دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۳۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رسول خدا» ثبت شده است

 

…عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «إِذَا عَطَسَ الرَّجُلُ فَسَمِّتُوهُ وَ لَوْ کَانَ مِنْ وَرَاءِ جَزِیرَةٍ.» وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَى: «وَ لَوْ مِنْ وَرَاءِ الْبَحْرِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۵۳

 

از امام صادق، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«هرگاه مردی عطسه کرد، نام خداوند را برایش ذکر کنید، حتی اگر از پشت جزیره‌ای باشد.»

در روایت دیگری، چنین نقل شده است:

«…، حتی اگر از پشت دریا باشد.»

 

 

 

…عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ یَزِیدَ وَ مُعَمَّرِ بْنِ أَبِی زِیَادٍ وَ ابْنِ رِئَابٍ قَالُوا: کُنَّا جُلُوساً عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِذْ عَطَسَ رَجُلٌ فَمَا رَدَّ عَلَیْهِ أَحَدٌ مِنَ الْقَوْمِ شَیْئاً حَتَّى ابْتَدَأَ هُوَ فَقَالَ: «سُبْحَانَ اللَّهِ أَلَّا سَمَّتُّمْ إِنَّ مِنْ حَقِّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ أَنْ یَعُودَهُ إِذَا اشْتَکَى وَ أَنْ یُجِیبَهُ إِذَا دَعَاهُ وَ أَنْ یَشْهَدَهُ إِذَا مَاتَ وَ أَنْ یُسَمِّتَهُ إِذَا عَطَسَ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۵۳

 

از سه نفر از اصحاب نقل شده است:

ما نزد امام صادق (علیه‌السلام) نشسته بودیم که مردی عطسه کرد، اما هیچ‌یک از حاضران در پاسخش چیزی نگفت، تا این‌که خودِ حضرت پاسخ دادند.

آن‌گاه فرمودند:

«سبحان‌الله! چرا برایش ذکری از خداوند نگفتید؟! به‌راستی که از جمله حقوق مسلمان بر مسلمان این است که:

- هرگاه دچار بیماری شد، او را عیادت کند،

- هرگاه او را (به کاری) خواند، اجابتش کند،

- هرگاه مُرد، بر جنازه‌اش حاضر شود

- و هرگاه عطسه کرد، نام خدا را برایش ذکر کند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۳ ، ۱۱:۵۰
ابوالفضل رهبر

 

…عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْعَبَّاسِ بْنِ الْحَرِیشِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی ع: «أَنَّ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ لِأَبِی بَکْرٍ یَوْماً: ««لاٰ تَحْسَبَنَّ اَلَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اَللّٰهِ أَمْوٰاتاً بَلْ أَحْیٰاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ» وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ رَسُولُ اَللَّهِ مَاتَ شَهِیداً وَ اَللَّهِ لَیَأْتِیَنَّکَ فَأَیْقِنْ إِذَا جَاءَکَ فَإِنَّ اَلشَّیْطَانَ غَیْرُ مُتَخَیِّلٍ بِهِ.» فَأَخَذَ عَلِیٌّ بِیَدِ أَبِی بَکْرٍ فَأَرَاهُ اَلنَّبِیَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ لَهُ: یَا أَبَا بَکْرٍ آمِنْ بِعَلِیٍّ وَ بِأَحَدَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِهِ إِنَّهُمْ مِثْلِی إِلاَّ اَلنُّبُوَّةَ وَ تُبْ إِلَى اَللَّهِ مِمَّا فِی یَدِکَ فَإِنَّهُ لاَ حَقَّ لَکَ فِیهِ.»» قَالَ: «ثُمَّ ذَهَبَ فَلَمْ یُرَ.»

 الکافی، ج۱، ص۵۳۳

 

از امام جواد (علیه‌السلام) نقل شده است:

«روزی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به ابوبکر فرمودند:

««لاٰ تَحْسَبَنَّ اَلَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اَللّٰهِ أَمْوٰاتاً بَلْ أَحْیٰاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»[آل‌عمران:۱۶۹]؛ «هرگز گمان نکن کسانی که در راه خدا کشته شده‌اند، مردگانی هستند؛ خیر؛ آن‌ها زنده‌هایی هستند که نزد پروردگارشان به آن‌ها روزی داده می‌شود.»

(ای ابوبکر!) گواهی می‌دهم که حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) رسول خدا بود و شهید از دنیا رفت. به خدا قسم، پیامبر حتماً نزد تو می‌آید و هرگاه نزد تو آمد، یقین بدان (که خودِ اوست)؛ چراکه شیطان نمی‌تواند به‌صورت پیامبر به خیال در آید (ظاهر شود.)»

آن‌گاه امام علی (علیه‌السلام) دست ابوبکر را گرفت و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را به او نشان داد! پیامبر به ابوبکر گفت:

«ای ابوبکر! به علی و یازده نفر از فرزندانش ایمان بیاور. آن‌ها مثل من هستند، جزاین‌که نبوت ندارند و به‌خاطر چیزی که (غصب کرده‌ای و) در دست توست اما در آن حقی نداری (پیشوایی مسلمانان)، به درگاه خداوند توبه کن!»

بعد (از این فرمایش، روحِ) پیامبر رفت و دیگر دیده نشد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۰۳ ، ۲۰:۲۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«سُمَّ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَوْمَ خَیْبَرَ فَتَکَلَّمَ اَللَّحْمُ فَقَالَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِنِّی مَسْمُومٌ. قَالَ: فَقَالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عِنْدَ مَوْتِهِ: «اَلْیَوْمَ قَطَّعَتْ مَطَایَایَ اَلْأُکْلَةُ اَلَّتِی أَکَلْتُ بِخَیْبَرَ وَ مَا مِنْ نَبِیٍّ وَ لاَ وَصِیٍّ إِلاَّ شَهِیدٌ.»»

 بصائر الدرجات، ج۱، ص۵۰۳

 

از امام صادق(علیه‌السلام) نقل شده است:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در روز (فتح) خیبر مسموم شدند. آن‌گاه آن گوشت [که پیامبر با آن مسموم شده بودند،] به سخن در آمد و گفت: ای رسول خدا! من آغشته به سم بودم.

(بعدها) پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هنگام وفاتشان فرمودند: «امروز، آن وعده غذای اهدایی که در (روز) خیبر خوردم، اثر کرد و هیچ پیامبری و هیچ وصی‌ای نیست، مگراین‌که شهید است.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۰۳ ، ۰۷:۱۵
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ رِبْعِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ یَرْدُدْنَ عَلَیْهِ السَّلَامَ وَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ کَانَ یَکْرَهُ أَنْ یُسَلِّمَ عَلَى الشَّابَّةِ مِنْهُنَّ وَ یَقُولُ: «أَتَخَوَّفُ أَنْ یُعْجِبَنِی صَوْتُهَا فَیَدْخُلَ عَلَیَّ أَکْثَرُ مِمَّا أَطْلُبُ مِنَ الْأَجْرِ.»»

 الکافی، ج۲، ص۶۴۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به زنان سلام می‌کردند و آنان نیز به ایشان جواب سلام می‌دادند.

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نیز به زنان سلام می‌کردند، اما خوش نداشتند که به زنان جوان سلام دهند.[۱]

ایشان می‌فرمودند: «نگرانم که صدای آن زن جوان، مرا به هیجان وادارد و به‌این‌واسطه بیش از ثوابی که قصدش را دارم، دچارِ (گناه) شوم.»»[۲]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] گویا مقصود حضرت «ابتدا به سلام» است، و الا جواب سلام که واجب است.

[۲] مقصودشان این است که ابتدا به سلام مستحب است و من برای اجر بردن و به‌دست آوردنِ حسنه، به آن مشتاقم. اما نگرانم نکند شنیدن صدای آن زن جوان مرا دچار گناهی کند که نه‌تنها آن اجر را ضایع کند، بلکه سیئه‌ای هم نصیبم کند؛ یعنی ضررش بیش از سودش باشد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۰۳ ، ۲۱:۵۳
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

«إِنَّ أَعْرَابِیّاً مِنْ بَنِی تَمِیمٍ أَتَى النَّبِیَّ ص فَقَالَ لَهُ: أَوْصِنِی فَکَانَ مِمَّا أَوْصَاهُ: «تَحَبَّبْ إِلَى النَّاسِ یُحِبُّوکَ.»»

