّوجلّ) در یک زمانی همان‌کاری که با یوسف کرد را با حجت خودش انجام دهد؟!؛

به‌راستی یوسف (علیه‌السلام) پادشاه مصر بود و میان او و پدرش هجده روز راه فاصله بود. اگر خداوند می‌خواست پدرش این را بداند، می‌توانست چنین کند (او را آگاه کند.)

وقتی یعقوب (علیه‌السلام) و فرزندانش بشارت یافتند [که پادشاه مصر همان یوسف است]، از زمانی که حرکت کردند تا وقتی رسیدند، نُه روز طول کشید.

پس چرا این امت این را انکار می‌کنند که خداوند (عزّوجلّ) با حجت خودش همان‌کاری را کند که با یوسف کرد؟!؛

این‌که یوسف در بازارهای آن‌ها راه می‌رفت و پا روی فرش‌هایشان می‌گذاشت [اما خانواده‌اش او را نمی‌شناختند]، تا این‌که خداوند اذن داد که او شناخته شود، همان‌طور که به یوسف اجازه داد (خود را معرفی کند)؛

«قَالُوا أَ إِنَّکَ لَأَنْتَ یُوسُفُ قٰالَ أَنَا یُوسُفُ»[یوسف:۹۰]؛

«گفتند آیا به‌راستی تو خودِ یوسف هستی؟ گفت: من یوسف هستم.»»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] اشاره‌ای است به این‌که برادران و اطرافیان حضرت یوسف (علیه‌السلام) گمان کردند که او کشته شده است، درحالی‌که زنده بود و آن‌ها از او بی‌خبر بودند.

[۲] اعتراض امام صادق (علیه‌السلام) به کسانی است که امکان غایب شدن حضرت مهدی (عجل‌الله‌فرجه) را انکار می‌کنند، درحالی‌که این موضوع سابقه داشته است.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

وجوه شباهتی که امام صادق (علیه‌السلام) به آن‌ها اشاره فرموده‌اند، عبارت‌اند از:

- این‌که حضرت یوسف (علیه‌السلام) زنده بود و مدتی از میان قوم خود غایب بود.

- این‌که خداوند خواسته بود - بنا بر مصالحی - حضرت یوسف ناشناخته بماند.

- این‌که اقوام حضرت یوسف که او را از پیش می‌شناختند، پس از این‌که ایشان را دیدند، به‌خواست خداوند او را نشناختند.

- این‌که غیبت حضرت یوسف چنان بود که ایشان در میان مردم بود و حتی با اقوام خود مراوداتی داشت؛ نه‌این‌که به آسمان‌ها عروج کند یا در جزیره‌ای غیرمسکونی ساکن شود و ارتباطش با دیگران کاملاً قطع شود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۰۲ ، ۱۳:۵۷
ابوالفضل رهبر

 

غیبت کبری، در نیمه‌ی شعبان سال ۳۲۹ق، و با وفات علی بن محمد سَمُری؛ چهارمین و آخرین نائب خاص امام زمان (عجل‌الله‌فرجه‌الشریف) آغاز شده است.

مرحوم شیخ صدوق (۳۰۵-۳۸۱ق) نقل کرده است که شش روز پیش از وفات سَمُری، توقیعی (دست‌نوشته‌ای از جانب امام زمان) به او تحویل می‌شود که طبعاً محتوایی غم‌انگیز و دردناک برای او و شیعیان داشته و دارد.

در این توقیع شریف که آخرین حدیث از اهل‌بیت (علیهم‌السلام) محسوب می‌شود، حضرت، زمان دقیق مرگ سَمُری و آغاز دوران طولانی یتیمی شیعیان را اعلام می‌فرمایند…

 

 

حدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ اَلْحَسَنُ بْنُ أَحْمَدَ اَلْمُکَتِّبُ قَالَ: کُنْتُ بِمَدِینَةِ اَلسَّلاَمِ فِی اَلسَّنَةِ اَلَّتِی تُوُفِّیَ فِیهَا اَلشَّیْخُ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلسَّمُرِیُّ قَدَّسَ اَللَّهُ رُوحَهُ فَحَضَرْتُهُ قَبْلَ وَفَاتِهِ بِأَیَّامٍ فَأَخْرَجَ إِلَى اَلنَّاسِ تَوْقِیعاً نُسْخَتُهُ: «بسم الله الرحمن الرحیم. یَا عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ اَلسَّمُرِیَّ أَعْظَمَ اَللَّهُ أَجْرَ إِخْوَانِکَ فِیکَ فَإِنَّکَ مَیِّتٌ مَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ سِتَّةِ أَیَّامٍ فَاجْمَعْ أَمْرَکَ وَ لاَ تُوصِ إِلَى أَحَدٍ یَقُومُ مَقَامَکَ بَعْدَ وَفَاتِکَ فَقَدْ وَقَعَتِ اَلْغَیْبَةُ اَلثَّانِیَةُ فَلاَ ظُهُورَ إِلاَّ بَعْدَ إِذْنِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَلِکَ بَعْدَ طُولِ اَلْأَمَدِ وَ قَسْوَةِ اَلْقُلُوبِ وَ اِمْتِلاَءِ اَلْأَرْضِ جَوْراً وَ سَیَأْتِی شِیعَتِی مَنْ یَدَّعِی اَلْمُشَاهَدَةَ أَلاَ فَمَنِ اِدَّعَى اَلْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ اَلسُّفْیَانِیِّ وَ اَلصَّیْحَةِ فَهُوَ کَاذِبٌ مُفْتَرٍ وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ اَلْعَلِیِّ اَلْعَظِیمِ.» قَالَ فَنَسَخْنَا هَذَا اَلتَّوْقِیعَ وَ خَرَجْنَا مِنْ عِنْدِهِ فَلَمَّا کَانَ اَلْیَوْمُ اَلسَّادِسُ عُدْنَا إِلَیْهِ وَ هُوَ یَجُودُ بِنَفْسِهِ فَقِیلَ لَهُ مَنْ وَصِیُّکَ مِنْ بَعْدِکَ فَقَالَ لِلَّهِ أَمْرٌ هُوَ بَالِغُهُ وَ مَضَى رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُ فَهَذَا آخِرُ کَلاَمٍ سُمِعَ مِنْهُ.

 کمال‌الدین‌وتمام‌النعمة، ج۲، ص۵۱۶

 

از حسن بن احمد مُکتِّب نقل شده است:

من در همان سالی که «شیخ علی بن محمد سمری» (قدّس‌الله‌روحه) از دنیا رفت، در مدینة السلام (بغداد) بودم و چند روز پیش از وفاتش نزد او رفتم.

