دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۳۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قلب» ثبت شده است

 

...عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قُلْتُ لَهُ: إِنِّی أَفْرَحُ مِنْ غَیْرِ فَرَحٍ أَرَاهُ فِی نَفْسِی وَ لاَ فِی مَالِی وَ لاَ فِی صَدِیقِی، وَ أَحْزَنُ مِنْ غَیْرِ حُزْنٍ أَرَاهُ فِی نَفْسِی وَ لاَ فِی مَالِی وَ لاَ فِی صَدِیقِی. قَالَ: «نَعَمْ إِنَّ اَلشَّیْطَانَ یُلِمُّ بِالْقَلْبِ فَیَقُولُ: "لَوْ کَانَ لَکَ عِنْدَ اَللَّهِ خَیْراً مَا أَرَاکَ عَلَیْکَ عَدُوَّکَ وَ لاَ جَعَلَ بِکَ إِلَیْهِ حَاجَةً هَلْ تَنْتَظِرُ إِلاَّ مِثْلَ اَلَّذِی اِنْتَظَرَ اَلَّذِینَ مَنْ قَبْلَکَ؟ فَهَلْ قَالُوا شَیْئاً؟" فَذَاکَ اَلَّذِی یَحْزَنُ مِنْ غَیْرِ حُزْنٍ وَ أَمَّا اَلْفَرَحُ فَإِنَّ اَلْمَلَکَ یُلِمُّ بِالْقَلْبِ فَیَقُولُ: إِنْ کَانَ اَللَّهُ أَرَاکَ عَلَیْکَ عَدُوَّکَ وَ جَعَلَ بِکَ إِلَیْهِ حَاجَةً، فَإِنَّمَا هِیَ أَیَّامٌ قَلاَئِلُ أَبْشِرْ بِمَغْفِرَةٍ مِنَ اَللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ هُوَ قَوْلُ اَللَّهِ: «اَلشَّیْطٰانُ یَعِدُکُمُ اَلْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشٰاءِ وَ اَللّٰهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً»

 التفسیر(للعیاشی)، ج۱، ص۱۵۰

 

از هارون بن خارجه نقل شده است:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

من (گاهی) خوشحال می‌شوم، بدون این‌که چیز خوشحال‌کننده‌ای در خودم، در مالم یا در دوستم ببینم و (گاهی) ناراحت می‌شوم، بدون این‌که چیز ناراحت‌کننده‌ای در خودم، در مالم یا در دوستم ببینم.

حضرت فرمودند:

«بله (همین‌طور است.) به‌راستی که آن شیطان[۱] به قلبت می‌چسبد و می‌گوید:

"تو اگر نزد خداوند ارزش و اهمیتی داشتی، خداوند دشمنت را بر تو مسلط نمی‌کرد و تو را به او محتاج نمی‌ساخت. آیا می‌خواهی مانند پیشینیان خود همچنان در انتظارِ (گشایش و رفع مشکلات) بمانی؟ آیا آنان چیز (امیدوارکننده)ای به تو گفته‌اند؟"

این‌چنین است که تو بدون این‌که چیز ناراحت‌کننده‌ای رخ دهد، ناراحت می‌شوی.

اما خوشحالی‌ات به این‌خاطر است که آن فرشته[۲] به قلبت می‌چسبد و می‌گوید:

"اگر خداوند دشمنت را بر تو مسلط نموده و تو را محتاج او ساخته، (بدان که) این تنها برای مدت کوتاهی است. بشارت باد بر تو از جانب خداوند به مغفرت و فضل الهی"

این همان سخن خداوند است که:

«اَلشَّیْطٰانُ یَعِدُکُمُ اَلْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشٰاءِ وَ اَللّٰهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً» [بقرة:۲۶۸]

«شیطان به شما وعده‌ی فقر می‌دهد و شما را به کارهای زشت امر می‌کند، اما خداوند شما را به مغفرت و فضلی از جانب خود وعده می‌دهد.»»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] مقصود شیطانی است که بر اساس روایات ملازم قلب است.

[۲] مقصود فرشته‌ای است که بر اساس روایات ملازم قلب است.

در مطلب بعدی، به احادیثی در مورد شیطان و فرشته‌ای که ملازم قلب هریک از ما هستند، اشاره خواهد شد، ان‌شاءالله.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

دقت کنیم؛ در چنین روزهایی که یقیناً در معرض وسوسه‌های شیاطین خبیث و الهامات فرشتگان الهی هستیم، به کدام نجوای درونی گوش فرا می‌دهیم و از کدام‌یک تأثیر می‌پذیریم!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۹:۲۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْجَعْفَرِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: قَالَ لِی:

«یَا سُلَیْمَانُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْمُؤْمِنَ مِنْ نُورِهِ وَ صَبَغَهُمْ فِی رَحْمَتِهِ وَ أَخَذَ مِیثَاقَهُمْ لَنَا بِالْوَلَایَةِ فَالْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ لِأَبِیهِ وَ أُمِّهِ أَبُوهُ النُّورُ وَ أُمُّهُ الرَّحْمَةُ فَاتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ الَّذِی خُلِقَ مِنْهُ.»

 المحاسن، ج۱، ص۱۳۱

 

از سلیمان بن جعفر نقل شده است:

امام رضا (علیه‌السلام) به من فرمودند:

«ای سلیمان! به‌راستی که خداوند (تبارک‌وتعالی) مؤمنان را از نور خود آفرید و در رحمت خود رنگ‌آمیزی کرد[۱] و از آنان برای ما (اهل‌بیت) پیمانِ ولایت گرفت.

پس مؤمن، برادرِ [تنیِ] مؤمن است، از یک پدر و مادر؛ پدرش نورِ (الهی) است و مادرش رحمتِ (الهی.)[۲]

پس بپرهیز از فراستِ[۳] مؤمن؛ چراکه او با نور خدا، که از آن خلق شده است، می‌بیند.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] در متن حدیث، ماده «صبغ» به‌کار رفته است؛ به این معنا که چیزی را در رنگ بخوابانند تا رنگ در آن نفوذ کند و به آن رنگ در آید.