 الکافی، ج۲، ص۶۴۲

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«بادیه‌نشینی از بنی‌تمیم نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمد و به ایشان عرض کرد:

به من توصیه(هایی) بفرمایید.

یکی از توصیه‌هایی که به او فرمودند این بود:

«به مردم مهربانی نما (اظهار محبت کن) تا تو را دوست بدارند.»»

 

 

 

…عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

«التَّوَدُّدُ إِلَى النَّاسِ نِصْفُ الْعَقْلِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۴۳

 

از امام صادق، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«مهرورزی به مردم، نصف عقل است.»

 

 

 

…عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«مُجَامَلَةُ النَّاسِ ثُلُثُ الْعَقْلِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۴۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«برخورد زیبا با مردم، یک‌سوّم عقل است.»

 

 

 

اما مقصود از «مهرورزی به مردم» چیست؟

مصادیقی از آن را ملاحظه بفرمایید…

 

 

 

…عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

«ثَلَاثٌ یُصْفِینَ وُدَّ الْمَرْءِ لِأَخِیهِ الْمُسْلِمِ یَلْقَاهُ بِالْبِشْرِ إِذَا لَقِیَهُ وَ یُوَسِّعُ لَهُ فِی الْمَجْلِسِ إِذَا جَلَسَ إِلَیْهِ وَ یَدْعُوهُ بِأَحَبِّ الْأَسْمَاءِ إِلَیْهِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۴۳

 

از امام صادق، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«سه چیز است که «مهرورزیِ خالصانه‌ی انسان به برادر مسلمانش» محسوب می‌شود:

- هنگامی‌که با او دیدار می‌کند، با خوش‌رویی برخورد کند،

- وقتی در مجلسی پیش او می‌نشیند، برایش جا باز کند

- و او را با نامی که خود او بیشتر دوستش دارد، صدا زند.»[*]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] احتمالاً شما هم دوست یا قوم‌وخویشی دارید که به هر دلیلی از نام یا نام‌خانوادگی‌اش خوشش نمی‌آید یا دوست دارد او را با نام دیگری صدا بزنند.

بر اساس توصیه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، یکی از مصادیق مهربانی کردن با مردم و اظهار محبت به آنان (که نیمی از عقلانیت می‌باشد،) این است که آن‌ها را به همان نامی صدا بزنیم که خودش بیشتر دوست دارد.

گاهی ما از سر لجاجت، شیطنت یا عادت، دیگران را با نامی که خودش دوست ندارد، صدا می‌زنیم که خلاف عقل است.

أعاذنا اللهَ من شرور أنفسنا!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۰۳ ، ۲۰:۱۰
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ أَبِی الزَّعْلَى قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

«انْظُرُوا مَنْ تُحَادِثُونَ فَإِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَحَدٍ یَنْزِلُ بِهِ الْمَوْتُ إِلَّا مُثِّلَ لَهُ أَصْحَابُهُ إِلَى اللَّهِ إِنْ کَانُوا خِیَاراً فَخِیَاراً وَ إِنْ کَانُوا شِرَاراً فَشِرَاراً وَ لَیْسَ أَحَدٌ یَمُوتُ إِلَّا تَمَثَّلْتُ لَهُ عِنْدَ مَوْتِهِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۳۸

 

از امیرالمؤمنین، از رسول خدا (صلوات‌الله علیهما) نقل شده است:

«دقت کنید با چه کسی هم‌سخن می‌شوید؛ زیرا هیچ‌کس نیست که مرگش فرا رسد، مگر این‌که هم‌نشینان او برایش ظاهر می‌شوند:

- اگر هم‌نشینانش خوب باشند، برایش خوب است

- و اگر هم‌نشینانش بد باشد، برایش بد می‌شود.

و هیچ‌کس نیست که بمیرد، مگراین‌که من هنگام مرگش بر او ظاهر خواهم شد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۰۳ ، ۱۱:۵۲
ابوالفضل رهبر

 

در مطلب پیشین عرض شد که: «قیلوله» خوابِ هنگام ظهر است. احتمال قوی‌تر این است که زمان آن، بعد از نماز ظهر تا اذان عصر است.

در این مطلب به یکی از فواید خوابیدن در این زمان اشاره شده است…

 

 

 

قالَ الصَّادِقُ ع:

«أَتَى أَعْرَابِیٌّ إِلَى النَّبِیِّ ص فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی کُنْتُ ذَکُوراً وَ إِنِّی صِرْتُ نَسِیّاً فَقَالَ: «أَ کُنْتَ تَقِیلُ؟» قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: «وَ تَرَکْتَ ذَاکَ؟» قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: «عُدْ فَعَادَ فَرَجَعَ إِلَیْهِ ذِهْنُهُ.»»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۱، ص۵۰۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«یک اعرابی (بادیه‌نشین) نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمد و عرض کرد:

ای رسول خدا! من قبلاً خوش‌حافظه بودم، اما حالا فراموش‌کار گشته‌ام.

پیامبر فرمودند:

«آیا قبلاً خواب قیلوله می‌کردی؟

عرض کرد:

بله.

فرمودند:

«و قیلوله را ترک کرده‌ای؟»

عرض کرد:

بله.

فرمودند:

«(به همان رویه‌ی سابق) بازگرد!»

آن مرد (به رویه‌ی سابق) بازگشت و حافظه‌اش برگشت.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۰۳ ، ۱۴:۲۸
ابوالفضل رهبر

 

روَى جَابِرٌ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: «إِنَّ إِبْلِیسَ إِنَّمَا یَبُثُّ جُنُودَ اللَّیْلِ مِنْ حِینِ تَغِیبُ الشَّمْسُ إِلَى مَغِیبِ الشَّفَقِ وَ یَبُثُّ جُنُودَ النَّهَارِ مِنْ حِینِ یَطْلُعُ الْفَجْرُ إِلَى مَطْلَعِ الشَّمْسِ.» وَ ذَکَرَ أَنَّ نَبِیَّ اللَّهِ ع کَانَ یَقُولُ: «أَکْثِرُوا ذِکْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی هَاتَیْنِ السَّاعَتَیْنِ وَ تَعَوَّذُوا بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ شَرِّ إِبْلِیسَ وَ جُنُودِهِ وَ عَوِّذُوا صِغَارَکُمْ فِی هَاتَیْنِ السَّاعَتَیْنِ فَإِنَّهُمَا سَاعَتَا غَفْلَةٍ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۱، ص۵۰۱

 

از جابر بن یزید جُعفی نقل شده است:

امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند:

«به‌راستی که ابلیس از هنگام غروب خورشید تا هنگام ناپدید شدن شفق،[۱] لشگریان شب را، و از هنگام طلوع فجر[۲] تا هنگام طلوع خورشید، لشگریان روز را [در میان آدمیان] پراکنده می‌کند.»[۳]

همچنین امام باقر ذکر کردند که پیامبر خدا (صلوات‌الله‌علیهما) می‌فرمودند:

«در این دو ساعت،[۴] خداوند (عزّوجلّ) را بسیار "ذکر" (یاد) کنید و از شر ابلیس و لشگریانش به خداوند (عزّوجلّ) پناه ببرید

و در این دو ساعت، برای کودکان خردسال خود تعویذ[۵] کنید؛ چراکه این دو ساعت، ساعات "غفلت" هستند.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] «شفق» یا «حُمره‌ی مغربیه»، همان سرخی‌ای است که پس از غروب آفتاب در افق غربیِ آسمان منتشر می‌شود و به‌مرور کم می‌شود تا کاملاً از بین می‌رود. زمانِ از میان رفتن شفق، آغاز فضیلت نماز عشا یا اذان عشا است.

[۲] «طلوع فجر» یا «صبح صادق»، هنگامی است که نوری سفید در افق شرقیِ آسمان پراکنده می‌شود. این زمان، آغاز وقت اقامه نماز صبح یا اذان صبح است.

[۳] این دو زمان در شبانه‌روز زمان‌های مهم و بافضیلتی است که بسیار توصیه شده انسان مشغول «ذکرِ» خداوند باشد. شیاطین که کارشان «غفلتِ» بندگان است برای این دو زمان تدارکِ تمام‌عیاری می‌بینند.

