دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حمد خدا» ثبت شده است

 

…عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ قَالَ: عَطَسَ رَجُلٌ‏ عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ ع فَقَالَ: «الْحَمْدُ لِلَّهِ» فَلَمْ یُسَمِّتْهُ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ قَالَ: «نَقَصَنَا حَقَّنَا.» ثُمَّ قَالَ: «إِذَا عَطَسَ أَحَدُکُمْ فَلْیَقُلِ «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ».» قَالَ: فَقَالَ الرَّجُلُ فَسَمَّتَهُ أَبُو جَعْفَرٍ.

 الکافی، ج۲، ص۶۵۴

 

از یکی از اصحاب نقل شده است:

مردی نزد امام باقر (علیه‌السلام) عطسه کرد و گفت: «الحمد لله».

امام باقر (علیه‌السلام) [با آنکه جواب ذکرش واجب است] در پاسخ، ذکری نفرمودند و فرمودند:

«از حق ما (اهل‌بیت) کاستی!»

بعد فرمودند:

«هرگاه یکی از شما عطسه کرد، بگوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ».»

آن مرد این ذکر را گفت و امام باقر (علیه‌السلام، نیز در پاسخ) ذکری فرمودند.

 

 

 

…عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع: إِنَّ النَّاسَ یَکْرَهُونَ الصَّلَاةَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فِی ثَلَاثَةِ مَوَاطِنَ عِنْدَ الْعَطْسَةِ وَ عِنْدَ الذَّبِیحَةِ وَ عِنْدَ الْجِمَاعِ. فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع: «مَا لَهُمْ وَیْلَهُمْ نَافَقُوا لَعَنَهُمُ اللَّهُ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۵۵

 

از فُضیل بن یَسار نقل شده است:

به امام باقر (علیه‌السلام) عرض کردم:

مردم در سه موقعیت خوششان نمی‌آید از این صلوات بر حضرت محمد و آل او (صلوات‌الله‌علیهم) صلوات بفرستند؛ هنگام عطسه کردن، هنگام ذبح کردن و هنگام همبستری.

امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند:

«آنان را چه شده است؟! وای بر آنان! نفاق می‌ورزند! خدا لعنتشان کند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۰۳ ، ۰۷:۳۷
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: «إِذَا عَطَسَ الرَّجُلُ فَلْیَقُلِ: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ لَا شَرِیکَ لَهُ» وَ إِذَا سَمَّتَ الرَّجُلُ فَلْیَقُلْ: «یَرْحَمُکَ اللَّهُ» وَ إِذَا رَدَدْتَ فَلْیَقُلْ: «یَغْفِرُ اللَّهُ لَکَ وَ لَنَا» فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص سُئِلَ عَنْ آیَةٍ أَوْ شَیْ‏ءٍ فِیهِ ذِکْرُ اللَّهِ فَقَالَ: «کُلُّمَا ذُکِرَ اللَّهُ فِیهِ فَهُوَ حَسَنٌ.»»

 الکافی، ج۲، ص۶۵۵

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرگاه مردی عطسه کرد، بگوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ لَا شَرِیکَ لَهُ»

و هرگاه آن مرد این ذکر را گفت، به او گفته شود: «یَرْحَمُکَ اللَّهُ»

و هرگاه به آن مرد (عطسه‌کننده) پاسخ داده شد، بگوید: «یَغْفِرُ اللَّهُ لَکَ وَ لَنَا»

چراکه از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در مورد یک آیه‌ای یا یک موضوعی که در آن «ذکر خداوند» بود، سؤال شد.

ایشان فرمودند: «هرآن‌چه که در آن خداوند ذکر شود، نیکو است.»»

 

 

 

…عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِی خَلَفٍ قَالَ: کَانَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِذَا عَطَسَ فَقِیلَ لَهُ: «یَرْحَمُکَ اللَّهُ» قَالَ: «یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَ یَرْحَمُکُمْ» وَ إِذَا عَطَسَ عِنْدَهُ إِنْسَانٌ قَالَ: «یَرْحَمُکَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ».

 الکافی، ج۲، ص۶۵۵

 

از سعد بن ابی‌خَلَف نقل شده است:

امام باقر (علیه‌السلام) وقتی عطسه می‌کردند، به ایشان گفته می‌شد: «یَرْحَمُکَ اللَّهُ».

