دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۷۷۰ مطلب با موضوع «اخلاقی» ثبت شده است

 

 

بچه که بودم، از پدرم شنیدم خانه روح دارد! خانه‌ای که دیگر کسی در آن زندگی نمی‌کند، روح زندگی در آن جریان ندارد و زود می‌میرد و ویران می‌شود.

این را وقتی گفت که داشتیم راجع‌به خانه متروک پدربزرگ مرحومم در روستا صحبت می‌کردیم که کم‌کم داشت ویران می‌شد.

 

بزرگ‌تر که شدم و سر خانه و زندگی که رفتم، فهمیدم قصه چیز دیگری است؛

وقتی دیدم هرچندوقت‌یک‌بار گوشه‌ای از خانه عیب پیدا می‌کند و اگر کسی بالاسرش نباشد، این عیب به جاهای دیگر هم سرایت می‌کند و ویرانی می‌آفریند، فهمیدم علت ویران شدن خانه‌های متروک چیست.

 

اولین‌بار، زمستانی که لوله‌آب پشت‌بام ترکید، به این راز پی بردم. اگر خانه نبودم و با آچار و انبرقفلی و یک درپوش کوچک جلوی فوران آب را نمی‌گرفتم، این آب همین‌طور می‌رفت و شاید بعد از چندساعت سقف را هم خراب می‌کرد و خسارت بزرگی به بار می‌آورد.

می‌دیدم وسایل خانه کم‌کم مستهلک می‌شوند و عمرشان تمام می‌شود. یا حادثه‌ای رخ می‌دهد و گوشه‌ای را خراب می‌کند و لازم است به آن گوشه رسیدگی شود.

فهمیدم وقتی کسی در خانه نباشد و این عیب‌های جزئی را نبیند و با مختصرهمتی رفعشان نکند، خانه آرام‌آرام رو به ویرانی می‌رود.

 

قسمت ترسناک قصه این‌جاست که تو چیزی داشته‌ای که مدتی بی‌خیالش شده‌بودی.

به خودت می‌آیی و با یک فاجعه مواجه می‌شوی؛

 

- با خانه دزدزده‌ای که شیشه‌هایش شکسته، قفلش خراب شده، درهایش قییژژ صدا می‌دهند، گوشه‌ای از سقفش ریخته، موکت و فرش‌هایش خیس شده و کپک زده‌اند، آب و برقش قطع شده، عنکبوت گوشه‌وکنارش لانه کرده...

- با ماشینی که چهارچرخش پنچر شده، رویش یک بندانگشت خاک نشسته، روغنش خالی شده، برف‌پاکن‌هایش شکسته، کمک‌هایش صدا می‌دهند، لنت‌هایش تمام شده‌اند...

- با بدنی که فشار آمده به چندجایش! قند و چربی، زانودرد و کمردرد، چند دندان خراب، دل‌دردِ گاه‌وبی‌گاهی که علتش را نمی‌دانی...

- خانواده‌ای که پُر شده از کدورت‌های ریز و درشت، کسانی که در حقشان کوتاهی کرده‌ای و بابتش احساس شرمندگی داری...

- خودت را محاسبه می‌کنی؛ عادت‌های زشت، اخلاق ناپسند، تکبر، تنبلی، بی‌برنامگی، شهوت‌های سرکش، خشم‌های نابه‌جا، پستی‌ها و پلشتی‌ها...

- اعمالت را سبک‌سنگین می‌کنی؛ می‌بینی کلی نماز و روزه قضا به گردنت است، عباداتت از سرِ عادت، برای رفع‌تکلیف، سراسر کسالت...

 

همه این خرابی‌ها آوار می‌شوند روی سرت.

و تو می‌گویی «آخر من با این‌همه خرابی چه کنم؟!»

 

می‌ترسی.

دلت خالی می‌شود.

چشمانت از رمق می‌افتند.

پاهایت سست می‌شوند.

می‌نشینی.

ناامید!

ویران!

 

 

چندسال‌پیش دایی‌ام تعریف می‌کرد:

«وقتی می‌خواستیم به آن خانه‌مان که در طبقه ششم بود برویم، دیدیم روی زمین و در و دیوار و شیشه‌ها و کابینت‌ها و لامپ‌ها و قرنیزهایش، کلی رنگ و گچ و خاک پاشیده و نیاز به یک نظافت اساسی دارد.

روزی که برای تمیز کردن رفتیم، آسانسور خراب بود. کلی وسیله را خِرکش کردیم تا طبقه ششم. وقتی رسیدیم، اوضاع را که ورانداز کردیم، از حجم کارها سست شدیم و نشستیم همان وسط. دستمان به کار نمی‌رفت.

مدتی که گذشت، دیدیم خواهر حاج‌خانم (خواهرزنش) رفته یکی از اتاق‌ها و شروع کرده به تمیز کردنِ پنجره. ما هم رفتیم و هرکدام به گوشه‌ای مشغول شدیم و بالاخره کار تمام شد.

آن‌روز از خواهر حاج‌خانم این را یاد گرفتم که وقتی حجم کارها زیاد است، باید از یک گوشه شروع کرد.»

 

ما وقتی به حجم خرابی‌های خودمان و زندگی‌هایمان دقت می‌کنیم، اولاً این خودش یک گام است، یک توفیق است. خیلی‌ها تا آخر عمر فرصت نمی‌کنند به خودشان و زندگی‌هایشان نگاهی بیاندازند و عمق فاجعه را ببینند.

 

درست است که حسرت می‌خوریم که:

- کاش زودتر دست‌به‌کار شده بودیم و کار به این‌جا نمی‌کشید،

- کاش از همان نوجوانی و جوانی، وقتی عیبی در خودمان می‌دیدیم، درستش می‌کردیم و وقتی زنگ‌خطری می‌شنیدیم، آمادگی کسب می‌کردیم.

- کاش فرصت‌ها را از دست نمی‌دادیم و نمی‌گذاشتیم اصلاح امور این‌قدر سخت و دست‌نیافتنی شود.

 

اما حالا این‌جا ایستاده‌ایم و این ترس همراهمان است.

با این ترس فلج‌کننده چه کنیم؟

 

امام علی (علیه‌السلام) دوباره مقابل امت می‌ایستد تا راه را نشان دهد.

دست‌هایش را دراز می‌کند تا ما را از رکود به حرکت وا دارد...

 

«إِذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِیهِ، فَإِنَّ شِدَّةَ تَوَقِّیهِ أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنْهُ.»