او توقیعی (دسته‌نوشته‌ای به‌خط امام زمان) برای مردم منتشر کرد که نسخه‌ی آن (دقیقاً) این بود:

 

«بسم الله الرحمن الرحیم

ای علی بن محمد سمری! خداوند اجر برادرانت را در (عزای) تو عظیم دارد؛ تو در شش روز آینده خواهی مرد!

کارهایت را جمع‌وجور کن و برای پس از مرگت، به هیچ‌کس به‌عنوان قائم‌مقامِ خودت (نائب خاصِ بعدی) وصیت نکن.

پس غیبت دوم اتفاق افتاده است و بعد از آن ظهوری نخواهد بود، مگر بعد از اذن خداوند (عزّوجلّ).

این ظهور، بعد از آن خواهد بود که مدتی طولانی سپری شود، دل‌ها دچار قساوت شوند و زمین لبریز از ستم گردد.

از میان شیعیانم کسانی خواهند آمد که ادعای مشاهده[۱] خواهند کرد. آگاه باشید که هرکس پیش از خروج سفیانی و (شنیده شدنِ) صیحه(ی آسمانی)، ادعای مشاهده کند، چنین‌کسی دروغ می‌گوید و افترا می‌زند.

و لا حول و لا قوة إلا بالله العلی العظیم.»

 

حسن بن احمد گوید:

ما[۲] از این توقیع نسخه‌برداری کردیم و از نزد علی بن محمد سمری رفتیم. روز ششم نزد او بازگشتیم. او در حال احتضار بود.

به علی بن محمد سمری گفته شد: بعد از تو وصیِ تو کیست؟

او گفت: خداوند امری دارد که خودش آن را خواهد رسانید. (این جمله را گفت) و از دنیا رفت. خداوند از او راضی باشد.

این آخرین سخنی بود که از او شنیده شد.

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] مقصود از «ادعای مشاهده»، به‌قرینه‌ی جملات قبل و بعد، این است که شخصی مدعی شود که من امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) را می‌بینم، با او ارتباط دارم، نائب او هستم و از جانب او برای شیعیان حامل پیغام هستم.

[۲] مقصود از «ما»، چند نفر از علما و اصحاب نزدیکی هستند که با آخرین نائب خاص در ارتباط بوده‌اند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۰۲ ، ۰۸:۲۶
ابوالفضل رهبر

 

...حَدَّثَنَا اَلْهَیْثَمُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ اَلرُّمَّانِیُّ قَالَ: سَأَلْتُ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقُلْتُ لَهُ: یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ أَخْبِرْنِی عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لِمَ لَمْ یُجَاهِدْ أَعْدَاءَهُ خَمْساً وَ عِشْرِینَ سَنَةً بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ جَاهَدَ فِی أَیَّامِ وِلاَیَتِهِ؟ فَقَالَ: «لِأَنَّهُ اِقْتَدَى بِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی تَرْکِهِ جِهَادَ اَلْمُشْرِکِینَ بِمَکَّةَ بَعْدَ اَلنُّبُوَّةِ ثَلاَثَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ بِالْمَدِینَةِ تِسْعَةَ عَشَرَ شَهْراً وَ ذَلِکَ لِقِلَّةِ أَعْوَانِهِ عَلَیْهِمْ وَ کَذَلِکَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ تَرَکَ مُجَاهَدَةَ أَعْدَائِهِ لِقِلَّةِ أَعْوَانِهِ عَلَیْهِمْ فَلَمَّا لَمْ تَبْطُلْ نُبُوَّةُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَعَ تَرْکِهِ اَلْجِهَادَ ثَلاَثَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ تِسْعَةَ عَشَرَ شَهْراً فَکَذَلِکَ لَمْ تَبْطُلْ إِمَامَةُ عَلِیٍّ مَعَ تَرْکِهِ اَلْجِهَادَ خَمْساً وَ عِشْرِینَ سَنَةً إِذَا کَانَتِ اَلْعِلَّةُ اَلْمَانِعَةُ لَهُمَا وَاحِدَةً.»

 عیون‌أخبارالرضا، ج۲، ص۸۱

 

از هیثم بن عبدالله نقل شده است:

از امام علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام) سؤال کردم:

ای فرزند رسول خدا! به من درباره علی بن ابی‌طالب (علیهماالسلام) خبر دهید که چرا ایشان بعد از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بیست و پنج سال با دشمنانشان نجنگیدند و بعدها در دوران ولایت (حکومتِ) خود جنگیدند؟

حضرت فرمودند:

«امیرالمؤمنین به رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) اقتدا کردند؛ در این‌که پیامبر بعد از نبوت، سیزده سال در مکه و نوزده ماه در مدینه، جهاد با مشرکان را ترک کردند و این، به‌خاطر کم بودنِ یاورانی بود که ایشان را علیه مشرکان یاری کنند.

همین‌طور، حضرت علی (علیه‌السلام) نیز جهاد با دشمنانشان را، به‌خاطر کم بودن یاورانی که ایشان را علیه آنان یاری کنند، ترک کردند.

پس وقتی نبوت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) با ترک جهاد به‌مدت ده سال و نوزده ماه، باطل نشد، همان‌طور، امامت حضرت علی (علیه‌السلام) نیز با ترک جهاد به‌مدت بیست و پنج سال باطل نشده است؛ زیرا علتی که مانع (از جهاد) در هر دو مورد شد، یکی بود.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] چنان‌که در این حدیث و احادیث مشابه دیگر ملاحظه می‌فرمایید، علت عدم قیام ائمه (علیهم‌السلام)، شمارِ کمِ یارانِ آماده و پای‌کار بوده است. (در مطالب آتی، دو نمونه از این احادیث ذکر خواهد شد، ان‌شاءالله.)

[۲] امروز نیز علت عدم قیام حضرت قائم (عجل‌الله‌فرجه‌الشریف) همین است. خوب است کلاهمان را کمی بالاتر بگذاریم و پیرامون کوتاهی‌های خود و سهمی که در محرومیت بشریت از درک محضر امام عصر (علیه‌السلام) داریم، به تفکر بنشینیم.

[۳] مناسب است که همین‌جا به ضرورت نیروسازی و به ارزش نقش‌های شریف فرزندپروری، مربی‌گری و هدایت‌گری تأکید و تأمل مجددی داشته باشیم. گویا تنها مسیر ایجاد زمینه‌های ظهور و به سعادت رسیدن جامعه، همین مسیر است.

[۴] توجه به این نکته ضروری است که اگر هدف و انگیزه‌مان از تربیت فرزند و متربی، تربیت شیعه‌ای حقیقی و یاوری راستین برای حضرت بقیة الله الاعظم (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) باشد، رویکرد و شیوه تربیتمان نیز باید متناسب با این هدف تنظیم گردد.

