دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۶۸۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام صادق» ثبت شده است

 

…عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

«إِنَّ أَعْرَابِیّاً مِنْ بَنِی تَمِیمٍ أَتَى النَّبِیَّ ص فَقَالَ لَهُ: أَوْصِنِی فَکَانَ مِمَّا أَوْصَاهُ: «تَحَبَّبْ إِلَى النَّاسِ یُحِبُّوکَ.»»

 الکافی، ج۲، ص۶۴۲

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«بادیه‌نشینی از بنی‌تمیم نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمد و به ایشان عرض کرد:

به من توصیه(هایی) بفرمایید.

یکی از توصیه‌هایی که به او فرمودند این بود:

«به مردم مهربانی نما (اظهار محبت کن) تا تو را دوست بدارند.»»

 

 

 

…عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

«التَّوَدُّدُ إِلَى النَّاسِ نِصْفُ الْعَقْلِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۴۳

 

از امام صادق، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«مهرورزی به مردم، نصف عقل است.»

 

 

 

…عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«مُجَامَلَةُ النَّاسِ ثُلُثُ الْعَقْلِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۴۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«برخورد زیبا با مردم، یک‌سوّم عقل است.»

 

 

 

اما مقصود از «مهرورزی به مردم» چیست؟

مصادیقی از آن را ملاحظه بفرمایید…

 

 

 

…عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

«ثَلَاثٌ یُصْفِینَ وُدَّ الْمَرْءِ لِأَخِیهِ الْمُسْلِمِ یَلْقَاهُ بِالْبِشْرِ إِذَا لَقِیَهُ وَ یُوَسِّعُ لَهُ فِی الْمَجْلِسِ إِذَا جَلَسَ إِلَیْهِ وَ یَدْعُوهُ بِأَحَبِّ الْأَسْمَاءِ إِلَیْهِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۴۳

 

از امام صادق، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«سه چیز است که «مهرورزیِ خالصانه‌ی انسان به برادر مسلمانش» محسوب می‌شود:

- هنگامی‌که با او دیدار می‌کند، با خوش‌رویی برخورد کند،

- وقتی در مجلسی پیش او می‌نشیند، برایش جا باز کند

- و او را با نامی که خود او بیشتر دوستش دارد، صدا زند.»[*]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] احتمالاً شما هم دوست یا قوم‌وخویشی دارید که به هر دلیلی از نام یا نام‌خانوادگی‌اش خوشش نمی‌آید یا دوست دارد او را با نام دیگری صدا بزنند.

بر اساس توصیه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، یکی از مصادیق مهربانی کردن با مردم و اظهار محبت به آنان (که نیمی از عقلانیت می‌باشد،) این است که آن‌ها را به همان نامی صدا بزنیم که خودش بیشتر دوست دارد.

گاهی ما از سر لجاجت، شیطنت یا عادت، دیگران را با نامی که خودش دوست ندارد، صدا می‌زنیم که خلاف عقل است.

أعاذنا اللهَ من شرور أنفسنا!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۰۳ ، ۲۰:۱۰
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ الْکِنْدِیِّ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع إِذَا صَعِدَ الْمِنْبَرَ قَالَ: «یَنْبَغِی لِلْمُسْلِمِ أَنْ یَتَجَنَّبَ مُوَاخَاةَ ثَلَاثَةٍ الْمَاجِنِ الْفَاجِرِ وَ الْأَحْمَقِ وَ الْکَذَّابِ فَأَمَّا الْمَاجِنُ الْفَاجِرُ فَیُزَیِّنُ لَکَ فِعْلَهُ وَ یُحِبُّ أَنَّکَ مِثْلُهُ وَ لَا یُعِینُکَ عَلَى أَمْرِ دِینِکَ وَ مَعَادِکَ وَ مُقَارَبَتُهُ جَفَاءٌ وَ قَسْوَةٌ وَ مَدْخَلُهُ وَ مَخْرَجُهُ عَارٌ عَلَیْکَ وَ أَمَّا الْأَحْمَقُ فَإِنَّهُ لَا یُشِیرُ عَلَیْکَ بِخَیْرٍ وَ لَا یُرْجَى لِصَرْفِ السُّوءِ عَنْکَ وَ لَوْ أَجْهَدَ نَفْسَهُ وَ رُبَّمَا أَرَادَ مَنْفَعَتَکَ فَضَرَّکَ فَمَوْتُهُ خَیْرٌ مِنْ حَیَاتِهِ وَ سُکُوتُهُ خَیْرٌ مِنْ نُطْقِهِ وَ بُعْدُهُ خَیْرٌ مِنْ قُرْبِهِ وَ أَمَّا الْکَذَّابُ فَإِنَّهُ لَا یَهْنِئُکَ مَعَهُ عَیْشٌ یَنْقُلُ حَدِیثَکَ وَ یَنْقُلُ إِلَیْکَ الْحَدِیثَ کُلَّمَا أَفْنَى أُحْدُوثَةً مَطَرَهَا بِأُخْرَى مِثْلِهَا حَتَّى إِنَّهُ یُحَدِّثُ بِالصِّدْقِ فَمَا یُصَدَّقُ وَ یُفَرِّقُ بَیْنَ النَّاسِ بِالْعَدَاوَةِ فَیُنْبِتُ السَّخَائِمَ فِی الصُّدُورِ فَاتَّقُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ انْظُرُوا لِأَنْفُسِکُمْ.»»

 الکافی، ج۲، ص۶۳۹

 

از امام صادق(علیه‌السلام) نقل شده است:

«امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) هنگامی که از منبر بالا می‌رفتند، می‌فرمودند:

«برای مسلمان شایسته است که از دوستی با سه نفر کناره گیرد (دوری جوید):

«شوخِ زشت‌کردار»،[*] «احمق (بی‌عقل)» و «دروغ‌گو».

اما «شوخ زشت‌کردار»؛[*]

- کار (زشت)اش را برایت می‌آراید (زیبا جلوه می‌دهد) و دوست دارد که تو هم مثل خودش باشی.

- او تو را نه در امور دنیایی و نه در امور آخرتی کمک نمی‌کند.

- نزدیک شدن به او، (موجب) دور شدن [از خوبی‌ها و زیبایی‌ها] و قساوتِ (قلب) است.

- رفت‌وآمد با او، مایه عیب (ننگِ) خودت است.

اما «احمق»؛

- تو را به خیر (نیکی) رهنمون نمی‌سازد (نمی‌تواند رهنمون سازد.)

- امیدی نیست بدی‌ای را از تو دور کند، حتی اگر تمام تلاشش را به‌کار گیرد.

- چه‌بسا نفع تو را بخواهد، اما به ضرر تو باشد.

- پس مرگ او بهتر از زنده بودنش، سکوتش بهتر از سخن گفتنش و دوری از او بهتر از نزدیک شدن به اوست.

و اما «دروغ‌گو»؛

- زندگی در کنار او برایت خوش نخواهد بود.

- حرف تو را (برای دیگران) نقل می‌کند و حرفِ (دیگران) را برای تو.

- هرگاه افسانه (دروغ)ای را به پایان می‌رساند، بلافاصله افسانه‌ی دیگر را آغاز می‌کند.

- حتی اگر راست بگوید، کسی او را تصدیق نمی‌کند.

- با (ایجادِ) دشمنی، میان مردم تفرقه می‌افکند و در سینه‌ها تخم کینه می‌کارد.

پس تقوای خداوند (عزّوجلّ) را پیشه کنید و مراقبت خودتان باشید.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] در متن حدیث، برای توصیف این دسته، از دو کلمه «ماجن» و «فاجر» استفاده شده است.

- «ماجن» یعنی کسی که خیلی شوخی می‌کند و شوخی‌هایش زشت و بی‌شرمانه است.

- «فاجر» هم یعنی کسی که کارهای زشتی می‌کند و زشتی این کارها به‌حدی است که مثل انفجار (که با فاجر هم‌خانواده است)، شدید و جلب‌توجه‌کننده است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۰۳ ، ۰۷:۴۱
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«لَا تَکُونُ الصَّدَاقَةُ إِلَّا بِحُدُودِهَا فَمَنْ کَانَتْ فِیهِ هَذِهِ الْحُدُودُ أَوْ شَیْ‏ءٌ مِنْهَا فَانْسُبْهُ إِلَى الصَّدَاقَةِ وَ مَنْ لَمْ یَکُنْ فِیهِ شَیْ‏ءٌ مِنْهَا فَلَا تَنْسُبْهُ إِلَى شَیْ‏ءٍ مِنَ الصَّدَاقَةِ فَأَوَّلُهَا أَنْ تَکُونَ سَرِیرَتُهُ وَ عَلَانِیَتُهُ لَکَ وَاحِدَةً وَ الثَّانِی أَنْ یَرَى زَیْنَکَ زَیْنَهُ وَ شَیْنَکَ شَیْنَهُ وَ الثَّالِثَةُ أَنْ لَا تُغَیِّرَهُ عَلَیْکَ وِلَایَةٌ وَ لَا مَالٌ وَ الرَّابِعَةُ أَنْ لَا یَمْنَعَکَ شَیْئاً تَنَالُهُ مَقْدُرَتُهُ وَ الْخَامِسَةُ وَ هِیَ تَجْمَعُ هَذِهِ الْخِصَالَ أَنْ لَا یُسْلِمَکَ عِنْدَ النَّکَبَاتِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۳۹

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«دوستی (میان دو نفر) وجود ندارد، مگر با وجود شروط دوستی.

