دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۷۷۹ مطلب با موضوع «اخلاقی» ثبت شده است

 

مثلِ چنین حدیثی را بارها خوانده یا شنیده‌ایم.

این بار با دقت بیش‌تری ملاحظه فرمائید...

 

 

 

از امام موسی‌کاظم (علیه‌السلام) نقل شده است که فرمودند:

«اِجْتهِدُوا فِی أنْ یکُون زمانُکُمْ أرْبع ساعاتٍ ساعةً لِمُناجاةِ اللّهِ و ساعةً لِأمْرِ الْمعاشِ و ساعةً لِمُعاشرةِ الْإِخْوانِ و الثِّقاتِ الّذِین یُعرِّفُونکُمْ عُیُوبکُمْ و یُخْلِصُون لکُمْ فِی الْباطِنِ و ساعةً تخْلُون فِیها لِلذّاتِکُمْ فِی غیْرِ مُحرّمٍ و بِهذِهِ السّاعةِ تقْدِرُون على الثّلاثِ ساعاتٍ لا تُحدِّثُوا أنْفُسکُمْ بِفقْرٍ و لا بِطُولِ عُمُرٍ فإِنّهُ منْ حدّث نفْسهُ بِالْفقْرِ بخِل و منْ حدّثها بِطُولِ الْعُمُرِ یحْرِصُ اِجْعلُوا لِأنْفُسِکُمْ حظّاً مِن الدُّنْیا بِإِعْطائِها ما تشْتهِی مِن الْحلالِ و ما لا یثْلِمُ الْمُرُوّة و ما لا سرف فِیهِ و اِسْتعِینُوا بِذلِک على أُمُورِ الدِّینِ فإِنّهُ رُوِی لیْس مِنّا منْ ترک دُنْیاهُ لِدِینِهِ أوْ ترک دِینهُ لِدُنْیاهُ.»

 تحف‌العقول، ص۴۰۹

 

«بکوشید که وقت‌تان چهار بخش[۱] باشد:

(۱) ساعتی برای مناجات[۲] با خدا؛

(۲) و ساعتی برای امر معاش[۳]؛

(۳) و ساعتی برای معاشرت با برادران (ایمانی) و افراد مورد اعتمادی که شما را به عیب‌های‌تان آگاه می‌سازند و در باطن با شما خالص (یک‌رو) هستند؛

(۴) و ساعتی را نیز برای لذت‌های حلال خالی نمائید؛

و به‌واسطه‌ی همین (بخش چهارم) است که بر (انجام وظائفِ) سه بخش نخست قادر خواهید بود.»

 

[ممکن است به ذهنی خطور کند: "حال که صبح تا شب می‌دویم، وضع‌مان این است، اگر بخواهیم برای این امور هم وقتی اختصاص دهیم که..."

که امام (علیه‌السلام) در ادامه می‌فرمایند:]

 

«نه فقر را، و نه طول عمر را، به نفسِ خود تلقین نکنید؛

هرکه فقر را به خود تلقین کند، بخیل[۴] گردد،

و هرکه طول عمر را به خود تلقین کند، حریص[۵] گردد، 

برای نفسِ خود بهره‌ای از دنیا قرار دهید؛

به این نحو که اگر (نفس‌تان) به "چیزی که حلال بود و به مردانگی(تان) خللی وارد نمی‌کرد و در آن اسراف[۶] نبود"، اشتیاق شدید یافت، آن را در اختیارش قرار دهید،

و به این وسیله براى انجام امور دین (از نفسِ خود) یارى جوئید[۷]،

چرا که روایت شده است: هرکه دنیایش را به خاطر دینش، و یا دینش را به خاطر دنیایش ترک گوید، از ما(اهل بیت) نیست.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] این چهار بخشِ زمانی، لزوماً به معنای چهار قسم مساوی نیست.

[۲] مُناجات: گفت‌وگوی درِگوشی، ردّوبدل کردن اسرار، رازونیاز.

[۳] مَعاش: "زندگی و آن‌چه زندگی با آن ممکن شود"، اعم از تلاش برای به‌دست آوردن لقمه‌ای نان یا ظرفی آب، برای زنده ماندن.

‏[۴] بُخل: حبسِ اموالى که باید مصرف شوند.

[۵] حِرص: رغبتِ مُفرَط به چیزی، هم‌راه با فعالیتِ فراوان برای رسیدن به آن.

[۶] سَرف: تجاوزِ عمل از حد معقول یا معروف خود. اسراف، غیر از تبذیر(به‌معنای: ول‌خرجی و ریخت‌وپاش) است؛ به‌عنوان‌مثال اگر بعد از سیر شدن، غذای باقی‌مانده در ظرف را بخوریم(تا به‌قول خودمان اسراف نشود)، این کار تبذیر نیست، اما اسراف هست.

[۷] نمی‌شود همیشه با زبانِ «نکن نکن» با نفس سخن گفت و توقع داشت او نیز ما را در انجام امور دین هم‌راهی نماید. برای به راه آوردن‌اش باید کمی با او هم قدم شد و خواسته‌های مُجازش را اجابت نمود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۲۳:۲۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«مَنْ‏ رَقَّ‏ وَجْهُهُ‏ رَقَّ‏ عِلْمُهُ.»

 الکافی، ج۲، ص۱۰۶

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است:

«هرکس کم‌رو باشد، کم‌دانش خواهد بود.»

 

زیرا کسی که کم‌روست، خجالت می‌کشد سؤالاتش را بپرسد، و علمش زیاد نخواهد شد.

