دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۱۱۵۱ مطلب با موضوع «حدیث» ثبت شده است

 

در احادیث اهل‌بیت (علیهم‌السلام) تأکید شده است که شیر مادر، بهترین و بابرکت‌ترین شیر برای تغذیه فرزند است.

همچنین تأکید شده است که اگر قرار است نوزاد با شیر دیگری تغذیه شود، باید دقت کرد که با چه شیری تغذیه می‌شود؛ چراکه جسم و جان فرزند با آن رشد می‌یابد و از آن تأثیر می‌پذیرد.

نمونه‌های زیر را ملاحظه بفرمایید...

 

 

 

...عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«عَلَیْکُمْ‏ بِالْوُضَّاءِ مِنَ الظُّؤْرَةِ فَإِنَّ اللَّبَنَ یُعْدِی.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۴

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«بر شما باد که از زنان زیبا و پاکیزه برای دایه‌گیِ (فرزندانتان) استفاده کنید؛ چراکه شیر (خصوصیات آنان را) انتقال می‌دهد.»

 

 

 

...عَنِ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ:

«تَوَقَّوْا عَلَى أَوْلَادِکُمْ مِنْ لَبَنِ الْبَغِیَّةِ وَ الْمَجْنُونَةِ فَإِنَّ اللَّبَنَ یُعْدِی.»

 مکارم الأخلاق، ص۲۲۳

 

از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«فرزندانتان را از خوردنِ شیر زنان بدکاره و دیوانه برحذر دارید؛ چراکه شیر (خصوصیات آنان را) انتقال می‌دهد.»

 

 

 

...عَنْ دَاوُدَ بْنِ سُلَیْمَانَ اَلْفَرَّاءِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی اَلْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ عَنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«لَا تَسْتَرْضِعُوا الْحَمْقَاءَ وَ لَا الْعَمْشَاءَ فَإِنَّ اللَّبَنَ یُعْدِی.»

 عیون‌أخبارالرضا، ج۲، ص۳۴

 

از امام رضا، از پدرشان، از پدرانشان، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهم) نقل شده است:

«زن نادان و زنی که ضعف بینایی دارد را برای شیر دادن به فرزندانتان نگمارید؛ چراکه شیر (خصوصیات آنان را) انتقال می‌دهد.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

شاید در دوره ما، کمتر پیش بیاید که مادرانی که امکان تغذیه فرزندشان با شیر خود را ندارند، از زنان دیگر بخواهند آن‌ها را شیر دهد (غالباً از شیرخشک استفاده می‌کنند)،

اما اولاً گاهی چنین این اتفاق می‌افتد و باید تذکر اهل‌بیت در این خصوص را جدی گرفت.

ثانیاً در مورد شیر خشک، آیا دقت دارند که این شیرخشک را چه کسانی، با چه نیتی، با چه موادی، با چه ترکیبی و چه‌گونه تهیه می‌کنند؟

بدون شک، تمام غذاهایی که فرزندانمان را با آن‌ها تغذیه می‌کنیم، بر جسم و روح فرزندانمان مؤثر هستند؛ به‌ویژه برای نوزادان که مانند زمینی کشت‌نشده‌، صفحه جانشان پاک است و در اولین مواجهه‌ها، بیشتری تأثیرها را می پذیرند.

بنابراین لازم است والدین در این مورد، دقت کافی داشته باشند تا به یاری خداوند، فرزندانی سالم و صالح پرورش دهند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۷:۴۴
ابوالفضل رهبر

همین اول بگویم که:

نه از وضع موجود راضی‌ام،

نه مرفه بی‌دردم،

نه زاهد و عارفم،

نه قصد ماله‌کشی دارم،

نه می‌خواهم دین‌فروشی کنم،

نه از مشکلات ساختاری و فرهنگی بی‌اطلاعم،

نه این‌که خودم هم نقدی ندارم،

نه این‌که خودم هم وقتی پیش دوستان و آشنایان می‌نشینم، غُر نمی‌زنم،

نه...

 

اما چندوقتی است مشغول مطالعه در مورد «قلب» هستم.

بله، «قلب»، یا همان چیزی که در محاوراتمان به آن می‌گوییم «دل»،

همان که گاهی زیر کامنت‌ها به هم هدیه می‌دهیم،

همان که گاهی وسطش تیر می‌خورد،

همان که گاهی می‌شکند،

همان که گاهی می‌گیرد و گاهی باز می‌شود،

گاهی می‌سوزد و گاهی خنک می‌شود،

گاهی روشن می‌شود و گاهی به تاریکی فرو می‌رود،

همان که به عزیزمان می‌دهیمش و به جایش قلوه می‌گیریم.

بله، همان دل، همان قلب.

 

منابع مطالعاتی‌ام چیست؟

- آیات قرآن

- احادیث اهل‌بیت

- بعضی دروس اخلاق

- بعضی مطالعات جدید پیرامون کارکردهای عاطفی و شناختی قلب مادّی

 

نمی‌گویم همه را خوانده‌ام، در موردشان تأمل داشته‌ام، تسلط کافی یافته‌ام، به جمع‌بندی رسیده‌ام یا...

نه، ولی چیزهایی دستم آمده.

 

این‌ها را گفتم تا بدانید حال و هوای چیزی که می‌خواهم درباره‌اش بگویم، چیست و از چه منظری دارم به موضوع نگاه می‌کنم.

 

خلاصه این‌که در بین مطالعاتم، به حدیثی برخوردم که به نظرم خیلی جالب و مهم است و به درد این روزهایمان هم می‌خورد. (مضمون این حدیث در احادیث متعدد دیگری نیز تکرار شده و قابل اعتماد است.)

 

از هارون بن خارجه نقل شده است:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

من (گاهی) خوشحال می‌شوم، بدون این‌که چیز خوشحال‌کننده‌ای در خودم، در مالم یا در دوستم ببینم و (گاهی) ناراحت می‌شوم، بدون این‌که چیز ناراحت‌کننده‌ای در خودم، در مالم یا در دوستم ببینم.

حضرت فرمودند:

«بله (همین‌طور است.) به‌راستی که آن شیطان به قلبت می‌چسبد و می‌گوید:

"تو اگر نزد خداوند ارزش و اهمیتی داشتی، خداوند دشمنت را بر تو مسلط نمی‌کرد و تو را به او محتاج نمی‌ساخت. آیا می‌خواهی مانند پیشینیان خود همچنان در انتظارِ (گشایش و رفع مشکلات) بمانی؟ آیا آنان چیز (امیدوارکننده)ای به تو گفته‌اند؟"

به همین خاطر است که تو، بدون این‌که چیز ناراحت‌کننده‌ای رخ دهد، ناراحت می‌شوی.

اما خوشحالی‌ات به این‌خاطر است که آن فرشته به قلبت می‌چسبد و می‌گوید:

"اگر خداوند دشمنت را بر تو مسلط نموده و تو را محتاج او ساخته، (بدان که) این تنها برای مدت کوتاهی است. بشارت باد بر تو از جانب خداوند؛ به مغفرت و فضل الهی"

این همان سخن خداوند است که:

«اَلشَّیْطٰانُ یَعِدُکُمُ اَلْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشٰاءِ وَ اَللّٰهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً» [بقرة:۲۶۸]

«شیطان به شما وعده‌ی فقر می‌دهد و شما را به کارهای زشت امر می‌کند، اما خداوند شما را به مغفرت و فضلی از جانب خود وعده می‌دهد.»»

 تفسیرالعیاشی، ج۱، ص۱۵۰

 

[بر اساس روایات، شیطانی که در این حدیث به آن اشاره شد، همواره ملازم قلب است و گویا «وسواس خنّاس» نام دارد. آن فرشته هم فرشته‌ای است که ملازم قلب است و گویا «روح الایمان» نام دارد.]

 

غرضم از نقل این حدیث این بود که حواسمان باشد:

خط مقدم نبرد در #جنگ_شناختی از درون خودمان آغاز می‌شود.

دشمن در این نبرد بیخ گوشمان است؛ بیخ گوش دلمان!

تصورش هم حقیقتاً هولناک است!

  

اما راستش؛ قضیه از این هم هولناک‌تر است.

چرا؟

چون ما خیلی وقت‌ها، اگر دقت کنیم، در ذهنمان، متوجه سخنان آن القاگر شرّ و آن القاگر خیر می‌شویم،

اما حالتی که راوی (هارون بن خارجه) از خود برای امام صادق (علیه‌السلام) گزارش می‌دهد، حاکی از آن است که این القائاتِ شیطانی و الهی، نه در ذهن، بلکه در لایه‌های پنهان‌تر نفس او ایجاد شده است؛ در ناخودآگاهِ او.

چراکه می‌گوید "من بدون آن‌که اتفاق خاصی افتاده باشد و من حادثه‌ای را دیده باشم، ناراحت یا خوشحال می‌شوم."

او با آن‌که در خود تأمل کرده که علت ناراحتی یا خوشحالی‌اش چیست، باز هم علتش را کشف نکرده.

و جالب است که راوی بدون این‌که حتی یاد ظلم‌های دشمنانش و بدبختی‌های خودش بیفتد، دلش می‌گیرد!

هولناک نیست؟!

 

با این حساب، گویا اختیاری هم در کار نیست؛

شیاطین و فرشتگان مشغول کار خود هستند

و ما در لایه ناخودآگاهمان پیام‌های وسوسه‌آمیز آن شیاطین و نویدهای رحمانی آن فرشتگان را دریافت می‌کنیم

و در ناخودآگاه خود با این صف‌بندی مواجه‌ایم.

 

اما آیا واقعاً اختیاری در کار نیست و کاری از دست ما بر نمی‌آید؟

اگر القائاتِ ناامیدکننده‌ی آن شیطان و الهاماتِ امیدوارکننده‌ی آن فرشته در لایه‌های ناخودآگاه وجود ما شکل می‌گیرد و ما متوجه این القائات و الهامات نمی‌شویم، چه‌طور می‌توانیم با آن شیطان مقابله کنیم و با آن فرشته همراه شویم؟

 

پاسخ را می‌توان در احادیثی که پیش‌تر در مطلبی با عنوان «درباره شیطان و فرشته‌ای که کنار قلب ما جا خوش کرده‌اند» نقل کرده بودم، جست‌وجو کرد.

