دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۲۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام علی» ثبت شده است

 

...عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سُلَیْمَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ:

«إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى وَسَّعَ فِی أَرْزَاقِ اَلْحَمْقَى لِیَعْتَبِرَ اَلْعُقَلاَءُ وَ یَعْلَمُوا أَنَّ اَلدُّنْیَا لَیْسَ یُنَالُ مَا فِیهَا بِعَمَلٍ وَ لاَ حِیلَةٍ.»

 الکافی، ج۵، ص۸۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به‌راستی که خداوند (تعالی) روزی‌های افراد کم‌عقل را وسعت داده است تا عاقل‌ها عبرت گیرند و بدانند چیزهایی که در دنیا هست، با کار کردن و زرنگی نمودن حاصل نمی‌شود.»

 

 

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ کَانَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ کَثِیراً مَا یَقُولُ:

«اِعْلَمُوا عِلْماً یَقِیناً أَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَجْعَلْ لِلْعَبْدِ وَ إِنِ اِشْتَدَّ جَهْدُهُ وَ عَظُمَتْ حِیلَتُهُ وَ کَثُرَتْ مُکَابَدَتُهُ أَنْ یَسْبِقَ مَا سُمِّیَ لَهُ فِی اَلذِّکْرِ اَلْحَکِیمِ وَ لَمْ یَحُلْ مِنَ اَلْعَبْدِ فِی ضَعْفِهِ وَ قِلَّةِ حِیلَتِهِ أَنْ یَبْلُغَ مَا سُمِّیَ لَهُ فِی اَلذِّکْرِ اَلْحَکِیمِ أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّهُ لَنْ یَزْدَادَ اِمْرُؤٌ نَقِیراً بِحِذْقِهِ وَ لَمْ یَنْتَقِصِ اِمْرُؤٌ نَقِیراً لِحُمْقِهِ فَالْعَالِمُ لِهَذَا اَلْعَامِلُ بِهِ أَعْظَمُ اَلنَّاسِ رَاحَةً فِی مَنْفَعَتِهِ وَ اَلْعَالِمُ لِهَذَا اَلتَّارِکُ لَهُ أَعْظَمُ اَلنَّاسِ شُغُلاً فِی مَضَرَّتِهِ...»

 الکافی، ج۵، ص۸۱

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که امیرالمؤمنین (علیهماالسلام) بسیار می‌فرمودند:

«یقین داشته باشید که قطعاً خداوند (عزّوجلّ)، علی‌رغم تلاش فراوانی که بنده می‌کند و زرنگی فراوانی که به خرج می‌دهد و رنج فراوانی که به جان می‌خرد، هرگز چنین برای آن بنده رقم نمی‌زند که از آن‌چه در «ذکر حکیم» (لوح محفوظ) برایش مشخص شده، پیشی گیرد و (همچنین) برای بنده‌ای که ضعیف است و زرنگی‌اش کم است، هرگز اجازه نمی‌دهد که [در اختصاص روزی به او] از آن‌چه در «ذکر حکیم» مشخص شده، تجاوز گردد.

ای مردم! هیچ‌کس به‌خاطر زیرکی‌اش (به‌اندازه‌ی) هسته خرمایی (بر مالش) نیافزوده و هیچ‌کس به‌خاطر کم‌عقلی‌اش هسته خرمایی را از دست نداده است.

پس کسی که به این واقعیت آگاه است و به آگاهی‌اش عمل می‌کند، آسوده‌ترین مردم در (رسیدن به) منفعتش است و کسی که این واقعیت را می‌داند و (در عمل) آن را رها کرده است، پرمشغله‌ترین مردم در ضرر کردنش است...»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] اگر در احوالات اطرافیان خود دقت کنید، احتمالاً نمونه‌هایی از این دست خواهید یافت؛ زرنگ‌هایی که خیلی به این‌در و آن‌در زده‌اند ولی هنوز باری نبسته‌اند و اندر خم یک کوچه‌اند، و کسانی را که خیلی بی‌خیال به نظر می‌رسند و کمی به‌نظرمان احمق می‌آمده‌اند، اما تقّی به توقّی خورده و بارشان را بسته‌اند و وضع مالی خوبی دارند.

[۲] مدت‌هاپیش پادکستی را می‌شنیدم که گزارشی بود از یک پژوهش با عنوان «اگر خیلی باهوشی، پس چرا پول‌دار نیستی؟ شاید همه‌اش شانس باشد». بر اساس این پژوهش، افراد بسیار موفق (ثروتمندان) آن‌هایی نیستند که بسیار باهوش‌اند، بلکه آن‌هایی هستند که بسیار خوش‌شانس بوده‌اند.

همچنین پادکست دیگری را می‌شنیدم که گزارشی بود از کتابی با عنوان «استثنایی‌ها؛ داستان موفقیت». نویسنده با بررسی زندگی انسان‌های موفق به نتایجی رسیده بود؛ از جمله این‌که نقش عوامل «تصادفی» در موفقیت این افراد، معمولاً دست‌کم گرفته می‌شود.

البته ما می‌دانیم که در عالم هستی، هر اتفاقی به تدبیر پروردگارِ حکیم و با اراده‌ی خالقِ قادر رخ می‌دهد و هیچ اتفاقی، بر اساس «شانس» یا «تصادف» رخ نمی‌دهد. اما گاهی انسان وقتی علت چیزی را نمی‌فهمد، آن را به «شانس» نسبت می‌دهد.

این پژوهش‌گران، بر اساس روش‌ها و آزمایش‌های تجربی، این را دریافته‌اند که بر خلاف آن‌چه معمولاً تصور می‌شود، موفقیت در کارها از جمله در امور اقتصادی، ارتباط معناداری با عقل و هوش ندارد، اما چون نتوانسته‌اند علت اصلی را دریابد، آن را به «شانس» و «تصادف» نسبت داده‌اند.

پروردگار قادر حکیم، بر اساس مصالحی که می‌داند، روزی مخلوقاتش را مقدّر فرموده است و آن را به‌موقع، میان آنان تقسیم خواهد نمود. یکی از این مصالح، چیزی است که صادق آل محمد (صلوات‌الله‌علیهم) در حدیث مذکور فرموده‌اند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۰۰ ، ۰۸:۰۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ الْهِلَالِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع یُحَدِّثُ عَنِ النَّبِیِّ ص أَنَّهُ قَالَ فِی کَلَامٍ لَهُ‏:

«الْعُلَمَاءُ رَجُلَانِ رَجُلٌ عَالِمٌ آخِذٌ بِعِلْمِهِ فَهَذَا نَاجٍ وَ عَالِمٌ تَارِکٌ لِعِلْمِهِ فَهَذَا هَالِکٌ وَ إِنَّ أَهْلَ النَّارِ لَیَتَأَذَّوْنَ مِنْ رِیحِ الْعَالِمِ التَّارِکِ لِعِلْمِهِ وَ إِنَّ أَشَدَّ أَهْلِ النَّارِ نَدَامَةً وَ حَسْرَةً رَجُلٌ دَعَا عَبْداً إِلَى اللَّهِ فَاسْتَجَابَ لَهُ وَ قَبِلَ مِنْهُ فَأَطَاعَ اللَّهَ فَأَدْخَلَهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ وَ أَدْخَلَ الدَّاعِیَ النَّارَ بِتَرْکِهِ عِلْمَهُ وَ اتِّبَاعِهِ الْهَوَى وَ طُولِ الْأَمَلِ أَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ طُولُ الْأَمَلِ یُنْسِی الْآخِرَةَ.»

 الکافی، ج۱، ص۴۴

 

از امیرالمؤمنین از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«عالمان دو دسته‌اند؛ عالمی که به علمش عمل می‌کند؛ که او نجات می‌یابد، و عالمی که علمش را رها می‌کند؛ که او هلاک می‌شود.

به‌راستی که اهل جهنم، از بوی عالمی که علمش را رها کرده اذیت می‌شوند

و به‌راستی که پشیمان‌ترین و حسرت‌زده‌ترینِ اهل جهنم، مردی است که بنده‌ای را به‌سوی خداوند فراخوانده و آن بنده اجابت نموده، حرفش را پذیرفته، از خداوند اطاعت کرده و خداوند او را وارد بهشت نموده و آن دعوت‌کننده را به‌خاطر رها کردنِ علمش و تبعیت از هوای نفسش و درازی آرزویش، به آتش وارد نموده.

تبعیت از هوای نفس، (انسان) را از حق بازمی‌دارد و درازی آرزو، موجب فراموشی آخرت می‌شود.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۰۰ ، ۰۸:۰۳
ابوالفضل رهبر

 

حدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ رَزِینٍ اِبْنُ أَخِی دِعْبِلِ بْنِ عَلِیٍّ اَلْخُزَاعِیِّ عَنْ أَبِیهِ قَالَ حَدَّثَنَا اَلْإِمَامُ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی اَلْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ:

«إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ تَلاَ هَذِهِ اَلْآیَةَ «لاٰ یَسْتَوِی أَصْحٰابُ اَلنّٰارِ وَ أَصْحٰابُ اَلْجَنَّةِ أَصْحٰابُ اَلْجَنَّةِ هُمُ اَلْفٰائِزُونَ» فَقَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: أَصْحَابُ اَلْجَنَّةِ مَنْ أَطَاعَنِی وَ سَلَّمَ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ بَعْدِی وَ أَقَرَّ بِوَلاَیَتِهِ وَ أَصْحَابُ اَلنَّارِ مَنْ سَخِطَ اَلْوَلاَیَةَ وَ نَقَضَ اَلْعَهْدَ وَ قَاتَلَهُ بَعْدِی.»

 عیون‌أخبارالرضا، ج۱، ص۲۸۰

 

از امام رضا، از پدرشان امام کاظم، از پدرشان امام صادق، از پدرشان امام باقر، از پدرشان امام سجاد، از پدرشان امام حسین، از پدرشان امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیهم) نقل شده است:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) این آیه را تلاوت فرمودند:

«لاٰ یَسْتَوِی أَصْحٰابُ اَلنّٰارِ وَ أَصْحٰابُ اَلْجَنَّةِ أَصْحٰابُ اَلْجَنَّةِ هُمُ اَلْفٰائِزُونَ»[حشر:۲۰]؛

«اهل آتش و اهل بهشت برابر نیستند؛ این، اهل بهشت هستند که رستگارند.»

