دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۳۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تجارت» ثبت شده است

 

...عَنْ مُعَاذٍ بَیَّاعِ اَلْأَکْسِیَةِ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «یَا مُعَاذُ أَ ضَعُفْتَ عَنِ اَلتِّجَارَةِ أَوْ زَهِدْتَ فِیهَا؟» قُلْتُ: مَا ضَعُفْتُ عَنْهَا وَ مَا زَهِدْتُ فِیهَا. قَالَ: «فَمَا لَکَ؟» قُلْتُ: کُنَّا نَنْتَظِرُ أَمْراً وَ ذَلِکَ حِینَ قُتِلَ اَلْوَلِیدُ وَ عِنْدِی مَالٌ کَثِیرٌ وَ هُوَ فِی یَدِی وَ لَیْسَ لِأَحَدٍ عَلَیَّ شَیْءٌ وَ لاَ أَرَانِی آکُلُهُ حَتَّى أَمُوتَ. فَقَالَ: «تَتْرُکُهَا فَإِنَّ تَرْکَهَا مَذْهَبَةٌ لِلْعَقْلِ اِسْعَ عَلَى عِیَالِکَ وَ إِیَّاکَ أَنْ یَکُونَ هُمُ اَلسُّعَاةَ عَلَیْکَ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۴۸

 

از معاذ بن کثیر لباس‌فروش نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) به من فرمودند:

«ای معاذ! آیا در انجام تجارت (کاسبی) ناتوان شده‌ای یا از آن روی‌گردان شده‌ای؟»

عرض کردم:

نه از آن ناتوان شده‌ام و نه از آن روی برگردانده‌ام.

حضرت فرمودند:

«پس تو را چه شده است؟»

عرض کردم:

ما منتظر امری (قیام شما و تشکیل حکومت) بودیم و این، زمانی بود که ولید (بن یزید، خلیفه اموی) کشته شده بود و من اموال فراوانی داشتم و این مال (نقداً) در دستم بود و من به کسی بدهی نداشتم و فکر کردم تا آخر عمر آن را مصرف کنم.

حضرت فرمودند:

«تجارت را رها کرده‌ای؛ حال‌آن‌که ترک تجارت، عقل را از بین می‌برد.

خانواده‌ات را در راحتی (رفاه) قرار ده و بپرهیز از این‌که آنان از تو بدگویی کنند.»

 

 

 

...عَنِ اِبْنِ بُکَیْرٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «اَلتِّجَارَةُ تَزِیدُ فِی اَلْعَقْلِ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۴۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«تجارت (خرید و فروش)، بر عقل می‌افزاید.»

 

 

 

...عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «تَرْکُ اَلتِّجَارَةِ یَنْقُصُ اَلْعَقْلَ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۴۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«ترک تجارت (خرید و فروش)، از عقل می‌کاهد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۰۰ ، ۰۸:۲۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ: دَعَانِی جَعْفَرٌ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ: «بَاعَ فُلاَنٌ أَرْضَهُ؟» فَقُلْتُ: نَعَمْ. قَالَ: «مَکْتُوبٌ فِی اَلتَّوْرَاةِ أَنَّهُ مَنْ بَاعَ أَرْضاً أَوْ مَاءً وَ لَمْ یَضَعْهُ فِی أَرْضٍ أَوْ مَاءٍ ذَهَبَ ثَمَنُهُ مَحْقاً.»

 الکافی، ج۵، ص۹۱

 

از ابان بن عثمان نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) مرا فراخواندند و فرمودند:

«فلانی زمینش را فروخت؟»

عرض کردم:

بله.

فرمودند:

«در تورات نوشته شده است: هرکس زمین یا آبی[۱] را بفروشد و (بهای) آن را برای خریدِ زمین یا آبی (دیگر) صرف نکند، پولی که گرفته است، از بین خواهد رفت.»

 

 

 

...عَنْ أَبِی إِبْرَاهِیمَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «ثَمَنُ اَلْعَقَارِ مَمْحُوقٌ إِلاَّ أَنْ یُجْعَلَ فِی عَقَارٍ مِثْلِهِ.»

 الکافی، ج۵، ص۹۲

از امام کاظم (علیه‌السلام) نقل شده است:

«بهای مِلک[۲]، از بین می‌رود، مگراین‌که برای خرید مِلکی مثل خودش صرف شود.»

 

 

 

...عَنْ مِسْمَعٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: إِنَّ لِی أَرْضاً تُطْلَبُ مِنِّی وَ یُرَغِّبُونِّی. فَقَالَ لِی: «یَا أَبَا سَیَّارٍ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ مَنْ بَاعَ اَلْمَاءَ وَ اَلطِّینَ ذَهَبَ مَالُهُ هَبَاءً؟» قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی أَبِیعُ بِالثَّمَنِ اَلْکَثِیرِ وَ أَشْتَرِی مَا هُوَ أَوْسَعُ رُقْعَةً مِمَّا بِعْتُ. قَالَ: «فَلاَ بَأْسَ.»

 الکافی، ج۵، ص۹۲

 

از مِسمَع بن عبدالملک نقل شده است:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

من زمینی دارم که می‌خواهند آن را از من (بخرند) و مرا (به فروشش) ترغیب می‌کنند.