 

- آن‌جا ذکر شد که «قلب» دو گوش دارد که شیطانی (به‌نام «وسواس خنّاس») در یکی از آن دو گوش، انسان را به گناه تشویق می‌کند و فرشته‌ای (به نام «روح الایمان») در گوش دیگر، او را از گناه بازمی‌دارد.

- ذکر شد که «وسواس خنّاس» مثل یک زالو به قلب انسان چسبیده و پوزه‌ای خرطومی‌شکل دارد که با آن القائاتش را در قلب تزریق می‌کند.

- ذکر شد که «وسوسه» یعنی «سخن گفتنِ درِگوشی و پنهانی» و «خُنوس» یعنی «منقبض کردن و پنهان کردن» و آن شیطان به‌این‌خاطر «وسواس خنّاس» نام گرفته که کارش این است که هرگاه انسان از یاد خداوند غافل می‌شود، پوزه‌اش را در قلب فرو می‌کند و پلیدی‌ها را به او القاء می‌کند و هرگاه انسان خداوند را یاد می‌کند، پوزه‌اش را جمع می‌کند و دست از وسوسه‌گری بر می‌دارد.

 

اصلاً اگر بخواهم کلیدی‌ترین نکته‌ای که پس از سیر در آیات و احادیثِ مربوط به قلب دریافت کرده‌ام را در یک جمله خلاصه کنم، این‌طور می‌گویم که:

- رمز سلامتی و رو به راه بودنِ قلب، «ذکر و یاد خداوند» است

- و عامل اصلی بیماری و فساد قلب، «غفلت از خداوند» است.

 

بنابراین فن بدل حربه‌های شیطان، «ذکر خداوند» است؛

- وقتی به هرصورتی یاد خداوند در دل‌هایمان می‌تابد، راه نفوذ آن وسوسه‌گرِ خنّاس به قلب‌هایمان بسته می‌شود

- و هروقت به هرشکلی از خداوند غافل می‌شویم، شیطان بلافاصله به قلب‌هایمان راه می‌یابد و القائاتش را از سر می‌گیرد.

 

در این رابطه، نکته مهم دیگری هم باقی مانده است.

آن، این‌که:

خداوند در سوره ناس اشاره می‌فرماید که این «وسواس خناس» که در سینه‌های ما به وسوسه‌گری می‌پردازد، هم از طایفه جن است و هم از طایفه انس؛

«...من شرّ الوسواس الخناس، الذی یوسوس فی صدور الناس؛ من الجِنّة و الناس»

یعنی هم جن‌هایی هستند که کارشان وسوسه‌گری است و هم انسان‌هایی هستند که به این کار مشغول‌اند.

پس این القای یأس و ناامیدی و این تحریک به ارتکاب کارهای زشت، هم از جانب شیاطین جنی صورت می‌گیرد و هم از جانب انسان‌های شیطان‌صفت!

هم از درون است و هم از بیرون!

 

در مقابل؛

هم در درونمان فرشته‌ای هست که در قلب ما امید می‌آفریند و ما را به زیبایی‌ها فرامی‌خواند

و هم در خارج، انسان‌های فرشته‌خویی هستند که کارشان امیدآفرینی در میان مردم و دعوت به خوبی‌هاست.

 

در هر دو جبهه‌ی درونی و بیرونی، راه نجات و رمز پیروزیِ ما، ذکر خداوند، توجه به او، و پرداختن به کارهای نیک است.

عامل نابودی‌مان، نیز غفلت از خداوند، پرداختن به کارهای زشت یا حتی سرگرم شدن به کارهای بیهوده است.

 

بنابراین توجه به این نکته ضروری است که در مقابل انسان‌های شیطان‌صفت نیز باید با «امیدآفرینی میان مردم»، «تابانیدن یاد خداوند در جامعه» و «دعوت به خوبی‌ها»، به مقابله برخواست.

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

در چنین روزهایی که یقیناً در معرض وسوسه‌های شیاطین جنی و انسان‌های شیطان‌صفت هستیم و همچنین در معرض الهامات فرشتگان الهی و انسان‌های فرشته‌خوی قرار داریم، مراقب باشیم که به کدام نجوای درونی یا تبلیغ بیرونی گوش می‌دهیم و از کدام‌یک اثر می‌پذیریم!

 

و چند سوال هم از خود بپرسیم؛

رفتار من در میانه‌ی این جنگ شناختی منفعلانه است یا فعالانه؟

اگر فعالانه است، کدام‌سوی این میدان ایستاده‌ام؟

در صف شیاطین و شیطان‌صفتان هستم یا در صف فرشتگان و فرشته‌خویان؟

دعوت به شر می‌کنم یا دعوت به خیر؟

القای ناامیدی می‌کنم یا امید می‌آفرینم؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۹:۱۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ: أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «خَیْرُ تُمُورِکُمُ الْبَرْنِیُّ فَأَطْعِمُوهُ نِسَاءَکُمْ فِی نِفَاسِهِنَّ تَخْرُجْ أَوْلَادُکُمْ زَکِیّاً حَلِیماً.»

 الکافی، ج‏۶، ص۲۲

 

از امام صادق از امیرالمؤمنین (علیهماالسلام) نقل شده است:

«بهترین خرمای شما، «بَرنی»[۱] است. آن را در دوران نِفاسِ[۲] زنانتان، به آن‌ها بخورانید؛ تا فرزندانتان پاک و بردبار شوند.»

 

 

 

...عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ سَالِمٍ رَفَعَهُ إِلَى أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: «لِیَکُنْ أَوَّلُ مَا تَأْکُلُ اَلنُّفَسَاءُ اَلرُّطَبَ فَإِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى قَالَ لِمَرْیَمَ: «وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ اَلنَّخْلَةِ تُسٰاقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیًّا»» قِیلَ: یَا رَسُولَ اَللَّهِ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ أَوَانُ اَلرُّطَبِ؟ قَالَ: «سَبْعَ تَمَرَاتٍ مِنْ تَمْرِ اَلْمَدِینَةِ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ فَسَبْعَ تَمَرَاتٍ مِنْ تَمْرِ أَمْصَارِکُمْ فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ: «وَ عِزَّتِی وَ جَلاَلِی وَ عَظَمَتِی وَ اِرْتِفَاعِ مَکَانِی لاَ تَأْکُلُ نُفَسَاءُ یَوْمَ تَلِدُ اَلرُّطَبَ فَیَکُونُ غُلاَماً إِلاَّ کَانَ حَلِیماً وَ إِنْ کَانَتْ جَارِیَةً کَانَتْ حَلِیمَةً.»»»

 الکافی، ج۶، ص۲۲

 

از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند:

«زن نفساء،[۳] اولین چیزی که می‌خورد باید رطب[۴] باشد؛

چراکه خداوند (تعالی) به حضرت مریم [پس از آن‌که حضرت عیسی (علیهماالسلام) را زیر یک درخت خرما به دنیا آورد،] فرمود:

«وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ اَلنَّخْلَةِ تُسٰاقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیًّا» [مریم:۲۵]

«تنه‌ی درخت خرما را به‌سوی خود بجنبان؛ تا رطب تازه‌ای بر تو فرو ریزد.»»

به ایشان عرض شد:

ای رسول خدا! اگر فصلِ رسیدنِ رطب نبود چه؟

حضرت فرمودند:

«(اگر رطبِ تازه نبود،) هفت خرمای مدینه و اگر این هم نبود، هفت خرما از خرماهای شهرتان؛

چراکه خداوند (عزّوجلّ) می‌فرماید:

«قسم به عزتم و جلالم و عظمت و مقام والایم، زن نفساء، در روزی که زایمان می‌کند، رطب نمی‌خورد، مگراین‌که اگر (فرزندش) پسر باشد، مردی حلیم خواهد شد و اگر دختر باشد، زنی حلیم خواهد شد.»[۵]»»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] بَرنی: نوعی خرمای معروف که سرخ‌رنگ است.

[۲] نِفاس: ساعات و روزهای پس از زایمان (ده روز پس از زایمان که زن خون می‌بیند. در همین ایام است که مادر شیر غلیظی دارد که به شیر آغوز معروف است و برای نوزاد بسیار مفید است.)

[۳] نَفساء: زنی که در دوران نفاس است.

[۴] رطب: خرمای تازه و آبدار.

[۵] این جملات در قرآن نیست. چنین جملاتی (که از قول خداوند است، ولی در قرآن ذکر نشده) را «حدیث قدسی» گویند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۹:۲۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ:

«إِیَّاکُمْ وَ تَزْوِیجَ‏ الْحَمْقَاءِ فَإِنَّ صُحْبَتَهَا بَلَاءٌ وَ وُلْدَهَا ضِیَاعٌ.»

 الکافی، ج‏۵، ص۳۵۳

 

از امام صادق از امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«مبادا با زن نادان ازدواج کنید؛ چراکه هم‌نشینی با او بلاء است و فرزندانش تباه می‌شوند.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

بر اساس روایات، یکی از حقوق اساسی فرزندان که رعایت آن بر پدرها واجب است، انتخاب مادری شایسته برای آن‌هاست. یعنی آن‌ها حقی بر گردنِ پدرانشان دارند که از مدت‌ها پیش از تولدشان، لازم‌الاجراست.

این خیلی عجیب و تکان‌دهنده است که آقایان باید حقِ کسانی را که هنوز ندیده‌اند و نمی‌شناسند، بلکه هنوز پا به این دنیا نگذاشته‌اند را به جا آورند.

مردان مجرد هنگام انتخاب همسر باید به این واجب شرعی و اخلاقی توجه داشته باشند، و الّا، دیگر نه می‌توانند (مانند نماز واجبی که قضاء شده است،) قضایش را به جا آورند و نه می‌توانند آسیبی که به فرزندان و نسلشان وارد کرده‌اند را جبران کنند.

آن‌ها می‌مانند و یک عمر شرمندگی...

آن‌ها می‌مانند و سؤال سختی که باید در روز قیامت، به فرزندان و نسلشان پاسخ گویند…

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۷:۵۴
ابوالفضل رهبر

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که فرمودند:

«تَزَوَّجُوا فِی الْحُجْزِ الصَّالِحِ فَإِنَ‏ الْعِرْقَ‏ دَسَّاسٌ‏.»