بعد فرمودند:

«اهل بهشت، کسی است که از من اطاعت کند، بعد از من تسلیم علی‌بن‌ابی‌طالب باشد و به ولایت او اقرار داشته باشد

و اهل جهنم کسی است که از ولایتِ [علی] خشمگین باشد، پیمانش را [با او] بشکند و بعد از من با او بجنگد.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۰۰ ، ۰۷:۵۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلرَّیَّانِ بْنِ اَلصَّلْتِ رَفَعَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«کَانَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ کَثِیراً مَا یَقُولُ فِی خُطْبَتِهِ: «یَا أَیُّهَا اَلنَّاسُ دِینَکُمْ دِینَکُمْ فَإِنَّ اَلسَّیِّئَةَ فِیهِ خَیْرٌ مِنَ اَلْحَسَنَةِ فِی غَیْرِهِ وَ اَلسَّیِّئَةُ فِیهِ تُغْفَرُ وَ اَلْحَسَنَةُ فِی غَیْرِهِ لاَ تُقْبَلُ.»»

 الکافی، ج۲، ص۴۶۴

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در سخنرانی‌هایش زیاد این را می‌فرمودند:

«ای مردم! دینتان را! دینتان را (دریابید!)؛ چراکه کار بد در دین، بهتر از کار خوب در غیر دین است؛

[زیرا] کار بد در آن بخشیده می‌شود و کار خوب در غیر آن پذیرفته نمی‌شود.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۰۰ ، ۰۸:۱۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عَبْدِ اَلْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحَسَنِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ اَلرِّضَا عَنْ أَبِیهِ اَلرِّضَا عَنْ أَبِیهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ:

«دَخَلْتُ أَنَا وَ فَاطِمَةُ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَوَجَدْتُهُ یَبْکِی بُکَاءً شَدِیداً فَقُلْتُ: «فِدَاکَ أَبِی وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا اَلَّذِی أَبْکَاکَ؟» فَقَالَ: «یَا عَلِیُّ لَیْلَةَ أُسْرِیَ بِی إِلَى اَلسَّمَاءِ رَأَیْتُ نِسَاءً مِنْ أُمَّتِی فِی عَذَابٍ شَدِیدٍ فَأَنْکَرْتُ شَأْنَهُنَّ فَبَکَیْتُ لِمَا رَأَیْتُ مِنْ شِدَّةِ عَذَابِهِنَّ وَ رَأَیْتُ اِمْرَأَةً مُعَلَّقَةً بِشَعْرِهَا یُغْلَى دِمَاغُ رَأْسِهَا وَ رَأَیْتُ اِمْرَأَةً مُعَلَّقَةً بِلِسَانِهَا وَ اَلْحَمِیمُ یُصَبُّ فِی حَلْقِهَا وَ رَأَیْتُ اِمْرَأَةً مُعَلَّقَةً بِثَدْیَیْهَا وَ رَأَیْتُ اِمْرَأَةً تَأْکُلُ لَحْمَ جَسَدِهَا وَ اَلنَّارُ تُوقَدُ مِنْ تَحْتِهَا وَ رَأَیْتُ اِمْرَأَةً قَدْ شُدَّ رِجْلاَهَا إِلَى یَدَیْهَا وَ قَدْ سُلِّطَ عَلَیْهَا اَلْحَیَّاتُ وَ اَلْعَقَارِبُ وَ رَأَیْتُ اِمْرَأَةً صَمَّاءَ عَمْیَاءَ خَرْسَاءَ فِی تَابُوتٍ مِنْ نَارٍ یَخْرُجُ دِمَاغُ رَأْسِهَا مِنْ مَنْخِرِهَا وَ بَدَنُهَا مُتَقَطِّعٌ مِنَ اَلْجُذَامِ وَ اَلْبَرَصِ وَ رَأَیْتُ اِمْرَأَةً مُعَلَّقَةً بِرِجْلَیْهَا فِی تَنُّورٍ مِنْ نَارٍ وَ رَأَیْتُ اِمْرَأَةً تُقَطَّعُ لَحْمُ جَسَدِهَا مِنْ مُقَدَّمِهَا وَ مُؤَخَّرِهَا بِمَقَارِیضَ مِنْ نَارٍ وَ رَأَیْتُ اِمْرَأَةً یُحْرَقُ وَجْهُهَا وَ یَدَاهَا وَ هِیَ تَأْکُلُ أَمْعَاءَهَا وَ رَأَیْتُ اِمْرَأَةً رَأْسُهَا رَأْسُ اَلْخِنْزِیرِ وَ بَدَنُهَا بَدَنُ اَلْحِمَارِ وَ عَلَیْهَا أَلْفُ أَلْفِ لَوْنٍ مِنَ اَلْعَذَابِ وَ رَأَیْتُ اِمْرَأَةً عَلَى صُورَةِ اَلْکَلْبِ وَ اَلنَّارُ تَدْخُلُ فِی دُبُرِهَا وَ تَخْرُجُ مِنْ فِیهَا وَ اَلْمَلاَئِکَةُ یَضْرِبُونَ رَأْسَهَا وَ بَدَنَهَا بِمَقَامِعَ مِنْ نَارٍ.» فَقَالَتْ فَاطِمَةُ عَلَیْهَا السَّلاَمُ: «حَبِیبِی وَ قُرَّةُ عَیْنِی أَخْبِرْنِی مَا کَانَ عَمَلُهُنَّ وَ سِیرَتُهُنَّ حَتَّى وَضَعَ اَللَّهُ عَلَیْهِنَّ هَذَا اَلْعَذَابَ؟» فَقَالَ: «یَا بُنَیَّتِی أَمَّا اَلْمُعَلَّقَةُ بِشَعْرِهَا فَإِنَّهَا کَانَتْ لاَ تُغَطِّی شَعْرَهَا مِنَ اَلرِّجَالِ وَ أَمَّا اَلْمُعَلَّقَةُ بِلِسَانِهَا فَإِنَّهَا کَانَتْ تُؤْذِی زَوْجَهَا وَ أَمَّا اَلْمُعَلَّقَةُ بِثَدْیَیْهَا فَإِنَّهَا کَانَتْ تَمْتَنِعُ مِنْ فِرَاشِ زَوْجِهَا وَ أَمَّا اَلْمُعَلَّقَةُ بِرِجْلَیْهَا فَإِنَّهَا کَانَتْ تَخْرُجُ مِنْ بَیْتِهَا بِغَیْرِ إِذْنِ زَوْجِهَا وَ أَمَّا اَلَّتِی کَانَتْ تَأْکُلُ لَحْمَ جَسَدِهَا فَإِنَّهَا کَانَتْ تُزَیِّنُ بَدَنَهَا لِلنَّاسِ وَ أَمَّا اَلَّتِی شُدَّ یَدَاهَا إِلَى رِجْلَیْهَا وَ سُلِّطَ عَلَیْهَا اَلْحَیَّاتُ وَ اَلْعَقَارِبُ فَإِنَّهَا کَانَتْ قَذِرَةَ اَلْوَضُوءِ قَذِرَةَ اَلثِّیَابِ وَ کَانَتْ لاَ تَغْتَسِلُ مِنَ اَلْجَنَابَةِ وَ اَلْحَیْضِ وَ لاَ تَنْتَظِفُ وَ کَانَتْ تَسْتَهِینُ بِالصَّلاَةِ وَ أَمَّا اَلصَّمَّاءُ اَلْعَمْیَاءُ اَلْخَرْسَاءُ فَإِنَّهَا کَانَتْ تَلِدُ مِنَ اَلزِّنَاءِ فَتُعَلِّقُهُ فِی عُنُقِ زَوْجِهَا وَ أَمَّا اَلَّتِی کَانَتْ تَقْرِضُ لَحْمَهَا بِالْمَقَارِیضِ فَإِنَّهَا کَانَتْ تَعْرِضُ نَفْسَهَا عَلَى اَلرِّجَالِ وَ أَمَّا اَلَّتِی کَانَتْ تُحْرَقُ وَجْهُهَا وَ بَدَنُهَا وَ هِیَ تَأْکُلُ أَمْعَاءَهَا فَإِنَّهَا کَانَتْ قَوَّادَةً وَ أَمَّا اَلَّتِی کَانَ رَأْسُهَا رَأْسَ اَلْخِنْزِیرِ وَ بَدَنُهَا بَدَنَ اَلْحِمَارِ فَإِنَّهَا کَانَتْ نَمَّامَةً کَذَّابَةً وَ أَمَّا اَلَّتِی کَانَتْ عَلَى صُورَةِ اَلْکَلْبِ وَ اَلنَّارُ تَدْخُلُ فِی دُبُرِهَا وَ تَخْرُجُ مِنْ فِیهَا فَإِنَّهَا کَانَتْ قَیْنَةً نَوَّاحَةً حَاسِدَةً.» ثُمَّ قَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: «وَیْلٌ لاِمْرَأَةٍ أَغْضَبَتْ زَوْجَهَا وَ طُوبَى لاِمْرَأَةٍ رَضِیَ عَنْهَا زَوْجُهَا.»»

 عیون‌أخبارالرضا، ج۲، ص۱۰

 

 

از عبدالعظیم حسنی، از امام جواد، از پدرشان امام رضا، از پدرانشان...، از امیرالمؤمنین (علیهم‌السلام) نقل شده است که فرمودند:

«من و فاطمه (علیهاالسلام) نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) رفتیم و دیدیم ایشان به‌شدت گریه می‌کنند.

به ایشان عرض کردم:

«پدر و مادرم به فدایتان، ای رسول خدا! چه‌چیز موجب گریه شما شده است؟»

فرمودند:

«ای علی! شبی که مرا به آسمان بردند، زنانی از امتم را دیدم که در عذابی شدید بودند. پس وضعیت آن‌ها را نپذیرفتم و از شدت عذابی که برایشان دیدم، به گریه افتادم:

زنی را دیدم که از مویش آویزان بود و مغز سرش می‌جوشید.

زنی را دیدم که از زبانش آویزان بود و آب جوش در گلویش می‌ریختند.

زنی را دیدم که از سینه‌هایش آویزان بود.

زنی را دیدم که گوشت بدن خودش را می‌خورد و آتش از زیر او شعله می‌کشید.