 

در همین زمینه، مطالعه‌ی دو روایت خواندنیِ زیر توصیه می‌شود؛

 

۱- از امام صادق نقل شده است که امیرالمؤمنین (علیهماالسلام) فرمودند:

«...همه‌ی اصحاب رسول خدا، صلی‌الله‌علیه‌وآله، چنین نبودند که از ایشان سؤال کنند و بخواهند چیزی دریابند،

تا آن‌جا که دوست داشتند عربی بادیه‌نشین یا ره‌گذری بیاید و از پیامبر سؤالی کند تا سخن ایشان را بشنوند،

ولی برای من موردی پیش نمی‌آمد مگر که آن را از پیامبر می‌پرسیدم و حفظ می‌کردم...»

 الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج۱، ص۲۶۵ / نهج البلاغة، خطبه۲۱۰

 

۲- از انس بن مالک نقل شده‌است که گفت:

«ما هرگاه می‌خواستیم از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) چیزی بپرسیم، از علی بن ابی طالب یا سلمان فارسی یا ثابت بن معاذ انصاری می خواستیم تا آن را سؤال کنند؛

چرا که آنان جسورترین اصحاب در «پرسش» بودند.»

 تاریخ مدینة دمشق، ج۱، ص۱۳۰ (به نقل از المسترشد فی امامة علی بن ابی طالب ع، ص۲۶۳، پاورقی۵)

 

 

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

لذا حضرت، بابِ علم رسول بودند. (روحی فداهما)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۲۳:۱۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: 

«لَا تَغْتَرُّوا بِصَلَاتِهِمْ وَ لَا بِصِیَامِهِمْ فَإِنَّ‏ الرَّجُلَ‏ رُبَّمَا لَهِجَ‏ بِالصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ‏ حَتَّى لَوْ تَرَکَهُ اسْتَوْحَشَ وَ لَکِنِ اخْتَبِرُوهُمْ عِنْدَ صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ.»

 الکافی، ج۲، ص۱۰۴

 

از امام صادق، علیه‌السلام، نقل شده‌است، که فرمودند:

«با نمازشان و با روزه‌شان، فریب نخورید!

که همانا انسان گاهی چنان نسبت به نماز و روزه حرص می‌ورزد که اگر آن را ترک کند، وحشت می‌کند،

اما آنان را (اگر خواستید بیازمائید؛) هنگام "راست‌گفتاری" و "ادای امانت" بیازمائید.»

 

 

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــ

چنین برداشت نشود که نماز و روزه اهمیتی ندارند، و راست‌گوی امانت‌دارِ بی‌نمازِ روزه‌خوار، در این آزمون سربلند است!

بلکه اهمیت به نماز و روزه لازم است، اما کافی نیست، و ملاک هم نیست، چراکه ممکن است عادتی کهنه، یا جوّی گذرا باشد.

 

پیش‌تر نیز در مطلبی ذکر شده بود که:

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) وقتی محمد حنفیه را به فرمان‌رواییِ مصر گماشتند، در ضمن عهدنامه‌ای به وی فرمودند:

«بدان، ای محمد! همه‌ی کارهایت از «نماز»ت تبعیت می‌کند،

و بدان، هرکه در «نماز» کوتاهی کند، در غیر«نماز» بیش‌تر کوتاهی می‌کند.»

 الغارات، ج۱، ص۱۴۱

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۲۳:۱۲
ابوالفضل رهبر

 

...الْفُضَیْل بْن یَسَارٍ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع‏:

«مَا ضَعُفَ‏ بَدَنٌ‏ عَمَّا قَوِیَتْ عَلَیْهِ النِّیَّةُ.»

 کتاب‌من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۴، ص۴۰۰

 

از فضیل بن یسار از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است:

«بدن نسبت به چیزی که نیت بر آن قوّت می‌ورزد، ضعف نمی‌ورزد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۲۳:۰۲
ابوالفضل رهبر

  

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: 

«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَعَارَ أَعْدَاءَهُ أَخْلَاقاً مِنْ‏ أَخْلَاقِ‏ أَوْلِیَائِهِ‏ لِیَعِیشَ أَوْلِیَاؤُهُ مَعَ أَعْدَائِهِ فِی دَوْلَاتِهِمْ.»

وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَى:‏ «وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَمَا تَرَکُوا وَلِیّاً لِلَّهِ إِلَّا قَتَلُوه‏»

 الکافی، ج۲، ص۱۰۱

از امام صادق، علیه‌السلام، نقل شده‌است که فرمودند:

«به راستی که خداوند، تبارک‌و‌تعالی، اخلاقی از اخلاقِ دوستانش را به دشمنانش عاریه داده‌است، تا دوستانش (بتوانند) با دشمنانش، در زمان حکومتشان، زندگی کنند.»

در روایتی دیگر، چنین فرموده‌اند:

«...و اگر چنین نبود، هیچ‌یک از دوستان خدا را رها نمی‌کردند، مگر این‌که او را بکشند.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــ

«أولیاء الله»، مسامحةً «دوستان خدا» ترجمه شده است، و الّا رابطهٔ «ولایت» و «دوستی» متفاوت‌اند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۲۳:۰۰
ابوالفضل رهبر

 

تفاوت است بین «کسی‌که مادرزاد خوش‌خُلق است»

و «او که از روی قصد، و با تمرین، چنین می‌کند»

 

 

 

... إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «إِنَّ الْخُلُقَ مَنِیحَةٌ یَمْنَحُهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ خَلْقَهُ فَمِنْهُ سَجِیَّةٌ وَ مِنْهُ نِیَّةٌ.» فَقُلْتُ: فَأَیَّتُهُمَا أَفْضَلُ؟ فَقَالَ: «صَاحِبُ‏ السَّجِیَّةِ هُوَ مَجْبُولٌ‏ لَا یَسْتَطِیعُ غَیْرَهُ وَ صَاحِبُ النِّیَّةِ یَصْبِرُ عَلَى الطَّاعَةِ تَصَبُّراً فَهُوَ أَفْضَلُهُمَا.»