 مکارم‌الأخلاق، ص۱۹۷

 

«(با همسری که) در خاندانی صالح (است) ازدواج کنید؛

چراکه (ویژگی‌های آنان از طریقِ) ترشحات بدن[۱]، به‌شکل پنهان، [به همسر و فرزندانتان] سرایت می‌یابد.[۲]»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] در متن حدیث از واژه «عِرق» استفاده شده است. عرق، معمولاً به معنای رگ خونی و گاهی رشته عصبی به‌کار می‌رود، اما در این‌جا به‌معنای ترشحاتی است که در عضوی از بدن تولید می‌شود و از آن خارج می‌گردد. (ر.ک: معجم‌مقاییس‌اللغة، ج۴، ص۲۸۳)

یکی از شواهد به‌کار رفتن این واژه در این معنا و نیز تأثیر وراثت بر ویژگی‌های فرزندان، کلام امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیه) به محمد حنفیه در جنگ جمل است.

قل شده است وقتی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در این جنگ به فرزندشان محمد حنفیه (که در آن زمان حدود ۲۰ سال سن داشته) دستور حمله می‌دادند، او قدری پیش‌روی می‌کرد و بعد می‌ایستاد. حضرت چندبار دستور دادند و او می‌ایستاد و پیش نمی‌رفت. در نهایت به حضرت عرض کرد که مگر باران تیرها را نمی‌بینید؟!

حضرت در گرماگرم نبرد، ضربه‌ای به سینه محمد زدند و پیش از آن‌که خود حمله‌ای کنند و لشکر بصره را از هم بپاشند و آیین رزم را به فرزندشان بیاموزند، به او فرمودند:

«أدرکک عِرقٌ مِن أُمّک»

 شرح نهج‌البلاغة لإبن أبی‌الحدید، ج۱، ص۲۴۳

«عِرقی از مادرت به تو رسیده است.»

توضیح آن‌که محمد حنفیه فرزند امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) از زنی به‌نام خوله حنفیه (دختر جعفر بن قیس) بوده است و مقصود حضرت این است که تو این ویژگی (ترسیدن از رگبار تیرها) را از من به ارث نبرده‌ای، بلکه از مادرت به تو رسیده است.

اشاره تاریخی دیگری که حضرت امیر به این موضوع دارند، سفارشی است که ایشان در مورد انتخاب زنی که بعدها حضرت عباس (سلام‌الله‌علیهما) را به دنیا آورد، به برادرشان عقیل داشته‌اند؛

ایشان با عقیل (که نسب‌شناسی خبره بود) مشورت کردند و از او خواستند زنی را به او پیشنهاد کند که از خاندانی اصیل، دلیر و جنگاور باشد. عقیل نیز فاطمه بنت حزام (از قبیله بنی‌کلاب) را به حضرت پیشنهاد کردند.

 

[۲] در متن حدیث، در مورد شیوه سرایت ویژگی‌ها (از طریق وراثت) از ماده‌ی «دسّ» استفاده شده است. ایشان می‌فرمایند که عِرق (آن مترشحات بدن که ویژگی‌های ژنتیکی را منتقل می‌کنند،) «دسّاس» هستند. دسیسه، به معنای «نفوذی حیله‌گرانه مخفیانه» است.\

توضیح آن‌که بعضی ویژگی‌ها و اخلاقیات، از طریق تربیت (زبانی یا عملی) به انسان منتقل می‌شوند که آشکارا و محسوس است. اما ویژگی‌های وراثتی بدون این‌که محسوس و قابل مشاهده باشند و بدون این‌که اصلاً در والدین باشند، به فرزندان منتقل می‌شوند.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

احتمالاً در اطرافیانتان دیده‌اید که خصوصیات جسمی و روحی بعضی اشخاص، نه به پدرشان شبیه است و نه به مادرشان، بلکه به دایی، پدربزرگ یا یکی از اقوام دورشان شباهت دارند. این مسأله در علم ژنتیک نیز به اثبات رسیده است.

بنابراین لازم است هنگام انتخاب همسر، علاوه بر ظاهر و روحیات شخص موردنظر، به خصوصیات قوم و تبار او و ویژگی‌هایی قرار است ناخودآگاه و پنهانی به نسل آینده‌مان منتقل شود نیز دقت داشته باشیم.

چنان‌که از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«قَامَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ خَطِیباً فَقَالَ أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِیَّاکُمْ وَ خَضْرَاءَ اَلدِّمَنِ قِیلَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ مَا خَضْرَاءُ اَلدِّمَنِ قَالَ اَلْمَرْأَةُ اَلْحَسْنَاءُ فِی مَنْبِتِ اَلسَّوْءِ.»

 الکافی، ج۵، ص۳۳۲

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به سخنرانی ایستادند و فرمودند: «ای مردم! بپرهیزید از سبزه‌ای که در میان کود حیوانی روییده!»

به ایشان عرض شد: ای رسول خدا! سبزه‌ی در میان کود حیوانی چیست؟

حضرت فرمودند: «زنی زیبا که در خاستگاه (خانواده)ای بد رشد یافته.»»

همچنین لازم است هنگام انتخاب همسر، دست از خودخواهی برداریم، تنها میل و شرایط خود را لحاظ نکنیم و صلاح فرزندان و نسل‌های بعدی‌مان را نیز درنظر بگیریم.

مشخص است که بعضی صفات، چه خوب و چه بد، ناخواسته و ناچار از طریق وراثت به فرزندانمان منتقل می‌شوند، صفاتی که شاید تلاش ما و خودشان نیز برای تغییر آن‌ها فایده چندانی نداشته باشد.

مبادا با انتخاب نامناسبمان همواره نزد فرزندان و نسل آینده‌مان شرمنده و سرافکنده باشیم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۶:۲۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ‏:

«إِنَّ اللَّهَ لَیُصْلِحُ بِصَلَاحِ الرَّجُلِ الْمُؤْمِنِ وُلْدَهُ وَ وُلْدَ وُلْدِهِ وَ یَحْفَظُهُ فِی دُوَیْرَتِهِ وَ دُوَیْرَاتٍ حَوْلَهُ فَلَا یَزَالُونَ فِی‏ حِفْظِ اللَّهِ‏ لِکَرَامَتِهِ‏ عَلَى اللَّهِ.» ثُمَّ ذَکَرَ الْغُلَامَیْنِ فَقَالَ: ««وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً» أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ شَکَرَ صَلَاحَ أَبَوَیْهِمَا لَهُمَا.»

 تفسیرالعیاشی، ج‏۲، ص۳۳۷

 

از اسحاق بن عمّار نقل شده است:

شنیدم که امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمودند:

«به‌راستی که خداوند، به‌خاطر سلامتِ مرد مؤمن (از فساد)، قطعاً فرزندانش را و فرزندانِ فرزندانش را اصلاح می‌کند و او را در میان همسایگانش و هم‌محله‌ای‌هایش محفوظ می‌دارد.

پس آنان (فرزندان و نوه‌ها)، به‌خاطر احترامی که آن مؤمن نزد خداوند دارد، همواره در (کنفِ) حفاظت خداوند قرار دارند.»

سپس حضرت ماجرای آن دو پسربچه [که حضرت خضر و حضرت موسی (علیهماالسلام) دیوارشان را بازسازی کردند تا گنجی که پدر مؤمنشان برای آینده‌شان مخفی کرده بود، محفوظ بماند] را یادآوری کردند و آن‌گاه فرمودند:

««وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً» [کهف:۸۲]؛ «پدرِ آن‌دو (پسربچه)، صالح (سالم از فساد) بود.»

آیا توجه نکرده‌ای که خداوند صلاح (سلامتِ) پدر آن‌دو را شکر گزارد[۱] و برای فرزندانش جبران نمود؟»[۲]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] پیش‌تر در مطلبی ذکر شده بود که یکی از صفاتی که برای خداوند (عزّوجلّ) ذکر شده است، «شاکر» است و شاکر بودنِ خداوند به این معناست که او نیکیِ بنده‌اش را بی‌اثر نمی‌گذارد و ضایع نمی‌کند؛ در جای مناسب و به شکل صحیحی به کار می‌گیرد و برای او جبران می‌کند.

«قابل توجه تشنگانِ «ممبر» و «فالوور»! و نیز «منبری»هایی که در مجالس زیرِ چندهزار نفر سخنرانی نمی‌کنند!»

در این ماجرا نیز خداوند نیکی‌های پدر آن دو پسربچه را شکر گزارده و پس از مرگش این نیکی را با نیکی‌ای به فرزندانش جبران فرموده است.

[۲] پدران و مادران دغدغه‌مند، تمام تلاش خود را برای صلاح و سلامت فرزندانشان به کار می‌گیرند، اما به‌هرحال قصورات و تقصیراتی نیز در این امر دارند. همچنین آنان در همه زمان‌ها و همه مکان‌ها، کنار فرزندانشان نیستند و توان مراقبت دائمی نسبت به آنان را ندارند.

اما خداوندِ دائمِ حاضرِ ناظرِ عالمِ راحمِ شاکرِ...، همواره با خلقش است، بر آنان تسلط دارد و امورشان را تدبیر می‌فرماید.

بنابراین خوب است با پروردگار خود عهد ببندیم؛ که اگر ما در تربیت فرزندانمان کوتاهی‌ها و اشتباهاتی داریم، اگر آنان در محیط سالمی رشد نمی‌کنند، اگر هجمه شیاطین جنی و انسی بر آن‌ها سنگین است، اگر در بسیاری ساعات و حالات از آنان غائبیم، اگر روزی رسید که از این دنیا کوچ کردیم و دیگر کنار آن‌ها نبودیم، اگر...

با پروردگارمان عهد ببندیم که پروردگارا! ما به سوی تو بازمی‌گردیم و تسلیم تو می‌شویم؛ سعی می‌کنیم از هوس‌ها و وسوسه‌ها چشم بپوشیم و از آلودگی‌ها و گناه‌ها دوری کنیم. در عوض، تو نیز قصورها و تقصیرهای ما را جبران کن، جای خالی ما را پر کن و همیشه و همه‌جا، حافظ فرزندان و نسلمان در برابر وسوسه‌ها، هجمه‌ها، آسیب‌ها و نابودی‌ها باش.