زنی را دیدم که پاهایش را محکم به دستانش بسته بودند و مارها و عقرب‌ها او را فرا گرفته بودند.

زنی را دیدم که کر و کور و لال، در صندوقی از آتش بود، مغز سرش از بینی‌اش بیرون می‌آمده و بدنش بر اثر جذام و پیسی تکه‌تکه شده بود.

زنی را دیدم که در تنوری از آتش، از پاهایش آویزان بود.

زنی را دیدم که گوشت تنش، از پس و پیش، با قیچی‌هایی از آتش بریده می‌شد.

زنی را دیدم که صورت و دست‌هایش آتش گرفته بود و روده‌های خودش را می‌خورد.

زنی را دیدم که سرش سر خوک، و بدنش بدن الاغ بود و دچار هزار هزار نوع عذاب بود.

زنی را دیدم که به صورت سگ بود، آتش در پشتش وارد می‌شد و از دهانش خارج می‌گشت و فرشتگان با میله‌هایی از آتش، بر سر و بدنش می‌زدند.»

 

آن‌گاه فاطمه (علیهاالسلام) عرض کرد:

«ای حبیب من! و ای نور چشمم! به من خبر دهید عمل و شیوه‌ی (زندگیِ) آن زنان چه بوده که خداوند چنین عذابی برایشان تعیین کرده است؟»

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند:

«دخترم!

زنی که از مویش آویزان بود، کسی بود که مویش را از مردان نمی‌پوشاند.

زنی که از زبانش آویزان بود، کسی بود که [با زبانش] همسرش را آزار می‌داد.

زنی که از سینه‌هایش آویزان بود، کسی بود که از همبستری با شوهرش امتناع می‌کرد.

زنی که از پاهایش آویزان بود، کسی بود که بدون اجازه شوهرش از خانه‌اش خارج می‌شد.

زنی که گوشت بدن خود را می‌خورد، کسی بود که بدنش را برای مردم می‌آراست.

زنی که دستانش به پاهایش بسته شده بود و مارها و عقرب‌ها او را فرا گرفته بودند، کسی بود که وضو گرفتنش تمیز نبود، لباس‌هایش کثیف بود، بعد از جنابت و حیض غسل نمی‌کرد، نظافت نمی‌کرد و نماز را سبک می‌شمرد.

زنی که کر و کور و لال بود، کسی بود که از طریق زنا [حامله شده بود و] بچه زاییده بود و آن را به گردن شوهرش انداخته بود.

زنی که گوشت تنش با قیچی‌ها بریده می‌شد، کسی بود که خود را به مردان عرضه می‌کرد (نمایش می‌داد.)

زنی که صورتش و بدنش آتش گرفته بود و روده‌هایش را می‌خورد، کسی بود که واسطه‌ی زنا بود (کارش این بود که زنان را برای زنا به مردان معرفی کند.)

زنی که سرش سر خوک و بدنش بدن الاغ بود، کسی بود که سخن‌چین و دروغ‌گو بود.

زنی که به صورت سگ بود و آتش در پشتش وارد می‌شد و از دهانش خارج می‌گشت، کسی بود که [در مجالس شادی] آوازه‌خوان (رقّاص) و [در مجالس عزا] نوحه‌گر (ناله‌کننده) بود و حسادت می‌ورزید.»

 

سپس پیامبر فرمودند:

«وای بر زنی که شوهرش را خشمگین سازد و خوشابه‌حال زنی که شوهرش از او خشنود باشد.»»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

پناه می‌بریم به خداوند رحیم، از کارهایی که جلوه‌ای زیبا و لذتی گذرا دارند، اما حقیقت زشت و عاقبت دردناکشان از چشمان ظاهربین و نفس‌های کوته‌نگرمان پنهان است!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۰۰ ، ۰۹:۵۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«إِنَّ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ نَهَى عَنِ اَلْقَنَازِعِ وَ اَلْقُصَصِ وَ نَقْشِ اَلْخِضَابِ عَلَى اَلرَّاحَةِ وَ قَالَ: «إِنَّمَا هَلَکَتْ نِسَاءُ بَنِی إِسْرَائِیلَ مِنْ قِبَلِ اَلْقُصَصِ وَ نَقْشِ اَلْخِضَابِ.»»

 الکافی، ج۵، ص۵۱۹

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نهی کرده بودند از این‌که (خانم‌ها) مویشان را بالای سرشان جمع کنند و این‌که مویشان را (از دو طرف) ببافند[۱] و این‌که با خضاب بر کف دستشان نقش ببندند.[۲]

ایشان فرموده‌اند:

«زنان بنی‌اسرائیل فقط به‌خاطر جمع کردن مو بالای سرشان و نقش بستن با خضاب، هلاک شدند.»»

 

 

...عَنْ مِسْمَعٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«لاَ تَحِلُّ لاِمْرَأَةٍ حَاضَتْ أَنْ تَتَّخِذَ قُصَّةً أَوْ جُمَّةً.»

 الکافی، ج۵، ص۵۲۰

 

از امام صادق از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«برای زنی که حایض می‌شود،[۳] حلال نیست که مویش را (از دو طرف) ببافد[۱] یا [پشت سرش] جمع کند.[۴]»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] احتمالاً مقصود این است که به‌نحوی مویش را ببافند که از زیر پوشش سرشان مشخص باشد یا برجستگی‌اش جلب توجه کند.

[۲] در میان زنان عرب مرسوم بوده (و هست) که برای زینت، با حنا بر کف دستشان طرحی را نقاشی می‌کردند.

[۳] منظور زنی است که هنوز به سن یائسگی و پیری نرسیده.

[۴] احتمالاً مقصود این است که به‌نحوی مویش را جمع کند که از زیر پوشش سرشان مشخص باشد یا برجستگی‌اش جلب توجه کند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۰۰ ، ۰۷:۵۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ غِیَاثِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ:

«یَا أَهْلَ اَلْعِرَاقِ نُبِّئْتُ أَنَّ نِسَاءَکُمْ یُدَافِعْنَ اَلرِّجَالَ فِی اَلطَّرِیقِ أَ مَا تَسْتَحْیُونَ.»

 الکافی، ج۵، ص۵۳۶

 

از امام صادق از امیرالمؤمنین (علیهماالسلام) نقل شده است:

«ای اهل عراق! خبردار شده‌ام که زنان شما در مسیرها به مردان تنه می‌زنند (آن‌ها را هُل می‌دهند.) آیا شرم نمی‌کنید؟!»

 

 

 

فی حَدِیثٍ آخَرَ أَنَّ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«أَ مَا تَسْتَحْیُونَ وَ لاَ تَغَارُونَ نِسَاءَکُمْ یَخْرُجْنَ إِلَى اَلْأَسْوَاقِ وَ یُزَاحِمْنَ اَلْعُلُوجَ.»

 الکافی، ج۵، ص۵۳۷

 

همچنین از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است:

«آیا شرم نمی‌کنید و غیرت نمی‌ورزید که زنانتان (از منزل) خارج می‌شوند و به بازارها می‌روند و با کافران درشت‌اندام عجم ازدحام می‌کنند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۰۰ ، ۰۷:۵۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ:

«إِذَا لَمْ یَغَرِ اَلرَّجُلُ فَهُوَ مَنْکُوسُ اَلْقَلْبِ.»

 الکافی، ج۵، ص۵۳۶

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«مرد، اگر غیرت[۱] نورزد، دلش وارونه[۲] می‌گردد.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] غیرت را چنین معنا کرده‌اند: تعلّق شدید به محبوب، و نگرانی و ترس دائمی از تمایل محبوبش به شخص دیگری که او نیز محبوبش را دوست دارد.

[۲] برای توضیح بیش‌تر راجع به «دل وارونه» (قلب منکوس)، به روایت زیر توجه کنید:

 

...عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «إِنَّ اَلْقُلُوبَ أَرْبَعَةٌ قَلْبٌ فِیهِ نِفَاقٌ وَ إِیمَانٌ وَ قَلْبٌ مَنْکُوسٌ وَ قَلْبٌ مَطْبُوعٌ وَ قَلْبٌ أَزْهَرُ أَجْرَدُ.» فَقُلْتُ: مَا اَلْأَزْهَرُ؟ قَالَ: «فِیهِ کَهَیْئَةِ اَلسِّرَاجِ فَأَمَّا اَلْمَطْبُوعُ فَقَلْبُ اَلْمُنَافِقِ وَ أَمَّا اَلْأَزْهَرُ فَقَلْبُ اَلْمُؤْمِنِ إِنْ أَعْطَاهُ شَکَرَ وَ إِنِ اِبْتَلاَهُ صَبَرَ وَ أَمَّا اَلْمَنْکُوسُ فَقَلْبُ اَلْمُشْرِکِ.» ثُمَّ قَرَأَ هَذِهِ اَلْآیَةَ: ««أَ فَمَنْ یَمْشِی مُکِبًّا عَلىٰ وَجْهِهِ أَهْدىٰ أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیًّا عَلىٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِیمٍ» فَأَمَّا اَلْقَلْبُ اَلَّذِی فِیهِ إِیمَانٌ وَ نِفَاقٌ فَهُمْ قَوْمٌ کَانُوا بِالطَّائِفِ فَإِنْ أَدْرَکَ أَحَدَهُمْ أَجَلُهُ عَلَى نِفَاقِهِ هَلَکَ وَ إِنْ أَدْرَکَهُ عَلَى إِیمَانِهِ نَجَا.»

 الکافی، ج۲، ص۴۲۲

 

از سعد بن طُرَیف از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به‌راستی که دل‌ها چهار (دسته) هستند: (۱) دلی که در آن نفاق و ایمان [توأمان] هست، (۲) دلی که وارونه است، (۳) دل زنگارگرفته و (۴) دل درخشنده‌ی پاک.»

سعد گوید: عرض کردم:

دل درخشنده چیست؟

حضرت فرمودند:

«درون این دل، مانند چراغ است.

دل زنگارگرفته، دل منافق است.

دل درخشنده، دل مؤمن است؛ اگر خداوند به مؤمن (نعمت) عطا کند، او شکر می‌کند و اگر او را مبتلا (به بلا) کند، صبر می‌کند.

دل وارونه، دل مشرک است.»