 نهج‌البلاغه، ص۵۰۱

«هرگاه از چیزی ترسیدی، در آن واقع شو؛ چراکه تحمل این ترس، از آن‌چه از آن می‌ترسی، سخت‌تر است.»

 

می‌فرماید نترسید، ننشینید، حرکت کنید؛

که تحمل ترس از آن کار دشوار، از انجامش سخت‌تر است.

اگر شروع کنید به تعمیر خرابی‌ها، کمتر اذیت می‌شوید از این‌که در ترستان گیر کنید و غصه بخورید که «آخر من با این‌همه خرابی چه کنم؟!»

 

«یا علی» بگو و بلند شو!

بلند شو و از یک گوشه شروع کن!

 

از کدام گوشه؟

از نزدیک‌ترین گوشه.

 

امتحان کن!

ضرر نمی‌کنی.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۷ ، ۱۹:۵۲
ابوالفضل رهبر

 ️

همان‌طور که می‌دانید علاوه بر روزه ماه شعبان که بسیار تأکید شده است، روزه گرفتن در اولین پنجشنبه ماه، آخرین پنجشنبه ماه و چهارشنبه وسط ماه قمری نیز سنت[1] است.

اما این روزها چه خصوصیتی دارند که روزه گرفتن در آن‌ها سنت شده است؟

 

...عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص سُئِلَ عَنْ صَوْمِ خَمِیسَیْنِ بَیْنَهُمَا أَرْبِعَاءُ فَقَالَ: «أَمَّا الْخَمِیسُ فَیَوْمٌ تُعْرَضُ فِیهِ الْأَعْمَالُ وَ أَمَّا الْأَرْبِعَاءُ فَیَوْمٌ خُلِقَتْ‏ فِیهِ‏ النَّارُ وَ أَمَّا الصَّوْمُ فَجُنَّةٌ مِنَ النَّارِ.»»

 الکافی، ج‏۴، ص۹۴

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) درمورد (حکمت استحبابِ) روزه گرفتن در دو پنجشنبه و چهارشنبه وسطشان سؤال شد. ایشان فرمودند:

«روز پنجشنبه روزی است که اعمالِ (بندگان) عرضه می‌شود[2]

و روز چهارشنبه روزی است که آتش در این روز خلق شده است و روزه محافظی در برابر آتش است.»»

 

 

...عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ: «إِنَّمَا یُصَامُ یَوْمُ الْأَرْبِعَاءِ لِأَنَّهُ لَمْ تُعَذَّبْ أُمَّةٌ فِیمَا مَضَى إِلَّا فِی یَوْمِ الْأَرْبِعَاءِ وَسَطِ الشَّهْرِ فَیُسْتَحَبُّ أَنْ یُصَامَ ذَلِکَ الْیَوْمُ.»

 الکافی، ج‏۴، ص۹۴

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که فرمودند:

«در روز چهارشنبه برای این روزه گرفته می‌شود که هیچ امتی در گذشته عذاب نشده است، مگر در روز چهارشنبه وسط ماه.

به‌همین‌خاطر مستحب است که در این روز روزه گرفته شود.»

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] سنت؛ عبارت است از کارهای نیکی که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) انجام داده‌اند تا در میان امتشان مرسوم شود.

[2] گویا اعمالی که انسان در طول هفته انجام می‌دهد و توسط دو فرشته‌ی نویسنده‌ی همراهش ثبت می‌شود و در روز پنجشنبه جمع‌بندی و عرضه(ارائه) می‌گردد. شاید روزه این روز موجب شود نامه اعمالمان خالی به پروردگار عرضه نگردد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۷ ، ۱۹:۱۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ:

«إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کُلِّ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ عُتَقَاءَ وَ طُلَقَاءَ مِنَ النَّارِ إِلَّا مَنْ‏ أَفْطَرَ عَلَى‏ مُسْکِرٍ فَإِذَا کَانَ فِی آخِرِ لَیْلَةٍ مِنْهُ أَعْتَقَ فِیهَا مِثْلَ مَا أَعْتَقَ فِی جَمِیعِهِ.»

 الکافی، ج‏۴، ص۶۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که فرمودند:

«خداوند (عزّوجلّ) در هر شب از ماه رمضان آزادشدگان و رهاشدگانی از آتش دارد؛

به‌جز کسی که روزه‌اش را با چیز مست‌کننده‌ای افطار کرده باشد.

و آن‌گاه که آخرین شب ماه رمضان فرا رسد، در آن شب به‌تعدادی که در تمام این ماه (از آتش) رها شده‌اند، رها خواهند شد.»

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] بله، فقط روزه‌خوارانی که با چیز مست‌کننده‌ای افطار کنند، مشمول مغفرت خدا در این ماه نمی‌شوند. پس حتی مسلمانانی که در این ماه روزه‌خواری هم کرده‌اند، اگر توبه کنند، ممکن است مشمول بخشش پروردگار کریم باشند.

[2] و چه‌قدر این عمل نزد خداوند زشت و نابخشودنی است؛ شراب‌خواری. نعوذ بالله.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۷ ، ۱۸:۵۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سُئِلَ عَنِ‏ الْإِفْطَارِ قَبْلَ‏ الصَّلَاةِ أَوْ بَعْدَهَا قَالَ: «إِنْ کَانَ مَعَهُ قَوْمٌ یَخْشَى أَنْ یَحْبِسَهُمْ عَنْ عَشَائِهِمْ فَلْیُفْطِرْ مَعَهُمْ وَ إِنْ کَانَ غَیْرُ ذَلِکَ فَلْیُصَلِّ وَ لْیُفْطِرْ.»

 الکافی، ج‏۴، ص۱۰۱

 

عبیدالله بن علی حلبی گوید: از امام صادق سؤال شد:

(روزه‌دار) قبل از نماز (مغرب) افطار کند یا بعد از آن؟

حضرت فرمودند:

«اگر با جمعی باشد که بترسد آن‌ها را از خوردن شام باز دارد، در این‌صورت با آن‌ها افطار کند، در غیراین‌صورت، نماز بخواند و (بعد) افطار کند.»

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در بعضی جمع‌های خانوادگی یا دوستانه، بعضی افراد چون مورد احترام بقیه هستند یا میزبان هستند یا مسؤول آماده کردن افطاری هستند یا به هر دلیلی، تا وقتی افطار نکنند، دیگران نیز افطار نمی‌کنند.