[۲] به همین دلیل است که در ادبیات دینی مؤمنان برادر ایمانی یکدیگر محسوب می‌شوند؛ پدر مشترکشان نور و مادر مشترکشان رحمت است.

[۳] فراست؛ یعنی توانایی پی بردن به باطن و عمق هرچیز، با نگاه به ظاهر و سطح آن.

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

پس از مطالعه این کلام نورانی حضرت رضا (علیه‌السلام) و توضیحاتی که دوست فاضلم حجت‌الاسلام دین‌پرستی (در کانال «انباز») درباره‌اش مرقوم فرموده بودند، چندروزی درگیر فهم آن بودم و در نهایت «برداشت»هایی به ذهنم رسید که شاید بیانشان خالی از لطف نباشد.

 

ابتدا چهار «مقدمه» خدمتتان عرض می‌کنم و بعد پنج «برداشت» را به‌طور مختصر تقدیم می‌نمایم...

 

 

مقدمه۱:

بر اساس روایتی که ذکر شد، «ایمان» مولودِ پدری است که عبارت است از «نورِ» خدا و مادری که عبارت است از «رحمتِ» او. این نور در رحمت الهی قرار می‌گیرد تا رنگ رحمت را به خود گیرد.

از این بیان چنین برداشت می‌شود که سنخیتی وجود دارد میان «نور» و «نقش پدری» و میان «رحمت» و «نقش مادری».

 

مقدمه۲:

در روایتی که پیش‌تر با عنوان «حدیثی ساده و مهم در باب هستی‌شناسی عقل» منتشر شده بود، از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شد که: خلقتِ «عقل»، فرشته‌ای است که به تعداد تمام مخلوقات سر دارد و به هر انسانی سری تعلق دارد و هر سر صورتی دارد و روی آن صورت نام آن انسان نوشته شده است. در انتها نیز فرمودند که: مَثَلِ «عقل» در «قلب»، مَثَلِ چراغ است در وسط خانه. [علل‌الشرائع، ج۱، ص۹۸]

بر اساس این حدیث نبوی، «عقل» یک وجود واحد است که در «قلبِ» هر انسانی، شعبه‌ای دارد؛ مثل ژنراتوری که از آن به تک‌تک خانه‌ها سیم‌کشی شده و با نیروی آن، در هر خانه‌ای چراغی روشن شده‌است و صاحب این خانه، به نسبتِ اندازه و کیفیتِ چراغی که در خانه‌ی دلش دارد، می‌تواند اطراف خود را ببیند و بشناسد.

 

مقدمه۳:

بر اساس روایات متعدد (همان‌طور که انسان از خاک خلق شده است و جن از آتش،) «خلقت فرشتگان از نور است.» [تفسیرفرات‌، ج۱، ص۵۶]

با توجه به این مقدمه و مقدمه اول، «عقل» از جنسِ «نور» است؛ چراکه عقل فرشته‌ای است و جنس فرشتگان از نور هستند.

 

مقدمه۴:

از آیات قرآن و روایات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) چنین برداشت می‌شود که «قلب» که مرکز احساسات و عواطف و هیجانات روحی است، مثل یک ظرف عمل می‌کند و مظروف‌هایش عبارت‌اند از: ایمان، علم و عواطفی مثل حب و بغض، خوف و رجا، اضطراب و اطمینان و...

این ظرف می‌تواند از مظروف خود اثر (خوب یا بد) بپذیرد یا بر آن اثر (خوب یا بد) بگذارد؛ آن را تقویت کند یا موجب فسادش گردد. [معناشناسی قلب در قرآن؛ شعبان نصرتی]

 

 

برداشت۱:

با کنار هم قرار دادن مقدماتی که ذکر شد، سنخیت و شباهت‌هایی می‌یابید میان نور الهی، نور، چراغ، پرتوافکنی، عقل، عقلانیت، بینش، روشن‌گری، پدر و نقش پدری

و همچنین سنخیت و شباهت‌هایی می‌یابید میان رحمت الهی، رنگ، خانه، لطافت، قلب (دل)، مهربانی، گرایش، مهرورزی، مادر و نقش مادری

و اگر دقت کنید سنخیت و شباهت‌هایی می‌یابید میان:

- خوابانیده شدن نور الهی در رحمت الهی و تلطیف شدن نور با رنگ،

- استقرار عقل در خانه‌ی دل (قلب) و تلطیف عقلانیت با عواطف قلبی،

- قرار گرفتن چراغ در وسط خانه و پرتوافکنی‌ای که در خانه دارد و رنگی که فضای خانه به پرتوهای نور می‌بخشند،

- آمیخته شدن بینش و گرایش، و تعادل و کمالی که حاصل خواهد شد،

- نسبت میان مرد با زن، پدر با مادر، نقش پدری با نقش مادری؛ ورود پدر به خانه و آوردن رزق و آگاهی، با خانه‌داری مادر و مهرپراکنی و تلطیف و رنگ‌آمیزی و زیبایی‌بخشی او، [نسبتی که در مراحل تولید مثل مرد و زن و حتی در دخول اسپرم در تخمک و اثرگذاری و اثرپذیریشان نیز قابل درک است]

و در نتیجه تربیت فرزندانی صالح که حاصل این دو وجود هستند.

 

برداشت۲:

«ایمان»، حاصل آمیختن «نور عقل» و «رحمت قلب» است، ترکیبی از «عقلانیت» و «مهربانی»؛ عقلانیتی که در مهربانی خوابانده شده تا به رنگ آن درآید. پس «مؤمن» این دو خصلت را توأمان دارد.

 

برداشت۳:

برای پرورش فرزندی مؤمن، پدری لازم است که رفتارش عاقلانه و گفتارش روشنی‌بخش باشد، و مادری پرمهر که عواطف و احساساتش تنظیم باشند.