حضرت به من فرمودند:

«ای ابوسیّار! مگر نمی‌دانی کسی که آب یا خاک را بفروشد، مالش به باد می‌رود؟»

عرض کردم:

فدایتان شوم، من آن را به بهایی زیاد می‌فروشم و (با پولش) قطعه‌زمینی بزرگ‌تر از آن‌چه می‌فروشم، می‌خرم.

حضرت فرمودند:

«در این‌صورت اشکالی ندارد.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] مقصود، حق‌آبه است؛ سهم کشاورز از آبِ چاه، قنات، رودخانه یا...

[۲] در متن حدیث از کلمه «عَقار» استفاده شده است که به معنای اموال غیرمنقول است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۰۰ ، ۱۲:۲۴
ابوالفضل رهبر

 

یکی از دوستان تعریف می‌کرد که پسرخاله‌اش در کرج مغازه‌ای داشت و مشغول فروش گوشی تلفن‌همراه بود. با اصرار همسرش و با امید کسب درآمد بیشتر، مغازه را جمع کرد و در پاساژ علاءالدین تهران مشغول کار برای یک عمده‌فروش شد. خلاصه این‌که راضی نبود؛ هم شأنش پایین آمده بود، هم مسیرش طولانی شده بود و هم درآمدش چندان تغییری نکرده بود.

احادیث زیر مربوط به چنین وضعیتی است...

 

 

...عَنِ اَلْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: «مَنْ آجَرَ نَفْسَهُ فَقَدْ حَظَرَ عَلَى نَفْسِهِ اَلرِّزْقَ.» وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَى: «وَ کَیْفَ لاَ یَحْظُرُهُ وَ مَا أَصَابَ فِیهِ فَهُوَ لِرَبِّهِ اَلَّذِی آجَرَهُ؟!»

 الکافی، ج۵، ص۹۰

 

از مفضّل بن عُمر نقل شده است:

از امام صادق (علیه‌السلام) شنیدم که می‌فرمودند:

«کسی که خود را اجیر دیگری نماید، روزی را از خود منع کرده‌است.»

و در روایت دیگری (در ادامه، از ایشان نقل شده است):

«و چه‌طور روزی را منع نکرده باشد، درحالی‌که آن‌چه به او می‌رسد، برای ارباب (صاحب‌کار)اش است که او را اجیر نموده؟!»

 

 

 

...عَنْ عَمَّارٍ اَلسَّابَاطِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: اَلرَّجُلُ یَتَّجِرُ فَإِنْ هُوَ آجَرَ نَفْسَهُ أُعْطِیَ مَا یُصِیبُ فِی تِجَارَتِهِ. فَقَالَ: «لاَ یُؤَاجِرْ نَفْسَهُ وَ لَکِنْ یَسْتَرْزِقُ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یَتَّجِرُ فَإِنَّهُ إِذَا آجَرَ نَفْسَهُ حَظَرَ عَلَى نَفْسِهِ اَلرِّزْقَ.»

 الکافی، ج۵، ص۹۰

 

از عمار ساباطی نقل شده است:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

مردی (خودش) کاسبی می‌کند اما اگر خودش را اجیرِ (شخص دیگری) کند، همان‌قدر که در کاسبی خودش (درآمد) به‌دست می‌آورد، به او (اُجرت) داده می‌شود. [نظرتان چیست؟]

حضرت فرمودند:

«خودش را اجیر نکند، بلکه از خداوند (عزّوجلّ) طلب روزی کند و به کاسبی بپردازد. اما اگر خود را اجیر گرداند، روزی را از خود منع کرده است.»

 

 

 

...عَنِ اِبْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ اَلْإِجَارَةِ فَقَالَ: «صَالِحٌ لاَ بَأْسَ بِهِ، إِذَا نَصَحَ قَدْرَ طَاقَتِهِ. قَدْ آجَرَ مُوسَى عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ نَفْسَهُ وَ اِشْتَرَطَ فَقَالَ: إِنْ شِئْتُ ثَمَانِیَ وَ إِنْ شِئْتُ عَشْراً فَأَنْزَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِ: «أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمٰانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ»

 الکافی، ج۵، ص۹۰

 

از محمد بن سنان نقل شده است:

از امام رضا (علیه‌السلام) درباره اجیر شدن سؤال کردم.

حضرت فرمودند:

«خوب است، اشکالی ندارد، اگر به‌قدر طاقتش باشد. حضرت موسی (علیه‌السلام) خود را اجیر کرد و شرط نمود که اگر خواستی هشت سال و اگر خواستی ده سال.

خداوند (عزّوجلّ) در این رابطه، (این آیه را) نازل فرموده است:

«أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمٰانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ»[قصص:۲۷]؛

«(شعیب گفت: یکی از این دو دخترم را به ازدواج تو در می‌آورم با این شرط) که هشت سال اجیر من شوی و اگر خواستی ده سال را تمام کنی».»[*]

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] اشاره‌ای است به ماجرای حضرت موسی (علیه‌السلام) که از مصر به مَدیَن گریخت و به دختران حضرت شعیب (علیه‌السلام) در آب دادنِ گوسفندان کمک کرد و یکی از دختران حضرت شعیب پیشنهاد استخدام حضرت موسی را به پدرش داد. حضرت شعیب نیز به حضرت موسی پیشنهاد داد پیش آن‌ها بماند و مدتی برایشان کار کند و در عوض، با دخترش ازدواج نماید.