این افراد هرچند ممکن است دوست داشته باشند نماز مغربشان را اول وقت بخوانند، اما برای رعایت حال دیگر روزه‌داران، باید اول با آن‌ها افطار کنند، بعد نماز بخوانند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۷ ، ۱۸:۵۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع إِذَا کَانَ الْیَوْمُ الَّذِی یَصُومُ فِیهِ أَمَرَ بِشَاةٍ فَتُذْبَحُ وَ تُقْطَعُ أَعْضَاءً وَ تُطْبَخُ فَإِذَا کَانَ عِنْدَ الْمَسَاءِ أَکَبَّ عَلَى الْقُدُورِ حَتَّى‏ یَجِدَ رِیحَ‏ الْمَرَقِ‏ وَ هُوَ صَائِمٌ ثُمَّ یَقُولُ هَاتُوا الْقِصَاعَ اغْرِفُوا لآِلِ فُلَانٍ وَ اغْرِفُوا لآِلِ فُلَانٍ ثُمَّ یُؤْتَى بِخُبْزٍ وَ تَمْرٍ فَیَکُونُ ذَلِکَ عَشَاءَهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ.»

 الکافی، ج‏۴، ص۶۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«امام علی بن حسین (سجاد علیه‌السلام)، وقتی روزی که در آن روزه می‌گرفتند، فرا می‌رسید، دستور می‌دادند گوسفندی ذبح کنند و اعضایش را جدا کنند و بپزند.

وقتی عصر می‌شد، در دیگ‌ها خم می‌شدند تا بوی آبگوشت را استشمام کنند، در حالی که خودشان روزه بودند.

سپس می‌فرمودند:

«ظروف غذا را بیاورید، برای فلان‌خانواده و فلان خانواده غذا بکشید (و برایشان ببرید.)»

سپس برایشان نان و خرما می‌آوردند و شام خودشان همین بود.

درود خداوند بر ایشان پدرانشان باد.»

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۷ ، ۱۴:۲۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مَسْعَدَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ: «دَخَلَ سَدِیرٌ عَلَى أَبِی ع فِی شَهْرِ رَمَضَانَ فَقَالَ یَا سَدِیرُ هَلْ تَدْرِی أَیُّ اللَّیَالِی هَذِهِ فَقَالَ نَعَمْ فِدَاکَ أَبِی هَذِهِ لَیَالِی شَهْرِ رَمَضَانَ فَمَا ذَاکَ فَقَالَ لَهُ أَ تَقْدِرُ عَلَى أَنْ تُعْتِقَ فِی کُلِّ لَیْلَةٍ مِنْ هَذِهِ اللَّیَالِی عَشْرَ رَقَبَاتٍ‏ مِنْ‏ وُلْدِ إِسْمَاعِیلَ فَقَالَ لَهُ سَدِیرٌ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی لَا یَبْلُغُ مَالِی ذَاکَ فَمَا زَالَ یَنْقُصُ حَتَّى بَلَغَ بِهِ رَقَبَةً وَاحِدَةً فِی کُلِّ ذَلِکَ یَقُولُ لَا أَقْدِرُ عَلَیْهِ فَقَالَ لَهُ فَمَا تَقْدِرُ أَنْ تُفَطِّرَ فِی کُلِّ لَیْلَةٍ رَجُلًا مُسْلِماً فَقَالَ لَهُ بَلَى وَ عَشَرَةً فَقَالَ لَهُ أَبِی ع فَذَاکَ الَّذِی أَرَدْتُ یَا سَدِیرُ إِنَّ إِفْطَارَکَ أَخَاکَ الْمُسْلِمَ یَعْدِلُ رَقَبَةً مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِیلَ ع.»

 الکافی، ج‏۴، ص۶۸

 

«(روزی) سَدیر بن حُکیم در ماه رمضان نزد پدرم (امام باقر علیه‌السلام) آمد.

ایشان فرمودند:

«ای سدیر! می‌دانی این شب‌ها، چه شب‌هایی است؟»

سدیر عرض کرد:

بله، پدرم به فدایتان! این شب‌ها، شب‌های ماه رمضان است. چطور مگر؟

حضرت به او فرمودند:

«آیا می‌توانی در هر شب از این شب‌ها، ده برده از فرزندان اسماعیل آزاد کنی؟»

سدیر به ایشان عرض کرد:

پدر و مادرم به فدایتان! آن‌قدر مال ندارم که بتوانم چنین کنم.

امام باقر (علیه‌السلام) همین‌طور (سؤالشان را تکرار کردند و از تعداد برده‌ها) کم کردند تا به «یک برده در هر شب» رسیدند.

سدیر گفت:

یک برده را هم نمی‌توانم آزاد کنم.

حضرت به او فرمودند:

«آیا نمی‌توانی در هر شب (از ماه رمضان) یک مرد مسلمان را افطار دهی؟»

عرض کرد:

بله و (می‌توانم هرشب) ده نفر (را افطار دهم.)

پدرم به سدیر فرمودند:

«منظورم همین بود، ای سدیر!

به‌راستی این‌که برادر مسلمانت را افطار دهی، با آزاد کردن یک برده از فرزندان اسماعیل برابری می‌کند.»»

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۷ ، ۱۴:۲۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ السَّمَّانِ الْأَرْمَنِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«إِذَا رَأَى الصَّائِمُ‏ قَوْماً یَأْکُلُونَ‏ أَوْ رَجُلًا یَأْکُلُ سَبَّحَتْ کُلُّ شَعْرَةٍ مِنْهُ.»

 الکافی، ج‏۴، ص۶۵

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که فرمودند:

«هرگاه روزه‌دار گروهی یا شخصی را ببیند که (چیزی) می‌خورند، تمام موهایش از جانب او تسبیح می‌گویند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۷ ، ۱۴:۱۷
ابوالفضل رهبر

 

شنیده‌ایم که خواب روزه‌دار هم عبادت است.

به عنوان مثال:

 

...عَنْ مَسْعَدَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«نَوْمُ‏ الصَّائِمِ‏ عِبَادَةٌ وَ نَفَسُهُ تَسْبِیحٌ.»

 الکافی، ج‏۴، ص۶۴

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«خواب روزه‌دار عبادت و نفس کشیدنش تسبیح است.»

 

اما آیا برای هر روزه‌داری؟

به حدیث زیر توجه کنید:

 

...عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ طَلْحَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

«الصَّائِمُ‏ فِی‏ عِبَادَةٍ وَ إِنْ کَانَ عَلَى فِرَاشِهِ مَا لَمْ یَغْتَبْ مُسْلِماً.»