[۵] بیان کامل‌تری از آن‌چه ذکر شد را در سخنان عالمانه و هوشمندانه‌ی استاد حجت‌الاسلام محمدتقی هادی‌زاده که در جمع مربیان و متصدیان تربیتی ایراد شده است، نیوش کنید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۰۰ ، ۰۸:۴۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ اَلصَّیْرَفِیِّ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَقُولُ: «قَدْ کَانَ لِهَذَا اَلْأَمْرِ وَقْتٌ وَ کَانَ فِی سَنَةِ أَرْبَعِینَ وَ مِائَةٍ فَحَدَّثْتُمْ بِهِ وَ أَذَعْتُمُوهُ فَأَخَّرَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ.»

 الغیبة(للنعمانی)، ج۱، ص۲۹۲

 

از اسحاق بن عمار صیرفی نقل شده است:

از امام صادق (علیه‌السلام) شنیدم که می‌فرمودند:

«به‌راستی برای این امر[۱] وقتِ [معین‌شده]ای بود و آن در سال ۱۴۰ بود.[۲]

اما شما [اصحاب] درباره آن سخن گفتید و آن را فاش نمودید، پس خداوند (عزّوجلّ) آن را به تأخیر انداخت.»

 

 

اما اصحاب از کجا می‌دانستند که قیام در زمان امامت امام صادق (علیه‌السلام) اتفاق خواهد افتاد؟

به روایت زیر توجه کنید...

 

 

...عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ اَلْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سُئِلَ عَنِ اَلْقَائِمِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَضَرَبَ بِیَدِهِ عَلَى أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ: «هَذَا وَ اَللَّهِ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ.» قَالَ عَنْبَسَةُ فَلَمَّا قُبِضَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَأَخْبَرْتُهُ بِذَلِکَ فَقَالَ: «صَدَقَ جَابِرٌ.» ثُمَّ قَالَ: «لَعَلَّکُمْ تَرَوْنَ أَنْ لَیْسَ کُلُّ إِمَامٍ هُوَ اَلْقَائِمَ بَعْدَ اَلْإِمَامِ اَلَّذِی کَانَ قَبْلَهُ.»

 الکافی، ج۱، ص۳۰۷

 

از حسن بن محبوب نقل شده است:

جابر بن یزید جُعفی روایت کرد:

از امام باقر درباره حضرت قائم سؤال شد.

حضرت با دستشان بر [شانه‌ی فرزندشان] امام صادق (علیهم‌السلام) زدند و فرمودند:

«به خدا قسم، این [فرزندم]، قائم آل محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است.»

حسن بن محبوب گوید:

[بعدها] عنبسة بن بِجاد گفت:

وقتی امام باقر وفات کردند، نزد امام صادق (علیهماالسلام) رفتم و روایتی که جابر بن یزید نقل کرده بود را به ایشان اطلاع دادم.

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«جابر راست گفته است.»

سپس فرمودند:

«شاید شما فکر می‌کنید چنین نیست که هر امامی قائم است، بعد از امامی که پیش از او بوده است.»

 

 

همچنین در روایات اشاره شده است که پس از قیام و شهادت امام صادق (علیه‌السلام)، برای امام بعدی گشایش حاصل می‌شود.

به روایات زیر توجه کنید...

 

 

...حَدَّثَنِی سَعِیدٌ اَلْمَکِّیُّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ کَانَتْ لَهُ مَنْزِلَةٌ مِنْهُ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: «یَا سَعِیدُ اَلْأَئِمَّةُ اِثْنَا عَشَرَ إِذَا مَضَى سِتَّةٌ فَتَحَ اَللَّهُ عَلَى اَلسَّابِعِ وَ یَمْلِکُ مِنَّا أَهْلَ اَلْبَیْتِ خَمْسَةٌ وَ تَطْلُعُ اَلشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا عَلَى یَدِ اَلسَّادِسِ.»

 الغیبة(للطوسی)، ج۱، ص۵۳

 

از سعید مکّی - که نزد امام صادق (علیه‌السلام) منزلتی داشت - نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«ای سعید! امامان، دوازده نفر هستند؛ وقتی شش نفرشان از دنیا رفتند، خداوند برای نفر هفتم گشایش ایجاد می‌کند

و پنج نفر از ما اهل بیت، مالک [صاحب حکومت جهانی] می‌شوند و خورشید به دست ششمین نفر، از غربش طلوع می‌کند.»

 

 

 

...عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: «عَلَى رَأْسِ اَلسَّابِعِ مِنَّا اَلْفَرَجُ.»

 الغیبة(للطوسی)، ج۱، ص۵۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«فَرَج (گشایش)، بر سرِ هفتمین نفر از ما (اهل بیت) است.»

 

 

 

...حَدَّثَنِی اَلْإِصْطَخْرِیُّ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَقُولُ: «کَأَنِّی بِابْنِ حَمِیدَةَ عَلَى أَعْوَادِهَا قَدْ دَانَتْ لَهُ شَرْقُ اَلْأَرْضِ وَ غَرْبُهَا.»

 الغیبة(للطوسی)، ج۱، ص۵۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«گویی بر شاخه‌ها (نسلِ) پسر حمیده[۳] می‌بینم که شرق و غرب زمین در برابرش خاضع و مطیع می‌گردند.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] مقصود، قیام امام و تحقق نظام ولایی است.

[۲] توجه داشته باشید که امام صادق (علیه‌السلام) متولد سال ۸۳ هجری قمری بوده‌اند، در سال ۱۱۴ به امامت رسیده‌اند و در سال ۱۴۸ به شهادت رسیده‌اند.