 

برداشت۴:

تأکیدی که در آموزه‌های دینی بر حفظ و حراست از نقش اصیل مرد و نقش اصیل زن در خانواده شده، حکمی است منطبق با عالم تکوین. مرد و زن ویژگی‌هایی دارند و به نسبت این ویژگی‌ها، نقش‌هایی را می‌پذیرند. جنگیدن با این ویژگی‌ها و نپذیرفتن نقش خود - چه از جانب مرد و چه از جانب زن - نه فقط جنگیدن با تشریع شارع، بلکه در افتادن با تکوین و طبیعت خویش نیز هست.

 

برداشت۵:

می‌توانیم از این منظر به احادیثی که در آن‌ها زنان ناقص‌العقل معرفی شده‌اند، نگاهی دوباره بیاندازیم. جنس «مرد» به‌خاطر نقشی که قرار است ایفا کند، با «عقلانیت» سازگاری بیش‌تری دارد و جنس «زن» به‌همین‌خاطر، با «رحمانیت». بنابراین عقلانیت در مرد بیش‌تر تجلی می‌یابد و رحمانیت در زن بیش‌تر.

نزد خداوند کسی مقرب‌تر است که ویژگی‌ها و اهداف خود و عالم هستی را بشناسد، نقشش را در این عالم بپذیرد و در راستای وظیفه‌اش بکوشد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۰۰ ، ۰۹:۰۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْجَعْفَرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«إِنَّ الْعَالِمَ إِذَا لَمْ یَعْمَلْ بِعِلْمِهِ زَلَّتْ مَوْعِظَتُهُ عَنِ الْقُلُوبِ کَمَا یَزِلُّ الْمَطَرُ عَنِ الصَّفَا.»

 الکافی، ج۱، ص۴۴

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به‌راستی که عالم، هرگاه به علمش عمل نکند، پندش از دل‌ها فرو می‌لغزد [و در آن‌ها نفوذ نمی‌کند]؛

همان‌طور که قطره باران از روی سنگ صیقلی فرو می‌لغزد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۰۰ ، ۲۳:۰۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ عَمْرٍو عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ لَنَا ذَاتَ یَوْمٍ: «تَجِدُ اَلرَّجُلَ لاَ یُخْطِئُ بِلاَمٍ وَ لاَ وَاوٍ خَطِیباً مِصْقَعاً وَ لَقَلْبُهُ أَشَدُّ ظُلْمَةً مِنَ اَللَّیْلِ اَلْمُظْلِمِ وَ تَجِدُ اَلرَّجُلَ لاَ یَسْتَطِیعُ یُعَبِّرُ عَمَّا فِی قَلْبِهِ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبُهُ یَزْهَرُ کَمَا یَزْهَرُ اَلْمِصْبَاحُ.»

 الکافی، ج۲، ص۴۲۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که روزی فرمودند:

«شخصی را می‌بینید که هیچ خطایی در (ادای حروف) لام و واو، از او سر نمی‌زند و سخن‌وری تواناست، اما دلش تاریک‌تر از شب تار است.

(از طرفی) شخصی را می‌بینید که نمی‌تواند آن‌چه در دل دارد را به زبان آورد، اما دلش مانند چراغ نورافشانی می‌کند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۰۰ ، ۰۷:۵۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ:

«إِذَا لَمْ یَغَرِ اَلرَّجُلُ فَهُوَ مَنْکُوسُ اَلْقَلْبِ.»

 الکافی، ج۵، ص۵۳۶

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«مرد، اگر غیرت[۱] نورزد، دلش وارونه[۲] می‌گردد.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] غیرت را چنین معنا کرده‌اند: تعلّق شدید به محبوب، و نگرانی و ترس دائمی از تمایل محبوبش به شخص دیگری که او نیز محبوبش را دوست دارد.

[۲] برای توضیح بیش‌تر راجع به «دل وارونه» (قلب منکوس)، به روایت زیر توجه کنید:

 

...عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «إِنَّ اَلْقُلُوبَ أَرْبَعَةٌ قَلْبٌ فِیهِ نِفَاقٌ وَ إِیمَانٌ وَ قَلْبٌ مَنْکُوسٌ وَ قَلْبٌ مَطْبُوعٌ وَ قَلْبٌ أَزْهَرُ أَجْرَدُ.» فَقُلْتُ: مَا اَلْأَزْهَرُ؟ قَالَ: «فِیهِ کَهَیْئَةِ اَلسِّرَاجِ فَأَمَّا اَلْمَطْبُوعُ فَقَلْبُ اَلْمُنَافِقِ وَ أَمَّا اَلْأَزْهَرُ فَقَلْبُ اَلْمُؤْمِنِ إِنْ أَعْطَاهُ شَکَرَ وَ إِنِ اِبْتَلاَهُ صَبَرَ وَ أَمَّا اَلْمَنْکُوسُ فَقَلْبُ اَلْمُشْرِکِ.» ثُمَّ قَرَأَ هَذِهِ اَلْآیَةَ: ««أَ فَمَنْ یَمْشِی مُکِبًّا عَلىٰ وَجْهِهِ أَهْدىٰ أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیًّا عَلىٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِیمٍ» فَأَمَّا اَلْقَلْبُ اَلَّذِی فِیهِ إِیمَانٌ وَ نِفَاقٌ فَهُمْ قَوْمٌ کَانُوا بِالطَّائِفِ فَإِنْ أَدْرَکَ أَحَدَهُمْ أَجَلُهُ عَلَى نِفَاقِهِ هَلَکَ وَ إِنْ أَدْرَکَهُ عَلَى إِیمَانِهِ نَجَا.»

 الکافی، ج۲، ص۴۲۲

 

از سعد بن طُرَیف از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به‌راستی که دل‌ها چهار (دسته) هستند: (۱) دلی که در آن نفاق و ایمان [توأمان] هست، (۲) دلی که وارونه است، (۳) دل زنگارگرفته و (۴) دل درخشنده‌ی پاک.»