 الکافی، ج‏۲، ص۱۰۱

 

اسحاق بن عمّار، از امام صادق (علیه‌السلام) نقل می‌کند که فرمودند:

«به‌راستى خُلق (نیکو) هدیه‌ای است که خداوند، عزّ و جلّ، به مخلوقِ خود می‌بخشد؛ برخى از آن، سجیّت(فطری و طبیعی) است، و برخى از روی نیت(عمدی و اکتسابی) است.»

[اسحاق گوید] عرض کردم: 

کدام‌یک باارزش‌تر است؟

حضرت فرمودند:

«کسی‌که طبع و منشش چنین است، بر آن سرشته شده و نمی‌تواند جز این کند،

و او ‌که با قصد و نیت چنین باشد، با سختی و مشقت بر طاعتِ (خدا) صبر می‌کند، پس او برتر است.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۶:۲۹
ابوالفضل رهبر

 

... عَنْ یُونُسَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«إِذَا ذَکَرَ أَحَدُکُمْ‏ نِعْمَةَ اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَّ فَلْیَضَعْ خَدَّهُ عَلَى التُّرَابِ شُکْراً لِلَّهِ فَإِنْ کَانَ رَاکِباً فَلْیَنْزِلْ فَلْیَضَعْ خَدَّهُ عَلَى التُّرَابِ وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ یَقْدِرُ عَلَى النُّزُولِ لِلشُّهْرَةِ فَلْیَضَعْ خَدَّهُ عَلَى قَرَبُوسِهِ وَ إِنْ لَمْ یَقْدِرْ فَلْیَضَعْ خَدَّهُ عَلَى کَفِّهِ‏ ثُمَّ لْیَحْمَدِ اللَّهَ عَلَى مَا أَنْعَمَ عَلَیْهِ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۹۸

 

یونس بن عمار از امام صادق، علیه‌السلام، نقل می‌کند که فرمودند:

«هرگاه یکی از شما(شیعیان)، نعمتِ خداوند، عزّ و جلّ، را به یاد آورد، برای شکر خدا، پیشانی‌اش را بر خاک بگذارد،

اگر راکب(سواره) بود، پس پیاده شود و پیشانی‌اش را بر خاک بگذارد،

و اگر به‌خاطر شهرت(تابلو شدن!) نمی‌توانست پیاده شود، پیشانی‌اش را بر برآمدگیِ زین بگذارد،

و اگر نتوانست، پیشانی‌اش را بر کف دستش[*] بگذارد،

آن‌گاه، حمد خدا را به‌خاطر نعمتی که به او عنایت فرموده، به‌جای آورد.»

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] "کفّ"؛ از مچ به پایین است و پشت دست را نیز شامل می‌شود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۶:۲۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏:

«إِذَا رَأَیْتُمْ أَهْلَ الْبَلَاءِ فَاحْمَدُوا اللَّهَ وَ لَا تُسْمِعُوهُمْ فَإِنَ‏ ذَلِکَ‏ یَحْزُنُهُمْ‏.»

 الکافی، ج۲، ص۹۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«هنگامی که اهل بلاء را دیدید، خدا را حمد کنید و (حمد خود را) به گوششان نرسانید، که این کار آنان را غمگین می‌سازد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۶:۲۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «إِنَّا صُبُرٌ وَ شِیعَتُنَا أَصْبَرُ مِنَّا.» قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ کَیْفَ صَارَ شِیعَتُکُمْ أَصْبَرَ مِنْکُمْ قَالَ: «لِأَنَّا نَصْبِرُ عَلَى مَا نَعْلَمُ وَ شِیعَتُنَا یَصْبِرُونَ عَلَى مَا لَا یَعْلَمُونَ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۹۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«ما (اهل بیت) صبوریم، و شیعیانمان از ما صبورترند.»

 

[راوی گوید:] عرض کردم:

فدایت شوم، چطور می‌شود شیعیانتان صبورتر از شما باشند؟!

حضرت فرمودند:

«زیرا ما بر چیزی صبر می‌کنیم که به آن علم داریم،

و شیعیانمان بر چیزی صبر می‌کنند که به آن علم ندارند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۶:۱۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ جَابِرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع: یَرْحَمُکَ اللَّهُ مَا الصَّبْرُ الْجَمِیلُ‏؟ قَالَ:

«ذَلِکَ صَبْرٌ لَیْسَ فِیهِ شَکْوَى إِلَى النَّاسِ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۹۳

 

از جابر بن عبدالله انصاری نقل شده است:

به ابوجعفر (امام باقر علیه‌السلام) عرض کردم:

خداوند شما را مشمول رحمتش گرداند. «صبر جمیل» چیست؟

فرمودند:

«صبری است که در آن عرض شکایتی به مردم نباشد.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــ

ظاهراً مقصود این است که انسان نزد دیگران، از ابتلائاتش، گِلِه‌گذاری و آه‌وناله نکند؛ که فلان بلاها سرم آمد و بدبخت شدم و...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۶:۱۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«مَرَّ بِی أَبِی وَ أَنَا بِالطَّوَافِ‏ وَ أَنَا حَدَثٌ‏ وَ قَدِ اجْتَهَدْتُ فِی الْعِبَادَةِ فَرَآنِی وَ أَنَا أَتَصَابُّ عَرَقاً.» فَقَالَ لِی: «یَا جَعْفَرُ یَا بُنَیَّ إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَحَبَّ عَبْداً أَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ وَ رَضِیَ عَنْهُ بِالْیَسِیرِ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۸۶

 

از ابوبصیر از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«پدرم (امام باقر علیه‌السلام) درحالی که طواف می‌کردم، بر من گذشت،

و من نوجوان بودم و نهایت کوششم را در عبادت می‌نمودم،

پس مرا درحالی که عرق از من سرازیر بود، دید،

آن‌گاه به من فرمود:

جعفر، پسرم!