[۴] مقصود، همان دو فاصله‌ی زمانی میان «طلوع فجر تا طلوع خورشید» و «غروب خورشید تا غروب شفق» است. فاصله زمانی نخست را «بین‌الطلوعین» و فاصله زمانی دوم را «غَسَق» گویند.

[۵] تعویذ، یعنی پناه بردن از شرّی به خداوند، به‌وسیله‌ی ذکر؛ دعا و قرآن و… دو سوره «ناس» و «فلق» که با «قل أعوذ» آغاز می‌شوند را «معوّذتین» گویند که قرائت آن‌ها در این مواقع و برای پناه بردن از شر شیاطین و وسوسه‌هایشان توصیه شده است.

 

 

 

مطلب مرتبط پیشین:

«علت خواندن ۵۱ رکعت نماز در روز چیست؟»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۰۳ ، ۱۷:۲۸
ابوالفضل رهبر

 

ما معمولاً مسجد را محلی برای صِرفِ عبادت می‌دانیم. بعضی مسجدی‌ها هم عبادات و ادعیه و اذکار خود را در مسجد انجام می‌دهند و در خانه خود کم‌تر به این امور می‌پردازند.

حدیث زیر و توضیحات بعدش، تا حدودی این کلیشه‌ی ذهنی را می‌شکند و کارکرد اصلی مسجد را چیز دیگری معرفی می‌کند. ملاحظه بفرمایید…

 

 

…عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

«إِنَّ الْمُؤْمِنَ مَجْلِسُهُ مَسْجِدُهُ وَ صَوْمَعَتُهُ بَیْتُهُ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۶۲

 

از امام صادق، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«به‌راستی که مؤمن؛

مجلسش[۱] مسجدش است

و صومعه‌اش[۲] خانه‌اش.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] مجلس: نشست‌گاه، محل نشستن، محلی که افراد با هم می‌نشینند و پیرامون موضوعی گفت‌وگو می‌کنند.

[۲] صومعه: عبادت‌گاه، محل عبادت، بنایی که راهبان و عابدان مسیحی در خارج شهر می‌ساختند تا به آن خلوت روند و به عبادت بپردازند.

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

این فرمایش رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در مقابل سلوک عابدان مسیحی بیان شده است؛ ایشان به این مطلب تأکید دارند که مسلمانِ مؤمن در مسجد، برای صِرفِ عبادت نمی‌رود؛ بلکه مسجد محلی است که مؤمنان علاوه بر نماز جماعت (که خود عبادتی جمعی است نه فردی)، در آن می‌نشینند، گفتگویی می‌کنند، چیزی یاد می‌گیرند، انسی می‌گیرند، مشورتی می‌کنند، تصمیمی می‌گیرند و…

پیش‌تر در احادیثی که ذیل مطلبی با عنوان «مسجدی در خانه!» ذکر شده بود، اشاره شد که اهل‌بیت (علیهم‌السلام) در خانه‌شان اتاقی جمع‌وجور و ساده را عبادت‌گاه شخصی خود قرار می‌دادند، عبادات فردی خود را آن‌جا انجام می‌دادند و دیگران را نیز به این کار توصیه می‌فرمودند.

از بعضی روایات نیز چنین برداشت می‌شود که پیامبر و اهل‌بیت (صلوات‌الله‌علیهم) نمازهای نافله روز و شب خود را در خانه می‌خواندند و برای خواندن نمازهای واجب به مسجد می‌رفتند و در جماعت شرکت می‌کردند.

روایت الهام‌بخش دیگری که در این رابطه می‌توان به آن اشاره کرد، روایت مشهوری که در کتب اهل‌سنت (مثل: سنن‌ابن‌ماجة، ج۱، ص۸۳) ذکر شده است؛ این‌که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) وارد مسجد شدند و با دو گروه مواجه گشتند؛ یک گروه به دعا مشغول بودند و گروه دیگر به علم‌آموزی. ایشان گروه دوم را برتر دانستند و در جمع آنان حاضر شدند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۰۳ ، ۱۰:۴۲
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلاَمُ) یَقُولُ:

«أَرْسَلَ عُثْمَانُ إِلَى أَبِی ذَرٍّ مَوْلَیَیْنِ لَهُ وَ مَعَهُمَا مِائَتَا دِینَارٍ، فَقَالَ لَهُمَا: اِنْطَلِقَا بِهَا إِلَى أَبِی ذَرٍّ فَقُولا لَهُ: عُثْمَانُ یُقْرِئُکَ اَلسَّلاَمَ وَ هُوَ یَقُولُ لَکَ: هَذِهِ مِائَتَا دِینَارٍ فَاسْتَعِنْ بِهَا عَلَى مَا نَابَکَ، فَقَالَ أَبُو ذَرٍّ: هَلْ أَعْطَى أَحَداً مِنَ اَلْمُسْلِمِینَ مِثْلَ مَا أَعْطَانِی؟ قَالاَ: لاَ. قَالَ: فَإِنَّمَا أَنَا رَجُلٌ مِنَ اَلْمُسْلِمِینَ قَالاَ لَهُ: إِنَّهُ یَقُولُ: هَذَا مِنْ صُلْبِ مَالِی وَ بِاللَّهِ اَلَّذِی لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ مَا خَالَطَهَا حَرَامٌ وَ لاَ بَعَثْتُ بِهَا إِلَیْکَ إِلاَّ مِنْ حَلاَلٍ. فَقَالَ: لاَ حَاجَةَ لِی فِیهَا وَ قَدْ أَصْبَحْتُ یَوْمِی هَذَا وَ أَنَا مِنْ أَغْنَى اَلنَّاسِ. فَقَالاَ لَهُ: عَافَاکَ اَللَّهُ وَ أَصْلَحَکَ! مَا نَرَى فِی بَیْتِکَ قَلِیلاً وَ لاَ کَثِیراً مِمَّا یُسْتَمْتَعُ بِهِ فَقَالَ: بَلَى تَحْتَ هَذِهِ اَلْإِکَافِ اَلَّتِی تَرَوْنَ رَغِیفَا شَعِیرٍ قَدْ أُتِیَ عَلَیْهِمَا أَیَّامٌ فَمَا أَصْنَعُ بِهَذِهِ اَلدَّنَانِیرِ، لاَ وَ اَللَّهِ حَتَّى یَعْلَمَ اَللَّهُ أَنِّی لاَ أَقْدِرُ عَلَى قَلِیلٍ وَ لاَ کَثِیرٍ، وَ قَدْ أَصْبَحْتُ غَنِیّاً بِوَلاَیَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیْهِ السَّلاَمُ) وَ عِتْرَتِهِ اَلْهَادِینَ اَلْمَهْدِیِّینَ اَلرَّاضِینَ اَلْمَرْضِیِّینَ اَلَّذِینَ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ، وَ کَذَلِکَ سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) یَقُولُ: «فَإِنَّهُ لَقَبِیحٌ بِالشَّیْخِ أَنْ یَکُونَ کَذَّاباً»، فَرَدَّاهَا عَلَیْهِ وَ أَعْلَمَاهُ أَنَّهُ لاَ حَاجَةَ لِی فِیهَا وَ لاَ فِیمَا عِنْدَهُ، حَتَّى أَلْقَى اَللَّهَ رَبِّی فَیَکُونَ هُوَ اَلْحَاکِمُ فِیمَا بَیْنِی وَ بَیْنَهُ.»

 اختیارمعرفةالرجال(رجال‌الکشی)، ج۱، ص۲۷

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«عثمان دو نفر از غلامان خود را به‌همراه دویست دینار (سکه طلا) نزد ابوذر فرستاد و به آن‌دو گفت: این‌ها را نزد ابوذر ببرید و به او بگویید: عثمان به تو سلام می‌رساند و می‌گوید: "این، دویست دینار است. از آن برای مخارجی که برایت پیش می‌آید کمک بگیر."

[وقتی آن را به ابوذر دادند،] ابوذر گفت: آیا همین مقدار پولی که به من داده را به احدی از مسلمانان هم داده است؟

گفتند: خیر.

ابوذر گفت: من هم یکی از مسلمانان هستم.

آن‌دو به ابوذر گفتند: عثمان می‌گوید: این پول، از اصل مالِ [شخصیِ] خودم است و به خدایی که هیچ خدایی جز او نیست، مال حرامی با آن مخلوط نشده و هرچه برایت فرستاده‌ام از حلال است.