ایشان نیز می‌فرمودند: «یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَ یَرْحَمُکُمْ».

همچنین وقتی انسانی نزد ایشان عطسه می‌کرد، می‌فرمودند: «یَرْحَمُکَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ».

 

 

 

…عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «عَطَسَ غُلَامٌ لَمْ یَبْلُغِ الْحُلُمَ عِنْدَ النَّبِیِّ ص فَقَالَ: «الْحَمْدُ لِلَّهِ» فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ص: «بَارَکَ اللَّهُ فِیکَ».»

 الکافی، ج۲، ص۶۵۵

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«پسربچه‌ای که به سن بلوغ نرسیده بود، نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) عطسه کرد و گفت: «الْحَمْدُ لِلَّهِ».

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نیز به او فرمودند: «بَارَکَ اللَّهُ فِیکَ».»

 

 

 

…عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ قَالَ: عَطَسَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» ثُمَّ جَعَلَ إِصْبَعَهُ عَلَى أَنْفِهِ فَقَالَ: «رَغِمَ أَنْفِی لِلَّهِ رَغْماً دَاخِراً.»

 الکافی، ج۲، ص۶۵۵

 

از مِسمع بن عبدالملک نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) عطسه کردند و فرمودند: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ»

بعد، انگشت خود را روی بینی‌شان گذاشتند و فرمودند: «رَغِمَ أَنْفِی لِلَّهِ رَغْماً دَاخِراً»؛ «بینی‌ام در برابر خداوند برخاک‌مالیده است، مالیده‌شدنی همراه با خواری.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۰۳ ، ۱۴:۲۱
ابوالفضل رهبر

 

احتمالاً این حدیث را شنیده‌اید که:

 

…عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا ع یَقُولُ:

«التَّثَاؤُبُ مِنَ الشَّیْطَانِ وَ الْعَطْسَةُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۵۴

 

از امام رضا (علیه‌السلام) نقل شده است:

«خمیازه از جانب شیطان است و عطسه از جانب خداوند (عزّوجلّ)»

 

 

اما چرا عطسه کردن از جانب خداوند است؟

 

 

…عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِی حَمَّادٍ قَالَ: سَأَلْتُ الْعَالِمَ ع عَنِ الْعَطْسَةِ وَ مَا الْعِلَّةُ فِی الْحَمْدِ لِلَّهِ عَلَیْهَا. فَقَالَ: «إِنَّ لِلَّهِ نِعَماً عَلَى عَبْدِهِ فِی صِحَّةِ بَدَنِهِ وَ سَلَامَةِ جَوَارِحِهِ وَ إِنَّ الْعَبْدَ یَنْسَى ذِکْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى ذَلِکَ وَ إِذَا نَسِیَ أَمَرَ اللَّهُ الرِّیحَ فَتَجَاوَزَ فِی بَدَنِهِ ثُمَّ یُخْرِجُهَا مِنْ أَنْفِهِ فَیَحْمَدُ اللَّهَ عَلَى ذَلِکَ فَیَکُونُ حَمْدُهُ عِنْدَ ذَلِکَ شُکْراً لِمَا نَسِیَ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۵۴

 

از صالح بن ابی‌حماد نقل شده است:

از امام کاظم (علیه‌السلام) درباره عطسه کردن و علت این‌که هنگام عطسه حمد خداوند ذکر می‌شود، سؤال کردم.

حضرت فرمودند:

«به‌راستی که خداوند نعمت‌هایی بر بنده‌اش دارد؛ از جمله صحت بدنش و سلامت اعضای آن.

بنده، [گاهی] ذکر خداوند (عزّوجلّ) برای (شکرِ) این نعمت را فراموش می‌کند.

هرگاه فراموش کرد، خداوند به باد (هوای داخل بدن) فرمان می‌دهد که با شدت در بدنش حرکت کند. بعد، آن را از بینی‌اش خارج می‌کند.

آن‌گاه آن بنده، خداوند را برای نعمت سلامتی‌اش حمد می‌کند (″الحمدلله″ می‌گوید.)