دانستن پشت‌صحنه این ماجرا نیز خالی از لطف نیست…

شیخ صدوق (رحمه‌الله) در کتاب علل‌الشرائع نقل کرده است:

حضرت شعیب (علیه‌السلام) از شدت محبت به خداوند (و نه از ترس جهنم یا شوق بهشت) بارها آن‌قدر گریست که چشمانش نابینا شد و خداوند سه مرتبه بینایی را به او بازگرداند. مرتبه چهارم که نابینا شد، خداوند به او وحی فرمود: ای شعیب! تا کِی می‌خواهی این‌چنین گریه کنی؟ اگر از ترس آتش است، تو را ایمن داشتم و اگر از شوق بهشت است، آن را برایت مباح گردانیدم. شعیب عرض کرد: برای هیچ‌کدام نیست، به‌خاطر محبتی است که در دلم به تو دارم و نمی‌توانم صبر کنم تا تو را ببینم. خداوند نیز به او وعده فرمود: اگر چنین است، کلیمِ خودم، موسی‌بن‌عِمران را به استخدام تو در خواهم آورد. [علل‌الشرائع، ج۱، ص۵۷]

چنین شد که گذر حضرت موسی به مَدیَن افتاد و...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۰۰ ، ۰۷:۵۸
ابوالفضل رهبر

 

حتماً برای شما بسیار اتفاق افتاده که یک رزق مادی یا معنوی، از جایی که فکرش را نمی‌کردید، نصیبتان شود.

این سنت خداوند است که روزی را از جایی بفرستد که پیش‌تر حساب نشده است. ملاحظه بفرمایید...

 

 

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«أَبَى اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلاَّ أَنْ یَجْعَلَ أَرْزَاقَ اَلْمُؤْمِنِینَ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِبُونَ.»

 الکافی، ج۵، ص۸۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«خداوند (عزّوجلّ) روزی‌های مؤمنان را فقط از جایی می‌رساند که گمان نمی‌کنند.»

 

 

 

اما خداوند چرا چنین سنتی دارد؟ چرا از طریقی مشخص که قابل پیش‌بینی باشد، روزی نمی‌رساند؟

امام صادق (علیه‌السلام) در حدیثی به حکمت این سنت اشاره فرموده‌اند...

 

 

 

...عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَلسَّرِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ:

«إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ أَرْزَاقَ اَلْمُؤْمِنِینَ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِبُونَ وَ ذَلِکَ أَنَّ اَلْعَبْدَ إِذَا لَمْ یَعْرِفْ وَجْهَ رِزْقِهِ کَثُرَ دُعَاؤُهُ.»

 الکافی، ج۵، ص۸۴

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«خداوند (عزّوجلّ) روزی‌های مؤمنان از جایی که گمان نمی‌کنند، می‌رساند؛

و این، برای این است که بنده هرگاه جهتِ روزی‌اش را نداند، دعایش (به درگاه خدا) زیاد می‌شود.»

 

 

 

البته باید توجه داشت که آن‌چه ذکر شد، به این معنا نیست که انسان تلاش را رها کند، با این خیال که معلوم نیست روزی‌ام از کجا برسد و برای چه در کاری تلاش کنم که معلوم نیست از آن‌جا چیزی نصیبم شود.

خیر! خداوند از ما خواسته که در انجام وظایفی که بر عهده داریم، سخت بکوشیم و از طرفی دستمان به درگاهش دراز باشد و روزی‌مان را از او بخواهیم، آن‌وقت روزیِ مقدّرمان را به ما خواهد رساند. به روایت زیر توجه بفرمایید…

 

 

 

...عَنْ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اَلْعَزِیزِ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «مَا فَعَلَ عُمَرُ بْنُ مُسْلِمٍ؟» قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ أَقْبَلَ عَلَى اَلْعِبَادَةِ وَ تَرَکَ اَلتِّجَارَةَ فَقَالَ: «وَیْحَهُ أَ مَا عَلِمَ أَنَّ تَارِکَ اَلطَّلَبِ لاَ یُسْتَجَابُ لَهُ إِنَّ قَوْماً مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لَمَّا نَزَلَتْ «وَ مَنْ یَتَّقِ اَللّٰهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاٰ یَحْتَسِبُ» أَغْلَقُوا اَلْأَبْوَابَ وَ أَقْبَلُوا عَلَى اَلْعِبَادَةِ وَ قَالُوا قَدْ کُفِینَا فَبَلَغَ ذَلِکَ اَلنَّبِیَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَأَرْسَلَ إِلَیْهِمْ فَقَالَ مَا حَمَلَکُمْ عَلَى مَا صَنَعْتُمْ قَالُوا: یَا رَسُولَ اَللَّهِ تُکُفِّلَ لَنَا بِأَرْزَاقِنَا فَأَقْبَلْنَا عَلَى اَلْعِبَادَةِ فَقَالَ: «إِنَّهُ مَنْ فَعَلَ ذَلِکَ لَمْ یُسْتَجَبْ لَهُ عَلَیْکُمْ بِالطَّلَبِ.»»

 الکافی، ج۵، ص۸۴

 

از علی بن عبدالعزیز نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) به من فرمودند:

«عُمر بن مُسلم چه‌کار می‌کند؟»

عرض کردم:

فدایتان شوم! به عبادت روی آورده و تجارت (کسب و کار) را رها کرده است.