[۳] حمیده، نام همسر امام صادق و مادر امام کاظم (علیهماالسلام) است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۹ ، ۰۷:۵۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی سَعِیدٍ عَقِیصَا قَالَ: لَمَّا صَالَحَ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ مُعَاوِیَةَ بْنَ أَبِی سُفْیَانَ دَخَلَ عَلَیْهِ اَلنَّاسُ فَلاَمَهُ بَعْضُهُمْ عَلَى بَیْعَتِهِ فَقَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: «وَیْحَکُمْ مَا تَدْرُونَ مَا عَمِلْتُ وَ اَللَّهِ لَلَّذِی عَمِلْتُ لِشِیعَتِی خَیْرٌ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ اَلشَّمْسُ أَوْ غَرَبَتْ أَ لاَ تَعْلَمُونَ أَنِّی إِمَامُکُمْ وَ مُفْتَرَضُ اَلطَّاعَةِ عَلَیْکُمْ وَ أَحَدُ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ بِنَصٍّ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ عَلَیَّ؟» قَالُوا: بَلَى. قَالَ: «أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّ اَلْخَضِرَ لَمَّا خَرَقَ اَلسَّفِینَةَ وَ أَقَامَ اَلْجِدَارَ وَ قَتَلَ اَلْغُلاَمَ کَانَ ذَلِکَ سَخَطاً لِمُوسَى بْنِ عِمْرَانَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ إِذْ خَفِیَ عَلَیْهِ وَجْهُ اَلْحِکْمَةِ فِی ذَلِکَ وَ کَانَ ذَلِکَ عِنْدَ اَللَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ حِکْمَةً وَ صَوَاباً؟ أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّهُ مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلاَّ یَقَعُ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ لِطَاغِیَةِ زَمَانِهِ إِلاَّ اَلْقَائِمُ عج اَلَّذِی یُصَلِّی خَلْفَهُ رُوحُ اَللَّهِ عِیسَى بْنُ مَرْیَمَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ؟ فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُخْفِی وِلاَدَتَهُ وَ یُغَیِّبُ شَخْصَهُ لِئَلاَّ یَکُونَ لِأَحَدٍ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ إِذَا خَرَجَ. ذَاکَ اَلتَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ أَخِی اَلْحُسَیْنِ اِبْنُ سَیِّدَةِ اَلْإِمَاءِ یُطِیلُ اَللَّهُ عُمُرَهُ فِی غَیْبَتِهِ ثُمَّ یُظْهِرُهُ بِقُدْرَتِهِ فِی صُورَةِ شَابٍّ دُونَ أَرْبَعِینَ سَنَةً ذَلِکَ لِیُعْلَمَ أَنَّ اَللّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ.»

 الاحتجاج، ج۲، ص۲۸۹

 

از ابوسعید عقیصا نقل شده است:

وقتی حسن بن علی بن ابی‌طالب (علیهم‌السلام) با معاویه بن ابی‌سفیان صلح کرد، مردم نزد ایشان آمدند و بعضی‌شان ایشان را به‌خاطر بیعتشان ملامت می‌کردند.

حضرت فرمودند:

«وای بر شما! نمی‌فهمید که من چه کردم! به خدا قسم، کاری که من برای شیعیانم کردم، بهتر از هر آن‌چیزی است که خورشید بر آن تابیده یا غروب کرده است.

مگر نمی‌دانید که من امام شما هستم، اطاعتم بر شما واجب است و به فرموده رسول خدا، یکی از آن دو سرور جوانان اهل بهشت هستم؟»

گفتند:

بله (قبول داریم.)

حضرت فرمودند:

«مگر نمی‌دانید که خضر (علیه‌السلام) وقتی آن کشتی را سوراخ کرد و آن دیوار را استوار ساخت و آن جوان را کشت، این کار برای موسی بن عمران (علیه‌السلام) ناخوش‌آیند بود؛ چراکه وجه حکمت آن کارها بر او پوشیده بود، درحالی‌که آن کارها نزد خداوند (تعالی‌ذکره) حکمت و صواب بود؟

مگر نمی‌دانید هیچ‌یک از ما اهل‌بیت نیست، مگراین‌که بیعت با طاغوت زمانش بر گردنش است، به‌جز حضرت قائم (عجل‌الله‌فرجه) که روح‌الله عیسی‌بن‌مریم پشت او نماز می‌خواند؟

پس به‌راستی که خداوند (عزّوجلّ) ولادت او را مخفی می‌کند و شخص او را غایب می‌نماید؛ تا هنگامی که خروج می‌کند، بیعت هیچ‌کس بر گردنش نباشد.

او نهمین فرزند از اولاد برادرم حسین پسر بانوی کنیزان (حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها) است که خداوند عمر او را در زمان غیبتش طولانی می‌کند سپس با قدرتش او را به‌صورت جوانی زیر چهل‌ساله ظاهر می‌کند. این برای آن است که خداوند بر هر چیز تواناست.»

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۹ ، ۰۷:۵۵
ابوالفضل رهبر

 

با نزدیک شدن به عصر غیبت، امامان شیعه (علیهم‌السلام) کم‌کم شیعیان را آماده ساختند تا بتوانند خود را در غیاب ایشان حفظ کنند، باقی بمانند و این راه ادامه یابد.

این روند از زمان امامین صادقین و با پایه‌ریزی «سازمان وکالت»[۱] آغاز شد؛ اهل‌بیت (علیهم‌السلام) با ایجاد و تقویت شبکه‌ای از اصحاب که در اقصی‌نقاط جهان تشیع پراکنده بودند، امور دینی و اجتماعی شیعیان را اداره می‌کردند.

جالب است بدانید هرچه به عصر غیبت صغری نزدیک‌تر می‌شویم، مشاهده می‌کنیم که شرایط بیشتر به شرایط غیبت صغری شباهت پیدا می‌کند؛

مثلاً در دوره امام حسن عسکری (علیه‌السلام) ارتباط با امام، فقط باید از طریق وکلای ایشان صورت می‌گرفت. درخواست‌ها حتماً باید به‌صورت مکتوب به ایشان رسانده می‌شد و پاسخ‌ها نیز مکتوب داده می‌شد.

مرحوم کلینی نقل می‌کند که «سیف‌بن‌لیث» که از مصر به سامرا آمده بود تا به‌خاطرِ ظلمی که به او شده بود شکایت کند، درخواستش را، به توصیه اصحاب، به‌صورت مکتوب به امام رسانید.[۲]

تعداد نامه‌های منسوب به امام حسن عسکری (علیه‌السلام) به قدری زیاد شده بود که «احمد بن اسحاق» (وکیل امام در قم) برای تشخیص صحت انتساب نامه‌هایی که در دست داشت، از ایشان تقاضای نمونه دست‌خط کرد تا آن‌ها را با دست‌خط امام تطبیق دهد.[۳]

 

مسعودی در «اثبات‌الوصیة» نکته‌ی مهمی نقل کرده است که نشان می‌دهد پدر و پدربزرگ امام عصر (صلوات‌الله‌علیهم) چه‌طور شیعیان را برای پذیرش غیبت فرزندشان آماده ساختند.

ملاحظه بفرمایید...

 

 

رُوی أنّ أبا الحسنِ، صاحبَ العسکر، احتَجَبَ عن کثیرٍ مِن الشیعةِ إلّا عن عددٍ یسیرٍ مِن خواصِّهِ فلمّا أفضی الأمرُ إلى أبی محمّدٍ؟ع؟، کان یُکلِّم شیعتَه الخواص و غیرَهم مِن وراءِ السِّترِ إلّا فی الأوقاتِ التی یَرکَبُ فیها إلى دارِ السلطانِ و إنَّ ذلک إنّما کانَ منه و من أبیه قبلَه؛ مقدّمةً لغیبةِ صاحبِ الزمان لتألُّفِ الشیعةِ ذلک و لا تَنکُرُ الغیبةَ و تَجری العادةُ بالاحتجابِ و الاستتارِ.