پس حمدش هنگام عطسه کردن، شکر چیزی است که آن را فراموش کرده بود. (سلامت بدنش)»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

این‌که عطسه کردن از جانب خداوند است، در حدیث دوم ذکر شد. اما چرا خمیازه از جانب شیطان است؟

در این مطلب ذکر شد و در مطالب آینده نیز بیان خواهد شد که «عطسه» نشانه «سلامت» است. در مقابل، می‌دانیم که «خمیازه» نشانه «کسالت» است.

شیطان، دوست‌دار کسالت است؛ چراکه انسانِ کسل، نشاط عمل ندارد، حال عبادت ندارد، آمادگی فهم ندارد و از همه مهم‌تر: قلبش دچار «غفلت» است و از حالت «ذکر» دور است.

جالب است بدانید دانشمندان هنوز به علت مشخصی برای خمیازه نرسیده‌اند. مُسری بودن خمیازه و این‌که حتی با فکر کردن به آن خمیازه می‌کشیم، نشانه‌ای است بر این‌که علت خمیازه احتمالاً روانی است، نه فیزیولوژیک.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۳ ، ۱۱:۲۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مِسْمَعٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«مَا مِنْ رَجُلٍ یَجْمَعُ عِیَالَهُ وَ یَضَعُ مَائِدَةً بَیْنَ یَدَیْهِ وَ یُسَمِّی وَ یُسَمُّونَ فِی أَوَّلِ الطَّعَامِ وَ یَحْمَدُونَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِی آخِرِهِ فَتَرْتَفِعُ الْمَائِدَةُ حَتَّى یُغْفَرَ لَهُمْ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۲۹۶

 

از امام صادق، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«هیچ مردی نیست که خانواده‌اش را جمع کند

و سفره‌ای مقابلش پهن کند

و در اول غذا خودش بسم‌الله بگوید

و خانواده‌اش نیز بسم‌الله بگویند

و در آخرِ غذا، خدا را حمد کنند

و سفره را جمع کنند،

مگراین‌که (او و خانواده‌اش) آمرزیده خواهند شد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۰۱ ، ۲۱:۳۰
ابوالفضل رهبر

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیٖمِ

 

صبح، برای نماز از خواب بیدار شدم.

بعد از نماز، کمی قرآن خواندم.

با کنار هم قرار گرفتنِ آیات صفحه‌ای که اتفاقی باز شده بود و روایاتی که چند روز پیش خوانده بودم، نکته‌ی شیرینی دریافت کردم که دلم را روشن کرد.

بعد، کتابی که پریشب از کمد کتاب‌ها جلوی دست آورده بودم را تورّقی کردم و کنار گذاشتم.

 

لابه‌لای وسایلی که از دیشب کف خانه پهن مانده بود، صحنه‌ی جالبی شکارم شد؛

کتاب‌هایی که هرکدامشان را یکی از اعضای خانواده دست گرفته‌اند که بخوانند.

زیبا و دل‌گرم‌کننده بود.

خوش‌حال شدم.

 

 

کات|فلش‌بک|هشت ساعت قبل

دیشب دیر رسیدم خانه؛ حدود ده و نیم.

دیدم همسرم ظرف‌های چینی را از کابینت در آورده و روی اوپن چیده.

فکر کردم آن‌ها را شسته یا می‌خواهد مرتبشان کند.

ناباورانه تعریف کرد که پایه‌های کابینت شکسته و همه چینی‌ها نقش زمین شده، ولی هیچ‌کدامشان خال بر نداشته!

چرخیدم سمت آشپزخانه و دیدم یکی از کابینت‌ها دَمَر روی زمین افتاده.

هر دو پایه‌ی پلاستیکیِ جلویش به‌خاطر سنگینی بیش از حد، شکسته بودند.

قرار شد برایش پایه‌های فلزی بخرم.

 

موقع شام، دختر بزرگم سراغ کتابی که به مادرش معرفی کرده بود را گرفت؛ که تا کجا خوانده‌ای و...

با هم از این صحبت کردند که کتاب‌خواندن چقدر آرامش‌دهنده و لذت‌بخش است.

 

بعد از شام، وقتی دور هم نشسته بودیم، دختر دیگرم سرش در کتاب بود و توجهی به اطراف نداشت.