حضرت فرمودند:

«وای بر او! مگر نمی‌داند کسی که طلب کردنِ (روزی) را رها کند، دعایش مستجاب نمی‌شود؟

گروهی از اصحاب رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، وقتی (آیه‌ی) «وَ مَنْ یَتَّقِ اَللّٰهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاٰ یَحْتَسِبُ»[طلاق:۲و۳]؛ «و هرکس از (عذابِ) خداوند پروا کند، خداوند راه خروج (از مشکلات) را برایش قرار می‌دهد * و از جایی که گمان نمی‌کنند، روزی‌اش را می‌رساند»، نازل شد، درب‌ها را بستند، رو به عبادت آوردند و گفتند: ای رسول خدا! روزی‌های ما ضمانت شده، به‌همین‌خاطر به عبادت روی آورده‌ایم.

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: «به‌راستی کسی که چنین کند، دعایش مستجاب نمی‌شود. بر شما واجب است که طلبِ (روزی) نمایید.»»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

احادیث اهل‌بیت (علیهم‌السلام) تبیین و تفسیر کلام الله (تبارک‌وتعالی) است. اگر دقت کنید، گویا آن‌چه ذکر شد نیز تبیین و تفسیر این جملات از کلام خداوند (تبارک و تعالی) است:

«وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا * وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا» [طلاق:۲و۳]

«و هرکس از (عذابِ) خداوند پروا کند، خداوند راه خروج (از مشکلات) را برایش قرار می‌دهد و از جایی که گمان نمی‌کنند، روزی‌اش را می‌رساند. و هرکس به خداوند توکل کند، همان خدا برایش کافی است. به‌راستی که خداوند امر (مقدّرات)اش را محقق خواهد کرد. به‌یقین خداوند برای هرچیزی قدری (مقدار و اندازه معینی) قرار داده است.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۰۰ ، ۰۸:۴۳
ابوالفضل رهبر

 

خداوند بندگانش را به طلب رزق (تلاش برای کسب روزی) دستور داده و وعده داده است که در این‌صورت روزی‌شان را می‌رساند و یاری‌شان می‌نماید.

حضرات معصومین (علیهم‌السلام) حداقل کاری که در این خصوص، بر انسان واجب است را بیان فرموده‌اند...

 

 

...عَنْ سَدِیرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: أَیُّ شَیْءٍ عَلَى اَلرَّجُلِ فِی طَلَبِ اَلرِّزْقِ؟ فَقَالَ: «إِذَا فَتَحْتَ بَابَکَ وَ بَسَطْتَ بِسَاطَکَ فَقَدْ قَضَیْتَ مَا عَلَیْکَ.»

 الکافی، ج۵، ص۷۹

 

از سدیر بن حکیم صیرفی نقل شده است:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

برای طلب روزی، چه کاری بر انسان واجب است؟

حضرت فرمودند:

«وقتی دربِ (مغازه)ات را باز کردی و بساطت را پهن نمودی، آن‌چه بر عهده‌ات بوده را انجام داده‌ای.»

 

 

 

...عَنِ اَلطَّیَّارِ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «أَیَّ شَیْءٍ تُعَالِجُ أَیَّ شَیْءٍ تَصْنَعُ؟» فَقُلْتُ: مَا أَنَا فِی شَیْءٍ. قَالَ: «فَخُذْ بَیْتاً وَ اُکْنُسْ فِنَاهُ وَ رُشَّهُ وَ اُبْسُطْ فِیهِ بِسَاطاً فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِکَ فَقَدْ قَضَیْتَ مَا وَجَبَ عَلَیْکَ.» قَالَ: فَقَدِمْتُ فَفَعَلْتُ فَرُزِقْتُ.

 الکافی، ج۵، ص۷۹

 

از طیّار نقل شده است:

امام باقر (علیه‌السلام) به من فرمودند:

«چه مهارتی داری و چه‌کار می‌کنی؟»

عرض کردم:

مشغول کاری نیستم.

حضرت فرمودند:

«اتاق (مغازه)ای تهیه کن، حیاط (مقابل)اش را جارو کن و آب بپاش و بساطت را پهن کن؛ که هرگاه چنین کردی، به‌راستی که آن‌چه بر تو واجب است را به‌جا آورده‌ای»

طیار گوید:

پس من اقدام کردم و این کار را انجام دادم و به من روزی داده شد.

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

انسان یاد آن لطیفه می‌افتد که ساده‌دلی ضریح امام رضا (علیه‌السلام) را چسبیده بود و از ایشان می‌خواست او را در قرعه‌کشی بانک برنده کند. چندین روز چنین کرد تا حضرت به خوابش آمدند و فرمودند: اول برو یک حساب در بانک افتتاح کن، بعد بیا حاجت بخواه!

کافی است انسان زمینه گشایش روزی را فراهم آورد، در طلب روزی تلاش کند و از خدا بخواهد؛ تا درهای روزی بر او گشوده شود.