سعد گوید: عرض کردم:

دل درخشنده چیست؟

حضرت فرمودند:

«درون این دل، مانند چراغ است.

دل زنگارگرفته، دل منافق است.

دل درخشنده، دل مؤمن است؛ اگر خداوند به مؤمن (نعمت) عطا کند، او شکر می‌کند و اگر او را مبتلا (به بلا) کند، صبر می‌کند.

دل وارونه، دل مشرک است.»

بعد حضرت [در مورد دل وارونه] این آیه را خواندند:

«أَ فَمَنْ یَمْشِی مُکِبًّا عَلىٰ وَجْهِهِ أَهْدىٰ أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیًّا عَلىٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِیمٍ»[ملک:۲۲]؛

«آیا کسی که بر روی صورت (روی زمین افتاده و) طی مسیر می‌کند، هدایت‌یافته‌تر است یا کسی که ایستاده بر مسیر مستقیم راه می‌رود؟»

[سپس فرمودند:]

«اما قلبی که در آن ایمان و نفاق [توأمان] هست، این‌ها گروهی در طائف بودند که [گاهی مؤمن بودند و گاهی منافق. پس] اگر زمان مرگ یکی از آنان، هنگام نفاقش فرا می‌رسید، هلاک می‌شد و اگر هنگام ایمانش فرا می‌رسید، نجات می‌یافت.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

همان‌طور که در پاورقی دوم ملاحظه فرمودید، امام باقر (علیه‌السلام) با تلاوت آیه ۲۲ سوره ملک، این‌طور توضیح دادند که: دل وارونه، سلامت و کارآیی دلِ سالم را ندارد؛ مانند کسی که با صورت روی زمین افتاده و خود را می‌کشد تا جلو برود و چنین حرکت کردنی قابل مقایسه با حرکت ایستاده و بر روی پا نیست.

بنابراین کسی که غیرت نورزد، قلبش به چنین روزی می‌افتد؛ وارونه، بیمار و ناکارآمد می‌گردد. پس مردی که دلی سالم دارد، غیرت نیز دارد و غیرت ورزیدن لازمه سلامت دل است. مردی که غیرت ندارد، بیماردل است.

متأسفانه بعضی خانم‌ها از غیرت داشتن مردان خانواده‌شان اظهار نارضایتی می‌کنند، در حالی که اولاً این غیرت نشانه محبت مردان به ناموسشان است و ثانیاً اگر مردان این ویژگی طبیعی خود را کنار بگذارند، به بیماردلی دچار می‌گردند.

انسان بیماردل علاوه بر این‌که به فرموده امام باقر (علیه‌السلام) خود نمی‌تواند راهش را به درستی طی کند، مسلّماً هم‌راه خوبی نیز در زندگی برای همسرش نخواهد بود و در درازمدت او را نیز به دردسر دچار خواهد کرد.

البته واضح است که غیرت بی‌جا نیز مضموم است و آسیب‌های خود را دارد. در این زمینه به روایت زیر توجه بفرمایید:

 

...عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِی اَلْمِقْدَامِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ ...عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «إِنَّ أَمیِرَ اَلْمُؤْمنِیِنَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی رِسَالَتِهِ إِلَى اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «إِیَّاکَ وَ اَلتَّغَایُرَ فِی غَیْرِ مَوْضِعِ اَلْغَیْرَةِ فَإِنَّ ذَلِکَ یَدْعُو اَلصَّحِیحَةَ مِنْهُنَّ إِلَى اَلسَّقَمِ وَ لَکِنْ أَحْکِمْ أَمْرَهُنَّ فَإِنْ رَأَیْتَ عَیْباً فَعَجِّلِ اَلنَّکِیرَ عَلَى اَلصَّغِیرِ وَ اَلْکَبِیرِ.»»

 الکافی، ج۵، ص۵۳۷

 

از امام باقر و امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«امیرالمؤمنین در نامه‌شان به امام حسن (علیهماالسلام) [فرمودند:]

«بپرهیز از غیرت ورزیدن در موردی که جای غیرت ورزیدن نیست؛ چراکه این کار زن‌های سالم را به بیماری (فساد) فرا می‌خواند.

اما در امور زن‌ها قاطع برخورد کن؛ اگر عیبی (در آن‌ها) دیدی، در برخورد قاطع با کوچک و بزرگ(شان) شتاب بورز.»»

 

 

گویا مقصود از عیوب و خطاهایی که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به آن اشاره فرموده‌اند که باید با آن‌ها برخورد قاطع داشت، خطاهای ناموسیِ بانوان است؛ مثل این‌که با نامحرمان برخورد و تعامل نامناسبی داشته باشند یا در جمع‌ها و سطح جامعه با ظاهری آراسته یا حجابی نامناسب حضور یابند.

هرچند به سفارش اکید ایشان، از برخورد نابه‌جا هم باید پرهیز نمود؛ چراکه خود موجب به خطا رفتن بانوان می‌شود و نقض غرض خواهد بود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۰۰ ، ۰۸:۲۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ الصَّادِقِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) قَالَ:

«إِذَا اسْتَفْتَحَ الْعَبْدُ صَلَاتَهُ أَقْبَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ بِوَجْهِهِ الْکَرِیمِ وَ وَکَّلَ بِهِ مَلَکاً یَلْتَقِطُ الْقُرْآنَ مِنْ فِیهِ الْتِقَاطاً فَإِنْ أَعْرَضَ عَنْ صَلَاتِهِ أَعْرَضَ عَنْهُ وَ وَکَلَهُ إِلَى الْمَلَکِ وَ إِنْ أَقْبَلَ عَلَى صَلَاتِهِ بِکُلِّهِ أَقْبَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ بِوَجْهِهِ الْکَرِیمِ حَتَّى تُرْفَعَ صَلَاتُهُ کَامِلَةً وَ إِنْ سَهَا فِیهَا أَوْ غَفَلَ أَوْ شُغِلَ بِشَیْ‏ءٍ غَیْرِهَا رُفِعَ مِنْ صَلَاتِهِ بِقَدْرِ مَا أَقْبَلَ عَلَیْهِ مِنْهَا وَ لَا یُعْطَى الْقَلْبُ الْغَافِلُ شَیْئاً.»