ابوذر گفت: من به آن نیازی ندارم. امروز را در حالی صبح کردم که از بی‌نیازترین مردم بودم.

آن‌دو به او گفتند: خدا به تو صحت و سلامتی دهد! ما در خانه‌ی تو چیزی - نه کم و نه زیاد - نمی‌بینیم که از آن بهره‌ای ببری!

ابوذر گفت: زیر این پالان، دو چانه خمیر نان جو است که چند روز است آن‌جاست. حال مرا با این دینارها چه کار؟! نه به خدا قسم، نمی‌گیرم؛ تا خداوند بداند که من بر کم و زیاد توانایی ندارم.

[این‌که گفتم امروز را صبح کردم درحالی‌که بی‌نیازترین مردم بودم؛] امروز را صبح کردم، درحالی‌که [از دیگران] بی‌نیاز بودم؛ با ولایت علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السلام) و ولایت خاندان او که هدایت‌گرِ (مخلوقات) و هدایت‌شده (توسط خدا) و راضی (از خدا) و مورد رضایت (نزد خدا) هستند؛ همان‌ها که به‌سوی حق هدایت می‌کنند و به‌حق عدالت می‌ورزند.

همچنین از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شنیدم که می‌فرمودند: «به‌راستی برای یک پیرمرد خیلی زشت است که دروغ‌گو باشد.» [اشاره به دروغ عثمان]

پس این پول را به عثمان برگردانید و به او بفهمانید که من نیازی به این پول و تمام ثروتی که نزد اوست ندارم، تا زمانی که پروردگارم را ملاقات کنم و اوست که میان من و او قضاوت خواهد کرد.»

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۰۳ ، ۰۷:۴۷
ابوالفضل رهبر

 

زید شحام (قصّاب)، از اصحاب اهل‌بیت و راویان حدیث بوده که اهل کوفه بوده و به سنت سایر اصحاب هرچندوقت‌یک‌بار از کوفه به مدینه می‌آمده و با رعایت ملاحظات امنیتی (که به‌دلیل حساسیت بنی‌امیه و بنی‌عباس نسبت به اهل‌بیت (علیهم‌السلام) حاکم شده بوده) نزد ایشان حاضر می‌شده و مدتی از خرمن علم و معرفت ایشان خوشه‌ای می‌چیده و به میان شیعیان کوفه بازمی‌گشته و ره‌آورد سفرش را (با رعایت ملاحظات محرمانگی) به جامعه شیعی کوفه منتقل می‌کرده.

وی یکی از توصیه‌های امام جعفر صادق (علیه‌السلام) را خطاب به شیعیان کوفه چنین نقل کرده است…

 

…عَنْ أَبِی أُسَامَةَ زَیْدٍ اَلشَّحَّامِ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ:

«اِقْرَأْ عَلَى مَنْ تَرَى أَنَّهُ یُطِیعُنِی مِنْهُمْ وَ یَأْخُذُ بِقَوْلِیَ اَلسَّلاَمَ وَ أُوصِیکُمْ بِتَقْوَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اَلْوَرَعِ فِی دِینِکُمْ وَ اَلاِجْتِهَادِ لِلَّهِ وَ صِدْقِ اَلْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ اَلْأَمَانَةِ وَ طُولِ اَلسُّجُودِ وَ حُسْنِ اَلْجِوَارِ فَبِهَذَا جَاءَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَدُّوا اَلْأَمَانَةَ إِلَى مَنِ اِئْتَمَنَکُمْ عَلَیْهَا بَرّاً أَوْ فَاجِراً فَإِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَانَ یَأْمُرُ بِأَدَاءِ اَلْخَیْطِ وَ اَلْمِخْیَطِ صِلُوا عَشَائِرَکُمْ وَ اِشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ فَإِنَّ اَلرَّجُلَ مِنْکُمْ إِذَا وَرِعَ فِی دِینِهِ وَ صَدَقَ اَلْحَدِیثَ وَ أَدَّى اَلْأَمَانَةَ وَ حَسُنَ خُلُقُهُ مَعَ اَلنَّاسِ قِیلَ هَذَا جَعْفَرِیٌّ فَیَسُرُّنِی ذَلِکَ وَ یَدْخُلُ عَلَیَّ مِنْهُ اَلسُّرُورُ وَ قِیلَ هَذَا أَدَبُ جَعْفَرٍ وَ إِذَا کَانَ عَلَى غَیْرِ ذَلِکَ دَخَلَ عَلَیَّ بَلاَؤُهُ وَ عَارُهُ وَ قِیلَ هَذَا أَدَبُ جَعْفَرٍ فَوَ اَللَّهِ لَحَدَّثَنِی أَبِی عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّ اَلرَّجُلَ کَانَ یَکُونُ فِی اَلْقَبِیلَةِ مِنْ شِیعَةِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَیَکُونُ زَیْنَهَا آدَاهُمْ لِلْأَمَانَةِ وَ أَقْضَاهُمْ لِلْحُقُوقِ وَ أَصْدَقَهُمْ لِلْحَدِیثِ إِلَیْهِ وَصَایَاهُمْ وَ وَدَائِعُهُمْ تُسْأَلُ اَلْعَشِیرَةُ عَنْهُ فَتَقُولُ مَنْ مِثْلُ فُلاَنٍ إِنَّهُ لآَدَانَا لِلْأَمَانَةِ وَ أَصْدَقُنَا لِلْحَدِیثِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۳۶

 

از زید شحّام نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) به من فرمودند:

«[وقتی به کوفه بازگشتی،] هرکس را دیدی که از من پیروی می‌کرد و به دستوراتم عمل می‌کرد، سلام مرا به او برسان و [به آن‌ها بگو:]

من شما را توصیه می‌کنم به تقوای خداوند (عزّوجلّ) و ورع (پرهیزکاری) در دینتان و به‌کارگیری تمام توانتان برای خدا و راست‌گویی و امانت‌داری و طولانی کردن سجده و خوب همسایگی کردن؛ چراکه حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) برای همین آمده است (مبعوث شده است.)

امانت را به کسی که شما را نسبت به آن امانت امین شمرده (به شما اعتماد کرده)، واسپارید؛ چرا که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) همواره دستور می‌دادند که [حتی] نخ و سوزنِ (امانت‌گرفته‌شده) را پس دهید.

با خویشاوندان خود پیوند (صله رحم) داشته باشید و [وقتی مردند، برای تشییع‌جنازه] بر جنازه‌هایشان حاضر شوید و از بیمارانشان عیادت کنید و حقوقشان را ادا کنید؛

زیرا اگر یکی از شما (شیعیان) در دینش ورع (پرهیزکاری) داشته باشد و راست‌گفتار باشد و ادای امانت کند و با مردم خوش‌اخلاق باشد، گفته می‌شود: «این مرد «جعفری» (پیروِ جعفر بن محمد) است.» و این، مرا خوش‌حال می‌کند و از این کار، شادی بر (قلبِ) من وارد می‌شود و گفته می‌شود: «این، ادب جعفر (بن محمد) است.»

اما اگر غیر از این باشد [یعنی اگر پرهیزکار و راست‌گفتار و امانت‌دار و خوش‌اخلاق نباشد]، بلا و شرمساریِ این رفتار بر من وارد می‌شود و گفته می‌شود: «این، ادب جعفر (بن محمد) است.»