دیدم دارد رمان «پینوکیو» را می‌خواند.

 

تلویزیون را روشن کردیم.

رفتیم روی فلش، تا یک قسمت دیگر از سریال «سلطان و شبان» که تازه دانلودش کرده‌ام را ببینیم.

 

پسر کوچکم کتابی را از روی راحتی برداشت.

انداختش روی زمین و خودش جای آن دراز کشید!

 

آخرشب خسته بودیم.

قبل از این‌که خانه را مرتب کنیم، خوابیدیم.

 

صبح، برای نماز از خواب بیدار شدم.

بعد از نماز...

 

وَ الْحَمْدُ للهِ عَلَی کُلِّ حَالٍ

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۰۱ ، ۰۸:۵۱
ابوالفضل رهبر

 

رُوِیَ أَنَّ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ لِرَجُلٍ مِنْ بَنِی سَعْدٍ: «أَ لاَ أُحَدِّثُکَ عَنِّی وَ عَنْ فَاطِمَةَ اَلزَّهْرَاءِ أَنَّهَا کَانَتْ عِنْدِی فَاسْتَقَتْ بِالْقِرْبَةِ حَتَّى أَثَّرَ فِی صَدْرِهَا وَ طَحَنَتْ بِالرَّحَى حَتَّى مَجِلَتْ یَدَاهَا وَ کَسَحَتِ اَلْبَیْتَ حَتَّى اِغْبَرَّتْ ثِیَابُهَا وَ أَوْقَدَتْ تَحْتَ اَلْقِدْرِ حَتَّى دَکِنَتْ ثِیَابُهَا فَأَصَابَهَا مِنْ ذَلِکَ ضُرٌّ شَدِیدٌ. فَقُلْتُ لَهَا: «لَوْ أَتَیْتِ أَبَاکِ فَسَأَلْتِهِ خَادِماً یَکْفِیکِ حَرَّ مَا أَنْتِ فِیهِ مِنْ هَذَا اَلْعَمَلِ.» فَأَتَتِ اَلنَّبِیَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَوَجَدَتْ عِنْدَهُ حُدَّاثاً فَاسْتَحْیَتْ فَانْصَرَفَتْ فَعَلِمَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَنَّهَا قَدْ جَاءَتْ لِحَاجَةٍ فَغَدَا عَلَیْنَا وَ نَحْنُ فِی لِحَافِنَا فَقَالَ «اَلسَّلاَمُ عَلَیْکُمْ» فَسَکَتْنَا وَ اِسْتَحْیَیْنَا لِمَکَانِنَا ثُمَّ قَالَ «اَلسَّلاَمُ عَلَیْکُمْ» فَسَکَتْنَا ثُمَّ قَالَ «اَلسَّلاَمُ عَلَیْکُمْ» فَخَشِینَا إِنْ لَمْ نَرُدَّ عَلَیْهِ أَنْ یَنْصَرِفَ وَ قَدْ کَانَ یَفْعَلُ ذَلِکَ فَیُسَلِّمُ ثَلاَثاً فَإِنْ أُذِنَ لَهُ وَ إِلاَّ اِنْصَرَفَ فَقُلْنَا «وَ عَلَیْکَ اَلسَّلاَمُ یَا رَسُولَ اَللَّهِ اُدْخُلْ» فَدَخَلَ وَ جَلَسَ عِنْدَ رُءُوسِنَا ثُمَّ قَالَ «یَا فَاطِمَةُ مَا کَانَتْ حَاجَتُکِ أَمْسِ عِنْدَ مُحَمَّدٍ؟» فَخَشِیتُ إِنْ لَمْ نُجِبْهُ أَنْ یَقُومَ فَأَخْرَجْتُ رَأْسِی فَقُلْتُ: «أَنَا وَ اَللَّهِ أُخْبِرُکَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ إِنَّهَا اِسْتَقَتْ بِالْقِرْبَةِ حَتَّى أَثَّرَ فِی صَدْرِهَا وَ جَرَتْ بِالرَّحَى حَتَّى مَجِلَتْ یَدَاهَا وَ کَسَحَتِ اَلْبَیْتَ حَتَّى اِغْبَرَّتْ ثِیَابُهَا وَ أَوْقَدَتْ تَحْتَ اَلْقِدْرِ حَتَّى دَکِنَتْ ثِیَابُهَا فَقُلْتُ لَهَا: لَوْ أَتَیْتِ أَبَاکِ فَسَأَلْتِهِ خَادِماً یَکْفِیکِ حَرَّ مَا أَنْتِ فِیهِ مِنْ هَذَا اَلْعَمَلِ.» قَالَ: «أَ فَلاَ أُعَلِّمُکُمَا مَا هُوَ خَیْرٌ لَکُمَا مِنَ اَلْخَادِمِ إِذَا أَخَذْتُمَا مَنَامَکُمَا فَکَبِّرَا أَرْبَعاً وَ ثَلاَثِینَ تَکْبِیرَةً وَ سَبِّحَا ثَلاَثاً وَ ثَلاَثِینَ تَسْبِیحَةً وَ اِحْمَدَا ثَلاَثاً وَ ثَلاَثِینَ تَحْمِیدَةً» فَأَخْرَجَتْ فَاطِمَةُ عَلَیْهَا اَلسَّلاَمُ رَأْسَهَا وَ قَالَتْ: «رَضِیتُ عَنِ اَللَّهِ وَ عَنْ رَسُولِهِ رَضِیتُ عَنِ اَللَّهِ وَ عَنْ رَسُولِهِ.»»