و همواره دعایمان این باشد که:

«رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ اَلَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلىٰ وٰالِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صٰالِحاً تَرْضٰاهُ وَ أَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَ إِنِّی مِنَ اَلْمُسْلِمِینَ» [الأحقاف:۱۵]

«پروردگارا! چنین برایم مقدّر فرما که شکرگزار نعمتی که بر من و والدینم ارزانی داشتی، باشم و اعمال صالحی که تو می‌پسندی را انجام دهم و برای من، نسلم را صالح گردان. من به سوی تو بازگشتم و من از تسلیمانِ محضِ (دستوراتِ تو) هستم.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۰۱ ، ۲۲:۲۳
ابوالفضل رهبر

 

روَى حَمَّادُ بْنُ عَمْرٍو وَ أَنَسُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ جَمِیعاً عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع عَنِ النَّبِیِّ ص أَنَّهُ قَالَ لَه‏:

«یَا عَلِیُّ حَقُّ اَلْوَلَدِ عَلَى وَالِدِهِ أَنْ یُحْسِنَ اِسْمَهُ وَ أَدَبَهُ وَ یَضَعَهُ مَوْضِعاً صَالِحاً.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۴، ص۳۷۲

 

از رسول خدا نقل شده است که در ضمن توصیه‌های چهارصدگانه‌شان به امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیهما) فرمودند:

«ای علی! حق فرزند بر گردن پدرش این است که:

نامی زیبا بر او بگذارد،[۱]

ادبش را نیکو سازد

و او را در جایگاهی سالم[۲] قرار دهد.»

 

 

 

قالَ الصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ:

«تَجِبُ‏ لِلْوَلَدِ عَلَى‏ وَالِدِهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ: اخْتِیَارُهُ لِوَالِدَتِهِ وَ تَحْسِینُ اسْمِهِ وَ الْمُبَالَغَةُ فِی تَأْدِیبِهِ.»

 تحف‌العقول، ص۳۲۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«سه چیز در حق فرزند، بر پدرش واجب است:

برگزیدن مادری مناسب برای فرزندش،[۳]

انتخاب نامی زیبا برای آن فرزند

و کوشش فراوان و کوتاهی نکردن در تربیت او.»

 

 

 

قالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏:

«مِنْ حَقِ‏ الْوَلَدِ عَلَى‏ وَالِدِهِ ثَلَاثَةٌ؛ یُحَسِّنُ اسْمَهُ وَ یُعَلِّمُهُ الْکِتَابَةَ وَ یُزَوِّجُهُ إِذَا بَلَغَ.»

 روضة‌الواعظین‌وبصیرة‌المتعظین، ج‏۲، ص۳۶۹

 

از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«از حقوق فرزند بر گردن پدرش، سه چیز است:

نامی زیبا بر او بگذارد،

نوشتن را به او بیاموزد

و هروقت بالغ شد[۴]، او را به ازدواج درآورد.»[۵]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] در اهمیت «انتخاب نام نیکو برای فرزند»، همین بس که این امر به عنوان یکی از حقوق اساسی فرزند و هم‌عرضِ «تلاش برای تربیت او» ذکر شده است.

[۲] در متن حدیث، عبارت «موضعاً صالحاً» به کار رفته است. «موضع» به معنای مکان قرار گرفتن شیء است و «صَلاح» یعنی: سلامت از فساد و تباهی. در مورد مقصود رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) احتمالاتی مطرح است:

- این، حق فرزند است که والدینش او را حتی‌الامکان در محیط سالمی پرورش دهند که به دور از فساد باشد؛ محیط زندگی، تحصیل، تفریح و…

- این‌که تلاش کنند برای فرزندشان موقعیت خوب و سلامتی فراهم کنند؛ خانواده‌ی خوبی برای ازدواج، شغلی مناسب، مقام و منزلتی شایسته یا…

- این‌که او را در نهایت (با تلاش‌هایی که برای تربیتش می‌کنند،) به ساحل سلامتی برسانند که به دور از آفات و آسیب‌ها باشد. (و الله العالم)

[۳] این نکته بسیار مهمی است که در روایات نیز بر آن تأکید شده و کم‌تر به آن توجه می‌شود؛ این‌که انسان هنگام انتخاب همسر، تنها به دنبال «همسر مناسب برای خود» نباشد، بلکه وقتی در شور و حرارت ازدواج افتاده است و عشق و علاقه‌ای ایجاد شده است، به این فکر کند که همسر آینده‌اش قرار است «مادر فرزندانش» نیز باشد. بنابراین وقتی ملاک‌هایی برای انتخاب همسر مشخص می‌کند، باید ویژگی‌های یک «مادر مناسب» نیز جزء ملاک‌هایش باشد، تا در آینده شرمنده‌ی فرزندانش نشود! زن مهربانی که توانایی اداره خانه و تربیت فرزندانش را داشته باشد.

[۴] بلوغ؛ یعنی «کاملاً رسیدن به چیزی» و در این عبارت یعنی آمادگی کامل برای ازدواج.

[۵] متأسفانه بسیاری از والدین در دو مرحله، در قبال این حق اساسی فرزندانشان کوتاهی می‌کنند:

- یکی در مرحله بلوغ؛ یعنی وقتی فرزند به سن ازدواج رسید، کوتاهی می‌کنند و به بهانه‌های مختلف، شرایط ازدواج او را فراهم نمی‌کنند.

- و نیز در مرحله پیش از بلوغ؛ یعنی پیش از آن‌که فرزند به سن بلوغ برسد، او را آماده ازدواج نمی‌کنند. به‌همین‌خاطر است که در جامعه با دختران و پسرانی مواجهیم که سنشان روز به روز بیشتر می‌شود، اما نه آمادگیِ تحمل بارهای زندگی مشترک را دارند و نه تمایلی به پذیرش این مسؤولیت.

بنابراین شایسته است:

- والدین با سپردن مسؤولیت‌های مختلف (مانند مسؤولیت نگهداری و مدیریت برادرها و خواهرهای کوچک‌تر یا انجام بعضی کارهای خانه)، شانه‌های فرزندانشان را برای تحمل بار زندگی آماده کنند.

- یا خودشان و یا از طریق یک واسطه‌ی آگاه، دانستنی‌ها و مهارت‌های لازم برای همسرداری را به آن‌ها بیاموزند. البته این مهارت‌ها در وهله اول با مشاهده رفتار والدین به فرزندان منتقل می‌شود.

- آنان را به لحاظ ذهنی برای «ازدواج در اولین فرصت» آماده نمایند.

- هنگام برنامه‌ریزی اقتصادی خانواده، مخارج ازدواج فرزندان را نیز از پیش درنظر بگیرند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۸:۱۴
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«إِنَّ لِلْقَلْبِ أُذُنَیْنِ فَإِذَا هَمَّ اَلْعَبْدُ بِذَنْبٍ قَالَ لَهُ رُوحُ اَلْإِیمَانِ لاَ تَفْعَلْ وَ قَالَ لَهُ اَلشَّیْطَانُ اِفْعَلْ وَ إِذَا کَانَ عَلَى بَطْنِهَا نُزِعَ مِنْهُ رُوحُ اَلْإِیمَانِ.»

 الکافی، ج۲، ص۲۶۷

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به‌راستی که قلبِ [هر بنده‌ای] دو گوش دارد. پس هرگاه بنده قصد انجام گناهی را کند؛

روح ایمان (در یکی از گوش‌ها) به او می‌گوید: این کار را نکن!

و شیطان (در گوش دیگرش) به او می‌گوید: این کار را بکن!

و هرگاه [به‌عنوان مثال، برای انجام زنا] روی شکم زن قرار گیرد، روح ایمان از او کَنده می‌شود.»

 

 

 

…عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«مَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلاَّ وَ لِقَلْبِهِ أُذُنَانِ فِی جَوْفِهِ أُذُنٌ یَنْفُثُ فِیهَا اَلْوَسْوَاسُ اَلْخَنَّاسُ وَ أُذُنٌ یَنْفُثُ فِیهَا اَلْمَلَکُ فَیُؤَیِّدُ اَللَّهُ اَلْمُؤْمِنَ بِالْمَلَکِ فَذَلِکَ قَوْلُهُ «وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ»

 الکافی، ج۲، ص۲۶۷

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هیچ مؤمنی نیست، مگراین‌که قلبش دو گوش درون او دارد؛

یکی‌شان گوشی است که (شیطانِ) «وسواسِ خنّاس»[*] در آن تزریق می‌کند

و یکی‌شان گوشی است که فرشته در آن تزریق می‌کند.

پس خداوند مؤمن را به‌وسیله‌ی آن فرشته تقویت (یاری) می‌نماید.

این، همان سخن خداوند است که:

«وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ» [مجادله:۲۲]

«و خداوند مؤمن را به‌وسیله روحی از جانب خود، تقویت (یاری) می‌کند.»»

 

 

 

…رُوِیَ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«إِنَّ اَلشَّیْطَانَ وَاضِعٌ خَطْمَهُ عَلَى قَلْبِ اِبْنِ آدَمَ فَإِذَا ذَکَرَ اَللَّهَ خَنَسَ، وَ إِذَا نَسِیَ اِلْتَقَمَ فَذَلِکَ «اَلْوَسْوَاسُ اَلْخَنَّاسُ»

 تفسیرنورالثقلین، ج۵، ص۷۲۵

 

از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«به‌راستی که شیطان پوزه‌اش را بر قلب فرزند آدم می‌گذارد؛

پس هرگاه مؤمن خداوند را یاد کند، آن را (از قلب مؤمن) می‌کشد و برمی‌دارد

و هرگاه آن مؤمن خداوند را فراموش کند، لقمه می‌گیرد و می‌بلعد.

این همان [تعبیر به] «وسواس خنّاس» [در قرآن است] است.»[*]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] اشاره‌ای است به دو صفتی که خداوند در آیه چهارم سوره ناس به شیطان نسبت داده است.

وسواس در لغت به معنای سخن درگوشی و پنهانی است.

خنّاس نیز به معنای منقبض کردن و پنهان کردن است.