 مکارم‌الأخلاق، ص۳۰۰

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هنگامی که بنده نمازش را آغاز می‌کند، خداوند با چهره‌ی کریمش به او رو می‌کند و فرشته‌ای را وکیلِ (خود) می‌نماید تا قرآن را از دهان بنده‌اش برگیرد.

اما وقتی (آن بنده حواسش پرت شود و) از نمازش روی برگرداند، خداوند نیز از او روی برمی‌گرداند و او را به همان فرشته وامی‌گذارد.

اگر با تمام وجودش به نمازش متوجه شود، خداوند تا زمانی که نمازش به‌طور کامل بالا رود، با چهره‌ی کریمش به او توجه می‌نماید.

اما اگر در نمازش دچار سهو یا غفلت شود یا به چیزی غیر از نماز مشغول گردد، آن مقدار از نمازش بالا می‌رود (مقبول می‌شود) که به آن توجه داشته است و به قلب غافل چیزی داده نمی‌شود.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۰۰ ، ۰۷:۵۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عَمَّارٍ اَلسَّابَاطِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلْإِمَامِ یَعْلَمُ اَلْغَیْبَ؟ فَقَالَ: «لاَ وَ لَکِنْ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَعْلَمَ اَلشَّیْءَ أَعْلَمَهُ اَللَّهُ ذَلِکَ.»

 الکافی، ج۱، ص۲۵۷

 

از عمّار ساباطی نقل شده است:

از امام صادق (علیه‌السلام) پرسیدم:

آیا امام غیب می‌داند؟

حضرت فرمودند:

«نه، اما هرگاه قصد کند که چیزی را بداند، خداوند او را به آن‌چیز آگاه می‌سازد.»

 

 

حال، سؤال این است که خداوند از چه طریق امام را آگاه می‌سازد؟

در حدیث زیر به بعضی از این طرق اشاره شده است...

 

 

...عَنِ اَلْحَارِثِ اَلنَّصْرِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ): اَلَّذِی یُسْأَلُ عَنْهُ اَلْإِمَامُ وَ لَیْسَ عِنْدَهُ فِیهِ شَیْءٌ مِنْ أَیْنَ یَعْلَمُهُ؟ قَالَ: «یُنْکَتُ فِی اَلْقَلْبِ نَکْتاً أَوْ یُنْقَرُ فِی اَلْأُذُنِ نَقْراً.» وَ قِیلَ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ): إِذَا سُئِلْتَ کَیْفَ تُجِیبُ؟ قَالَ: «إِلْهَامٌ وَ سَمَاعٌ وَ رُبَّمَا کَانَا جَمِیعاً.»

 الأمالی(للطوسی)، ج۱، ص۴۰۸

 

از حارث نصری نقل شده است:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

مطلبی که درباره آن از امام سؤال می‌شود و پاسخی در آن‌باره نزد امام نیست، ایشان از کجا علم پیدا می‌کند (تا بتواند پاسخش را دهد؟)

حضرت فرمودند:

«به شکل خاصی در دلِ (امام) الهام می‌شود یا به نحو خاصی در گوشِ (او) بیان می‌شود.»

از امام صادق (علیه‌السلام) سؤال شد:

وقتی از شما سؤال می‌شود، چه‌طور پاسخ می‌دهید؟

حضرت فرمودند:

«(از راهِ) الهام و (یا از راهِ) شنیدن و گاهی نیز از هر دو طریق.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۹ ، ۰۷:۵۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: «سَتُصِیبُکُمْ شُبْهَةٌ فَتَبْقَوْنَ بِلاَ عَلَمٍ یُرَى وَ لاَ إِمَامٍ هُدًى وَ لاَ یَنْجُو مِنْهَا إِلاَّ مَنْ دَعَا بِدُعَاءِ اَلْغَرِیقِ.» قُلْتُ: کَیْفَ دُعَاءُ اَلْغَرِیقِ؟ قَالَ: «یَقُولُ: «یَا اَللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ اَلْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ».» فَقُلْتُ: یَا اَللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ اَلْقُلُوبِ وَ اَلْأَبْصَارِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ. قَالَ: «إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُقَلِّبُ اَلْقُلُوبِ وَ اَلْأَبْصَارِ وَ لَکِنْ قُلْ کَمَا أَقُولُ لَکَ؛ «یَا مُقَلِّبَ اَلْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ».»

 کمال‌الدین‌وتمام‌النعمة، ج۲، ص۳۵۱

 

از عبدالله بن سنان نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «به‌زودی دچار شبهه‌ای می‌شوید و بدون این‌که عَلَمی[۱] را ببینید و امام هدایت‌گری را. (انسان در آن‌هنگام) نجات نمی‌یابد، مگر این‌که (خداوند را) با «دعای غریق» بخواند.»

عرض کردم: دعای غریق چگونه است؟

حضرت فرمودند: «می‌گوید: «یَا اَللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ اَلْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ»؛ «ای خدا! ای خداوند رحمان! ای خداوند رحیم! ای که دل‌ها را دگرگون می‌سازی! دل مرا بر دین خودت استوار ساز.»»

عبدالله بن سنان گوید: من (دعا را چنین) گفتم: «یَا اَللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ اَلْقُلُوبِ وَ اَلْأَبْصَارِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ.»

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «(درست است که) خداوند (عزّوجلّ) دگرگون‌کننده‌ی دل‌ها و دیده‌هاست، اما چنان‌که به تو می‌گویم بگو؛ «یَا مُقَلِّبَ اَلْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ».»