 من‌لا‌یحضره‌الفقیه، ج۱، ص۳۲۰

 

روایت شده است که امیر مؤمنان (علیه‌السلام) به مردی از [قبیله‌ی] بنی‌سعد فرمودند:

«آیا از خودم و از فاطمه زهرا نگویم که او نزد من (در خانه‌ی من) بود و با مَشک [از چاه] آب برمی‌داشت [و به خانه می‌آورد] آن‌قدر که اثر آن [بندِ مشک] بر سینه‌اش به جای می‌ماند و با آسیاب گندم آرد می‌کرد آن‌قدر که دستانش تاول می‌زد و خانه را تمیز می‌کرد آن‌قدر که لباس‌هایش خاک‌آلود می‌گشت و زیر دیگ غذا آتش درست می‌کرد آن‌قدر که لباس‌هایش چرک می‌شد و به خاطر این (زحمت‌ها) آسیب سختی دیده بود.

به او گفتم: «کاش نزد پدرت می‌رفتی از او خدمت‌کاری درخواست می‌کردی تا قدری از مشقتی که به‌خاطر این کارها داری را بکاهد.»

پس نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) رفت. دید کسانی نزد ایشان هستند که سخن می‌گویند. پس خجالت کشید و بازگشت. پیامبر فهمیدند که او برای حاجتی آمده است. فردا صبح زود نزد ما آمدند و ما زیر لحافمان بودیم.

فرمودند: «السلام علیکم»

ما سکوت کردیم و به‌خاطر موقعیتمان خجالت کشیدیم [چیزی بگوییم.]

بعد فرمودند: «السلام علیکم»

ما سکوت کردیم.

بعد فرمودند: «السلام علیکم»

ما ترسیدیم که اگر جواب ایشان را ندهیم، بازگردند؛ چون ایشان چنین می‌کردند که سه بار سلام می‌کردند. اگر به ایشان اجازه (ورود) داده می‌شد، (وارد می‌شدند) و الا بازمی‌گشتند. پس گفتیم: «و علیک السلام ای رسول خدا! بفرمایید داخل!»

ایشان وارد شدند و کنار سرمان نشستند. بعد فرمودند: «ای فاطمه! دیروز چه حاجتی نزد محمد داشتی؟»

من ترسیدم که اگر جواب ایشان را ندهیم، برخیزند (و بروند.) پس عرض کردم: «من – به خدا قسم – به شما خبر می‌دهم، ای رسول خدا! فاطمه با مَشک [از چاه] آب برمی‌دارد آن‌قدر که اثر آن بر سینه‌اش به جای مانده و با آسیاب گندم آرد می‌کند آن‌قدر که دستانش تاول می‌زند و خانه را تمیز می‌کند آن‌قدر که لباس‌هایش خاک‌آلود می‌گردد و زیر دیگ غذا آتش درست می‌کند آن‌قدر که لباس‌هایش چرک می‌شود پس به او گفتم: کاش نزد پدرت می‌رفتی از او خدمت‌کاری درخواست می‌کردی تا قدری از مشقتی که به‌خاطر این کارها داری را بکاهد.»