به خدا قسم، پدرم (امام باقر علیه‌السلام) برای من روایت کرد که مردی از شیعیان امام علی (علیه‌السلام) در قبیله‌ای زندگی می‌کرد. او زینت آن قبیله بود؛ امانت‌دارترین مردم آن قبیله بود، حقوق دیگران را بیش‌تر از دیگران رعایت می‌کرد، در سخن گفتن با دیگران راست‌گوترین بود و مردم وصیت‌ها و ودیعه‌های خود را به او می‌سپردند. وقتی از خویشاوندانش درباره او سؤال می‌شد، می‌گفتند: کسی مثل فلانی نیست؛ به‌راستی که او امانت‌دارترین و راست‌گوترین ماست.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۰۳ ، ۱۰:۴۲
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالا خَطَبَنَا رَسُولُ اللَّهِ ص قَبْلَ وَفَاتِهِ وَ هِیَ آخِرُ خُطْبَةٍ خَطَبَهَا بِالْمَدِینَةِ حَتَّى لَحِقَ بِاللَّهِ تَعَالَى‏…

«…وَ مَنْ صَافَحَ امْرَأَةً حَرَاماً جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَغْلُولًا ثُمَّ یُؤْمَرُ بِهِ إِلَى النَّارِ وَ مَنْ فَاکَهَ امْرَأَةً لَا یَمْلِکُهَا حُبِسَ بِکُلِّ کَلِمَةٍ کَلَّمَهَا فِی الدُّنْیَا أَلْفَ عَامٍ فِی النَّارِ وَ الْمَرْأَةُ إِذَا طَاوَعَتِ الرَّجُلَ فَالْتَزَمَهَا حَرَاماً أَوْ قَبَّلَهَا أَوْ بَاشَرَهَا حَرَاماً أَوْ فَاکَهَهَا وَ أَصَابَ مِنْهَا فَاحِشَةً فَعَلَیْهَا مِنَ الْوِزْرِ مَا عَلَى الرَّجُلِ فَإِنْ غَلَبَهَا عَلَى نَفْسِهَا کَانَ عَلَى الرَّجُلِ وِزْرُهَا…»

 ثواب‌الأعمال‌وعقاب‌الأعمال، ص۲۸۴

 

نقل شده است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در آخرین سخنرانی‌ای پیش از رحلتشان در شهر مدینه ایراد فرمودند، در ضمن نکات متعدد و مهمی که خطاب به مسلمانان گوشزد کردند، فرمودند:

«…و هرکس با زن نامحرمی دست دهد، در روز قیامت در حالی وارد [صحرای محشر] می‌شود که در غُل و زنجیر است. بعد هم به او دستور داده می‌شود که وارد آتش شود.

و هرکس با زن نامحرمی لطیفه‌گویی کند، در ازای هر کلمه‌ای که در دنیا گفته، هزار سال در آتشِ (جهنم) زندانی خواهد بود.

زن نیز اگر با مرد همراهی کند و آن مرد او را به‌حرام در آغوش گیرد یا او را ببوسد یا او را به‌حرام لمس کند یا با او لطیفه‌گویی کند و از آن زن کار زشتی سر زند، همان عقوبتی که برای مرد است، برای زن نیز خواهد بود.

اما اگر مرد به‌زور بر او تسلط یابد، عقوبتش [فقط] برای مرد خواهد بود…»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۵:۳۵
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ اَلْجَعْفَرِیِّ عَنْ أَبِی اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى عَلَى اَلْإِنَاثِ أَرْأَفُ مِنْهُ عَلَى اَلذُّکُورِ وَ مَا مِنْ رَجُلٍ یُدْخِلُ فَرْحَةً عَلَى اِمْرَأَةٍ بَیْنَهُ وَ بَیْنَهَا حُرْمَةٌ إِلاَّ فَرَّحَهُ اَللَّهُ تَعَالَى یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ.»

 الکافی، ج۶، ص۶

 

از امام رضا، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«به‌راستی که خداوند (تبارک‌وتعالی) بر زنان نسبت به مردان مهربان‌تر است

و هیچ مردی نیست که شادی‌ای به دل زنی که مَحرمِ اوست، وارد کند، مگر این‌که خداوند (تعالی) در روز قیامت او را شاد خواهد کرد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۰۳ ، ۰۹:۲۵
ابوالفضل رهبر

 

عنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی‌طَالِبٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ:

«أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَانَ یَطْوِی فِرَاشَهُ وَ یَشُدُّ مِئْزَرَهُ فِی اَلْعَشْرِ اَلْأَوَاخِرِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ کَانَ یُوقِظُ أَهْلَهُ لَیْلَةَ ثَلاَثٍ وَ عِشْرِینَ وَ کَانَ یَرُشُّ وُجُوهَ اَلنِّیَامِ بِالْمَاءِ فِی تِلْکَ اَللَّیْلَةِ وَ کَانَتْ فَاطِمَةُ عَلَیْهَا السَّلاَمُ لاَ تَدَعُ أَحَداً مِنْ أَهْلِهَا یَنَامُ تِلْکَ اَللَّیْلَةَ وَ تُدَاوِیهِمْ بِقِلَّةِ اَلطَّعَامِ وَ تَتَأَهَّبُ لَهَا مِنَ اَلنَّهَارِ وَ تَقُولُ: «مَحْرُومٌ مَنْ حُرِمَ خَیْرَهَا.»»

 دعائم‌الإسلام، ج۱، ص۲۸۲

 

از امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیه) نقل شده است:

«به‌راستی که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در ده روز آخر ماه رمضان تشک خود را جمع می‌کردند و کمربندِ [همتِ]شان را [برای انجام عبادات] محکم می‌کردند. ایشان در شب بیست و سوم خانواده خود را بیدار می‌کردند و در این شب بر صورت کسانی که می‌خوابیدند، قطرات آب می‌پاشیدند.

حضرت فاطمه (علیهاالسلام) نیز اجازه نمی‌داد هیچ‌یک از اعضای خانواده‌اش در این شب بخوابد. ایشان برای جلوگیری از خواب‌آلودگی خانواده، غذایشان را کم می‌کرد و از روز قبل آنان را برای این شب آماده می‌نمود و می‌فرمود: «کسی که از خیر (و برکت) این شب محروم شود، محرومِ حقیقی است.»»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

از مرحوم آیت‌الله مصباح یزدی (رحمةالله‌علیه) سؤال شده است: «نقل شده که در شب قدر حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) با آب پاشیدن به صورت امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) آن‌ها را بیدار نگه می‌داشتند. آیا ما هم باید سعی کنیم بچه‌ها را بیدار نگه داریم؟»

نکته‌ای که ایشان در پاسخ به این پرسش ذکر کرده‌اند، بسیار مهم است؛ «این‌که بچه‌ها را بیدار نگه دارند و آب به صورتشان بزنند که بیدار بمانند، آن‌ اندازه که جنبه تربیت دارد (که به بچه‌ها یاد بدهند احیای این شب‌ها این‌قدر مهم است که اگر خوابتان گرفت آب به صورتتان بزنید تا بیدار بمانید،) این حد خیلی خوب است. اما این، در صورتی است که بچه از این ناراحت و اذیت نشود و ضرری برایش نداشته باشد و موجب بدبینی او به دین نشود. اگر بچه مثلاً مریض بوده یا گرفتاری داشته و حالا می‌خواهد بخوابد و ما نگذاریم، این اگر گناه نداشته باشد، ثوابی ندارد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۰۳ ، ۱۰:۴۲
ابوالفضل رهبر

 

در توراتِ تحریف‌شده، تهمتِ دروغینِ زشتی به حضرت داود (علیه‌السلام) نسبت داده شده است؛

چنین ادعا شده که ایشان به زنی علاقه‌مند شد، - نعوذ بالله - با او زنا کرد و آن زن حامله شد. بعد هم برای سرپوش گذاشتن روی ماجرا، شوهرش (اوریای حِتی) را به مهلکه‌ای فرستاد تا کشته شود و آن زن را به ازدواج خود در آورد!

اما اهل‌بیت (علیهم‌السلام) این اتهام شرم‌آور به این نبیِ الهی را ناروا دانسته‌اند و به‌شدت آن را تکذیب کرده‌اند.

 

حتی از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است:

«لاَ أُوتَى بِرَجُلٍ یَزْعُمُ أَنَّ دَاوُدَ تَزَوَّجَ بِامْرَأَةِ أُورِیَا إِلاَّ جَلَدْتُهُ حَدّاً لِلنُّبُوَّةِ وَ حَدّاً لِلْإِسْلاَمِ.»

 مجمع‌البیان، ج۸، ص۴۷۳

«هر مردی که گمان کند داود (علیه‌السلام) با همسرِ اوریا ازدواج کرده، اگر نزد من آورده شود، او را (صد و شصت ضربه) شلاق خواهم زد؛ یک حدّ (هشتاد ضربه) برای (اهانت به مقام) نبوت و یک حدّ (هشتاد ضربه) برای (اتهام زنا به یک اهلِ) اسلام.»