پس کسی که (همه‌ی) این شروط یا بعضی از آن‌ها در او باشد، می‌توانی به او نسبت دوستی دهی

و کسی که هیچ‌یک از این شروط در او نبود، او را به هیچ حدی از دوستی نسبت نده.

- اولین شرط دوستی این است که: پنهان و پیدایش برایت یکی باشد.

- دوم این‌که: زیبایی‌های تو را زیبایی‌های خود بداند و عیب‌های تو را عیب‌های خودش.

- سوم این‌که: (رسیدنش به) مقام و مال، رفتارش (با تو) را تغییر ندهد.

- چهارم این‌که: چیزی (کاری) که توان (انجام)اش را دارد، از تو دریغ نکند.

- پنجمین شرط که همه این شروط را در خود جمع کرده، این است که: هنگام مصیبت‌ها (گرفتاری‌ها) تو را رها نکند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۰۳ ، ۱۴:۱۱
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:

«لَا عَلَیْکَ أَنْ تَصْحَبَ ذَا الْعَقْلِ وَ إِنْ لَمْ تَحْمَدْ کَرَمَهُ وَ لَکِنِ انْتَفِعْ بِعَقْلِهِ وَ احْتَرِسْ مِنْ سَیِّئِ أَخْلَاقِهِ وَ لَا تَدَعَنَّ صُحْبَةَ الْکَرِیمِ وَ إِنْ لَمْ تَنْتَفِعْ بِعَقْلِهِ وَ لَکِنِ انْتَفِعْ بِکَرَمِهِ بِعَقْلِکَ وَ افْرِرْ کُلَّ الْفِرَارِ مِنَ اللَّئِیمِ الْأَحْمَقِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۳۸

 

از امام صادق، از امیرالمؤمنین (علیهماالسلام) نقل شده است:

«اشکالی ندارد که با فردی صاحب عقل هم‌نشین شوی، هرچند کرامت (اخلاقی)اش را ستایش نمی‌کنی

اما (توجه داشته باش) از عقلش بهره ببر و مراقب خُلق بدش باش.

همچنین هم‌نشینی با کسی که کرامتِ (اخلاقی) دارد را کنار مگذار، هرچند از عقلش بهره‌ای نبری

اما (توجه داشته باش) با بهره‌گیری از کرامتش، به عقلت بهره برسان.

ولی از انسان پَستِ احمق (که نه کرامت دارد و نه عقل) با سرعت فرار کن!»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۰۳ ، ۰۶:۵۰
ابوالفضل رهبر

 

در مطلب پیشین عرض شد که: «قیلوله» خوابِ هنگام ظهر است. احتمال قوی‌تر این است که زمان آن، بعد از نماز ظهر تا اذان عصر است.

در این مطلب به یکی از فواید خوابیدن در این زمان اشاره شده است…

 

 

 

قالَ الصَّادِقُ ع:

«أَتَى أَعْرَابِیٌّ إِلَى النَّبِیِّ ص فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی کُنْتُ ذَکُوراً وَ إِنِّی صِرْتُ نَسِیّاً فَقَالَ: «أَ کُنْتَ تَقِیلُ؟» قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: «وَ تَرَکْتَ ذَاکَ؟» قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: «عُدْ فَعَادَ فَرَجَعَ إِلَیْهِ ذِهْنُهُ.»»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۱، ص۵۰۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«یک اعرابی (بادیه‌نشین) نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمد و عرض کرد:

ای رسول خدا! من قبلاً خوش‌حافظه بودم، اما حالا فراموش‌کار گشته‌ام.

پیامبر فرمودند:

«آیا قبلاً خواب قیلوله می‌کردی؟

عرض کرد:

بله.

فرمودند:

«و قیلوله را ترک کرده‌ای؟»

عرض کرد:

بله.

فرمودند:

«(به همان رویه‌ی سابق) بازگرد!»

آن مرد (به رویه‌ی سابق) بازگشت و حافظه‌اش برگشت.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۰۳ ، ۱۴:۲۸
ابوالفضل رهبر

 

به فاصله زمانی میان «طلوع فجر» (هنگام اذان صبح، بامداد، سپیده‌دم) تا «طلوع خورشید» (هنگام قضا شدن نماز صبح)، «بین‌الطلوعین» گفته می‌شود.

در مورد خوابیدن در این فاصله زمانی (که معمولاً برای کسانی که شب‌ها دیر می‌خوابند، بسی شیرین است!)، هشدارهایی داده شده است که به مواردی اشاره می‌گردد…

 

 

…عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ النَّوْمِ بَعْدَ الْغَدَاةِ فَقَالَ: «إِنَّ الرِّزْقَ یُبْسَطُ تِلْکَ السَّاعَةَ فَأَنَا أَکْرَهُ أَنْ یَنَامَ الرَّجُلُ تِلْکَ السَّاعَةَ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۱، ص۵۰۱

 

از محمد بن مسلم نقل شده است:

از امام باقر یا امام صادق (علیهماالسلام) در مورد خوابِ بعد از بامداد (هنگام اذان صبح) سؤال کردم.

حضرت فرمودند:

«به‌راستی که روزی، در این ساعت گسترده می‌شود. بنابراین من خوشم نمی‌آید که مرد (انسان) در این ساعت بخوابد.»

 

 

 

قالَ الصَّادِقُ ع: «نَوْمَةُ الْغَدَاةِ مَشُومَةٌ تَطْرُدُ الرِّزْقَ وَ تُصَفِّرُ اللَّوْنَ وَ تُقَبِّحُهُ وَ تُغَیِّرُهُ وَ هُوَ نَوْمُ کُلِّ مَشْئُومٍ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَقْسِمُ الْأَرْزَاقَ مَا بَیْنَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ فَإِیَّاکُمْ وَ تِلْکَ النَّوْمَةَ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۱، ص۵۰۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«خوابِ بامداد (بین‌الطلوعین)، شوم و نامبارک است؛ روزی(ای که رو آورده) را پس می‌راند و چهره را زرد می‌کند و آن را زشت و دگرگون می‌سازد.

این خواب، خواب همه انسان‌های شوم و نامبارک است.

به‌راستی که خداوند (تبارک‌وتعالی) روزی‌ها را بین طلوع فجر (اذان صبح) تا طلوع خورشید تقسیم می‌کند؛

پس بپرهیزید از این خواب!»

 

 

 

قالَ الرِّضَا ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً» قَالَ: «الْمَلَائِکَةُ تُقَسِّمُ أَرْزَاقَ بَنِی آدَمَ مَا بَیْنَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ فَمَنْ یَنَامُ فِیمَا بَیْنَهُمَا یَنَامُ عَنْ رِزْقِهِ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۱، ص۵۰۴

 

از امام رضا (علیه‌السلام) نقل شده است که در مورد آیه شریفه «فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً»[ذاریات:۴]؛ «قسم به فرشتگانی که کارها را تقسیم می‌کنند»، فرمودند:

«فرشتگان روزی‌های فرزندان آدم (علیه‌السلام) را در میان طلوع فجر (اذان صبح) تا طلوع خورشید تقسیم می‌کنند؛ پس هرکس در فاصله‌ی بین این دو زمان بخوابد، از روزی‌اش خواب می‌ماند (محروم می‌شود.)»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۰۳ ، ۰۸:۳۵
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ أَبِی حَمْزَةَ اَلثُّمَالِیِّ قَالَ: قَالَ اَلصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ:

«اُرْجُ اَللَّهَ رَجَاءً لاَ یُجَرِّئُکَ عَلَى مَعَاصِیهِ وَ خَفِ اَللَّهَ خَوْفاً لاَ یُؤْیِسُکَ مِنْ رَحْمَتِهِ.»

 الأمالی(للصدوق)، ج۱، ص۱۴

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به خداوند آن‌طور امید داشته باش که این امید، به تو جرئت ندهد نافرمانی‌اش کنی

و از خداوند آن‌طور بترس که این ترس، تو را از رحمت او نااُمید نکند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۰۳ ، ۱۶:۰۳
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:

«لَمَّا کَانَ مِنْ أَمْرِ الْحُسَیْنِ ع مَا کَانَ ضَجَّتِ الْمَلَائِکَةُ إِلَى اللَّهِ بِالْبُکَاءِ وَ قَالَتْ: «یُفْعَلُ هَذَا بِالْحُسَیْنِ صَفِیِّکَ وَ ابْنِ نَبِیِّکَ!»» قَالَ: «فَأَقَامَ اللَّهُ لَهُمْ ظِلَّ الْقَائِمِ ع وَ قَالَ: «بِهَذَا أَنْتَقِمُ لِهَذَا.»»