 الکافی، ج‏۴، ص۶۴

امام صادق از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل فرموده‌اند:

«روزه‌دار (در هر حال) در عبادت است، حتی وقتی در رختخوابش است، (البته) تازمانی‌که غیبت مسلمانی را نکرده باشد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۷ ، ۱۴:۱۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ یُونُسَ بْنِ ظَبْیَانَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:

«مَنْ صَامَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْماً فِی شِدَّةِ الْحَرِّ فَأَصَابَهُ ظَمَأٌ وَکَّلَ اللَّهُ بِهِ أَلْفَ مَلَکٍ یَمْسَحُونَ وَجْهَهُ وَ یُبَشِّرُونَهُ حَتَّى إِذَا أَفْطَرَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ مَا أَطْیَبَ‏ رِیحَکَ‏ وَ رَوْحَکَ‏! مَلَائِکَتِی اشْهَدُوا أَنِّی قَدْ غَفَرْتُ لَهُ.»

 الکافی، ج‏۴، ص۶۴

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرکس در روزِ گرمی برای خداوند (عزّوجلّ) روزه بگیرد و دچار تشنگی شود،

خداوند هزار فرشته بر او می‌گمارد تا صورتش را نوازش کنند و به او مژده دهند، تازمانی‌که افطار کند، خداوند (عزّوجلّ) به او می‌فرماید:

چه بوی خوش و روح دلپذیری داری!

ای فرشتگان من! شاهد باشید که من او را آمرزیدم.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۷ ، ۱۴:۱۲
ابوالفضل رهبر

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که می‌فرمودند:

«ضَمِنْتُ لِمَنِ اقْتَصَدَ أَنْ لَا یَفْتَقِرَ.»

 الکافی، ج۴، ص۵۳

«ضمانت می‌کنم کسی را که میانه‌روی می‌کند؛ فقیر نمی‌شود.»

 

میانه‌روی در خرج کردن، فقط به معنای «ولخرجی نکردن» نیست، بلکه رفتاری است میان افراط (ول‌خرجی) و تفریط (خساست). پس همان‌طور که بی‌حساب خرج کردن موجب فقیر شدن است، خرج نکردن (از روی «خساست» یا «ترس از فقر» یا...) هم موجب فقر است!

 

مؤید برای این ادعا، این حدیث از امام صادق (علیه‌السلام) است:

«إِنَّ السَّرَفَ یُورِثُ الْفَقْرَ وَ إِنَّ الْقَصْدَ یُورِثُ الْغِنَى.»

 الکافی، ج۴، ص۵۳

«به‌راستی که اسراف؛ موجب فقر می‌شود و میانه‌روی؛ موجب بی‌نیازی.»

 

توضیح آن‌که: اسراف در عربی، به‌خلاف معنایش در فارسی، فقط به معنای ول‌خرجی و زیاده‌روی نیست، بلکه هم افراط را شامل می‌شود و هم تفریط را. پس هم ول‌خرجی موجب فقر است و هم خساست و خرج نکردن.

در این میان، این «میانه‌روی» است، که موجب بی‌نیازی است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۷ ، ۱۴:۰۹
ابوالفضل رهبر

 

گاهی انسان با مطالعه برخی ادعیه و مناجات‌های اهل‌بیت (علیهم‌السلام) مشاهده می‌کند که ایشان علاوه بر این‌که شکرکننده و حمدکننده پروردگارشان هستند، اما از طرفی تضرّع‌های عجیب و غریبی به درگاه خداوند دارند و از آتش و عذاب پروردگار به شدت اظهار ترس و نگرانی می‌کنند.

آیا ایشان – نعوذ بالله – قصورات و تقصیراتی دارند؟ آیا تعارف و شکسته‌نفسی می‌کنند؟ آیا می‌خواهند به این ترتیب به ما آموزش دهند که چگونه با پروردگارمان مناجات کنیم؟

داستان چیست؟

 

...عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ قَالَ: ذَکَرْتُ لِلرِّضَا ع شَیْئاً فَقَالَ: «اصْبِرْ فَإِنِّی أَرْجُو أَنْ یَصْنَعَ اللَّهُ لَکَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.» ثُمَّ قَالَ: «فَوَ اللَّهِ مَا أَخَّرَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِ مِنْ هَذِهِ الدُّنْیَا خَیْرٌ لَهُ مِمَّا عَجَّلَ لَهُ فِیهَا.» ثُمَّ صَغَّرَ الدُّنْیَا وَ قَالَ: «أَیُّ شَیْ‏ءٍ هِیَ؟» ثُمَّ قَالَ: «إِنَّ صَاحِبَ‏ النِّعْمَةِ عَلَى‏ خَطَرٍ إِنَّهُ یَجِبُ عَلَیْهِ حُقُوقُ اللَّهِ فِیهَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَتَکُونُ عَلَیَّ النِّعَمُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَا أَزَالُ مِنْهَا عَلَى وَجَلٍ وَ حَرَّکَ یَدَهُ حَتَّى أَخْرُجَ مِنَ الْحُقُوقِ الَّتِی تَجِبُ لِلَّهِ عَلَیَّ فِیهَا.» فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ أَنْتَ فِی قَدْرِکَ تَخَافُ هَذَا؟! قَالَ: «نَعَمْ فَأَحْمَدُ رَبِّی عَلَى مَا مَنَّ بِهِ عَلَیَّ.»

 الکافی، ج‏۳، ص۵۰۲

 

 

از بزنطی نقل شده است که گفت:

به امام رضا (علیه‌السلام) چیزی (از مشکلاتم) عرض کردم.

حضرت فرمودند:

«صبوری کن! من امیدوارم خداوند کارت را درست کند، إن‌شاءالله.»

سپس فرمودند:

«آن امور مؤمن که خداوند در دنیا به تأخیر می‌اندازد (تا در آخرت برایش جبران کند)، برای او بهتر است از آن‌چه در همین دنیا اجابت می‌کند.»

بعد حضرت دنیا را کوچک شمردند و فرمودند:

«مگر این دنیا چیست؟»

آن‌گاه فرمودند:

«به‌راستی کسی که نعمتی دارد، در معرض خطر است؛ چراکه حقوق خداوند به‌خاطر نعمتی که به او داده، بر او واجب می‌گردد.

به خدا قسم، نعمت‌هایی از جانب خداوند (عزّوجلّ) بر من ارزانی شده که من همواره در نگرانی هستم – (در این حین) حضرت دستشان را (به نشانه ترس) تکان می‌دادند – (این نگرانی ادامه دارد) تا زمانی که حقوقی که به‌واسطه نعمت‌های الهی بر من واجب است، از گردنم ساقط شود.»

بزنطی گوید: عرض کردم:

فدایتان شوم! شما با این قدر و منزلت، چنین می‌ترسید؟!