به قول معروف؛ «از تو حرکت، از خدا برکت.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۰۰ ، ۰۸:۰۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ : أَعْطَى أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَبِی أَلْفاً وَ سَبْعَمِائَةِ دِینَارٍ فَقَالَ لَهُ: «اِتَّجِرْ بِهَا.» ثُمَّ قَالَ: «أَمَا إِنَّهُ لَیْسَ لِی رَغْبَةٌ فِی رِبْحِهَا وَ إِنْ کَانَ اَلرِّبْحُ مَرْغُوباً فِیهِ وَ لَکِنِّی أَحْبَبْتُ أَنْ یَرَانِیَ اَللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ مُتَعَرِّضاً لِفَوَائِدِهِ.» قَالَ: فَرَبِحْتُ لَهُ فِیهَا مِائَةَ دِینَارٍ ثُمَّ لَقِیتُهُ فَقُلْتُ لَهُ قَدْ رَبِحْتُ لَکَ فِیهَا مِائَةَ دِینَارٍ قَالَ فَفَرِحَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ بِذَلِکَ فَرَحاً شَدِیداً فَقَالَ لِی: «أَثْبِتْهَا فِی رَأْسِ مَالِی.» قَالَ فَمَاتَ أَبِی وَ اَلْمَالُ عِنْدَهُ فَأَرْسَلَ إِلَیَّ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَکَتَبَ: «عَافَانَا اَللَّهُ وَ إِیَّاکَ إِنَّ لِی عِنْدَ أَبِی مُحَمَّدٍ أَلْفاً وَ ثَمَانَمِائَةِ دِینَارٍ أَعْطَیْتُهُ یَتَّجِرُ بِهَا فَادْفَعْهَا إِلَى عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ.» قَالَ: فَنَظَرْتُ فِی کِتَابِ أَبِی فَإِذاً فِیهِ لِأَبِی مُوسَى عِنْدِی أَلْفٌ وَ سَبْعُمِائَةِ دِینَارٍ وَ اُتُّجِرَ لَهُ فِیهَا مِائَةُ دِینَارٍ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ سِنَانٍ وَ عُمَرُ بْنُ یَزِیدَ یَعْرِفَانِهِ.

 الکافی، ج۵، ص۷۶

 

از محمد بن عُذافِر صیرفی نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) هزار و هفتصد دینار (سکه طلا) به پدرم (عُذافِر بن عیسی صیرفی) دادند و به او فرمودند:

«با آن تجارت کن.»

سپس فرمودند:

«بدان! به‌راستی که من اشتیاقی به سود آن ندارم، هرچند سود، مورد اشتیاق است. اما من دوست دارم خداوند (جلّ‌وعزّ) مرا در حالی که دنبال بهره‌های او هستم، ببیند.»

پدرم گفت:

من با آن مبلغ، برای ایشان صد دینار سود کسب کردم. بعدها ایشان را دیدم و به ایشان عرض کردم: برایتان صد دینار سود کسب کرده‌ام.

امام صادق (علیه‌السلام) با این خبر بسیار خوشحال شدند و به من فرمودند:

«آن را در سرمایه مال من نگه دار.»[۱]

محمد بن عذافر گوید:

پدرم درحالی‌که آن مال نزد او بود، از دنیا رفت.

امام صادق (علیه‌السلام، پیغام‌آوری را) نزد من فرستادند و (در نامه‌شان) نوشته بودند:

«خداوند به ما و شما عافیت دهد. به‌راستی که من نزد [پدرت] ابومحمد هزار و هشتصد دینار دارم که آن را به او داده بودم تا با آن تجارت کند. این مبلغ را به عُمر بن یزید بده.»

محمد بن عذافر گوید:

آن‌گاه من وصیت‌نامه پدرم را نگاه کردم و دیدم که در آن نوشته شده بود: "پدر موسی[۲] نزد من هزار و هفتصد دینار دارد که با آن برایش صد دینار تجارت (سود) کرده‌ام. عبدالله بن سنان و عمر بن یزید او را می‌شناسند."

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] یعنی آن صد دینار را به اصل مالشان اضافه کند و باز هم با آن تجارت کند.
[۲] مقصود از موسی، امام کاظم (علیه‌السلام) است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۰۰ ، ۱۵:۳۷
ابوالفضل رهبر

 

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیُّ عَنْ أَبِیهِ یَرْفَعُهُ إِلَى زُرَارَةَ بْنِ أَوْفَى قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع فَقَالَ: «یَا زُرَارَةُ النَّاسُ فِی زَمَانِنَا عَلَى سِتِّ طَبَقَاتٍ أَسَدٍ وَ ذِئْبٍ وَ ثَعْلَبٍ وَ کَلْبٍ وَ خِنْزِیرٍ وَ شَاةٍ فَأَمَّا الْأَسَدُ فَمُلُوکُ الدُّنْیَا یُحِبُّ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ أَنْ یَغْلِبَ وَ لَا یُغْلَبَ وَ أَمَّا الذِّئْبُ فَتُجَّارُکُمْ یَذُمُّونَ إِذَا اشْتَرَوْا وَ یَمْدَحُونَ إِذَا بَاعُوا وَ أَمَّا الثَّعْلَبُ فَهَؤُلَاءِ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ بِأَدْیَانِهِمْ وَ لَا یَکُونُ فِی قُلُوبِهِمْ مَا یَصِفُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ أَمَّا الْکَلْبُ یَهِرُّ عَلَى النَّاسِ بِلِسَانِهِ وَ یُکْرِمُهُ النَّاسُ مِنْ شَرِّ لِسَانِهِ وَ أَمَّا الْخِنْزِیرُ فَهَؤُلَاءِ الْمُخَنَّثُونَ وَ أَشْبَاهُهُمْ لَا یُدْعَوْنَ‏ إِلَى‏ فَاحِشَةٍ إِلَّا أَجَابُوا وَ أَمَّا الشَّاةُ فَالْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ تُجَزُّ شُعُورُهُمْ وَ یُؤْکَلُ لُحُومُهُمْ وَ یُکْسَرُ عَظْمُهُمْ فَکَیْفَ تَصْنَعُ الشَّاةُ بَیْنَ أَسَدٍ وَ ذِئْبٍ وَ ثَعْلَبٍ وَ کَلْبٍ وَ خِنْزِیرٍ.»