 اثبات الوصیة، ص۲۷۲

 

روایت شده که امام هادی(علیه‌السلام)، به‌جز تعداد معدودی از اصحابِ خاصشان، از بقیه شیعیان مخفی بودند. وقتی امامت به امام حسن عسکری(علیه‌السلام) رسید، ایشان چه با اصحاب خاصشان و چه با سایر شیعیان، از پشتِ پرده سخن می‌گفتند، مگر زمانی که سوار بر اسب، به خانه سلطان می‌رفتند.

کاری که ایشان و پدرشان انجام می‌دادند، برای این بود که مقدمه غیبتِ حضرت صاحب‌الزمان (عجل‌الله‌فرجه) را فراهم کنند، تا شیعیان با این وضعیت انس گیرند، غیبت برایشان ناخوش‌آیند نباشد و به پنهان بودن و پشت‌پرده بودنِ امامشان عادت کنند.

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] پس از شهادت امام حسین (علیه‌السلام) و دشوارتر شدن شرایط برای امامان شیعه، آنان مجبور به تقیه شدند و از طرفی با گسترش جامعه شیعی، نیاز به ارتباطی مخفیانه برای اداره امور آنان، احساس می‌شد. لذا اهل‌بیت (علیهم‌السلام) شبکه‌ای مخفی از اصحاب و علما ایجاد کردند، که مانند درختی از تنه، شاخه‌شاخه می‌شد و در کشورها و شهرها و آبادی‌های شیعه‌نشین نفوذ می‌کرد، تا به رفع نیازهای شیعیان بپردازند؛ نیاز به راهنمایی‌های اعتقادی، علمی و اجتماعی، قضاوت در اختلافات، پرداخت وجوهات شرعی، تقسیم آن در جای خود و... (برای آگاهی از پیچیدگی های شبکه وکالت، مطالعه کتاب «سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه علیهم السلام» نوشته آقای محمدرضا جباری، توصیه می‌شود.)

[۲] الکافی، ج۱، ص۵۱۱.

[۳] الکافی، ج۱، ص۵۱۳.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۹ ، ۰۷:۳۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: «سَتُصِیبُکُمْ شُبْهَةٌ فَتَبْقَوْنَ بِلاَ عَلَمٍ یُرَى وَ لاَ إِمَامٍ هُدًى وَ لاَ یَنْجُو مِنْهَا إِلاَّ مَنْ دَعَا بِدُعَاءِ اَلْغَرِیقِ.» قُلْتُ: کَیْفَ دُعَاءُ اَلْغَرِیقِ؟ قَالَ: «یَقُولُ: «یَا اَللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ اَلْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ».» فَقُلْتُ: یَا اَللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ اَلْقُلُوبِ وَ اَلْأَبْصَارِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ. قَالَ: «إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُقَلِّبُ اَلْقُلُوبِ وَ اَلْأَبْصَارِ وَ لَکِنْ قُلْ کَمَا أَقُولُ لَکَ؛ «یَا مُقَلِّبَ اَلْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ».»

 کمال‌الدین‌وتمام‌النعمة، ج۲، ص۳۵۱

 

از عبدالله بن سنان نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «به‌زودی دچار شبهه‌ای می‌شوید و بدون این‌که عَلَمی[۱] را ببینید و امام هدایت‌گری را. (انسان در آن‌هنگام) نجات نمی‌یابد، مگر این‌که (خداوند را) با «دعای غریق» بخواند.»

عرض کردم: دعای غریق چگونه است؟

حضرت فرمودند: «می‌گوید: «یَا اَللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ اَلْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ»؛ «ای خدا! ای خداوند رحمان! ای خداوند رحیم! ای که دل‌ها را دگرگون می‌سازی! دل مرا بر دین خودت استوار ساز.»»

عبدالله بن سنان گوید: من (دعا را چنین) گفتم: «یَا اَللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ اَلْقُلُوبِ وَ اَلْأَبْصَارِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ.»

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «(درست است که) خداوند (عزّوجلّ) دگرگون‌کننده‌ی دل‌ها و دیده‌هاست، اما چنان‌که به تو می‌گویم بگو؛ «یَا مُقَلِّبَ اَلْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ».»

 

 

 

ابن حوشب قال: قیل لأم سلمة زوج النبیّ صلّى اللّه علیه و آله: ما کان أکثر دعاء النبیّ صلّى اللّه علیه و آله؟ قالت: کان أکثر دعائه: «یا مقلّب القلوب، ثبّت قلبى على دینک»، قالت: قلت: یا رسول اللّه، ما أکثر دعاءک: «یا مقلّب القلوب، ثبّت قلبى على دینک»! فقال: «یا أمّ سلمة، لیس من آدمیّ إلاّ و قلبه بین إصبعین من أصابع اللّه، ما شاء أقام، و ما شاء أزاغ.»

 أمالی المرتضی، ج۱، ص۳۱۸

 

از ابن‌حوشب[۲] نقل شده است:

به ام‌سلمه، همسر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) گفته شد: بیشترین دعای پیامبر چه بود؟

ام‌سلمه گفت: بیشترین دعای پیامبر این بود: «یا مقلّبَ القلوب، ثبّت قلبى على دینِک»

(سپس) ام‌سلمه گفت: (به پیامبر) عرض کردم: ای رسول خدا! چقدر زیاد این دعا را می‌خوانید!

حضرت فرمودند: «ای ام‌سلمه! هیچ انسانی نیست، مگر این‌که دل او میان دو انگشت از انگشتان (مشیتِ) خداوند است؛ آن‌چه را بخواهد راست می‌کند (به راه می‌آورد) و آن‌چه را بخواهد کج می‌کند (منحرف می‌سازد.)»

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] عَلَم، شیء مرتفعی است که موقعیت مکانی با آن شناخته می‌شود و محور تجمع می‌باشد؛ مانند عَلَمِ علم‌دارِ لشکر در میدان جنگ یا پرچمی که در کاروان‌های زیارتی دست می‌گیرند تا افراد در شلوغی‌ها گم نشوند و حول آن جمع شوند.

[۲] ابن حوشب، از اصحاب رسول خدا و امیر مؤمنان (صلوات‌الله‌علیهما) و مفسّر قرآن و راوی حدیث بوده است. روایات او نزد علمای شیعه و اهل‌سنت مقبول است.