خداوند اگر بنده‌ای را دوست داشته باشد، او را به بهشت داخل می‌گرداند، و از او به اندک [عبادتی] راضی می‌گردد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۶:۰۵
ابوالفضل رهبر

 

...عن أَبی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ:

«إِنَ‏ الْعَبْدَ الْمُؤْمِنَ‏ الْفَقِیرَ لَیَقُولُ‏ یَا رَبِّ ارْزُقْنِی حَتَّى أَفْعَلَ کَذَا وَ کَذَا مِنَ الْبِرِّ وَ وُجُوهِ الْخَیْرِ

فَإِذَا عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِکَ مِنْهُ بِصِدْقِ نِیَّةٍ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ مِثْلَ مَا یَکْتُبُ لَهُ لَوْ عَمِلَهُ،

إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ کَرِیمٌ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۸۵

 

ابوبصیر از امام صادق (علیه السلام) نقل می‌کند، که فرمودند:

 «بنده‌ی مؤمن فقیر می‌گوید: "پروردگارا، به من روزی دِه، تا [با آن] فلان‌کارهای خیر را انجام دهم".

 اگر خدا بداند او با نیتی صادق این را می‌گوید، اجری مانند اجر کسی که آن [کارهای خیر] را انجام داده، برایش می‌نویسد.

که خداوند، وسعت بخش و کریم است.»

 

 

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــ

این روزی، اعم است از روزی‌های مادی و غیرمادی؛ ثروت، قدرتِ جسمی و یا روحی، علم، موقعیت اجتماعی، اولاد صالح و...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۵:۵۰
ابوالفضل رهبر

 

پیش‌تر مطلبی منتشر شد با این عنوان: «حسن‌ظن به برادر ایمانی تا چه حد؟!!!»

 

در آن روایت، امام کاظم (علیه‌السلام) شدیداً به «حسن‌ظن نسبت به برادر ایمانی» تأکید فرموده بودند.

تا آن ‌جا که اگر ۵۰ نفر علیه وی سوگند خوردند و رد کرد، سخن او را راست شمار و سوگند آنان را دروغ! [الکافی، ج۸، ص۱۴۷] 

با این‌حال،...

این حدیث نیز از هم‌ایشان (علیه‌السلام) قابل تأمّل است؛

 

«إِذَا کَانَ‏ الْجَوْرُ أَغْلَبَ‏ مِنَ‏ الْحَقِ‏، لَمْ یَحِلَّ لِأَحَدٍ أَنْ یَظُنَّ بِأَحَدٍ خَیْراً، حَتّى‏ یَعْرِفَ ذلِکَ مِنْهُ».

 الکافی، ج۵، ص۲۹۸

 

«آن‌هنگام که جور[۱] بر حق[۲] غالب گشت، بر احدی روا نباشد که به دیگری گمان نیک بَرَد، تا زمانی که آن (نیکی) را در وی بیابد.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] جور: انحراف از طریق، خلافِ عدل.

[۲] حق: صحت و درستی، خلافِ باطل.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۵:۴۳
ابوالفضل رهبر

 

السَّکُونِیُّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ‏:

«أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى نَبِیٍّ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ:

قُلْ لِقَوْمِکَ لَا تَلْبَسُوا مَلَابِسَ‏ أَعْدَائِی‏ وَ لَا تَطْعَمُوا مَطَاعِمَ أَعْدَائِی وَ لَا تَسْلُکُوا مَسَالِکَ أَعْدَائِی فَتَکُونُوا أَعْدَائِی کَمَا هُمْ أَعْدَائِی‏.»

 مجموعةورام، ج‏۱، ص۱۵

 

سکونی از امام صادق علیه السلام نقل می کند که ایشان از پدرانشان نقل فرمودند:

«خداوند (عزّ و جلّ) خطاب به یکی از انبیاء فرمود:

به قوم خود بگو؛ لباس‌های دشمنان مرا نپوشید، و غذاهای دشمنان مرا نخورید، و راه‌های دشمنان مرا نروید، که (اگر چنین کنید،) شما نیز دشمنان من خواهید بود، همان‌طور که آنان دشمنان من هستند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۵:۲۷
ابوالفضل رهبر

 

حتماً تابه‌حال دیده‌اید افراد متدیّنی را که هنگام رفتن به (گلاب به روتون) دستشویی کلاهی بر سر می‌گذارند، و بعد وارد می‌شوند.

و لابد تابه‌حال شنیده‌اید این نقل‌قول‌ها را که:

 - «دانشمندان به این نتیجه رسیده‌اند که گازهای متصاعد در دستشویی موجب صدمه به پیاز مو یا سفید شدن زودهنگام موها می‌شود.»

یا این که:

 - «سر انسان داراى منافذِ ریزى است که بوهاى متعفن از آن‌ها وارد سر می‌شود و باعث اختلالات مغزى می‌گردد.»

و ...

 

بله، درست است، «پوشاندن سر»، مستحب است.

به عنوان مثال:

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّهُ کَانَ یَعْمَلُهُ إِذَا دَخَلَ اَلْکَنِیفَ یُقَنِّعُ رَأْسَهُ وَ یَقُولُ سِرّاً فِی نَفْسِهِ: «بِسْمِ اَللَّهِ وَ بِاللَّهِ».

 تهذیب‌الأحکام، ج۱، ص۲۴

 

روایت شده است که امام صادق (علیه‌السلام) هنگام ورود به دستشویی، سرِ خود را می‌پوشاند و در دل زمزمه می‌فرمود: «بسم‌الله و بالله».

 

اما...

* اولاً، پوشاندن «تمامِ» سر مستحب است، نه فقط «مو»ی سر.

(حدیثی نداریم که در آن به پوشاندن موها یا قسمت بالای سر، توصیه شده باشد.)