پیامبر فرمودند: «آیا به شما چیزی یاد ندهم که برای شما از خدمت‌کار بهتر باشد؟ هرگاه به به رختخوابتان رفتید، سی و چهار بار تکبیر (الله اکبر) و سی و سه بار تسبیح (سبحان الله) و سی و سه مرتبه حمد (الحمد لله) بگویید.»

پس فاطمه (علیهاالسلام) سرش را بیرون آورد و عرض کرد: «راضی شدم از خدا و از رسولش. راضی شدم از خدا و از رسولش.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۹ ، ۱۳:۳۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ قَالَ: کُنَّا عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع بِمِنًى وَ بَیْنَ أَیْدِینَا عِنَبٌ نَأْکُلُهُ فَجَاءَ سَائِلٌ فَسَأَلَهُ فَأَمَرَ بِعُنْقُودٍ فَأَعْطَاهُ فَقَالَ السَّائِلُ لَا حَاجَةَ لِی فِی هَذَا إِنْ کَانَ دِرْهَمٌ قَالَ یَسَعُ اللَّهُ عَلَیْکَ فَذَهَبَ ثُمَّ رَجَعَ فَقَالَ رُدُّوا الْعُنْقُودَ فَقَالَ یَسَعُ اللَّهُ لَکَ وَ لَمْ‏ یُعْطِهِ‏ شَیْئاً ثُمَ‏ جَاءَ سَائِلٌ‏ آخَرُ فَأَخَذَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع ثَلَاثَ حَبَّاتِ عِنَبٍ فَنَاوَلَهَا إِیَّاهُ فَأَخَذَ السَّائِلُ مِنْ یَدِهِ ثُمَّ قَالَ‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ الَّذِی رَزَقَنِی فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَکَانَکَ فَحَشَا مِلْ‏ءَ کَفَّیْهِ عِنَباً فَنَاوَلَهَا إِیَّاهُ فَأَخَذَهَا السَّائِلُ مِنْ یَدِهِ ثُمَّ قَالَ‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَکَانَکَ یَا غُلَامُ أَیُّ شَیْ‏ءٍ مَعَکَ مِنَ الدَّرَاهِمِ فَإِذَا مَعَهُ نَحْوٌ مِنْ عِشْرِینَ دِرْهَماً فِیمَا حَزَرْنَاهُ‏ أَوْ نَحْوِهَا فَنَاوَلَهَا إِیَّاهُ فَأَخَذَهَا ثُمَّ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ هَذَا مِنْکَ وَحْدَکَ لَا شَرِیکَ لَکَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَکَانَکَ فَخَلَعَ قَمِیصاً کَانَ عَلَیْهِ فَقَالَ الْبَسْ هَذَا فَلَبِسَهُ ثُمَّ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی کَسَانِی وَ سَتَرَنِی یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَوْ قَالَ جَزَاکَ اللَّهُ خَیْراً لَمْ یَدْعُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِلَّا بِذَا ثُمَّ انْصَرَفَ فَذَهَبَ قَالَ فَظَنَنَّا أَنَّهُ لَوْ لَمْ یَدْعُ لَهُ لَمْ یَزَلْ یُعْطِیهِ لِأَنَّهُ کُلَّمَا کَانَ یُعْطِیهِ حَمِدَ اللَّهَ أَعْطَاهُ.

 الکافی، ج‏۴، ص۴۹

 

مِسمَع بن عبدالملک گوید:

در سرزمین مِنا نزد امام صادق (علیه‌السلام) بودیم و جلویمان مقداری انگور بود که آن را می‌خوردیم.

سائلی آمد و از حضرت درخواستِ (کمک) کرد.

حضرت دستور دادند خوشه‌ای انگور به ایشان بدهند. خوشه انگور را به او دادند. 

سائل گفت: من نیازی به این ندارم. اگر درهم (سکه نقره) بود (آن را بدهید.)

حضرت فرمودند: «خداوند به تو وسعتِ (روزی) دهد.»