 الکافی، ج۱، ص۴۶۵

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«زمانی که کار امام حسین (علیه‌السلام) چنان شد [و حضرت غریبانه شهید شدند،] فرشتگان با گریه به درگاه خداوند فریاد کشیدند و عرض کردند: «با حسین، برگزیده‌ات و پسر پیامبرت، چنین کردند!»

آن‌گاه خداوند سایه حضرت قائم (عجل‌الله‌فرجه) را برافراشت و (به فرشتگان) فرمود: «به‌وسیله این، انتقام آن را می‌گیرم.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۰۳ ، ۰۷:۲۱
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَبْدِ الْمَلِکِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ صَوْمِ تَاسُوعَاءَ وَ عَاشُورَاءَ مِنْ شَهْرِ الْمُحَرَّمِ فَقَالَ: «تَاسُوعَاءُ یَوْمٌ حُوصِرَ فِیهِ الْحُسَیْنُ ع وَ أَصْحَابُهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ بِکَرْبَلَاءَ وَ اجْتَمَعَ عَلَیْهِ خَیْلُ أَهْلِ الشَّامِ وَ أَنَاخُوا عَلَیْهِ وَ فَرِحَ ابْنُ مَرْجَانَةَ وَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ بِتَوَافُرِ الْخَیْلِ وَ کَثْرَتِهَا وَ اسْتَضْعَفُوا فِیهِ الْحُسَیْنَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ أَصْحَابَهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ أَیْقَنُوا أَنْ لَا یَأْتِیَ الْحُسَیْنَ ع نَاصِرٌ وَ لَا یُمِدَّهُ أَهْلُ الْعِرَاقِ بِأَبِی الْمُسْتَضْعَفُ الْغَرِیبُ.» ثُمَّ قَالَ: «وَ أَمَّا یَوْمُ عَاشُورَاءَ فَیَوْمٌ أُصِیبَ فِیهِ الْحُسَیْنُ ع صَرِیعاً بَیْنَ أَصْحَابِهِ وَ أَصْحَابُهُ صَرْعَى حَوْلَهُ عُرَاةً أَ فَصَوْمٌ یَکُونُ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ کَلَّا وَ رَبِّ الْبَیْتِ الْحَرَامِ مَا هُوَ یَوْمَ صَوْمٍ وَ مَا هُوَ إِلَّا یَوْمُ حُزْنٍ وَ مُصِیبَةٍ دَخَلَتْ عَلَى أَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ یَوْمُ فَرَحٍ وَ سُرُورٍ لِابْنِ مَرْجَانَةَ وَ آلِ زِیَادٍ وَ أَهْلِ الشَّامِ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ عَلَى ذُرِّیَّاتِهِمْ وَ ذَلِکَ یَوْمٌ بَکَتْ عَلَیْهِ جَمِیعُ بِقَاعِ الْأَرْضِ خَلَا بُقْعَةِ الشَّامِ فَمَنْ صَامَهُ أَوْ تَبَرَّکَ بِهِ حَشَرَهُ اللَّهُ مَعَ آلِ زِیَادٍ مَمْسُوخُ الْقَلْبِ مَسْخُوطٌ عَلَیْهِ وَ مَنِ ادَّخَرَ إِلَى مَنْزِلِهِ ذَخِیرَةً أَعْقَبَهُ اللَّهُ تَعَالَى نِفَاقاً فِی قَلْبِهِ إِلَى یَوْمِ یَلْقَاهُ وَ انْتَزَعَ الْبَرَکَةَ عَنْهُ وَ عَنْ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ وُلْدِهِ وَ شَارَکَهُ الشَّیْطَانُ فِی جَمِیعِ ذَلِکَ.»

 الکافی، ج۴، ص۱۴۷

 

از عبدالملک بن حکیم خثعمی نقل شده است:

از امام صادق (علیه‌السلام) درباره روزه گرفتن در روز تاسوعا و عاشورای ماه محرم سؤال کردم.[۱]

حضرت فرمودند:

«روز تاسوعا، روزی است که در آن، امام حسین (علیه‌السلام) و یارانش (رضی‌الله‌عنهم) در کربلا محاصره شدند. لشگر سواره‌ی شام جمع شدند و اطرافش اتراق کردند. ابن مرجانه (عبیدالله بن زیاد) از انبوه و فراوانی این سواره‌نظام شادمان شدند.

امام حسین (صلوات‌الله‌علیه) و یارانش (رضی‌الله‌عنهم) در این روز (تاسوعا) ناتوان شدند و یقین یافتند که یاری‌گری نزد امام حسین (علیه‌السلام) نخواهد آمد و اهل عراق به‌کمک نخواهند رسید. پدرم به‌فدای آن ناتوان‌شده‌ی غریب!»

سپس امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«اما روز عاشورا، روزی است که در آن، امام حسین (علیه‌السلام) دچار مصیبت شد و میان یارانش بر زمین افتاد، درحالی‌که یارانش (پیش‌تر) عریان، در اطرافش نقش بر زمین بودند.

پس آیا برای چنین روزی، روزه (توصیه شده) است؟! هرگز! قسم به پروردگارِ بیت‌الحرام، این روز، روزِ روزه گرفتن نیست؛[۲]

این روز، فقط روز غم و روز مصیبتی است که بر اهل آسمان و اهل زمین و تمام مؤمنین وارد شده است.

این روز، روز شادی ابن مرجانه و آل زیاد و اهالی شام است. خداوند بر آنان و بر نسلشان خشم گیرد!

این روز، روزی است که تمام سرزمین‌ها به‌جز سرزمین شام، بر امام حسین (علیه‌السلام) گریه کردند.

پس هرکس در این روز روزه بگیرد یا (به‌عنوان روزی مبارک) تبرّک جوید، خداوند او را با آل زیاد محشور می‌کند، درحالی‌که قلبش مسخ‌شده است و مورد خشمِ (خداوند) است.

و هرکس در این روز (به‌عنوان تبرّک) در خانه‌اش چیزی (غذایی) ذخیره کند، خداوند او را عقوبت خواهد کرد؛ با نفاقی که در دلش خواهد افتاد، تا روزی که (در قیامت) خداوند را ملاقات می‌کند. همچنین خداوند برکت را از او و اهل خانه‌اش و فرزندانش می‌گیرد و شیطان را در همه آن‌ها با او شریک می‌سازد.»[۳]

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] دستگاه سلطنت اموی، به ابتکار عبیدالله بن زیاد، این سنت سیئه را در میان مردم پایه نهاد که روز عاشورا (سال‌روز شهادت امام حسین علیه‌السلام) را روز مبارکی بدانند، جشن برپا کنند، روزه بگیرند و غذای سالشان را در این روز بخرند و ذخیره کنند تا برکت یابد. این سنت شوم، به‌مرور پا گرفت، روایاتی در تأییدش ساخته شد و - به‌ویژه در میان اهل‌سنت - تبدیل به یک مستحب مؤکّد شد.

[۲] هرچند روزه گرفتن در روز عاشورا به‌شدت نهی شده است، اما امساک (پرهیز از غذا خوردن و اکتفای به خوراکی مختصر) توصیه شده است.

[۳] خرید و ذخیره کردن غذا در این روز فقط با نیت تبرّک جستن، حرام است و عقوبت دارد. بنابراین انجام خریدهای روزمره برای منزل اشکالی ندارد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۰۳ ، ۲۰:۲۳
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ مَصْقَلَةَ الطَّحَّانِ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ: «لَمَّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ ع أَقَامَتِ امْرَأَتُهُ الْکَلْبِیَّةُ عَلَیْهِ مَأْتَماً وَ بَکَتْ وَ بَکَیْنَ النِّسَاءُ وَ الْخَدَمُ حَتَّى جَفَّتْ دُمُوعُهُنَّ وَ ذَهَبَتْ فَبَیْنَا هِیَ کَذَلِکَ إِذَا رَأَتْ جَارِیَةً مِنْ جَوَارِیهَا تَبْکِی وَ دُمُوعُهَا تَسِیلُ فَدَعَتْهَا فَقَالَتْ لَهَا: «مَا لَکِ أَنْتِ مِنْ بَیْنِنَا تَسِیلُ دُمُوعُکِ؟» قَالَتْ: إِنِّی لَمَّا أَصَابَنِی الْجَهْدُ شَرِبْتُ شَرْبَةَ سَوِیقٍ قَالَ فَأَمَرَتْ بِالطَّعَامِ وَ الْأَسْوِقَةِ فَأَکَلَتْ وَ شَرِبَتْ وَ أَطْعَمَتْ وَ سَقَتْ وَ قَالَتْ: «إِنَّمَا نُرِیدُ بِذَلِکِ أَنْ نَتَقَوَّى عَلَى الْبُکَاءِ عَلَى الْحُسَیْنِ ع.»» قَالَ: «وَ أُهْدِیَ إِلَى الْکَلْبِیَّةِ جُوناً لِتَسْتَعِینَ بِهَا عَلَى مَأْتَمِ الْحُسَیْنِ ع فَلَمَّا رَأَتِ الْجُونَ قَالَتْ: «مَا هَذِهِ؟» قَالُوا: هَدِیَّةٌ أَهْدَاهَا فُلَانٌ لِتَسْتَعِینِی عَلَى مَأْتَمِ الْحُسَیْنِ. فَقَالَتْ: «لَسْنَا فِی عُرْسٍ فَمَا نَصْنَعُ بِهَا.» ثُمَّ أَمَرَتْ بِهِنَّ فَأُخْرِجْنَ مِنَ الدَّارِ فَلَمَّا أُخْرِجْنَ مِنَ الدَّارِ لَمْ یُحَسَّ لَهَا حِسٌّ کَأَنَّمَا طِرْنَ بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ لَمْ یُرَ لَهُنَّ بِهَا بَعْدَ خُرُوجِهِنَّ مِنَ الدَّارِ أَثَرٌ.»