حضرت فرمودند:

«بله و من (البته) پروردگارم را به‌خاطر منتی که بر من نهاده است، حمد می‌کنم.»

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خداوند نعمت‌هایش را به طور مساوی میان بندگانش تقسیم نمی‌کند. به‌همین‌خاطر توقعی که در قبال این نعمت‌ها از بندگانش دارد و مسؤولیتی که بندگانش در قبال نعمت‌ها دارند، مساوی نیست.

هرکه نعمت بیشتری دارد، مسؤولیتش بیشتر است؛ یعنی باید پاسخ‌گو باشد از این نعمت‌ها چگونه استفاده کرده است و چه‌قدر بهره برده است.

وقتی پدری به یک پسرش ده‌میلیون و به پسر دیگرش صدمیلیون پول دهد تا یک سال با این سرمایه کار کنند و سود کسب کنند، مسلماً در آخر سال از کسی که سرمایه بیشتری داشته، توقع سود بیشتری دارد، تا کسی که سرمایه‌اش کمتر بوده.

اهل‌بیت (علیهم‌السلام) که دارایی‌شان بیش از بقیه است، مسؤولیتشان نیز در قبال این دارایی‌ها بیش از دیگران است.

به این توضیح، ترس فوق‌العاده ایشان از خداوند، گریه‌ها و تضرع‌هایشان به درگاه الهی و نیز شکر و حمد و ثنای فوق‌العاده‌شان نسبت به پروردگار، معنا می‌یابد.

مسلّم است؛ این حضرات که بندگان برگزیده پروردگار هستند، از تقصیرات و قصورات دور هستند، اما چون مانند همه انسان‌ها اختیار دارند و در معرض خطا هستند، همواره در این نگرانی قرار دارند.

اساساً اگر با این نگرانی‌ها همراه نباشند، شاید می‌شد به معصوم بودنشان شک کرد!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۷ ، ۱۳:۱۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ ع: «أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ سَمِعَ رَجُلًا یَقُولُ: إِنَّ الشَّحِیحَ أَغْدَرُ مِنَ الظَّالِمِ. فَقَالَ لَهُ: «کَذَبْتَ إِنَ‏ الظَّالِمَ‏ قَدْ یَتُوبُ‏ وَ یَسْتَغْفِرُ وَ یَرُدُّ الظُّلَامَةَ عَلَى أَهْلِهَا وَ الشَّحِیحُ إِذَا شَحَّ مَنَعَ الزَّکَاةَ وَ الصَّدَقَةَ وَ صِلَةَ الرَّحِمِ وَ قِرَى الضَّیْفِ وَ النَّفَقَةَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ أَبْوَابَ الْبِرِّ وَ حَرَامٌ عَلَى الْجَنَّةِ أَنْ یَدْخُلَهَا شَحِیحٌ.»»

 الکافی، ج‏۴، ص۴۴

 

از امام صادق از پدرانشان نقل شده است:

«روزی امیر مؤمنان (صلوات‌الله‌علیهم) شنیدند که مردی می‌گفت:

بخیلِ حریص، نسبت به ظالم رهاشده‌تر است (به اندازه او مورد بازخواست قرار نمی‌گیرد.)

حضرت امیر به او فرمودند:

«دروغ است! به‌راستی که ظالم گاهی به سوی خدا باز می‌گردد و طلب بخشش می‌کند و آن‌چه به ظلم گرفته را به صاحبش بازمی‌گرداند،

اما بخیلِ حریص، هرگاه بخل ورزد، زکات و صدقه و صله رحم و مهمان‌داری و انفاق در راه خدا و کارهای نیک را ترک می‌کند

و بر بهشت حرام است که بخیلِ حریصی به آن وارد شود.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۷ ، ۱۸:۰۱
ابوالفضل رهبر

آقای «میم» از دوستان طلبه‌ام است.

مدتی است مواضعش نسبت به انقلاب و نظام تغییر کرده و می‌توان گفت رادیکال شده؛

- در انتخابات شرکت نمی‌کند،

- دائم از همه‌کس و همه‌چیز انتقاد می‌کند،

- از ظلم‌ها و خطاها و از تقصیرها و قصورها می‌گوید،

- می‌گوید حکومت آخوندی بهتر از این نمی‌شود، آقایان اشتباه کردند که انقلاب کردند و حالا جرأت ندارند بگویند غلط کردیم،

- می‌گوید وضع روزبه‌روز بدتر خواهد شد و...

 

آن‌شب در مورد مشکلات و ظلم‌ها، حرف‌هایی زده شد و من در این رابطه، بحثی نکردم؛

- نگفتم که تو فقط تاریکی‌ها را می‌بینی، این روشنی‌ها را هم ببین،

- نگفتم که خیلی از نقل‌قول‌ها و خبرهایی که می‌گویی، سانسورشده، یک‌طرفه و با عینک خودت و هم‌فکرانت است،

- نگفتم که تصور کن اگر انقلاب نمی‌شد، با همان فرمانی که داشتیم می‌رفتیم، وضع چه‌طور بود،

نگفتم؛ چون می‌دانستم این‌ها را بارها شنیده و برایش کلیشه‌ای و گوش‌ندادنی شده.

 

فقط گفتم هر حکومتی سر کار باشد، وضع، کم‌وبیش همین است. مشکل، فرهنگی و از متن جامعه است. آن رؤسا و مدیران هم یکی از ما هستند. (آقای «میم» تأیید کرد.)

گفتم به قول آن بزرگ: «ما همه فرعونیم، مصرهایمان کوچک و بزرگ است.» هرکس، هرجا که هست، آن‌قدر که سلطه و نفوذ دارد و آن‌قدر که دستش می‌رسد، ظلم می‌کند؛ راننده، کاسب، کارمند، کارفرما، پدر، مادر، برادرِ بزرگ‌تر و... (آقای «میم» با سر و زبان تأیید کرد.)

 

کات | چند دقیقه بعد...

 

بحث عوض شده بود؛

آقای «میم» از این گفت که برای امتحانات شفاهیِ درس خارج، سر درسی نرفته و با فلان استادِ درسِ خارج که با او آشناست، صحبت کرده و تأییدیه چهارسال را گرفته که در درس او شرکت می‌کرده.

(طلاب مقطع درس خارج، در درس استادی شرکت می‌کنند و آخر سال از آن استاد تأییدیه حضور در آن درس را می‌گیرند، تا بتوانند امتحان شفاهی دهند و از یک مقطع تحصیلی عبور کنند.)

 

کات | چند دقیقه بعد...

