شاید در میان دوستان و آشنایانتان، پدرانی را سراغ داشته باشید که به فرزندشان سرمایهای دادهاند یا آنها را مسؤولِ بخشی از سرمایهشان کردهاند، اما فرزندشان از سرِ بیتجربگی آن سرمایه را به باد داده است
و شاید مواردی را سراغ داشته باشید که روابط خانوادگی، به این واسطه، به کدورت کشیده شده یا از هم پاشیده است.
این اتفاق برای یکی از اصحاب امام کاظم (علیهالسلام) افتاده است. پاسخ امام شنیدنی است.
...عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ: کَانَ دَاوُدُ بْنُ زُرْبِیٍّ شَکَا ابْنَهُ إِلَى أَبِی الْحَسَنِ ع فِیمَا أَفْسَدَ لَهُ فَقَالَ لَهُ: «اسْتَصْلِحْهُ فَمَا مِائَةُ أَلْفٍ فِیمَا أَنْعَمَ اللَّهُ بِهِ عَلَیْکَ؟»
الکافی، ج۶، ص۴۸
معمّر بن خلّاد نقل کرده است:
داود بن زُربی شکایت پسرش را بهخاطر خسارتی که بر او وارد کرده بود، نزد امام کاظم (علیهالسلام) برد.
حضرت فرمودند:
«خرابکاریاش را درست کن. مگر صدهزار (درهم) در برابر نعمتی که خداوند به واسطه فرزندت به تو ارزانی داشته، چه ارزشی دارد؟»
پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ
محل تأمل است که منظور حضرت چیست؟ فرزند برای والدین چه نعمتی است که صدهزار درهم در مقایسه با آن چیزی نیست؟
میدانیم که خداوند از هر نعمتی که به بندگانش داده است، سؤال خواهد کرد که آن را چگونه و در چه راهی مصرف کردهاید؟
و میدانیم که هرچه نعمتی که در اختیارمان است، بزرگتر باشد، مسؤولیتمان نیز بیشتر است.
اگر خداوند در دنیا صدهزار درهم در اختیار ما قرار داده باشد، حتماً در روز قیامت ما را مؤاخذه خواهد کرد که با این امکانی که در اختیارت گذاشتهام چه کردی؟ آن را چگونه و در چه راهی خرج کردی؟
حال، صحبت سر نعمتی است به نام «فرزند» که بسیار با ارزشتر از این سرمایههای مادی است.
ما با این نعمت چه کردهایم؟ آیا قدرش را میدانیم؟ آیا در عمل، شاکر این نعمت هستیم؟ آیا وظیفهمان را در قبال فرزندمان درست انجام میدهیم؟
آیا میتوانیم پاسخگوی این سؤالات سخت در روز قیامت باشیم؟