 الکافی، ج۱، ص۴۶۶

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«زمانی که امام حسین (علیه‌السلام) به شهادت رسیدند، آن همسر ایشان که از قبیله بنو کلب بود،[۱] مجلس عزایی برگزار کرد. خودش می‌گریست و زنان و خدمت‌کاران گریه می‌کردند. [آن‌قدر گریه کردند] تا این‌که اشک‌هاشان خشک شد.

در آن میان، کنیزی از کنیزانش بود که همچنان گریه می‌کرد و اشک‌هایش به‌شدت جاری بود.

همسر امام (رباب)، او را صدا کرد و به او گفت: «چه کرده‌ای که از میان ما فقط اشک‌های تو با این شدت جاری است؟!»

کنیز عرض کرد: وقتی گریه کردن سخت شد، شربت سَویق نوشیدم.

همسر امام دستور داد غذا و شربت سویق آوردند. خودش غذا خورد و شربت نوشید. (به زنان دیگر هم) غذا و شربت داد و گفت: «قصدمان از این خوردن و آشامیدن، فقط همین است که قدرت یابیم بر امام حسین (علیه‌السلام) گریه کنیم.»»

امام صادق (علیه‌السلام) همچنین فرموده‌اند:

«برای این همسر امام حسین، یک ″جون″ (پرنده‌ای آوازخوان که شکم و بال‌هایی سیاه دارد) هدیه آوردند تا برای مجلس عزای امام حسین (علیه‌السلام) از آن کمک بگیرد.

وقتی ایشان (رباب) این پرنده را دید، فرمود: «این چیست؟» گفتند: هدیه‌ای است که فلانی آورده تا با آن برای مجلس عزای امام حسین کمک بگیرید. رباب فرمود: «ما که در عروسی نیستیم. پس از آن استفاده نخواهیم کرد.» بعد، به آن زنان (که پرنده را هدیه آورده بودند) دستور داد از خانه بیرون روند. وقتی از خانه خارج شدند، دیگر دیده نشدند. گویا به آسمان پر کشیدند و بعد از خروجشان از خانه، هیچ اثری از آن‌ها دیده نشد.»[۲]

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] مرحوم علامه مجلسی گوید: این زن، رباب، دختر امرء‌القیس کلبى و مادر سکینه و عبدالله (طفل شیرخوار امام حسین که در آغوش ایشان به شهادت رسید و امروزه به علی اصغر معروف شده) بوده است. از شیخ مفید نقل شده است: امام حسین (علیه‌السلام) شش فرزند داشتند: (۱) «علی اکبر» که کنیه‌شان ابومحمد بوده و نام مادرشان شه‌زنان دختر کسری یزدگرد بوده است. [مقصود امام سجاد است.] (۲) «علی اصغر» که همراه امام در کربلا به شهادت رسیده‌اند و مادرشان لیلی دختر ابی‌مرة ثقفیه بوده است. [ما به ایشان علی اکبر می‌گوییم.] (۳) «جعفر» که در زمان حیات امام از دنیا رفته‌اند و از ایشان نسلی باقی نمانده و مادرشان از قبیله قضاعه بوده است. (۴) «عبدالله» که در سن کم، همراه پدرشان به شهادت رسید. [ما به ایشان علی اصغر می‌گوییم.] (۵) «سکینة» که مادرشاه رباب دختر امرءالقیس بن عدی کلبی بوده است. رباب، مادر عبدالله (علی اصغر) نیز بوده است. (۶) «فاطمة» که مادرشان ام‌اسحاق دختر طلحة بن عبدالله تمیمی بوده است.[ممکن است دختری که او را رقیه می‌نامیم، هم‌ایشان باشند.] (مرآةالعقول، ج۵، ص۳۷۲)

[۲] در مورد این‌که آن زنان که بودند و چرا آن پرنده را آورده بودند، احتمال می‌رود: از فرشتگان یا جنّیان یا ارواحی بوده‌اند که تجسّم یافته بودند و آن پرنده را آورده بودند تا زنان عزادار حاضر در مجلس را مشغول کند و از غم بسیار شدیدی که بر اثر آن مصیبت داشتند بکاهد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۰۳ ، ۰۹:۲۸
ابوالفضل رهبر

 

…رَوَى هِشَامُ بْنُ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی الرَّجُلِ یُرِیدُ أَنْ یَعْمَلَ شَیْئاً مِنَ الْخَیْرِ مِثْلَ الصَّدَقَةِ وَ الصَّوْمِ وَ نَحْوِ هَذَا قَالَ: «یُسْتَحَبُّ أَنْ یَکُونَ ذَلِکَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ فَإِنَّ الْعَمَلَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ یُضَاعَفُ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۱، ص۴۲۳

 

از هشام بن حَکَم نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) در مورد مردی که بخواهد کار خیری مانند صدقه و روزه و مثل این‌ها را انجام دهد، فرمودند:

«مستحب است که این کارها را در روز جمعه انجام دهد؛

چراکه (ثوابِ) عمل در روز جمعه مضاعف (دو برابر) است.»

 

 

مطالب پیشین با کلیدواژه «جمعه»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۰۳ ، ۱۴:۲۰
ابوالفضل رهبر

 

ما معمولاً مسجد را محلی برای صِرفِ عبادت می‌دانیم. بعضی مسجدی‌ها هم عبادات و ادعیه و اذکار خود را در مسجد انجام می‌دهند و در خانه خود کم‌تر به این امور می‌پردازند.

حدیث زیر و توضیحات بعدش، تا حدودی این کلیشه‌ی ذهنی را می‌شکند و کارکرد اصلی مسجد را چیز دیگری معرفی می‌کند. ملاحظه بفرمایید…

 

 

…عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

«إِنَّ الْمُؤْمِنَ مَجْلِسُهُ مَسْجِدُهُ وَ صَوْمَعَتُهُ بَیْتُهُ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۶۲

 

از امام صادق، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«به‌راستی که مؤمن؛

مجلسش[۱] مسجدش است

و صومعه‌اش[۲] خانه‌اش.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] مجلس: نشست‌گاه، محل نشستن، محلی که افراد با هم می‌نشینند و پیرامون موضوعی گفت‌وگو می‌کنند.

[۲] صومعه: عبادت‌گاه، محل عبادت، بنایی که راهبان و عابدان مسیحی در خارج شهر می‌ساختند تا به آن خلوت روند و به عبادت بپردازند.

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

این فرمایش رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در مقابل سلوک عابدان مسیحی بیان شده است؛ ایشان به این مطلب تأکید دارند که مسلمانِ مؤمن در مسجد، برای صِرفِ عبادت نمی‌رود؛ بلکه مسجد محلی است که مؤمنان علاوه بر نماز جماعت (که خود عبادتی جمعی است نه فردی)، در آن می‌نشینند، گفتگویی می‌کنند، چیزی یاد می‌گیرند، انسی می‌گیرند، مشورتی می‌کنند، تصمیمی می‌گیرند و…

پیش‌تر در احادیثی که ذیل مطلبی با عنوان «مسجدی در خانه!» ذکر شده بود، اشاره شد که اهل‌بیت (علیهم‌السلام) در خانه‌شان اتاقی جمع‌وجور و ساده را عبادت‌گاه شخصی خود قرار می‌دادند، عبادات فردی خود را آن‌جا انجام می‌دادند و دیگران را نیز به این کار توصیه می‌فرمودند.

از بعضی روایات نیز چنین برداشت می‌شود که پیامبر و اهل‌بیت (صلوات‌الله‌علیهم) نمازهای نافله روز و شب خود را در خانه می‌خواندند و برای خواندن نمازهای واجب به مسجد می‌رفتند و در جماعت شرکت می‌کردند.