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] درسی از روایت اول: توجه داشته باشیم که دستورات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) را عیناً انجام دهیم و از اجتهادات سلیقه‌ای پرهیز کنیم؛ حتی در حد افزودن یک کلمه (و الأبصار) به یک دعای سفارش‌شده.

[۲] درسی از روایت دوم: پیامبر خدا هم که باشیم، باید فقر (و ضعفِ) محض خود و غنا (و قدرتِ) مطلق پروردگارت را باور داشته باشیم؛ چه آن‌که می‌فرماید: 

«ٱللَّهُ یَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن یَشَآءُ وَیَقۡدِرُ» [رعد:۲۶]؛ «خداست که روزی را برای هرکسی که بخواهد وسعت می‌بخش و (یا) تنگ می‌گرداند.»

و نیز می‌فرماید:

«قُلۡ إِنَّ ٱللَّهَ یُضِلُّ مَن یَشَآءُ وَیَهۡدِیٓ إِلَیۡهِ مَنۡ أَنَابَ» [رعد:۲۷]؛ «(ای پیامبر! به خداناباورانی که درخواست معجزه می‌کنند) بگو: به‌راستی خداوند هرکسی که بخواهد را گم‌راه می‌سازد و هرکسی که به سوی او بازگردد را هدایت می‌نماید.»

بنابراین علاوه بر تلاش برای حرکت در مسیر حق، باید مصرّانه هدایت را از خداوند طلب کنیم.

[۳] پاسخ به یک سؤال احتمالی: اگر این سؤال به ذهنتان خطور می‌کند که «مگر می‌شود خداوند «بخواهد» کسی را گمراه کند؟!»، این پاسخ را که برگرفته از بیانات حضرت آیت‌الله جوادی آملی است، ملاحظه بفرمایید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۹ ، ۲۳:۴۱
ابوالفضل رهبر

 

در مطلب پیشین عرض شد که سران فتنه واقفه، این شبهه را در میان شیعیان رواج دادند که امام کاظم (علیه‌السلام) از دنیا نرفته‌اند، بلکه غیبت نموده‌اند و مهدی منتظر هم‌ایشان هستند و بعد از ایشان امامی نیست.

عرض شد که این شبهه، در میان شیعیان، بسیار فراگیر شده بود و بسیاری از شیعیان راستین را نیز درگیر نموده بود.

روایت زیر، به این موضوع اشاره دارد...

 

...عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ أَبِی جَرِیرٍ الْقُمِّیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ ع: جُعِلْتُ فِدَاکَ قَدْ عَرَفْتَ انْقِطَاعِی إِلَى أَبِیکَ ثُمَّ إِلَیْکَ ثُمَّ حَلَفْتُ لَهُ وَ حَقِّ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ حَقِّ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ حَتَّى انْتَهَیْتُ إِلَیْهِ بِأَنَّهُ لَا یَخْرُجُ مِنِّی مَا تُخْبِرُنِی بِهِ إِلَى أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ أَبِیهِ أَ حَیٌّ هُوَ أَوْ مَیِّتٌ فَقَالَ: «قَدْ وَ اللَّهِ مَاتَ.» فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ شِیعَتَکَ یَرْوُونَ أَنَّ فِیهِ سُنَّةَ أَرْبَعَةِ أَنْبِیَاءَ. قَالَ: «قَدْ وَ اللَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ هَلَکَ.» قُلْتُ: هَلَاکَ غَیْبَةٍ أَوْ هَلَاکَ مَوْتٍ؟ قَالَ: «هَلَاکَ مَوْتٍ.» فَقُلْتُ: لَعَلَّکَ مِنِّی فِی تَقِیَّةٍ. فَقَالَ: «سُبْحَانَ اللَّهِ.» قُلْتُ: فَأَوْصَى إِلَیْکَ؟ قَالَ: «نَعَمْ.» قُلْتُ: فَأَشْرَکَ مَعَکَ فِیهَا أَحَداً؟ قَالَ: «لَا.» قُلْتُ: فَعَلَیْکَ مِنْ إِخْوَتِکَ إِمَامٌ؟ قَالَ: «لَا.» قُلْتُ: فَأَنْتَ الْإِمَامُ؟ قَالَ: «نَعَمْ.»

 الکافی، ج‏۱، ص۳۸۰

 

از ابوجَریر (زکریابن‌ادریس) نقل شده است:

به امام رضا (علیه‌السلام) عرض کردم: فدایتان شوم، شما می‌دانید که من دلباخته‌ی پدرتان و بعد دلباخته‌ی شما بوده‌ام.

سپس نزد ایشان قسم یاد کردم به حق رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و حق تک‌تکِ ائمه تا رسیدم به حق ایشان، به این‌که هر خبری به من دهید، نزد احدی از مردم بازگو نخواهم کرد.

آن‌گاه از ایشان درباره پدرشان سؤال کردم که آیا زنده هستند یا وفات کرده‌اند؟

امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند: «به خدا قسم، قطعاً وفات کرده‌اند.»

عرض کردم: فدایتان شوم، شیعیانتان روایت می‌کنند که سنتِ چهار تن از پیامبران در ایشان بوده است.[1]

حضرت فرمودند: «قسم به خداوند که خدایی جز او نیست، پدرم قطعاً از بین رفته است.»

عرض کردم: از بین رفتنشان، از نوع غیبت است یا از نوع مرگ؟

فرمودند: «از نوع مرگ.»

عرض کردم: شاید شما دارید از روی تقیه به من چنین می‌گویید!

فرمودند: «سبحان الله!»

عرض کردم: پدرتان به شما وصیت کردند؟

فرمودند: «بله.»

عرض کردم: آیا در کنار شما شخص دیگری را نیز وصی قرار داده‌اند؟[2]

فرمودند: «خیر.»

عرض کردم: آیا از میان برادرانتان، کسی امام شما هست؟

فرمودند: «خیر.»

عرض کردم: پس شما امام‌اید؟

فرمودند: «بله.»

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــ

[1] ظاهراً اشاره دارد به روایتی از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) که در آن بیان شده است: حضرت قائم (عجل‌الله‌فرجه) سنتی از نوح را دارد (طول عمر) و سنتی از ابراهیم (پنهان بودنِ ولادت و کناره‌گیری از مردم) و سنتی از موسی (خوف و غیبت) و سنتی از عیسی (اختلاف مردم درباره‌شان) و سنتی از ایوب (گشایش پس از ابتلاء) و سنتی از حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) (قیام با شمشیر). (کمال‌الدین‌وتمام‌النعمة، ج‏۲، ص۵۷۷) ظاهراً واقفه چنین جا انداخته بودند که ایشان دارای چهار سنت از سنت‌های مذکور هستند، پس مهدی منتظر هم‌ایشان‌اند.