توضیح آن‌که شیطان مانند زالویی بر قلب انسان چسبیده؛ به محض این‌که قلب از یاد خدا غافل می‌شود، شیطان، پوزه‌ی بلندش (یا به تعبیر بعضی روایات؛ خرطومش) را در قلب فرو می‌کند و وسوسه‌ها و القائات خود را در آن تزریق می‌نماید (=وَسْوَسَ) و هرگاه یاد خداوند در قلب جاری می‌شود، خرطومش را جمع می‌کند و بیرون می‌کشد. (=خَنَسَ)]

در حدیث دیگری از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است که راه نفوذ شیطان به انسان، از طریق خونی است که در رگ‌هایش جاری است؛ «...هُوَ [إِبْلِیسَ] یَجْرِی مِنِ اِبْنِ آدَمَ مَجْرَى اَلدَّمِ فِی اَلْعُرُوقِ...» [الکافی، ج۸، ص۱۱۳]

گویا شیطان وساوس و القائاتش را از قلب وارد خون می‌کند و علاوه بر آلوده ساختن و فاسد کردن قلب، این القائات را از طریق رگ‌ها در اعضا و جوارح انسان جاری می‌نماید.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

در مورد این‌که آیا این قلب، همان قلب گوشتیِ صنوبریِ داخل قفسه‌سینه است یا نه، سخن بسیار است که در این مقال نمی‌گنجد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۸:۴۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قُلْتُ لَهُ: إِنِّی أَفْرَحُ مِنْ غَیْرِ فَرَحٍ أَرَاهُ فِی نَفْسِی وَ لاَ فِی مَالِی وَ لاَ فِی صَدِیقِی، وَ أَحْزَنُ مِنْ غَیْرِ حُزْنٍ أَرَاهُ فِی نَفْسِی وَ لاَ فِی مَالِی وَ لاَ فِی صَدِیقِی. قَالَ: «نَعَمْ إِنَّ اَلشَّیْطَانَ یُلِمُّ بِالْقَلْبِ فَیَقُولُ: "لَوْ کَانَ لَکَ عِنْدَ اَللَّهِ خَیْراً مَا أَرَاکَ عَلَیْکَ عَدُوَّکَ وَ لاَ جَعَلَ بِکَ إِلَیْهِ حَاجَةً هَلْ تَنْتَظِرُ إِلاَّ مِثْلَ اَلَّذِی اِنْتَظَرَ اَلَّذِینَ مَنْ قَبْلَکَ؟ فَهَلْ قَالُوا شَیْئاً؟" فَذَاکَ اَلَّذِی یَحْزَنُ مِنْ غَیْرِ حُزْنٍ وَ أَمَّا اَلْفَرَحُ فَإِنَّ اَلْمَلَکَ یُلِمُّ بِالْقَلْبِ فَیَقُولُ: إِنْ کَانَ اَللَّهُ أَرَاکَ عَلَیْکَ عَدُوَّکَ وَ جَعَلَ بِکَ إِلَیْهِ حَاجَةً، فَإِنَّمَا هِیَ أَیَّامٌ قَلاَئِلُ أَبْشِرْ بِمَغْفِرَةٍ مِنَ اَللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ هُوَ قَوْلُ اَللَّهِ: «اَلشَّیْطٰانُ یَعِدُکُمُ اَلْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشٰاءِ وَ اَللّٰهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً»

 التفسیر(للعیاشی)، ج۱، ص۱۵۰

 

از هارون بن خارجه نقل شده است:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

من (گاهی) خوشحال می‌شوم، بدون این‌که چیز خوشحال‌کننده‌ای در خودم، در مالم یا در دوستم ببینم و (گاهی) ناراحت می‌شوم، بدون این‌که چیز ناراحت‌کننده‌ای در خودم، در مالم یا در دوستم ببینم.

حضرت فرمودند:

«بله (همین‌طور است.) به‌راستی که آن شیطان[۱] به قلبت می‌چسبد و می‌گوید:

"تو اگر نزد خداوند ارزش و اهمیتی داشتی، خداوند دشمنت را بر تو مسلط نمی‌کرد و تو را به او محتاج نمی‌ساخت. آیا می‌خواهی مانند پیشینیان خود همچنان در انتظارِ (گشایش و رفع مشکلات) بمانی؟ آیا آنان چیز (امیدوارکننده)ای به تو گفته‌اند؟"

این‌چنین است که تو بدون این‌که چیز ناراحت‌کننده‌ای رخ دهد، ناراحت می‌شوی.

اما خوشحالی‌ات به این‌خاطر است که آن فرشته[۲] به قلبت می‌چسبد و می‌گوید:

"اگر خداوند دشمنت را بر تو مسلط نموده و تو را محتاج او ساخته، (بدان که) این تنها برای مدت کوتاهی است. بشارت باد بر تو از جانب خداوند به مغفرت و فضل الهی"

این همان سخن خداوند است که:

«اَلشَّیْطٰانُ یَعِدُکُمُ اَلْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشٰاءِ وَ اَللّٰهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً» [بقرة:۲۶۸]

«شیطان به شما وعده‌ی فقر می‌دهد و شما را به کارهای زشت امر می‌کند، اما خداوند شما را به مغفرت و فضلی از جانب خود وعده می‌دهد.»»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] مقصود شیطانی است که بر اساس روایات ملازم قلب است.

[۲] مقصود فرشته‌ای است که بر اساس روایات ملازم قلب است.

در مطلب بعدی، به احادیثی در مورد شیطان و فرشته‌ای که ملازم قلب هریک از ما هستند، اشاره خواهد شد، ان‌شاءالله.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

دقت کنیم؛ در چنین روزهایی که یقیناً در معرض وسوسه‌های شیاطین خبیث و الهامات فرشتگان الهی هستیم، به کدام نجوای درونی گوش فرا می‌دهیم و از کدام‌یک تأثیر می‌پذیریم!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۹:۲۱
ابوالفضل رهبر

 

در مطلب پیشین، ملاحظه فرمودید که در مورد امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است ایشان نیمه‌های شب، وقتی می‌خواستند در عبادتگاهی که در یکی از اتاق‌های خانه‌شان فراهم کرده بودند نماز بخوانند، کودکی را با خود همراه می‌کردند.

در این مطلب به سرّ این کار اشاره می‌گردد…

 

 

 

…عَنِ ابْنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: نَزَلْتُ عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ ع فَقَالَ: «یَا مَیْمُونُ مَنْ یَرْقُدُ مَعَکَ بِاللَّیْلِ؟ أَ مَعَکَ غُلَامٌ؟» قُلْتُ: لَا. قَالَ: «فَلَا تَنَمْ وَحْدَکَ فَإِنَّ أَجْرَأَ مَا یَکُونُ الشَّیْطَانُ عَلَى الْإِنْسَانِ إِذَا کَانَ وَحْدَهُ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۵۳۳

از مَیمون بن أسود قدّاح[*] نقل شده است:

نزد امام باقر (علیه‌السلام) رفتم.

حضرت فرمودند:

«ای مَیمون! شب‌ها چه کسی همراه تو می‌خوابد؟ آیا پسربچه‌ای همراهت هست؟»

عرض کردم:

خیر.

فرمودند:

«پس تنها نخواب! چراکه شیطان بیش‌ترین جرأت و جسارت نسبت به انسان را زمانی دارد که تنهاست.»

 

 

 

…عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ یَبِیتُ فِی بَیْتٍ وَحْدَهُ. فَقَالَ: «إِنِّی لَأَکْرَهُ ذَلِکَ وَ إِنِ اضْطُرَّ إِلَى ذَلِکَ فَلَا بَأْسَ وَ لَکِنْ یُکْثِرُ ذِکْرَ اللَّهِ فِی مَنَامِهِ مَا اسْتَطَاعَ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۵۳۳

 

از سماعة بن مهران نقل شده است:

از امام صادق (علیه‌السلام) درباره مردی سؤال کردم که در اتاقی، تنها شب را صبح می‌کند.

حضرت فرمودند:

«من از این کار بدم می‌آید، اما اگر مضطر شد که این کار را کند، اشکال ندارد، ولی باید در بسترش خداوند را، تا جایی که می‌تواند، زیاد یاد کند.»

 

 

 

…عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «إِنَّ الشَّیْطَانَ أَشَدَّ مَا یَهُمُّ بِالْإِنْسَانِ إِذَا کَانَ وَحْدَهُ فَلَا تَبِیتَنَّ وَحْدَکَ وَ لَا تُسَافِرَنَّ وَحْدَکَ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۵۳۴

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به‌راستی که شیطان بیش‌ترین همّ و غمّش نسبت به (گمراه کردنِ) انسان را زمانی دارد که او تنهاست. پس شب را به‌تنهایی سپری نکن و به‌تنهایی سفر نرو.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] میمون بن أسود قدّاح و فرزندش عبدالله، از اصحاب امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) محسوب می‌شدند. این پدر و پسر، در مکه ساکن بودند و از اموالی حضرات در این شهر داشتند، نگهداری می‌کردند. خطاب امام باقر (علیه‌السلام) در این روایت، گویا به زمانی مربوط است که مَیمون سفری (مجردی) به مدینه داشته است.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

جای تأمل دارد که هنگامه‌ی «شب» (زمانی که زمین از نور خورشید محروم است) چه خصوصیتی دارد و «تنهایی» (وقتی از حضور اطرافیان در کنارمان محروم هستیم) چه آثاری دارد که وقتی این دو محرومیت و این دو عدم (عدم وجود نور خورشید و عدم حضور اطرافیان) با هم جمع شوند، شیطان طمع می‌کند، انگیزه می‌یابد و جسارت می‌ورزد تا انسانی که در این موقعیت واقع شده است را اغوا کند و بر او غلبه یابد؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۱:۵۶
ابوالفضل رهبر

 

…عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«کَانَ لِعَلِیٍّ ع بَیْتٌ لَیْسَ فِیهِ شَیْ‏ءٌ إِلَّا فِرَاشٌ وَ سَیْفٌ وَ مُصْحَفٌ وَ کَانَ یُصَلِّی فِیهِ.»

 المحاسن، ج‏۲، ص۶۱۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«امام علی (علیه‌السلام) اتاقی داشتند که چیزی (وسیله‌ای) در آن نبود، به‌جز یک زیرانداز، یک شمشیر و یک قرآن. ایشان در آن اتاق نماز می‌خواندند.»