روایت الهام‌بخش دیگری که در این رابطه می‌توان به آن اشاره کرد، روایت مشهوری که در کتب اهل‌سنت (مثل: سنن‌ابن‌ماجة، ج۱، ص۸۳) ذکر شده است؛ این‌که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) وارد مسجد شدند و با دو گروه مواجه گشتند؛ یک گروه به دعا مشغول بودند و گروه دیگر به علم‌آموزی. ایشان گروه دوم را برتر دانستند و در جمع آنان حاضر شدند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۰۳ ، ۱۰:۴۲
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلاَمُ) یَقُولُ:

«أَرْسَلَ عُثْمَانُ إِلَى أَبِی ذَرٍّ مَوْلَیَیْنِ لَهُ وَ مَعَهُمَا مِائَتَا دِینَارٍ، فَقَالَ لَهُمَا: اِنْطَلِقَا بِهَا إِلَى أَبِی ذَرٍّ فَقُولا لَهُ: عُثْمَانُ یُقْرِئُکَ اَلسَّلاَمَ وَ هُوَ یَقُولُ لَکَ: هَذِهِ مِائَتَا دِینَارٍ فَاسْتَعِنْ بِهَا عَلَى مَا نَابَکَ، فَقَالَ أَبُو ذَرٍّ: هَلْ أَعْطَى أَحَداً مِنَ اَلْمُسْلِمِینَ مِثْلَ مَا أَعْطَانِی؟ قَالاَ: لاَ. قَالَ: فَإِنَّمَا أَنَا رَجُلٌ مِنَ اَلْمُسْلِمِینَ قَالاَ لَهُ: إِنَّهُ یَقُولُ: هَذَا مِنْ صُلْبِ مَالِی وَ بِاللَّهِ اَلَّذِی لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ مَا خَالَطَهَا حَرَامٌ وَ لاَ بَعَثْتُ بِهَا إِلَیْکَ إِلاَّ مِنْ حَلاَلٍ. فَقَالَ: لاَ حَاجَةَ لِی فِیهَا وَ قَدْ أَصْبَحْتُ یَوْمِی هَذَا وَ أَنَا مِنْ أَغْنَى اَلنَّاسِ. فَقَالاَ لَهُ: عَافَاکَ اَللَّهُ وَ أَصْلَحَکَ! مَا نَرَى فِی بَیْتِکَ قَلِیلاً وَ لاَ کَثِیراً مِمَّا یُسْتَمْتَعُ بِهِ فَقَالَ: بَلَى تَحْتَ هَذِهِ اَلْإِکَافِ اَلَّتِی تَرَوْنَ رَغِیفَا شَعِیرٍ قَدْ أُتِیَ عَلَیْهِمَا أَیَّامٌ فَمَا أَصْنَعُ بِهَذِهِ اَلدَّنَانِیرِ، لاَ وَ اَللَّهِ حَتَّى یَعْلَمَ اَللَّهُ أَنِّی لاَ أَقْدِرُ عَلَى قَلِیلٍ وَ لاَ کَثِیرٍ، وَ قَدْ أَصْبَحْتُ غَنِیّاً بِوَلاَیَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیْهِ السَّلاَمُ) وَ عِتْرَتِهِ اَلْهَادِینَ اَلْمَهْدِیِّینَ اَلرَّاضِینَ اَلْمَرْضِیِّینَ اَلَّذِینَ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ، وَ کَذَلِکَ سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) یَقُولُ: «فَإِنَّهُ لَقَبِیحٌ بِالشَّیْخِ أَنْ یَکُونَ کَذَّاباً»، فَرَدَّاهَا عَلَیْهِ وَ أَعْلَمَاهُ أَنَّهُ لاَ حَاجَةَ لِی فِیهَا وَ لاَ فِیمَا عِنْدَهُ، حَتَّى أَلْقَى اَللَّهَ رَبِّی فَیَکُونَ هُوَ اَلْحَاکِمُ فِیمَا بَیْنِی وَ بَیْنَهُ.»

 اختیارمعرفةالرجال(رجال‌الکشی)، ج۱، ص۲۷

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«عثمان دو نفر از غلامان خود را به‌همراه دویست دینار (سکه طلا) نزد ابوذر فرستاد و به آن‌دو گفت: این‌ها را نزد ابوذر ببرید و به او بگویید: عثمان به تو سلام می‌رساند و می‌گوید: "این، دویست دینار است. از آن برای مخارجی که برایت پیش می‌آید کمک بگیر."

[وقتی آن را به ابوذر دادند،] ابوذر گفت: آیا همین مقدار پولی که به من داده را به احدی از مسلمانان هم داده است؟

گفتند: خیر.

ابوذر گفت: من هم یکی از مسلمانان هستم.

آن‌دو به ابوذر گفتند: عثمان می‌گوید: این پول، از اصل مالِ [شخصیِ] خودم است و به خدایی که هیچ خدایی جز او نیست، مال حرامی با آن مخلوط نشده و هرچه برایت فرستاده‌ام از حلال است.

ابوذر گفت: من به آن نیازی ندارم. امروز را در حالی صبح کردم که از بی‌نیازترین مردم بودم.

آن‌دو به او گفتند: خدا به تو صحت و سلامتی دهد! ما در خانه‌ی تو چیزی - نه کم و نه زیاد - نمی‌بینیم که از آن بهره‌ای ببری!

ابوذر گفت: زیر این پالان، دو چانه خمیر نان جو است که چند روز است آن‌جاست. حال مرا با این دینارها چه کار؟! نه به خدا قسم، نمی‌گیرم؛ تا خداوند بداند که من بر کم و زیاد توانایی ندارم.

[این‌که گفتم امروز را صبح کردم درحالی‌که بی‌نیازترین مردم بودم؛] امروز را صبح کردم، درحالی‌که [از دیگران] بی‌نیاز بودم؛ با ولایت علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السلام) و ولایت خاندان او که هدایت‌گرِ (مخلوقات) و هدایت‌شده (توسط خدا) و راضی (از خدا) و مورد رضایت (نزد خدا) هستند؛ همان‌ها که به‌سوی حق هدایت می‌کنند و به‌حق عدالت می‌ورزند.

همچنین از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شنیدم که می‌فرمودند: «به‌راستی برای یک پیرمرد خیلی زشت است که دروغ‌گو باشد.» [اشاره به دروغ عثمان]

پس این پول را به عثمان برگردانید و به او بفهمانید که من نیازی به این پول و تمام ثروتی که نزد اوست ندارم، تا زمانی که پروردگارم را ملاقات کنم و اوست که میان من و او قضاوت خواهد کرد.»

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۰۳ ، ۰۷:۴۷
ابوالفضل رهبر

 

در مدتی که حضرت یوسف (علیه‌السلام) در زندان به سر می‌بردند، رفتاری از خود بروز داده بودند که سایر زندانیان به ایشان اعتماد یافته بودند؛

چنان‌که به‌فرموده خداوند وقتی آن دو نفر خواب‌های عجیبی دیدند، نزد ایشان رفتند و گفتند ما تو را از «احسان‌کنندگان» یافته‌ایم و به‌همین‌دلیل نزد تو آمدیم تا خواب‌هامان را تعبیر کنی؛

«وَ دَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَیَانِ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّی أَرَانِی أَعْصِرُ خَمْرًا وَ قَالَ الْآخَرُ إِنِّی أَرَانِی أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِی خُبْزًا تَأْکُلُ الطَّیْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِیلِهِ إِنَّا نَرَاکَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ» (یوسف:۳۶)

سؤال این است که مگر حضرت یوسف در زندان فرعونِ مصر چه اموال و امکاناتی داشته‌اند که با آن به زندانیان «احسان» می‌کردند و اعتماد و محبوبیت می‌خریدند؟

 

 

...عَنِ اِبْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی قَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «إِنّٰا نَراکَ مِنَ اَلْمُحْسِنِینَ»، قَالَ: «کَانَ یُوَسِّعُ اَلْمَجْلِسَ وَ یَسْتَقْرِضُ لِلْمُحْتَاجِ وَ یُعِینُ اَلضَّعِیفَ.»

 الکافی ج ۲، ص ۶۳۷

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که در مورد این سخن خداوند (عزّوجلّ): «إِنّٰا نَراکَ مِنَ اَلْمُحْسِنِینَ»[یوسف:۳۶]؛ «ما تو را از "احسان‌کنندگان" می‌دانیم»، فرمودند:

«[حضرت یوسف (علیه‌السلام) در زندان]؛

- برای کسی که وارد می‌شدند، جا باز می‌کرد،

- برای نیازمند قرض می‌کرد (تا به او بدهد)

- و به ناتوان کمک می‌کرد.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

گاهی ما امکاناتی داریم که آن را ناچیز می‌دانیم. لااقل وقتی کسی از ما کمکی می‌خواهد، - چون چندان دغدغه یاریِ او را نداریم، - به امکانات بالقوه‌مان توجه نداریم.

حضرت یوسف در زندان اموال و روابطی نداشته‌اند تا به دیگران کمک کنند، اما در مجلسی که نشسته بودند، جایی داشتند که می‌توانستند آن را به دیگری دهند، می‌توانستند در کاری به دیگری کمکی کنند؛ دستی بگیرند، آبی برسانند، چیزی را بشویند، سایه‌ای فراهم کنند یا… خودشان چیزی نداشته‌اند اما می‌توانستند از دیگری قرض کنند و به نیازمند دهند.

 

یکی از اطرافیان مرحوم علی صفایی حائری (عین.صاد) نقل کرده است (نقل به‌مضمون):

روزی یکی از دوستان نیازی داشت و در حضور ایشان از من درخواست کرد و من نداشتم و گفتم ندارم. در همان ایام، مدتی بود از مرحوم صفایی می‌خواستم به منزلم بیایند. آن‌روز هم اصرار کردم و ایشان پذیرفتند. وقتی منزلم آمدند، سنگ تمام گذاشتم؛ میوه‌ای خریدم و برای شام ماهی تهیه کردم.