 

آقای «میم» گفت خانمم دارد دکترا می‌خواند و من چند مقاله به نام او نوشته‌ام، تا از آزمون جامع دکتری معاف شود.

(دانشجویان مقطع دکترا، پس از گذراندن واحدهای آموزشی، در آزمونی شرکت می‌کنند، تا بتوانند در صورت قبولی، پایان‌نامه بنویسند و مدرک دکترا بگیرند.)

خانم آقای «میم» شاغل است و ارتقاء مدرک، منجر به افزایش حقوقش می‌شود.

 

کات | پایان!

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پانوشت۱: چند ماجرای دیگر هم از این قبیل در ذهنم هست؛ این، ماجرای «ما»ست.

پانوشت۲: غرضم از این یادداشت، مُبرّا دانستن و عقل‌کل جا زدن خودم نبود. من هم فرعونی هستم، در قدوقواره خودم. قصدم این بود که به عمق مشکل هم نگاهی بیاندازیم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۷:۲۴
ابوالفضل رهبر

 

 

پرده اول:

تصویر اول، مربوط است به یکی از کاکتوس‌های خانه‌مان.

مدل رشدش این‌طور است: ابتدا برگی است بیضی‌مانند، ضخیم و متصل به ریشه. بعد بالای آن غده‌ای می‌روید و بزرگ می‌شود و می‌شود یک برگ بیضی‌مانند ضخیم دیگر. همین‌طور رشد می‌کند و بالا می‌رود.

این بیچاره‌ی کج‌وکوله، تا چندوقت‌پیش، توی حیاط، زیر آفتاب و مورد کم‌توجهی بود و گاااااه‌گاااااهی هم پایش آبی ریخته می‌شد و...

تقدیرش اما این بود که برای زینت مجلس، داخل گلدانِ موجهی کاشته شود و روی اُپن آشپزخانه قرار گیرد.

هوای محیط جدید، مطبوع‌تر و گلدان، جلوی چشم و آب‌یاری، فراوان بود.

دیروز دیدم حال و روزش این شده که می‌بینید:

برگ‌های جدیدش؛ دیلاق و لاغر و بی‌رمق و خمیده و رنگ‌پریده و درآستانه‌ی‌شکستن.

 

 

پرده دوم:

تصویر دوم، مربوط به عکس‌العمل دل‌داری‌دهنده‌ی دوهفته‌پیشم است به پست مذمت‌آمیز یکی از دوستان در مورد آن مراسم عمامه‌گذاری عجیب و غریب.

فکر می‌کنم سرنوشت محتومی است برای بسیاری از آقازاده‌ها و پسرحاجی‌ها و بچه‌پولدارها و نوکیسه‌ها و درنازونعمت‌بزرگ‌شده‌ها و تیتیش‌مامانی‌ها.

و قس‌علی‌هولاء؛ شرکت‌های دولتی و نهادهای فربه‌ی فرهنگی و هنرمندان سوگلی و دیگران.

 

 

پرده سوم:

تصویر سوم، مربوط است به بخشی از نامه امیر مؤمنان (علیه‌افضل‌الصلوات) خطاب به عثمان‌بن‌حُنیف، وقتی خبردار شدند که او را که والیِ بصره بوده، به سفره‌ای رنگین و لاکچری دعوت کرده بودند و نیازمندی را راه نمی‌داده‌اند و او نیز این دعوت را اجابت کرده بود.

حضرت پس از توبیخ عثمان و مذمت شکم‌بارگی، چنین مرقوم داشته‌اند:

«وَ کَأَنِّی بِقَائِلِکُمْ یَقُولُ إِذَا کَانَ هَذَا قُوتُ ابْنِ أَبِی طَالِبٍ فَقَدْ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ عَنْ قِتَالِ الْأَقْرَانِ وَ مُنَازَلَةِ الشُّجْعَانِ أَلَا وَ إِنَّ الشَّجَرَةَ الْبَرِّیَّةَ أَصْلَبُ‏ عُوداً وَ الرَّوَاتِعَ الْخَضِرَةَ أَرَقُّ جُلُوداً وَ النَّابِتَاتِ الْعِذْیَةَ أَقْوَى وَقُوداً وَ أَبْطَأُ خُمُوداً.»

 نهج‌البلاغة، ص۴۱۸

 

«گویا گوینده‌ای از میان شما می‌گوید: ″اگر خوراک پسر ابوطالب این(قدر مختصر) باشد، پس ضعف و ناتوانی باید او را از جنگ با هماوردان و پیکار با پهلوانان، بازدارد!″

آگاه باشید! به‌راستی‌که درخت بیابانی (که آب کمی به آن می‌رسد) چوبش سخت‌تر است و درخت‌های سبز و خرم (که مرتب آب‌یاری می‌شوند) پوستشان نازک‌تر است. گیاهان دشتی (که در طول سال فقط آب باران به آن‌ها می‌رسد) هیزم‌های قوی‌تری هستند و دیرتر خاموش می‌شوند.»

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۷:۱۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ قَالَ: کُنَّا عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع بِمِنًى وَ بَیْنَ أَیْدِینَا عِنَبٌ نَأْکُلُهُ فَجَاءَ سَائِلٌ فَسَأَلَهُ فَأَمَرَ بِعُنْقُودٍ فَأَعْطَاهُ فَقَالَ السَّائِلُ لَا حَاجَةَ لِی فِی هَذَا إِنْ کَانَ دِرْهَمٌ قَالَ یَسَعُ اللَّهُ عَلَیْکَ فَذَهَبَ ثُمَّ رَجَعَ فَقَالَ رُدُّوا الْعُنْقُودَ فَقَالَ یَسَعُ اللَّهُ لَکَ وَ لَمْ‏ یُعْطِهِ‏ شَیْئاً ثُمَ‏ جَاءَ سَائِلٌ‏ آخَرُ فَأَخَذَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع ثَلَاثَ حَبَّاتِ عِنَبٍ فَنَاوَلَهَا إِیَّاهُ فَأَخَذَ السَّائِلُ مِنْ یَدِهِ ثُمَّ قَالَ‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ الَّذِی رَزَقَنِی فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَکَانَکَ فَحَشَا مِلْ‏ءَ کَفَّیْهِ عِنَباً فَنَاوَلَهَا إِیَّاهُ فَأَخَذَهَا السَّائِلُ مِنْ یَدِهِ ثُمَّ قَالَ‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَکَانَکَ یَا غُلَامُ أَیُّ شَیْ‏ءٍ مَعَکَ مِنَ الدَّرَاهِمِ فَإِذَا مَعَهُ نَحْوٌ مِنْ عِشْرِینَ دِرْهَماً فِیمَا حَزَرْنَاهُ‏ أَوْ نَحْوِهَا فَنَاوَلَهَا إِیَّاهُ فَأَخَذَهَا ثُمَّ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ هَذَا مِنْکَ وَحْدَکَ لَا شَرِیکَ لَکَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَکَانَکَ فَخَلَعَ قَمِیصاً کَانَ عَلَیْهِ فَقَالَ الْبَسْ هَذَا فَلَبِسَهُ ثُمَّ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی کَسَانِی وَ سَتَرَنِی یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَوْ قَالَ جَزَاکَ اللَّهُ خَیْراً لَمْ یَدْعُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِلَّا بِذَا ثُمَّ انْصَرَفَ فَذَهَبَ قَالَ فَظَنَنَّا أَنَّهُ لَوْ لَمْ یَدْعُ لَهُ لَمْ یَزَلْ یُعْطِیهِ لِأَنَّهُ کُلَّمَا کَانَ یُعْطِیهِ حَمِدَ اللَّهَ أَعْطَاهُ.