بعد حضرت [در مورد دل وارونه] این آیه را خواندند:

«أَ فَمَنْ یَمْشِی مُکِبًّا عَلىٰ وَجْهِهِ أَهْدىٰ أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیًّا عَلىٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِیمٍ»[ملک:۲۲]؛

«آیا کسی که بر روی صورت (روی زمین افتاده و) طی مسیر می‌کند، هدایت‌یافته‌تر است یا کسی که ایستاده بر مسیر مستقیم راه می‌رود؟»

[سپس فرمودند:]

«اما قلبی که در آن ایمان و نفاق [توأمان] هست، این‌ها گروهی در طائف بودند که [گاهی مؤمن بودند و گاهی منافق. پس] اگر زمان مرگ یکی از آنان، هنگام نفاقش فرا می‌رسید، هلاک می‌شد و اگر هنگام ایمانش فرا می‌رسید، نجات می‌یافت.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

همان‌طور که در پاورقی دوم ملاحظه فرمودید، امام باقر (علیه‌السلام) با تلاوت آیه ۲۲ سوره ملک، این‌طور توضیح دادند که: دل وارونه، سلامت و کارآیی دلِ سالم را ندارد؛ مانند کسی که با صورت روی زمین افتاده و خود را می‌کشد تا جلو برود و چنین حرکت کردنی قابل مقایسه با حرکت ایستاده و بر روی پا نیست.

بنابراین کسی که غیرت نورزد، قلبش به چنین روزی می‌افتد؛ وارونه، بیمار و ناکارآمد می‌گردد. پس مردی که دلی سالم دارد، غیرت نیز دارد و غیرت ورزیدن لازمه سلامت دل است. مردی که غیرت ندارد، بیماردل است.

متأسفانه بعضی خانم‌ها از غیرت داشتن مردان خانواده‌شان اظهار نارضایتی می‌کنند، در حالی که اولاً این غیرت نشانه محبت مردان به ناموسشان است و ثانیاً اگر مردان این ویژگی طبیعی خود را کنار بگذارند، به بیماردلی دچار می‌گردند.

انسان بیماردل علاوه بر این‌که به فرموده امام باقر (علیه‌السلام) خود نمی‌تواند راهش را به درستی طی کند، مسلّماً هم‌راه خوبی نیز در زندگی برای همسرش نخواهد بود و در درازمدت او را نیز به دردسر دچار خواهد کرد.

البته واضح است که غیرت بی‌جا نیز مضموم است و آسیب‌های خود را دارد. در این زمینه به روایت زیر توجه بفرمایید:

 

...عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِی اَلْمِقْدَامِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ ...عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «إِنَّ أَمیِرَ اَلْمُؤْمنِیِنَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی رِسَالَتِهِ إِلَى اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «إِیَّاکَ وَ اَلتَّغَایُرَ فِی غَیْرِ مَوْضِعِ اَلْغَیْرَةِ فَإِنَّ ذَلِکَ یَدْعُو اَلصَّحِیحَةَ مِنْهُنَّ إِلَى اَلسَّقَمِ وَ لَکِنْ أَحْکِمْ أَمْرَهُنَّ فَإِنْ رَأَیْتَ عَیْباً فَعَجِّلِ اَلنَّکِیرَ عَلَى اَلصَّغِیرِ وَ اَلْکَبِیرِ.»»

 الکافی، ج۵، ص۵۳۷

 

از امام باقر و امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«امیرالمؤمنین در نامه‌شان به امام حسن (علیهماالسلام) [فرمودند:]

«بپرهیز از غیرت ورزیدن در موردی که جای غیرت ورزیدن نیست؛ چراکه این کار زن‌های سالم را به بیماری (فساد) فرا می‌خواند.

اما در امور زن‌ها قاطع برخورد کن؛ اگر عیبی (در آن‌ها) دیدی، در برخورد قاطع با کوچک و بزرگ(شان) شتاب بورز.»»

 

 

گویا مقصود از عیوب و خطاهایی که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به آن اشاره فرموده‌اند که باید با آن‌ها برخورد قاطع داشت، خطاهای ناموسیِ بانوان است؛ مثل این‌که با نامحرمان برخورد و تعامل نامناسبی داشته باشند یا در جمع‌ها و سطح جامعه با ظاهری آراسته یا حجابی نامناسب حضور یابند.

هرچند به سفارش اکید ایشان، از برخورد نابه‌جا هم باید پرهیز نمود؛ چراکه خود موجب به خطا رفتن بانوان می‌شود و نقض غرض خواهد بود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۰۰ ، ۰۸:۲۴
ابوالفضل رهبر

 

از عبدالله بن عباس نقل شده است که وقتی نزد امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) ذکری از خلافتِ [رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)] به میان آمد، ایشان فرمودند:[۱]

«أَمَا وَ اَللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا اِبْنُ أَبِی قُحَافَةَ أَخُو تَیْمٍ وَ إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ اَلْقُطْبِ مِنَ اَلرَّحَى یَنْحَدِرُ عَنِّی اَلسَّیْلُ وَ لاَ یَرْقَى إِلَیَّ اَلطَّیْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَیْتُ عَنْهَا کشحها [کَشْحاً] وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِی بَیْنَ أَنْ أَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْیَةٍ عَمْیَاءَ یَشِیبُ فِیهَا اَلصَّغِیرُ وَ یَهْرَمُ فِیهَا اَلْکَبِیرُ وَ یَکْدَحُ فِیهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى یَلْقَى رَبَّهُ فَرَأَیْتُ أَنَّ اَلصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِی اَلْعَیْنِ قَذًى وَ فِی اَلْحَلْقِ شَجًى أَرَى تُرَاثِی نَهْباً...»

 علل‌الشرایع، ج۱، ص۱۵۰

 

«بدان! به خدا قسم، پسر ابوقُحافه از خاندان تَیم[۲]، جامه‌ی خلافت را به تن کرد، درحالی‌که به‌خوبی می‌دانست جایگاه من نسبت به خلافت، همان جایگاه قطب (محورِ) میانیِ آسیاب است نسبت به سنگ آسیاب. سیلِ [علوم و معارف] از [سرچشمه‌ی] من سرازیر می‌شود و پرندگان در اوج‌گیری به من نمی‌رسند.

پس من جامه‌ی خلافت را گشودم و خود را از آن بیرون کشیدم. [میان دو گزینه] به چاره‌جویی پرداختم؛ بین این‌که با دستِ قطع‌شده [بدون یاور] حمله کنم یا بر تاریکی [جهلِ] محضی که در آن جوان پیر می‌شود و بزرگ‌سال فرتوت می‌گردد و مؤمن تا زمانی که پروردگارش را ملاقات کند، به رنج می‌افتد، صبر کنم.

دیدم صبر کردن بر این وضعیت، خردمندانه‌تر است. پس صبر کردم، درحالی‌که خاشاکی در چشمم بود و استخوانی در گلویم بود و می‌دیدم که میراثم [خلافت رسول خدا] به غارت رفته است...»

 

 

 

ایشان همچنین در ادامه این خطبه، پس از این‌که مروری بر دوران خلافت خلفای سه‌گانه می‌نمایند، علت پذیرش خلافت از جانب خودشان را چنین شرح می‌دهند:

«...أَمَا وَ اَلَّذِی فَلَقَ اَلْحَبَّةَ وَ بَرَأَ اَلنَّسَمَةَ لَوْ لاَ حُضُورُ اَلْحَاضِرِ وَ قِیَامُ اَلْحُجَّةِ بِوُجُودِ اَلنَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اَللَّهُ عَلَى اَلْعُلَمَاءِ أَلاَّ یُقِرُّوا عَلَى کِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لاَ سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا...»

 علل الشرایع، ج۱، ص۱۵۰

 

«...بدان! قسم به کسی که دانه را شکافت و جان‌داران را موجود ساخت، اگر نبود حضور حاضران و اقامه شدن حجت با وجود یاوران،[۳] و اگر خداوند از عالمان عهد نگرفته بود که در برابر پرخوریِ ظالم و گرسنگی مظلوم کوتاه نیایند، بی‌شک ریسمانِ [شترِ] خلافت را بر گردنش می‌انداختم...»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] این سخنان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) که در کتب مختلف حدیثی (از جمله معانی‌الاخبار، علل‌الشرایع، أمالی شیخ‌طوسی و نهج‌البلاغه) ذکر شده، به «خطبه شقشقیه» مشهور است.

[۲] مقصود ابوبکر، خلیفه اول است.

[۳] اشاره دارند به ماجرای هجوم مردم برای بیعت با ایشان به‌عنوان خلیفه‌ی بعد از عثمان.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۰۰ ، ۰۸:۴۷
ابوالفضل رهبر

 

...حَدَّثَنَا اَلْهَیْثَمُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ اَلرُّمَّانِیُّ قَالَ: سَأَلْتُ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقُلْتُ لَهُ: یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ أَخْبِرْنِی عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لِمَ لَمْ یُجَاهِدْ أَعْدَاءَهُ خَمْساً وَ عِشْرِینَ سَنَةً بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ جَاهَدَ فِی أَیَّامِ وِلاَیَتِهِ؟ فَقَالَ: «لِأَنَّهُ اِقْتَدَى بِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی تَرْکِهِ جِهَادَ اَلْمُشْرِکِینَ بِمَکَّةَ بَعْدَ اَلنُّبُوَّةِ ثَلاَثَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ بِالْمَدِینَةِ تِسْعَةَ عَشَرَ شَهْراً وَ ذَلِکَ لِقِلَّةِ أَعْوَانِهِ عَلَیْهِمْ وَ کَذَلِکَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ تَرَکَ مُجَاهَدَةَ أَعْدَائِهِ لِقِلَّةِ أَعْوَانِهِ عَلَیْهِمْ فَلَمَّا لَمْ تَبْطُلْ نُبُوَّةُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَعَ تَرْکِهِ اَلْجِهَادَ ثَلاَثَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ تِسْعَةَ عَشَرَ شَهْراً فَکَذَلِکَ لَمْ تَبْطُلْ إِمَامَةُ عَلِیٍّ مَعَ تَرْکِهِ اَلْجِهَادَ خَمْساً وَ عِشْرِینَ سَنَةً إِذَا کَانَتِ اَلْعِلَّةُ اَلْمَانِعَةُ لَهُمَا وَاحِدَةً.»