ایشان وقتی سفره را دیدند، سرد شدند و برخوردشان تغییر کرد! علت را که جویا شدم، گفتند: تو که می‌توانستی چنین سفره‌ای فراهم کنی، چرا آن‌روز به آن رفیقمان کمک نکردی؟ گفتم: دستم خالی بود، اما در بازار آشنایی داشتم و این ماهی را از او نسیه گرفتم.

گفتند: امکانات تو، فقط آن‌چیزی که در دستت هست، نیست. تو آبرویی هم داری که می‌توانی برای رفع گرفتاری کسی گرو بگذاری و قرض بگیری و به برادرت دهی!

خدایش بیامرزد. خودش وقتی از دنیا رفت، بسیار مقروض بود؛ مبالغی که برای تأمین زندگی دیگران قرض کرده بود، نه برای خودش.

 

فرمایشات مرحوم آیت‌الله حائری شیرازی (رحمةالله‌علیه) در این زمینه شنیدنی است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۰۳ ، ۲۱:۰۳
ابوالفضل رهبر

 

زید شحام (قصّاب)، از اصحاب اهل‌بیت و راویان حدیث بوده که اهل کوفه بوده و به سنت سایر اصحاب هرچندوقت‌یک‌بار از کوفه به مدینه می‌آمده و با رعایت ملاحظات امنیتی (که به‌دلیل حساسیت بنی‌امیه و بنی‌عباس نسبت به اهل‌بیت (علیهم‌السلام) حاکم شده بوده) نزد ایشان حاضر می‌شده و مدتی از خرمن علم و معرفت ایشان خوشه‌ای می‌چیده و به میان شیعیان کوفه بازمی‌گشته و ره‌آورد سفرش را (با رعایت ملاحظات محرمانگی) به جامعه شیعی کوفه منتقل می‌کرده.

وی یکی از توصیه‌های امام جعفر صادق (علیه‌السلام) را خطاب به شیعیان کوفه چنین نقل کرده است…

 

…عَنْ أَبِی أُسَامَةَ زَیْدٍ اَلشَّحَّامِ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ:

«اِقْرَأْ عَلَى مَنْ تَرَى أَنَّهُ یُطِیعُنِی مِنْهُمْ وَ یَأْخُذُ بِقَوْلِیَ اَلسَّلاَمَ وَ أُوصِیکُمْ بِتَقْوَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اَلْوَرَعِ فِی دِینِکُمْ وَ اَلاِجْتِهَادِ لِلَّهِ وَ صِدْقِ اَلْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ اَلْأَمَانَةِ وَ طُولِ اَلسُّجُودِ وَ حُسْنِ اَلْجِوَارِ فَبِهَذَا جَاءَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَدُّوا اَلْأَمَانَةَ إِلَى مَنِ اِئْتَمَنَکُمْ عَلَیْهَا بَرّاً أَوْ فَاجِراً فَإِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَانَ یَأْمُرُ بِأَدَاءِ اَلْخَیْطِ وَ اَلْمِخْیَطِ صِلُوا عَشَائِرَکُمْ وَ اِشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ فَإِنَّ اَلرَّجُلَ مِنْکُمْ إِذَا وَرِعَ فِی دِینِهِ وَ صَدَقَ اَلْحَدِیثَ وَ أَدَّى اَلْأَمَانَةَ وَ حَسُنَ خُلُقُهُ مَعَ اَلنَّاسِ قِیلَ هَذَا جَعْفَرِیٌّ فَیَسُرُّنِی ذَلِکَ وَ یَدْخُلُ عَلَیَّ مِنْهُ اَلسُّرُورُ وَ قِیلَ هَذَا أَدَبُ جَعْفَرٍ وَ إِذَا کَانَ عَلَى غَیْرِ ذَلِکَ دَخَلَ عَلَیَّ بَلاَؤُهُ وَ عَارُهُ وَ قِیلَ هَذَا أَدَبُ جَعْفَرٍ فَوَ اَللَّهِ لَحَدَّثَنِی أَبِی عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّ اَلرَّجُلَ کَانَ یَکُونُ فِی اَلْقَبِیلَةِ مِنْ شِیعَةِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَیَکُونُ زَیْنَهَا آدَاهُمْ لِلْأَمَانَةِ وَ أَقْضَاهُمْ لِلْحُقُوقِ وَ أَصْدَقَهُمْ لِلْحَدِیثِ إِلَیْهِ وَصَایَاهُمْ وَ وَدَائِعُهُمْ تُسْأَلُ اَلْعَشِیرَةُ عَنْهُ فَتَقُولُ مَنْ مِثْلُ فُلاَنٍ إِنَّهُ لآَدَانَا لِلْأَمَانَةِ وَ أَصْدَقُنَا لِلْحَدِیثِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۳۶

 

از زید شحّام نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) به من فرمودند:

«[وقتی به کوفه بازگشتی،] هرکس را دیدی که از من پیروی می‌کرد و به دستوراتم عمل می‌کرد، سلام مرا به او برسان و [به آن‌ها بگو:]

من شما را توصیه می‌کنم به تقوای خداوند (عزّوجلّ) و ورع (پرهیزکاری) در دینتان و به‌کارگیری تمام توانتان برای خدا و راست‌گویی و امانت‌داری و طولانی کردن سجده و خوب همسایگی کردن؛ چراکه حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) برای همین آمده است (مبعوث شده است.)

امانت را به کسی که شما را نسبت به آن امانت امین شمرده (به شما اعتماد کرده)، واسپارید؛ چرا که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) همواره دستور می‌دادند که [حتی] نخ و سوزنِ (امانت‌گرفته‌شده) را پس دهید.

با خویشاوندان خود پیوند (صله رحم) داشته باشید و [وقتی مردند، برای تشییع‌جنازه] بر جنازه‌هایشان حاضر شوید و از بیمارانشان عیادت کنید و حقوقشان را ادا کنید؛

زیرا اگر یکی از شما (شیعیان) در دینش ورع (پرهیزکاری) داشته باشد و راست‌گفتار باشد و ادای امانت کند و با مردم خوش‌اخلاق باشد، گفته می‌شود: «این مرد «جعفری» (پیروِ جعفر بن محمد) است.» و این، مرا خوش‌حال می‌کند و از این کار، شادی بر (قلبِ) من وارد می‌شود و گفته می‌شود: «این، ادب جعفر (بن محمد) است.»

اما اگر غیر از این باشد [یعنی اگر پرهیزکار و راست‌گفتار و امانت‌دار و خوش‌اخلاق نباشد]، بلا و شرمساریِ این رفتار بر من وارد می‌شود و گفته می‌شود: «این، ادب جعفر (بن محمد) است.»

به خدا قسم، پدرم (امام باقر علیه‌السلام) برای من روایت کرد که مردی از شیعیان امام علی (علیه‌السلام) در قبیله‌ای زندگی می‌کرد. او زینت آن قبیله بود؛ امانت‌دارترین مردم آن قبیله بود، حقوق دیگران را بیش‌تر از دیگران رعایت می‌کرد، در سخن گفتن با دیگران راست‌گوترین بود و مردم وصیت‌ها و ودیعه‌های خود را به او می‌سپردند. وقتی از خویشاوندانش درباره او سؤال می‌شد، می‌گفتند: کسی مثل فلانی نیست؛ به‌راستی که او امانت‌دارترین و راست‌گوترین ماست.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۰۳ ، ۱۰:۴۲
ابوالفضل رهبر

 

در مطلب پیشین، به منافع و ضرورت نوشیدن آب اشاره شد.

اما باید دقت داشت که در نوشیدن آب زیاده‌روی نیز نباید کرد.

ملاحظه بفرمایید…

 

 

…عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ اَلْحَلَبِیِّ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ - وَ هُوَ یُوصِی رَجُلاً - فَقَالَ لَهُ:

«أَقْلِلْ مِنْ شُرْبِ اَلْمَاءِ فَإِنَّهُ یَمُدُّ کُلَّ دَاءٍ وَ اِجْتَنِبِ اَلدَّوَاءَ مَا اِحْتَمَلَ بَدَنُکَ اَلدَّاءَ.»

 الکافی، ج۶، ص۳۸۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که به مردی [که بیماری‌ای داشته] توصیه فرمودند:

«کم آب بنوش؛ چراکه آب زیاد نوشیدن مدت درد را طولانی می‌کند[۱]

و تا زمانی که بدنت تحمل درد را دارد، از خوردن دارو پرهیز کن.»[۲]

 

 

 

…عَنْ مُوسَى بْنِ بَکْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«لاَ تُکْثِرْ مِنْ شُرْبِ اَلْمَاءِ فَإِنَّهُ مَادَّةٌ لِکُلِّ دَاءٍ.»