 

 

 

همچنین نقل شده است در مناظره‌ای که توسط مأمون (لعنه‌الله) برای امام رضا (علیه‌السلام) ترتیب داده شده بود، پس از آن‌که حضرت به شبهات قرآنیِ شخصی (به‌نام علی بن محمد بن جَهم) پیرامون معصیت انبیاء (علیهم‌السلام) پاسخ دادند و از عصمت آن‌ها دفاع کردند، آن شخص این نسبت را به حضرت داود (علیه‌السلام) داد که ایشان در حال نماز پرنده‌ای زیبا را دید و نمازش را شکست و دنبال آن رفت و به‌طور اتفاقی زنی برهنه را در خانه‌اش دید و عاشق او شد و شوهرش که به جنگ رفته بود را پیشاپیش سپاه فرستاد تا کشته شود و بتواند با آن زن ازدواج کند.

حضرت وقتی این یاوه‌ها را شنیدند، چنین عکس‌العمل نشان دادند:

 

امام رضا (علیه‌السلام) با دست بر پیشانی‌شان زدند و فرمودند:

««إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَیْهِ رٰاجِعُونَ» به‌راستی که شما به پیامبری از پیامبران خدا نسبت دادید که او برای دنبال کردن یک پرنده، نمازش را سبک شمرد، بعد به کاری زشت روی آورد و بعد هم دست به قتل زد!»

…آن شخص عرض کرد:

ای پسر رسول خدا! پس داستان او با اوریا چه بود؟

حضرت فرمودند:

«إِنَّ اَلْمَرْأَةَ فِی أَیَّامِ دَاوُدَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ کَانَتْ إِذَا مَاتَ بَعْلُهَا أَوْ قُتِلَ لاَ تَتَزَوَّجُ بَعْدَهُ أَبَداً وَ أَوَّلُ مَنْ أَبَاحَ اَللَّهُ لَهُ أَنْ یَتَزَوَّجَ بِامْرَأَةٍ قُتِلَ بَعْلُهَا کَانَ دَاوُدُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَتَزَوَّجَ بِامْرَأَةِ أُورِیَا لَمَّا قُتِلَ وَ اِنْقَضَتْ عِدَّتُهَا مِنْهُ فَذَلِکَ اَلَّذِی شَقَّ عَلَى اَلنَّاسِ مِنْ قِبَلِ أُورِیَا…»

 عیون‌أخبارالرضا، ج۱، ص۱۹۱

 

«زن، در زمان حضرت داود (علیه‌السلام) وقتی شوهرش می‌مرد یا کشته می‌شد، بعد از او، تا ابد ازدواج نمی‌کرد.

اولین کسی که خداوند برایش مباح کرد که با زنی که شوهرش کشته شده ازدواج کند، حضرت داود (علیه‌السلام) بود.

پس وقتی اوریا کشته شد، وقتی دوران عِدّه‌ی همسرش تمام شد، حضرت داود با او ازدواج کرد. [تحملِ] این کار تا قبل از اوریا، برای مردم، بسیار دشوار بود.»

 

امام رضا (علیه‌السلام) در ادامه به ماجرای ازدواج رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) با «زینب بنت جحش» اشاره می‌کنند که این ازدواج نیز به دستور خداوند و برای از بین بردن یک سنت جاهلی انجام شده بود.

توضیح آن‌که پیامبر، کودکی به‌نام «زید بن حارثه» که آزاده‌شده‌ی خودشان بود را به‌عنوان فرزندخوانده پذیرفتند و در خانه خود بزرگ کردند. وقتی زید بزرگ شد، پیامبر زینب (دختر جحش) را برای زید خواستگاری کرد. زید با زینب ازدواج کرد، اما پس از مدتی او را طلاق داد.

در فرهنگ جاهلیت ازدواج با همسرِ فرزندخوانده (مانند ازدواج با همسرِ فرزند) تا ابد حرام بود و خداوند برای برداشتن این فرهنگ، به پیامبر فرمان داد با زینب ازدواج کند. پیامبر برای جلوگیری از طعنه‌ی منافقان قصد پنهان نگه داشتنِ این ماجرا را داشتند، اما فرمان رسید که این ازدواج باید اعلان گردد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۰۲ ، ۰۸:۵۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سَدِیرٍ اَلصَّیْرَفِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ! هَلْ یُکْرَهُ اَلْمُؤْمِنُ عَلَى قَبْضِ رُوحِهِ؟ قَالَ: «لاَ وَ اَللَّهِ إِنَّهُ إِذَا أَتَاهُ مَلَکُ اَلْمَوْتِ لِقَبْضِ رُوحِهِ جَزِعَ عِنْدَ ذَلِکَ فَیَقُولُ لَهُ مَلَکُ اَلْمَوْتِ: «یَا وَلِیَّ اَللَّهِ لاَ تَجْزَعْ فَوَ اَلَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لَأَنَا أَبَرُّ بِکَ وَ أَشْفَقُ عَلَیْکَ مِنْ وَالِدٍ رَحِیمٍ لَوْ حَضَرَکَ اِفْتَحْ عَیْنَکَ فَانْظُرْ!»» قَالَ: «وَ یُمَثَّلُ لَهُ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ فَاطِمَةُ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ وَ اَلْأَئِمَّةُ مِنْ ذُرِّیَّتِهِمْ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ فَیُقَالُ لَهُ: «هَذَا رَسُولُ اَللَّهِ وَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ فَاطِمَةُ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ وَ اَلْأَئِمَّةُ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ رُفَقَاؤُکَ.»» قَالَ: «فَیَفْتَحُ عَیْنَهُ فَیَنْظُرُ فَیُنَادِی رُوحَهُ مُنَادٍ مِنْ قِبَلِ رَبِّ اَلْعِزَّةِ فَیَقُولُ: «یٰا أَیَّتُهَا اَلنَّفْسُ اَلْمُطْمَئِنَّةُ» إِلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ: «اِرْجِعِی إِلىٰ رَبِّکِ رٰاضِیَةً» بِالْوَلاَیَةِ «مَرْضِیَّةً» بِالثَّوَابِ «فَادْخُلِی فِی عِبٰادِی» یَعْنِی مُحَمَّداً وَ أَهْلَ بَیْتِهِ «وَ اُدْخُلِی جَنَّتِی» فَمَا شَیْءٌ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنِ اِسْتِلاَلِ رُوحِهِ وَ اَللُّحُوقِ بِالْمُنَادِی.»

الکافی، ج۳، ص۱۲۷

 

از سَدیٖر صَیرَفی نقل شده است:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

فدایتان شوم، ای فرزند رسول خدا! آیا مؤمن از قبض روح خود بدش می‌آید؟

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«نه، به خدا قسم! به‌راستی هرگاه فرشته‌ی مرگ برای قبض روح نزد مؤمن می‌آید، او در این‌هنگام بی‌تابی می‌کند.

آن‌گاه فرشته‌ی مرگ به او می‌گوید: «ای دوست خدا! بی‌تابی نکن! قسم به خدایی که محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را فرستاد، قطعاً من نسبت به تو، مهربان‌تر و خیرخواه‌تر از پدر مهربانی هستم که نزدت حاضر باشد. چشمت را باز کن و نگاه کن!»

آن‌گاه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، امیرالمؤمنین، حضرت فاطمه، امام حسن، امام حسین و امامان از نوادگان ایشان (علیهم‌السلام) نزد او ممثَّل (مجسّم) می‌شوند و به او گفته می‌شود: «این رسول خداست و امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین و امامان از نوادگان ایشان؛ (همگی) رفقای تو هستند.» پس آن مؤمن چشمش را می‌گشاید و نگاه می‌کند.

آن‌گاه ندادهنده‌ای از جانب خداوندِ بلندمرتبه، خطاب به روح او ندا می‌دهد: «ای نفْسی که به‌واسطه‌ی محمد و اهل‌بیتش (صلوات‌الله‌علیهم) آرامش یافته‌ای! به‌سوی پروردگارت بازگرد، درحالی‌که به ولایت ایشان رضایت داری و با پاداشـ[ـی که به تو داده می‌شود] رضایت می‌یابی. پس در میان بندگان من - یعنی محمد و اهل‌بیتش صلوات‌الله‌علیهم - وارد شو و به بهشت من داخل شو!»[*]

هیچ چیزی برای آن مؤمن دوست‌داشتنی‌تر از خارج شدن روحش (از بدن) و پیوستنش به آن ندادهنده نیست.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] اشاره‌ای است به آیات ۲۷ الی ۳۰ سوره مبارکه فجر:

«یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِی إِلَىٰ رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً * فَادْخُلِی فِی عِبَادِی * وَادْخُلِی جَنَّتِی»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۰۲ ، ۱۵:۵۵
ابوالفضل رهبر

 

بعضی از تندروهای اهل‌سنت، تمسک و توسل به اهل‌بیت (علیهم‌السلام) را مطلقاً جایز نمی‌دانند و متمسّکان و متوسّلان به ایشان را مشرک می‌پندارند.