 

* ثانیاً، حکمتی که برای این کار ذکر شده است، چیز دیگری است؛

توجه کنید...

 

رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) در ضمن توصیه‌هایشان به ابوذر می‌فرمایند:

«یَا أَبَا ذَرٍّ... اِسْتَحِ مِنَ اَللَّهِ، فَإِنِّی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَأَظَلُّ حِینَ أَذْهَبُ إِلَى اَلْغَائِطِ مُتَقَنِّعاً بِثَوْبِی أَسْتَحِی مِنَ اَلْمَلَکَیْنِ اَللَّذَیْنِ مَعِی.»

 الأمالی(للطوسی)، ص۵۳۴

 

«ای ابوذر! از خدا حیا کن؛ همانا من - قسم به آن که جانم در دست اوست - همیشه وقتی برای قضای حاجت می‌روم، به خاطر حیاء از دو مَلَکی که همراهم هستند، سَرَم را با لباسم می‌پوشانم.»

 

 

دقت کردید؟

«به خاطر حیاء از دو مَلَکی که همراهم هستند»

اصلاً قضیه، چیز دیگری است.

 

ملاحظه می‌فرمائید؟

عملی که می‌تواند در هر شبانه‌روز، بارها، ما را به یاد «نظارت بر اعمال توسط دو ملک» بیاندازد، و باورِ «همراهیِ آن دو» را در ما زنده نگه دارد، چگونه از اثر و هدف اصلی‌اش خالی شده و به کاری منفعت طلبانه (:آسیب ندیدن پیاز مو و...) تبدیل شده است!

 

البته، بعید نیست پوشاندن سر در دستشویی، همان‌طور که برخی ادعا کرده‌اند، چنین آثار مادی‌ای نیز داشته باشد، اما تقلیل چنان اثری، به چنین اثری، ظلم به معارف اهل‌بیت (علیهم‌السلام) و ظلم به مسلمین است.

 

این ظلم، نسبت به بسیاری از عبادات و احکام، روا داشته شده است؛ نماز (حرکات ورزشی)، روزه (پالایش سموم)، قبله (مرکز مغناطیسیِ زمین)، گوشت سگ و خوک (کرمِ فلان و مرضِ بهمان)، مسواک (بهداشت دهان و دندان) و...

کسی منکر این آثارِ ضمنی نیست، اما نباید آثار توأمانِ روحی و جسمیِ این عبادات و احکام را در همین آثار پیش‌پاافتاده‌ی مادی محدود کرد.

 

 

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــ

بعضی کتاب‌ها و برخی سایت‌ها، به اشتباه، این حکمت (نرسیدن گازهای متصاعد به مغز) را به عنوان حدیث نقل کرده‌اند.

منشأ این توهم آن است که...

- شیخ مفید، در المقنعة، هنگام ذکر استحباب پوشاندن سر، گفته است؛ علت این کار، ایمن بودن از عبث شیطان و رسیدن بوهای بد به مغز است و... [المقنعة، ص۳۹]؛

- شیخ طوسی، در تهذیب الاحکام، پیش از ذکر روایات این باب، جمله‌ی شیخ مفید را نقل کرده است [تهذیب‌الأحکام، ج۱، ص۲۴]؛

- و شهید ثانی نیز در شرح لمعه، پس از طرح بحث، فرموده؛ این کار برای احتراز از رسیدن بوهای بد به مغز است. [الروضة‌البهیةفی‌شرح‌اللمعةالدمشقیة، ج‌۱، ص۲۷]

در این میان، عده‌ای گمان کرده‌اند، جملات این بزرگواران (شیخ مفید، شیخ طوسی و شهید ثانی)، حدیث است، حال‌آن‌که در هیچ حدیثی به چنین حکمتی اشاره نشده است.

و الله العالم

 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۳ ، ۰۶:۵۸
ابوالفضل رهبر

 

اگر بخواهیم شریک، کارمند یا کارگری، برای همکاری برگزینیم،

یا همسری برای خود یا فرزندمان،

یا رفیقی برای طی مسیری طولانی،

یا ...

بهتر نیست اول او را بشناسیم و بدانیم تا چه حد مسئولیت‌پذیر است و کارهایش را به درستی انجام می‌دهد؟

 

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) وقتی محمد بن ابی‌بکر را به فرمانرواییِ مصر گماشت، در ضمن عهدنامه‌ای به وی فرمود:

«اِعْلَمْ یَا مُحَمَّدُ أَنَّ کُلَّ شَیْ‏ءٍ مِنْ عَمَلِکَ یَتْبَعُ صَلَاتَکَ‏ 

وَ اعْلَمْ أَنَّ مَنْ‏ ضَیَّعَ الصَّلَاةَ فَهُوَ لِغَیْرِهَا أَضْیَعُ‏»

 الغارات، ج‏۱، ص۱۴۱

 

«بدان ای محمد! همه کارهایت، از «نماز»ت تبعیت می‌کند.

و بدان! هرکه «نماز» را تضییع کند (در آن کوتاهی کند)، در غیر«نماز» بیش‌تر کوتاهی خواهد کرد.»

 

*   *   *   *   *

 

با دانستن این نکته، علاوه بر سنجش دیگران، می‌توانیم در اصلاح رفتار خود نیز بکوشیم؛

 

همان‌طور که حضرت امیر (علیه‌السلام) فرموده‌اند؛ کارهای ما از «نماز»مان تبعیت می‌کنند.

پس ...

اگر بخواهیم «سستی در امور زندگی» و «کوتاهی در کارهایمان» را کنار بگذاریم،

اگر بخواهیم مسئولیت پذیر باشیم،

اگر بخواهیم مورد اعتمادِ اطرافیانمان باشیم،

اگر...