 الکافی، ج۶، ص۳۸۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«زیاد آب ننوش؛ چراکه این‌کار پایه و زمینه تمام بیماری‌هاست.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] اطباء سنتی، مزاج آب را سرد و تر می‌دانند. اگر کسی بیش از اندازه در معرض سردی و تری قرار گیرد، دچار درد در بخش‌های مختلف (مثل معده و مفاصل و…) خواهد شد. احتمالاً این شخص دچار یک بیماری سرد بوده، و الا، کسی که بر اثر گرمیِ بیش از حد دچار بیماری‌ای شده باشد، باید بدن خود را با آب به تعادل برساند.

[۲] این‌که در بعضی روایات نیز توصیه شده است انسان تا سه روز از «مراجعه به پزشک» و «آغاز به درمان» خودداری کند، به این دلیل است که تا جایی که ممکن است از کمک بی‌جا به سیستم ایمنی بدن پرهیز کنیم تا این سیستم عادت به دارو نکند و تنبل و ضعیف نشود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۰۳ ، ۰۸:۱۹
ابوالفضل رهبر

 

…عَنِ اِبْنِ اَلْقَدَّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«مَصُّوا اَلْمَاءَ مَصّاً وَ لاَ تَعُبُّوهُ عَبّاً فَإِنَّهُ یُوجَدُ مِنْهُ اَلْکُبَادُ.»

 الکافی، ج۶، ص۳۸۱

 

از امام صادق، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«آب را جرعه‌جرعه بمکید و آن را یک‌نفس نبلعید؛

چراکه این‌کار موجب بیماری کبد می‌شود.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۰۳ ، ۰۸:۱۷
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ أَبِی طَیْفُورٍ اَلْمُتَطَبِّبِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی اَلْحَسَنِ اَلْمَاضِی عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَنَهَیْتُهُ عَنْ شُرْبِ اَلْمَاءِ فَقَالَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «وَ مَا بَأْسٌ بِالْمَاءِ وَ هُوَ یُدِیرُ اَلطَّعَامَ فِی اَلْمَعِدَةِ وَ یُسَکِّنُ اَلْغَضَبَ وَ یَزِیدُ فِی اَللُّبِّ وَ یُطْفِئُ اَلْمِرَارَ.»

 الکافی، ج۶، ص۳۸۱

 

از ابن ابی‌طیفور متطبّب[۱]، نقل شده است:

نزد امام کاظم (علیه‌السلام) رفتم و ایشان را از نوشیدن آب پرهیز دادم.

حضرت فرمودند:

«آب چه بدی‌ای دارد؟! آب غذا را در معده می‌گرداند،[۲] عصبانیت را فرومی‌نشاند، به عقل می‌افزاید و صفرا[۳] را خاموش می‌کند.»

 

 

 

…عَنْ أَبِی دَاوُدَ اَلْمُسْتَرِقِّ عَمَّنْ حَدَّثَهُ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَدَعَا بِتَمْرٍ فَأَکَلَ وَ أَقْبَلَ یَشْرَبُ عَلَیْهِ اَلْمَاءَ فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ لَوْ أَمْسَکْتَ عَنِ اَلْمَاءِ؟ فَقَالَ: «إِنَّمَا آکُلُ اَلتَّمْرَ لِأَسْتَطِیبَ عَلَیْهِ اَلْمَاءَ.»

 الکافی، ج۶، ص۳۸۱

 

از شخصی نقل شده است که من نزد امام صادق (علیه‌السلام) بودم. ایشان مقداری خرما خواستند. آن را خوردند و خواستند روی آن آب بخورند.

به ایشان عرض کردم:

فدایتان شوم، کاش از خوردن آب [روی خرما] خودداری می‌کردید.

حضرت فرمودند:

«من اصلاً خرما خوردم تا آب برایم خوش‌گوار شود.»

 

 

 

…عَنْ یَاسِرٍ قَالَ قَالَ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «عَجَباً لِمَنْ أَکَلَ مِثْلَ ذَا - وَ أَشَارَ بِیَدِهِ - وَ لَمْ یَشْرَبْ عَلَیْهِ اَلْمَاءَ کَیْفَ لاَ تَنْشَقُّ مَعِدَتُهُ.»

 الکافی، ج۶، ص۳۸۲

 

از یاسر، خادم امام کاظم و امام رضا (علیهماالسلام) نقل شده است؛

امام کاظم (علیه‌السلام) در حالی‌که با دست [مقدار کمی را][۴] نشان می‌دادند، فرمودند:

«تعجب است از کسی که مثل او غذا خورده و روی آن آب نخورده؛ چگونه معده‌اش ترک نمی‌خورد؟!»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] متطبّب، لقب ابن ابی‌طیفور است. این لقب گویا کنایه‌ای است به او؛ چراکه معنایش این است که او طبّ و طبابت را به‌خوبی نمی‌دانسته، اما ادعای طبابت و پزشکی می‌کرده!

[۲] گردش غذا در معده، از چسبیدن آن به دیواره معده جلوگیری می‌کند.

[۳] بر اساس اصول طب سنتی، «صفرا» یکی از خَلط‌های چهارگانه موجود در خون است که مزاجی گرم و خشک دارد و در صورت غلبه بر سایر اخلاط، عوارض گرمی و خشکیِ بیش از حد را به‌دنبال خواهد داشت؛ عوارضی مثل: عصبانیت، عطش، گُر گرفتگی، سردردهای گرم، خشکی پوست و…

[۴] در روایت دیگری از یاسر از امام رضا (علیه‌السلام) نقل شده است که ایشان هنگام بیان همین توصیه، دستانشان را به هم چسباندند و اشاره به آن مقدار کردند. (الکافی، ج۶، ص۳۸۲) یعنی حتی اگر مقداری ناچیزی غذا میل شود، باز هم باید روی آن آب خورد تا معده دچار خشکی و ترکیدگی نشود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۰۳ ، ۲۰:۳۲
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ اَلْحَجَّاجِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«أَوَّلُ مَا یَسْأَلُ اَللَّهُ جَلَّ ذِکْرُهُ اَلْعَبْدَ أَنْ یَقُولَ لَهُ: «أَ وَ لَمْ أُرْوِکَ مِنْ عَذْبِ اَلْفُرَاتِ؟»»

 الکافی، ج۶، ص۳۸۰

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«اولین چیزی که خداوند (جلّ‌ذکره) از بنده می‌پرسد (بازخواست می‌کند)، این است که به او می‌گوید:

«مگر تو را با آبی گوارا سیرآب نکردم؟»»

 

 

 

…عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عُلْوَانَ قَالَ: سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ طَعْمِ اَلْمَاءِ فَقَالَ:

«سَلْ تَفَقُّهاً وَ لاَ تَسْأَلْ تَعَنُّتاً طَعْمُ اَلْمَاءِ طَعْمُ اَلْحَیَاةِ.»

 الکافی، ج۶، ص۳۸۱

 

از حسین بن عُلوان نقل شده است:

مردی از امام صادق (علیه‌السلام) در مورد طعم آب پرسید!

حضرت فرمودند:

«برای فهمیدن سؤال کن، نه برای اذیت کردن.

(اما طعم آب؛) طعم آب، طعم زندگی است.»

 

 

 

…عَنْ عِیسَى بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ:

«اَلْمَاءُ سَیِّدُ اَلشَّرَابِ فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ.»

 الکافی، ج۶، ص۳۸۰

 

از امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیه) نقل شده است:

«آب سرورِ نوشیدنی‌ها در دنیا و آخرت است.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] «وَ جَعَلنَا مِنَ ٱلمَآءِ کُلَّ شَیءٍ حَیٍّ» [انبیاء:۳۰]

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۱:۰۴
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «إِنَّ اَللَّهَ خَلَقَ اَلسَّعَادَةَ وَ اَلشَّقَاءَ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ خَلْقَهُ فَمَنْ خَلَقَهُ اَللَّهُ سَعِیداً لَمْ یُبْغِضْهُ أَبَداً وَ إِنْ عَمِلَ شَرّاً أَبْغَضَ عَمَلَهُ وَ لَمْ یُبْغِضْهُ وَ إِنْ کَانَ شَقِیّاً لَمْ یُحِبَّهُ أَبَداً وَ إِنْ عَمِلَ صَالِحاً أَحَبَّ عَمَلَهُ وَ أَبْغَضَهُ لِمَا یَصِیرُ إِلَیْهِ فَإِذَا أَحَبَّ اَللَّهُ شَیْئاً لَمْ یُبْغِضْهُ أَبَداً وَ إِذَا أَبْغَضَ شَیْئاً لَمْ یُحِبَّهُ أَبَداً.»

 الکافی، ج۱، ص۱۵۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به‌راستی که خداوند پیش از آن‌که مخلوقاتش را بیافریند، سعادت و شقاوت را آفرید؛

پس کسی که خداوند او را سعادتمند آفریده، تا ابد از او بدش نخواهد آمد. اگر عمل بدی انجام دهد نیز از عملش بدش می‌آید، نه از خودش.

و کسی که او را شقاوتمند آفریده، تا ابد او را دوست نخواهد داشت. اگر عمل خوبی انجام دهد نیز عملش را دوست خواهد داشت و - به‌خاطر سرنوشتی که به سویش می‌رود - از او بدش می‌آید.