 

 

 

ابن حوشب قال: قیل لأم سلمة زوج النبیّ صلّى اللّه علیه و آله: ما کان أکثر دعاء النبیّ صلّى اللّه علیه و آله؟ قالت: کان أکثر دعائه: «یا مقلّب القلوب، ثبّت قلبى على دینک»، قالت: قلت: یا رسول اللّه، ما أکثر دعاءک: «یا مقلّب القلوب، ثبّت قلبى على دینک»! فقال: «یا أمّ سلمة، لیس من آدمیّ إلاّ و قلبه بین إصبعین من أصابع اللّه، ما شاء أقام، و ما شاء أزاغ.»

 أمالی المرتضی، ج۱، ص۳۱۸

 

از ابن‌حوشب[۲] نقل شده است:

به ام‌سلمه، همسر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) گفته شد: بیشترین دعای پیامبر چه بود؟

ام‌سلمه گفت: بیشترین دعای پیامبر این بود: «یا مقلّبَ القلوب، ثبّت قلبى على دینِک»

(سپس) ام‌سلمه گفت: (به پیامبر) عرض کردم: ای رسول خدا! چقدر زیاد این دعا را می‌خوانید!

حضرت فرمودند: «ای ام‌سلمه! هیچ انسانی نیست، مگر این‌که دل او میان دو انگشت از انگشتان (مشیتِ) خداوند است؛ آن‌چه را بخواهد راست می‌کند (به راه می‌آورد) و آن‌چه را بخواهد کج می‌کند (منحرف می‌سازد.)»

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] عَلَم، شیء مرتفعی است که موقعیت مکانی با آن شناخته می‌شود و محور تجمع می‌باشد؛ مانند عَلَمِ علم‌دارِ لشکر در میدان جنگ یا پرچمی که در کاروان‌های زیارتی دست می‌گیرند تا افراد در شلوغی‌ها گم نشوند و حول آن جمع شوند.

[۲] ابن حوشب، از اصحاب رسول خدا و امیر مؤمنان (صلوات‌الله‌علیهما) و مفسّر قرآن و راوی حدیث بوده است. روایات او نزد علمای شیعه و اهل‌سنت مقبول است.

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] درسی از روایت اول: توجه داشته باشیم که دستورات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) را عیناً انجام دهیم و از اجتهادات سلیقه‌ای پرهیز کنیم؛ حتی در حد افزودن یک کلمه (و الأبصار) به یک دعای سفارش‌شده.

[۲] درسی از روایت دوم: پیامبر خدا هم که باشیم، باید فقر (و ضعفِ) محض خود و غنا (و قدرتِ) مطلق پروردگارت را باور داشته باشیم؛ چه آن‌که می‌فرماید: 

«ٱللَّهُ یَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن یَشَآءُ وَیَقۡدِرُ» [رعد:۲۶]؛ «خداست که روزی را برای هرکسی که بخواهد وسعت می‌بخش و (یا) تنگ می‌گرداند.»

و نیز می‌فرماید:

«قُلۡ إِنَّ ٱللَّهَ یُضِلُّ مَن یَشَآءُ وَیَهۡدِیٓ إِلَیۡهِ مَنۡ أَنَابَ» [رعد:۲۷]؛ «(ای پیامبر! به خداناباورانی که درخواست معجزه می‌کنند) بگو: به‌راستی خداوند هرکسی که بخواهد را گم‌راه می‌سازد و هرکسی که به سوی او بازگردد را هدایت می‌نماید.»

بنابراین علاوه بر تلاش برای حرکت در مسیر حق، باید مصرّانه هدایت را از خداوند طلب کنیم.

[۳] پاسخ به یک سؤال احتمالی: اگر این سؤال به ذهنتان خطور می‌کند که «مگر می‌شود خداوند «بخواهد» کسی را گمراه کند؟!»، این پاسخ را که برگرفته از بیانات حضرت آیت‌الله جوادی آملی است، ملاحظه بفرمایید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۹ ، ۲۳:۴۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ حُمْرَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ:‏

«إِذَا کَانَ الرَّجُلُ عَلَى یَمِینِکَ عَلَى رَأْیٍ ثُمَّ تَحَوَّلَ إِلَى یَسَارِکَ فَلَا تَقُلْ إِلَّا خَیْراً وَ لَا تَبَرَّأْ مِنْهُ حَتَّى تَسْمَعَ مِنْهُ مَا سَمِعْتَ وَ هُوَ عَلَى یَمِینِکَ فَإِنَّ الْقُلُوبَ بَیْنَ‏ إِصْبَعَیْنِ‏ مِنْ‏ أَصَابِعِ اللَّهِ یَقْلِبُهَا کَیْفَ یَشَاءُ سَاعَةً کَذَا وَ سَاعَةً کَذَا وَ إِنَّ الْعَبْدَ رُبَّمَا وُفِّقَ لِلْخَیْرِ.»

 علل‌الشرائع، ج‏۲، ص۶۰۴

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است که می‌فرمودند:

«هرگاه شخصی سمت راست تو بود و عقیده‌ای (باطل) داشت، سپس به سمت چپ تو رفت، تا زمانی که همان (عقیده باطل) را که در سمت راست تو داشت، (مجدداً) از او نشنیده‌ای، جز خیر (درباره او) نگو و از او تبرّی (بی‌زاری) مجوی؛

چراکه «دل»ها میان دو انگشت از سرانگشتانِ (مشیّتِ) خداوند هستند و خداوند هرطور بخواهد دل‌ها را دگرگون می‌سازد؛ ساعتی چنین و ساعتی چنان. و چه‌بسا بنده به خیر موفق گردد.»

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] دست به دعا برداریم و از خداوند بخواهیم دل‌هایمان را به سویی که خود می‌پسندد، بگرداند. به‌ویژه در این روزگار یتیمی که شبهات و ابهامات ما را فرا گرفته‌اند و توفیق کسب مستقیم فیض از امام هدایت‌شده‌ی هدایتگرمان نیز از ما سلب شده است. (ان‌شاءالله در مطلب بعدی، دعایی که امام صادق (علیه‌السلام) در این خصوص توصیه فرموده‌اند، ذکر می‌گردد.)