 

 

 

…عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ قَالَ:

«کَانَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلَامُ قَدِ اتَّخَذَ بَیْتاً فِی دَارِهِ، لَیْسَ بِالْکَبِیرِ وَ لَا بِالصَّغِیرِ، وَ کَانَ إِذَا أَرَادَ أَنْ یُصَلِّیَ مِنْ آخِرِ اللَّیْلِ أَخَذَ مَعَهُ صَبِیّاً لَا یَحْتَشِمُ مِنْهُ، ثُمَّ یَذْهَبُ مَعَهُ إِلَى ذَلِکَ الْبَیْتِ فَیُصَلِّی»

 قرب‌الإسناد، ص۱۶۱

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«امام علی (علیه‌السلام) اتاقی در خانه‌شان که نه بزرگ بود و نه کوچک را اختیار کرده بودند و هرگاه در آخر شب قصد نماز می‌کردند، کودکی که از ایشان خجالت نکشد را با خود همراه می‌کردند و با او به آن اتاق (نمازخانه) می‌رفتند و نماز می‌خواندند.»[*]

 

 

 

…عَنْ مِسْمَعٍ قَالَ: کَتَبَ إِلَیَّ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:

«إِنِّی أُحِبُّ لَکَ أَنْ تَتَّخِذَ فِی دَارِکَ مَسْجِداً فِی بَعْضِ بُیُوتِکَ ثُمَّ تَلْبَسَ ثَوْبَیْنِ طِمْرَیْنِ غَلِیظَیْنِ ثُمَّ تَسْأَلَ اللَّهَ أَنْ یُعْتِقَکَ مِنَ النَّارِ وَ أَنْ یُدْخِلَکَ الْجَنَّةَ وَ لَا تَتَکَلَّمَ بِکَلِمَةِ بَاطِلٍ وَ لَا بِکَلِمَةِ بَغْیٍ.»

 المحاسن، ج‏۲، ص۶۱۲

 

از مِسمَع بن عبدالملک نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام، در نامه‌ای) خطاب به من نوشتند:

«من دوست دارم که تو در یکی از اتاق‌های خانه‌ات مسجد (نمازخانه)ای اختیار کنی، سپس دو پیراهن کهنه، ضخیم و زبر بپوشی. آن‌گاه از خداوند بخواهی تو را از آتش رها سازد و به بهشت وارد نماید و (در آن اتاق) هیچ سخن بیهوده و هیچ سخن گناه‌آلودی نگویی.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] گویا علت این‌که حضرت کودکی را در عبادت‌گاهشان با خود همراه می‌کردند، کراهتِ «شب را به‌تنهایی صبح کردن در یک اتاق» است. در روایات متعددی، در خصوص خطر غلبه شیطان در چنین مواقعی هشدار داده شده است.

ان‌شاءالله در مطلب بعدی چند روایت در این خصوص ذکر خواهد شد.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] شاید سرّ توصیه اهل‌بیت (علیهم‌السلام) به ایجاد یک عبادت‌گاه یا نمازخانه‌ی خانگی، این باشد که انسان فارغ از هیاهوها و شلوغی‌های شبانه‌روزش و به‌دور چشم دیگران (که ممکن است از خلوص کارهایش بکاهد) ساعاتی را با توجه، به عبادت بپردازد.

چنان‌که از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«مَنْ صَلَّى رَکْعَتَیْنِ فِی خَلَاءٍ لَا یَرَاهُ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمَلَائِکَةُ کَانَتْ لَهُ بَرَاءَةً مِنَ النَّار.» [مجموعة ورام، ج‏۱، ص۵]

«هرکس دو رکعت نماز در مکانی که خالی (از دیگران) باشد و او را جز خداوند (عزّوجلّ) و فرشتگان نبینند، بخواند، برای او (تضمینی مبنی بر) رهایی از آتش (جهنم) خواهد بود.»

[۲] در خانه‌ها و زندگی‌های امروزی، اختصاص یک اتاق جداگانه برای عبادت، برای کمتر کسی میسّر است. اما با توجه به غرض اهل‌بیت (علیهم‌السلام) از این توصیه، می‌توان در گوشه‌ای از خانه، جای دِنجی (ولو با پرده یا پارتیشن) فراهم نمود تا به دور از چشم دیگران و دور از آن‌چه موجب غفلت است، به عبادت پرداخت. باز هم اگر فراهم کردن چنین فضایی در خانه‌ای ممکن نبود، می‌توان ساعتی از شبانه‌روز که خانه خلوت است را به این امر اختصاص داد.

خداوند همه‌مان را موفق به پیروی از اهل‌بیت (علیهم‌السلام) و انجام عبادات خالصانه گرداند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۹:۱۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا ع: إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع قَدْ عَرَفَ قَاتِلَهُ وَ اللَّیْلَةَ الَّتِی یُقْتَلُ فِیهَا وَ الْمَوْضِعَ الَّذِی یُقْتَلُ فِیهِ وَ قَوْلُهُ لَمَّا سَمِعَ صِیَاحَ الْإِوَزِّ فِی الدَّارِ صَوَائِحُ تَتْبَعُهَا نَوَائِحُ وَ قَوْلُ أُمِّ کُلْثُومٍ- لَوْ صَلَّیْتَ اللَّیْلَةَ دَاخِلَ الدَّارِ وَ أَمَرْتَ غَیْرَکَ یُصَلِّی بِالنَّاسِ فَأَبَى عَلَیْهَا وَ کَثُرَ دُخُولُهُ وَ خُرُوجُهُ تِلْکَ اللَّیْلَةَ بِلَا سِلَاحٍ وَ قَدْ عَرَفَ ع أَنَّ ابْنَ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اللَّهُ قَاتِلُهُ بِالسَّیْفِ کَانَ هَذَا مِمَّا لَمْ یَجُزْ تَعَرُّضُهُ. فَقَالَ: «ذَلِکَ کَانَ وَ لَکِنَّهُ خُیِّرَ فِی تِلْکَ اللَّیْلَةِ لِتَمْضِیَ مَقَادِیرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.»

 الکافی، ج‏۱، ص۲۵۹

 

از حسن بن جَهم نقل شده است که گفت:

به امام رضا (علیه‌السلام) عرض کردم:

به‌راستی‌که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) قاتل خویش را می‌شناختند و می‌دانستند در چه شبی و در کجا به قتل می‌رسند.

صدای شیون مرغابی‌ها را در خانه شنیدند که ناله‌کنان دنبال ایشان بودند. سخن ام‌کلثوم را شنیدند که به ایشان عرض کرد: «کاش در منزل نماز می‌خواندید و به شخص دیگری دستور می‌دادید که بر مردم نماز بخوانند.»

اما امیرالمؤمنین پیشنهاد او را نپذیرفتند و در آن شب، بدون سلاح، زیاد رفت‌وآمد کردند، درحالی‌که می‌دانستند ابن‌ملجم - خداوند لعنتش کند - ایشان را با شمشیر به قتل خواهد رساند.

این(که از مرگِ خود جلوگیری نکردند،) از کارهایی است که انجامشان [عقلاً و شرعاً] جایز نیست.

امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند:

«آن‌چه گفتی (که ایشان از مرگ خود باخبر بودند) درست است، اما ایشان در آن شب مُخیَّر شدند تا [یکی از] تقدیرات الهی رقم بخورد.»[*]

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] گویا خداوند، در آن شب، این اختیار را به ایشان دادند که از میان این دو تقدیر، یکی را انتخاب کنند؛ «فرار از مرگ» یا «رهایی با مرگ» را.

این‌جاست که این سخن حضرت، پس از ضربت خوردن، معنا می‌یابد که: «فُزْتَ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۲:۲۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ یَزِیدَ اَلصَّائِغِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: رَجُلٌ عَلَى هَذَا اَلْأَمْرِ إِنْ حَدَّثَ کَذَبَ وَ إِنْ وَعَدَ أَخْلَفَ وَ إِنِ اُئْتُمِنَ خَانَ مَا مَنْزِلَتُهُ؟ قَالَ: «هِیَ أَدْنَى اَلْمَنَازِلِ مِنَ اَلْکُفْرِ وَ لَیْسَ بِکَافِرٍ.»

 الکافی، ج۲، ص۲۹۰

 

از یزید صائغ نقل شده است:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

مردی (معتقد) بر این امر (امامت و ولایت اهل‌بیت) است، اما اگر خبری دهد، دروغ می‌گوید، اگر وعده‌ای دهد، خُلف وعده می‌کند و اگر امانتی به او سپرده شود، خیانت می‌ورزد. جایگاه او چیست؟

حضرت فرمودند:

«جایگاهش نزدیک‌ترین جایگاه به کفر است، اما کافر نیست.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

مرحوم آیت‌الله مجتبی تهرانی (رحمةالله‌علیه) در شرح این حدیث چنین فرموده‌اند:

«کسی که امام را به امامت قبول دارد و شیعه است، ولی این ویژگی‌ها را هم دارد؛ جایگاه او، نزدیک‌ترین جایگاه به کفر است؛

یعنی یک حرکت دیگر کند، کافر شده!

یعنی اعمالی که به نظر ما چیزی نیست، بعضی‌شان باد هواست؛ مثل دروغ گفتن، وعده الکی دادن و خیانت در امانت، این‌ها ایمان را می‌سابد و تضعیف می‌کند و یک چیز کوچک دیگری هم اضافه شود، از ایمان خارج می‌شود و به کفر سقوط می‌کند.»

نعوذ بالله

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۰۱ ، ۱۳:۰۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ اَلرَّبَعِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ :

«أَنَّ رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ تُوُفِّیَ وَ لَهُ صِبْیَةٌ صِغَارٌ وَ لَهُ سِتَّةٌ مِنَ الرَّقِیقِ فَأَعْتَقَهُمْ عِنْدَ مَوْتِهِ وَ لَیْسَ لَهُ مَالٌ غَیْرُهُمْ فَأُتِیَ النَّبِیُّ ص فَأُخْبِرَ فَقَالَ: «مَا صَنَعْتُمْ بِصَاحِبِکُمْ؟» قَالُوا: دَفَنَّاهُ. قَالَ: «لَوْ عَلِمْتُ مَا دَفَنَّاهُ مَعَ أَهْلِ الْإِسْلَامِ؛ تَرَکَ‏ وُلْدَهُ‏ یَتَکَفَّفُونَ‏ النَّاسَ.»»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۴، ص۱۸۶

 

از امام صادق از پدرشان امام باقر (علیهماالسلام) نقل شده است:

«مردی از انصار از دنیا رفت، درحالی‌که فرزندان خردسالی داشت. او شش غلام نیز داشت که هنگام مرگش آزادشان کرد، درحالی‌که غیر از آن غلامان، داراییِ دیگری نداشت.