پس سائل رفت. بعد، برگشت و گفت: همان خوشه انگور را بدهید.

حضرت فرمودند: «خداوند به تو وسعتِ (روزی) دهد.» و چیزی به او ندادند.»

 

مِسمَع گوید:

سپس سائل دیگری آمد.

حضرت سه حبه انگور برداشتند و به سمت او گرفتند.

سائل آن را از دست حضرت گرفت و گفت: حمد مخصوص پروردگار جهان‌هاست؛ کسی که به من روزی داده است.

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «بایست!» آن‌گاه دو دستشان را پر از انگور کردند و به سمت او گرفتند.

سائل انگورها را از دست حضرت گرفت و گفت: حمد مخصوص پروردگار جهان‌هاست.

حضرت فرمودند: «بایست!» (آن‌گاه) به غلامشان خطاب کردند: «چقدر درهم همراهت داری؟»

 

مِسمَع گوید:

حدس می‌زنم نزد او حدود بیست درهم بود.

حضرت سکه‌ها را به سوی او گرفتند.

سائل سکه‌ها را گرفت و گفت: حمد مخصوص خداست. (ای خدا!) این از آنِ توست، هیچ شریکی برای تو نیست.

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «بایست!» آن‌گاه پیراهنی را که بر تن داشتند، در آوردند و فرمودند: «این را بپوش!»

سائل پیراهن را پوشید و گفت: حمد مخصوص خدایی است که مرا لباس داد و پوشانید. خداوند به شما جزای خیر دهد، ای ابوعبدالله!

سائل فقط همین دعا را برای حضرت کرد. سپس برگشت و رفت. (و امام کمک دیگری به او نکردند.)

 

مِسمَع گوید:

گمان ما این بود که اگر سائل برای حضرت دعا نمی‌کردند، ایشان همچنان به او می‌بخشیدند؛

زیرا ایشان هروقت به او چیزی می‌دادند و او خدا را حمد می‌کرد، باز به او می‌بخشیدند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۱:۲۷
ابوالفضل رهبر

 

 این مطلب پیش تر در قدس آنلاین منتشر شده است.

 

 یکی از اعمال مستحب بعد از نماز، سجده شکر است. چرا بعد از هر نماز، سجده شکر به جای آورده می شود؟ این سجده چگونه باید باشد؟

 

...حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: «السَّجْدَةُ بَعْدَ الْفَرِیضَةِ شُکْراً لِلَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ عَلَى مَا وَفَّقَ لَهُ الْعَبْدَ مِنْ أَدَاءِ فَرِیضَتِهِ وَ أَدْنَى مَا یُجْزِی فِیهَا مِنَ الْقَوْلِ أَنْ یُقَالَ شُکْراً لِلَّهِ شُکْراً لِلَّهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ.» قُلْتُ: فَمَا مَعْنَى قَوْلِهِ شُکْراً لِلَّهِ؟ قَالَ: «یَقُولُ هَذِهِ السَّجْدَةُ مِنِّی شُکْراً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى مَا وَفَّقَنِی لَهُ مِنْ خِدْمَتِهِ وَ أَدَاءِ فَرَائِضِهِ وَ الشُّکْرُ مُوجِبٌ لِلزِّیَادَةِ فَإِنْ کَانَ فِی الصَّلَاةِ تَقْصِیرٌ لَمْ یَتِمَّ بِالنَّوَافِلِ تَمَّ بِهَذِهِ السَّجْدَةِ.»[۱]

 

«حسن بن علی بن فَضّال»، از امام ابوالحسن الرضا (علیه السلام) نقل می کند که فرمودند:

«سجده بعد از نمازهای واجب یومیه، برای شکرِ خداوند تعالی است. این یاد خدا، به خاطر توفیقی است که بنده در انجام واجباتش یافته است و حداقل ذکری که در سجده شکر گفته می شود، این است که سه مرتبه گفته شود: «شکراً لله شکراً لله».»

حسن بن علی بن فضّال می گوید: عرض کردم: معنای «شکراً لله» چیست؟

امام رضا (علیه السلام) فرمودند:

«بنده می گوید: این سجده از جانب من، شکری است برای خداوند (عزّ و جلّ)، به این خاطر که مرا موفق ساخت که در خدمتش باشم و واجباتش را انجام دهم. شکر، موجب زیادت است،[۲] پس اگر در نماز، کوتاهی و نقصی صورت گیرد که با نمازهای نافله جبران نشود، با این سجده جبران خواهد شد.»