از آنان که بنیان‌های اعتقادی و روش‌های اندیشه‌ورزی‌شان غلط است، توقعی نیست؛ اما برخی از شیعیان مدعی روشن‌فکری نیز کم‌لطفی می‌کنند و محبان اهل‌بیت (علیهم‌السلام) را شماتت می‌کنند که در مقابل دکان خداوند (عزّوجلّ) بساط پهن کرده‌اند و دکان خدا را خلوت کرده‌اند!

ملاحظه احادیث زیر در پاسخ به آنان خالی از لطف نیست...

 

 

 

…عَنِ اَلْجَعْفَرِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ:

«اَلْأَئِمَّةُ خُلَفَاءُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی أَرْضِهِ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۹۳

 

از امام رضا (علیه‌السلام) نقل شده است:

«امامان، جانشینان خداوند (عزّوجلّ) در زمین هستند.»

 

 

 

…عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ:

«اَلْأَوْصِیَاءُ هُمْ أَبْوَابُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اَلَّتِی یُؤْتَى مِنْهَا وَ لَوْلاَهُمْ مَا عُرِفَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بِهِمُ اِحْتَجَّ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۹۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«اوصیاء[۱]، همانا درب‌های خداوند (عزّوجلّ) هستند که از طریق آن‌ها وارد می‌شوند

و اگر آنان نبودند، خداوند (عزّوجلّ) شناخته نمی‌شد

و خداوند (تبارک‌وتعالی) به‌وسیله‌ی آنان، بر مخلوقاتش احتجاج[۲] می‌کند.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] «اوصیاء» جانشینان پیامبران هستند. از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است: «لِکُلِّ نَبِیٍّ وَصِیٌّ وَ وَارِثٌ وَ إِنَّ عَلِیّاً وَصِیِّی وَ وَارِثِی.»؛ «هر پیامبری وصی و وارثی دارد. به‌راستی که وصی و وارث من علی (علیه‌السلام) است.» [المناقب، ج۲، ص۱۸۸]

[۲] «احتجاج» یعنی تمسک جستن به «حجت». «حجت» نیز در لغت به معنای برهان و دلیل واضحی است که شخص هنگام اختلاف با دیگری، اقامه می‌کند و با آن بر طرف مقابل پیروز می‌شود. عبارت مذکور در حدیث، به این معناست که اگر در روز قیامت، کسانی در مقابل خداوند (عزّوجلّ) مدعی شوند که: «علت گم‌راهی ما، این بوده که راه‌نمایی نبوده تا راه را به ما نشان دهد و حقیقت را به ما ابلاغ کند و به‌همین‌خاطر ما معذور هستیم و در این صحنه‌ی داوری محکوم نیستیم»، در این‌صورت، خداوند به وجود اهل‌بیت (علیهم‌السلام) استدلال خواهد فرمود که: «آنان در میان شما بودند و آنان راه ارتباط میان من با شما بودند، اما شما نزد آنان نرفتید و حقیقت را اخذ نکردید و از آنان پیروی نکردید و به‌همین‌خاطر گم‌راه شده‌اید.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۰۲ ، ۰۷:۳۵
ابوالفضل رهبر

 

در احادیثی که پیش‌تر در مطلب (۱) و (۲) ذکر شده بود، به این نکته تأکید شده بود که انسان، هنگام انتخاب همسر، باید از این‌جهت که ویژگی‌های همسرش به فرزندش منتقل خواهد شد، به ویژگی‌های فرد موردنظرش دقت داشته باشد.

در این مطلب نیز دو حدیث دیگر در این رابطه ذکر می‌شود…

 

 

 

…عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«أَنْکِحُوا اَلْأَکْفَاءَ وَ اِنْکِحُوا فِیهِمْ وَ اِخْتَارُوا لِنُطَفِکُمْ.»

 الکافی، ج۵، ص۳۳۲

 

از امام صادق، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«با [زنان/مردانِ] هم‌کفوِ[۱] خود ازدواج کنید،

در [خانواده‌های] هم‌کفوتان ازدواج کنید

و برای [پرورش مناسبِ] نطفه‌هایتان [همسر مناسب] انتخاب کنید.»

 

 

 

…عَنْ یَحْیَى بْنِ عِمْرَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«اَلشَّجَاعَةُ فِی أَهْلِ خُرَاسَانَ وَ اَلْبَاهُ فِی أَهْلِ بَرْبَرَ وَ اَلسَّخَاءُ وَ اَلْحَسَدُ فِی اَلْعَرَبِ فَتَخَیَّرُوا لِنُطَفِکُمْ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۳، ص۴۷۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام)‌ نقل شده است:

«شجاعت، در میان اهل خراسان است،

توان جنسی، در میان اهل بربر[۲] است

و سخاوت و حسادت، در میان اعراب است

پس [برای پرورش مناسبِ] نطفه‌هایتان [همسر مناسب] انتخاب کنید.»[۳]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] هر کسی، با هر سطحی از تدین و هر طرز فکری، تیپ خاصی را می‌پسندد. معنای «کفویت» همین است.

[۲] «بربر» به قبایلی از شمال آفریقا اطلاق می‌شده که در مناطق وسیعی از کرانه‌های اقیانوس اطلس تا صحرای آفریقا پراکنده بوده‌اند.

[۳] این ویژگی‌ها، ویژگی‌های عمومی این اقوام است، نه ویژگی‌های قطعیِ تمام افراد آن قوم. غرض این است که هرکس باید به تناسب ویژگی‌های روحی و جسمی خود و با توجه ویژگی‌هایی که برای فرزندش می‌پسندد، همسر انتخاب کند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۰۲ ، ۰۸:۲۵
ابوالفضل رهبر

 

یکی از ابزارهای تربیتیِ مربیان و والدین، تقلید و الگوپذیریِ فرزندان است.

رسول خدا که سرپرستی علی‌بن‌ابی‌طالب (صلوات‌الله‌علیهم) را از کودکی پذیرفته بودند، به بهترین شکل از این ابزار تربیتی بهره می‌جستند.

 

 

 

از امیرالمؤمنین نقل شده است که درباره چگونگی تربیتشان توسط رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) چنین فرموده‌اند:

«لَقَدْ کُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ‏ الْفَصِیلِ أَثَرَ أُمِّهِ یَرْفَعُ لِی فِی کُلِّ یَوْمٍ مِنْ أَخْلَاقِهِ عَلَماً وَ یَأْمُرُنِی بِالاقْتِدَاءِ بِه‏.»

 نهج البلاغة، ص۳۰۰

«به‌راستی که من مانند بچه‌شتری که دنبال مادرش می‌رود، از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پیروی می‌کردم.

ایشان در هر روزی (یکی) از خُلق و خوهایشان را برای من شاخص می‌نمودند و به من دستور می‌دادند که به ایشان اقتدا نمایم.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

خداوند این ویژگی (تقلید و الگوپذیری) را در انسان قرار داده است تا زندگی و نگاه به زندگی را کم‌کم از کسانی که آن‌ها را بزرگ می‌پندارد، بیاموزد.

لازم است والدین و مربیان گرامی توجه داشته باشند که کودکان، آن‌ها را بزرگ می‌پندارند، رفتارشان را به‌دقت تحت نظر دارند و از آنان الگو می‌گیرند.