«نماز» خود را اصلاح کنیم،

تا دیگر کارهایمان نیز اصلاح شود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۳ ، ۰۷:۵۲
ابوالفضل رهبر

 

قَالَ نَصْرُ بْنُ اَلصَّبَّاحِ ، رَفَعَهُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ : أَنَّ عِدَّةً مِنْ أَهْلِ اَلْکُوفَةِ کَتَبُوا إِلَى اَلصَّادِقِ (عَلَیْهِ السَّلاَمُ) فَقَالُوا إِنَّ اَلْمُفَضَّلَ یُجَالِسُ اَلشِّطَارَ وَ أَصْحَابَ اَلْحَمَّامِ وَ قَوْماً یَشْرَبُونَ اَلشَّرَابَ، فَیَنْبَغِی أَنْ تَکْتُبَ إِلَیْهِ وَ تَأْمُرَهُ أَلاَّ یُجَالِسَهُمْ، فَکَتَبَ إِلَى اَلْمُفَضَّلِ کِتَاباً وَ خَتَمَ وَ دَفَعَ إِلَیْهِمْ، وَ أَمَرَهُمْ أَنْ یَدْفَعُوا اَلْکِتَابَ مِنْ أَیْدِیهِمْ إِلَى یَدِ اَلْمُفَضَّلِ ، فَجَاءُوا بِالْکِتَابِ إِلَى اَلْمُفَضَّلِ ، مِنْهُمْ زُرَارَةُ وَ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ بُکَیْرٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ وَ أَبُو بَصِیرٍ وَ حُجْرُ بْنُ زَائِدَةَ ، وَ دَفَعُوا اَلْکِتَابَ إِلَى اَلْمُفَضَّلِ فَفَکَّهُ وَ قَرَأَهُ، فَإِذَا فِیهِ: «بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ اِشْتَرِ کَذَا وَ کَذَا وَ اِشْتَرِ کَذَا» وَ لَمْ یَذْکُرُ قَلِیلاً وَ لاَ کَثِیراً مِمَّا قَالُوا فِیهِ، فَلَمَّا قَرَأَ اَلْکِتَابَ دَفَعَهُ إِلَى زُرَارَةَ وَ دَفَعَ زُرَارَةُ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ حَتَّى دَارَ اَلْکِتَابُ إِلَى اَلْکُلِّ فَقَالَ اَلْمُفَضَّلُ مَا تَقُولُونَ قَالُوا هَذَا مَالٌ عَظِیمٌ حَتَّى نَنْظُرَ وَ نَجْمَعَ وَ نَحْمِلَ إِلَیْکَ لَمْ نُدْرِکْ إِلاَّ نَرَاکَ بَعْدُ نَنْظُرُ فِی ذَلِکَ، وَ أَرَادُوا اَلاِنْصِرَافَ، فَقَالَ اَلْمُفَضَّلُ حَتَّى تَغَدَّوْا عِنْدِی، فَحَبَسَهُمْ لِغَدَائِهِ وَ وَجَّهَ اَلْمُفَضَّلَ إِلَى أَصْحَابِهِ اَلَّذِینَ سَعَوْا بِهِمْ، فَجَاءُوا فَقَرَأَ عَلَیْهِمْ کِتَابَ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلاَمُ) ، فَرَجَعُوا مِنْ عِنْدِهِ وَ حَبَسَ اَلْمُفَضَّلُ هَؤُلاَءِ لِیَتَغَدَّوْا، عِنْدَهُ فَرَجَعَ اَلفتیان وَ حَمَلَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ عَلَى قَدْرِ قُوَّتِهِ أَلْفاً وَ أَلْفَیْنِ وَ أَقَلَّ وَ أَکْثَرَ، فَحَضَرُوا أَوْ أَحْضَرُوا أَلْفَیْ دِینَارٍ وَ عَشَرَةَ آلاَفِ دِرْهَمٍ قَبْلَ أَنْ یَفْرُغَ هَؤُلاَءِ مِنَ اَلْغَدَاةِ، فَقَالَ لَهُمُ اَلْمُفَضَّلُ : تَأْمُرُونِّی أَنْ أَطْرُدَ هَؤُلاَءِ مِنْ عِنْدِی، تَظُنُّونَ أَنَّ اَللَّهَ تَعَالَى یَحْتَاجُ إِلَى صَلاَتِکُمْ وَ صَوْمِکُمْ.

 إختیارمعرفةالرجال، ص۳۲۶

 

 

 

عده‌ای از اهل کوفه - که در میانشان (علمایی چون:) «زرارة بن اعین»[۱] ، «عبدالله بن بکیر»[۲] ، «محمد بن مسلم»[۳] ، «ابو بصیر»[۴] و «حُجر بن زائده»[۵]  نیز بودند -  به امام صادق(علیه‌السلام) نامه‌ای نوشتند و عرض کردند:

«مفضل بن عمر»[۶] با اراذل و کفتربازان و شراب‌خواران نشست و برخواست دارد. شایسته است به او نامه‌ای بنویسید و دستور دهید که با آنان مجالست نکند.»

امام صادق(علیه‌السلام) نامه‌ای خطاب به مفضل نوشت و مُهر و موم کرد. نامه را تحویلشان داد و دستور داد آن را با دست خود به دست مفضل برسانند.

 

آنان نامه را نزد مفضل بردند و به او تحویل دادند.

مفضل مُهر و مومِ نامه را گشود و آن را خواند. در آن نوشته شده بود:

«بسم الله الرحمن الرحیم، فلان‌چیز و بهمان‌چیز را بخر.»

در آن نامه، به مطلبی که در مورد مفضل تذکر داده بودند، اشاره‌ای نشده بود.

 

مفضل پس از خواندن نامه، آن را به زراره داد، زراره نیز آن را به محمد بن مسلم داد، تا این‌که میان همه، دست‌به‌دست شد.