 عیون‌أخبارالرضا، ج۲، ص۸۱

 

از هیثم بن عبدالله نقل شده است:

از امام علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام) سؤال کردم:

ای فرزند رسول خدا! به من درباره علی بن ابی‌طالب (علیهماالسلام) خبر دهید که چرا ایشان بعد از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بیست و پنج سال با دشمنانشان نجنگیدند و بعدها در دوران ولایت (حکومتِ) خود جنگیدند؟

حضرت فرمودند:

«امیرالمؤمنین به رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) اقتدا کردند؛ در این‌که پیامبر بعد از نبوت، سیزده سال در مکه و نوزده ماه در مدینه، جهاد با مشرکان را ترک کردند و این، به‌خاطر کم بودنِ یاورانی بود که ایشان را علیه مشرکان یاری کنند.

همین‌طور، حضرت علی (علیه‌السلام) نیز جهاد با دشمنانشان را، به‌خاطر کم بودن یاورانی که ایشان را علیه آنان یاری کنند، ترک کردند.

پس وقتی نبوت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) با ترک جهاد به‌مدت ده سال و نوزده ماه، باطل نشد، همان‌طور، امامت حضرت علی (علیه‌السلام) نیز با ترک جهاد به‌مدت بیست و پنج سال باطل نشده است؛ زیرا علتی که مانع (از جهاد) در هر دو مورد شد، یکی بود.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] چنان‌که در این حدیث و احادیث مشابه دیگر ملاحظه می‌فرمایید، علت عدم قیام ائمه (علیهم‌السلام)، شمارِ کمِ یارانِ آماده و پای‌کار بوده است. (در مطالب آتی، دو نمونه از این احادیث ذکر خواهد شد، ان‌شاءالله.)

[۲] امروز نیز علت عدم قیام حضرت قائم (عجل‌الله‌فرجه‌الشریف) همین است. خوب است کلاهمان را کمی بالاتر بگذاریم و پیرامون کوتاهی‌های خود و سهمی که در محرومیت بشریت از درک محضر امام عصر (علیه‌السلام) داریم، به تفکر بنشینیم.

[۳] مناسب است که همین‌جا به ضرورت نیروسازی و به ارزش نقش‌های شریف فرزندپروری، مربی‌گری و هدایت‌گری تأکید و تأمل مجددی داشته باشیم. گویا تنها مسیر ایجاد زمینه‌های ظهور و به سعادت رسیدن جامعه، همین مسیر است.

[۴] توجه به این نکته ضروری است که اگر هدف و انگیزه‌مان از تربیت فرزند و متربی، تربیت شیعه‌ای حقیقی و یاوری راستین برای حضرت بقیة الله الاعظم (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) باشد، رویکرد و شیوه تربیتمان نیز باید متناسب با این هدف تنظیم گردد.

[۵] بیان کامل‌تری از آن‌چه ذکر شد را در سخنان عالمانه و هوشمندانه‌ی استاد حجت‌الاسلام محمدتقی هادی‌زاده که در جمع مربیان و متصدیان تربیتی ایراد شده است، نیوش کنید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۰۰ ، ۰۸:۴۲
ابوالفضل رهبر

 

...عنْ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: «اَلْمَرِیضُ فِی سِجْنِ اَللَّهِ مَا لَمْ یَشْکُ إِلَى عُوَّادِهِ تُمْحَى سَیِّئَاتُهُ وَ أَیُّ مُؤْمِنٍ مَاتَ مَرِیضاً مَاتَ شَهِیداً وَ کُلُّ مُؤْمِنٍ شَهِیدٌ وَ کُلُّ مُؤْمِنَةٍ حَوْرَاءُ وَ أَیُّ مِیتَةٍ مَاتَ بِهَا اَلْمُؤْمِنُ فَهُوَ شَهِیدٌ.» وَ تَلاَ قَوْلَ اَللَّهِ جَلَّ ذِکْرُهُ: «وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا بِاللّٰهِ وَ رُسُلِهِ أُولٰئِکَ هُمُ اَلصِّدِّیقُونَ وَ اَلشُّهَدٰاءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ»»

 دعائم‌الإسلام، ج۱، ص۲۱۷

 

از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است:

«بیمار، در زندانِ خداست و تا وقتی که نزد عیادت‌کنندگانش (از وضعیت خود) شکایت نکند، گناهانش محو می‌شود.

هر مؤمنی که در حال بیماری بمیرد، شهید مرده است.

هر مرد مؤمنی شهید است و هر زن مؤمنی حوریه است.

مؤمن به هر مرگی بمیرد، شهید است.»

بعد حضرت این سخن خداوند (جلّ‌ذکره) را تلاوت فرمودند:

«وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا بِاللّٰهِ وَ رُسُلِهِ أُولٰئِکَ هُمُ اَلصِّدِّیقُونَ وَ اَلشُّهَدٰاءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ»[حدید:۱۹]؛

«و کسانی که به خداوند و پیامبرانش ایمان آورده‌اند، همین‌ها هستند که «صدّیق»[۱] هستند و نزد پروردگارشان «شهید»[۲] اند.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] «صدّیق»: کسی که تمام عقاید، افکار، رفتار و گفتارش مطابق واقع است.

[۲] «شهید»: کسی که به‌عنوان شاهد در دادگاه حاضر می‌دهد تا علیه یا لهِ کسی گواهی دهد. در این‌جا مقصود کسی است که در روز قیامت، در پیشگاه خداوند، به صحت یا عدم صحت عقاید و اعمال مردم گواهی می‌دهد.

  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۲:۱۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ فَاطِمَةَ بِنْتِ اَلْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهَا اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ):

«مَنْ أُعْطِیَ أَرْبَعَ خِصَالٍ فِی اَلدُّنْیَا فَقَدْ أُعْطِیَ خَیْرَ اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ وَ فَازَ بِحَظِّهِ مِنْهُمَا: وَرَعٌ یَعْصِمُهُ عَنْ مَحَارِمِ اَللَّهِ وَ حُسْنُ خُلُقٍ یَعِیشُ بِهِ فِی اَلنَّاسِ وَ حِلْمٌ یَدْفَعُ بِهِ جَهْلَ اَلْجَاهِلِ وَ زَوْجَةٌ صَالِحَةٌ تُعِینُهُ عَلَى أَمْرِ اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ.»

 الأمالی(للطوسی)، ج۱، ص۵۷۶

 

از فاطمه دختر امام حسین، از پدرش، از پدربزرگش امیرالمؤمنین، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهم) نقل شده است:

«کسی که در دنیا چهار ویژگی به او داده شود، خیر دنیا و آخرت به او داده شده است و بهره‌اش را از دنیا و آخرت برده است:

«پرهیزکاری»ای که او را از حرام‌های خداوند باز دارد،

«خوش‌اخلاقی»ای که با آن میان مردم زندگی کند،

«بردباری»ای که با آن جهلِ نادان را از خود دور می‌کند

و «(داشتنِ) همسر سالم»ی که او را برای امور دنیا و آخرت یاری کند.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

خوب است که در مورد تک‌تک این ویژگی‌ها تأمل کنیم؛ هریک چگونه خیر دنیای ما را در پی خواهند داشت و چگونه خیر آخرت ما را حاصل خواهند نمود؟

- ورع (پرهیزکاری)

- حسن خلق (خوش‌اخلاقی)

- حلم (بردباری)

- همسر صالح (سالم)

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۹ ، ۰۸:۲۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ ابْنِ الْمُغِیرَةِ قَالَ: کُنْتُ أَنَا وَ یَحْیَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عِنْدَ أَبِی الْحَسَنِ ع فَقَالَ لَهُ یَحْیَى: جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّهُمْ یَزْعُمُونَ أَنَّکَ تَعْلَمُ الْغَیْبَ. فَقَالَ: «سُبْحَانَ اللَّهِ ضَعْ یَدَکَ عَلَى رَأْسِی فَوَ اللَّهِ مَا بَقِیَتْ شَعْرَةٌ فِیهِ وَ لَا فِی جَسَدِی إِلَّا قَامَتْ.» ثُمَّ قَالَ: «لَا وَ اللَّهِ مَا هِیَ إِلَّا وِرَاثَةٌ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص.»

 الأمالی(للمفید)، ص۲۳

 

از ابن‌مغیره نقل شده است: من و یحیی بن عبدالله بن حسن مثنی[۱]، نزد امام کاظم (علیهماالسلام) بودیم.

یحیی به ایشان عرض کرد:

فدایتان شوم، آن‌ها گمان می‌کنند که شما غیب می‌دانید.

حضرت فرمودند:

«سبحان الله! دستت را روی سرم بگذار! به خدا قسم، هیچ مویی روی سرم و روی بدنم نمانده، مگراین‌که راست شده است.»

سپس فرمودند:

«نه به خدا قسم، چیزی نیست، مگراین‌که از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به ارث رسیده است.»

 

 

 

همچنین سید رضی نقل کرده است که وقتی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) توصیفات ظاهری قوم مغول (که فاصله‌ای طولانی با سرزمین‌های اسلامی داشتند) را بیان فرمودند، یکی از اصحاب به ایشان عرض کرد:

ای امیر مؤمنان! قطعاً به شما علم غیب داده شده است.

حضرت خندیدند و به آن مرد که از قبیله بنی‌کلاب بود، فرمودند:

«یَا أَخَا کَلْبٍ‏ لَیْسَ‏ هُوَ بِعِلْمِ غَیْبٍ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِی عِلْمٍ وَ إِنَّمَا عِلْمُ الْغَیْبِ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ مَا عَدَّدَهُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ بِقَوْلِهِ «إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ ما ذا تَکْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ» الْآیَةَ فَیَعْلَمُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مَا فِی الْأَرْحَامِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَ قَبِیحٍ أَوْ جَمِیلٍ وَ سَخِیٍّ أَوْ بَخِیلٍ وَ شَقِیٍّ أَوْ سَعِیدٍ وَ مَنْ یَکُونُ [لِلنَّارِ] فِی النَّارِ حَطَباً أَوْ فِی الْجِنَانِ لِلنَّبِیِّینَ مُرَافِقاً فَهَذَا عِلْمُ الْغَیْبِ الَّذِی لَا یَعْلَمُهُ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ وَ مَا سِوَى ذَلِکَ فَعِلْمٌ عَلَّمَهُ اللَّهُ نَبِیَّهُ ص فَعَلَّمَنِیهِ وَ دَعَا لِی بِأَنْ یَعِیَهُ صَدْرِی وَ تَضْطَمَّ عَلَیْهِ جَوَانِحِی.»