 الخصال، ج‏۱، ص۳۳۹

 

از زرارة بن اَوفَی از امام سجاد (علیه‌السلام) نقل شده است:

«ای زراره! مردم در زمان ما شش طبقه هستند:

شیرها، گرگ‌ها، روباه‌ها، سگ‌ها، خوک‌ها و گوسفندها!

شیرها؛ پادشاهان دنیا هستند. همه‌شان دوست دارند که (بر همه چیز) غالب باشند و کسی بر آن‌ها غلبه نداشته باشد.

گرگ‌ها؛ تاجران (دادوستدکنندگانِ) شما هستند. هنگامی که (کالایی را) می‌خرند، (از آن) بدگویی می‌کنند و هنگامی که می‌فروشند، (از آن) تعریف می‌کنند.

روباه‌ها؛ کسانی‌اند که از دین‌هایشان نان می‌خورند و آن‌چه را با زبانشان توصیف می‌کنند، در دل‌هایشان نیست.

سگ‌ها؛ با زبانشان (مانند سگ خشمگینی که با ناشناسی روبه‌رو شده) به مردم می‌پرد و مردم برای این‌که از شرِّ زبانشان در امان باشند، به آن‌ها احترام می‌گذارند.

خوک‌ها؛ زن‌صفت‌ها (مردانی که تمایلات زنانه دارند) و امثال آن‌ها هستند. هرگاه به کار زشتی دعوت شوند، قبول می‌کنند.

گوسفندها؛ مؤمنان هستند. کسانی که مویشان را می‌چینند، گوشتشان را می‌خورند و استخوان‌هایشان را می‌شکنند.

(تصور کن که) گوسفندان در میان شیرها، گرگ‌ها، روباه‌ها، سگ‌ها و خوک‌ها چه می‌کنند؟!»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۷ ، ۰۹:۲۳
ابوالفضل رهبر

...عَنْ سَالِمِ بْنِ مُکْرَمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: «اشْتَدَّتْ حَالُ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَقَالَتْ لَهُ امْرَأَتُهُ لَوْ أَتَیْتَ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَسَأَلْتَهُ فَجَاءَ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَلَمَّا رَآهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله قَالَ مَنْ سَأَلَنَا أَعْطَیْنَاهُ وَ مَنِ اسْتَغْنَی أَغْنَاهُ اللَّهُ فَقَالَ الرَّجُلُ مَا یَعْنِی غَیْرِی فَرَجَعَ إِلَی امْرَأَتِهِ فَأَعْلَمَهَا فَقَالَتْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بَشَرٌ فَأَعْلِمْهُ فَأَتَاهُ فَلَمَّا رَآهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ مَنْ سَأَلَنَا أَعْطَیْنَاهُ وَ مَنِ اسْتَغْنَی أَغْنَاهُ اللَّهُ حَتَّی فَعَلَ الرَّجُلُ ذَلِکَ ثَلَاثاً ثُمَّ ذَهَبَ الرَّجُلُ فَاسْتَعَارَ مِعْوَلًا ثُمَّ أَتَی الْجَبَلَ فَصَعِدَهُ فَقَطَعَ حَطَباً ثُمَّ جَاءَ بِهِ فَبَاعَهُ بِنِصْفِ مُدٍّ مِنْ دَقِیقٍ فَرَجَعَ بِهِ فَأَکَلَهُ ثُمَّ ذَهَبَ مِنَ الْغَدِ فَجَاءَ بِأَکْثَرَ مِنْ ذَلِکَ فَبَاعَهُ فَلَمْ یَزَلْ یَعْمَلُ وَ یَجْمَعُ حَتَّی اشْتَرَی مِعْوَلًا ثُمَّ جَمَعَ حَتَّی اشْتَرَی بَکْرَیْنِ وَ غُلَاماً ثُمَّ أَثْرَی حَتَّی أَیْسَرَ فَجَاءَ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَأَعْلَمَهُ کَیْفَ جَاءَ یَسْأَلُهُ وَ کَیْفَ سَمِعَ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله قُلْتُ لَکَ مَنْ سَأَلَنَا أَعْطَیْنَاهُ وَ مَنِ اسْتَغْنَی أَغْنَاهُ اللَّهُ.»

 الکافی، ج۲، ص۱۳۹

 

از امام صادق، علیه‌السلام، نقل شده است که فرمودند:

 

وضع (مالی) مردی از اصحاب پیامبر، صلی‌الله‌علیه‌وآله، سخت شد. همسرش به او گفت: کاش نزد رسول خدا می‌رفتی و از او چیزی می‌خواستی.