 الکافی، ج‏۴، ص۴۹

 

مِسمَع بن عبدالملک گوید:

در سرزمین مِنا نزد امام صادق (علیه‌السلام) بودیم و جلویمان مقداری انگور بود که آن را می‌خوردیم.

سائلی آمد و از حضرت درخواستِ (کمک) کرد.

حضرت دستور دادند خوشه‌ای انگور به ایشان بدهند. خوشه انگور را به او دادند. 

سائل گفت: من نیازی به این ندارم. اگر درهم (سکه نقره) بود (آن را بدهید.)

حضرت فرمودند: «خداوند به تو وسعتِ (روزی) دهد.»

پس سائل رفت. بعد، برگشت و گفت: همان خوشه انگور را بدهید.

حضرت فرمودند: «خداوند به تو وسعتِ (روزی) دهد.» و چیزی به او ندادند.»

 

مِسمَع گوید:

سپس سائل دیگری آمد.

حضرت سه حبه انگور برداشتند و به سمت او گرفتند.

سائل آن را از دست حضرت گرفت و گفت: حمد مخصوص پروردگار جهان‌هاست؛ کسی که به من روزی داده است.

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «بایست!» آن‌گاه دو دستشان را پر از انگور کردند و به سمت او گرفتند.

سائل انگورها را از دست حضرت گرفت و گفت: حمد مخصوص پروردگار جهان‌هاست.

حضرت فرمودند: «بایست!» (آن‌گاه) به غلامشان خطاب کردند: «چقدر درهم همراهت داری؟»

 

مِسمَع گوید:

حدس می‌زنم نزد او حدود بیست درهم بود.

حضرت سکه‌ها را به سوی او گرفتند.

سائل سکه‌ها را گرفت و گفت: حمد مخصوص خداست. (ای خدا!) این از آنِ توست، هیچ شریکی برای تو نیست.

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «بایست!» آن‌گاه پیراهنی را که بر تن داشتند، در آوردند و فرمودند: «این را بپوش!»

سائل پیراهن را پوشید و گفت: حمد مخصوص خدایی است که مرا لباس داد و پوشانید. خداوند به شما جزای خیر دهد، ای ابوعبدالله!

سائل فقط همین دعا را برای حضرت کرد. سپس برگشت و رفت. (و امام کمک دیگری به او نکردند.)

 

مِسمَع گوید:

گمان ما این بود که اگر سائل برای حضرت دعا نمی‌کردند، ایشان همچنان به او می‌بخشیدند؛

زیرا ایشان هروقت به او چیزی می‌دادند و او خدا را حمد می‌کرد، باز به او می‌بخشیدند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۱:۲۷
ابوالفضل رهبر

 

امروز، تهِ یکی از کلاس‌ها با این صحنه تکراری مواجه شدم:

 

 

یاد دو سه سال پیش افتادم که روی پنجره نمازخانه اداره‌ای، کاغذی چسبانده بودند و رویش نوشته بودند:

«لطفاً خرده‌کاغذها و زباله‌هایتان را از پنجره بیرون نریزد.»

معلوم بود این کار در آن مکان، مسبوق‌به‌سابقه بوده.

وقتی نگاه کردم، دیدم هیچ سطل‌زباله‌ای در آن نمازخانه نبود.

 
اتفاقاً در کلاسی که امروز این صحنه را دیدم هم سطل‌زباله‌ای نیست. حتی در آن طبقه که حدود سی کلاس دارد هم سطل‌زباله‌ای نیست.

 
[سربسته می‌گویم:]

در سطح خانواده و در سطح جامعه هم اگر امکانی برای برآوردن نیازهای طبیعی افراد نباشد، مسائل عادی به معضلاتی بزرگ تبدیل می‌شوند و بوی گند زباله‌های انباشت‌شده همه‌جا را می‌گیرد.

 

آن‌وقت دیگر کاغذ چسباندن و تذکر دادن و تشر زدن و تصویب قانون و بگیر و ببند، کاری از پیش نمی‌برد.

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانوشت۱: البته نبودن سطل‌زباله، مجوزی برای آشغال ریختن با وجدانی آسوده نیست و هرکس مسؤول اعمال خویش است. حتی باید گفت که دین‌داری از مقوله «هلو برو تو گلو» نیست، بلکه همه این سختی‌ها و ابتلائات، در پازل خداوند معنا دارند و باید از این موانع عبور کرد.

پانوشت۲: ناامید و ناشکر نیستم و صحنه‌های چشم‌نواز و رایحه‌های دلنشین را هم می‌بینم و حس می‌کنم، اما خطری بزرگ در کمین است و باید کاری کرد...

پانوشت۳: از خودمان و خانواده‌مان شروع کنیم و اگر مدیریت و مسؤولیتی داریم، از نیازهای افراد مجموعه‌مان غافل نباشیم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۵۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ یَاسِرٍ الْخَادِمِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ:

«السَّخِیُّ یَأْکُلُ طَعَامَ النَّاسِ لِیَأْکُلُوا مِنْ طَعَامِهِ وَ الْبَخِیلُ لَا یَأْکُلُ مِنْ طَعَامِ النَّاسِ لِئَلَّا یَأْکُلُوا مِنْ طَعَامِهِ.»