 نهج‌البلاغة، ص۱۸۶

 

«ای برادر کلبی! این علم غیب نیست. این، فقط علمی است که یک از دارای علم[۲] آموخته شده است.

علم غیب، تنها علم به زمان برپایی قیامت است و آن‌چیزهایی که خداوند (سبحانَهُ) فرموده است؛

«إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ ما ذا تَکْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ»[لقمان:۳۴]؛

«به‌راستی که خداوند، نزد اوست علم به هنگام برپایی قیامت و او باران را نازل می‌فرماید و او می‌داند که در رَحِم‌ها چیست و هیچ‌کس نمی‌داند که فردا چه به‌دست می‌آورد و هیچ‌کس نمی‌داند که در کدام مکان می‌میرد. به‌راستی که خداوند دانا و آگاه است.»

پس خداوند (سبحانه) می‌داند که چه‌چیز در رَحِم‌هاست؛ این‌که پسر است یا دختر، زشت است یا زیبا، سخاوت‌مند است یا بخیل، شقی است یا سعادتمند و این‌که او کسی است که در آتش (جهنم) هیزم است یا در بهشت، هم‌نشین پیامبر است.

این، همان علم غیبی است که هیچ‌کس جز خداوند نمی‌داند و هر علمی غیر از این، علمی است که خداوند به پیامبرش (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آموخته است و او به من آموخت و برایم دعا کرد که سینه‌ام آن را در بر گیرد و قفسه سینه‌ام احاطه‌اش کند.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] از نوادگان امام حسن مجتبی؛ یحیی، پسر عبدالله محض، پسر حسن مثنی، پسر امام حسن مجتبی (علیه‌السلام). او که برادر محمد نفس زکیه بود، علیه هارون‌الرشید قیام کرد و در نهایت زندانی شد و در زندان از دنیا رفت.

[۲] گویا مقصود، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۹ ، ۱۰:۳۹
ابوالفضل رهبر

 

در مطالب پیشین ملاحظه فرمودید که علم غیب مختص خداوند (عزّوجلّ) است، اما خداوند از این علم به بعضی افراد افاضه فرموده است.

در این مطلب، با استناد به آیه‌ای از قرآن کریم، ملاحظه می‌فرمایید که پنج مورد از علم غیب هست که احدی از آن‌ها اطلاع ندارد و فقط به خداوند اختصاص دارد...

 

 

...عَنْ أَبِی أُسَامَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «قَالَ لِی أَبِی: «أَ لَا أُخْبِرُکَ بِخَمْسَةٍ لَمْ یُطْلِعِ اللَّهُ عَلَیْهَا أَحَداً مِنْ خَلْقِهِ؟» قُلْتُ: «بَلَى.» قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ ما ذا تَکْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ»

 الخصال، ج۱، ص۲۹۰

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«پدرم (امام باقر علیه‌السلام) به من فرمودند:

«آیا تو را آگاه کنم از پنج چیزی که خداوند احدی از مخلوقاتش را هرگز از آن‌ها مطّلع نساخته؟»

عرض کردم:

«بله (بفرمایید.)»

ایشان [این آیه را تلاوت] فرمودند:

«إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ ما ذا تَکْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ»[لقمان:۳۴]؛

«به‌راستی که خداوند، نزد اوست علم به هنگام برپایی قیامت و او باران را نازل می‌فرماید و او می‌داند که در رَحِم‌ها چیست و هیچ‌کس نمی‌داند که فردا چه به‌دست می‌آورد و هیچ‌کس نمی‌داند که در کدام مکان می‌میرد. به‌راستی که خداوند دانا و آگاه است.»»

 

 

 

...عَنِ اَلْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: «إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَیْنِ عِلْمٌ اِسْتَأْثَرَ بِهِ فِی غَیْبِهِ فَلَمْ یُطْلِعْ عَلَیْهِ نَبِیّاً مِنْ أَنْبِیَائِهِ وَ لاَ مَلَکاً مِنْ مَلاَئِکَتِهِ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اَللَّهِ تَعَالَى: «إِنَّ اَللّٰهَ عِنْدَهُ عِلْمُ اَلسّٰاعَةِ وَ یُنَزِّلُ اَلْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ مٰا فِی اَلْأَرْحٰامِ وَ مٰا تَدْرِی نَفْسٌ مٰا ذٰا تَکْسِبُ غَداً وَ مٰا تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ» وَ لَهُ عِلْمٌ قَدِ اِطَّلَعَ عَلَیْهِ مَلاَئِکَتُهُ فَمَا اِطَّلَعَ عَلَیْهِ مَلاَئِکَتُهُ فَقَدِ اِطَّلَعَ عَلَیْهِ مُحَمَّدٌ وَ آلُهُ وَ مَا اِطَّلَعَ عَلَیْهِ مُحَمَّدٌ وَ آلُهُ فَقَدْ أَطْلَعَنِی عَلَیْهِ [یَعْلَمُهُ] اَلْکَبِیرُ مِنَّا وَ اَلصَّغِیرُ إِلَى أَنْ تَقُومَ اَلسَّاعَةُ.»

 بصائرالدرجات، ج۱، ص۱۱۱

 

از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به‌راستی که خداوند دو (دسته) علم دارد:

(۱) علمی که آن را در غیبش، برای خودش برگزیده، و هیچ پیامبری از پیامبران را و هیچ فرشته‌ای از فرشتگان را از آن مطّلع نفرموده است؛ این، همان سخن خداوند (تعالی) است که:

«إِنَّ اَللّٰهَ عِنْدَهُ عِلْمُ اَلسّٰاعَةِ وَ یُنَزِّلُ اَلْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ مٰا فِی اَلْأَرْحٰامِ وَ مٰا تَدْرِی نَفْسٌ مٰا ذٰا تَکْسِبُ غَداً وَ مٰا تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ»[لقمان:۳۴]؛

«به‌راستی که خداوند، نزد اوست علم به هنگام برپایی قیامت و او باران را نازل می‌فرماید و او می‌داند که در رَحِم‌ها چیست و هیچ‌کس نمی‌داند که فردا چه به‌دست می‌آورد و هیچ‌کس نمی‌داند که در کدام مکان می‌میرد.»

(۲) همچنین خداوند علمی دارد که فرشتگانش را از آن مطّلع کرده است و چیزی که فرشتگانش از آن مطلع باشند، حتماً حضرت محمد و خاندانش (صلوات‌الله‌علیهم) از آن اطلاع دارند و چیزی که حضرت محمد و خاندانش (علیهم‌السلام) از آن مطلع باشند، حتماً مرا نیز مطلع ساخته است. بزرگ ما (اهل بیت) و کوچک ما، تا هنگام برپایی قیامت [به آن علم دارند.]»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۹ ، ۰۸:۲۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ أَبِی یَعْفُورٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: «یَمْلِکُ اَلْقَائِمُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ تِسْعَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ أَشْهُراً.»

 الغیبة(للنعمانی)، ج۱، ص۳۳۱

 

از عبدالله بن ابی‌یعفور نقل شده است:

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که فرمودند:

«قائم (علیه‌السلام) نوزده سال و چند ماه [بر زمین] حکومت خواهد کرد.»[۱]

 

 

 

...عَنْ جَابِرٍ اَلْجُعْفِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَقُولُ: «وَ اَللَّهِ لَیَمْلِکَنَّ مِنَّا أَهْلَ اَلْبَیْتِ رَجُلٌ بَعْدَ مَوْتِهِ ثَلاَثَمِائَةِ سَنَةٍ یَزْدَادُ تِسْعاً.» قُلْتُ: مَتَى یَکُونُ ذَلِکَ؟ قَالَ: «بَعْدَ اَلْقَائِمِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ.» قُلْتُ: وَ کَمْ یَقُومُ اَلْقَائِمُ فِی عَالَمِهِ؟ قَالَ: «تِسْعَ عَشْرَةَ سَنَةً ثُمَّ یَخْرُجُ اَلْمُنْتَصِرُ فَیَطْلُبُ بِدَمِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ دِمَاءِ أَصْحَابِهِ فَیَقْتُلُ وَ یَسْبِی حَتَّى یَخْرُجَ اَلسَّفَّاحُ.»

 الغیبة(للطوسی)، ص۴۷۸

 

از جابر بن یزید جُعفی نقل شده است:

از امام باقر (علیه‌السلام) شنیدم که می‌فرمودند:

«به خدا قسم، قطعاً مردی از ما اهل‌بیت، بعد از مرگش، سیصد و نُه سال [بر زمین] مسلط خواهد شد.»[۲]

عرض کردم:

این [حکومت جهانی] چه زمانی خواهد بود؟

حضرت فرمودند:

«بعد از قائم (علیه‌السلام).»

عرض کردم:

و [حکومتِ] حضرت قائم در عالَمِ خود، چه مدت برپا خواهد بود؟

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«نوزده سال. سپس آن دادگر خروج می‌کند و انتقام خون امام حسین (علیه‌السلام) و اصحابش را می‌گیرد. پس می‌کشد و به اسارت می‌گیرد تا زمانی که سفّاح خروج کند.»[۳] [۴]

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] نُعمانی در کتاب الغیبة، این روایت را با سه سند متفاوت ذکر کرده است تا بر اعتبار آن افزوده باشد.

[۲] با توجه به این‌که ایشان بعد از مرگشان حکومت خواهند کرد، مشخص می‌شود که امام باقر در این بخش از حدیث، به رجعت اهل بیت (علیهم‌السلام) اشاره دارند.

[۳] در بعضی نسخه‌ها، در ادامه ذکر شده است که مقصود از سفّاح، امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (علیهماالسلام) است. بنابراین بخش پایانی این حدیث، اشاره به رجعت ایشان دارد.

[۴] نُعمانی در کتاب الغیبة، روایت جابر را با تفاوت اندکی ذکر کرده است.