[۲] دیدن این دو کلیپ (+ و +) نیز خالی از لطف نیست.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۹ ، ۱۴:۴۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ صَالِحِ بْنِ الْحَکَمِ قَالَ: سَمِعْتُ رَجُلًا یَسْأَلُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ: الرَّجُلُ یَقُولُ أَوَدُّکَ فَکَیْفَ أَعْلَمُ أَنَّهُ یَوَدُّنِی؟ فَقَالَ: «امْتَحِنْ قَلْبَکَ فَإِنْ کُنْتَ تَوَدُّهُ فَإِنَّهُ یَوَدُّکَ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۶۵۲

 

از صالح بن حَکَم نقل شده است:

شنیدم که مردی از امام صادق (علیه‌السلام) پرسید:

فلان‌مرد (به من) می‌گوید: به تو علاقه دارم. چگونه بفهمم که او واقعاً به من علاقه دارد؟

حضرت فرمودند:

«دلت را امتحان کن؛ اگر خودت به او علاقه داری، پس او نیز به تو علاقه دارد.»

 

 

 

...حَدَّثَنَا مَسْعَدَةُ بْنُ الْیَسَعِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع: إِنِّی وَ اللَّهِ لَأُحِبُّکَ. فَأَطْرَقَ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَقَالَ: «صَدَقْتَ یَا أَبَا بِشْرٍ سَلْ قَلْبَکَ عَمَّا لَکَ فِی قَلْبِی مِنْ حُبِّکَ فَقَدْ أَعْلَمَنِی قَلْبِی عَمَّا لِی فِی قَلْبِکَ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۶۵۲

 

از مسعدة بن یَسَع نقل شده است:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

من، به خدا قسم، شما را دوست دارم.

حضرت [لحظاتی] ساکت شدند و چشم به زیر انداختند. سپس سرشان را بلند کردند و فرمودند:

«راست گفتی ای ابوبِشر! از دلت بپرس که من چقدر در دلم تو را دوست دارم. [من نیز وقتی به دلم رجوع کردم،] دلم مرا آگاه نمود که در دل تو نسبت به من چیست.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۸ ، ۱۰:۴۳
ابوالفضل رهبر

 

یکی از مباحثی که معرکه‌ی آرای فلاسفه قرار گرفته، «چیستی عقل» و «مکانیزم تعقل» است؟

یکی از معماها این است که چگونه میان انسان‌ها مفاهمه صورت می‌گیرد؟ آیا انسان‌ها ریشه‌های مشترکی دارند که منجر به فهم مشترک میانشان می‌شود.

شاید حدیث زیر که ابتداءاً عجیب به نظر می‌رسد، بتواند گوشه‌ای از حقیقت را نمایان سازد:

 

...عَنْ عُمَرَ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع‏:

«أَنَّ النَّبِیَّ ص سُئِلَ مِمَّا خَلَقَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ الْعَقْلَ؟ قَالَ: «خَلْقُهُ‏ مَلَکٌ‏ لَهُ‏ رُءُوسٌ‏ بِعَدَدِ الْخَلَائِقِ‏ مَنْ خُلِقَ وَ مَنْ یُخْلَقُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ لِکُلِّ رَأْسٍ وَجْهٌ وَ لِکُلِّ آدَمِیٍّ رَأْسٌ مِنْ رُءُوسِ الْعَقْلِ وَ اسْمُ ذَلِکَ الْإِنْسَانِ عَلَى وَجْهِ ذَلِکَ الرَّأْسِ مَکْتُوبٌ وَ عَلَى کُلِّ وَجْهٍ سِتْرٌ مُلْقًى لَا یُکْشَفُ ذَلِکَ السِّتْرُ مِنْ ذَلِکَ الْوَجْهِ حَتَّى یُولَدَ هَذَا الْمَوْلُودُ وَ یَبْلُغَ حَدَّ الرِّجَالِ أَوْ حَدَّ النِّسَاءِ فَإِذَا بَلَغَ کُشِفَ ذَلِکَ السِّتْرُ فَیَقَعُ فِی قَلْبِ هَذَا الْإِنْسَانِ نُورٌ فَیَفْهَمُ الْفَرِیضَةَ وَ السُّنَّةَ وَ الْجَیِّدَ وَ الرَّدِیَّ أَلَا وَ مَثَلُ الْعَقْلِ فِی الْقَلْبِ کَمَثَلِ السِّرَاجِ فِی وَسَطِ الْبَیْتِ.»»

 علل‌الشرائع، ج۱، ص۹۸

 

عمربن‌علی از پدرش علی‌بن‌ابی‌طالب (علیهم‌السلام) نقل کرده‌است:

«از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) سؤال شد:

خداوند عقل را از چه آفریده‌است؟

حضرت فرمودند:

«خلقتِ عقل، فرشته‌ای است که به تعداد مخلوقات سر دارد؛ (به تعداد) آن‌ها که خلق شده‌اند و آن‌ها که تا روز قیامت خلق خواهندشد.

و برای هر سَری، صورتی هست و به هر انسانی، یکی از سرهای عقل تعلق دارد و اسم آن انسان، بر صورت آن سر نوشته شده‌است.

بر هر صورتی، پوششی انداخته شده که از آن صورت برداشته نمی‌شود، تا وقتی آن انسان متولد شود و (اگر پسر است) به حد مردان یا (اگر دختر است) به حد زنان برسد (بالغ شود.)

پس هرگاه به آن حد رسید، آن پوشش برداشته می‌شود و نوری در قلب آن انسان جای می‌گیرد که (با آن) فریضه (واجبات) و سنت (مستحبات) و خوب و بد را تشخیص می‌دهد.

آگاه باشید که مَثَلِ عقل در قلب، مَثَلِ چراغ است در وسط خانه.»»

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چنان‌چه ملاحظه می‌فرمایید، در این حدیث نبوی، عقل، یک وجود واحد است که در قلب هر انسانی، شعبه‌ای دارد.