[2] این مسأله سابقه داشته است. پیش‌تر در مطلبی با عنوان «چرا امام صادق قاتلِ خود را وصیِ خود اعلام کرد؟!» به این موضوع اشاره شد که: از آن‌جا که منصور دوانیقی قصد داشت پس از شهادت امام صادق (علیه‌السلام) وصی و جانشین ایشان را نیز بلافاصله به قتل برساند، امام پنج نفر را وصیِ خود اعلام کردند: منصور دوانیقی (خلیفه عباسی)، محمد بن سلیمان (حاکم مدینه)، عبدالله افطح (فرزند بزرگشان)، حمیده (همسر بزرگوارشان) و امام موسی کاظم (علیه‌السلام) را. امام صادق به‌این‌ترتیب توانستند خطر را از امام کاظم (علیهماالسلام) دور کنند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۸ ، ۱۱:۰۰
ابوالفضل رهبر

 

پیش‌تر در مطلبی با عنوان «سران فتنه، در عصر امام رضا چه کسانی بودند و چه انگیزه‌ای داشتند؟»، ذکر شد که پس از شهادت امام کاظم (علیه‌السلام)، برخی از وکلای حضرت، برای تصاحب اموالی که دستشان بود، با سوءاستفاده از آموزه‌های مهدویت، مدعی شدند امام کاظم به شهادت نرسیده، بلکه ایشان همان مهدی موعود است که غایب گشته. آنان انحرافی بزرگ و در جریان تشیع ایجاد نمودند، فرقه‌ای به‌نام «واقفه» تأسیس کردند و برای اثبات ادعایشان شبهاتی میان شیعیان منتشر کردند که پیش‌تر به مواردی اشاره شد.

اولین شبهه‌ای که مطرح کردند، شهید نشدنِ امام بود. آنان گفتند: که در روایات هست که: «امام را (وقتی از دنیا می‌رود،) کسی غسل نمی‌دهد، مگر امامِ (بعدی).» با توجه به این روایت، اگر امام کاظم (علیه‌السلام) از دنیا رفته باشد، امام بعدی باید او را غسل می‌داده، درحالی‌که امام کاظم (علیه‌السلام) در بغداد بوده و علی‌بن‌موسی در مدینه. پس علی‌بن‌موسی او را غسل نداده. پس امام کاظم از دنیا نرفته. پس علی‌بن‌موسی امامِ بعدی نیست.

حال به حدیث زیر توجه کنید...

 

...عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَّالِ أَوْ غَیْرِهِ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ: إِنَّهُمْ یُحَاجُّونَّا یَقُولُونَ إِنَ‏ الْإِمَامَ‏ لَا یُغَسِّلُهُ‏ إِلَّا الْإِمَامُ‏. قَالَ: فَقَالَ: «مَا یُدْرِیهِمْ مَنْ غَسَّلَهُ؟ فَمَا قُلْتَ لَهُمْ؟» قَالَ: فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ قُلْتُ لَهُمْ: إِنْ قَالَ مَوْلَایَ إِنَّهُ غَسَّلَهُ تَحْتَ عَرْشِ رَبِّی فَقَدْ صَدَقَ وَ إِنْ قَالَ غَسَّلَهُ فِی تُخُومِ الْأَرْضِ فَقَدْ صَدَقَ. قَالَ: «لَا هَکَذَا.» قَالَ: فَقُلْتُ: فَمَا أَقُولُ لَهُمْ؟ قَالَ: «قُلْ لَهُمْ إِنِّی غَسَّلْتُهُ.» فَقُلْتُ: أَقُولُ لَهُمْ إِنَّکَ غَسَّلْتَهُ؟! فَقَالَ: «نَعَمْ.»

 الکافی، ج‏۱، ص۳۸۴

 

از احمد بن عُمر حلّال نقل شده است:

به امام رضا (علیه‌السلام) عرض کردم: آنان (پیروان فرقه واقفه) با ما (شیعیانِ شما) بحث و محاجّه می‌کنند و می‌گویند: امام را (وقتی از دنیا می‌رود،) کسی غسل نمی‌دهد، مگر امامِ (بعدی).

حضرت فرمودند: «آنان چه‌می‌دانند چه کسی پدرم را غسل داده؟ تو (در پاسخ) به آنان چه گفتی؟»

عرض کردم: فدایتان شوم، به آنان گفتم اگر مولایم (امام رضا علیه‌السلام) بگوید پدرش را زیر عرش پروردگارش غسل داده است، حتماً راست می‌گوید و اگر بگوید او را در اعماق زمین غسل داده است، حتماً راست می‌گوید.

امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند: «این‌طور نگو.»

عرض کردم: پس به آنان چه بگویم؟

حضرت فرمودند: «به آنان بگو که منِ (امام رضا) ایشان را غسل داده‌ام.»

عرض کردم: بگویم شما ایشان را [در بغداد] غسل داده‌اید؟!

فرمودند: «بله.»

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــ

سران فتنه واقفه، توانسته بودند شبهه غیبت امام کاظم (علیه‌السلام) را به‌شدت میان شیعیان رواج دهند، تاجایی‌که بعضی شیعیانی که امام رضا (علیه‌السلام) را قبول داشتند نیز تصریح ایشان به شهادت پدرشان را باور نمی‌کردند.

در مطلب بعد، حدیثی در این رابطه نقل می‌گردد، إن شاء الله.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۸ ، ۱۰:۵۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا ع یَقُولُ‏:

«إِنَّ الْخَضِرَ ع شَرِبَ مِنْ مَاءِ الْحَیَاةِ فَهُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ حَتَّى یُنْفَخَ فِی الصُّورِ وَ إِنَّهُ لَیَأْتِینَا فَیُسَلِّمُ فَنَسْمَعُ صَوْتَهُ وَ لَا نَرَى‏ شَخْصَهُ‏ وَ إِنَّهُ‏ لَیَحْضُرُ حَیْثُ‏ مَا ذُکِرَ فَمَنْ ذَکَرَهُ مِنْکُمْ فَلْیُسَلِّمْ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَیَحْضُرُ الْمَوْسِمَ کُلَّ سَنَةٍ فَیَقْضِی جَمِیعَ الْمَنَاسِکِ وَ یَقِفُ بِعَرَفَةَ فَیُؤَمِّنُ عَلَى دُعَاءِ الْمُؤْمِنِینَ وَ سَیُؤْنِسُ اللَّهُ بِهِ وَحْشَةَ قَائِمِنَا فِی غَیْبَتِهِ وَ یَصِلُ بِهِ وَحْدَتَهُ.»