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] در خصوص مدت زندگانی امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه)، پس از قیام تا شهادتشان، در منابع روایی شیعی و سنی اعداد متفاوتی ذکر شده است؛ از پنج تا سیصدونُه سال. آن‌چه در این مطلب ذکر شد، روایاتی است که در معتبرترین منابع مرتبط نقل شده است. بر اساس روایات نقل‌شده در کتاب‌های الغیبة (نوشته شیخ طوسی متوفای ۳۸۵ق) و الغیبة (نوشته نعمانی متوفای ۳۶۰ق) این مدت «نوزده سال» خواهد بود.
[۲] اصل وجود دوره «رجعت» که در پاورقی‌ها به آن اشاره شد، با توجه وجود روایاتی که تواتر معنوی دارند، از اعتقاداتِ مسلّم شیعه است. رجعت، دوره‌ای است پس از قیام امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) که در آن ائمه (علیهم‌السلام) یک‌به‌یک به دنیا برمی‌گردند (رجعت می‌کنند) و مؤمنان محض و کافران محض دوران امامتشان نیز حاضر می‌شوند تا بَدان روزگارشان توسط خوبانشان مجازات شوند.

[۳] امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) دو حکومت خواهند داشت؛ یکی، حکومتِ بعد از قیامشان که بر اساس روایات مذکور نوزده سال به طول می‌انجامد و دیگری، حکومت ایشان در دوران رجعت خواهد بود. گویا دعاهای ما مبنی بر این‌که بعد از قیام ایشان زنده شویم و در رکاب ایشان بجنگیم، در دوره رجعتِ ایشان مستجاب خواهد شد؛ زیرا در این دوره است که مؤمنان راستینِ دوران امامت ایشان باز خواهند گشت.

[۴] احتمالاً شما هم از شنیدن عدد «نوزده» برای شمارش سالیان حکومت امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) جا خورده باشید. گویی حسرتی بر دلمان می‌افتد که کاش بعد از قرن‌ها صبر شیعه، مدت طلایی و رویایی حکومت ایشان بسیار طولانی‌تر می‌بود. هرچند تصور دوران عجیب و شورانگیز رجعت از این حسرت می‌کاهد، اما جای تأمل هست که چرا خداوند چنین مقدر فرموده که این دوره فقط نوزده سال باشد؛ دوره‌ای که بخشی از آن به جنگ با مستکبران عالم نیز خواهد گذشت!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۹ ، ۰۸:۲۴
ابوالفضل رهبر

 

رُوِیَ أَنَّ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ لِرَجُلٍ مِنْ بَنِی سَعْدٍ: «أَ لاَ أُحَدِّثُکَ عَنِّی وَ عَنْ فَاطِمَةَ اَلزَّهْرَاءِ أَنَّهَا کَانَتْ عِنْدِی فَاسْتَقَتْ بِالْقِرْبَةِ حَتَّى أَثَّرَ فِی صَدْرِهَا وَ طَحَنَتْ بِالرَّحَى حَتَّى مَجِلَتْ یَدَاهَا وَ کَسَحَتِ اَلْبَیْتَ حَتَّى اِغْبَرَّتْ ثِیَابُهَا وَ أَوْقَدَتْ تَحْتَ اَلْقِدْرِ حَتَّى دَکِنَتْ ثِیَابُهَا فَأَصَابَهَا مِنْ ذَلِکَ ضُرٌّ شَدِیدٌ. فَقُلْتُ لَهَا: «لَوْ أَتَیْتِ أَبَاکِ فَسَأَلْتِهِ خَادِماً یَکْفِیکِ حَرَّ مَا أَنْتِ فِیهِ مِنْ هَذَا اَلْعَمَلِ.» فَأَتَتِ اَلنَّبِیَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَوَجَدَتْ عِنْدَهُ حُدَّاثاً فَاسْتَحْیَتْ فَانْصَرَفَتْ فَعَلِمَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَنَّهَا قَدْ جَاءَتْ لِحَاجَةٍ فَغَدَا عَلَیْنَا وَ نَحْنُ فِی لِحَافِنَا فَقَالَ «اَلسَّلاَمُ عَلَیْکُمْ» فَسَکَتْنَا وَ اِسْتَحْیَیْنَا لِمَکَانِنَا ثُمَّ قَالَ «اَلسَّلاَمُ عَلَیْکُمْ» فَسَکَتْنَا ثُمَّ قَالَ «اَلسَّلاَمُ عَلَیْکُمْ» فَخَشِینَا إِنْ لَمْ نَرُدَّ عَلَیْهِ أَنْ یَنْصَرِفَ وَ قَدْ کَانَ یَفْعَلُ ذَلِکَ فَیُسَلِّمُ ثَلاَثاً فَإِنْ أُذِنَ لَهُ وَ إِلاَّ اِنْصَرَفَ فَقُلْنَا «وَ عَلَیْکَ اَلسَّلاَمُ یَا رَسُولَ اَللَّهِ اُدْخُلْ» فَدَخَلَ وَ جَلَسَ عِنْدَ رُءُوسِنَا ثُمَّ قَالَ «یَا فَاطِمَةُ مَا کَانَتْ حَاجَتُکِ أَمْسِ عِنْدَ مُحَمَّدٍ؟» فَخَشِیتُ إِنْ لَمْ نُجِبْهُ أَنْ یَقُومَ فَأَخْرَجْتُ رَأْسِی فَقُلْتُ: «أَنَا وَ اَللَّهِ أُخْبِرُکَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ إِنَّهَا اِسْتَقَتْ بِالْقِرْبَةِ حَتَّى أَثَّرَ فِی صَدْرِهَا وَ جَرَتْ بِالرَّحَى حَتَّى مَجِلَتْ یَدَاهَا وَ کَسَحَتِ اَلْبَیْتَ حَتَّى اِغْبَرَّتْ ثِیَابُهَا وَ أَوْقَدَتْ تَحْتَ اَلْقِدْرِ حَتَّى دَکِنَتْ ثِیَابُهَا فَقُلْتُ لَهَا: لَوْ أَتَیْتِ أَبَاکِ فَسَأَلْتِهِ خَادِماً یَکْفِیکِ حَرَّ مَا أَنْتِ فِیهِ مِنْ هَذَا اَلْعَمَلِ.» قَالَ: «أَ فَلاَ أُعَلِّمُکُمَا مَا هُوَ خَیْرٌ لَکُمَا مِنَ اَلْخَادِمِ إِذَا أَخَذْتُمَا مَنَامَکُمَا فَکَبِّرَا أَرْبَعاً وَ ثَلاَثِینَ تَکْبِیرَةً وَ سَبِّحَا ثَلاَثاً وَ ثَلاَثِینَ تَسْبِیحَةً وَ اِحْمَدَا ثَلاَثاً وَ ثَلاَثِینَ تَحْمِیدَةً» فَأَخْرَجَتْ فَاطِمَةُ عَلَیْهَا اَلسَّلاَمُ رَأْسَهَا وَ قَالَتْ: «رَضِیتُ عَنِ اَللَّهِ وَ عَنْ رَسُولِهِ رَضِیتُ عَنِ اَللَّهِ وَ عَنْ رَسُولِهِ.»»

 من‌لا‌یحضره‌الفقیه، ج۱، ص۳۲۰

 

روایت شده است که امیر مؤمنان (علیه‌السلام) به مردی از [قبیله‌ی] بنی‌سعد فرمودند:

«آیا از خودم و از فاطمه زهرا نگویم که او نزد من (در خانه‌ی من) بود و با مَشک [از چاه] آب برمی‌داشت [و به خانه می‌آورد] آن‌قدر که اثر آن [بندِ مشک] بر سینه‌اش به جای می‌ماند و با آسیاب گندم آرد می‌کرد آن‌قدر که دستانش تاول می‌زد و خانه را تمیز می‌کرد آن‌قدر که لباس‌هایش خاک‌آلود می‌گشت و زیر دیگ غذا آتش درست می‌کرد آن‌قدر که لباس‌هایش چرک می‌شد و به خاطر این (زحمت‌ها) آسیب سختی دیده بود.

به او گفتم: «کاش نزد پدرت می‌رفتی از او خدمت‌کاری درخواست می‌کردی تا قدری از مشقتی که به‌خاطر این کارها داری را بکاهد.»

پس نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) رفت. دید کسانی نزد ایشان هستند که سخن می‌گویند. پس خجالت کشید و بازگشت. پیامبر فهمیدند که او برای حاجتی آمده است. فردا صبح زود نزد ما آمدند و ما زیر لحافمان بودیم.

فرمودند: «السلام علیکم»

ما سکوت کردیم و به‌خاطر موقعیتمان خجالت کشیدیم [چیزی بگوییم.]

بعد فرمودند: «السلام علیکم»

ما سکوت کردیم.

بعد فرمودند: «السلام علیکم»

ما ترسیدیم که اگر جواب ایشان را ندهیم، بازگردند؛ چون ایشان چنین می‌کردند که سه بار سلام می‌کردند. اگر به ایشان اجازه (ورود) داده می‌شد، (وارد می‌شدند) و الا بازمی‌گشتند. پس گفتیم: «و علیک السلام ای رسول خدا! بفرمایید داخل!»

ایشان وارد شدند و کنار سرمان نشستند. بعد فرمودند: «ای فاطمه! دیروز چه حاجتی نزد محمد داشتی؟»

من ترسیدم که اگر جواب ایشان را ندهیم، برخیزند (و بروند.) پس عرض کردم: «من – به خدا قسم – به شما خبر می‌دهم، ای رسول خدا! فاطمه با مَشک [از چاه] آب برمی‌دارد آن‌قدر که اثر آن بر سینه‌اش به جای مانده و با آسیاب گندم آرد می‌کند آن‌قدر که دستانش تاول می‌زند و خانه را تمیز می‌کند آن‌قدر که لباس‌هایش خاک‌آلود می‌گردد و زیر دیگ غذا آتش درست می‌کند آن‌قدر که لباس‌هایش چرک می‌شود پس به او گفتم: کاش نزد پدرت می‌رفتی از او خدمت‌کاری درخواست می‌کردی تا قدری از مشقتی که به‌خاطر این کارها داری را بکاهد.»

پیامبر فرمودند: «آیا به شما چیزی یاد ندهم که برای شما از خدمت‌کار بهتر باشد؟ هرگاه به به رختخوابتان رفتید، سی و چهار بار تکبیر (الله اکبر) و سی و سه بار تسبیح (سبحان الله) و سی و سه مرتبه حمد (الحمد لله) بگویید.»