به قول استاد گران‌قدرم «حجةالاسلام شعبان نصرتی»؛ مثل ژنراتوری که از آن به تک‌تک خانه‌ها سیم‌کشی شده و با نیروی آن، در هر خانه‌ای چراغی روشن شده‌است.

صاحب این خانه، به نسبتِ اندازه و کیفیتِ چراغی که در خانه‌ی دلش دارد، می‌تواند اطراف خود را ببیند و بشناسد.

شاید بتوان رگه‌هایی از این تمثیل را در نظریه یکی از شاگردان فروید نیز یافت؛ آن‌جا که برای کوه‌های یخی که استادش برای ضمیر ناخودآگاه انسان‌ها فرض کرده‌بود، ریشه‌ای مشترک تصویر می‌کند و علت اشتراکات انسانی را همان ریشه‌های مشترک می‌داند.

اما چه می‌شود کرد که اگر روان‌شناسی غربی، نظریه‌ای را مطرح کند، مورد توجه قرار می‌گیرد، اما اگر چهارده قرن پیش، حقیقتی توسط پیامبر اسلام بیان شده‌باشد و در کتابی قدیمی آمده‌باشد، مورد ریش‌خند قرار می‌گیرد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۶ ، ۱۲:۴۱
ابوالفضل رهبر

 

از وصایای رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به ابوذر:

«یَا أَبَا ذَرٍّ، إِنَّ اللَّهَ (تَبَارَکَ وَ تَعَالَى) لَا یَنْظُرُ إِلَى‏ صُوَرِکُمْ‏ وَ لَا إِلَى أَمْوَالِکُمْ وَ لَکِنْ یَنْظُرُ إِلَى قُلُوبِکُمْ وَ أَعْمَالِکُمْ.»

 الأمالی (للطوسی)، ص۵۳۶

 

«ای ابوذر! خداوند (تبارک‌وتعالی) نه به ظاهرتان نگاه می‌کند و نه به دارایی‌های‌تان، بلکه به دل‌ها و کارهای‌تان می‌نگرد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۶ ، ۲۰:۱۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ص قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

«مَنْ عَمِلَ فِی بِدْعَةٍ خَلَّاهُ الشَّیْطَانُ وَ الْعِبَادَةَ وَ أَلْقَى‏ عَلَیْهِ‏ الْخُشُوعَ‏ وَ الْبُکَاءَ أَبَى اللَّهُ لِصَاحِبِ الْبِدْعَةِ بِالتَّوْبَةِ.» قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ کَیْفَ ذَلِکَ قَالَ: «إِنَّهُ قَدْ أُشْرِبَ قَلْبُهُ حُبَّهَا.»

 النوادر (للراوندی)، ص۱۸

 

امام صادق از پدرانشان از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهم) نقل فرموده‌اند:

«کسی که کار بدعت‌آمیزی انجام دهد، شیطان او را به عبادتی مشغول می‌سازد و خشوع و گریه (در عبادت) را به او القاء می‌کند. خداوند هرگز توبه بدعت‌گذار را نمی‌پذیرد.»

گفته‌شد: ای رسول خدا! چرا چنین است؟

فرمودند: «زیرا علاقه‌اش به بدعتی که انجام داده، در دلش جای گرفته‌است.»

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

واضح است که حدیث فوق به این معنا نیست که هر عبادت با حال و با اشکی، از القائات شیطان است، بلکه به این معناست که بروز این حالت به تنهایی نباید ملاک سنجش قرار گیرد و با صِرف مشاهده این حالت در خود یا در دیگری، نباید خوش‌بین بود و سایر معیارها را فراموش نمود.

پیش‌تر نیز در حدیثی با عنوان «گول نماز و روزه‌شان را نخورید!»، از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌بود:

«با نمازشان و با روزه‌شان، فریب نخورید! که همانا انسان گاهی چنان نسبت به نماز و روزه حرص می‌ورزد که اگر آن را ترک کند، وحشت می‌کند، اما آنان را (اگر خواستید بیازمائید؛) هنگام "راست‌گفتاری" و "ادای امانت" بیازمائید.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۶ ، ۰۹:۳۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

«إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّ فِیکَ خَیْراً فَانْظُرْ إِلَى قَلْبِکَ فَإِنْ کَانَ یُحِبُّ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ یُبْغِضُ أَهْلَ مَعْصِیَتِهِ فَفِیکَ خَیْرٌ وَ اللَّهُ یُحِبُّکَ وَ إِنْ کَانَ یُبْغِضُ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ یُحِبُّ أَهْلَ مَعْصِیَتِهِ فَلَیْسَ فِیکَ خَیْرٌ وَ اللَّهُ یُبْغِضُکَ وَ الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ.»

 الکافی، ج۲، ص۱۲۶

 

جابر بن یزید جعفی از امام باقر، علیه‌السلام، نقل می‌کند، که فرمودند:

«هرگاه خواستی بدانی که در تو خیری هست، به قلبت بنگر؛

اگر (قلبت) کسانی را که اهل فرمان‌برداری از خداوند بودند را دوست داشت، و از کسانی که اهل نافرمانی از خداوند بودند بَدَش می‌آمد، در این صورت در تو خیری هست و خداوند تو را دوست دارد،

و اگر از کسانی که اهل فرمان‌برداری از خداوند بودند بَدَش می‌آمد و کسانی را که اهل نافرمانی از خداوند بودند را دوست داشت، در این صورت در تو خیری نیست و خداوند از تو بَدَش می‌آید،

و هرکس، همراهِ کسی است که دوستش دارد.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دقت کنیم که از میان اقوام، دوستان، آشنایان، مسئولین، مشاهیر و...، کدام‌ها را دوست داریم و از کدام‌ها بَدِمان می‌آید؟

آیا کسانی را دوست داریم که فرمان‌بردار خداوند هستند، یا کسانی را که از فرمانش سر می‌پیچند؟

ملاک‌مان برای «دوست‌داشتن» و «دوست‌نداشتن» دیگران چیست؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۴ ، ۲۳:۱۸
ابوالفضل رهبر