آن‌گاه مفضل گفت: «نظرتان چیست؟»

گفتند: «این، مالی بسیار هنگفت است. باید فکر کنیم و جلسه بگذاریم و ببینیم چه می‌توانیم بکنیم. آن‌وقت نظرمان را اعلام می‌کنیم.»

خواستند متفرق شوند، که مفضل گفت: «صبحانه را پیش من بمانید.»

پس آنان را برای صبحانه نگه داشت و از طرفی، هم‌نشینانِ خود (همان کفتربازها) را برای انجام کاری خواست.

 

وقتی (کفتربازها) آمدند، مفضل نامه‌ی امام صادق(علیه‌السلام) را برایشان خواند. آنان از نزد مفضل رفتند.

مفضل هنوز آن عده (علما) را برای صبحانه نگه داشته بود، که جوانمردان (کفتربازها) بازگشتند و هریک به قدر توان خود، حدود هزار یا دوهزار (سکه) آوردند.

قبل از این‌که آن عده (علما) از صبحانه فارغ شوند، دوهزار دینار (سکه طلا) و ده‌ها هزار درهم (سکه نقره) حاضر کردند.

آن‌گاه مفضل به آنان گفت:

«شما مرا امر می‌کنید که این افراد را از خود طرد کنم.

گمان کرده‌‌اید که خدای بلندمرتبه به نماز و روزه‌تان محتاج است.»

 

 

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــــ

دو نکته مهم:

(۱) مطلب ذکر شده، هرگز به معنای رد و طعن بر اصحاب بزرگوار امام صادق(ع) نیست.

چراکه در زمان اختناق ایجاد شده توسط خلفای غاصب، شیعیان به تقیه و پنهان‌کاری روی آورده بودند و اطلاعات و اخبار، به صورت شفاف و علنی در جریان نبوده است.

بروز چنین شایعات و سوءتفاهم‌هایی طبیعی بود و ائمه (علیهم‌السلام) نیز به نحوی آن را مدیریت می‌کردند؛

- گاهی خود، برای حفظ شاگردانشان از گزند دشمنان، به این اتهامات دامن می‌زدند! تا به این ترتیب، حاکمان به این خیال که در صفوف شیعه تفرقه افتاده است، یا با این تصور که فلان شاگرد امام صادق (علیه‌السلام) دیگر مورد اعتماد ایشان و شیعیان نیست، از قتل و حبس و آزارشان صرف نظر کنند. (مانند ماجرایی که در مورد زراره نقل شده است.)

- و گاه، صلاح می‌دیدند که با تمهیداتی، اصحاب را از اشتباهشان آگاه سازند. (مانند آن‌چه ذکر شد.)

 

(۲) آن‌چه پیرامون هم‌نشینان مفضل نقل کرده‌اند (که راهزن و شراب‌خوار و بی‌نماز و... بوده‌اند)، به این شدت و غلظت هم نبوده است.

در روایتی دیگر نقل شده است که امام صادق (علیه‌السلام) پس از این‌که مفضل را برای شیعیان کوفه تعیین می‌کند تا در برابر فتنه ابوالخطاب، مرجع و راهنمایشان باشد، به آنان فرمود:

«بسیاری از آن‌چه درباره مفضل می‌گویند بر او وارد نیست؛ این‌که از او و اصحابش بدگویی می‌کنند و می‌گویند: "اصحابش نماز نمی‌خوانند و نبیذ می‌نوشند و کفترباز هستند و راهزنی می‌کنند و مفضل هم به چنین افرادی نزدیک می‌شود."»

 إختیارمعرفةالرجال، ص۳۲۷

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] «زرارة بن اعین» (متوفای ۱۵۰ هـ ق)، فقیه و محدث بزرگ شیعه و از نزدیک‌ترین اصحاب امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) بوده است. این دو امام، وی را به بهشت بشارت داده‌اند. در کتب روایی شیعه، حدود ۲۰۰۰ حدیث از طریق زراره نقل شده است.

[۲] «عبدالله بن بکیر بن اعین»، برادرزاده‌ی زراره، و از علما و محدثین شیعه است. وی پس از شهادت امام صادق (علیه‌السلام) به فرزند ایشان، «عبدالله الأفتح» گرایش پیدا کرد و فتحی‌مذهب شد. با این‌حال بسیاری از علمای شیعه، وی را مورد اعتماد دانسته‌اند و روایاتش را نقل می‌کنند.

[۳] «محمد بن مسلم ثقفی» (متوفای ۱۵۰ هـ ق)، از فقها و محدثین برجسته در دوره امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) بوده است. خود نقل می‌کند: «هرچه به خاطرم رسید از حضرت باقر (علیه‌السلام) پرسیدم تا آن‌جا که سى‌هزار حدیث از او شنیدم، ولى از حضرت صادق (علیه‌السلام) شانزده‌هزار حدیث یا مسئله پرسیدم.»

[۴] ظاهراً مقصود، «ابوبصیر اسدی» (متوفای ۱۵۰ هـ ق) است.  وی از محضر امام باقر، امام صادق و امام کاظم، علیهم السلام، بهره برده است و علیرغم نابینایی، از بزرگترین محدثین شیعه محسوب می‌شود. ابوبصیر از اصحاب اجماع است و روایاتش مورد قبول همه علماست.

[۵] «حجر بن زائدة»، از اصحاب امام صادق بوده است. وی و «عامر بن جذاعة» از جمله کسانی بوده‌اند که درباره «مفضل بن عمر» بدگویی می‌کردند و وی را به فساد مذهب متهم می‌نمودند.