 

«سلیمان بن حفص مَروَزی» نیز نقل کرده است که امام ابوالحسن[۳] (علیه السلام) در نامه ای خطاب به من نوشتند:

«در سجده شکر، صد مرتبه بگو «شکراً شکراً» و اگر خواستی بگو «عفواً عفواً».»[۴]

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

[۱] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۱، ص۲۸۱.

[۲] چنان چه خداوند (تبارک و تعالی) فرموده است: «لَئنِ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ  وَ لَئنِ کَفَرْتمُ‏ إِنَّ عَذَابىِ لَشَدِیدٌ» ؛ «اگر شکرگزارى کنید، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسى کنید، مجازاتم شدید است!» ؛ سوره ابراهیم، آیه۷، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

[۳] شیخ صدوق، پس از ذکر این حدیث بیان می کند: از آنجا که «سلیمان بن حفص» هم از اصحاب امام کاظم و هم از اصحاب امام رضا (علیهما السلام) بوده است [و کنیه هر دو امام «ابوالحسن» بوده است،] مشخص نیست مقصودِ سلیمان، کدام امام است.

[۴] ...عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ حَفْصٍ الْمَرْوَزِیِّ قَالَ کَتَبَ إِلَیَّ أَبُو الْحَسَنِ ع «قُلْ فِی سَجْدَةِ الشُّکْرِ مِائَةَ مَرَّةٍ شُکْراً شُکْراً وَ إِنْ شِئْتَ عَفْواً عَفَواً»؛ عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص۲۸۰.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۵ ، ۰۷:۲۱
ابوالفضل رهبر

 

... عَنْ یُونُسَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«إِذَا ذَکَرَ أَحَدُکُمْ‏ نِعْمَةَ اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَّ فَلْیَضَعْ خَدَّهُ عَلَى التُّرَابِ شُکْراً لِلَّهِ فَإِنْ کَانَ رَاکِباً فَلْیَنْزِلْ فَلْیَضَعْ خَدَّهُ عَلَى التُّرَابِ وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ یَقْدِرُ عَلَى النُّزُولِ لِلشُّهْرَةِ فَلْیَضَعْ خَدَّهُ عَلَى قَرَبُوسِهِ وَ إِنْ لَمْ یَقْدِرْ فَلْیَضَعْ خَدَّهُ عَلَى کَفِّهِ‏ ثُمَّ لْیَحْمَدِ اللَّهَ عَلَى مَا أَنْعَمَ عَلَیْهِ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۹۸

 

یونس بن عمار از امام صادق، علیه‌السلام، نقل می‌کند که فرمودند:

«هرگاه یکی از شما(شیعیان)، نعمتِ خداوند، عزّ و جلّ، را به یاد آورد، برای شکر خدا، پیشانی‌اش را بر خاک بگذارد،

اگر راکب(سواره) بود، پس پیاده شود و پیشانی‌اش را بر خاک بگذارد،

و اگر به‌خاطر شهرت(تابلو شدن!) نمی‌توانست پیاده شود، پیشانی‌اش را بر برآمدگیِ زین بگذارد،

و اگر نتوانست، پیشانی‌اش را بر کف دستش[*] بگذارد،

آن‌گاه، حمد خدا را به‌خاطر نعمتی که به او عنایت فرموده، به‌جای آورد.»

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] "کفّ"؛ از مچ به پایین است و پشت دست را نیز شامل می‌شود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۶:۲۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏:

«إِذَا رَأَیْتُمْ أَهْلَ الْبَلَاءِ فَاحْمَدُوا اللَّهَ وَ لَا تُسْمِعُوهُمْ فَإِنَ‏ ذَلِکَ‏ یَحْزُنُهُمْ‏.»

 الکافی، ج۲، ص۹۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«هنگامی که اهل بلاء را دیدید، خدا را حمد کنید و (حمد خود را) به گوششان نرسانید، که این کار آنان را غمگین می‌سازد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۶:۲۰
ابوالفضل رهبر