پس فاطمه (علیهاالسلام) سرش را بیرون آورد و عرض کرد: «راضی شدم از خدا و از رسولش. راضی شدم از خدا و از رسولش.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۹ ، ۱۳:۳۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:

«عَشَاءُ الْأَنْبِیَاءِ ع بَعْدَ الْعَتَمَةِ فَلَا تَدَعُوهُ فَإِنَّ تَرْکَ الْعَشَاءِ خَرَابُ الْبَدَنِ.»

 الکافی، ج۶، ص۲۸۸

 

از امام صادق از امیرالمؤمنین (علیهماالسلام) نقل شده است:

«شام پیامبران (علیهم‌السلام) بعد از عَتَمه (وقت نماز عشاء)[*] است.

شام را ترک نکنید؛ زیرا ترک شام (موجب) تخریبِ بدن است.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] «عَتَمة» زمانی است که شفق (سرخی‌ای که پس از غروب آفتاب در افق غربی آسمان ظاهر می‌شود) ناپدید شود و اثری از نور خورشید در آسمان باقی نماند و آسمان تاریک شود. این زمان (که حدود یک ساعت و ده دقیقه بعد از غروب آفتاب است)، زمان فضیلت نماز عشاء است و بر اساس این حدیث بهتر است وعده غذایی شام پس از این زمان صرف شود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۹ ، ۰۸:۲۰
ابوالفضل رهبر

 

رُوِیَ عَنْ مَیْمُونِ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: کُنْتُ جَالِساً عِنْدَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍ ع فَأَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ فُلَاناً لَهُ عَلَیَّ مَالٌ وَ یُرِیدُ أَنْ یَحْبِسَنِی. فَقَالَ: «وَ اللَّهِ مَا عِنْدِی مَالٌ فَأَقْضِیَ عَنْکَ.» قَالَ: فَکَلِّمْهُ. قَالَ: فَلَبِسَ ع نَعْلَهُ. فَقُلْتُ لَهُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَ نَسِیتَ اعْتِکَافَکَ. فَقَالَ لَهُ: «لَمْ أَنْسَ وَ لَکِنِّی سَمِعْتُ أَبِی ع یُحَدِّثُ عَنْ جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ قَالَ: «مَنْ سَعَى فِی حَاجَةِ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ فَکَأَنَّمَا عَبَدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ تِسْعَةَ آلَافِ سَنَةٍ صَائِماً نَهَارَهُ قَائِماً لَیْلَهُ.»»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۲، ص۱۹۰

 

از مَیمون بن مهران نقل شده است:

نزد امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) نشسته بودم که مردی نزد امام آمد و به ایشان عرض کرد:

ای پسر رسول خدا! فلان‌شخص مبلغی از من طلب‌کار است و می‌خواهد مرا به زندان بیاندازد.

امام حسن (علیه‌السلام) فرمودند:

«به خدا قسم، نزدم پولی نیست که بدهی‌ات را بپردازم.»

آن مرد عرض کرد:

پس با او صحبت کنید.

حضرت کفششان را پوشیدند [تا نزد طلب‌کار بروند.]

(مَیمون گوید:) به ایشان عرض کردم:

ای پسر رسول خدا! مگر اعتکافتان را فراموش کرده‌اید؟!

حضرت فرمودند:

«فراموش نکرده‌ام، اما از پدرم (امیرالمؤمنین) شنیدم که از جدم رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) روایت می‌کردند:

«کسی که برای (رفع) نیاز برادر مسلمانش تلاش کند، مانند این است که خداوند (عزّوجلّ) را نه‌هزار سال که روزهایش را روزه گرفته و شب‌هایش را (به نماز) ایستاده، عبادت کرده است.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۹ ، ۱۴:۰۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ: مَا الزُّهْدُ فِی الدُّنْیَا؟ قَالَ: «وَیْحَکَ حَرَامَهَا فَتَنَکَّبْهُ.»

 الکافی، ج۵، ص۷۰

 

از سکونی نقل شده است:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

"زهد نسبت به دنیا" چیست؟

حضرت فرمودند:

«این‌که از حرامِ دنیا بترسی و (به‌تبع) از آن روی برگردانی.»

 

 

 

...عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: «لَیْسَ الزُّهْدُ فِی الدُّنْیَا بِإِضَاعَةِ الْمَالِ وَ لَا تَحْرِیمِ الْحَلَالِ بَلِ الزُّهْدُ فِی الدُّنْیَا أَنْ لَا تَکُونَ بِمَا فِی یَدِکَ أَوْثَقَ مِنْکَ بِمَا عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.»

 الکافی، ج۵، ص۷۰

 

از امام صادق نقل شده است:

«زهد نسبت به دنیا، به از "بین بردن ثروت" و "حرام کردن حلال" نیست، بلکه زهد نسبته به دنیا این است که:

تو به آن‌چه در دست داری بیش از آن‌چه نزد خداوند (عزّوجلّ) است، اعتماد نداشته باشی.»

 

 

 

...عَنْ أَبِی الطُّفَیْلِ قَالَ سَمِعْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع یَقُولُ: «الزُّهْدُ فِی الدُّنْیَا قَصْرُ الْأَمَلِ وَ شُکْرُ کُلِّ نِعْمَةٍ وَ الْوَرَعُ عَنْ کُلِّ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ.»

 الکافی، ج۵، ص۷۱

 

از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است:

«زهد نسبت به دنیا؛ (عبارت است از:) کوتاه کردن آرزو و شکر هر نعمتی و پرهیز شدید از هرچه خداوند (عزّوجلّ) حرام نموده است.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۹ ، ۰۸:۰۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبِی الْحَسَنِ الْبَصْرِیِ قَالَ: لَمَّا قَدِمَ عَلَیْنَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع الْبَصْرَةَ... ثُمَّ مَشَى حَتَّى دَخَلَ سُوقَ الْبَصْرَةِ فَنَظَرَ إِلَى‏ النَّاسِ‏ یَبِیعُونَ‏ وَ یَشْتَرُونَ‏ فَبَکَى ع بُکَاءً شَدِیداً ثُمَّ قَالَ: «یَا عَبِیدَ الدُّنْیَا وَ عُمَّالَ أَهْلِهَا! إِذَا کُنْتُمْ بِالنَّهَارِ تَحْلِفُونَ وَ بِاللَّیْلِ فِی فُرُشِکُمْ تَنَامُونَ وَ فِی خِلَالِ ذَلِکَ عَنِ الْآخِرَةِ تَغْفُلُونَ فَمَتَى تُحْرِزُونَ الزَّادَ وَ تُفَکِّرُونَ فِی الْمَعَادِ؟!» فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ! إِنَّهُ لَا بُدَّ لَنَا مِنَ الْمَعَاشِ فَکَیْفَ نَصْنَعُ؟ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع: «إِنَّ طَلَبَ الْمَعَاشِ مِنْ حِلِّهِ لَا یَشْغَلُ عَنْ عَمَلِ الْآخِرَةِ فَإِنْ قُلْتَ لَا بُدَّ لَنَا مِنَ الِاحْتِکَارِ لَمْ تَکُنْ مَعْذُوراً.» فَوَلَّى الرَّجُلُ بَاکِیاً فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع: «أَقْبِلْ عَلَیَّ أَزِدْکَ بَیَاناً.» فَعَادَ الرَّجُلُ إِلَیْهِ فَقَالَ لَهُ: «اعْلَمْ یَا عَبْدَ اللَّهِ! أَنَّ کُلَّ عَامِلٍ فِی الدُّنْیَا لِلْآخِرَةِ لَا بُدَّ أَنْ یُوَفَّى أَجْرَ عَمَلِهِ فِی الْآخِرَةِ وَ کُلُّ عَامِلِ دینا [دُنْیَا] لِلدُّنْیَا عُمَالَتُهُ فِی الْآخِرَةِ نَارُ جَهَنَّمَ.» ثُمَّ تَلَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع قَوْلَهُ تَعَالَى: «فَأَمَّا مَنْ طَغى‏ وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوى»

 الأمالی(للمفید)، ص۱۱۸

 

از حسن بن یسار بصری نقل شده است:

زمانی که امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) به بصره آمدند،...

سپس راه افتادند تا وارد بازار بصره شدند. پس به مردم نگاه کردند که می‌فروختند و می‌خریدند.

پس به‌شدت گریه کردند و بعد فرمودند:

«ای بندگان دنیا و کارگران اهل‌دنیا! وقتی روزها قسم می‌خورید و شب‌ها در بسترهایتان می‌خوابید و در این میان از آخرت غافل‌اید، پس کِی مراقب توشه (آخرت) هستید و درباره معاد می‌اندیشید؟!»

مردی به ایشان عرض کرد:

ای امیر مؤمنان! ما ناچار از معاش (به‌دست آوردن وسایل زندگی) هستیم. پس چه کنیم؟

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند:

«به‌راستی که تلاش برای به‌دست آوردن معاش از راه حلال، (شما را) از عمل (برای) آخرت باز نمی‌دارد. پس اگر بگویی ناچار هستیم از احتکار[*]، هرگز معذور نخواهید بود.»

آن مرد در حالی که گریه می‌کرد، پشت کرد (که برود.)

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به او فرمودند:

«به من رو کن تا چیزی به تو اضافه کنم!»

مرد به سوی ایشان برگشت.

حضرت به او فرمودند:

«بدان، ای بنده خدا! هرکس در دنیا برای آخرت عمل کند، به‌ناچار اجر عملش، تمام و کمال در آخرت به او داده می‌شود و هرکس در دنیا برای دنیا عمل کند، دست‌مزدش در آخرت آتش جهنم خواهد بود.»

سپس امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) این سخن خداوند تعالی را تلاوت فرمودند:

«فَأَمَّا مَنْ طَغى‏ وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوى»[نازعات:۳۷الی۳۹]؛ «اما کسی که طغیان کند و زندگی دنیوی را ترجیح دهد، به‌راستی جهنم جایگاهش خواهد بود.»

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] این‌که کالاها را ذخیره کنند تا در بازار نایاب و گران شود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۹ ، ۱۳:۵۴
ابوالفضل رهبر