بنابراین باید از این ابزار تربیتی به‌درستی بهره گیرند، الگوی مناسبی برای متربیان خود باشند و با بی‌توجهی‌ها و ندانم‌کاری‌هایشان، این فرصت را به تهدید تبدیل ننمایند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۰۲ ، ۱۲:۵۶
ابوالفضل رهبر

 

…عَنِ اَلْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «مَا جَاءَ بِهِ عَلِیٌّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ آخُذُ بِهِ وَ مَا نَهَى عَنْهُ أَنْتَهِی عَنْهُ جَرَى لَهُ مِنَ اَلْفَضْلِ مِثْلُ مَا جَرَى لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اَلْفَضْلُ عَلَى جَمِیعِ مَنْ خَلَقَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اَلْمُتَعَقِّبُ عَلَیْهِ فِی شَیْءٍ مِنْ أَحْکَامِهِ کَالْمُتَعَقِّبِ عَلَى اَللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ وَ اَلرَّادُّ عَلَیْهِ فِی صَغِیرَةٍ أَوْ کَبِیرَةٍ عَلَى حَدِّ اَلشِّرْکِ بِاللَّهِ کَانَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ بَابَ اَللَّهِ اَلَّذِی لاَ یُؤْتَى إِلاَّ مِنْهُ وَ سَبِیلَهُ اَلَّذِی مَنْ سَلَکَ بِغَیْرِهِ هَلَکَ وَ کَذَلِکَ یَجْرِی اَلْأَئِمَّةُ اَلْهُدَى وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ جَعَلَهُمُ اَللَّهُ أَرْکَانَ اَلْأَرْضِ أَنْ تَمِیدَ بِأَهْلِهَا وَ حُجَّتَهُ اَلْبَالِغَةَ عَلَى مَنْ فَوْقَ اَلْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ اَلثَّرَى وَ کَانَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ کَثِیراً مَا یَقُولُ أَنَا قَسِیمُ اَللَّهِ بَیْنَ اَلْجَنَّةِ وَ اَلنَّارِ وَ أَنَا اَلْفَارُوقُ اَلْأَکْبَرُ وَ أَنَا صَاحِبُ اَلْعَصَا وَ اَلْمِیسَمِ وَ لَقَدْ أَقَرَّتْ لِی جَمِیعُ اَلْمَلاَئِکَةِ وَ اَلرُّوحُ وَ اَلرُّسُلُ بِمِثْلِ مَا أَقَرُّوا بِهِ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ لَقَدْ حُمِلْتُ عَلَى مِثْلِ حَمُولَتِهِ وَ هِیَ حَمُولَةُ اَلرَّبِّ وَ إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یُدْعَى فَیُکْسَى وَ أُدْعَى فَأُکْسَى وَ یُسْتَنْطَقُ وَ أُسْتَنْطَقُ فَأَنْطِقُ عَلَى حَدِّ مَنْطِقِهِ وَ لَقَدْ أُعْطِیتُ خِصَالاً مَا سَبَقَنِی إِلَیْهَا أَحَدٌ قَبْلِی عُلِّمْتُ اَلْمَنَایَا وَ اَلْبَلاَیَا وَ اَلْأَنْسَابَ وَ فَصْلَ اَلْخِطَابِ فَلَمْ یَفُتْنِی مَا سَبَقَنِی وَ لَمْ یَعْزُبْ عَنِّی مَا غَابَ عَنِّی أُبَشِّرُ بِإِذْنِ اَللَّهِ وَ أُؤَدِّی عَنْهُ کُلُّ ذَلِکَ مِنَ اَللَّهِ مَکَّنَنِی فِیهِ بِعِلْمِهِ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۹۶

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرآن‌چه امام علی (علیه‌السلام) آورده باشد (دستور داده باشد)، من به آن عمل می‌کنم و هرآن‌چه ایشان نهی کرده باشد، من از آن پرهیز می‌کنم.

هر فضیلتی که حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دارد را امام علی (علیه‌السلام) دارد و فضیلت حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از تمام کسانی که خداوند (عزّوجلّ) آفریده است، بیشتر است.

کسی که از یکی از حکم‌ها (دستوراتِ) او پیروی کند، مانند کسی است که از خدا و رسولش پیروی می‌کند و کسی که یکی از این دستوراتش را - چه کوچک باشد و چه بزرگ - نپذیرد، به مرز شرک به خداوند رسیده است.

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) درِ (ورود به بارگاهِ) خداوند است که جز از طریق او نمی‌شود وارد شد و راهی است که هرکس در غیر از آن راه، مسیر بپیماید، نابود خواهد شد.

و امامان هدایت‌گر، یکی پس از دیگری، همین‌طور هستند؛ خداوند آنان را ستون‌های زمین قرار داده است تا اهل زمین استوار باشند. آن‌ها حجت کامل خداوند هستند بر کسانی که روی زمین هستند و کسانی که زیر زمین‌اند.

امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیه) بسیار می‌فرمود:

«من، از جانب خداوند، تقسیم‌کننده‌ی بهشت و جهنم هستم و من، بزرگ‌ترین جداکننده [میان حق و باطل] هستم و من صاحب عصا[۱] و مِیسم[۲] هستم.

به‌راستی تمام فرشتگان و روح[۳] و (تمام) رسولانِ (خداوند) برای (حقانیتِ) من اقرار کرده‌اند، همان‌طور که برای (حقانیتِ) حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله اقرار نموده‌اند. همان مَرکبِ باربری که پیامبر با آن حمل می‌شود، من نیز با مثل آن حمل می‌شوم و این مَرکب، همان مرکب پروردگار است.

به‌راستی که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دعوت شد و [جامع مسئولیت] بر او پوشانده شد؛ من نیز دعوت شدم و پوشانده شدم. ایشان به سخن گفتن واداشته شد؛ من نیز به سخن گفتن واداشته شدم و در همان حدی که ایشان سخن گفتند، من نیز سخن گفتم.

به‌راستی به من ویژگی‌هایی داده شده است که پیش از من به کسی داده نشده بود؛ [ماهیت تمام] خواب‌ها و [زمان و چگونگی تمام] بلاها و شجره‌نامه [تمام انسان‌ها] و فصل‌الخطاب[۴] به من تعلیم شده است.

به‌همین‌خاطر از آن‌چه پیش از من اتفاق افتاده، ناآگاه نیستم و آن‌چه از من غایب است (و پیش چشمانم نیست)، از من پنهان نیست.

با اجازه خداوند [به مردم] بشارت می‌دهم و از جانب او ادای وظیفه می‌کنم. همه این توانایی‌ها از جانب خداوند است و اوست که به‌واسطه‌ی علمش این توانایی‌ها را به من داده است.»»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] احتمالاً مقصود؛ عصای حضرت موسی است که از حضرت شعیب، از حضرت آدم (علیهم‌السلام) به ایشان رسیده بوده و منظور این است که آن قدرت‌هایی که حضرت موسی به‌واسطه عصای داشت را من نیز دارم.

[۲] «مِیسم»؛ وسیله‌ای است فلزی که با آن برای علامت‌گذاری، بر بدن‌ها داغ گذاشته می‌شود. این‌که حضرت صاحب این وسیله هستند، اشاره به این دارد که با آن بر دشمنان اهل‌بیت (علیهم‌السلام) نشانه می‌گذارند تا از دوستانشان تفکیک شوند و به جهنم هدایت شوند.

در روایتی از رسول خدا نقل شده است که با اشاره به دوران رجعت، خطاب به امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیهما) می‌فرمایند:

«یَا عَلِیُّ إِذَا کَانَ آخِرُ الزَّمَانِ أَخْرَجَکَ اللَّهُ فِی أَحْسَنِ صُورَةٍ وَ مَعَکَ مِیسَمٌ تَسِمُ بِهِ أَعْدَاءَک‏»

 تفسیرالقمی، ج‏۲، ص۱۳۰

«ای علی! وقتی آخرالزمان شود، خداوند تو را با زیباترین چهره خارج می‌کند و همراه تو مِیسمی خواهد بود که با آن بر دشمنانت علامت خواهی گذاشت.»

[۳] «روح»؛ موجودی است که از جنس فرشتگان نیست و گویا مقامی بالاتر از آنان دارد. خداوند در سوره مبارکه قدر و چندین سوره دیگر، به «روح» اشاره فرموده است.

[۴] برای «فصل‌الخطاب» معانی متعددی ذکر شده است؛ از جمله: «توانایی تشخیص صحیح از غلط»، «داوری بر اساس واقع»، «علم به زبان‌های گوناگون» و...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۰۲ ، ۱۵:۳۴
ابوالفضل رهبر