 الکافی، ج۴، ص۴۱

 

یاسر، خادم امام رضا (علیه‌السلام)، از ایشان نقل کرده است:

«سخاوت‌مند غذای مردم را می‌خورد تا آنان نیز از غذای او بخورند

و بخیل از غذای مردم نمی‌خورد تا آنان نیز از غذای او نخورند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۴:۱۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ: کَانَ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا ع إِذَا أَکَلَ أُتِیَ بِصَحْفَةٍ فَتُوضَعُ بِقُرْبِ مَائِدَتِهِ فَیَعْمِدُ إِلَی أَطْیَبِ الطَّعَامِ مِمَّا یُؤْتَی بِهِ فَیَأْخُذُ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ شَیْئاً فَیَضَعُ فِی تِلْکَ الصَّحْفَةِ ثُمَّ یَأْمُرُ بِهَا لِلْمَسَاکِینِ ثُمَّ یَتْلُو هَذِهِ الْآیَةَ: «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ» ثُمَّ یَقُولُ: «عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّهُ لَیْسَ کُلُّ إِنْسَانٍ یَقْدِرُ عَلَی عِتْقِ رَقَبَةٍ فَجَعَلَ لَهُمُ السَّبِیلَ إِلَی الْجَنَّةِ.»

 الکافی، ج۴، ص۵۲

 

معمر بن خلاد گوید:

امام رضا (علیه‌السلام) وقتی غذا می‌خورد، ظرف بزرگی برایشان می‌آوردند و نزدیک سفره‌شان قرار می‌دادند.

آن‌گاه حضرت خوشمزه‌ترین بخش غذایشان را انتخاب می‌کرد و در آن سینی می‌گذاشت.

سپس دستور می‌داد آن را به مساکین (فقرای بی‌چاره) دهند.

بعد‌ این آیه را تلاوت می‌فرمود:

«فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ»؛[1] «انسان، در گردنه (بزنگاه‌های زندگی) شجاعانه گام ننهاد»[2]

سپس می‌فرمود:

«خداوند (عزّوجلّ) می‌داند که همه انسان‌ها توانایی آزاد کردن برده ندارند (تا به این واسطه بهشتی شوند)، پس برایشان این راه را به‌سوی بهشت قرار داد.»

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] سوره بلد، آیه۱۲.

[2] در ادامه این آیه، بیان شده است که منظور از گردنه(های زندگی که انسان‌ها حاضر نیستند شجاعانه به آن تن دهند) این است که (تصمیم بگیرند) برده‌ای آزاد کنند یا در روزهای سخت زندگی‌شان، به یتیمان اطرافشان یا مسکین‌های به‌خاک‌نشسته غذا دهد و...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۴:۱۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَیْمَنَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَالَ:

«یَا حُسَیْنُ أَنْفِقْ وَ أَیْقِنْ بِالْخَلَفِ مِنَ اللَّهِ فَإِنَّهُ لَمْ یَبْخَلْ عَبْدٌ وَ لَا أَمَةٌ بِنَفَقَةٍ فِیمَا یُرْضِی اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا أَنْفَقَ أَضْعَافَهَا فِیمَا یُسْخِطُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ.»

 الکافی، ج۴، ص۴۳

 

حسین بن اَیمَن گوید:

امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند:

«ای حسین! انفاق کن و به جبران آن از سوی خداوند یقین داشته باش؛

چراکه هیچ بنده‌ی مرد یا زنی نیست که در انفاق در مواردی که خداوند (عزّوجلّ) می‌پسندد، بُخل ورزد،

مگراین‌که چندین برابر آن (مبلغ) را در مواردی که خداوند (عزّوجلّ) بدش می‌آید، مصرف می‌کند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۸:۳۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ ابْنِ أَبِی نَصْرٍ قَالَ: قَرَأْتُ فِی کِتَابِ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا إِلَى أَبِی جَعْفَرٍ ع:

«یَا أَبَا جَعْفَرٍ بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَکِبْتَ أَخْرَجُوکَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِکَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْکَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُکَ بِحَقِّی عَلَیْکَ لَا یَکُنْ مَدْخَلُکَ وَ مَخْرَجُکَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْکَبِیرِ فَإِذَا رَکِبْتَ فَلْیَکُنْ مَعَکَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُکَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَکَ مِنْ عُمُومَتِکَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْکَثِیرُ إِلَیْکَ وَ مَنْ سَأَلَکَ مِنْ عَمَّاتِکَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْکَثِیرُ إِلَیْکَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِکَ أَنْ یَرْفَعَکَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً.»

 الکافی، ج۴، ص۴۳

 

ابن ابی‌نصر بزنطی گوید:

در نامه‌ی امام رضا به امام جواد (علیهماالسلام) خواندم (که نوشته شده بود):

«ای ابو جعفر! به من خبر رسیده که خدمتکاران هرگاه تو را با مرکب جابه‌جا می‌کنند، از درب کوچک (اختصاصی) عبور می‌دهند[*] و این به‌خاطر بُخلِ آن‌هاست؛ تا از تو به کسی خیری نرسد.

از تو می‌خواهم - قسم به حقی که بر گردنت دارم - ورود و خروجت فقط از درب بزرگ (عمومی) باشد

و وقتی سوار بر مرکب عبور می‌کنی، حتماً با خودت (سکه‌های) طلا و نقره همراه داشته باشی و آن‌گاه هرکس از تو چیزی خواست، به او ببخش.

اگر یکی از عموهایت از تو خواست نیکی‌ای به او کنی، کم‌تر از پنجاه دینار (سکه طلا) به او نده و اختیار با خودت است که بیشتر بدهی

و اگر یکی از عمه‌هایت از تو چیزی خواست، کم‌تر از بیست‌وپنج دینار به او نده و اختیار با خودت است که بیشتر بدهی.

قصدم از این توصیه‌ها فقط این است که خداوند (مقامِ) تو را والا گرداند.

پس انفاق کن و از جانب (خداوندِ) صاحب عرش، نگران نباش که (با انفاق) تنگ‌دست شوی.»

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] امام جواد (علیه‌السلام) در آن روزگار حدود شش هفت سال داشته‌اند و چون فرزند ولی‌عهدِ خلیفه‌ی مسلمین بوده‌اند، یکی از آقازاده‌های روزگار خویش محسوب می‌شدند و با احترام ویژه‌ای با ایشان رفتار می‌شده.

به همین خاطر، امام رضا (علیه‌السلام) توصیه‌های لازم را به فرزندشان اعلام داشته‌اند تا در حلقه‌ی اطرافیان بخیل و تشریفات احمقانه محصور نشوند و چهره‌ی مردمی‌شان تقویت گردد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۸:۲۵
ابوالفضل رهبر