دوستانش نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمدند و ماجرا را به حضرت اطلاع دادند.

حضرت فرمودند: «با دوستتان چه کردید؟»

عرض کردند: او را دفن کردیم.

حضرت فرمودند: «اگر (جای شما بودم و از کاری که کرده) اطلاع داشتم، او را با اهل اسلام (در قبرستان مسلمانان) دفن نمی‌کردم؛

زیرا او فرزندانش را رها کرده است تا دستشان را جلوی مردم دراز کنند.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۰۱ ، ۰۸:۴۴
ابوالفضل رهبر

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«ثَلاَثَةُ أَشْیَاءَ یَحْتَاجُ اَلنَّاسُ طُرّاً إِلَیْهَا اَلْأَمْنُ وَ اَلْعَدْلُ وَ اَلْخِصْبُ.»

 تحف‌العقول، ج۱، ص۳۱۵

 

«سه چیز هستند که مردم، همه‌شان به آن‌ها نیاز دارند؛

امنیت، عدالت و پیشرفت.»[*]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] «خصب» را که سومین نیاز جامعه شمرده شده است، در لغت چنین معنا کرده‌اند: فراوانی، رشد و بالندگی، برکت، حاصل‌خیزی، سلامت از عیوب و نواقص، توسعه‌یافتگی (در همه ابعاد) و…

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

به نظر می‌رسد ترتیب ذکر این سه نیاز، معنادار است و ما را به رعایت اولویت‌ها در تأمین آن‌ها راهنمایی می‌کند؛

- اولیه‌ترین و مهم‌ترین نیاز جامعه «امنیت» است؛ چراکه عدالت و پیشرفت، تنها در سایه امنیت محقق خواهند شد.

- بعد از تأمین امنیت، باید عدالت میان احاد جامعه برقرار باشد؛ هرچیز در جای خود باشد، حق به حق‌دار برسد و در هیچ بُعدی و هیچ سطحی ظلمی صورت نگیرد.

- بعد از تحقق این دو نیاز ضروری، نوبت به تأمین سومین نیاز می‌رسد. اساساً اگر امنیت در جامعه حاکم نباشد و عدالت در روابط و ساختارها جاری نگردد، پیشرفت، رشد و بالندگی در ابعاد گوناگون، امکان تحقق نخواهد داشت.

برای تحقق این سه نیاز جامعه، هم «حاکمان جامعه»، هم «نخبگان و خواص» و هم «عموم مردم» نقش خاص خود را بر عهده دارند و نسبت به آن مسؤول‌اند.

شاید بتوان گفت حاکمیت، پرچمدار و مجری اصلی تأمین امنیت، عدالت و پیشرفت در سطح جامعه و برای عموم مردم می‌باشد.

بعد از حاکمیت نیز نخبگان و خواصِ جامعه، در اصلاح و هدایت حاکمیت و مردم، نقشی کلیدی ایفا می‌کنند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۰۱ ، ۱۱:۲۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلْوَلِیدِ بْنِ صَبِیحٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ:

«مِنَ اَلنَّاسِ مَنْ رِزْقُهُ فِی اَلتِّجَارَةِ وَ مِنْهُمْ مَنْ رِزْقُهُ فِی اَلسَّیْفِ وَ مِنْهُمْ مَنْ رِزْقُهُ فِی لِسَانِهِ.»

 الکافی، ج۵، ص۳۰۵

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«از میان مردم، کسی هست که روزی‌اش در تجارت (خرید و فروش) است

و از میان آن‌ها کسی هست که روزی‌اش در شمشیر (نظامی‌گری) است

و از میانشان کسی هست که روزی‌اش در زبانش (سخن‌وری) است.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

مطلب مرتبط پیشین:

«زمینه‌ی کاری خودت را پیدا کن و همان را سفت بچسب!»

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۰۱ ، ۰۸:۲۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«مَنْ عَرَفَ مِنْ عَبْدٍ مِنْ عَبِیدِ اَللَّهِ کَذِباً إِذَا حَدَّثَ وَ خُلْفاً إِذَا وَعَدَ وَ خِیَانَةً إِذَا اُؤْتُمِنَ ثُمَّ اِئْتَمَنَهُ عَلَى أَمَانَةٍ کَانَ حَقّاً عَلَى اَللَّهِ تَعَالَى أَنْ یَبْتَلِیَهُ فِیهَا ثُمَّ لاَ یُخْلِفَ عَلَیْهِ وَ لاَ یَأْجُرَهُ.»

 الکافی، ج۵، ص۲۹۹

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرکس بنده‌ای از بندگان خداوند را (چنین) بشناسد؛ که وقتی سخن می‌گوید، دروغ می‌گوید، وقتی وعده می‌دهد، خُلف وعده می‌کند و وقتی امانتی به او سپرده می‌شود، خیانت می‌کند،

بعد [از این‌که او را با این ویژگی‌ها شناخت]، او را امین بشمارد و امانتی به او بسپارد،

[دراین‌صورت] خداوند (تعالی) حق دارد که در مورد این امانت او را دچار بلا سازد، بعد هم، آن امانت را به او باز نگرداند و (بابت این ابتلاء) پاداشی هم به او ندهد.»

 

 

 

...عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ:

«لَیْسَ لَکَ أَنْ تَتَّهِمَ مَنِ اِئْتَمَنْتَهُ وَ لاَ تَأْتَمِنَ اَلْخَائِنَ وَ قَدْ جَرَّبْتَهُ.»

 الکافی، ج۵، ص۲۹۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«تو حق نداری کسی را که او را امین شمرده‌ای، متهم سازی

و حق نداری به خیانت‌کننده - در صورتی که او را تجربه کرده‌ای - اعتماد کنی.»

 

 

 

...عَنْ زَکَرِیَّا بْنِ إِبْرَاهِیمَ رَفَعَهُ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی حَدِیثٍ لَهُ أَنَّهُ قَالَ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ:

«مَنِ اِئْتَمَنَ غَیْرَ مُؤْتَمَنٍ فَلاَ حُجَّةَ لَهُ عَلَى اَللَّهِ.»

 الکافی، ج۵، ص۲۹۸

 

از امام باقر نقل شده است که در ضمن حدیثی، به (فرزندشان) امام صادق (علیهماالسلام) فرمودند:

«هرکس، شخص غیرقابل‌اعتمادی را امین شمارد [و به او امانتی سپارد]، بر خداوند حجتی ندارد.»[*]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] مقصود این است که دیگر حق ندارد از خداوند گله کند که چرا چنین شد یا از او بخواهد که ضررش را جبران کند یا در آخرت از او توقع داشته باشد که در ازای آسیبی که از این بابت دیده است، پاداشی دریافت کند.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

مطالعه این مطلب مرتبط که پیش‌تر ارائه شده بود، خالی از لطف نیست:

«البته حواس‌تان باشد!»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۰۱ ، ۱۲:۳۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عِمْرَانَ بْنِ أَبِی عَاصِمٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ:

«أَرْبَعَةٌ لاَ یُسْتَجَابُ لَهُمْ دَعْوَةٌ أَحَدُهُمْ رَجُلٌ کَانَ لَهُ مَالٌ فَأَدَانَهُ بِغَیْرِ بَیِّنَةٍ یَقُولُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «أَ لَمْ آمُرْکَ بِالشَّهَادَةِ.»»

 الکافی، ج۵، ص۲۹۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«چهار شخص هستند که دعایشان مستجاب نمی‌شود؛

یکی‌شان مردی است که مالی داشته و آن را بدون بیّنه[۱] (به دیگری) قرض داده است.[۲]

خداوند (عزّوجلّ) می‌فرماید:

«مگر به شما امر نکردم که شاهد بگیرید.»[۳]»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] مقصود دلیل روشن و محکمه‌پسندی است مبنی بر این‌که فلان‌مبلغ پول به فلانی پرداخت شده است؛ این‌که کسی را شاهد گیرند و قرار و مدارشان را مکتوب کنند.

[۲] در این‌جا، مقصود از مستجاب نبودن دعا، این است که اگر کسی بدون نوشتن و شاهد گرفتن، پولی به کسی قرض دهد و پولش به او بازنگردد، اگر دست‌به‌دعا شود که به پولش برسد، این دعا مستجاب نخواهد شد.

[۳] اشاره‌ای است به آیه ۲۸۲ سوره بقره که خداوند در آن به نوشتن و شاهد گرفتن دستور داده است:

«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا تَدَاینتُم بِدَینٍ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاکتُبُوهُ وَلْیکتُب بَّینَکمْ کاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلاَ یأْبَ کاتِبٌ أَنْ یکتُبَ کمَا عَلَّمَهُ اللّهُ فَلْیکتُبْ وَلْیمْلِلِ الَّذِی عَلَیهِ الْحَقُّ وَلْیتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَلاَ یبْخَسْ مِنْهُ شَیئًا فَإن کانَ الَّذِی عَلَیهِ الْحَقُّ سَفِیهًا أَوْ ضَعِیفًا أَوْ لاَ یسْتَطِیعُ أَن یمِلَّ هُوَ فَلْیمْلِلْ وَلِیهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُواْ شَهِیدَینِ من رِّجَالِکمْ فَإِن لَّمْ یکونَا رَجُلَینِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاء أَن تَضِلَّ إْحْدَاهُمَا فَتُذَکرَ إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى وَلاَ یأْبَ الشُّهَدَاء إِذَا مَا دُعُواْ وَلاَ تَسْأَمُوْاْ أَن تَکتُبُوْهُ صَغِیرًا أَو کبِیرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِکمْ أَقْسَطُ عِندَ اللّهِ وَأَقْومُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلاَّ تَرْتَابُواْ»؛