 کمال‌الدین‌وتمام‌النعمة، ج۲، ص۳۹۰

 

حسن‌بن‌علی‌بن‌فضّال گوید: از امام علی‌بن‌موسی‌الرضا (علیهماالسلام) شنیدم که می‌فرمودند:

«به‌راستی که خضر از آب حیات نوشید؛ ازاین‌رو، او زنده است و تا زمانی که در صور دمیده شود، نمی‌میرد.

او نزد ما (اهل بیت) می‌آید و سلام می‌کند. ما صدایش را می‌شنویم اما جسمش را نمی‌بینیم.

هرجا یادی از او شود، حاضر می‌شود؛ پس هریک از شما که او را یاد کند، (خضر) به او سلام می‌کند.

او هرسال در موسم حج حاضر می‌شود، همه مناسک را به‌جا می‌آورد، در عرفه وقوف می‌کند و برای دعای مؤمنین آمین می‌گوید.

به‌زودی خداوند به‌وسیله خضر، وحشتِ[1] قائمِ ما را به اُنس[2] تبدیل می‌کند و ایشان را از تنهایی در می‌آورد.»

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] وحشت: حالتی که در تنهایی به انسان دست می‌دهد، دل‌تنگی.

[2] انس: از تنهایی در آمدن، هم‌دم داشتن.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۲۸
ابوالفضل رهبر

 

شیخ صدوق از حسن بن احمد کتاب‌نویس نقل کرده‌است:

در سال وفات «شیخ علی بن محمد سَمُری» (قدّس‌الله‌روحه)[1] در شهر بغداد بودم و چند روز پیش از وفاتش نزد او حاضر شدم.

یک «توقیع»[2] (از جانب امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) به مردم صادر شد که در آن نوشته شده‌بود:

 

«بسم الله الرحمن الرحیم

ای علی بن محمد سَمُری! خداوند اجر برادرانت را در (عزای) تو بزرگ گرداند، چراکه تو در شش روز آینده از دنیا خواهی رفت. پس کارهایت را جمع‌وجور کن و به هیچ‌کس برای جانشینی‌ات وصیت نکن،[3] چراکه غیبت دوم (غیبت کبری) آغاز شده‌است.

پس ظهور انجام نمی‌شود، مگر با اجازه خداوند (عزّوجلّ) و این اتفاق هم وقتی می‌افتد که مدتی طولانی بگذرد و قلب‌ها سخت شوند و زمین از بی‌عدالتی سرشار گردد.

به زودی شیعیانی ادعای مشاهده می‌کنند. بدان هرکس قبل از خروج سفیانی و (شنیده شدن) صیحه، ادعای مشاهده کند، دروغ‌گو و افترازننده است.[4]

و لا حول و لا قوة الا بالله.»

 

(حسن بن احمد کتاب‌نویس) گوید:

ما از این توقیع نسخه‌برداری کردیم و از نزد علی بن محمد سَمُری رفتیم. وقتی روز ششم رسید، نزد او برگشتیم و او را در حال احتضار یافتیم.

به او گفته‌شد: پس از تو، وصیّ‌ات کیست؟

گفت: «خدا را امری است که خود رساننده‌ی آن است.»

علی بن محمد سَمُری (رضی‌الله‌عنه) درگذشت و این آخرین کلامی بود که از او شنیده شد.

 

 کمال‌الدین‌وتمام‌النعمة، ج‏۲، ص۵۱۶

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] چهارمین و آخرین نائب خاص امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) که در نیمه شعبان ۳۲۹هـ ق رحلت کرد.

[2] توقیع: نامه‌ای رسمی که دارای مهر و امضاء باشد.

[3] طبق سنت گذشتگان و دستور اسلام، افراد پیش از مرگ خود، فردی را برمی‌گزینند تا برخی مسئولیت‌های آن‌ها را پس از مرگشان عهده‌دار شود. به این کار «وصیت» و به شخصی که به جانشینی برگزیده می‌شود، «وصیّ» گفته می‌شود.

[4] مقصود از «مشاهده امام زمان»، «ادعای ظهور حضرت و مشاهده علنی و عمومی ایشان» است. استاد گران‌قدرم حجت‌الاسلام محمود کریمیان در مقاله‌ای با عنوان «اعتبارسنجی و فقه‌الحدیث آخرین توقیع» به این مسئله پرداخته‌اند که شما را به مطالعه‌ی نتیجه‌گیری و متن کامل آن دعوت می‌کنم.

 

**  **  **  **  **

 

مقاله «اعتبارسنجی و فقه‌الحدیث آخرین توقیع»؛ محمود کریمیان، مجله حدیث حوزه، شماره۱۰، بهار و تابستان۱۳۹۴

در بخش «نتیجه‌گیری» این مقاله آمده‌است:

 

«بخشی از آخرین توقیع منسوب به امام مهدی (عج) چنین است: «سَیَأْتِی شِیعَتِی مَنْ یَدَّعِی الْمُشَاهَدَةَ أَلَا فَمَنِ ادَّعَى الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیَانِیِّ وَ الصَّیْحَةِ فَهُوَ کَاذِبٌ مُفْتَرٍ».

در معنای این عبارت احتمال‌هایی مطرح شده‌است و بر اساس برخی از احتمالات دیدار با آن حضرت در دوران غیبت کبری انکار می‌شود. این احتمالات عبارت‌اند از:

1- تکذیب ادعای نیابت خاص در دوران غیبت کبری،
2- تکذیب ادعای ملاقات حضرت، همراه با شناخت وی به عنوان امام عصر (عج)،
3- تکذیب ادعای ملاقات علنی با حضرت در دوران غیبت کبری،
4- تکذیب مدعیِ ملاقات از طرف دیگران، خواه مدعی راست بگوید یا دروغ،
5- تکذیب ادعای ظهور حضرت (عج) و مشاهده علنی و عمومی وی.

قرائن و شواهد بیشتری برای پذیرش احتمال اخیر در معنای توقیع وجود دارد، بنابراین به‌عنوان قوی‌ترین احتمال، پذیرفته و تقویت شد.

مهم‌ترین این قرائن و شواهد، مطرح شدن دو علامت از علائم ظهور در این بخش از توقیع است.

بر این اساس، به نظر می‌رسد توقیع مذکور در پی رد امکان ملاقات با امام عصر (عج) در دوران غیبت کبری نیست و ممکن است در این دوران ملاقات با آن حضرت برای برخی افراد رخ داده‌باشد که البته اثبات آن نیاز به قرائن و شواهد اطمنان‌آور دارد و اصل بر عدم آن است.»

 

متن کامل مقاله را از اینجا دانلود کنید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۶ ، ۱۷:۳۷
ابوالفضل رهبر