 

آن مرد نزد پیامبر رفت. تا چشم پیامبر به او افتاد، فرمودند:

«هرکه از ما چیزی بخواهد، به او می‌دهیم و هرکه بی‌نیازی جوید، خداوند بی‌نیازش می‌کند.»

 

مرد (پیش خود) گفت: منظورشان من بودم. پس نزد همسرش بازگشت و او را (از آن‌چه اتفاق افتاده بود) آگاه ساخت. همسرش گفت رسول خدا هم بشری است (مثل ما و غیب نمی‌داند. برو و از مشکلاتمان) آگاهشان ساز.

 

پس مرد نزد ایشان رفت و رسول خدا تا او را دیدند، فرمودند:

«هرکه از ما چیزی بخواهد، به او می‌دهیم و هرکه بی‌نیازی جوید، خداوند بی‌نیازش می‌کند.»

 

این اتفاق سه مرتبه تکرار شد.

سپس آن مرد بازگشت و کلنگی عاریه نمود، سپس به کوه رفت و از آن بالا رفت و هیزم کَند و (به شهر) آورد و به نیم‌پیمانه آرد فروخت. آرد را (به خانه) برگرداند و خورد.

 

روز بعد نیز رفت و هیزم بیشتری آورد و فروخت و هم‌چنان ادامه داد و (مال) اندوخت، تا این‌که کلنگی خرید.

باز (مال) اندوخت تا این‌که دو شتر نر و یک غلام خرید. سپس مال زیاد کرد تا آن‌که ثروتمند گشت.

 

آن‌گاه نزد پیامبر رفت و برای ایشان تعریف کرد که چه‌گونه (نزد ایشان) رفته بود تا چیزی بخواهد و چه شنیده بود.

 

پیامبر فرمودند:

«من که به تو گفتم؛ هرکه از ما چیزی بخواهد، به او می‌دهیم و هرکه بی‌نیازی جوید، خداوند بی‌نیازش می‌کند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۴ ، ۱۶:۵۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّ النَّوْمَ بَعْدَ الْفَجْرِ مَکْرُوهٌ لِأَنَّ الْأَرْزَاقَ تُقَسَّمُ فِی ذَلِکَ الْوَقْتِ فَقَالَ:

«الْأَرْزَاقُ مَوْظُوفَةٌ مَقْسُومَةٌ وَ لِلَّهِ فَضْلٌ یَقْسِمُهُ مِنْ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ: «وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ»ثُمَّ قَالَ: «وَ ذِکْرُ اللَّهِ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ أَبْلَغُ فِی طَلَبِ الرِّزْقِ مِنَ الضَّرْبِ فِی الْأَرْضِ.»

 تفسیرالعیاشی، ج۱، ص۲۴۰

 

از حسین بن مسلم نقل شده است:

به امام باقر (علیه‌السلام) عرض کردم:

فدایتان شوم، آن‌ها (اهل‌سنت) می‌گویند "خواب بعد از فجر(اذان صبح) مکروه است، زیرا روزی‌ها در آن زمان تقسیم می‌شوند."

حضرت فرمودند:

«روزی‌ها مقدّر و تقسیم‌شده هستند.

و خداوند را فضل و زیادتی است که آن را از طلوع فجر تا طلوع خورشید(بین‌الطلوعین) تقسیم می‌کند.

این، همان سخن خداوند است که:

«وَ اسْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ» [نساء:۳۲]

از خداوند، از فضل او بخواهید.»»

سپس فرمودند:

«بعد از طلوع فجر، «یاد خدا»، از «کسب‌وکار»، در طلب روزی، نتیجه‌بخش‌تر است.»[*]

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــ

[*] ظاهراً مقصود این است که اگر انسان در فرصت بین‌الطلوعین به ذکر و یاد خدا مشغول باشد، به روزی نزدیکتر است، تا این‌که در این فرصت سراغ کسب‌وکار رود، هرچند در روایات، توصیه شده است که انسان صبحِ خیلی‌زود به پی‌گیری حوایجش مبادرت ورزد، که فزونیِ نعمت و روزی را در پی خواهد داشت.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۲ ، ۰۶:۱۲
ابوالفضل رهبر

مقدمه1:

ما دو نوع شراکت داریم:

1- شراکت استقلالی: به­ این­‌صورت که مال مورد شراکت، بین شرکا تقسیم شده باشد؛ بخشی از آن، برای یکی از شرکا، و بخش دیگر، برای شریک دیگر. مثل زمینی که از وسط تقسیم شده است، یا خانه­‌ای که یک طبقه از آن برای یکی، و طبقه دیگر برای دیگری باشد.

2- شراکت مُشاعی: به این نحو که هر دو شریک، در جزء جزءِ مال شریک باشند و روی هر قسمتی از آن دست بگذاریم، به هر دو تعلق داشته باشد. مثل خانه‌­ای که سه دانگ آن برای یکی، و سه دانگ دیگر برای دیگری باشد، و یا مثل راه‌­پله آپارتمان­‌ها که مُشاع است و برای همه ساکنین است.

 

اگر کسی که به نحو مُشاعی، مالی را با دیگری شریک است، سهم خود را بفروشد، برای شریک دیگر این حق وجود دارد [معامله را بر هم زده،] قیمت سهم معامله شده را به خریدار بپردازد و سهم شریکش را برای خود بردارد. در فقه اسلامی به چنین حقی، «حق شُفعه» و به شریک دوم (که این حق را دارد،) «شفیع» می­‌گویند.