پس اگر خداوند چیزی را دوست بدارد، تا ابد از آن بدش نخواهد آمد و اگر از چیزی بدش بیاید، تا ابد آن را دوست نخواهد داشت.»

 

 

بر اساس قاعده‌ای که امام صادق فرموده‌اند، فهم حدیث زیر از امام کاظم (علیهماالسلام) آسان‌تر می‌شود…

 

 

زیْدٌ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی اَلْحَسَنِ مُوسَى عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: اَلرَّجُلُ مِنْ مَوَالِیکُمْ یَکُونُ عَارِفاً، یَشْرَبُ اَلْخَمْرَ وَ یَرْتَکِبُ اَلْمُوبِقَ مِنَ اَلذَّنْبِ نَتَبَرَّأُ مِنْهُ؟ فَقَالَ: «تَبَرَّءُوا مِنْ فِعْلِهِ وَ لاَ تَتَبَرَّءُوا مِنْهُ، أَحِبُّوهُ وَ أَبْغِضُوا عَمَلَهُ.» قُلْتُ: فَیَسَعُنَا أَنْ نَقُولَ: فَاسِقٌ فَاجِرٌ؟ فَقَالَ: «لاَ؛ اَلْفَاسِقُ، اَلْفَاجِرُ، اَلْکَافِرُ: اَلْجَاحِدُ لَنَا، اَلنَّاصِبُ لِأَوْلِیَائِنَا أَبَى اَللَّهُ أَنْ یَکُونَ وَلِیُّنَا فَاسِقاً فَاجِراً وَ إِنْ عَمِلَ مَا عَمِلَ، وَ لَکِنَّکُمْ تَقُولُونَ: فَاسِقُ اَلْعَمَلِ، فَاجِرُ اَلْعَمَلِ، مُؤْمِنُ اَلنَّفْسِ، خَبِیثُ اَلْفِعْلِ، طَیِّبُ اَلرُّوحِ وَ اَلْبَدَنِ. وَ اَللَّهِ مَا یَخْرُجُ وَلِیُّنَا مِنَ اَلدُّنْیَا إِلاَّ وَ اَللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ نَحْنُ عَنْهُ رَاضُونَ یَحْشُرُهُ اَللَّهُ - عَلَى مَا فِیهِ مِنَ اَلذُّنُوبِ - مُبْیَضّاً وَجْهُهُ، مَسْتُورَةً عَوْرَتُهُ، آمِنَةً رَوْعَتُهُ، لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِ وَ لاَ حُزْنٌ، وَ ذَلِکَ أَنَّهُ لاَ یَخْرُجُ مِنَ اَلدُّنْیَا حَتَّى یُصَفَّى مِنَ اَلذُّنُوبِ إِمَّا بِمُصِیبَةٍ فِی مَالٍ، أَوْ نَفْسٍ، أَوْ وَلَدٍ، أَوْ مَرَضٍ، وَ أَدْنَى مَا یُصَفَّى بِهِ وَلِیُّنَا أَنْ یُرِیَهُ اَللَّهُ رُؤْیَا مَهُولَةً، فَیُصْبِحَ حَزِیناً لِمَا رَأَى، فَیَکُونَ ذَلِکَ کَفَّارَةً لَهُ، أَوْ خَوْفاً یَرِدُ عَلَیْهِ مِنْ أَهْلِ دَوْلَةِ اَلْبَاطِلِ، أَوْ یُشَدَّدَ عَلَیْهِ عِنْدَ اَلْمَوْتِ، فَیَلْقَى اَللَّهَ طَاهِراً مِنَ اَلذُّنُوبِ، آمِناً رَوْعَتُهُ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ، ثُمَّ یَکُونُ أَمَامَهُ أَحَدُ اَلْأَمْرَیْنِ: رَحْمَةُ اَللَّهِ اَلْوَاسِعَةُ اَلَّتِی هِیَ أَوْسَعُ مِنْ ذُنُوبِ أَهْلِ اَلْأَرْضِ جَمِیعاً، وَ شَفَاعَةُ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِمَا، إِنْ أَخْطَأَتْهُ رَحْمَةُ رَبِّهِ أَدْرَکَتْهُ شَفَاعَةُ نَبِیِّهِ وَ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِمَا، فَعِنْدَهَا تُصِیبُهُ رَحْمَةُ رَبِّهِ اَلْوَاسِعَةُ.»

 الأصول‌الستةعشر، ج۱، ص۲۰۰

 

از زید نُرسی (یا زید شحّام) نقل شده است:

به امام کاظم (علیه‌السلام) عرض کردم:

مردی از شیعیان شما که (شما را به امامت) می‌شناسد، شراب می‌خورد و مرتکب گناهان مُهلکی می‌شود. آیا ما از او برائت (دوری) بجوییم؟

حضرت فرمودند:

«از عملش برائت بجویید، نه از خودش. او را دوست بدارید، ولی از عملش بدتان بیاید.»

عرض کردم:

آیا اجازه داریم او را فاسق و فاجر بنامیم؟

حضرت فرمودند:

«خیر. فاسق و فاجر، کافری است که حق ما را نادیده می‌گیرد و با شیعیان ما دشمنی می‌کند. خداوند پرهیز دارد از این‌که شیعه‌ی ما فاسق و فاجر باشد، هرچند آن اعمالِ (زشت) را انجام دهد.

شما [به‌جای این‌که به خودش بگویید فاسق و فاجر،] در مورد چنین‌کسی بگویید: عملش فسق است و عملش فجور است، ولی خودش مؤمن است. [بگویید:] کارش پست و پلید است، روح و جسمش پاک است.

به خدا قسم، شیعه‌ی ما از دنیا نمی‌رود، مگر این‌که خداوند و رسولش و ما (اهل‌بیت) از او خشنود خواهیم بود. خداوند او را - هرچند در این گناهان باشد، - در حالی محشور می‌کند که چهره‌اش درخشان باشد، زشتی‌اش پوشیده باشد، هیچ هراسی در دلش نباشد و هیچ ترسی و هیچ غمی نداشته باشد.

دلیلش این است که او پیش از آن‌که از دنیا برود، حتماً از گناهانش پاک خواهد شد؛ با مصیبتی که یا به مالش یا به جانش یا به فرزندش وارد خواهد شد. یا با بیماری‌ای.

و بعید نیست شیعه‌ی ما به‌واسطه‌ی خواب وحشتناکی که می‌بیند و غمگین از آن‌چه دیده است بیدار می‌شود، پاک شود. همین خواب کفاره‌ی گناهانش خواهد بود.

و یا به‌واسطه ترسی که از جانب حکومت باطل بر او وارد می‌شود، یا به‌خاطر سختی‌ای که هنگام مرگ به آن دچار می‌شود[، از گناهانش پاک می‌شود.]

پس او خداوند را در حالی ملاقات می‌کند که از گناهانش پاک باشد و به‌واسطه‌ی حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) هیچ هراسی در دلش نخواهد بود.

بعد از آن هم در مقابلش دو چیز است؛ [یکی:] رحمت واسعه‌ی خداوند که از گناهان تمام اهل زمین وسیع‌تر است و [دیگری:] شفاعت حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و امیرالمؤمنین (صلی‌الله‌علیهما).

اگر رحمت پروردگارش شامل حالش نشود، شفاعت پیامبر و امیرالمؤمنین (صلی‌الله‌علیهما) به او می‌رسد؛ که در این‌صورت رحمت واسعه پروردگارش نیز شامل حالش خواهد شد.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] این‌که «باید از «کارِ بد» بدمان بیاید، نه از «بدکار»»، فقط مربوط به شیعیان و مؤمنانِ بدکار و گنهکار است، و الا، تنفر داشتن، تبری جستن و لعن کردنِ کافران، مشرکان، منافقان و کسانی که وجودشان را بدی فراگرفته و نه‌تنها خود فاسد و ظالم‌اند، بلکه فساد و ظلم را در زمین گسترش می‌دهند، لازم است.

پیش‌تر در پانوشت یکی از مطالب، نقل‌قولی از مرحوم آیت‌الله مصباح (رحمةالله‌علیه) ذکر شده بود که خواندنش خالی‌ازلطف نیست:

- «قابل توجه «صلح‌کل»ها؛ عاقبت عابدی که هیچ‌وقت حتی به‌خاطر خدا خشمگین نشد»

[۲] هرچند تنها امیدمان، رحمت پروردگار رحیم (تبارک‌وتعالی) و کرم خاندان کرامت (صلوات‌الله‌علیهم) است، اما باید به شروطی که ما را مشمول این رحمت و کرامت و شفاعت می‌کند نیز توجه داشته باشیم.

در این خصوص، مطالب پیشین را ملاحظه بفرمایید:

- «شیعیان همگی در بهشت‌اند، اما...»

- «امام صادق در آخرین لحظات عمر، همه اقوامشان را جمع کردند که چه بگویند؟»

- چه طور با اهل‌بیت یکی شویم؟»

- ««شفاعت» به زبان ساده»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۸:۱۶
ابوالفضل رهبر