«اى اهل ایمان! چنانچه وامى به یکدیگر تا سر آمد معینى دادید، لازم است آن را بنویسید و باید نویسنده اى [سَنَدش را] در میان خودتان به عدالت بنویسد و نباید هیچ نویسنده اى از نوشتن سند همان گونه که خدا [بر اساس قوانین شرعى] به او آموخته است، دریغ ورزد او باید بنویسد، و کسى که حقْ به عهدۀ اوست باید [کلامش را جهت تنظیم سند براى نویسنده] املا کند، و از خدا که پروردگار اوست پروا نماید و از حق چیزى را نکاهد و اگر کسى که حق به عهدۀ اوست، سفیه یا ناتوان باشد، یا [به علتى] نتواند املا کند، ولىّ و سرپرست او به عدالت املا کند و دو شاهد از مردانتان را [بر این حق] شاهد بگیرید، و اگر دو مرد نبود، یک مرد و دو زن را از میان شاهدانى که مى پسندید شاهد بگیرید، تا اگر یکى از آن دو زن [واقعیت را] فراموش کرد، آن دیگرى او را یادآورى کند و شاهدان هنگامى که [براى اداى شهادت] دعوت شوند [از پاسخ دعوت] امتناع نورزند، و از نوشتن [سندِ وام] تا سرآمد معیّنش، کوچک باشد یا بزرگ، ملول نشوید، این [کار] نزد خدا عادلانه تر و براى اقامه شهادت پابرجاتر، و به اینکه [در جنس وام، اندازۀ آن و زمان پرداختش] شک نکنید [و ستیز و نزاعى پیش نیاید] نزدیک تر است مگر آنکه داد و ستدى نقدى باشد که آن را میان خود دست به دست مى کنید، در این صورت بر شما گناهى نیست که آن را ننویسید و هرگاه داد و ستد کنید شاهد بگیرید و نباید به نویسنده و شاهد زیان برسد و اگر زیان برسانید، خروج از اطاعت خداست که گریبانگیر شما شده است و از خدا پروا کنید و خدا [احکامش را] به شما مى آموزد و خدا به همه چیز داناست.» [ترجمه شیخ حسین انصاریان]

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۰۱ ، ۲۲:۰۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ اَلْجَعْفَرِیِّ قَالَ: کُنْتُ مَعَ اَلرِّضَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی بَعْضِ اَلْحَاجَةِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَنْصَرِفَ إِلَى مَنْزِلِی فَقَالَ لِیَ: «اِنْصَرِفْ مَعِی فَبِتْ عِنْدِیَ اَللَّیْلَةَ.» فَانْطَلَقْتُ مَعَهُ فَدَخَلَ إِلَى دَارِهِ مَعَ اَلْمُعَتِّبِ فَنَظَرَ إِلَى غِلْمَانِهِ یَعْمَلُونَ بِالطِّینِ أَوَارِیَ اَلدَّوَابِّ وَ غَیْرَ ذَلِکَ وَ إِذاً مَعَهُمْ أَسْوَدُ لَیْسَ مِنْهُمْ فَقَالَ: «مَا هَذَا اَلرَّجُلُ مَعَکُمْ؟» فَقَالُوا: یُعَاوِنُنَا وَ نُعْطِیهِ شَیْئاً. قَالَ: «قَاطَعْتُمُوهُ عَلَى أُجْرَتِهِ؟» فَقَالُوا: لاَ هُوَ یَرْضَى مِنَّا بِمَا نُعْطِیهِ. فَأَقْبَلَ عَلَیْهِمْ یَضْرِبُهُمْ بِالسَّوْطِ وَ غَضِبَ لِذَلِکَ غَضَباً شَدِیداً فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ لِمَ تُدْخِلُ عَلَى نَفْسِکَ؟ فَقَالَ: «إِنِّی قَدْ نَهَیْتُهُمْ عَنْ مِثْلِ هَذَا غَیْرَ مَرَّةٍ أَنْ یَعْمَلَ مَعَهُمْ أَحَدٌ حَتَّى یُقَاطِعُوهُ أُجْرَتَهُ وَ اِعْلَمْ أَنَّهُ مَا مِنْ أَحَدٍ یَعْمَلُ لَکَ شَیْئاً بِغَیْرِ مُقَاطَعَةٍ ثُمَّ زِدْتَهُ لِذَلِکَ اَلشَّیْءِ ثَلاَثَةَ أَضْعَافٍ عَلَى أُجْرَتِهِ إِلاَّ ظَنَّ أَنَّکَ قَدْ نَقَصْتَهُ أُجْرَتَهُ وَ إِذَا قَاطَعْتَهُ ثُمَّ أَعْطَیْتَهُ أُجْرَتَهُ حَمِدَکَ عَلَى اَلْوَفَاءِ فَإِنْ زِدْتَهُ حَبَّةً عَرَفَ ذَلِکَ لَکَ وَ رَأَى أَنَّکَ قَدْ زِدْتَهُ.»

 الکافی، ج۵، ص۲۸۸

 

از سلیمان بن جعفر نقل شده است:

برای حاجتی نزد امام رضا (علیه‌السلام) بودم.

خواستم به خانه برگردم که حضرت به من فرمودند:

«با من بیا و امشب را نزد من بگذران.»

پس همراه ایشان حرکت کردم. ایشان همراه (غلامشان) مُعَتِّب[*]، وارد خانه‌شان شدند. آن‌گاه به غلامانشان نگاه انداختند که با گل چیزی می‌ساختند، به چهارپایان رسیدگی می‌کردند و کارهای دیگری انجام می‌دادند. در میانشان مرد سیاهی بود که جزء غلامانشان نبود.

حضرت فرمودند:

«این مرد که همراه شماست، کیست؟»

عرض کردند:

او (در کارها) به ما کمک می‌کند و ما هم چیزی (مزدی) به او می‌دهیم.

فرمودند:

«در مورد مقدار مزدش با او توافق کرده‌اید؟»

عرض کردند:

نه، هرقدر به او بدهیم، او راضی است.

حضرت به سمتشان رفتند تا به آن‌ها شلاق بزنند و به‌شدت از این موضوع خشمگین شدند.

سلیمان گوید: عرض کردم:

فدایتان شوم، چرا خود را چنین ناراحتی می‌کنید؟

امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند:

«به‌راستی که من بارها آن‌ها را از چنین‌کاری نهی کرده‌ام؛ از این‌که تا وقتی در مورد مزد با کسی توافق نکرده‌اند، او را همراه خود به کار نگیرند.

بدان! به‌راستی هیچ‌کس نیست که بدون توافق (بر سر مزد) برایت کاری انجام دهد و تو بعد (از اتمام کار)، بیش از سه‌برابر مزدش به او بپردازی، مگراین‌که (پیش خود) گمان می‌کند که مزدش را کم‌تر (از حقش) پرداخته‌ای!

اما اگر با او (مبلغی را) توافق کنی و بعد (همان مبلغِ) مزدش را به او بپردازی، سپاس‌گزار تو خواهد بود که به توافقتان عمل کرده‌ای. آن‌گاه اگر به‌اندازه یک دانه به او بیش‌تر دهی، آن را برای تو می‌داند و متوجه می‌شود که به او بیش‌تر داده‌ای.»

 

 

 

...عَنْ شُعَیْبٍ قَالَ: تَکَارَیْنَا لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَوْماً یَعْمَلُونَ فِی بُسْتَانٍ لَهُ وَ کَانَ أَجَلُهُمْ إِلَى اَلْعَصْرِ فَلَمَّا فَرَغُوا قَالَ لِمُعَتِّبٍ: «أَعْطِهِمْ أُجُورَهُمْ قَبْلَ أَنْ یَجِفَّ عَرَقُهُمْ.»

 الکافی، ج۵، ص۲۸۹

 

از شعیب بن یعقوب نقل شده است:

ما برای امام صادق (علیه‌السلام) گروهی را اجیر کردیم که در نخلستانشان کار کنند. زمان پایان کارشان عصر بود.

وقتی دست از کار کشیدند، حضرت به معتّب[*] فرمودند:

«قبل از این‌که عرقشان خشک شود، مزدشان را به آن‌ها بپرداز.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] معتّب، غلام امام صادق، امام کاظم و امام رضا (علیهم‌السلام) بوده و مسؤولیت اداره غلامان و خدمتکاران حضرات را بر عهده داشته است. (به بیانی سرکارگر بوده است.)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۰۱ ، ۱۵:۱۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ قَطْعِ اَلسِّدْرِ فَقَالَ: «سَأَلَنِی رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِکَ عَنْهُ فَکَتَبْتُ إِلَیْهِ: «قَدْ قَطَعَ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ سِدْراً وَ غَرَسَ مَکَانَهُ عِنَباً.»»

 الکافی، ج۵، ص۲۶۳

 

از احمد بن محمد بن ابی‌نصر نقل شده است:

از امام رضا (علیه‌السلام) در مورد قطع درخت سدر سؤال کردم.

حضرت فرمودند:

«یکی از دوستان نزدیکت درباره این مسأله از من سؤال کرد. من (در پاسخ، در نامه‌ای، خطاب) به او نوشتم:

«(پدرم) امام کاظم (علیه‌السلام) یک درخت سدر قطع کردند و در جای آن، یک درخت انگور کاشتند.»»

 

 

 

...عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: «مَکْرُوهٌ قَطْعُ اَلنَّخْلِ.» وَ سُئِلَ عَنْ قَطْعِ اَلشَّجَرَةِ قَالَ: «لاَ بَأْسَ.» قُلْتُ: فَالسِّدْرِ؟ قَالَ: «لاَ بَأْسَ بِهِ إِنَّمَا یُکْرَهُ قَطْعُ اَلسِّدْرِ بِالْبَادِیَةِ لِأَنَّهُ بِهَا قَلِیلٌ وَ أَمَّا هَاهُنَا فَلاَ یُکْرَهُ.»

 الکافی، ج۵، ص۲۶۴

 

از عمار بن موسی نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«قطع کردن نخل (درخت خرما) مکروه (ناخوش‌آیند) است.»

از ایشان درباره قطع درخت (سایر درختان) سؤال شد.

فرمودند:

«اشکالی ندارد.»

به ایشان عرض کردم:

درخت سدر چه؟

فرمودند:

«اشکالی ندارد. قطع درخت سدر فقط در بیابان مکروه است؛ چراکه این درخت در بیابان کم است، اما در این‌جا [که آباد است و درخت زیاد است،] کراهت ندارد.»

 

 

 

...عَنِ اِبْنِ مُضَارِبٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «لاَ تَقْطَعُوا اَلثِّمَارَ فَیَبْعَثَ اَللَّهُ عَلَیْکُمُ اَلْعَذَابَ صَبّاً.»

 الکافی، ج۵، ص۲۶۴

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«درختان میوه را قطع نکنید؛ که دراین‌صورت خداوند عذابش را بر شما سرازیر می‌کند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۰۱ ، ۰۸:۲۸
ابوالفضل رهبر