به عنوان مثال، آقای «الف» و آقای «ب» زمینی را به‌­صورت مشاع شریک­‌اند. اگر آقای «الف» سهم خود را به قیمت ۱۰۰ میلیون به آقای «ج» بفروشد، آقای «ب» می­‌تواند از «حق شفعه»ی خود استفاده کند؛ ۱۰۰ میلیون به آقای «ج» بدهد و سهم شریکش (آقای«الف») را مالک شود. به آقای «ب»، «شفیع» می­‌گویند.

***

مقدمه2:

ما در این دنیا دائماً مشغول دادوستد، بده‌بستان و تجارت­یم.

سرمایه‌­ای که با آن تجارت می‌­کنیم، نعمت‌­هایی است که به ما داده شده؛ وقت و عمرمان، جان و مال­مان، آبرو و اعتبارمان، توانایی‌های جسمی و روحی­‌مان، هدایت و ولایت و...

ما گاهی در این تجارت سود می­‌کنیم و گاهی ضرر. گاهی در قبال چیزی که می­‌پردازیم، چیز با ارزش‌­تری به­‌دست می­‌آوریم و گاهی آن را مفت از دست می­‌دهیم، و بدتر این که گاهی چیزی می‌­خریم که بلای جان­مان می­‌شود.

 

خداوند در قرآن کریم به هر دو نوع تجارت(زیان­ده و سودده) اشاراتی دارد[۱]. به عنوان نمونه؛

- در آیه ۱۶ سوره بقره، بعد از ذکر حالاتی از منافقین، می‌­فرماید:

«أُولَٰئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَىٰ فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَ مَا کَانُوا مُهْتَدِینَ»؛

«آن‌ها کسانى هستند که گمراهى را به بهاى هدایت خریدند، نه تجارت­شان سود داد و نه از ره‏‌یافته‌­گان بودند.»

 

- و در آیات ۱۰ الی ۱۳ سوره صف نیز می­فرماید:

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَىٰ تِجَارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ ذَٰلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ یُدْخِلْکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَ مَسَاکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ ذَٰلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ * وَ أُخْرَىٰ تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِیبٌ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ»

«اى کسانى که ایمان آورده‌‏اید! آیا شما را به تجارتى راه­نمایى کنم که شما را از عذابی دردناک نجات دهد؟»

و بعد ثَمَن (بهایی که باید پرداخت شود) و مُثمَن (آن­‌چه به‌­دست می­‌آید) را ذکر می­‌کند:

ثَمَن؛ ایمان به خدا و رسولش، جهاد در راه خدا با اموال و جان‌­ها

مُثمَن؛ بخشش گناهان، داخل شدن به بهشت و بهره‌­مندی از نعمت­‌هایش، و یاری خداوند و پیروزی­‌ای نزدیک

***

 

 

و اما شفاعت...

کسی که در داد و ستدهای دنیا ضرر کرده و سرمایه‌­اش را مُفت از دست داده، تنها امیدش این است که شریکش «شفیع» او شود، از حق شفعه‌­اش استفاده کند، و ضررش را جبران نماید.

ما اگر بتوانیم با اهل بیت (علیهم‌­السلام) در سرمایه‌­هایمان (جان و مال و آبرو و وقت و ...مان) شریک شویم، آن­‌ها می‌­توانند از حق شفعه (شفاعت) خود استفاده کنند و خطاهایمان را جبران کنند.

اگر با اهل بیت (علیهم‌­السلام) در هرآن­‌چه داریم شریک شویم، با آنان یکی شویم و به اتحاد برسیم، سرمایه­‌ی خود را سرمایه­‌ی آنان بدانیم، خواسته­‌های­شان را خواسته­‌های خود، دشمنان­شان را دشمنان خود، دوستان­شان را دوستان خود و...، در این‌­صورت خاندان کرامت و سخاوت نه‌­تنها شفیع ما می‌­شوند، که آن­‌ها نیز داشته­‌هایشان را با ما به‌اشتراک می­‌گذارند.[۲]

***

این‌­که چه­‌طور می­‌توانیم مانند «سلمان» با اهل بیت (علیهم‌­السلام) یکی شویم[۳]، در یادداشت بعدی عرض خواهد شد، إن شاء الله.



[۱] مراجعه کنید به بقره: 16، 41، 79، 86، 90، 102، 174، 175، 207 ، آل­‌عمران: 77، 177، 187، 199 ، نساء: 44، 74 ، مائده: 44، 106 ، توبه: 9، 111 ، نحل: 95 ، لقمان: 6 ، فاطر: 29 ، صف: 10، 11، 12، 13 ، ...

[۲] این­‌که ما بتوانیم در دارائی بی­کران اهل بیت (علیهم‌­السلام) شریک شویم، جای تعجب نیست، که در دارائی خدا نیز می­‌شود شریک شد. همان­‌طور که امام سجاد (علیه‌­السلام) فرمودند: «مَن کَانَ لِلَّهِ، کانَ اللهُ لَهُ»؛ «کسی که برای خدا باشد، خدا نیز برای او خواهد بود.»

[۳] رسول خدا (صلی‌­الله‌­علیه‌­وآله): «سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ‏»؛ «سلمان از ما اهل بیت است.»

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۲ ، ۱۸:۵۵
ابوالفضل رهبر