[۶] «مفضل بن عمر جعفی»، نماینده خاص امام صادق (علیه‌السلام) در کوفه بود و با اموال امام مشکلات شیعیان را حل و فصل می‌‌کرد. وی از اصحاب سِرّ امام صادق (علیه‌السلام) بوده است، لذا به خاطر احادیثی که در فضل و عظمت اهل بیت (علیهم‌السلام) نقل می‌کرد، متهم به غلو و فساد مذهب می‌شده است. امام صادق، امام کاظم و امام رضا (علیهم‌السلام) او را به عظمت یاد کرده‌اند و تعابیری موردش به‌کار برده‌اند که حاکی از شدت علاقه‌ی متقابل میان مفضل و اهل بیت (علیهم‌السلام) است. امام صادق (علیه‌السلام) در چهار روز مطالبی راجع به توحید به او املاء فرموده‌اند، که مجموعه این فرمایشات، در کتاب «توحید مفضل» جمع‌آوری شده است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۳ ، ۲۰:۱۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع قَالَ:

قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ الرَّجُلُ‏ مِنْ‏ إِخْوَانِی‏ یَبْلُغُنِی‏ عَنْهُ‏ الشَّیْ‏ءُ الَّذِی أَکْرَهُهُ ،

فَأَسْأَلُهُ عَنْ ذَلِکَ فَیُنْکِرُ ذَلِکَ وَ قَدْ أَخْبَرَنِی عَنْهُ قَوْمٌ ثِقَاتٌ ،

فَقَالَ لِی:

«یَا مُحَمَّدُ کَذِّبْ سَمْعَکَ وَ بَصَرَکَ عَنْ أَخِیکَ ،

فَإِنْ شَهِدَ عِنْدَکَ خَمْسُونَ قَسَامَةً وَ قَالَ لَکَ قَوْلًا ،

فَصَدِّقْهُ وَ کَذِّبْهُمْ ،

لَا تُذِیعَنَّ عَلَیْهِ‏ شَیْئاً تَشِینُهُ‏ بِهِ وَ تَهْدِمُ بِهِ مُرُوءَتَهُ.»

 الکافی، ج‏۸، ص۱۴۷

 

از محمّد بن فضیل نقل شده است:

به امام کاظم (علیه‌السلام) عرض کردم:

فدایت شوم! درباره یکى از برادرانم چیزى شنیده‌ام که برایم ناخوشایند است.

از خودش در این‌باره پرسیدم. او انکار کرد، در حالى که این خبر را گروهى مورد اطمینان به من داده‌اند.

امام کاظم (علیه‌السلام) فرمود:

«اى محمّد! شنیده‌ها و دیده‌هایت را درباره برادرت نادرست و دروغ بشمار.

اگر پنجاه نفر نزد تو [بر کارى از برادرت‏] سوگند خوردند و برادرت سخنى بر خلاف آنان گفت،

[حتی در این صورت هم] سخن برادرت را راست بشمار و حرف آنان (آن پنجاه نفر) را دروغ بدان.

سخنى درباره او پخش مکن که او را سرافکنده و بى‌آبرو سازى و حیثیّتش را به باد دهى.»

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۳ ، ۰۷:۲۰
ابوالفضل رهبر

 

عَنْ أَبِی بُرْدَةَ قَالَ:

صَلَّى بِنَا رَسُولُ اللَّهِ ص

ثُمَّ انْصَرَفَ مُسْرِعاً حَتَّى وَضَعَ یَدَهُ عَلَى بَابِ الْمَسْجِدِ

ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ:

«یَا مَعْشَرَ النَّاسِ مَنْ آمَنَ بِلِسَانِهِ وَ لَمْ یُخْلِصْ إِلَى قَلْبِهِ!

لَا تَتَبَّعُوا عَوْرَاتِ الْمُؤْمِنِینَ ،

فَإِنَّهُ مَنْ تَتَبَّعَ عَوْرَاتِ الْمُؤْمِنِینَ تَتَبَّعَ‏ اللَّهُ‏ عَوْرَتَهُ‏ ،

وَ مَنْ تَتَبَّعَ‏ اللَّهُ‏ عَوْرَتَهُ‏ فَضَحَهُ وَ لَوْ فِی جَوْفِ بَیْتِهِ.»

 ثواب‌الأعمال‌وعقاب‌الأعمال، ص۲۴۱

 

از ابى‌بُرده نقل شده است:

پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) با ما نماز گزارد،

سپس به‌پا خاست و به‌سوى دربِ مسجد شتافت و دست بر آن نهاد.

آن‌گاه با بلندترین صدایش مردم را خطاب قرار داد:

«اى کسانى که به زبان ایمان آورده‌اید و ایمان در دل‌هاتان رسوخ نکرده!

در جستجوی عیوب پنهان مؤمنین نباشید؛

که هرکس عیوب پنهان آنان را جستجو کند، خدا عیب پنهانش را می‌جوید،

و هر که را خدا به‌دنبال عیبش برآید، [نزد دیگران] رسوایش می‌کند، گرچه در اندرونیِ خانه‌اش باشد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۳ ، ۰۹:۰۵
ابوالفضل رهبر

 

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ وَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالا:

«أَقْرَبُ مَا یَکُونُ الْعَبْدُ إِلَى الْکُفْرِ؛

أَنْ یُوَاخِیَ الرَّجُلَ عَلَى الدِّینِ،

فَیُحْصِیَ عَلَیْهِ عَثَرَاتِهِ وَ زَلَّاتِهِ،

لِیُعَنِّفَهُ بِهَا یَوْماً مَا.»

 الکافی، ج‏۲، ص۳۵۴

 

از امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) نقل شده است که فرمودند:

«نزدیک‌ترین وضعى که بنده به کفر دارد؛

این است که با کسی برادر دینى باشد،

و لغزش‌ها و خطاهاى او را شماره کند،

تا روزى با آن‌ها او را سرزنش نماید.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۳ ، ۰۸:۳۷
ابوالفضل رهبر